در این مدل تعارض از طریق شاخص هایی همچون خصومت آشکار ،عدم صداقت ،بی احترامی ،تحریف اطلاعات ،بیان کلماتی مثل ما –آنها، فقدان هماهنگی و اجتناب از تعامل قابل مشاهده است و این را می توان در پیوستاری تصور نمود که یک طرف آن خصومت آشکارو سر دیگر آن اجتناب کامل از تعامل باشد و در این بین نیز مظاهر بی اعتمادی ،بی احترامی، تحریف اطلاعات، بیان کلماتی مثل ما–آنها، فقدان هماهنگی نهفته است.
ریشه این رفتارها ی قابل مشاهده در شر ایط های محلی تعارض همچون خصائص و ویژگی های گروه ، ناسازگاری اهداف عملیاتی ،وابستگی وظایف ،پاداش ها و معیارهای عملکرد ،منابع مشترک ،تفاوت در جایگاه های اجتماعی اجتماعی سازمان، ابهام در قلمرو اختیار قانونی ،موانع ارتباطی ،تفاوتهای فردی میباشد .
ریشه شرایط محلی تعارض نیز در محیط ،استراتژی ،تکنولوژی ، ساختار اجتماعی ،فرهنگ سازمانی و ساختار فیزیکی نهفته است.(پوستوما و همکاران، 2006)
2-2-16- مدل سلام (S-A-L-A-M)
اين پایان نامه در پي اين نيست كه درباره نظريه تعارضـ علت و چگونگي وقوع آنـ بحث كند، بلكه به دنبال اين است كه نشان دهد چگونه ميتوانيم تعارض را در جهت منافع خودمان مديريت كنيم. به همين منظور، توجه شما را به مدلي جلب ميكنم كه من آنر امدل SALAM يا «مديريت تعارض» نام نهادهام.
اين حروف انگليسي مطابق واژه هاي اسلامي تهيه شده است. در نظر دارم از حروف SALAM براي نشان دادن فرايند مديريت تعارض استفاده كنم.
مدل SALAM به روش منظم نگرش نسبت به تعارض و حركت به سوي راه حل منصفانه اشاره دارد با فرض اينكه طرفين در پي رسيدن به نتيجه منصفانهاي هستند.
اولين حرف، يعني «S» به «بيانكردن» نگرش تعارضي اشاره دارد. نبايد بپذيريم كه از قبل، ماهيت و محتواي تعارض را ميدانستيم. اجازه دهيد چيزي كه درباره آن تعارض داريم، بيان شود (مطرح شود). قرآن كريم به ما توصيه ميكند كه درباره چيزي كه نميدانيم عمل نكنيم. سوره اسرا: «و هرگز آنچه را علم و اطمينان نداري دنبال مكن كه (در پيشگاه حكم خدا) چشم و گوش و دلها همه مسئولند». (سوره 17: آيه 36) سوره النجم: « و حال اينكه هيچ به آن علم ندارند و جز در پي گمان و پندار نميروند و ظنّ و گمان هم در فهم حق و حقيقت هيچ سودي ندارد». (سوره 53: آيه 28) همين كه آشكارا مطرح شد كه چه چيزي در تعارض است بدون مخالفت يا موافقت، ميتوانيم آنرا به اهداف طرفين متعارض مرتبط كنيم. از اين طريق ميتوانيم بفهميم چه چيزي اتفاق ميافتد و مخالفت تا چه حد ميتواند بحراني باشد. برخي از تعارض ها فقط بايد از طريق «بيانكردن» آشكار عوامل تعارض حل شود. براي اينكه طرفين تعارض بايد به اين معنا برسند كه ميتوانند در آن موقعيت زندگي كنند (به سر برند) بدون اينكه بخواهند آنرا تغيير دهند.
حرف دوم، يعني «A» نشانگر «توافق»است؛يعني بدون هيچ قضاوتي قبول كنيم كه تعارضي وجود دارد.
در اين مرحله بايد مباحث را از شخصيت ها جدا كنيم. يك راه براي اينكار زماني امكانپذير ميشود كه به هر كدام از طرفين تعارض اجازه دهيم كه منصفانه، موقعيت طرف مقابل را بيان كنند. اين مسأله آنها را قادر ميسازد تا بر مسأله اصلي تمركز كنند نه بر اشخاص. (نوربخش، 1379: 81)
حرف سوم، يعني «L» نشانگر «گوش دادن»و «آموختن» تفاوت هاست. البته اين بخش، كار مشكلي است.
اغلب اوقات ما نه براي ياد گرفتن بلكه براي جواب دادن، وقتي نوبت به ما ميرسد، گوش ميكنيم. در اينجا بايد با تمركز بر مسأله پيش آمده بر اساس اصل اسلامي شورا توجه كنيم. طرفين تعارض بايد با توجه به مشورت كردن در زمينه چگونگي رفع تعارض ميان آنها به سوي سطوح بالاتر حركت كنند. از طريق شورا آنها بايد منابع متقابل خلاقيت، تجربه و عقل خود را در جهت رفع مسأله به كار گيرند، نه عليه كوبيدن يكديگر.
تا آنجا كه به شورا مربوط است، احتمالاً هيچ اصل اسلامي ديگري نيست كه به اندازه شورا درباره آن بحث شده باشد. ولي كمتر مورد عمل واقع شده است. بنابراين درباره شورا، بيشتر بحث نميكنم.
به هر حال در زمينه خودداري از تعارض، بايد به ماهيت فعال شورا تأكيد شود. وقتي پيامبر(ص) خبرهايي درباره وضعيت كاروان ابوسفيان، قبل از جنگ بدر، شنيد با تعدادي از سپاهيان خود مشورت كرد. ابوبكر و عمر در اين مورد صحبت كردند و بعد مقداد بن عمر صحبت كرد و سپس مدتي طولاني سكوت بر جلسه حاكم شد. پيامبر(ص) خواستار ارائه نظريات شد. به نظر ميرسيد ايشان مشتاق هستند نظر انصار را بشنوند براي اينكه پيامبربا آنها در عقبه پيمان بسته بود.
آنگاه سعد بن معاذ از رهبران انصار به پيامبر (ص) اشاره كرد كه آيا ايشان مايلند نظر آنها را بشنوند و پيامبر (ص) پاسخ داد كه واقعا مايل هستند. اين روايت، ماهيت فعال شورا را تحت فشار قرار ميدهد. در واقع كسي كه به شورا دعوت ميشود به آساني وارد آن نميشود و به ابراز عقيده نميپردازد زيرا تحت فشار موقعيت قرار ميگيرد. (نوربخش، 1379: ص84)
البته در اين مرحله، ما بايد با توجه به مباحث و مسائل موجود، خطوط راهنماي شريعت را بررسي كنيم. براي اينكه شريعت را به دور از داوريهاي متعصبانه بررسي كنيم، مستلزم تلاشهاي چند جانبه است.
حرف چهارم، يعني «A» به معناي «نصيحت كردن» همديگر است. اين مرحلهاي است كه مصالحهها در آن شكل ميگيرد. ما در اسلام براي آگاهي دادن طرف ديگر، نصيحت كردن را داريم، با توجه به اينكه هميشه حق با نصيحت كننده نيست. دو چيز در اينجا مهم است:
ـاوّل: با پيشنهاد عملي كه نيازهاي اساسي طرف ديگر را برآورده ميسازد و همچنين ما را در رسيدن به اهداف مان كمك ميكند در جهت فراهم آوردن يك زمينه مشترك گام بر ميداريم.
ـدوم: ما نصيحت را براي كمك به هر چيزي كه در مورد آن توافق وجود دارد پيشنهاد ميكنيم. ضمن اينكه ما، درباره حالت فعال رفتار صحبت ميكنيم كه مستلزم نظارت مستمر فعاليتها و ارائه پاسخهاي ارزشيابي فوري به آنهاست.
همگي ما حديث معروف پيامبر(ص) را درباره مسلمانان كه از ابو رقيه تميم بن عاص الدّاري نقل شده است،شنيدهايم: پيامبر(ص) فرمودند: دين، نصيحت است. ما گفتيم: براي چه كسي؟ پيامبر فرمودند: براي خداوند و كتاب او و پيامبرش و براي رهبران مسلمانان و براي عموم مردم.
ما ميبينيم كه پيامبر (ص) اصل نصيحت را براي هر كسي از بالا تا پايين ترين رده و از رهبران گرفته تا عموم مردم توسعه ميدهد. بنابراين نصيحت كردن به گروه ويژهاي محدود نشده بلكه اصل عملياتي (اجرايي) عمومي است؛ مخصوصا وقتي ما اين حديث را به همراه حديثي ديگر داريم كه مؤمن آيينه مؤمن (برادرخويش) است. (نوربخش، 1379: 86)
حرف آخر،يعني «M» نشانگر «به حداقل رساندن» مناطق مخالفتي است كه ميتواند باعث تعارض يا كنارهگيري شود.
ما نميخواهيم طرف مقابل حالت تهاجمي بگيرد چون در اين حالت آنها به چيزي كه ميخواهند نميرسند. در بيشتر مواقع، ما حتي نميخواهيم كه طرف مقابل از ما كنارهگيري كند. در بعضي موقعيت ها نيز اگر فرد احساس كند كه توانايي كافي براي حل تعارضات را دارد بايد گفت كه اين راه حلي است كه در كوتاه مدت جواب ميدهد.
بنابراين، ما تا آنجا كه امكان داشته باشد سعي ميكنيم نقاط مشترك را جستجو كنيم و مسائلي را كه به تعارض منجر ميشود به حداقل برسانيم. ما دريافتيم كه تعارض غير قابل اجتناب است و حتي زماني كه كاركردي و تصادفي باشد، مطلوب هم هست.
