ستم کشیدن وتحمل کردن
اطاعت نکردن از زور وطغیان
چاپلوسی وتملق
شرافتمندی
خدعه ودروغ وتزویر وریا
اعتماد به نفس
وحشت از رفتن به راه راست
دلیری
وحشت از صراحت زبان
ترجیح مرگ بر ننگ
ننگ ورسوایی
عبارتبندی افراطی:به این عبارت توجه کنید«اگر ایرانی خدمتی به جهان کرده باشد، بیش از همه چیز در روشن کردن اصول آدمیت و اخلاق است. درباره ی رابطه انسان با خدا و انسان با انسان، در تعلیمات دینی و اخلاقی بزرگان ما لطیفه ای نیست که فروگذار شده باشد. مثنوی مولوی در عمق و در لطافت فکر دینی نه تنها از کتب مقدس فرنگیان کمتر نیست، بلکه از همه ی آن ها با ذهن انسان قرن بیستم سازگار تر است .تعلیمات اخلاقی و انسانی پیشوایان فرهنگی ما از قبیل فردوسی، غزالی، و خواجه عبد الله انصاری و ناصر خسرو و سنایی و عطار و مولوی و سعدی و حافظ می تواند برای روشن کردن هدف های تربیتی ما بزرگترین منبع الهام باشد. در کمتر ادبیاتی محبت و خدمت به همنوع و از خود گذشتگی تا این حد ستوده شده است که در ادبیات ما».
نویسنده با چنین عبارتبندی های افراطی به برجسته سازی گفتمان خود می پردازد.
روابط معنایی که متن را منحصر به فرد می گرداند:
(اگر بخواهیم به اصول آدمیت و اخلاق در روزگار کنونی برسیم تا راهنمای تربیتی ما باشد لزومی ندارد که به فرهنگ غرب متوسل شویم بلکه پیشوایان فرهنگی خودمان چون فردوسی، غزالی و… می توانند بزرگترین منبع الهام ما باشد … علاوه بر این دین مبین اسلام نیز آزادی، مساوات و عدالت و برابری را برای ما هدیه آورده است).
(همچنین باید سعی کنیم صفات مذمومی چون خدعه و دروغ و تزویر و ریا که به جا مانده از فرهنگ مغول است را از خود دور کنیم و به یاد داشته باشیم آنچه موجب سقوط امپراتوری عظیم ساسانی شده، انحطاط اجتماعی، دینی و اخلاقی در نتیجه ی رواج تجمل پرستی فساد و بی عدالتی بوده است).
ب.ارزش های رابطه ای :
در متن این درس نویسنده سعی کرده با یاد کردن از مولوی، سعدی، حافظ و… که در حافظه جمعی جامعه ما از جایگاه ویژه ای برخورداراند ، زمینه مشترکی با خوانندگان ایجاد کند تا حس هم دلی آن ها را برای پذیرش اصول و عقاید گفتمان خود برانگیزاند.
یکی از خصوصیات واژگانی که با ارزش رابطه ای سر و کار دارند رسمی بودن است یعنی به طور یکدست انتخاب های رسمی تری در عوض گزینه های موجود کمتر رسمی استفاده می شود. به طور مثال (متوسل شویم به جای بهره جوییم، خدمتی به جهان کرده باشد به جای کاری انجام داده باشد، بزرگترین منبع الهام به جای بزرگ ترین راهنما، رجحان می دهد به جای ترجیح می دهد، صراحت بر زبان آوردن به جای رک حرف زدن) نویسنده اینگونه خواسته نشان دهد ملاحظه خوانندگانش را می کند و تمایلی ندارد نظراتش را بر دیگران تحمیل کند و می خواهد حس همدلی آن ها را برای پذیرش اصول ایدئولوژیک خود برنگیزاند.
