به رویا های شیرین غرقه بود / نشسته محو گفتارش، به دامن
چه شب هایی که رویا زورقم را / کنار زورق مهتاب می راند
دو گوشم بر ترانهی دلنشینی / که تنها- دختر همسایه می خواند
« ستاره سر زدو بیدار بودم / « دِ پای رخنهی دیوال بودم
« دِ پای رخنهی دیوال حولی / « هنو در انتظار یار بودم
روح لطیف حاکم بر شعر احساسات مشفقانه و نوازشگر زن را به تصویر کشیده است دو تصویر که دراین بخش از شعر ” آشیان متروک ” از زن به نمایش در آمده یکی مهر مادری است و دیگری آرزوی دختری شاعر برای القاء هر چه ملموس تر انگاره ای که در ذهن خود برای بیان آرزوی دختر در نظر داشته ترانه ای محلی را از زبان گنجشک وی واگو می کند تا مخاطب خود را به ژرفای خیال مصور خویش بکشاند.
توضیح پایانی در این بخش این که محتمل است مادرانه های دیگری در اشعار هر دو شاعر موجود باشد که به نظر نگارنده نرسیده و یا در ذیل دیگر عناوین آورده شده است که باید گفت اگر ذیل دیگر عناوین مادرانه ای مشاهده شد بر اساس احساس غالب درونی شعر، در آن بخش مقرر شده است.
پی نوشت
زن و شعر، زینت یزدانی، صفحه ۱۹۸
جنس دوم جلد دوم، نویسنده: سیمون دوبووار، ترجمه: قاسم صنعوی، صفحه ۳۴۳
مجلهی پیوند، شماره ۱۸۲، صفحه ۴۷
روانشناسی زن، دکتر شکوه نوابی نژاد، صفحه۴۴
زن و شعر، زینت یزدانی، صفحه ۳۶۷
روانشناسی زن، دکتر شکوه نوابی نژاد، صفحه ۱۲۴
همان کتاب، صفحه ۱۲۴
همان کتاب، صفحه ۱۲۴
بیان، دکتر سیروس شمیسا، صفحه ۵۳
گهوارهی سبز افرا، احمد ابو محبوب، صفحه ی ۶۴
زن و شعر، زینت یزدانی، صفحه ۲۰۱
شکوایه ها
شکوه و گلایه از سختی های روزگار مبتلا به انسان های همهی اعصار و قرون است که در عصر حاضر بیش تر نیز شده است. عموماً شکوه در محاورات زنان بیش از مردان است و مردان اگر شکوه کنند بیش از هر چیز از سختی مشاغل خود شکوه می کنند کمتر از زندگی به طور کلی. اگر بخواهیم در این خصوص تبیین روانشناسانه کنیم باید به مقولهی روانشناختی ادراک و نیز میزان تحریک پذیری عاطفی در زنان بپردازیم. فی الواقع باید گفت « تفاوت زن و مرد در درک کلی و جزئی است، زنان ادراک جزئی دارند، مردان ادراک کلی.» ۱ اساسا باید گفت « ادراک در زنان بارها بیش تر و بهتر از مردان است.»۲ این ادراک بالا در همه حواس پنجگانهی زنان بیش از مردان عمل می کند « خانم ها چون همه چیز به ویژه جزئیات را می بینند که آقایان اصلا نمی بینند همه چیز در نظر آن ها معیوب و ناقص است. این ایرادات بسیار زیاد که خانمها از آقایان می گیرند، به تحقیق به علت ظرافت خانم ها در ادراک بینایی است.»۳ لکن شکوه در محاورات زنانه عمومیت بیش تری دارد تا بدان جا که القابی چو غرغرو، غرزدن و مشابهات آن در توصیف زنان به کار میرود. « تصویر غم و اندوه و نا امیدی، بیش ترین و برجسته ترین جنبهی سیمای زن در شعر معاصر را تشکیل می دهد این اندوهناکی و نا امیدی در شکل های گوناگون به تصویر کشیده شده است، گاه زنی از داغ عزیزان خود سیاه به تن می کند و لحظه های تن هایی خویش را با درد و ناله سرمی کند. گاهی این غم در برخورد جامعه با او تجلی می یابد و سرانجام به خصوص همسر زن، در ایجاد این غم و اندوه نقش موثری دارد.»۴ و این همه دست مایهی ملال خاطر لطیف زن است و به تبع آن شکوه آغازیدن؛ شکوه از مردان، فرزندان، مصائب زندگی، فقر و قس علی هذا از این دست درون مایهی مکتوبات منثور و منظوم زنان را تشکیل می دهد. پیشتر نیز اشاره کرده ایم که زنان به دلیل عاطفی بودن بیش از مردان به بیان احساسات خود می پردازند و یکی از آن احساسات شکوه از روزگار غدّار و ابتلائات آن است. « زنان گاهی فقط نیاز به گوش شنوا دارند. با گفتن و گله کردن و گاهی از چیزی شکایت کردن روحشان را سبک می کند. مرد خوب همواره این فرصت را به همسرش می دهد. مرد خوب باید روانشناس همسرش باشد؛… گاهی مثل یک روانشناس حرفه ای فقط در مقابل همسر گوش باشد تا او هرچه می خواهد بگوید.»۵ این توصیهی مشاوران و روانشناسان به مردان است که ریشه در روانشناختی زن دارد لذا به این مختصر مقدمه اکتفا نموده و اشعاری را مورد بررسی قرار می دهیم که حاوی شکوه های زنانه است. در این خصوص باید به این نکته اشاره کرد نخستین زنی که به زبانی زنانه در آثار خویش شکوه آغازید عالم تاج قائم مقامی متخلص به ژاله است. « زنی شاعر که برای نخستین بار تجربه های اندوه بار یک زن، درد و دل ها، اعتراض ها و گلایه هایش را به زبان شعر سرود و هویت واقعی و انسانی یک زن را نشان داد، چهرهی کلیشه ای زن- معشوق را از شعر امروز پاک کرد و به شخصیت طبیعی و معمولی زن جان بخشید.»۶ نکته این که این امکان وجود دارد، که در اشعار سرشک شکوایه های زنانه نباشد لذا شکوایه های او را در مقام قیاس با شکوایه های زنانه سیمین ذکر خواهیم کرد.
پاره ای شکوه های سیمین در غزل هایش شکوه از ناکامی در عشق است و فراق به عنوان نخستین نمونه به بخشی از شعر « غرور » نگاهی بیفکنیم:
غرور
باز دیروز جهد می کردی که ز عهد قدیم یاد آرم
سرد و بی اعتنا تو را گفتم که « دگر دوستت نمی دارم!»
ذره های تنم فغان کردند که، خدارا ! دروغ می گوید
جز تو نامی ز کس نمی آرد جز تو کامی ز کس نمی جوید
(مجموعه اشعار، چلچراغ، غرور، صفحه ۱۷۶)
سیمین در این بخش از غزل تقاضای عاشقی را برای یادآوری روزگار گذشته از معشوق مطرح می کند و معشوق با بی اعتنایی و سرد روحی در پاسخ به او می گوید که « دگر دوستت نمی دارم! » و بلافاصله در درون خود و با احساسات واقعی خود حدیث نفس می کند که چنین نیست و ذره های وجود او طالب یار است. یاری که توان برگزیدن کس دیگری به جای او را ندارد. اگر چه چنین رفتاری وقتی بروز و ظهور می کند که زن از جانب یار سرخورده شده باشد لذا پیوند مهر در زنان به سادگی گسسته نمی شود چندان که بلافاصله پس از گفتن جمله، دوستت ندارم موضع خود را در درون خود تغییر می دهد و احساس واقعی خود را بیان می دارد. از سوی دیگر می توان نوعی ناز و غمزهی زنانه را نیز در این ابیات حس کرد، گاهی برای جلب توجه یار و به تکاپو افتادن او چنین الفاظی به کار گرفته می شود. مشخصهی بیانی قابل ذکری در این ابیات وجود ندارد.