وقتي دو نفر در همه موارد با هم توافق داشته باشند يكي از آنها زيادي است.
فرمولS-N-T راههايي وجود دارد كه ميتوان تعارض را كاركردي و تصادفي ساخت و از ظهور تعارض غير كاركردي و مزمن پرهيز كرد. با پذيرش حالتي از رفتار، كه من آنرا فرمول S-N-T نام نهادهام ،ميتوان به اين هدف دست يافت.
چيزي كه به آن احتياج داريد وسيلهاي براي به يادآوردن چيزهاست كاري كه من در اينجا كردهام براي به ياد سپردن، فرمول S-N-T كلمه انگليسي SAINT (مقدس) به شما كمك ميكند (ازاين نظر كه شبيه هم هستند). (نوربخش، 1379:ص 89)
S-N-T نشانگر «شورا»[23]، «نصيحت»[24]و «تعاون»[25]است.
درباره شورا تا حدودي بحث شد. در زمينه پرهيز از تعارض بايد بر ماهيت فعال شورا بيشتر تأكيد كرد و همچنين بر اين مسأله كه كسي كه به شورا دعوت ميشود به آساني در آن وارد نميشود چون تحت فشار موقعيت قرار ميگيرد. موردي كه در زمينه تصميمگيري قبل از جنگ بدر ارائه شد اين نكته را نشان ميدهد.
اگر فعال با ديگران مشورت كنيم و قبل از بروز بحران در پي شورا باشيم؛ قبل از اينكه اوضاع سختتر شود، نظريات مختلفب خوبي مطرح ميشود و مشاوره آنها احتمالاً حمايتي و مناسب خواهد بود؛ حتي اگر موقعيت، كاملاً بر وفق مراد آنها نباشد.
«نصيحت»دومين عامل درمدل S-N-T است. دوباره درباره حالت فعال رفتار صحبت ميكنيم. اين حالت مستلزم نظارت مستمر فعاليت ها و ارائه بازخور فوري به آنهاست. قبلاً درباره حديث مشهور «دين، نصيحت است…» بحث كرديم كه پيامبر (ص) در آن، اصل «نصيحت» را براي هر كسي از بالاترين تا پايينترين رده و از رهبران گرفته تا عموم مردم توسعه داد. (نوربخش، 1379:ص 91)
«نصيحت»حالت منفعلي از رفتار نيست بلكه مستلزم نظارت فعال فعاليت ها و ارائه بازخور فوري به آنهاست.
مانند مشاوره، نصيحت كردن و نصيحت گرفتن نيز يك سنت نبوي است. قرآن اين ويژگي را به بسياري از پيامبران نسبت ميدهد. وقتي دو طرف كه ميتوانند در معرض تعارض باشند مانند حالت طبيعي رفتار بين فردي و گروهي به نصيحت خالصانه همديگر بپردازند، احتمال تعارض به حداقل ميرسد. چون قبل از اينكه طرفين درگير، منشأ تعارض شوند ميتوانند نگرش و رفتار فرد مقابل را تصحيح كنند.
سومين عامل مدل S-N-T،«تعاون»، يعني همكاري است. قرآن، مسلمين را به همكاري با يكديگر فرا ميخواند. بنابراين روش مسلمانها در كارها بايد به صورت همكاري باشد اما به روشي كه قرآن ميگويد: «در خوبي و دينداري با همديگر همكاري كنيد، ولي در گناه و معصيت با همديگر همكاري نكنيد». اين طرز تفكّر در زمينه مشاركت و همكاري و تفكيك انواع همكاري باعث ميشود بدانيم چه چيزي خوبي ودينداري و چه چيزي گناه و معصيت است و با توجه به آنها از بروز تعارضاتي كه ميتواند غير كاركردي يا مزمن باشد جلوگير يكنيم.
بنابراين اگر كسي مدل S-N-T را كه به معناي شورا، نصيحت و تعاون است به عنوان رفتار بين فردي، بين گروهي و درون گروهي به كار گيرد تلاش هاي فرد از طريق تعارض قابل اجتناب ، كمتر به هدر خواهد رفت (نوربخش، 1379: ص94).
2-2-17- مدل پیازی (تعارض) تعارض
معرفی ابزار
این ابزار برای اولین بار توسط ویلیامز و فیشر[26] کتابی باعنوان «کار با تعارض» معرفی شد. این ابزار همچنین با نام مدل پیازی حل تعارض[27]شناخته میشود.
در طول مذاکرات بهدلیل عدم شناخت و اعتماد به مخاطب ممکن است نیازهای خود را بهدلیل خجالت یا امکان آسیبپذیری پنهان کنید. این ابزار با برداشتن لایههای مختلفی که بهصورت پوششی روی نیازهای واقعی شما کشیده شده است، کمک میکند تا در مذاکرات بتوانید بر نیازهای اصلی خود و مخاطبتان تمرکز کنید. به این ترتیب خواهید توانست به راه حلی واقعی برای آنها در مذاکرات دست پیدا کنید. ( اعظمینژاد، 1393)
برای استفاده از این ابزار میتوانید از قبل آغاز جلسه مذاکره با جمع آوری اطلاعاتی از نیازهای خود و مخاطب کار را شروع کنید. میتوانید گامهای زیر را برداشت:
گام 1- موقعیت خود را از منافع تان جدا کنید. ممکن است موقعیت شغلی شما بر منافع شما تاثیر بگذارد. به همین دلیل لازم است منافع خود را از موقعیت خود جدا در نظر بگیرید.
بنابراین سعی کنید مواردی که بطور شخصی نیاز دارید یا آنچه میخواهید در وضعیت شغلی خود بهدست آورید را بهطور جداگانه بنویسید. سپس فهرستی از دلایلی که گمان میکنید این نیازها را پشتیبانی میکند، تهیه کنید.
مثال: جان مسوول هماهنگی توسعه نمایندگیهای یک فروشگاه زنجیرهای است او قصد دارد مجوز ساخت یک شعبه از فروشگاه در مرکز شهر دریافت کند. برای این کار وی نیاز به انجام مذاکره شورای شهر دارد. این شورا در برابر افتتاح فروشگاهی جدید مقاومت میکند، اما از طرفی مشتاق به جذب افراد و مشتریان بیشتر برای این منطقه است. جان با اطلاع از این موضوع موقعیت و منافع خود را بررسی و از ابزار مدل لایهای تعارض استفاده میکند.
موقعیت: سازمان جان میخواهد یک فروشگاه هدف در مرکز اصلی شهر تاسیس کند.
منافع: سازمان در صدد است با افتتاح در مرکز اصلی شهر علاوهبر جذب مشتریان بیشتر، فرصتهای بیشتری برای توسعه اجتماعی پیدا کند.
گام 2- نیازهای خود را شناسایی کنید. بعد از آنکه موفق به کشف منافع خود شدید نوبت آن است که با دقت نظر بیشتری به شناسایی نیازهای خود بپردازید. نیازها دقیقا همان چیزهایی است که از بهدست آوردن آنها خشنود میشوید و البته اغلب آنها قابل مذاکره نیستند، اما برای انجام یک مذاکره باید آنها را بهدست آورید.
با دقت به منافعی که برای خود تعریف کردهاید فکر کنید. به یاد داشته باشید که در اغلب موارد تحقق منافع منجر به تحقق نیازهای شما نیز میشود. بنابراین بررسی کنید آیا تطابقی بین منافع و نیازهای شما وجود دارد یا خیر؟
در ادامه مثالی که ذکر شد، نیازهای جان شامل یک درآمد خوب در سازمان و ایجاد محلی با درآمدزایی ثابت است. علاوهبر این جان نیاز به بهدست آوردن شهرتی مناسب در جامعه در قبال کسب موفقیت کاری این فروشگاه دار.
گام 3- مذاکره کنید. گام بعدی طرح نیازهای شما با بهره گرفتن از این ابزار بهطور شفاف است. با انجام این کار خواهید توانست فضای اعتمادی مناسب بین خود و مخاطب ایجاد کنید و از او بخواهید تا نیازهای واقعی خود را مطرح کند. سپس برای تامین نیازهای درخواستی خود به مذاکره ادامه دهید. استفاده از مذاکره برنده-برنده میتواند یکی از راه حل های رسیدن به نتیجهای مناسب باشد.
در ادامه مثال همین نوشتار جان در این گام، نیازهای واقعی خود را برای اعضای شورای شهر توضیح میدهد. در مقابل اعضای شورای شهر نیز نیازهای واقعی خود را مطرح میکنند و جالب اینکه جان در حین مذاکره موفق به کشف نقاط مشترک نیازها و برجسته کردن آنها میشود. بهطور مشخص هر 2طرف نیاز به افزایش تردد در منطقه مرکزی شهر را دارند و در نهایت طرفین با محوریت قرار دادن همین نیاز موفق به کسب توافق مشترک میشوند. به خاطر داشته باشید این ابزار مذاکره فقط برای جلسات مذاکرهای کاربرد دارد که میزان اعتماد بین طرفین مذاکره بالا باشد. ( اعظمینژاد، 1393)
نمودار 2-6: مدل پيازي و همكاران 2004
2-3- پیشینه تحقیق :
2-3-1- سابقهی مطالعات و تحقیقات انجام شده
- افراط در شناخت که «وسوسه» است.
- تفریط در شناخت که «حماقت» است.
- افراط در شهوت که «شرور بودن» است.
- تفریط در شهوت که «پخمه بودن» است.
- افراط در غضب که «خشم» است.
- تفریط در غضب که «ترس» است.
و هر کدام از این ده صفت اخلاقى چندین صفت اخلاقى را به عنوان زیر مجموعه خود دارند.