حسن تعبیر:به این عبارت دقت کنید:«با آن که بیش از ۷۰۰ سال از حمله مغول می گذرد، چنین می نماید که هنوز صفات اخلاقی قومی که مغول بر او حکومت می کرد، در آداب و اخلاق برخی از افراد دیده می شود. ستم کشیدن و تحمل کردن، چاپلوسی و تملق گفتن، خدعه و دروغ و تزویر … اگر بخواهیم جامعه ی بهتری بسازیم، باید مثل آبله و مالاریا با آن ها مبارزه کنیم».در این جا نویسنده از حسن تعبیر استفاده می کند و رواج صفات مذموم در جامعه را به جای آن که درست ریشه یابی کند آن را به جای مانده از فرهنگ مغول می داند و از باز کردن این موضوع که در جامعه چه شرایطی وجود دارد که باعث رواج آن ها می شود یا این صفات مذموم چه کاربردی دارد، عمدا خودداری می کند.
پ. ارزش های بیانی :
در این متن گفتمان خود همان خود اصیل ایرانی-اسلامی است و در مقابل آن سه غیروجود دارد. این سه غیر گفتمان غرب، گفتمان مغول(گفتمان مهاجم) و گفتمان ساسانی(گفتمان استبدادی) است. نویسنده به بیان ارزش های خود از طریق طرح های طبقه بندی می پردازد که تا حدودی نظام های ارزش یابی هستند به بیانی دیگر ضمن برجسته کردن گفتمان خود گفتمان های غیررا به حاشیه می راند. نویسنده در مقابل گفتمان غیراول (غرب) ادعا می کند اصول انسانی و اخلاقی مربوط به دوران کنونی بیش از آن که مربوط به فرهنگ و کتب مقدس فرنگی باشد مربوط به گفتمان خود اصیل است و در عین حال اصول اخلاقی و انسانی حاکم در گفتمان خود را با ذهن انسان قرن بیستم سازگار تر می داند در ادامه صفاتی چون آزادی، آزادگی، اطاعت نکردن از زور گویان، همکاری و زیستن با دیگران در صلح و صفا، شرافتمندی، دلیری و اعتماد به نفس رابه گفتمان خود نسبت می دهد و در عوض صفاتی چون ستم کشیدن، تحمل کردن، چاپلوسی و تملق گفتن ، خدعه، دروغ، تزویر و ریا را به گفتمان مغول نسبت می دهد. همچنین صفاتی چون انحطاط اجتماعی، دینی و اخلاقی، فساد، اختلافات عظیم اجتماعی، نبودن عدالت، رواج تجمل پرستی را به گفتمان ساسانی نسبت می دهد و صفاتی چون آدمیت، اخلاق، رادمردی، برابری، عدالت، آزادی را به گفتمان خود نسبت می دهد.
نویسنده با نسبت دادن این گونه ارزش ها به گفتمان خود و صفات متضاد آن ها به گفتمان های غیرخود هدف اغنایی دارد یعنی می خواهد خواننده را قانع کند با کنار گذاشتن سه گفتمان غیر، گفتمان خود را برگزیند.
استعاره
نویسنده رواج صفات مذموم اخلاقی چون دروغ، تزویر و… را به جا مانده از گفتمان مغول و استعاره ای از بیماری آبله و مالاریا می داند .نکته جالب توجه اینجا است که از این استعاره علیه گفتمان حاکم بر متن می توان استفاده کرد زیرا از لحاظ علمی ثابت شده است ،این بیماری جایی شیوع پیدا می کند که شرایط و زمینه مهیا باشد.
دستور:
ویژگی های دستوری واجد کدام ارزش های تجربی ،رابطه ای وبیانی هستند؟
الف.ارزش های تجربی:
اکثرجملات متن درس یا بسیار کلی و انتزاعی هستند یا کنشگر غیر جاندار دارند. نویسنده با چنین نگارشی می خواهد اولا از دادن توضیح و روشن کردن موضوع خودداری کند و به طور سر بسته از مسائل و موضوعات بحث عبور کند و از طرف دیگر خواننده را به گفتمان خود ترغیب کند.
