فروش
بازاریابی
محور
فروش
بازاریابی
فرایند
یک طرفه
دو طرفه (تعامل)
اهداف
کوتاه مدت
بلندمدت
تأکید
حجم فروش
سود دو طرفه
تمرکز
برمصرف کننده منفرد
بر گروه های مصرف کننده
برنامه ریزی
با توجه به بازخور نیز تغییر داده نمی شود
با توجه به بازخور تغییر داده می شود
منبع: (نثائی ۱۳۸۸، ۵۰)
۲-۳ طراحی افزایش فروش
برای افزایش فروش سه راه پیش رو داریم: اول افزایش تعداد موارد فروش فردی، دوم افزایش حجم فروش به هر مشتری و سوم افزایش تعداد دفعات فروش به هر مشتری. مدل فروش قدیمی۴ بخش داشت: اول ابراز صمیمیت(تحویل گرفتن مشتری)، دوم صلاحیت دادن به مشتری(شما چقدر پول دارید یا چقدر می خواهید هزینه کنید)، سوم سخنرانی برای مشتری(معرفی کالا) و چهارم، نهایی سازی فروش(کالا را بخر، مشتری!). اما مدل جدید فروش برعکس شده است. توصیه می شود۴۰ درصد از وقت خود را بگذارید برای ابراز صمیمیت و جلب اعتماد مشتری، ۳۰ درصد از وقت را به شناسایی نیازهای مشتری اختصاص دهید(برای این منظور باید خیلی با دقت به حرفهای مشتری گوش کنید)، ۲۰ درصد از وقت را بگذارید برای معرفی کالا تا نشان دهید این کالا چگونه نیاز مشتری را برطرف می کند و۱۰ درصد آخر را هم اختصاص بدهید به نهایی سازی فروش. صحبت مشتری را قطع نکنید، وقتی او حرف می زند یک کلمه هم نگویید. اگر مکث کنید و با توجه به حرفهایش گوش کنید و سوال های مرتبط بپرسید، مشتری این گونه تعبیر می کند که او برای من ارزش قائل است. خوب سوأل کنید. سوال ملایمی مثل : منظورتان چیست؟ به مشتری می فهماند که شما به درک نیاز او علاقه مندید. (تریسی ۱۳۸۴، ۹۶)
۲-۴ هماهنگی فروش با بازاریابی رابطه مند
معاملاتی که تنها بر اثر بخشی عناصر آمیخته بازاریابی تاکید داشت، به سوی بازاریابی مبتنی بر رابطه و برقراری مدیریت مؤثر ارتباط با مشتری تغییر جهت داده است. طی دو دهه گذشته سازمانهای بسیاری به اهمیت رضایتمندی مشتریان خود واقف شده و دریافتهاند که حفظ مشتریان موجود به مراتب کم هزینه تر از جذب مشتریان جدید است. بازاریابی رابطه مند به دنبال برقراری چنان روابطی با مشتریان هدف است که مجدداً در آینده از او(شرکت) خرید کنند و دیگران را نیز به این کار ترغیب کنند. بهترین رویکرد جهت حفظ و نگهداری مشتریان این است که رضامندی فراوان در مشتری ایجاد کرد و آنچه را برای او ارزش تلقی می شود، مورد توجه قرار داد تا در نتیجه وفاداری او نسبت به شرکت مستحکم شود. مدیریت ارتباط با مشتری نیز در پی ارائه ارزشهای بیشتر برای مشتری و دستیابی به مزایای ملموس و غیر ملموس ناشی از این رابطه است. در دنیای کنونی توجه و عمل به اصول بازاریابی رابطه مند و مدیریت ارتباط با مشتری به عنوان یک مزیت رقابتی به شمار می رود. به عبارتی بهتر آنها دریافتهاند که از دست دادن یک مشتری چیزی بیشتر از دست دادن یک قلم فروش است و آن به معنی از دست دادن کل جریان خرید هایی است که مشتری می توانست در طول زندگی خود یا دوره زمانی که خریدار محصولات شرکت بود، انجام دهد. به عبارتی شرکتها به دنبال کسب ارزش