-
-
- آداب
-
بنابراین آنچه از مؤلفه های اخلاقی در سبک زندگی مدنظر است همین آداب می باشد چرا که سبک زندگی به نمودهای رفتاری انسان در زندگی توجه دارد و آنچه که از آن به خلقیات تعبیر می شود حالت های مختلف درونی است که می توان آن را در بحث سلیقه یا ذوق مورد بحث وبررسی قرار داد. ذوق و سلیقه نیز امری درونی بود که براساس آن انسان بدون فکر به انتخاب زیبایی شناسانه اقدام می نمود.
-
-
-
-
- تعریف آداب
-
-
-
از امیر مؤمنان على علیه السلام نقل شده که فرمودند:
«بهترین زیور براى انسان ادب است»، و نیز فرمود: «ادب باعث رشد فهم و ثمر دادن ذهن است»
حفظ حد و اندازه هر چیزى و تجاوز ننمودن از آن را ادب آن چیز گویند. مثلا زبان انسان باید چیزى را که باعث خوارى و ذلت انسان است نگوید بنا بر این اگر کسى فحش و ناسزا مىگوید چون زبان او حدّ و مرز خود را رعایت نکرده از ادب زبان خارج شده و مىتوان او را بىادب نامید. اما او بىاخلاق یا بد اخلاق نیست.
زبیدى گوید: «حقیقت ادب همان دعا است. سپس گوید استادم از اساتید خود نقل کرده که ادب ملکهاى است که صاحب خود را از آنچه ناپسند بوده و باعث خوارى مىگردد باز مىدارد»
فیومى نیز در «المصباح المنیر» گوید: «ادب تمرین دادن نفس به ارزشهاى اخلاقى است.»
و ابو زید انصارى گفته است: «هر ورزش پسندیده که انسان را داراى فضیلتى نماید ادب نامیده مىشود» و کتاب تهذیب نیز شبیه آن را گفته است. و در کتاب التوشیح آمده است که:
«ادب بکارگیرى سخن یا عمل پسندیده است. و نیز بدست آوردن هر چه نیکو شمرده مىشود و نیز تعظیم نسبت به افراد برتر، و نرمى نسبت به افراد پایین را ادب گویند.» و خفاجى در کتاب عنایه از شرح ادب الکاتب جوالیقى نقل کرده است که از نظر لغت، اخلاق پسندیده و انجام دادن خوبیها را ادب نامند. و در میان مسلمانان اصطلاح جدید پدید آمده که به علوم عربى نیز ادب گفته مىشود»
از کلام زبیدى فهمیده بدست مىآید که ارزشهاى اخلاقى و ملکاتى که سبب اعمال نیک شده، ادب نامیده مىشوند. ولى با دقت در موارد استعمال این واژه معلوم مىشود که اخلاق یک حالت یا ملکه نفسانى است که مربوط به روح انسان و درون اوست، ولى ادب مربوط به اعمال بیرونى و جوارحى انسان است.
وقتى گفته مىشود: «کسى را ادب نمودم» مقصود آن است که شخصى را تنبیه نموده و این تنبیه سبب و علت بر ادب شدن او گردیده است. در روایتى نیز از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمده است که: «این قرآن ادبستان خدا است» یعنى قرآن کریم کتاب ادب است و خداوند از مردم خواسته است که از این کتاب ادب بیاموزند.
علامه طباطبایى معتقد است که: «هر هیئت نیکوئى که براى اعمال انسان باشد آن را ادب مىنامند چه در کارهاى دینى مثل آداب دعا باشد یا در کارهاى اجتماعى و عقلائى مثل آداب ملاقات دوستان و بلکه مىتوان گفت: ظرافتهاى هر کارى را ادب آن کار مىنامند. و ادب تنها در کارهاى اختیارى مصداق داشته، و هر کارى که بتواند شکلهاى مختلف داشته باشد و در یک صورت متصف به ادب گردد و در صورتى دیگر خیر، بهترین شکل ممکن آن عمل را ادب آن مىنامند. مثلا ادب غذا خوردن در اسلام این است که با نام خداوند شروع و با حمد الهى پایان یابد و از پرخورى بپرهیزد»
نتیجه آنکه: هر علمى که مىتواند صورتها و شکلهاى مختلف به خود بگیرد، بهترین شکل انجام آن را ادب آن کار مىنامند. و هر گاه آن فعل با چنین شکل و صورتى انجام شود آن را مؤدبانه مىنامند.
-
-
- تفاوتهاى اخلاق و آداب
-
در اساسنامه تصریح نشده است که چه مرجعی عهده دار اثبات است . وقتی که شورای امنیت درخواست بازنگری در تصمیم دادستان دایر بر عدم تعقیب ، موضوع ماده ۳/۵۳ اساسنامه، را مطرح نموده است ، فرضیه اصلی تحمیل مسئولیت اثبات بر دولت ارجاع کننده و یا شورای امنیت است چرا که ایشان متقاضی تجدید نظر هستند . وضعیت زمانی پیچیده تر می شود که شعبه مقدماتی به ابتکار خود مساله قابلیت پذیرش را مطرح می کند. در چنین وضعیتی ممکن است از دادستان خواسته شود تا دلایل و مستندات خود را ارائه نماید تا روشن شود تصمیم درستی اتخاذ نموده است.
با توجه به اینکه اساسنامه رم صراحتاً بیان نکرده است که بار اثبات قابلیت پذیرش بر عهده کیست لذا این اجمال باید با رویه عملی دیوان رفع گردد. رویه دیوان نیز باید مبتنی بر اصول متعددی که برای تعیین و حواله مسئولیت اثبات دلیل وجود دارد شکل گیرد. اصل کلی آن است که «هر کس اتهام وارد میکند باید اثبات کند»[۷۴۲]. طرفی که ادعایی مطرح می کند باید آن را اثبات نماید.
همچنین اصل مهم دیگر در این باب آن است که «بار اثبات را بر کسی تحمیل کند که جایگاه را تغییر دهد.»[۷۴۳] این قاعده می گوید کسی که سوء نیت به او استناد شده و یا شخصی که اطلاع خاصی از موضوع دارد و منحصراً اوست که اطلاع از اوضاع دارد باید رفع اتهام نماید.
لذا مبنایی برای الزام دولت به رفع اتهام از خود دائر بر عدم انجام دادرسی حقیقی وجود دارد.
در زیر پیشنهادهایی که کارگروه ویژه بررسی صلاحیت تکمیلی کاربردی برای دفتر دادستان در امر بار اثبات ارائه نموده است مطرح می گردد:
بار اثبات وجود تحقیق و تعقیب- طبق اصول عمومی حاکم بر ادله اثبات، کسی که بر خلاف اصل و ظاهر و امری که به اثبات رسیده است ادعایی مطرح می کند باید دلیل ابراز نماید
حقیقی بودن رسیدگی- در مقام اثبات حقیقی نبودن رسیدگی یعنی عدم تمایل یا ناتوانی در انجام دادرسی حقیقی، در مواردی که دلایل متعدد وجود دارد که بار اثبات بر عهده طرفی است که به قابلیت پذیرش ایراد می کند.[۷۴۴] تحمیل بار اثبات به این کیفیت از ساختار ماده ۱۷ فهمیده می شود. در این ماده مقنن اصولاً قضایا قابل پذیزش نیست مگر آنکه غیر حقیقی بودن رسیدگی اثبات شود . این استنتاج متکی به سیاست تفسیر به نفع دولتی است که مشغول رسیدگی بر مبنای حسن نیت است ، می باشد . به علاوه اصل بر رسیدگی با حسن نیت است لذا طرفی که ادعای فقد حسن نیت دارد باید اثبات کند .
۲)- انتقال بار اثبات :
در حالی که بار اثبات بسیاری از امور بدوا بر عهده ی دادستان است (خصوصا در مواردی که مساله قابلیت پذیرش محل بحث است) اصول مختلفی وجود دارد که می تواند بار اثبات را تغییر دهد(منتقل کند) برخی موارد از قرار زیرند:
- تعیین ابتدایی[۷۴۵] : وقتی در ارتباط با پرونده خاصی دلایل ویژه دائر بر قابلیت پذیرش وجود داشته باشد کسی که متعاقباً دلیلی را مطرح می کند باید بتواند اعتبار دلیل قبلی را زایل کند. مثلا اگر دادستان قبلاً به استناد ماده ۲/۱۸ غیر حقیقی بودن رسیدگی داخلی را اثبات نموده باشد، معترض در طرح ایراد بعدی مثلاً به استناد ماده ۲/۱۹ بار اثبات باید بر عهده ی متهم باشد تا اثبات کند حقیقتاً اقدامات مراجع داخلی واقعی بوده است.
مورد دیگری که موجب انتقال بار اثبات ادعا بر شخصی غیر از مدعی می گردد موردی است که اطلاعات انحصاری در اختیار دولت است و نمی توان از دادستان انتظار داشت تا بتواند دلایل اثباتی ارائه نماید به ویژه در مواردی که دولت ذی ربط متعهد به ارائه اطلاعات از وضعیت دادرسی در مرجع داخلی بوده است و همکاری کارآیی ارائه ننماید و در موضع اتهام و سوء ظن قرار گیرد که در این وضعیت دولتی که مظنون به عدم رعایت ضوابط دادرسی حقیقی است باید برای رفع اتهام از خود به اثبات رعایت اصول دادرسی حقیقی بنماید.
۳)- تسهیل در ارزش اثباتی دلیل:[۷۴۶]
برخی امور می توانند با ایجاد قرائن مثبته به نفع دادستان دیوان، با کاهش دادن آستانه اثباتی دادستان را در تعقیب جنایات بین المللی یاری نماید. .مثلاً اثبات کارشکنی[۷۴۷] دولت در ارائه ادله و یا وجود سایر اوضاع و احوال شک برانگیز ممکن است بتواند قدرت اثباتی مناسبی داشته باشد به نحوی که وجود اطلاعات تکمیلی بتواند ایجاد قناعت وجدان نماید.