سیمین در شعر « خُب که این طور » تصویر زنی را ترسیم می کند که پس از شکست در پُرسهی عشقی دچار عدم اعتماد به نفس شده است. و از این رهگذر شکوه می آغازد که:
خُب که این طور
خُب که ای طور، باشد؛ من که حرفی ندارم
می روم، گرچه عمری پشت سر می گذارم
-عمر؟ بس کن !چه عمری؟
-عمر با عشق و باور.
-روغن ریخته است این؛ در نیاید بکارم
راست می گفت ،رفتم: پشت سر هر چه پوچی
پیش رو هم از آن پس پوچ شد روزگارم
آزمون نخستین نقطه ی دید من شد
عشق را پوچ می دید چشم ِ بی اختیارم
دوّمین، آن وفادار؛ راستی راستین یار
مرد و مردانه می خواست دل به دستش سپارم
چشم ِ ترسیده، امّا، هیچ رخصت نمی داد
تا به امکان عشقی دستی از دل بر آرم
وقت پیوستگی ها از هراس گسستن
ابر می شد به چشمم جسم پُر شور یارم
یار، آن یار، آن یار پاک، عاشق، وفادار
ماند چندان که مرگش در ربود از کنارم…
یارِ اوّل در آمد گفت:‹‹احوال؟››گفتم:
‹‹هر چه کردی، تو کردی؛ عمر شد زهرِمارم!››
MVEit: ارزش بازار سهام شرکت iام در دوره مالی t
BVEit: ارزش دفتری سهام شرکت iدر دوره مالیt
برای ارزیابی تأثیر حسابداری مدیریت بر سرمایه فکری سازمان رگرسیون چندگانه استفاده شده است، رگرسیون چندگانه یک روش آنالیز آماری است که در آن تغییرات یک یا چند متغیر مستقل نسبت به یک یا چند متغیر وابسته تبیین و پیش بینی میشود.
۳-۹- روشهای آماری
دادههای جمع آوری شده اعداد و ارقامی بدون معنی میباشند که از آمار برای معنیدار کردن آنها به منظور تحقق اهداف تحقیقات کمک گرفته میشود. پردازش دادهها بین دو مرحله جمعآوری دادهها و تحلیل دادهها جای میگیرد و هدف از آن آماده سازی دادهها برای تحلیل است. در پردازش دادهها قبل از همه باید به کار ویرایش دادهها پرداخت. به بیان دیگر، هرگز نباید تصور کرد هر آنچه به عنوان پرسشنامه تکمیل شده به دست میآید، قابل بهره برداری است. در تحقیق حاضر، اطلاعات به دست آمده با بهره گرفتن از شیوه آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تجزی تحلیل اطلاعات با بهره گرفتن از نرمافزارهای آماری و نرم افزار spss انجام شده است.
۳-۱۰- پرسشنامه
پرسسشنامه به عنوان یکی از متداولترین ابزارها جمع آوری اطلاعات در تحقیقات پیمایشی، عبارتی است از مجموعهای از پرسشنامه هدف مدار که با بهره گیری از مقیاسهای گوناگون، نظر دیدگاه و بینش یک فرد پاسخگو را مورد سنجش قرار میدهد. در ساختن یک پرسشنامه باید به چهار جنبه توجه شود:
الف ) انتخاب موضوع سؤالها
ب) محتوای سؤال .
ج )جمله بندی پرسشها.
د) انتخاب نوع سؤال (خاکی ۱۳۸۲، ۲۴۲).
پرسشهای پر این تحقیق از پرسشنامه لیکرت[۴۲] ۵ گزینهای استفاده شد که شامل ۱۷ سؤال بود که توسط محقق ساخته شده است که مربوط به ارزیابی حسابداری مدیریت میباشد و ۴۲ سؤال بعدی مربوط به پرسشهای پرسشنامه استاندارد ارزیابی سرمایه فکری بونیتس بود، نمونهای از این پرسشنامه در این تحقیق آورده شده است. اس
۳-۱۰-۱- مفاهیم
سرمایه فکری شامل آن بخش از کل سرمایه یا دارایی شرکت است که مبتنی بر دانش بوده و شرکت دارنده و مالک آن بشمار میآید همچون مهارت، دانش، مارک تجاری، سهم بازار و توانایی یادگیری سازمانی.
سرمایه فکری دارای سه بعد است: ۱- سرمایه انسانی، ۲- سرمایه ساختاری و ۳- سرمایه مشتری. سرمایه انسانی میتواند به عنوان توانایی جمعی شرکت برای استخراج بهترین راه حل از طریق دانش افرادش توصیف شود. سرمایه ساختاری میتواند به عنوان توانایی سازمانی شرکت در برآوردن تقاضا و نیازمندی بازار ملاحظه گردد. سرانجام، سرمایه مشتری اشاره دارد به رضایت و وفاداری کاربر نهایی در قبال سازمان.
۳-۱۰-۲- شیوه نمره گذاری
این پرسشنامه دارای ۴۲ سؤال بوده و هدف آن بررسی ابعاد سرمایه فکری در سازمان (سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه مشتری) میباشد. طیف پاسخدهی آن بر اساس مقیاس لیکرت میباشد که در جدول زیر گزینهها و نیز امتیاز مربوط به هر گزینه ارائه گردیده است.
جدول ۳-۵- شیوه نمره گذاری
گزینه | کاملاً مخالف | مخالف | بی نظر | موافق | کاملا موافق |
امتیاز | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ |
این پرسشنامه دارای ۳ بعد بوده که در جدول زیر ابعاد و نیز شماره سؤالات مربوط به هر بعد ارائه گردیده است:
جدول ۳-۶- ابعاد و شماره سؤالات
ردیف | مؤلفههای مورد بررسی | گویههای مربط به هر مؤلفه |
۱ | سرمایه انسانی | ۲-۵-۷-۹-۱۱-۱۳-۱۷-۱۸-۲۴-۲۵-۲۶-۳۱-۳۳-۳۴-۳۷ |
- توجه به جزئیات: میزانی که انتظار می رود کارکنان بتوانند مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و به صورتی دقیق به امور بپردازند.
- توجه به نتیجه: میزانی که مدیریت به نتیجه ها یا ره آوردها توجه می کند، نه به روشها و فرآیندهایی که باید برای دستیابی به این نتیجه ها به کاررود.
- توجه به افراد: میزانی که مدیریت به کارکنان اجازه می دهد در تصمیم گیری ها مشارکت کنند و میزانی که مدیریت درباره اثرات نتیجه های تصمیم گیری بر افراد توجه می کند.
- تشکیل تیم: میزانی که مدیریت کارها را به گونه ای تنظیم می کند که به وسیله تیم (و نه به وسیله افراد) انجام شود.
- تحول: میزانی که افراد دارای روحیه پرخاشگری، تحول یا حتی جسارت هستند (و نه افراد ساده اندیش و احتمالاً بی تفاوت).
- ثبات یا پایداری: میزانی که سازمان در فعالیت های خود به حفظ وضع موجود (و نه رشد) تأکید و توجه میکند. هریک از این ویژگیها بر روی طیفی قرار می گیرد که دامنه آن از بسیار کم تا بسیار زیاد کشیده میشود (مرادی و میرزاده،۱۳۸۷).