دوره عمر مشتریان خود هستند. با توجه به مباحث مطرح شده لازم است بیان شود که برای تحقق این اهداف باید استراتژی های فروش و همچنین در سطح جزئی تر فروشندگان را نیز در همین راستا هماهنگ و برنامه ریزی نمود. چرا که در یک سازمان بیشترین ارتباط را با مشتری برقرار می کنند. با توجه به برنامه بازاریابی فروشنده یا به عبارتی برنامه فروش باید به گونه ای باشد که نیاز مشتری را برطرف کرده یا سایر اقدامات امروزی فروشندگی که در ادامه تحت عناوین دیگری بررسی خواهیم کرد. (عالی ۱۳۸۱، ۱۳۰)
۲-۵ روش های پیش بینی فروش
پیشبینیهای فروش محصولات جدید، مهم و در عین حال وظیفهای سنگین میباشد. در حالی که برخی ابداعات، بازارهای در حال رشد را تسخیر میکنند و ثروتمندان بیشماری را به وجود میآورند، برخی دیگر مطلقاً نمیتوانند حتی در یک بازار، موفقیت کسب کنند. مدلهای مفید زیادی برای پیشبینی فروش محصول جدید پیشنهاد میگردد. برخی از این روشهای ویژه عبارتند از:
گروههای خاص، بررسیهای رسمی در خصوص مشتریان، آزمونهای مفهومی، روش دلفی، ارزیابی نظر کارشناسان، مصاحبه با کادر فروش، قضاوتهای مدیریت و هدایتهای مشتری. این روشها به خصوص در ابتدای فرایند نوآوری، قبل از آن که اطلاعات فروشهای واقعی به دست آید، مفید واقع میشوند. دیگر روشهای پیشبینی فروش در مراحل بعدی فرایند نوآوری استفاده میشود. زمانی که یک محصول یا خدمت در بازار جایی باز کرده است، میتوان از روشهای ذیل استفاده کرد: آزمون میدانی، تحلیل سریهای زمانی، معرفی یک کالای تجاری به یک بازار محدود، منحنی رشد، تعمیم مدلِ توزیع، بازارهای شبیهسازی شده و آزمون مدلهای محصول جدید مانند بازاریابی با بهره گرفتن از تحلیل شبکهای. یکی از مشکلات کلیدی که در مدلهای پیشبینی فروش محصول جدید با آن رو به رو هستیم، وجود تعداد فراوانی از مدلهای پیشبینی است که معیارهای اندکی در انتخاب مؤثرترین آنها برای یک استفاده خاص وجود دارد. احتمالاً هنوز هم انتخاب مدل بیش از هر چیز به ویژگیهای بازار و محصول وابسته است. در صنایع با فناوری پیشرفته مانند رایانهها و ارتباطات راه دور، تغییر سریع است، معرفی محصول از سرعت بالایی برخوردار میباشد، تعداد این معرفیها فراوان است و مجموعه اطلاعات مفید اغلب کم هستند یا اصلاً وجود ندارند. به علاوه از آنجا که نوآوریها ماهیتشان به طور ریشهای جدید میباشد، پذیرش آنها توسط مشتری به زمان نیاز دارد. منطقی به نظر میرسد که انتظار داشته باشیم که همه مدلهای پیشبینی فروش محصول جدید صرف نظر از ویژگیهای محصول و بازار، از کارآیی مساوی برخوردار باشند. مسأله پیچیده دیگری که در فرایند انتخاب با آن رو به رو هستیم، تشخیص تفاوت بین کالاهای مصرفی و صنعتی میباشد. دالریپل، مردی از نسل قبل، خاطر نشان میکند که:
به طور قابل ملاحظهای برآورد بازار بالقوه و پیشبینی فروش محصولات با فناوری پیشرفته در کالاهای صنعتی نسبت به کالاهای مصرفی مشکلتر است. (روستا، ونوس و ابراهیمی ۱۳۸۳، ۱۱۳)
اکنون به تشریح هر یک از عناصر متغیر پیش بین می پردازیم.