همچنین در برخی موارد اثبات امر عدمی مورد توجه می باشد مثلاً دادستان باید اثبات کند که در سطح ملی هیچ تحقیق یا تعقیبی انجام نشده است. البته از نظر فلسفی اثبات امر عدمی مشکل است و حتی بیان شده است که نافی را نفی کافی است. لکن با توجه به اینکه فرض ابتدایی مبتنی بر اعتماد به عملکرد درست دستگاه قضایی داخلی است. به لحاظ عملی اثبات عدم وجود دادرسی و دادرسی حقیقی در عرصه داخلی باید در یک چهار چوب قانونی و با اثبات مراحل منطقی که باید یک مرجع داخلی انجام می داده است تعیین و احراز گردد. پیش از اعمال ماده ۱۸ دفتر دادستان باید به مکاتباتی که با دولت ها انجام داده است و همچنین سایر تلاش هایی که برای احراز انجام تحقیقات در باب انجام شدن دادرسی داخلی صورت داده است استناد کند. پس از اعمال ماده ۱۸ در مواردی که دفتر دادستان به همه ی دولت های عضو ، به همه ی دولت هایی که به طور عادی ممکن است اعمال صلاحیت در خصوص جنایات مزبور کند اعلامیه فرستاده است و هیچ اعلامیه ای از دولت ها نکرده همین امر به تنهایی می تواند عدم وجود دادرسی در مراجع ملی را اثبات کند. در این وضعیت مرجعی که خلاف این امر ادعا دارد باید به ارائه ی دلیل بپردازد.
عدم همکاری دولت در ارائه اطلاعات مورد نظر دادستان می تواند در حسن نیت داشتن دولت برای مبارزه با بی کیفری تردید ایجاد نماید و در انقلاب بار اثبات از عهده دادستان به دیگری موثر واقع شود. به استناد به این قاعده به لحاظ سیاست قانونی نیز معتبر است زیرا به همکاری دولتها کمک می کند .
به هر حال در مواردی که هیچ دولتی شروع به تحقیق نکرده است ، به اعتبار دلایل ، روشن خواهد بود که هیچ یک از معیارهای ماده ج و آ – ۱/۱۷ محقق نشده اند و پرونده قابل پذیرش می باشد.
احتراز از تحمیل بار اضافی به دیوان از بابت اثبات امور به نحو یقینی به منظور اجرای موثر صلاحیت های دیوان می باشد. آنچه مهم است این است که نباید مسئولیت شانه خالی کردن دولت از انجام مسئولیتهای خود در تعقیب جنایتکاران بین المللی را بر دیوان تحمیل نمود و مسئولیت اضافی اثبات قابلیت پذیرش به نحو یقینی بر دیوان تحمیل گردد.
روح حاکم بر اساسنامه دلالت بر تحمیل بار اثبات انجام تحقیق و تعقیب جنایات بر دولت ها دارد و این امر در جهت اجرای موثر صلاحیت های دیوان حائز اهمیت است.
البته باید توجه داشت در فرایند احراز قابلیت پذیرش موضوع در دیوان، توجه به حقوق متهم و تاثیر اعلام صلاحیت و قابلیت پذیرش از اهمیت ویژه ای برخوردار است. پر واضح است که هماهنگی دولت ها در عدول از اعمال صلاحیت خود به نفع دیوان نباید بتواند حق متهم در طرح ایراد و قابلیت پذیرش را ضایع نماید. به هر حال در مواردی که به وضوح ، تحقیق یا تعقیب از سوی دولت صلاحیت دار صورت نگرفته است.
۴)- مبانی معقول از منظر دیوان
ماده ۱/۱۸ شرط قابل پذیرش بودن موضوع در دیوان را وجود مبنای معقول برای شروع به تحقیق تعقیب دانسته اند. از اصطلاح مبنای معقول در مواد۳/۱۵ و ۱/۵۳ و در باب شروع به تحقیق نیز استفاده شده است.
منظور از مبنای معقول در مواد ۳/۱۵ ، ۱/۱۸ و ۵۳ چیست؟
دلایلی که دادستان به شعبه مقدماتی برای صدور اجازه تحقیق ارائه می نماید قاعدتاً از حیث قوت و اهمیت نمی تواند همسنگ دلایلی باشد که متعاقباً به منظور دفاع از قابل پذیرش بودن و یا صلاحیت دیوان باید ارائه گردد. ولی آن دلایل تا چه اندازه باید باشد تا مبنایی منطقی را تشکیل دهد؟
فهم درست معنای مبانی معقول متوقف بر شناسایی آستانه قناعت وجدانی است که دادستان در شروع به تعقیب و صدور قرار جلب یا احضار به آن نایل می شود که در محل خود به آنها خواهیم پرداخت، لذا اجمالاً باید گفت مقصود از مبنای منطقی در ماده ۱۸ که دلیلی برای شروع به تحقیق است، نباید با سایر اصطلاحات مشابه از جمله مبانی کافی و زمینه های معقول، یکی دانسته شود چرا که در این مرحله ابتدایی، مقصود وجود اموری است که دادستان را مجاب نماید که تحقیق می تواند به کشف جنایت قابل پذیرش در دیوان بینجامد و در عین حال در چارچوب اهداف دیوان نیز صورت بگیرد[۷۴۸]. همچنین گفته شده است، مبانی معقول، « اموری هستند که در ارزیابی مقدماتی جنبه های مختلف اطلاعات واصله، مورد توجه قرار می گیرند.»[۷۴۹]
ماده ۱/۱۰۴ آیین نامه دادرسی و ادله مقرر کرده است که دادستان برای احراز وجود مبانی معتبر برای تحقیق طبق ماده ۱/۵۳ ، باید میزان اهمیت و قابلیت اعتماد به اطلاعات واصله را بررسی و احراز نماید. بر خلاف مکاتباتی که از سوی اشخاص غیر رسمی ارائه می گردد، اطلاعاتی که شورای امنیت یا دولت عضو ارائه می نمایند باید دقیق و کامل و منطبق با موارد مورد نظر ماده ۵۳ تصور گردد و در عین حال توصیف جزایی اقدامات و تبیین دقیق اوضاع و احیانا ارزیابی از واکنش های داخلی به موضوع نیز باید انجام پذیرد؛ مضافاً اینکه روشن شود مداخله دیوان به چه نحوی می تواند انتظارات عدالت را برآورده نماید.
وقتی دولت عضو وضعیتی را به دادستان ارجاع می کند باید پیش از متهم کردن شخص معین، اعتبار ادله ابرازی احراز گردند.
در این رابطه، ماده ۲/۱۴ مقرر نموده است که ارجاعات دولت عضو به دادستان باید با توجه به اوضاع و احوال و مدارک، نشان دهد که جنایتی که داخل در صلاحیت دیوان است رخ داده است؛ اما هیچ یک از اسناد دیوان مشخص نکرده اند که محتوای سندی که مشعر بر ارجاع وضعیت به دادستان است چه باید باشد.
در خصوص شورای امنیت باید خاطر نشان کرد که اساسنامه از تبیین دقیق رابطه دیوان با شورای امنیت طفره رفته است و ارتباط با شورای امنیت مقید نگردیده است. در قضیه دارفور سودان وقتی شورای امنیت، آن وضعیت را به دیوان ارجاع کرد به گزارش های کمیسیون بین المللی تحقیق در خصوص نقض حقوق بین المللی بشردوستانه و حقوق بشر استناد نمود[۷۵۰]. هر چند گزارش های کمیسیون مزبور دقیق به نظر می رسید اما مسوولان مدعی بودند دولت سودان صرفاً به ارائه اطلاعات و اسناد مورد نظر خود پرداخته و به کمیسیون اجازه نداده که از محل بازدید کند و در محل جنایات به تحقیق بپردازند.
پس از ارجاع شورای امنیت دادستان می تواند بر اساس قطعنامه ای که به استناد منشور ملل متحد الزام آور است اقدام نماید[۷۵۱].
کلیه طرف های درگیر در موضوع مکلف به تبعیت از آن قطعنامه بودند.
پس از قضیه اوگاندا که خود دولت اوگاندا پرونده را به دیوان ارجاع کرد، دادستان اذعان داشت که با همکاری دولت اوگاندا از اطلاعات و همکاری نهادهای بین المللی و سازمان های غیردولتی نیز در این رابطه استفاده شود.[۷۵۲]
دادستان در مقام احراز عدالت نیز به همین شیوه عمل می نماید.
در پاسخ به ارجاع شورای امنیت درخصوص قضیه دارفور، دادستان دیوان اعلام کرد:
«پیش از آغاز تحقیق لازم است طبق مقررات اساسنامه عناصر مختلف جنایات واقعه و قابلیت پذیرش را بررسی کنم و من منتظر همکاری طرف های مربوطه برای فراهم کردن این اطلاعات باقی خواهم ماند[۷۵۳]»
دادستان می توانست صرفاً بر اظهارات گزارشگر ویژه سازمان ملل در سودان اکتفا نماید و دیگر منتظر دلایل بیشتری هم نماند اما اقدام لازم برای حفظ استقلال خود را با بیان عبارت مزبور انجام داد.
۵)- آستانه مبنای کافی[۷۵۴]
در مرحله شروع به تحقیق لازم است دادستان، وجود مبانی معقول[۷۵۵] را احراز نماید؛ این در حالی است که دادستان صرفاً با وجود آن مبانی قصد انجام تحقیقات موثر جهت کسب ادله و تحقیق از اوضاع و احوال قضیه را دارد.