بنابراین اگر فرهنگ سازمانی را از زاویه این هفت ویژگی مورد توجه قراردهیم، می توانیم به پدیده ای به نام فرهنگ سازمانی دست یابیم. این تصویر، پایه و اساسی برای احساس و استنباط مشترک اعضا می شود و بر آن اساس می توان گفت که کارها چگونه انجام می گیرد و افراد چه نوع رفتاری در سازمان خواهند داشت. مطالعه ای نشان می دهد که فرهنگ شرکتی توسط ۵۳ ۰/۰ پاسخ دهندگان بزرگترین مانع استقرار کاربردهای مدیریت دانش است. در مطالعه دیگری ۸۰ ۰/۰ مصاحبه شوندگان فرهنگ را بزرگترین مانع ایجاد یک سازمان دانش مدار دیده اند. فرهنگ به عنوان قلب یک سازمان موفق دانش محور قرار دارد. در مدیریت دانش، فرهنگ قادر است رسالت، آرمان، اهداف بلند مدت و اهداف کوتاه مدت را نمایان سازد. مطالعات متعددی نشان میدهد که حل مسائل فرهنگی مشکل است ، اما بیشترین مزایا را به دست می دهد. بزرگترین چالش مقابل مدیریت دانش، یک مساله فنی نیست، زیرا می توان آن را به هر تعداد سیستم «تکنولوژی اطلاعات» حل کرد، بلکه چالش اصلی مساله فرهنگ است . وظیفه دشوار تفوق بر موانع فرهنگی، به ویژه احساسی است که می گوید اطلاعات با ارزش تر از آن است که تسهیم شود (نگودری و یعقوبی،۱۳۹۰).
فرهنگ سازمانی که تفکر خلاق و انتقادی در آن یک ارزش حاکم تلقی می شود، خود عاملی کلیدی و راهگشا در مدیریت دانش است. ایجاد فرهنگ مناسب و بهره گیری از مدیریت دانش و فناوری اطلاعات موجب می شود که سرعت و صحت خدمات و محصولات سازمان افزایش یابد. برای توسعه مدیریت دانش در سازمان باید تغییراتی که منجر به تداخل و تعامل یا بازسازی دانایی می گردند،به طور نظامند تشویق و حمایت شود. هنگامیکه سازمانها نوآوری میکنند صرفاً اطلاعات را پردازش نمی کنند، یعنی به منظور حل مشکلات موجود و انطباق با محیط در حال تغییر خود اطلاعات را از بیرون به درون سازمان نمی آورند و آن را پردازش کنند، بلکه عملاٌ و واقعا دانش و اطلاعات نوینی را خلق نموده و از درون سازمان به بیرون منتقل می سازند، به منظور اینکه هم مشکلات و راه حلهای خود را مجدداً تعریف کنند و هم محیط خود را باز آفرینی کنند.
نوآوری کلید مزیت رقابتی محسوب می شود. نوآوری با توانا سازی کارکنان یک سازمان از طریق یاد گیری، تبادل دانش و مشارکت حاصل می شود. دانش می تواند موارد زیر را شامل شود:
تخصصی که یک سازمان از توسعه محصولات خود به دست می آورد، اطلاعاتی که از رقبای خود و محصولات تولیدی آنان کسب می کنند، اطلاعات مربوط به مشتریان، نیازهای آنها و بازخور آنان در مورد محصولات سازمان.
تجزیه و تحلیل این دانش و اقدامات عملی پس از آن مزیت رقابتی لازم برای حصول اطمینان ازبقای سازمان را برای آن سازمان به ارمغان خواهد آورد. این دانش در قالب ایده ها، ابداعات، و نوآوریها تبلور می یابد و به منبع فروش و کسب سود برای یک شرکت تبدیل می شود. تبدیل ایده ها، جریانات درآمد تجاری و جوهر نوآوری محسوب می شود. ایده آفرینی تنها یک نقطه شروع است. دریک سازمان درصد افرادی که ایده های آنان به مورد اجرا در آمده است با ضریبی تحت عنوان نوآوری مورد سنجش قرار می گیرد. نوآوری مزیت رقابتی منحصر به فردی را برای سازمان به ارمغان می آورد و به تعبیر دیگر نوآوری رمز و راز مزیت رقابتی محسوب می شود.
نوآوری به سازمانها کمک می کند تا نه تنها رقابت، که کلیه چالشهای استراتژیک خود را برآورده سازند. برای مثال در مواجهه با نرخ فزاینده تغییر،جهانی شدن، توسعه سریع تکنولوژی، نیروی کار متنوع ترو تغییر از یک اقتصاد صنعتی به اقتصاد دانش مدار، نوآوری عمل تسهیل کننده در مواجهه با تغییرات و تحولات فوق محسوب می شود. برآورده نمودن چالشهای فوق موسسات را جهت میل به رقابت پذیری یاری می نماید و برآورده نمودن همه این چالشها به نوآوری وابسته است. موضوعات عمدهای که در این راستا فراروی سازمانها قرار دارد عبارتند از:
- تبادل ایده های فردی که نهایتاً به صورت بخشی از پایگاه دانش سازمانی در خواهد آمد.
- پرورش ایده های مرتبط و شکل دادن به آن در قالب پروژه ها و نمونه های اولیه.
- تبدیل دانش حاصل شده به محصولات و فرآیندها
تحقق موارد سه گانه فوق مستلزم آن است که فرایند نوآوری را برحسب جریان دانش و تبادل آن در قالب ضمنی و آشکار مورد ملاحظه قرار دهیم، بدین معنا که دانشی که در بین افراد به طور ضمنی در جریان است از ذهن آنان استخراج شده ودر پایگاه های اطلاعاتی و به صورت طرحهای مختلف رمزگذاری شود و دانش ایجاد شده با سایر دانشهای موجود ترکیب شده و در قالب اشکال جدید دانایی پدیدار گردد.
تجسم و تبلور عینی مفهوم نوآوری را می توان در تعریف زیر به خوبی مشاهده نمود:
فرایند خلق مستمر دانش نوین، انتشار وسیع و گسترده آن در سراسر سازمان و تبدیل سریع آن به محصولات ، خدمات، تکنولوژی و نظامهای جدید.
تعریف فوق نشان می دهد که هدف اصلی و غایت مدیریت دانش، ارزش آفرینی از طریق نوآوری است. حوزه مشترک و همپوشی تنگاتنگ دو مفهوم مدیریت دانش و نوآوری را می توان در تعریفی که یکی ازصاحب نظران مدیریت دانش ارائه نموده است ملاحظه نمود. مالهوترا مدیریت دانش را این گونه تعریف می کند:
مدیریت دانش موضوعات کلیدی سازگاری، بقا و شایستگی سازمانی را در مواجهه با تغییرات محیطی فزاینده پوشش می دهد. مدیریت دانش اساساً آن دسته از فرآیندهای سازمانی رادر برمیگیرد که در اندیشه ترکیب هم افزای ظرفیت پردازش داده ها و اطلاعات تکنولوژی های اطلاعاتی و ظرفیت خلاقانه موجودات انسانی می باشد. به عبارت دیگر، مالهترا مدیریت دانش را ترکیبی از تکنولوژی اطلاعات و نوآوری انسانی می داند(مرادی و میرزاده،۱۳۸۷).
۲-۲-۳-۱۳-۲) ارتباطات استراتژیک(روابط درون سازمانی مناسب)
پولانی[۳۵] (۱۹۶۶) عقیده دارد “مدیریت استراتژیک مجموعه تصمیمها و اقدامات مدیریتیاست که عملکرد بلند مدت یک شرکت یا سازمان را تعیین می کند و عبارت است از: تدوین استراتژی (برنامه ریزی بلند مدت یا استراتژیک)، اجرای استراتژی و ارزیابی". بنابراین مدیریت استراتژیک برنظارت وا رزیابی فرصتها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد. یکی از کلیدی ترین عوامل توانا سازی دانش در سازمان عبارت است از تعبیه کردن دور نمای دانش. تزریق یک دورنمای دانش در پیکره کلی سازمان بر ضرورت حرکت از طراحی استراتژی سازمان به اهمیت خلق یک دور نمای کلی دانش در یک سازمان تأکید می کند.
