برای اینکه آمفتامین قابل دود کردن باشد آن را کریستالیزه می کنند.
این ماده در خیابان به نامهای (مت)(تینا)و در بعضی مواقع آیس و شیشه شناخته شده است.
شیشه و شالک هر دو از مشتقات آمفتامین هستند که آن را بنا به اشکال استعمال به صورت گرد سفید ویا خاکستری،کپسول و قرص در می آورند.
کریستال معمولا به شکل پودر (کشیدن،بلعیدنی) مایع (خوراکی یا تزریقی) و در موارد نادر حتی به صورت شیاف مقعدی استعمال می شود.
کریستال یا شیشه به شکل سیگارت یا تزریقی با شروع و حمله سریعتر بر بدن آثار تخریب کننده تری دارد ولی متاسفانه از نوع سیگار و تنفسی شایعتر است.
ترکیب اصلی این ماده از آمفتامین C9H13N گرفته شده که یک ماده محرک و اعتیاد آور است و مغز و سیستم عصبی را به شدت تحریک میکند و از نظر شیمیایی اثر آن از آمفتامین بیشتر است. این ماده به شکل پودری سفیدرنگ، بدون بو و تلخ وجود دارد که به راحتی در نوشابههای الکلی و غیرالکلی حل میشود.
شیشه ای که در حال حاضر در بازار قاچاق مواد محرک ایران وجود دارد بیشتر بصورت کریستال های ریز ( مانند شکر) است که در تکه های کوچک یک لوله پلاستیکی ( نی نوشابه) جاسازی شده و سر و ته آن بسته می شود. این ماده به شکل های دیگری از جمله بلور های شفاف و تیز و…. نیز عرض می شود.
قاچاقچیان مواد با این شعار که: شیشه حاوی مورفین نیست پس اعتیاد آور نیست مصرف آنرا تبلیغ می کنند و متاسفانه بسیاری از افراد ناآگاه خواسته یا ناخواسته در دام این ماده محرک گرفتار می شوند.
واقعیت اینست که شیشه یک ماده محرک بسیار اعتیاد آور است بطوریکه در بسیاری از مقالات پزشکی قدرت اعتیاد زایی آنرا بیشتر از مواد محرکی مانند کوکائین می دانند.
بخاطر داشته باشیم که در حال حاضر درمان اعتیاد به شیشه و مواد محرک مشکل ترین درمان در زمینه درمان سوء مصرف مواد است.
این ماده به چهار صورت کشیدنی، استفاده از طریق بینی، خوردنی یا تزریق ممکن است مورد سوء مصرف قرار گیرد. برای کشیدن آن از پایپی شیشه ای که مخصوص اینکار است، لامپ، چراغ خودرو و …. استفاده می کنند.
شیشه از ترکبات آمفتامین یا مت آمفتامین در آزمایشگاههای غیر قانونی ساخته می شود. قرص اکستاسی نیز از ترکیبات همین مواد است. شیشه در حقیقت هیدروکلراید مت آمفتامین است که علاوه بر شیشه به آن آیس یا کریستال هم گفته می شود. البته در استانهای شرقی کشور به کراک هم کریستال می گویند .
۲-۱۰-۳-تاریخچه شیشه
اولین بار متامفتامین در سال ۱۸۹۳ در کشور ژاپن از ماده ای به نام افدرین ساخته شد که بعدها در جنگ جهانی دوم تحت نام دیگری مورد استفاده اعضای ارتش آلمان، از بالاترین تا پست ترین رده قرار می گرفت و نیز به صورت شکلات و برای افزایش هوشیاری بین خلبانان نیروی هوایی توزیع می شد. جالب است بدانید که پزشک اختصاصی آدولف هیتلر از سال ۱۹۴۲ تا زمان مرگ او برای جلوگیری از افسردگی و رفع خستگی روزانه میزان مشخصی مت به هیتلر تزریق می کرد. این احتمال وجود دارد که بروز علائمی شبیه علائم پارکینسون در سال های آخر زندگی او به واسطه مصرف این ماده بوده باشد.
از بعد از دهه ۵۰ میلادی مصرف دارویی مت در امریکا افزایش پیدا کرد و پزشکان برای درمان بی خوابی، پارکینسون، الکلیسم و چاقی مفرط آن را تجویز می کردند.