شروع به تحقیق لزوماً تعارض شدیدی با حاکمیت ندارد و کمتر حساسیت دولت را بر می انگیزد. اما وقتی دادستان می خواهد درخواست احضار یا جلب افراد و استفاده از ابزارهای قهرآمیز تحقیقی دیگر را دارد و اقدامات خود را با اطمینان از توجه اتهام به اشخاص انجام می دهد؛ باید آستانه دلایل موجهه اش والاتر باشد و بتواند وجود مبانی کافی برای تعقیب را احراز نماید.
دادستان این تصمیم خود را بر مبنای ادله ای که له و علیه مظنون و به کیفیت مارالذکر تحصیل می گردد و قابل کنترل می باشد استوار می نماید.
طبق ماده ۲/۵۳ دادستان برای آغاز نمودن تعقیب باید احراز کند مبانی کافی برای شروع به تعقیب وجود داشته باشد.
مبنای کافی هنگامی حاصل می گردد که پاسخ به پرسش های سه گانه زیر به روشنی با پاسخ مثبت همراه گردد:
-
- آیا طبق ماده ۵۸ مبانی کافی برای درخواست احضار یا جلب مظنون وجود دارد یا نه؟[۷۵۶]
-
- آیا پرونده طبق ماده ۱۷ قابل پذیرش است؟
-
- آیا تعقیب به صلاح عدالت هست یا نه؟
گفتار سوم: رویه عملی دیوان در ارتباط با ادله
اولین حرکت با مذاکرات نه چندان طولانی در سال ۱۳۷۰ با شرکت توتال فرانسه انجام شده و سریعاً متوقف گردید. بعد از آن مذاکراتی جهت توسعه میادین پنج گانه تنگه هرمز با شرکت های ملی نفت ژاپن[۱۵], و شرکت اکتشاف ژاپن(ژاپکس)[۱۶]در سال ۱۳۷۱ انجام شد که منجر به امضای توافق نامه با آنها گردید.در همین زمان, توافقاتی با شرکت های ژاپنی دیگر برای توسعه میدان بلال آغاز شد. شرکت ژاپکس بعداً خواستار تغییر میادین به میدان سیری نمود و مورد موافقت قرار گرفت و قراردادهای سیری, آوای و بلال تا مرحله نهایی پیش رفت اما به علت فشارهای آمریکا به ژاپن قراردادها به امضا نرسید.
در سال ۱۳۷۲ مناقصه محدود بین المللی برای میادین سیری آ و ای انجام گرفت و اولین مذاکرات با شرکت هایی چون شل, پی پی ,اجیب , آموکو,آپاچی,کستال,نوریسک هایدور,استات لویل , الف و کونوکو صورت گرفت و پس از ادامه مذاکرات به مدت دو سال سرانجام در اسفند ماه ۱۳۷۴ اولین قرارداد بیع متقابل با شرکت معتبر نفتی آمریکایی, کونوکو به امضا رسید که البته این قرارداد به دستور رئیس جمهور وقت آمریکا, بیل کلینتون ملغی اعلام شد و از اجرای آن جلوگیری به عمل آمد.
در تیرماه ۱۳۷۵ قراردادی با شرکت فرانسوی توتال به امضا رسید که در زمان خود هم از نظر تغییر دیدگاه های نفتی, هم از لحاظ سیاسی موفقیتی بزرگ به شمار می آمد.
در سال ۱۹۹۶ لایحه تحریم سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز ایران در مجلس قانونگذاری آمریکا تصویب شد. به موجب این قانون هر شرکت با هر ملیتی نمی تواند بیش از ۴۰ میلیون دلار در بخش انرژی ایران سرمایه گذاری کند.(که البته این مبلغ در سال ۱۹۹۷ به ۲۰ میلیون دلار تقلیل داده شد)در غیر این صورت مورد مجازات دولت آمریکا قرار خواهد گرفت.
در سال ۱۹۹۸ قرارداد فاز دو و سه پارس جنوبی با کنسرسیوم شرکت های توتال فرانسه و گاز پروم روسیه و پتروناس مالزی به امضا رسید.
قرارداد پارس جنوبی توسعه میادین سیری آ و ای
وزارت نفت در سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ موفق به عقد دو قرارداد بیع متقابل توسط شرکت ملی نفت ایران و شرکت توتال جمعاً به مبلغ پنج میلیارد و چهارصد میلیون دلار شد که یکی از این قراردادها مربوط به توسعه میادین نفتی ساحلی سیری آ و ای به مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون دلار بوده است. قراردادهای بیع متقابل دیگری که در سال ۱۳۷۷ منعقد شد شامل پروژه های بلال ,سروش ,درود, سلمان,ان جی ال ۱۲۰۰ و ۱۳۰۰,اماک و غیره به رقم سه میلیارد و هشتصد و سی و یک میلیون دلار می باشد.
قرارداد سیری آ و ای برای تولید حداکثر ۲۴ هزار بشکه در روز از میدان ” آ” و ۱۰۰ هزار بشکه در روز از میدان “ای” در تیر ماه ۱۳۷۴ به صورت بیع متقابل منعقد گشت تولید اولیه از میدان آ و ای به ترتیب از آبان و اسفند ۱۳۷۷ آغاز شد.
فاز یک پارس جنوبی
اجرای فاز یک طرح توسعه میدان جهت استحصال روزانه ۲۵ میلیون متر مکعب گاز طبیعی, ۴۰ هزار بشکه میمانات گازی و ۲۰۰ تن گوگرد است. اجرای قرارداد مذکور اواخر سال ۱۳۷۶ به شرکت پتروپارس واگذاری و قرارداد آن به صورت بیع متقابل تنظیم شده است. بر اساس پیشرفت پروژه زمان شروع بهره برداری در سال ۱۳۸۲ تعیین شده تاًسیسات دریایی این فاز شامل دو سکوی حفاری چهارپایه, سکوی بهره برداری شش پایه , سکوی مسکونی شش پایه , سکوی مشعل سه پایه و یک لوله زیر دریایی ۳۲ اینچ به طول ۱۰۵ کیلومتر و یک ترمینال بارگیری ” اس بی ام” است تاًسیسات خشکی به صورت دو فازه انجام می گیرد.
فازهای چهار و پنج و شش و هفت و هشت پارس جنوبی
قرارداد توسعه فازهای چهار و پنج توسعه میدان پارس جنوبی در تاریخ شش مرداد ماه ۱۳۷۹ با شرکت پتروپارس و اجیپ به ترتیب با سهم ۴۰ % و ۶۰% منعقد شد. این قرارداد ها به صورت بیع متقابل و جهت استحصال ۵۰ میلیون متر مکعب گاز تصفیه شده , ۸۰ هزار بشکه میعانات گازی و بیش از یک میلیون تن گاز مایع در سال برای صادرات , دو میلیون متر مکعب اتان و ۴۰۰ تن گوگرد به صورت روزانه بود. قرارداد توسعه فازهای شش و هفت و هشت میدان پارس جنوبی نیز در تیرماه ۱۳۷۹ با شرکت پتروپارس به صورت بیع متقابل منعقد شد. طبق این قرارداد می بایست روزانه ۸۰ میلیون متر مکعب گاز ترش و ۱۲۰ هزار بشکه میعانات گازی و یک میلیون و دویست هزار تن گاز مایع استحصال می شد.
طرح توسعه دورود
این قرارداد ما بین شرکت های الف پترولیوم ایران[۱۷] با ۵۵% سهم و اجیپ با ۴۵% سهم منعقد گشت. شرکت الف مجری این طرح بود.طرح دورود در منطقه خارک در خلیج فارس واقع شده است. تولید این میدان از سال ۱۳۴۳ آغاز شده و درسال ۱۳۷۹-۱۳۸۰ میزن تولید آن به ۱۶۵ هزار بشکه نفت و ۳۱۰ میلیون فوت مکعب و تولید آب بین ۳۰ تا۴۰ میلیون بشکه و افزایش تولید انباشتی تا پایان سال ۲۰۲۰ با اجرای طرح توسعه بالغ بر ۹۰۰ میلیون بشکه نفت خام اضافی به عنوان اهداف تولیدی این طرح در نظر گرفته شده اند. تزریق گاز روزانه به میزان ۲۳۵ میلیون فوت مکعب و تزریق آب روزانه به میزان ۱۶۵ هزار بشکه در زمره عملیات این طرح می باشد.
طرح توسعه میدان نفتی بلال
میدان نفتی بلال در ۹۸ کیلومتری جنوب غربی جزیده لاوان در خلیج فارس واقع شده و در سال ۱۳۴۶ کشف شده است. مخازن حاوی نفت این میدان به ترتیب افزایش عمق عبارتند از : خاتیا,شعبیا,هیث و عرب مخازن گازی خوف, عمیق ترین مخازن در این مجموعه در عمق ۸۷۵۰ واقع شده است .
از آنجا که مخزن عرب ۸۴% از کل ذخیره میدان را در بردارد لذا توسعه و بهره برداری از این میدان بر مبنای مخزن عرب برنامه ریزی شده است. مقادیر نفت در جای اولیه و ذخایر نهایی این مخزن به ترتیب ۵۵۵ و ۱۳۸ میلیون بشکه تعیین شده است.
قرارداد توسعه بلال با مشارکت شرکت های الف با ۸۵% سهم و یو ولی انرژی با ۱۵% سهم منعقد شد.هدف اصلی تولید روزانه ۴۰ هزار بشکه نفت می باشد و فعالیت های توسعه ای این میدان شامل حفر پنج حلقه چاه تولیدی و پنج حلقه چاه تزریق آب است.
طرح میادین نفتی سروش و نوروز
قرارداد توسعه این میدان در ۱۳ آبان ماه ۱۳۷۸ بین شرکت ملی نفت ایران و شرکت رویال داچ شل در قالب قرارداد خرید خدمت و براساس شرایط بیع متقابل منعقد شد.