دور نمای دانش می تواند موجبات آفرینش مفهوم ، به عنوان یکی از مواد خام نوآوری را فراهم سازد. دورنمای دانش اثر اندکی بر تبادل دانش ضمنی در جمع کوچکی از کارکنان یک سازمان دارد، بلکه فرایند نهادینه سازی دور نمای دانش نهایتاً به دانش نهفته در ذهن کارکنان به منظور به حرکت درآوردن موتور نوآوری در سازمان تأکید دارد. دور نمای دانش یک سازمان به تغییر استراتژیک طرح کسب و کار یک سازمان روح می بخشد و زمینه را برای طراحی استراتژی توسعه سازمان فراهم می سازد، بدین معنا که با ایجاد امکان استفاده استراتژیک از شایستگیهای کلیدی سازمان کسب و کار آن را رشد می بخشد (نگودری و یعقوبی،۱۳۹۰).
امروزه دانش و قابلیت خلق و بهره برداری از آن به عنوان مهمترین منبع مزیت رقابتی پایدار یک سازمان مورد ملاحظه قرار گرفته است. اما به نظر می رسد که ما هنوز از درک فرایند دانش آفرینی و بهره برداری ازدانش ایجاد شده بسیار فاصله داریم. ما به نظریه دانش مداری نیازداریم که با نظریه های سازمانی موجود تفاوت اساسی داشته باشد. بخشی از دشواری تنظیم و توسعه نظریه ای نوین در خصوص دانش آن است که پژوهشگران و دست اندرکاران مدیریت ازدرک اساس و شالوده فرایند دانش آفرینی عاجزند. به تعبیر دو تن از صاحبنظران (نوکاتا[۳۶] و تویاما[۳۷]) دانش آفرینی یک فرایند باکلتیک (ترکیبی) است که طی آن عوامل متباین مختلفی بر اساس تعامل پویا بین افراد، سازمان و محیط با یکدیگر ترکیب می شود. دانش بر اساس یک حرکت مارپیچی (و نه دایره ای) خلق می شود که فراتر از مفاهیم به ظاهر متضادی همچون نظم و آشوب، خرد و کلان، جزء و کل، ذهن و بدن، ضمنی و آشکار، خود و دیگری، قیاس و استقراء، خلاقیت و کارایی می باشد. این دو محقق این گونه بحث می کنند که کلید درک فرایند دانش آفرینی، تفکر و عمل دیالکتیک است که پارا فراتر از این تضادهای ظاهری گذاشته و چنین پاراداکس هایی را با یکدیگر ترکیب می نماید . این ترکیب یک سازش یا مصالحه محسوب نمیشود، بلکه پرورش خصوصیات متعارض و متضاد از طریق فرایند پویای دیالوگ(گفتگوی متقابل) و عمل می باشد امروزه مؤسسات با تناقضات و موارد متضاد متفاوتی روبرو هستند. یک مؤسسه بایستی در بازار جهانی رقابت کند و در عین حال خود را با بازارهای محلی منطبق سازد. مجبور است به منظور برآوردن نیازهای متنوع مشتری محصولات خود را تفکیک نماید و در عین حال در میدان رقابت قیمت نیز پیروز آید. توسعه و گسترش دانش که مبنایی برای رقابت پذیری موسسه در بلند مدت محسوب می شود، مستلزم دراختیار داشتن منابع و صرف زمان است(مرادی و میرزاده،۱۳۸۷).
۲-۲-۳-۱۳-۳) وضوح مسئولیت افراد در سازمان
برای افراد در هر سازمانی لازم است که نقشها و مسئولیتهای ویژه خود را درک کرده و بدانند که باید با چه کسی در زنجیره ارزش خدمات تماس برقرار کنند. این نقش ها و مسئولیت های محول شده در زنجیره ارزش، از طریق اهداف و استراتژیهای سازمان تعیین می شود. به عبارت دیگر افراد نیازدارند به طور آشکاری بدانند که چگونه کار آنها متناسب با استراتژیهای سازمان است و به تحقق اهداف سازمانی کمک می کند.
در مدیریت دانش به کارکنان اختیارات بیشتری داده شده و ساختار سازمانی از حالت وظیفه ای بیرون آمده و حول فرآیندها، کار دنبال می شود. در چنین سازمانی افراد می توانند درباره روش های جدید انجام کار بیا ندیشند و برای انجام کارها طرحهای نوین را ارائه نمایند، نیازهای جدید مشتریان را شناسایی و در جهت تأمین آنها اقدام کنند. در چنین سازمانی، کارکنان می توانند حتی درتعیین مسیر استراتژی نقش داشته باشند. اعضای سازمان نیازها را شناسایی کرده و استراتژی بر اساس مجموعه فعالیتهای تیم هایی تدوین می شود که به مشتریان، محصول یا خدمت را ارائه می کنند. بخشهای مختلف سازمان خود را با شرایط در حال تغییر وفق می دهند و در حالی که هیچ گاه از مأموریت اصلی شرکت فاصله نمی گیرند در صدد هستند که به طور مستقل تغییرات را بپذیرند (نگودری و یعقوبی،۱۳۹۰).
۲-۲-۳-۱۳-۴) کیفیت اطلاعات قابل مبادله در سازمان
نکته اساسی در رابطه با کیفیت اطلاعات دریافتی توسط فرد. کیفیت داده های اولیه است. اگر صحت داده ها مورد تردید باشد همین امر در مورد اطلاعات دریافتی توسط فرد نیز صادق است. کیفیت پردازش داده ها هر
چقدر خوب باشد نمی تواند ضعف داده های ورودی را جبران کند. ضعف کیفیت ممکن است ناشی از کیفیت داده های فراهم شده برای سازمان و یا ناشی از روش های تهیه داده ها باشد به قولی GIGO. یعنی اگر آشغال وارد سیستم شود، آشغال هم از آن خارج می شود.
نکته دیگر به هنگام بودن اطلاعات است. زمانیکه داده به کاربر می رسد ممکن است برای مسائل و یا شرایطی که در آن زمان خاص کاربر با آن زمان خاص کاربر با آن روبرو است مناسب نباشد، بلکه در زمان دیگری در آینده مناسب باشد. نحوه ارائه اطلاعات به کاربر نیز ممکن است منجر به عدم تشخیص ارزش اطلاعاتی داده ها گردد. مثلاً اگر اطلاعات از نظر نحوه ارائه ضعیف باشد یا خیلی وارد جزئیات شده باشد ممکن است کاربر متوجه اهمیت داده ها نشود و یا احتمالا به دلیل انبوه مطالب از جستجو در آن صرف نظر نماید. از نظر ارزش، با در نظر گرفتن اطلاعاتی که کاربر در یافت می کند می توانیم ارزشهای متفاوتی برای هر بخش از اطلاعات در نظر بگیریم. ارزش اطلاعات به شناخت کاربر از آن و مرتبط بودن اطلاعات با موقعیت وی بستگی دارد. لذا صرف نظر از مرتبط بودن، اگر کاربر شناختی از اطلاعات نداشته باشد، داده ها همچنان داده باقی خواهند ماند. حال اگر شناخت وجود داشته باشد، هر چه ارتباط اطلاعات با موقعیت کاربر بیشتر باشد، سطح یا میزان شناخت کاربر از موقعیت اطلاعات بیشتر خواهد بود و لذا ارزش اطلاعات افزایش می یابد. اطلاعات با کیفیت ابزاری را برای تسخیر و توزیع درس های فرا گرفته شده فراهم می آورد. اگر اطلاعات فاقد معنی بوده و در زمان مناسب فراهم نگردد، افراد در انجام وظایف خود با مشکل مواجه شده و زمان زیادی را برای یافتن اطلاعاتی که نیاز دارند صرف خواهند کرد (مرادی و میرزاده،۱۳۸۷).