۲-۶ قیمت
قیمت میزان مبلغی است که مشتری برای تصاحب کالا یا خدمت می پردازد. برای بسیاری از کسب وکارها، قیمت به عنوان آخرین حربه برای دستیابی به رشد بیشتر، همچنین مهمترین وحیاتی ترین مؤلفه های آمیخته بازاریابی است. عناصرقیمت عبارتنداز : سطح قیمت، تخفیف ها وشرایط پرداخت قیمت محصول.(مقیمی و رمضان ۱۳۹۰، ۵۸)
قیمت آن مقدار پولی است که برای یک محصول یا خدمت هزینه میشود. یا مقدار ارزشی است که مشتریان برای مزایای داشتن و استفاده کردن از محصول یا خدمت مبادله میکنند. (رپل ۲۰۰۳، ۶)
قیمت از عوامل اساسی آمیزه بازاریابی است. بنابراین باید برای مصرف کنندگان نهایی قابل قبول باشد و دیگر مؤلفه های آمیزه بازاریابی را بهطور دقیق نشان میدهد. بهای خدمات ارزشی است که تأمین کننده خدمات برای آن قائل است و باید با درک مشتری از ارزش مطابقت داشته باشد. در صورتی که قیمت یک خدمت بسیار بالا در نظر گرفته شود، مشتریان آن را نخواهند خرید و از نظر آنان در مقابل پول پرداختی بی ارزش تلقی خواهد شد، برعکس اگر قیمتگذاری بسیار پایین باشد ممکن است خریداران تصور کنند آن خدمات نامرغوب است. بسیاری ازتأمینکنندگان خدمات به منظورتأمین نیازهای بخشهای متنوع بازار که قدرت خرید یک نیاز را ندارند، اقدام به ارائه چندین نوع خدمت با قیمتهای مختلف میکنند. (وودرف[۱۲] ۱۳۸۵، ۲۲۷)
قیمت یک محصول یا خدمت معنای حیاتیای هم برای شرکت و هم برای مشتری دارد. قیمت بر عملکردهای مالی یک شرکت در شرایط رشد و جریان هزینه و سود یک کسب و کار تأثیر میگذارد. همچنین قیمت تأثیر بلند مدتی بر کیفیت نام و نشان، موضع یابی و ایستادن در برابر رقبای اصلی دارد. قیمت دارای هر دو نقش اقتصادی و روانشناختی است. از نظر اقتصادی، قیمت ارتباط تنگاتنگی با هزینه و سود دارد. از منظر روانشناختی قیمت برجسته میشود زیرا مصرف کنندگان باید به عنوان شاخص انحصاری کیفیت خدمات به آن اعتماد کنند. به عبارت دیگر ماهیت ناملموس بودن خدمات به معنی فقدان سایر شاخصهای کیفی است.(رولی[۱۳] ۱۳۸۸، ۲۹)
۲-۶-۱ انتخاب هدف از قیمت گذاری
هر شرکت نخست باید تصمیم بگیرد که با کالای خاص خود چه می خواهد بکند. اگر شرکت بازار هدف و جایگاه خود در این بازار را به دقت انتخاب کرده باشد، در اینصورت در تعریف ترکیب عناصر بازاریابی خود که شامل قیمت فروش هم هست، مشکلی نخواهد داشت. برای مثال، اگر یک شرکت سازنده خودروهای تفریحی بخواهد خودرو اردویی تجملی برای مشتریان مرفه تولید کند، ممکن است به ناچار قیمت بالایی برای آن مطالبه کند.(کاتلر ۱۳۸۵، ۵۳۶)