«برای روشن کردن اصول آدمیت و اخلاقی که در این روزگار باید راهنمای کوشش تربیتی ما باشند، لزومی ندارد به کمک خارجیان متوسل شویم». در این جمله مشخص نمی کند که خارجیان چه کسانی هستند و یا اصول و ارزش های آن ها کدام است اما در عوض در جملات بعدی به خوبی در باره ی اصول و ارزش های خود به تفصیل سخن می راند.
در جمله :«با آنکه بیش از ۷۰۰ سال از حمله مغول می گذرد هنوز صفات اخلاقی قومی که مغول بر او حکومت می کرد در آداب و اخلاق برخی افراد دیده می شود». در اینجا نیز کنشگر مبهم است. برخی چه کسانی هستند؟ و حدودا چه مقداری از جامعه را شامل می شوند؟ و یا مربوط به کدام قشر از جامعه هستند؟
ب. ارزش های رابطه ای :
جملات چه به صورت امری و چه به صورت خبری و یا پرسشی می توانند از موضع اقتدار باشند .در این متن، نویسنده در جاهای مختلف از ارزش های رابطه ای استفاده کرده است .به بیانی دیگر او از جایگاه اقتدار به عنوان ارائه دهنده اطلاعات خود را در مقابل گیرنده اطلاعات رام و مطیع می پندارد :«اگر ایرانی خدمتی به جهان کرده باشد، بیش از همه چیز در روشن کردن اصول آدمیت و اخلاق است. در باره ی رابطه انسان با خدا انسان با انسان، در تعلیمات دینی و اخلاقی بزرگان ما لطیفه ای نیست که فروگذار شده باشد. مثنوی مولوی در عمق در لطافت فکر دینی نه تنها از کتب مقدس فرنگیان کمتر نیست ، بلکه از همه آن ها با ذهن انسان قرن بیستم سازگارتر است». نویسنده در جاهای مختلف متن به طور انبوه از وجهیت رابطه ای استفاده کرده است. نکته قابل توجه این است که زمانی به توضیح ویژگی گفتمان خود می پردازد به هیچ عنوان از افعال کمکی احتمال داشتن، ممکن بودن و یا محدود کردن با قید زمان و مکان استفاده نمی کند در عوض در جا های مختلف از فعل کمکی بایستن و غیره استفاده کرده است.«…اگر بخواهیم جامعه ی بهتری بسازیم، باید مثل آبله و مالاریا باآن ها مبارزه کنیم».«از اهداف اساسی تربیت باید آن باشد که درافراد حس احترام به حقوق خود و دیگران،را برانگیزد…».نکته حائز اهمیت این است که عکس این حالت را برای گفتمان غرب به کار می برد:«برای روشن کردن اصول آدمیت و اخلاق که در روزگار ما باید راهنمای کوشش تربیتی ما باشد، لزومی ندارد به کمک خارجیان متوسل شویم».
استفاده از ضمیر «ما»:نویسنده بارها از ضمیر ما استفاده می کند و از طرف خوانندگان سخن می گوید به بیانی دیگر برای خود اقتدار ضمنی قائل است که از طرف خوانندگان حرف بزند.«در آموختن تاریخ ساسانیان به کودکان خود، باید تاکید کنیم آنچه موجب سقوط امپراتوری ایران شد انحطاط اجتماعی و دینی و اخلاقی دستگاه حکومت ایران در آن زمان بود».
پ. ارزش های بیانی :
زمانی که نویسنده در متن درباره اصول و ارزش هایی که در گفتمان خود صحبت می کند تمام افعال بکار رفته حال ساده یا حال غیر وجهی یا حال کامل هستند:(نشویم، شده است، دیده می شود، در نظر بگیرید، یافته است، می دهد، می گوید، کرده است، می کنند، می گذرد، می نماید، می توانیم، می توان یافت و…) همه این افعال نشان از اوج وجهیت بیانی است که تعهد مطلق تولید کننده متن به صدق گزاره را نشان می دهد عمومیت استفاده از صورت ها وجهی مطلق نشان دهنده وجود دیدگاهی شفاف نسبت به جهان است. نقطه انتهایی مقابل زمان حال ساده منفی خواهد بود که تعهد نویسنده را نسبت به صدق گزاره منفی شده می رساند :«برای روشن کردن اصول آدمیت و اخلاق که در روزگار ما باید راهنمای کوشش تربیتی ما باشد، لزومی ندارد به کمک خارجیان متوسل شویم».این عبارت نشان از عدم اطمینان نویسنده به گفتمان غرب است.