میدان نفتی سروش در ۸۰ کیلومتری جنوب غربی جزیره خارک و میدان نفتی نوروز در قسمت شمالی خلیج فارس در فاصله ۹۵ کیلومتری جنوب غربی تاسیسات فرآیندی بهرگانسر قرار گرفته است. در این دو میدان تولید ۱۰۰ هزار بشکه در روز نفت در میدان سروش و ۹۰ هزار بشکه در روز نفت در میدان نوروز در نظر گرفته شده است.
سقف هزینه های سرمایه ای ۷۹۹ میلیون دلار و هزینه های بانکی در طول مدت قرارداد نه تا ۱۱ سال ۳۰۵ میلیون دلار برآورد شده است.
طرح توسعه مشترک دو میدان عملیات لرزه نگاری مطالعات کامل مخازن,تاًسیس سکوهای تولید و تصفیه نفت خام تولیدی و به کارگیری تاسیسات ذخیره و صادرات نفت خام در میدان سروش به منظور استفاده برای نفت خام هر دو میدان و نهایتاٌ حفاری ۲۹ حلقه چاه جدید در این میادین است. طبق قرارداد ۳۰% از این گونه فعالیت ها باید توسط نیروهای داخلی انجام شود.
طرح میادین نفتی نصرت و فرزام
این قرارداد در سال ۱۳۷۹ با شرکت توسعه پترو ایران منعقد گشت. مدت اعتبار این قرارداد ۳۶ ماه پس از تاریخ تنفیذ مشخص شده است. میدان نفتی نصرت با میدان نفتی فاتح امارات متحده عربی در خلیج فارس مشترک است. این میدان در جنوب جزیره سیری قرار دارد و تولید آن توسط یک رشته خط لوله به طول ۲۰ کیلومتر جهت فرآورش به سکوی بهره برداری نصر انتقال می یابد. بهره برداری از این میدان در سال ۱۳۶۵ توسط شرکت نفت فلات قاره شروع شد. در حال حاضر تعداد پنج حلقه چاه در این میدان حفر گردیده و تولید روزانه آن در حدود ۵ هزار بشکه می باشد. میدان فرزام مشترک با میدان فلاح امارات متحده عربی در خلیج فارس است. این میدان نیز در دامنه جنوبی میدان سیری قرار دارد.
میزان نفت در جای اولیه فرزام حدود ۲۵۹ میلیون بشکه برآورد شده است. انتظار می رود ظرف ۲۵ سال آینده جمعاً ۷/۹۹ میلیون بشکه نفت از میادین فوق برداشت گردد.عملیات اصلی مندرج در قرارداد شامل تعمیرات, حفاری,عملیات ژئوفیزیکی, مطالعات مهندسی مخازن می باشد.
فازهای ۹ و ۱۰ پارس جنوبی
اجرای فاز نه و ده طرح توسعه میدان عیناً مشابه فازهای چهار و پنج است. اجرا و ساخت پالایشگاه سکوهای دریایی و خطوط لوله دریا در اسفند ماه ۱۳۸۱ به صورت فاینانس به مشارکت شرکت های مهندسی و ساختمانی صنایع نفت.
مهندسی وساخت تاسیسات دریایی وال جی کره جنوبی واگذارشده است.حفاری ۲۴حلقه چاه ازطریق انتخاب پیمانکارجدید انجام میگیرد.
فازهای۱۱و۱۲و۱۳پارس جنوبی
فازهای۱۱و۱۲و۱۳طرح توسعه میدان به صورت مشابه وهرکدام به منظوراستحصال ۶/۳۹میلیون مترمکعب گازترش درروزجهت تامین خوراک واحدهای تصفیه وایع سازی گاز۵۴۰هزاربشکه میعانات گازی درروزو۲۸۰تن گوگرد درروزبرنامه ریزی شده است.تاسیسات دریایی هرفاز شامل دوسکوی سرچاهی دوخط لوله دریایی ۳۰اینچ ودوخط لوله دریایی چهاراینچ هریک به طول ۱۰۰کیلومتر است.تاسیسات ساحلی شامل جداسازی گازازمایعات .تثبیت میعانات گازی وسرویس های وابسته به استثنای تولید برق است.
فاز۱۴پارس جنوبی
فاز۱۴طرح توسعه مخزن پارس جنوبی به تولیدجی.تی.ال۱اختصاص یافته وقراراست ۲۰میلیون مترمکعب گازطبیعی تولیدی این فازبااستفاده ازتاسیسات جی.تی.ال که درمنطقه عسلویه احداث می گردد با فراورده ای میان تقطیرتبدیل شد.
فازهای ۱۵و۱۶پارس جنوبی
اجرای این دوفاز جهت استحصال روزانه۶/۵۶میلیون تر مکعب گازازمخزن وتولید۵۰میلیون مترمکعب گازطبیعی تصفیه شده درروزبه یک ملیون تن گازاتان درسالو۰۵/۱میلیون تن گازمایع درسال ۸۰هزاربشکه میعانات گازی درروزو۴۰۰تن گوکرد درروز برنامه ریزی شده
فازهای ۱۷و۱۸پارس جنوبی
اجرای این دوفاز جهت استحصال روزانه۶/۵۶میلیون مترمکعب گازازمخزن وتولید۵۰میلیون مترمکعب گازتصفیه شده درروزبه یک میلیون تن گازاتان درسال ویک میلیون وپنجاه هزارتن گازمایع درسال ۸۰هزار بشکه میعانات گازی درروزو۴۰۰تن گوکرددرروزدرنظرگرفته شده است.
طرح بیع متقابل گازرسانی –فازیک
باتوجه به جزء۴بند"ل"تبصره ۲۹قانون بودجه سال۱۳۷۷ درنیمه اول سال۱۳۷۷کلیات طرح بیع متقابل گازرسانی جهت تصویب شورای اقتصاد ارسال گردیدکه متعاقبا شورای اقتصاد پس ازبرسی های لازم به وزارت نفت اجازه داد تامجموعه پروژه های پیشنهادی اعم ازپالایش.انتقال وتوزیع گازطبیعی راحداکثرتاسقف۱۳۱۱میلیون دلاردرقالب تسهیلات بیع متقابل انجام دهد.منابع تامین عتبار مالی وارزی این طرح ازمحل فرآورده های جایگزین باگازطبیعی ومازاد تولیدمیعانات گازی ومحصولات طرح درنظر گرفته شده است ضمنا واگذاری حداقل۵۱%ارزش کل کاربه پیمانکاران داخلی ازشروط انجام این طرح است.
هدف اصلی طرح عبارت ازجایگزینی حدود۲۰ میلیارد مترمکعب گازطبیعی به جای فرآورده های نفی درهرسال است.اجرای این طرح علاوه برآثاراقتصادی عمده دارای آثارمثبت زیست محیطی واشتغال زایی مستقیم وغیر مستقیم وافزایش رفاه اجتماعی شهروندان می باشد.
طرح بیع متقابل گازرسانی-فاز دو
براساس بند"ی"تبصره ۲۹قانون بودجه سال۱۳۸۰ین طرح باهدف جایگزینی ۲۴میلیارد مترمکعب گازطبیعی دریک سال وبعدازبهره برداریی کامل طرح به جای فرآورده های نفتی مصرفی دربخش ها خانگی تجاری صنعتی نیروگاه ها.پالایشگاه ها وتلمبه خانه هاتصویب شد.
احداث خط انتقال گاز،ایستگاه های تقویت فشار،یک میلیون انشعاب جدید و۱۵۰۰انشعاب واحدهای صنعتی ازجمله اهداف اجرایی این طرح می باشد.
طرح جمع آوری گازهای همراه
این طرح به منظورجمع آوری گازهای همراه ایجادشده ازبرنامه تولیدنفت لایه بنگستان ومخازن هوا.آب تیمور.منصوری.کوپال ومارون برنامه ریزی شده است.
پیمانکاراصلی دراین قرارداد کنسرسیوم شرکت های بین المللی مهندسی ایران ایریتک وایراسکومی باشد.بااجرای این طرح روزانه چهارمیلیون وهشتصدهزار مترمکعب گازشیرین.۲۲۵۰۰بشکه مایعات گازی شیرین وشش هزاربشکه مایعات گازی ترش به دست می آید.عملیات اصلی مندرج درقراردادشامل مهندسی وطراحی تهیه وتامین کالا ،عملیات ساختمان ونصب وراه اندازی تاسیسات می باشد تاریخ پایان طرح درفاز اول نیمه دوم سال۱۳۸۱ ودرفازدوم نیمه سال ۱۳۸۲تعیین شد.
سیاسیون محلی و داخلی آن دوره را معمولا بومیان منطقه تشکیل می دادند که معمولا از خوانین بودند و در قسمت هایی دیگر از بلوچستان مثلا در مکران شرقی و حتی غربی نیز قبیله ای دیگر تحت عنوان میر[۵۷]ها نیز چنین نقشی را بازی می نمودند.
اما سیاسیون دولتی عمدتا دو دسته بودند: نیروهای دولتی که از بیرون وارد منطقه می شدند که معمولا نیروهای نظامی ، والی یا نماینده والی بودند و دوم نیروهای مردمی که در خدمت نیروهای دولتی در می آمدند و معمولا نیز جایگاه خوبی در میان مردم نداشتند و تنها دلیل احترام مردم به آنها ترس از نیروهای حکومتی بود.
خوانین بلوچ با گماردن کدخدا ها در هر منطقه ای نمایندگانی برای خود تعیین می نمودند که معمولا از ذات های فرا دست جامعه بودند.