۲-۲-۳-۱۳-۵) آمادگی برای تغییر
تغییر و نوآوری ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند. اگر سازمانی دارای یک فرهنگ نوآور باشد که نظرات جدیدی ایجاد می کند باید قادر باشد که تغییرات مستمری در رفتارها و اقدامات کاری ایجاد کنند و این مستلزم آن است که افراد آن سازمان یک نگرش مثبت و رو به جلو نسبت به انجام کارهای متنوع داشته باشند تااینکه تمایل به حفظ موقعیت کنونی داشته باشند. برای ایجاد تغییرات موفق مدیران باید کارهایشان را به کمک افراد و از طریق تلاش برای یافتن نظرات آنان و گوش دادن به دیدگاه های آنان انجام دهند. مدیران باید فضایی را ایجاد کنند که در آن افراد به خاطر ترس از انتقاد وتنبیه از بیان نظریاتشان خودداری نکنند. هنگامی که افراد احساس کنند که نظرات شان مورد پذیرش و استقبال قرارنمی گیرد احتمال ندارد که دیگر به بیان ایده های خلاق بپردازند و در نتیجه سطوح تعهد و مشارکت آنان ودر نتیجه توان نوآوری بالقوه سازمان کاهش خواهد یافت.
آماده بودن برای تغییر به احساس مستمر نیاز به تغییر اشاره دارد. مدیران لازم است تا با شکافهای عملکرد جاری نه تنها از طریق جمع آوری اطلاعات عملکرد، بلکه از طریق تبدیل آن به پیامهای با مفهوم و رساندن آن به اطلاع کارمندان خود مقابله کنند . به عبارت دیگر لازم است که مدیران مسائل و مشکلاتی که پشت سر نیاز به تغییر است را بیان کنند. اگر کارکنان احساس کنند که مدیران توجه کمی به اطلاعات عملکرد دارند، آنها نیز از آن چشم پوشی کرده و به انجام کارها به روش فعلی و حفظ موقعیت کنونی ادامه می دهند. پس لازم است که مدیران به کارکنان خود اطمینان دهند که ازنظرات آنان چشم پوشی نخواهند کرد و در نهایت کارکنان لازم است که ماهیت تغییر و مزایای همراه آن را درک کنند . اگرکارکنان تغییر را به عنوان اقدامی که نتایج منفی و نا مطلوب به همراه دارد تلقی کنند، به طورمنطقی از آن استقبال نخواهند کرد (رهنورد و محمودی،۱۳۸۸).
۲-۲-۳-۱۴) انواع دانش
چهار نوع دانش مشخص شد ه است:
- دانش نیروی انسانی: دانش که در مغز اعضای سازمان وجود دارد.
- دانش مکانیزه: دانشی که حامل وظایف ویژه یکپارچه در سخت افزار ماشین است.
- دانش مستند : که به شکل بایگانی ، کتاب، سند، دفتر کل، دستورات و نمودارها، و… ذخیره می شود .
- دانش خودکار(اتوماتیک): که به طور الکترونیکی ذخیره شده و به وسیله برنامه های رایانه ای که وظایف خاص را پشتیبانی می کند، قابل دسترسی است.
از سوی دیگر دانش را به دو نوع ضمنی و صریح تصور می کنند .
دانش ضمنی معمولا در قلمرو دانش شخصی ، شناختی وتجربی قرار می گیرد. در حالی که دانش صریح بیشتر به دانشی اطلاق می گردد که جنبه عینی تر -عقلانی تر و فنی تر دارد (داده ها ، خط مشی ها، روش ها، نرم افزارها، اسناد و …). دانش صریح به طور معمول هم به خوبی قابل ثبت و هم قابل دسترسی است . در تمایز گذاری میان دو نوع دانش می گوید که بیان کردن دانش ضمنی با واژه ها دشوار است . فن آوری اطلاعات به طور سنتی روی استفاده از دانش صریح متمرکز شده است . با این حال سازمان ها اکنون دریافته اند که برای انجام موثر کارهایشان نیازمند یکپارچه کردن هر دو نوع دانش هستند . از این رو در حال ایجاد روش های حاضر به منظور تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح هستند که می تواند تدوین شود و بنابراین دیگران می توانند آنرا ثبت و ذخیره نمایند و اینست هدف مدیریت دانش ، تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح و انتشار مؤثر آن، این مفهوم قدرتمند به ایجاد روش ها، ابزارها و کاربردهای مدیریت دانش کمک کرده است(نوروزپور و همکاران،۱۳۹۲).
۲-۲-۳-۱۵)گرایش های مدیریت دانش
از میان رفتن مرزهای زمانی و مکانی در نتیجه نوآوری هایی که در فن آوری ارتباطات دور برد صورت گرفته است، برگزیدن یک شیوه جدید مدیریت دانش را آسان می کند، این نوآوری ها تنها تسهیم اطلاعات در سراسر یک سازمان را ساده نکرده اند ، بلکه تقریبا آنرا برای بقا و گسترش سازمان ضرورت بخشیده اند . هم اکنون دو گرایش عمده در مدیریت دانش به چشم می خورد:
-
- سنجش سرمایه فکری سازمان : ایجاد معیارها ، نسبت ها و شاخص ها.
-
- نگاشت دانش : ثبت دانستنی که اشخاص به دست می آورند و انتشار آن درسراسر سازمان عمدتا از طریق فناوری اطلاعات است.
شبکه جام جم ۱ - ویژه ایرانیان مقیم اروپا
شبکه جام جم ۲ - ویژه ایرانیان مقیم آمریکا
شبکه جام جم ۳ - ویژه ایرانیان مقیم آسیا و اقیانوسیه
پرس تی وی - شبکه خبری انگلیسی زبان
شبکه العالم - شبکه خبری عربی
شبکه سحر ۱ - به زبانهای آذری ، فرانسوی و بوسنیایی
شبکه سحر ۲ - به زبانهای کردی ، انگلیسی و اردو
شبکه الکوثر - شبکه معارف به زبان عربی
هیسپان تیوی - به زبان اسپانیایی
شبکههای محلی سیمای جمهوری اسلامی:
شبکه آبادان (آبادان)
شبکه آذربایجان غربی (اذربایجان غربی)
شبکه آفتاب (مرکزی)
شبکه اترک (خراسان شمالی)
شبکه اشراق (زنجان)
شبکه البرز (البرز)
شبکه اصفهان (اصفهان)
شبکه ایلام (ایلام)
شبکه باران (گیلان)
شبکه بوشهر (بوشهر)
شبکه تابان (یزد)
شبکه تهران (پایتخت)
شبکه جهانبین (چهارمحال و بختیاری)
شبکه خاوران (خراسان جنوبی)
شبکه خراسان (خراسان رضوی)
شبکه خلیج فارس (هرمزگان)
شبکه خوزستان (خوزستان)
شبکه دنا (کهگیلویه و بویراحمد)
شبکه زاگرس (کرمانشاه)
شبکه سبز (گلستان)
شبکه سبلان (اردبیل)
شبکه سمنان (سمنان)
شبکه سهند (آذربایجان شرقی)
شبکه سینا (همدان)
شبکه تبرستان (مازندران)
شبکه فارس (فارس)
شبکه قزوین (قزوین)
شبکه کردستان (کردستان)
شبکه کرمان (کرمان)
شبکه افلاک (لرستان)
شبکه نور (قم)
شبکه هامون (سیستان و بلوچستان)
شبکه کیش (کیش)
شبکه مهاباد (مهاباد)
روش نمونه گیری و نمونه آماری
برای نمونه گیری از جامعه آماری تحقیق، ابتدا لیستی از کلیه کارمندان و مدیران شبکه های پرس تی وی، یک و پنج تهیه نموده و سپس به روش نمونه گیری سیستماتیک از روی فهرست، انتخاب انجام شد. برای تعیین حجم نمونه نیز از فرمول کوکران استفاده شده است. با بهره گرفتن از این فرمول و در نظر گرفتن دقت احتمالی ۵ صدم، حجم نمونه آماری ۳۸۴ نفر به دست آمده است. که این تعداد متناسب با حجم هر سازمان، به شبکه های مختلف اختصاص داده شده است.