تفسیروتبیین : فرکلاف در مرحله تفسیر به دنبال بیان این مطلب است که مفسرین چگونه بافت موقعیتی را تفسیر می کنند وچگونه این تفسیر نوع گفتمان را مشخص می کند(فرکلاف،۱۳۷۹ ،۲۲۲ )ودرصدد پاسخ گویی به چهار سوال اصلی است که عبارتند از:ماجرا چیست؟ماجرای اصلی در رخداد ارتباطی مذکور آموزش اصول آدمیت به دانش آموزان است که یکی از این مفاهیم و ارزش ها آزادی است .چه کسانی درگیر ماجرا هستند؟در این ماجرا گفتمان اصالت و اسلام سیاسی (گفتمان خودیت یا حاکم بر درس) و سه گفتمان غیریت (گفتمان غرب، گفتمان ساسانی و گفتمان مغول) قرار دارد.روابط میان آن ها چیست؟در رخداد ارتباطی مذکور گفتمان حاکم بر درس (اصالت و اسلام سیاسی) با حاشیه رانی دال ها ی گفتمان های غیرخود و بر جسته سازی دال های گفتمان خود در پی تثبیت موقعیت خود در جامعه و اقناع دانش آموزان برای پذیرش این استیلا است.نقش زبان چیست؟ از زبان در قالب یک درس برای آشنا کردن دانش آموزان با اصول و ارزش های اصیل اسلامی-ایرانی که یکی از مهمترین آن ها آزادی است، استفاده می شود.
در این متن گفتمان حاکم گفتمان اسلام سیاسی و گفتمان های غیر این گفتمان ، گفتمان غرب، گفتمان مغول، گفتمان ساسانی هستند که گفتمان حاکم برای معرفی خود از این گفتمانهابه عنوان غیر استفاده می کند.در ابتدای متن نویسنده برای معرفی اصول و ارزش های گفتمان خود به سراغ گفتمان غرب می رود و تقریبا تمامی اصول و ارزش های فردی که به گرد آزادی در گفتمان غرب مفصل بندی شده اند با ساختار شکنی آن ها به گفتمان خود نسبت می دهد. بدین ترتیب استیلای گفتمان غرب را در جهان کنونی از بین برده و باعث هژمونی گفتمان خود شود( به این دال ها در قسمت تجربی واژگان اشاره شده است).
درقسمت اول متن درس دال های گفتمان خود شامل :حس شرافتمنی، مناعت، اعتماد به نفس، اطاعت نکردن از زور و طغیان در برابر آن، ترجیح دادن مرگ بر ننگ، اهمیت دلیری و رادمردی و آزادی می باشد.بیشتر این دال ها ، دال هایی هستند مبتنی به ارزش های فرد گرایانه است،که در گفتمان غرب با آزادی مفصل بندی می شوند._برای یادآوری در گفتمان غرب دالهای زیر به گرد آزادی مفصل بندی می شوند:«پاسداری از ارزش های فردی، عقل باوری و خرد ورزی، خلاقیت، ارزش مندی زندگی این جهانی»-. بدین ترتیب گفتمان حاکم بردرس می خواهد دال های خالی گفتمان اسلامی را پوشش دهد. همانطور که تاکنون بیان شد در گفتمان اسلام سیاسی کمتر به ارزش های فردی پرداخته می شود(این متن تنها متنی است که به آزادی فردی می پردازد اما نه در همه قسمت ها بلکه تنها در قسمت اول به آن می پردازد).