خون خوانینی نیز از جایگاه بلندی برخوردار بود . مثلا خان زاده هایی که حتی به حکومتی نمی رسیدند نیز جایگاهی خاص در میان مردم داشند.
معمولا در یک نگاه کلی چنین نموداری بدست می آید:
اما لانک بندها[۵۸] چه کسانی بودند؟
لانک به معنای کمر و بند به معنای بستن می باشد و لانک بند به معنی کسی است که کمر خود را بسته و آماده نبرد است. لانک بندها معولا در سفرها خوانین را همراهی می کردند و حتی در خانه خان یا میر کار حفاظت از حاکم را انجام می دادند. معمولا این گروه را بلوچ های طبقه متوسط تشکیل می دادند. این گروه از دادن مالیات معاف بوده و از امتیازاتی نیز برخوردار بودند. مثلا چنانچه در سفر میر یا خان به منلطق ساحلی با مراجعه به صیادان و یا کشاورزان مقداری ماهی ، گندم و خرما برای خود می گرفتند و مردم نیز از ترس خوانین این کار را انجام می دادند .
رعیت ها در شرایطی خودشان را از لانک بندها طبقه یکسانی با آنها داشتند ، خود را بالاتر می دانستند. چون چنین تحلیلی می نمودند که اگر ما (رعیت ها) مالیات می پردازیم در عوض آزاداه هستیم و می توانیم زندگی عادی خود را ادامه دهیم . اما لانک بندها گرچه مالیات نمی پردازند اما زندگی خفت باری دارند و هر لحظه باید تحت اوامر خان یا میر باشند.
نوکر به سیاه پوستانی اطلاق می شد که در جامعه بلوچ نشین زندگی می کردند و معمولا در جامعه بلوچستان دو دسته نوکر وجود داشته است. دسته اول نوکرانی که در خدمت حکام بودند و دسته دوم نوکران عادی که در دست کدخداها و حتی در دست رعیت ها بودند. نوکران مانند دارایی افراد محسوب شده و خرید و فروش نیز می شدند.
خرید و فروش نوکران و حتی جت ها امری عادی و پذیرفته شده بود و مردم به عنوان کاری بد به موضوع نگاه نمی کردند چون آنها را دارای شخصی خود تلقی می کردند و حق دخل و تصرف اموال خود را داشتند.
اما جت ها چه کسانی بودند؟
در این خصوص دو نقل وجود دارد که بررسی آن دو می پردازیم:
جت یا زط مردمانی بودند از نژاد هندی و سکایی که در ناحیه سند سکونت داشتند. آنها قومی جنگجو بودند که ناحیه بلوچستان تا خلیج فارس را غارت می کردند. در اثر جنگی بین بومیان و جت ها ، گروهی از آنها کشته ، تعدادی اسیر و شماری نیز متواری شدند. اسیران نیز مانند برده ها بوده و مردم کاری چوپانی را به آنها محول نمودند.
در نقل قول دوم چنین گفته می شود دریک برهه از زمان مردم ایران به دلیل حملات زیادی که بیشتر از ناحیه متجاوزان و خارجی ها شکل می گرفت و باعث کشته شدن خیلی از ایرانی ها شده بود ، بسیار دلگیر و ناراحت بودند. لذا حاکم وت چندین خنیاگر را از کشور هند به ایران آورد و آنها را در نواحی مختلف ایران سکونت داد تا با خنیاگری روحیه مردم را شاد کنند. گروهی معتقدند که پس از حمله اسکندر آنها وارد ایران شدند و گروهی دیگر ورود آنها را پس از حمله چنگیز خان مغول می دادند که معمولا دیدگاه گروه دوم در میان محققین پذیرفته تر است.
تغییر اندک ساختار قشربندی بلوچستان بر اثر سیاست
از آنجاییکه بلوچستان دارای ساختاری خاص و پایدار بود ، با ورود نیروهای جدید و ورود سیاست های رضاخانی به منطقه قسمتی از این ساختار بهم ریخت.
یکی از عمده دلیل وابستگی رعیت ها به حکام و دادن مالیات به آنها ، تامین امنیت خود و اموال آنها بود . با ورود نیروهای جدید و استقرار پاسگاه ها و برخی نهادهای دولتی در منطقه ، این ساختار بهم می خورد و بسیاری از ذات های پایین جامعه خود را با دولت همراه می کنند و امنیت خود را از آنها می خواهند. این عمل باعث شد که قدرت برخی از خوانین به شدت کاهش پیدا کند. این کار فقط و فقط مختص ذات های پایین جامعه نبود . بلکه عده ی زیادی از ذات های فرا دست جامعه نیز خود را به حکومت نردیک کردند. تا بتوانند نقشی در اداره منطقه داشته باشند.چون آنها قدرت و نفوذ محلی داشتند و فقط به دنبال اقتدار سیاسی از طرف حکومت مرکزی بودند.
در آن روزگاران به دلیل نزدیکی یا دوری گروه های خوانین حاکم با حکومت مرکزی درگیری هایی نیز شکل می گیرد.
در آن زمان دو اتحادیه عمده اقوام بلوچ وجود داشتند. این دو اتحادیه عبارت بودند از لاشاری ها ، مبارکی ها و ریگی ها (قبل از ۱۳۳۰) از یک طرف و طوایف بارکزایی ، سعیدی(بلیده ای ) ، سردارزهی ، شیرانی و ریگی(از سال۱۳۳۰ به بعد) (سیاسر ، ۶۰:۱۳۸۴).
این دو اتحادیه معمولا با یکدیگر در رقابت بودند و هر کدام به دنبال فرصتی بودند تا در نزدیکی به دولت و دستیابی به قدرت از دیگری پیشی بگیرند . چرا که اگر دیرتر می جنبیدند طرف مقابل گوی سبقت را از آنها می ربود.
دولت از بالا این اتفاقات را در نظر داشت و آنها را بررسی می کرد و از این اختلافات به نفع خویش سود می برد.
نزدیکی دولت به سرداران بلوچ به معنای دستیابی آنها به قدرت بیشتر و نفوذ بیشتر بود. شاید در مواردی هدف اصلی سران افزایش قدرت و جاه طلبی خود نبوده ، بلکه جلوگیری از نفوذ سایر قبایل بخصوص قبایل رقیب خود بوده است.
این رقابت ها در زمان انتخابات مجلس به شدت افزایش پیدا می کرد. هر دو اتحادیه به دنبال این بودند که کرسی مجلس را اذعان خود نمایند. دولت نیز سعی داشت که هر دو طرف را نیز در این موضوع راضی نگه دارد.
با ورود نیروهای حکومت پهلوی در بلوچستان در سال ۱۳۰۷ خورشیدی به بعد بسیاری از ساختارهای سنتی جامعه در هم شکسته و تا حدود زیادی تغییر کردند. بسیاری از نقش ها و کارکردهای خوانین بلوچ از آنها سلب شدند و در اختیار حکومت قرار گرفتند. اما حکومت به تدریج سعی کرد نقش های جدیدی به آنها محول کند و به گونه ای دیگر آنها را زیر سلطه خود در بیاورد. بدین سان بعضی از خوانین شرایط جدید را نپذیرفته اما گروهی با اندوه و ناراحتی فراوان ضمن پذیرش شرایط موجود با نقش های پیشینی که در جامعه داشتند ، خداحافظی نمودند.
بیشتر این تغییرات در ماجرای سفر رضاشاه به بلوچستان اتفاق افتاد که به بررسی این سفر می پردازیم:
سفر رضا شاه به بلوچستان
در سال ۱۳۰۹ خورشیدی تلگرافی به رضاشاه مخابره شد که بلوچستان در هیچ تاریخی به اندازه امسال آرامش و امنیت نداشته است . رضا خان نیز عزم سفر به بلوچستان را نمود . قرار سفر اینگونه شد که وی ابتدا به زیارت امام رضا (ع) برود و سپس از راه تربت و بیرجند به بلوچستان رفته و پس از آن از راه کرمان به اصفهان برود.
زمان سفر فرا می رسد و رضاشاه به بلوچستان می آید. ورود او به منطقه ی دزداب بود. گروهی چنین می پنداشتند که دزدها این مکان را محل تجمع خود قرار می دادند اما چنین نبود. دلیل این نام گذاری این بود که این منطقه آب کم داشت و بعضی وقت ها آبی که از سمت کوه می آمد در مسیر قطع می شد و در شن زارها فرو می رفت و به خانه ها نمی رسید . بومیان می گفتند که دزد آب را برد . بدین ترتیب این منطقه به دزداب معروف شد(دامنی ،۲۷۸:۱۳۸۰).
رضا شاه در نزدیکی این ده چادر می زند و دستور می دهد سرداران بلوچ را سریع فرا خوانند. در همان نزدیکی نیز چادری دیگر برپا می شود و سرداران بلوچ در آن چادر گرد می آیند . تا اینکه با سوت یک سرباز همگان به استقبال رضاشاه برمی خیزند و ایشان وارد می شود و بر روی صندلی می نشیند و حاضرین با ادای احترام می نشینند و رضاشاه شروع به ایراد سخن می نماید. وی خطاب به سرداران بلوچ می گوید که شما چرا مانند نیاکان خود حس وطن دوستی ندارید و بیشتر با انگلیسی ها دوست شده اید. وی به شدت خطر انگلیس را برای آنها متذکر می شود و آنها را به عدم دریافت مواجب از انگلیسی ها و قطع رابطه با آنها تشویق می کند. یکی از سردران بلوچ به نام مهراب ریگی اجازه صحبت می خواهد. وی خطاب به رضاشاه چنین می گوید: ما سرداران بلوچ حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر نوکر و خدمتگذار داریم و هیچ منبع درآمدی نداشته و اندک مالیاتی راهم که جمع می کنیم ماموران امنیه و مالیه آنها را ما می گیرند. بدین سان ما دچار مشکلات شدید مالی می باشیم. در این حال رضاشاه دستور می دهد که نوکران خوانین را به استخدام امنیه در بیاورند و برای خوانین نیز کارهایی متناسب با آنها واگذار شود و همچنین برای آنها کارت شناسایی صادر گردد. پس از آن رضاشاه نام زاهدان را به جای نام دزداب انتخاب نمود و تصمیماتی مانند ایجاد راه آهن و وصل نمودن زاهدان به کرمان و مشهد برای آبادانی این شهر اتخاذ گردید( همان منبع:۲۸۲-۲۷۸).