ابزار گردآوری اطلاعات
ابراز جمع آوری اطلاعات برای آزمون فرضیه ها دراین تحقیق پرسشنامه است که یکی از ابزارهای رایج در روش مستقیم برای کسب داده های تحقیق است.
برای جمع آوری اطلاعات لازم، از پرسش نامه نیم رخ سبک رهبری مارشال ساشکین(۱۹۹۸) با ابعاد سبک رهبری خودکامه(وظیفه گرا)؛ آزادمنشانه(انسان گرا) و تلفیقی استفاده شد. سؤالات سبک رهبری بر اساس نظر باردنز و متزکاس است که شامل ۲۷ سؤال است و در قالب مقیاس پنج گزینه ای لیکرت تنظیم گردیده است.
روایی و پایایی این پرسشنامه ها به دفعات مورد تایید محققان و متخصصان امر قرار گرفته است. اما به منظور حصول اطمینان بیشتر برای به دست آوردن نتایج بهتر، پایایی و روایی پرسش نامه مورد بررسی قرار گرفت. روایی محتوای پرسش نامه با بهره گرفتن از نظرات کارشناسان و اساتید دانشگاه تایید شد. در راستای سنجش پایایی درونی پرسش نامه نیز از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد .
اعتراض خواهد بود.چنانچه محکوم علیه در فرجه مقرر و قانونی درخواست رسیدگی واخواهی نکند رای قطعی خواهد شد.البته لازم به ذکر است هرگاه در دعاوی مالی خواسته یا ارزش آن از سه میلیون ریال بیشتر نباشد و اخطاریه به خوانده ابلاغ واقعی شود و خوانده نیز در جلسه دادگاه شرکت نکرده و یا لایحه ارسال نکند رای دادگاه قطعی خواهد بود و پس از ابلاغ به محکوم علیه لازم الاجرا می باشد.
ب)احکام مستند به اقرار در دادگاه یا مستند به رای یک یا چند نفر کارشناس که طرفین کتبا رای آنها را قاطع دعوا قرار داده باشند و با استناد به تبصره ماده ۳۳۱ قانون آیین دادرسی مدنی قطعی و غیر قابل اعتراض است.
ج)احکام حضوری دادگاه ها که مهلت تجدید نظر خواهی آن منقضی شده باشد.
د)احکام غیابی دادگاه ها که مهلت واخواهی و تجدید نظر آنها منقضی شده باشد.[۹]
مواردی که جهت اجرای حکم نیاز به قطعیت آن نمی باشد:
الف) اجرای موقت احکام موضوع مواد ۱۹۱ و ۵۰۱ قانون آیین دادرسی مدنی سابق و قسمت اخیر ماده ۳۴۷ قانون آیین دادرسی جدید.ماده ۳۴۷ ق آ د م مقرر می دارد«تجدیدنظر خواهی از آرای قابل تجدید نظر که در قانون احصاءگردیده مانع اجرای حکم خواهد بود،هر چند دادگاه صادر کننده رای آن را قطعی اعلام نموده باشد مگر در مواردی که طبق قانون استثنا شده باشد»
ماده ۵۰۱ ق.آ.د.م سابق«پژوهش از حکم مانع اجرای اجرای حکم است،مگر این که قرار اجرای موقت حکم صادر شده باشد«
ماده ۱۹۱ ق.آ.د.م سابق:اجرا موقت احکام فقط به در خواست یکی از اصحاب دعوا و آن هم مخصوص موارد ذیل است.
۱-وقتی که حکم به موجب اسناد رسمی صادر شده و یا به موجب اسناد عادی که طرفین، اعتبار آن اسناد را اعتراف نموده باشند.
۲-وقتی که موعد اجاره منقضی شده و به موجب حکم دادگاه ، مستاجر محکوم به رد یا تسلیم یا تخلیه عین مستاجره شده است.
۳- در موقعی که دادگاه حکم کرده است که عین خواسته از تصرف عدوانی خارج شده و به متصرف اول تسلیم شود.
۴-وقتی که در منازعات راجع به اجیر نمودن و اجیر شدن ، حکم دادگاه در باب مرخصی اجیر صادر شده است.
۵- در کلیه احکامی که در دعاوی بازرگانی صادر می شود.
۶- در کلیه مواردی که اوضاع و احوال مدلل کند که به واسطه تاخیر اجرای حکم یا قرار دادگاه خسارت کلی به محکوم له حاصل خواهد شد و یا این که تاخیر باعث عدم اجرای حکم یا قرار دادگاه در آتیه خواهدبود.[۱۰]
ب ) حکم ورشکستگی موضوع ماده ۴۱۷ و ماده ۴۱۸ قانون تجارت و قانون تصفیه امور ورشکسته مصوب ۱۳۰۹ که مقرر می دارد:حکم ورشکستگی به طور موقت اجرا می شود.
ج)تصمیم دادگاه در امور حسبی: به موجب ماده ۲۷ قانون امور حسبی»تصمیم دادگاه در امور حسبی قابل پژوهش و فرجام نیست جزء آنچه در قانون تصریح شده باشد.« به استناد ماده ۳۵ قانون مزبور«پژوهش خواهی موجب تعویق اجرای تصمیم مورد شکایت نمی شود مگر اینکه دادگاهی که رسیدگی می کند قرار تاخیر اجرای آن را بدهد.»[۱۱]
گفتار دوم:داشتن قابلیت اجرا
یکی دیگر از شرایط به اجرا گذاشتن یک حکم داشتن ویژگی اجرایی آن است و در واقع جنبه اجرایی حکم در مقابل اعلامی بودن آن قرار می گیرد.حکم اجرایی حکمی است که محکوم علیه را ملزم به انجام عمل به مفاد حکم می نماید،در صورتی که حکم اعلامی حکمی است که درآن محکوم علیه ملزم به انجام عمل یا تعهدی نمی باشد،بلکه لازم به ذکر است علاوه بر احکام و قرار هایی که جنبه اجرایی دارند ،ممکن است در مواردی دستور دادگاه نیز همچون حکم و قرار جنبه اجرایی داشته باشد در اینگونه موارد به نظر می رسد دستور صادره از دادگاه به محض صدور قابلیت اجرا خواهد داشت .در مواردی قرار ها هم قابل اجرا اند ،با وجود این تفاوت هایی میان اجرای قرار و اجرای حکم وجود دارد.
اولا:قرارها به ندرت قابل اجرا هستند،زیرا قرار های قاطع دعوا عموما دلالت بر بی حقی خواهان دارند و اجرای آن موضوعا منتفی است و یا در زمره قرارهای اعدادی هستند که نیازی به اجرا ندارند ،مانند قرار اناطه قرار توقیف دادرسی،با وجود این پاره ای از قرار ها قابل اجرا هستند،مانند قرار تامین خواسته و قرار دستور موقت.
این در حالی است که احکام دادگاه ها اگر واجد وصف اجرایی باشد اصولا قابلیت اجرایی دارند .
ثانیا:برای اجرای قرار نیازی به صدور اجراییه نیست و دادگاه راسا به مرجع مجری قرار دستور آن را صادر می کند،قرار هایی مانند قرار کارشناسی ، قرار اتیان سوگند ، قرار تامین خواسته ،قرار دستور موقت ،دستور تخلیه ملک به موجب ماده ۳ قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۷۶،[۱۲]دستور افراز و فروش املاک مشاع به موجب ماده ۴ قانون افراز و فروش املاک مشاع مصوب ۱۳۵۷[۱۳] و… به این صورت اجرا می شونددر حالی که اجرای حکم مستلزم صدور اجراییه است[۱۴]مگر در موارد استثنایی.