اما از دهه ۸۰ به بعد سوء استفاده از مت در امریکا بسیار شایع شد و در ۵ سال اول قرن بیست و یکم با فراگیر شدن مصرف این ماده در میان نوجوانان و زنان شهرهای کوچک به یک فاجعه ملی تبدیل شد.
شیشه سال ۱۳۸۴ وارد کشور شد(باهر۲۰۱۳ )این ماده مخدردر حال حاضر در بازار قاچاق مواد محرک ایران وجود دارد، بیشتر به شکل کریستالهای ریز و شبیه شکر است که در تکههای کوچک یک لوله پلاستیکی جاسازی شده و سر و ته آن بسته میشود. این ماده به شکلهای دیگر بلورهای شفاف و تیز و… هم عرضه میشود. نام اصلی این ماده آیس به معنای یخ است. این ماده وقتی در مجاورت حرارت قرار میگیرد، مثل یخ بخار میشود. شیشه از رده آمفتامینهاست و خاصیت محرکی دارد. مت آمفتامین که از مشتقات کلاسیک آمفتامین است، در آزمایشگاههای غیرقانونی از داروهای ساده و ارزان ساخته میشود. شیشه به شکلهای مختلف خوراکی، تزریقی یا استنشاقی و تدخینی مثل سیگار استفاده میشود.
اگرچه حدود ۷ سال است که مصرف ماده محرک “شیشه” در کشور رواج یافته و بسیاری را تا سرحد جنون و مرگ کشانده اما هنوز هم شاهد آنیم که سودجویانی تلاش دارند این شایعه را سر زبانها نگه دارند که “شیشه” عوارض سوء و اعتیاد ندارد.
باور این شایعه ؛پولهای هنگفت را به جیب تولیدکنندگان این ماده سرازیرمی کند اما حقیقت این است که عوارض و میزان اعتیاد آوری این ماده به مراتب شدید تر از مواد مخدر سنتی است.
مواد مخدر شیمیایی و صنعتی و محرک همچون” شیشه” بسیار خطرناک تر از مواد مخدر سنتی و حتی هروئین است می گوید:” مصرف کنندگان این مواد؛ تنها پس از مدت کوتاهی به اختلالات روحی روانی و جنون مبتلا می شوند و احتمال خودکشی در این افراد بسیار بالا است.”
مصرف این ماده در منطقه ۲ نسبت به بسیاری از مناطق دیگر بیشتر رواج دارد ؛در تشریح عوارض این ماده اعتیاد آور ادامه می دهد:” یک تحقیق علمی در حیوانات نشان داده که تنها مصرف یک دوز از این ماده موجب صدمه دیدن ترمینال های عصبی نواحی مغزی حاوی دوپامین می گردد .”
بروز اعمال عصبی و پرخاشگرانه،حرص و ولع وسواس گونه برای مصرف مجدد ،رفتار پرخاش جویانه، اضطراب،شک و تردید(سوءظن)،بی خوابی ،از بین رفتن شرم و خجالت،توهمات شنیداری،اختلال حواس، خطاهای ادراکی ،تغییرات شدید در خوراک و ایجاد افکار خودکشی یا دگر کشی از دیگر عوارض مصرف این ماده است.
طی یکی دو سال اخیر تعداد خانواده های ساکن این منطقه که فردی معتاد به این ماده را در خود داشته اند و برای درمان وی به او مراجعه کرده اند به شکل چشمگیری افزایش یافته و سن این افراد را بین ۱۷ تا ۵۰ سال اعلام کرد.
همچنین ورود شیشه به کشور، همزمان با عدم شناخت و به تبع آن خلاء قانونی جهت برخورد با این ماده مهلک بود، عنوان داشت: ورود و شیوع مصرف این ماده و تولید آن از سال ۱۳۸۴ به بعد و عمدتاً از طریق کشورهای آسیایی جنوب شرقی به کشورمان انجام میگرفت که این مساله توأم با عدم شناخت از این ماده مهلک و به تبع آن خلاء قانونی جهت برخورد با آن بود، که به لطف الهی و با همت تمامی دستاندرکاران و اعضاء ستاد این خلاء احصاء و رفع شد و ماده قانونی لازم در مواد اصلاحی قانون در سال ۱۳۸۹ گنجانده و به تصویب رسید.
