- افراط در شناخت که «وسوسه» است.
- تفریط در شناخت که «حماقت» است.
- افراط در شهوت که «شرور بودن» است.
- تفریط در شهوت که «پخمه بودن» است.
- افراط در غضب که «خشم» است.
- تفریط در غضب که «ترس» است.
و هر کدام از این ده صفت اخلاقى چندین صفت اخلاقى را به عنوان زیر مجموعه خود دارند.
-
-
- آداب
-
بنابراین آنچه از مؤلفه های اخلاقی در سبک زندگی مدنظر است همین آداب می باشد چرا که سبک زندگی به نمودهای رفتاری انسان در زندگی توجه دارد و آنچه که از آن به خلقیات تعبیر می شود حالت های مختلف درونی است که می توان آن را در بحث سلیقه یا ذوق مورد بحث وبررسی قرار داد. ذوق و سلیقه نیز امری درونی بود که براساس آن انسان بدون فکر به انتخاب زیبایی شناسانه اقدام می نمود.
-
-
-
-
- تعریف آداب
-
-
-
از امیر مؤمنان على علیه السلام نقل شده که فرمودند:
«بهترین زیور براى انسان ادب است»، و نیز فرمود: «ادب باعث رشد فهم و ثمر دادن ذهن است»
حفظ حد و اندازه هر چیزى و تجاوز ننمودن از آن را ادب آن چیز گویند. مثلا زبان انسان باید چیزى را که باعث خوارى و ذلت انسان است نگوید بنا بر این اگر کسى فحش و ناسزا مىگوید چون زبان او حدّ و مرز خود را رعایت نکرده از ادب زبان خارج شده و مىتوان او را بىادب نامید. اما او بىاخلاق یا بد اخلاق نیست.
زبیدى گوید: «حقیقت ادب همان دعا است. سپس گوید استادم از اساتید خود نقل کرده که ادب ملکهاى است که صاحب خود را از آنچه ناپسند بوده و باعث خوارى مىگردد باز مىدارد»
فیومى نیز در «المصباح المنیر» گوید: «ادب تمرین دادن نفس به ارزشهاى اخلاقى است.»
و ابو زید انصارى گفته است: «هر ورزش پسندیده که انسان را داراى فضیلتى نماید ادب نامیده مىشود» و کتاب تهذیب نیز شبیه آن را گفته است. و در کتاب التوشیح آمده است که:
«ادب بکارگیرى سخن یا عمل پسندیده است. و نیز بدست آوردن هر چه نیکو شمرده مىشود و نیز تعظیم نسبت به افراد برتر، و نرمى نسبت به افراد پایین را ادب گویند.» و خفاجى در کتاب عنایه از شرح ادب الکاتب جوالیقى نقل کرده است که از نظر لغت، اخلاق پسندیده و انجام دادن خوبیها را ادب نامند. و در میان مسلمانان اصطلاح جدید پدید آمده که به علوم عربى نیز ادب گفته مىشود»
از کلام زبیدى فهمیده بدست مىآید که ارزشهاى اخلاقى و ملکاتى که سبب اعمال نیک شده، ادب نامیده مىشوند. ولى با دقت در موارد استعمال این واژه معلوم مىشود که اخلاق یک حالت یا ملکه نفسانى است که مربوط به روح انسان و درون اوست، ولى ادب مربوط به اعمال بیرونى و جوارحى انسان است.
وقتى گفته مىشود: «کسى را ادب نمودم» مقصود آن است که شخصى را تنبیه نموده و این تنبیه سبب و علت بر ادب شدن او گردیده است. در روایتى نیز از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمده است که: «این قرآن ادبستان خدا است» یعنى قرآن کریم کتاب ادب است و خداوند از مردم خواسته است که از این کتاب ادب بیاموزند.
علامه طباطبایى معتقد است که: «هر هیئت نیکوئى که براى اعمال انسان باشد آن را ادب مىنامند چه در کارهاى دینى مثل آداب دعا باشد یا در کارهاى اجتماعى و عقلائى مثل آداب ملاقات دوستان و بلکه مىتوان گفت: ظرافتهاى هر کارى را ادب آن کار مىنامند. و ادب تنها در کارهاى اختیارى مصداق داشته، و هر کارى که بتواند شکلهاى مختلف داشته باشد و در یک صورت متصف به ادب گردد و در صورتى دیگر خیر، بهترین شکل ممکن آن عمل را ادب آن مىنامند. مثلا ادب غذا خوردن در اسلام این است که با نام خداوند شروع و با حمد الهى پایان یابد و از پرخورى بپرهیزد»
نتیجه آنکه: هر علمى که مىتواند صورتها و شکلهاى مختلف به خود بگیرد، بهترین شکل انجام آن را ادب آن کار مىنامند. و هر گاه آن فعل با چنین شکل و صورتى انجام شود آن را مؤدبانه مىنامند.
-
-
- تفاوتهاى اخلاق و آداب
-