گفتار سوم:ابلاغ حکم به محکوم علیه
شرط دیگری که جهت به اجرا گذاردن حکم ضروری می باشد ودر ماده ۲ قانون اجرای احکام مدنی بیان گردیده ابلاغ حکم به محکوم علیه است[۱۵] همچنین در ماده ۳۰۲ ق.آ .د.م نیز به وضوح به این شرط تصریح گردیده است این ماده بیان می کند«هیچ حکم یا قراری را نمی توان اجرا نمود مگر اینکه به صورت حضوری و یا به صورت دادنامه یا رونوشت گواهی شده آن به طرفین یا وکیل آنان ابلاغ شده باشد….» بنابراین بعد از صدور حکم قطعی هنگامی می توان آن را اجرا کرد که مفاد آن به محکوم علیه یا وکیل یا قائم مقام قانونی او (مانند ورثه )ابلاغ شده باشد.
از طرفی علاوه بر این محکوم له باید از دادگاه درخواست کند تا مفاد حکم به اجرا در بیاید.از اینرو برخلاف امور کیفری که حکم به مجازات بعد از قطعیت بدون درخواست شاکی خصوصی به اجرا در می آید در امور مدنی با رعایت این چهار شرط یعنی: داشتن قابلیت اجرا، قطعیت حکم، ابلاغ حکم به محکوم علیه، درخواست محکوم له، حکم به اجرا درخواهد آمد.
گفتار چهارم:درخواست محکوم له
همانطور که در مبحث قبل بیان شد شرط دیگر اجرای حکم آن است که محکوم له یا نماینده یا قائم مقام قانونی او چنین در خواستی را از دادگاه نمایند.در این خصوص باید گفت اگر شخص به عنوان اصیل تقاضای صدور اجراییه می نماید ، باید در پرونده امر به عنوان ذی سمت باشد و اگر به عنوان وکیل چنین تقاضایی را مطرح می کند باید در وکالتنامه خود چنین حقی را از موکل تحصیل کرده باشد در غیر این صورت تقاضای او پذیرفته نخواهد شد.[۱۶] ماده ۳۶ قانون آیین دادرسی در این خصوص بیان می دارد«وکیل دردادرسی حق درخواست صدور برگ اجرایی و تعقیب عملیات آن و محکوم به و وجوه ایداعی به نام موکل را خواهد داشت که در وکالتنامه تصریح شده باشد.»
مبحث دوم:ترتیب اجرای حکم
اصولا اجراییه به وسیله قسمت اجرای دادگاه نخستین به موقع اجرا گذاشته می شود و چنانچه تمام یا قسمتی از عملیات اجرایی باید در حوزه دادگاه دیگری به عمل بیاید، اجرای آن قسمت از عملیات به قسمت اجرای دادگاه آن حوزه محول می شود.مثل مواردی که جهت وصول محکوم به مالی از محکوم علیه توقیف گردیده است و محل وقوع مال خارج از حوزه قضایی است که دعوا در آنجا مطرح و حکم صادر گردیده است که در این مواقع با اعطای نیابت قضایی به دادگاه محل وقوع مال ادامه عملیات اجرایی به آن دادگاه سپرده می شود.
مراحل اجرا عبارتند از:
۱)تشکیل پرونده اجراییه و ضبط و بایگانی کلیه اوراق مربوط به اجرا در آن: پس از درخواست محکوم له مبنی بر تقاضای صدور اجراییه و ابلاغ برگ اجراییه به محکوم علیه، پرونده به واحد اجرای احکام ارسال می گردد، در صورت متعدد بودن شعب اجرای احکام پس از ثبت پرونده به دستور رئیس دایره اجرا ،پرونده به یکی از شعب اجرای احکام ارسال می گردد. پس از ثبت در شعبه و اختصاص شماره کلاسه اجرایی به پرونده مرحله تشکیل پرونده اجرایی صورت می پذیرد،این پرونده تا حصول نتیجه کامل و وصول محکوم به به محکوم له مفتوح می ماند و تمام اوراق و مراسلات قضایی و مکاتباتی که با مرجع انتظامی در خصوص اجرای حکم صورت می پذیرد در این پرونده نگهداری می گردد.[۱۷] لازم به ذکر است اکثر قضات دادگاههای حقوقی ۲ تهران معتقدند:ضرورتی در توام نمودن پرونده های اجرایی شعب مختلف که مرتبط با هم هستند نیست.اما،به منظور تسهیل در امر اجراء و اینکه شعب دادگاه در حکم یک واحد قضایی هستند، می توان پرونده های اجرایی مربوط به هم را در یک شعبه متمرکز و توسط همان شعبه اجرا نمود مثلا اگر در شعبه ای از دادگاه نسبت به سه دانگ ملکی حکم تخلیه صادر شده و نسبت به سه دانگ بقیه از همان پلاک شعبه دیگری حکم به تخلیه داده باشد،در مقام اجرا ریاست کل یا سرپرست واحد می تواند هر دو پرونده اجرایی را به یک شعبه ارجاع دهد و برای این کار ،از جهت سهولت بهتر است ،پرونده ها به شعبه ای که اقدامات اجرایی آن از حیث ابلاغ و انقضاء مهلت باقی است،ارجاع گردد و دادنامه توامان اجرا شود زیرا،در مانحن فیه ،شعب مختلف یک دادگاه مد نظر است ،بر خلاف موردی که احکام مرتبط از دادگاه های مختلف صادر شده است.شعب دادگاه یک واحد قضایی محسوب می گردد.[۱۸]
۲) پس از ابلاغ اجراییه مدیر اجرا، مامور اجرا را تعیین (دادورز) و نام او را ذیل ورقه اجراییه می آورد. عملیات اجرایی بر عهده مامور اجراست.[۱۹] ( ماده ۲۳ق ا ام) پس از اینکه اجراییه به محکوم علیه ابلاغ گردید مدیر اجرا پرونده را به یکی از دادورزها جهت اجرای مفاد آن ارجاع می دهد. مطابق قسمت ط بند ۴ ماده ۸ قانون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۲۷/۴/۱۳۶۹ یکی از وظایف نیروی انتظامی اجرای احکام قضایی است.بنابر این اگر مدیر اجرا به اندازه کافی دادورز در اختیار نداشته باشد، می تواند امر اجرا را به نیروی انتظامی محل محول کند در این صورت مامور مرجوع الیه، وظیفه خواهد داشت تحت نظر مدیر اجرا انجام وظیفه کند.۳[۲۰]
۳) بعد از شروع به اجرای حکم، نمی توان جلوی عملیات اجرایی را گرفت مگر در صورت دستور دادگاه مبنی بر توقف عملیات اجرایی یا ارائه رسید از محکوم له مبنی بر وصول محکوم به و یا رضایت کتبی محکوم له دایر بر تعطیل یا توقیف یا قطع یا تاخیر اجرای حکم[۲۱].(ماده ۲۴ق.ا.ا.م) همانطور که بیان گردید این ماده اشاره بر عدم توقف عملیات اجرایی و عدم تاخیر در روند آن دارد، که بیان می دارد بعد از شروع به اجرای حکم عملیات اجرایی متوقف نمی گردد مگر در موارد استثنایی ذکر شده.