تصویب این ماده قانونی و همچنین اشراف پلیس مبارزه بامواد مخدر و سایر دستگاههای مقابلهای بر شبکههای فعال و مجرمان حرفهای باعث شد که طی سالهای اخیر اقدامات مؤثری صورت پذیرد که سیر صعودی کشفیات و همچنین شناسایی و انهدام کارگاههای تولید این ماده نشاندهنده بزرگی این اقدامات است.
در خصوص سیر صعودی کشفیات و انهدام مواد روانگردان و شیشه گفته شده که در ۶ ماهه اول سال جاری انهدام کارگاههای تولید شیشه و مواد روانگردان ۱۰۶ درصد و کشف ماده شیشه ۴۷ درصد رشد بمیزان مدت مشابه داشته است که این نشان از تنگتر شدن عرصه فعالیت مجرمان در عرصه تولید و قاچاق مواد روانگردان بر اثر تشدید برخوردهای انتظامی و قضایی است.( نوروزی،۱۳۹۲،ص۱۶۵)
۲-۱۰-۴-روش های مصرف شیشه
متامفتامین یا شیشه،(آیس،یخ،کریستال،مت آمفتامین) یک محرک اعتیاد آور بسیار قوی با تاثیر شدید بر روی سیستم عصبی است که به نامهای کریستال، شیشه و یخ نیز شهرت دارد وبه شکل دانه های کریستالی شفاف بصورت پودر یا تکه ای(سوتی و گرمی) بفروش میرسد.
شیشه به شیوه های گوناگونی مورد مصرف قرار میگیرد از جمله به صورت خوراکی ، استنشاقی (از راه بینی) ، تزریقی و تدخینی (دودکردن) . متداولترین شیوه مصرف شیشه به روش تدخینی با وسیله ای به نام پایپ که شبیه چپق است می باشد . بخشی از آمفتامین ها در بازار ایران به صورت «شکلات رژیمی» (شکلات یابا) و بخشی دیگر به صورت آدامس در ایران توزیع شده است و عمدتاً در مهمانی های شبانه جوانان همچون تنقلات عرضه و مصرف می شود .
۱ـ روش دود کردن:که یک روش فوری و آنی است و می تواند روند اعتیاد را تسریع دهد.
۲ـ روش خوراکی:که اگر همراه مشروبات الکلی مصرف شوند باعث می شود که فرد دست به کارهایی بزند که در شرایط عادی هیچگاه آن را انجام نمی دهد(شرم و حیا را از بین می برد
۳ـ روش تزریقی: که خطرناک ترین شیوه محسوب می شود.
۴ـ روش مشامی:که به مخاط بینی هم آسیب می زند.
۲-۱۰-۵-اقسام مصرف
۱-آزمایشی
۲-گاهگاهی
۳-افزایش توانایی
۴-شدید(مزمن )
۵-وسواسگونه
۲-۱۰-۶-کار مغز و سیستم اعصاب مرکزی
در سیستم اعصاب مرکزی، سلولها یا رشته های عصبی بصورت مستقم به هم متصل نیستند. بلکه بین انتهای سلول قبلی با ابتدای سلول بعدی فضای بسیار کوچکی وجود دارد که به این فضا در اصطلاح پزشکی سیناپس می گویند.
برای اینکه یک سلول عصبی بتواند پیامی را به سلول دیگر انتقال دهد باید از انتهای خود ماده ای به داخل این فضای کوچک ترشح کند.( به این ماده در اصطلاح پزشکی نوروترنسمیتر می گویند) این ماده بر روی گیرندهایی که در ابتدای سلول بعدی قرار دارند می نشیند و به این ترتیب پیام منتقل می شود.در سیستم عصبی نوروترنسمیترهای زیادی وجود دارند که ترشح هرکدام منجر به علایم خاصی می شود.
دوپامین و سروتونین دو نوروترنسمیتری عمده ای هستند که سوء مصرف شیشه یا مواد محرک باعث افزایش ترشح آنها در مغز می گردد و اختلال در نسبت ترشح آنها در ایجاد بیماری هایی مانند افسردگی یا دوقطبی نقش اساسی را بازی می کند.