بدین شیوه بسیاری از ساختارهای سیاسی سنتی جامعه بهم ریخت و سیاست هایی دیگر حاکم شد که موجب تغییرات در ساختار قشربندی اجتماعی جامعه نیز گردید.
دین
در این قسمت به هیچ وجه به دنبال یک تعریف عام و مورد قبول از دین نیستیم، تنها اشارهای به بعضی از تعاریف جامعهشناسان و انسانشناسان مینماییم تا یک آشنایی اجمالی نسبت به مفاهیم مطرح در تعاریف صورت گیرد. لذا در مقام نقد و ارزیابی این تعاریف نیستیم، هر چند در تحلیل نهایی ممکن است استفادههایی از آنها بنماییم. ضمناً در ذیل نظریههای جامعهشناسی دین که عمدتاً آراء کارل مارکس، امیل دورکیم و ماکس وبر، بررسی خواهند شد، تعاریف این پیشگامان جامعهشناسی را میآوریم.
در این قسمت به بررسی تعاریف آنتونی گیدنز، استنلی ایتزن و دانیل بیش از دین میپردازیم.
آنتونی گیدنز (۱۹۸۹)، جامعهشناس، قبل از اینکه تعریف خود از دین را ارائه نماید، عنوان میکند که آنقدر ادیان و سازمانهای دینی متبوع هستند که متفکران در دستیابی به یک تعریف عام و مورد قبول از دین با مشکل مواجه شدهاند. وی که خود با روش استقرایی به دنبال تعریفی عام از دین است که بتواند تمام ادیان (ابراهیمی و غیر ابراهیمی) را در بر گیرد، در مقام تعریف دین ابتدا بطور سلبی بحثی را تحت عنوان «دین چه چیزهائی نیست؟» مطرح نموده، اظهار میدارد که:
الف) دین مترادف با یکتاپرستی نیست. اکثر ادیان برخوردار از خدایگان بسیار هستند. حتی در بعضی از تفاسیر مسیحیت، چهرههائی به چشم میخورند که برخوردار از نیروی قدسی میباشند. خدا، مسیح، مریم، روحالقدس، ملک و قدیسین، در بعضی ادیان نیز هیچ خدایی وجود ندارد.
ب) دین را نباید با توصیههای اخلاقی که رفتار مؤمنان را کنترل می کند، تعریف نمود. برای نمونه، در مورد یونان باستان، خدایگان نسبت به فعالیتهای انسانی بی تفاوت بودند.
ج) دین الزاماً توضیحی از منشاء عالم و حیات نمیدهد.
د) دین را نباید با ماوراءالطبیعه که متضمن اعتقاد به قلمروی فراسوی حواس است شناسایی نمود. گیدنز که به دنبال وجوه مشترکی است که در همه ادیان وجود داشته باشد(gidden,1989:451-452). در نهایت این وجوه را اینگونه عنوان می کند: «ادیان حاوی یک مجموعه نمادند که در پیوند با مناسک و جشنهای دینی است که از سوی اجتماعی مؤمنان اجرا میشود.» (I bid, ,: 452 ). مناسکی که با دین عجین شدهاند، متنوعند و میتواند شامل عبادت، آواز خواندن، سرود دسته جمعی، خوردن غذای مخصوص با اجتناب از آن، مثل روزه گرفتن، و غیره باشد. چون جهت این اعمال به سمت نمادهای دینی است اغلب متمایز از عادات و شیوههای روزمره زندگی است، برای نمونه بین شمع روشن کردنی که با هدف دینی صورت میگیرد با شمع روشن کردنی که به منظور روشنایی صورت میگیرد، تفاوتی وجود دارد. اگرچه مراسم و شعائر دینی اغلب توسط افراد در انزوا صورت میگیرد امام تمام ادیان شعائری دارند که به صورت دستجمعی و اغلب در مکانهای خاص مثل کلیسا، مسجد، معبد و … انجام میشود. جامعهشناسان مراسم جمعی را به عنوان یکی از عواملی که دین را از جادو جدا می کند، میشناسند. البته باید توجه داشت که مرز این دو کاملاً روشن نیست و اغلب مردم در موقع بحرانی یا خطر به جادو، حتی در جوامع مدرن، روی میآورندI bid, ,: 453) ).
استنلی ایتزن (۱۹۹۱)، جامعهشناس، بر خلاف آنتونی گیدنز که تأکیدش روی نمادها و مناسکهاست، توجهش روی «تصورات» است. وی با اشاره به اینکه دین جزئی از فرهنگ است و تا حدی به وسیله مردم خلق میشود، تعریف زیر را ارائه می کند. «دین مجموعه به هم پیوسته و منسجمی از تصورات است که بدان وسیله یک گروه تلاش می کند تا مفهوم حیات و مرگ را توضیح دهدetizen,1991 ,: 465) ). یک عنصر اساسی دین پیدایش اجتماعی از مؤمنان است، باید یک گروه اجتمتاعی باشد که در یکسری عقیده، رفتار، ارزشهای اخلاقی و یک حس جمعی، هویت واحد، مشترک باشندI bid, ,: 655) ).
دانیل بیتس (۱۹۹۰)، انسانشناس، به دو عنصر ماوراءالطبیعه و ایدئولوژی توجه دارد و در مقام تعریف دین اظهار میدارد که بعضی از انسان شناسان دین را هرگونه نظام اعتقادی، نمادین و مناسک میدانند که در جهت معنادار و قابل درک کردن وجود به کار میرود. به تعبیر وی یک تعریف کارکردی از دین باشد شامل تنوع گستردهای از عقاید و رفتارهای دینی باشد که در تمام جوامع انسانی یافت میشود. «در کل میتوانیم بگوییم که تمام ادیان شامل بعدی از ماوراءالطبیعه بوده و بیانگر یک ایدئولوژی میباشندbates,1990 ,: 404) ). ایدئولوژی دینی را میتوان در دو سطح شناخت. اولاً یک چارچوب نمادین را عرضه میکند که به وسیله آن فرد قادر میشود موقعیتش را در عالم تشخیص دهد. در اینجا دین خود را در قالب اسطورهها نشان میدهد. نوعاً اسطورههایی که اهمیت زیادی در فرهنگ داشته باشند، همانهایی هستند که مردم مقدس میدانند. ثانیاً نمادهای دینی به سهم و به نوبه خود نیز با اهمیت هستند مکانها، ساختمانها، ستونها، کتابها، نوشتهها و کلمات تمام مقدس میشوند یک چنین نمادهای دینی، چه مکان (مکه، مدینه …) باشد با آثار مقدس (قرآن، انجیل …) اغلب به عنوان محرکهای فعالیتهای اجتماعی و سیاسی عمل مینمایند. به تعبیر بیتس، انقلاب اسلامی ایران استفاده سرشاری از ایدئولوژی دینی و جنبه نمادین این مکانها و نوشتههای مقدس نمود I bid, ,: 405- 404) ) .
کارکردهای دین
ایتزن معتقد است که یک کارکرد و پیامد مهم برای گروهی که از میراث و عقاید مشابهی برخوردارند وحدت است. تمام مؤمنان، چه پایگاه اجتماعی بالا و چه پایین، جوان یا پیر، از طریق اشتراک در عقاید دینی متحد میشوند. به سخن دیگر افراد از طریق ارزشهای مشترکی که باید تعقیب شوند، گناهانی که باید اجتناب شوند، قوانینی که پیروی شوند و نمادهایی که حفظ شوند، منسجم میشوند etizen,1991 ,: 465) ) .
درسلر (۱۹۷۶) کارکرد دین را حفظ و ثبات عقاید فرهنگی در مورد نیروهایی میداند که مقدس و ماوراءالطبیعی شناخته میشوند. این نظام راهنمائیهایی برای رفتار اخلاقی فراهم نموده، رفتارهای نمادینی را که در هماهنگی با عقاید ماوراءالطبیعی است، توصیه می کند. به تعبیر وی دین همانند تمام نهادهای اجتماعی نیازهای افراد خاصی را تأمین می کند. هیچ نهادی بدون این کارکرد بقا نخواهد داشت. وی کارکردهای دین را به دو قسمت تقسیم می کند: کارکردهای روانشناختی و کارکردهای اجتماعی، در خصوص کارکرد روانشناختی به چهار کارکرد اشاره می کند:
الف) کارکرد دین به عنوان وجدان که نوعی کنترل شخصی است.
ب) کمک به توجیه وضع موجود.
ج) کمک به پذیرش نامطلوبهایی مثل فقر، نابرابری و مرگ.
د) ایجاد احساس امنیت.
در مورد کارکردهای اجتماعی موارد زیر را اشاره میکند:
الف) کارکرد دین به عنوان نیرویی که در خدمت جامعه پذیر نمودن افراد است.
ب) نظام دینی از نهادهای اجتماعی دیگر یک جامعه، عمدتاً بوسیله تأمین راهنمائیهایی برای رفتار مناسب حمایت میکند.
ج) بطور فزاینده، بسیاری از سازمانهای دینی درگیر تلاش در جهت بهبود شرایط زندگی انسان معاصر میباشند.