۴) اجرای مفاد اجراییه ظرف ۱۰ روز از تاریخ ابلاغ اجراییه به محکوم علیه و یا معرفی مال از سوی او و یا ابراز ترتیبی جهت پرداخت محکوم به و چنانچه محکوم علیه قادر به اجرای مفاد اجراییه نیست باید ظرف ۱۰ روز از تاریخ ابلاغ اجراییه صورت جامع و کامل دارایی اش به قسمت اجرا تسلیم کند و اگر مالی ندارد صریحا اعلام کند.پس ابلاغ برگ اجراییه (اعم از واقعی و قانونی ) به محکوم علیه ،محکوم علیه باید ظرف ۱۰ روز از تاریخ ابلاغ مفاد اجراییه را اجرا نمایدو در صورتی که محکوم علیه مقیم ایران نباشد این مدت به ۲ ماه افزایش می یابد ودر صورتی که محکوم علیه مفاد اجراییه را به اجرا نگذارد موظف است یکی از اعمال ذیل را انجام دهد.محکوم علیه می تواند در در صورت عدم توانایی پرداخت محکوم به با مراجعه به محکوم له ، توافقی جهت اجرای حکم بنماید در غیر این صورت یا باید مالی را به قسمت اجرای احکام معرفی نمایدکه وصول محکوم به ازآن ممکن باشد البته این عمل در صورتی صدق می کند که محکوم به وجه نقد باشد که در صورت عدم توانایی پرداخت آن توسط محکوم علیه،نامبرده می بایست اموال خود را به واحد اجرای احکام معرفی نماید به این دلیل که قسمت انتهای ماده بیان داشته در غیر موارد حصول توافق و معرفی مال ،محکوم علیه باید صورت کامل اموال خود را به دایره اجرا تسلیم نماید و در صورت عدم دارایی این مورد را صریحا اعلام نماید.پرونده اجرایی تا اتمام عملیات اجرایی و یا تا اعلام گذشت محکوم له مفتوح می ماند و با خاتمه عملیات اجرایی و یا اعلام رضایت منجز محکوم له پرونده به دستور قاضی اجرای احکام از آمار کسر وبه قسمت بایگانی دادگاه ارسال می گردد.
فصل دوم
اجرای حکم بدون صدور اجراییه
در فصل اول به نحوه اجرای حکم و شرایط لازم برای اجرای آن اشاره شد در این فصل در صدد بیان آنیم تا مصادیق اجرای حکم بدون صدور اجراییه را بیان نمائیم دو مورد از این موارد در ماده ۴ قانون اجرای احکام مدنی بیان شده است«اجرای حکم با صدور اجرائیه به عمل می آید مگر اینکه در قانون ترتیب دیگری مقرر شده باشد.
در مواردی که حکم دادگاه جنبه اعلامی داشته و مستلزم انجام عملی از طرف محکوم علیه نیست از قبیل اعلام اصالت یا بطلان سند اجرائیه صادر نمی شودهمچنین در مواردی که سازمانها و موسسات دولتی و وابسته به دولت طرف دعوی نبوده ولی اجرای حکم باید به وسیله آنها صورت گیرد صدور اجرائیه لازم نیست و سازمانها و موسسات مزبور مکلفند به دستور دادگاه حکم را اجرا کنند.»
مبحث اول:موارد و مصادیق آراءاعلامی و بدون صدور اجراییه
حکمی که موضوع آن انجام عملی از طرف محکوم علیه باشد در صورتی که محکوم علیه مفاد حکم دادگاه را اجرا نکند باید برای اجرای مفاد حکم ،دادگاه اجراییه صادرنمایید.ولی گاهی موضوع جنبه اعلامی دارد محکوم علیه دعوت به انجام عمل یا ترک عملی نمی شود بلکه وجود یک واقعیت اعلام می شود.[۲۲]
در واقع حکم اعلامی حکمی است که مستلزم انجام عملی از سوی محکوم علیه نمی باشد و یا اینکه انجام امری را به محکوم علیه تحمیل نمی کند. صدور اجراییه برای احکامی است که واجد جنبه اجرایی اند اما در اینجا حکم اعلامی است اگر چه دارای اثر اجرایی باشد.مانند اعلام حکم حجر، اعلام بطلان سند،اعلام حکم ورشکستگی و حکم تعیین اجاره بها بر مبنای ماهیانه سه میلیون ریال برای یک باب مغازه نیز اعلامی می باشد زیرا اجاره بهای عادلانه ملک را فقط اعلام می کند و…… مهمترین اثر رای تمیز حق است، دادگاه بدین وسیله اعلام می کند که از دو طرف دعوی کدام یک حق دارد و کدام متجاوز است برای مثال کسی به استناد طلبی که از دیگری دارد بر علیه او شکایت می کند و دادرس به گفته آنها گوش می کند و دلایلشان را رسیدگی می کند و سرانجام اعلام می کند که حق با کیست و چگونه باید اجرا شود این رای اعلامی است ولی گاه نیز رای به اعلام حقی که وجود داشته نمی پردازد خود وضع جدیدی به وجود می آورد چنان که دادگاه در دعوی جبران خسارت حکم به پرداختن مبلغی به زیان دیده می دهد یا حکم طلاق زوجه غایب را صادر می نماید. این دسته از آرا را تاسیسی یا موجد حق گویند.
همچنین در توضیح ذیل ماده ۱ قانون اجرای احکام مدنی در نظم حقوق کنونی آمده است اگر مدلول حکم دادگاه وضعیتی علیه محکوم علیه باشد که نیاز به انجام عملی از جانب وی نمی باشد ، آن را اعلامی گویند مانند بطلان مبایعه نامه اما اگر مدلول حکم دادگاه لزوم انجام عملی از جانب محکوم علیه باشد این حکم را اجرایی می گویند مانند محکومیت محکوم علیه به پرداخت مبلغی مشخص.[۲۳]
گفتار اول:حکم حجر
حجر در لغت به معنای منع و بازداشتن آمده است. در اصطلاح حقوقی نیز حجر، به معنای عدم اهلیت استیفاست و در تعریف آن حقوقدانان معتقدند که، حجر عبارت است از منع شخص به حکم قانون از اینکه بتواند امور خود را بطور مستقل و بدون دخالت دیگری اداره کند و شخصاً اعمال حقوقی انجام دهد،به این ممنوعیت قانونی حجر گفته می شود.
در اینکه حجر فقط در امور مالی است یا شامل امور غیر مالی هم میشود اختلاف نظر وجود دارد؛ بعضی فقها و حقوقدانان آنرا مختص امور مالی میدانند و در مقابل عدهای از فقها و حقوقدانان آنرا اعم از امور مالی و غیر مالی میدانند.
انواع حجر:
با توجه به نوع ممنوعیت شخص درتصرفات خویش و میزان آن میتوان تقسیمات زیر را برای حجر ارائه نمود.
۱) حجر عام و حجر خاص
منظور از حجر عام آن است که شخص به طور کلی از اجرای حق و انجام دادن اعمال حقوقی ممنوع باشد مثل حجر مجنون که حجر عام است چرا که دیوانه در کلیه امور خود ممنوع از تصرف است و به علت فقدان اراده، هیچ گونه عمل حقوقی، چه عقد باشد چه ایقاع، نمیتواند انجام دهد. جنون در حقوق ایران به هر درجه که باشد باعث میشود که شخص نتواند اهلیت استیفا داشته باشد. طبق ماده ۱۲۱۱ قانون مدنی جنون به هر درجه که باشد موجب حجر است.[۲۴]
منظور از حجر خاص، آن است که شخص از پارهای از تصرفات خود ممنوع باشد نه همه آنها، مثل حجر سفیه که حجر خاص است چرا که حجر و ممنوعیت تصرف او، محدود به امور مالی است.
بنابراین شخص سفیه میتواند در امور غیر مالی خود مثل طلاق، تصمیم بگیرد. همچنین حجر اشخاص تاجر ورشکسته نیز، حجر خاص است چرا که محدود به تصرفات مالی است که به زبان طلبکاران باشد.
۲) حجر حمایتی و سوء ظنی
در حجر حمایتی، منظور قانونگذار، حمایت از محجور است که او را در مقابل دیگران تحت حمایت خود قرار دهد، تا اینکه دیگران از حجر و وضعیت او سوء استفاده نکنند.
مثلاً در حجر صغیر، مجنون و غیر رشید، قانونگذار بدلیل اختلال یا نقص قوای دماغی و به جهت اینکه آنها قادر به ادارۀ امور خود به طور کامل نیستند، بعضی از محدودیتیها را نسبت به آنان و کسانی که با آنان تعامل دارند، اعمال نموده است.
«هرگاه کسی مالی را به تصرف صغیر غیر ممیز و یا مجنون بدهد، صغیر یا مجنون مسئول ناقص یا تلف شدن آن مال نخواهد بود.» (مفاد ماده ۱۲۱۵ قانون مدنی)