۲-۱۰-۷-علل افزایش تولید و شیوع مصرف شیشه در ایران و جهان
شیشه ارزان نیست، اما این باعث نشده که مصرف آن کم باشد. بو ندارد و مصرفش کار سختی نیست. کسی بسادگی نمیفهمد. اولش فرد را تبدیل میکند به یک آدم خوش مشرب و پرانرژی که قدرت جابهجا کردن کوهها را دارد. افسردگی را میکشد و به او قدرت میدهد ساعتهای طولانی کار کند، اما چه میشود که در عرض چند ماه، شیشه تمام رگهای روح و حیات آدم را میبرد و خون افسردگی را در تنش جاری میکند؟ دیگر بدون مصرف نمیخواهد حرف بزند، نمیخواهد راه برود، نمیخواهد بخوابد و نمیخواهد زنده بماند. مصرف میکند و هر چه زمان میگذرد، تحملش در برابر مواد بیشتر میشود. بدبین میشود، از کاه کوه میسازد، از کوره در میرود و احساس میکند از طرف ناشناسی کنترل میشود. همچنین شیشه ارزان نیست، اما مصرفکننده تمام هستیاش را میدهد تا یک روز بیشتر دوام بیاورد. شادیاش شکستنی است، خوشبختیاش کمدوام است، لبخندش شیشهای است.
۲-۱۰-۸-عوامل افزایش تولید شیشه ماده روانگردان
بنابراین عوامل افزایش تولید این ماده روانگردان عبارت است از؛
۱- سرمایهگذارى اندک، سهولت ساخت و تولید با ترکیبات غیرمتعارف و درجه خلوص متفاوت، فرآوردههاى تقلبى و دستساز بهعلت فقدان مارک تجارى و ترکیب شیمیایى مشخص، هزینه پایین، در دسترس بودن مواد اولیه شیمیایى، تجهیزات مورد نیاز، دستیابى آسان به فناورىهاى نوین، حجم بالاى تولید شیشه و سختبودن شناسایى لابراتوارها، سبب گردیده تجارت این مواد به حرفهاى پرسود تبدیل گردد بهطورىکه شاهد تولید سالانه ۴۱۰ تن آمفتامین و متامفتامین در جهان هستیم. در کشور ما نیز در سال ۱۳۹۱ بالغ بر ۲۳۵ کارگاه تولید شیشه منهدم شده است.
۲-عدم آگاهى آحاد جوانان و نوجوانان از پیامدها و میزان آسیبهاى ناشى ازمصرف و تبلیغات گسترده از سوى صدها سایت و شبکههاى ماهوارهاى، موجبات افزایش مصرف این ماده مخدر را فراهم نموده است.
۳- افزایش روزافزون قاچاق مواد شیمیایى و پیشسازهاى روانگردان یکى دیگر از علل افزایش تولید و مصرف ماده مخدر شیشه بهویژه در شرق و جنوب شرقى آسیا شده است.
- در بین نظریههای تحلیل گفتمان، نظریه لاکلا و موفه در مقایسه با دیگر نظریهپردازان توانسته است خود را که ریشه در زبانشناسی دارد به عرصه فرهنگ، اجتماع و سیاست بکشاند (حسینی زاده ،۱۳۸۷: ۱۹۴).
- نظریه آنها با ارائه صورتمندی نظامنداز نظریه گفتمان به وسیله زنجیرۀ بهم پیوسته از مفاهیم جدید، ابزاری کارآمد برای شناخت و تبیین پدیدههای سیاسی بدست داده است (کسرایی، پوزش شیرازی،۱۳۸۸: ۳۳۹).
- در عین حال نظریه لاکلا و موفه ابزاری در اختیار محقق قرار میدهد تا به خوبی بتواند روابط درون گفتمانی و برون گفتمانی گفتمانهای حاکم بر جوامع را بشناسد و اجزای مختلف پدیدههای سیاسی- اجتماعی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. چرا که با خلق و به کارگیری مفاهیم و اصطلاحات متعدد، بیشترین امکان را (نسبت به سایر نظریهها) برای تحلیل و بررسی زوایای گوناگون مسائل سیاسی و اجتماعی بدست داده است.
- این نظریه به جای ارائه تبیینهای علّی تحولات اجتماعی- نظری در صدد فهم و توصیف معانی شکل گرفته در فرایند اجتماعی است. همچنین نظریه گفتمان لاکلا و موفه دعاوی صدق و کذب را به حال تعلیق در میآورد. زیرا این نظریه خصلتی ضد ذاتگرایانه داشته و تمامی امور اجتماعی را محتمل میداند )۲۰۵ ۲۰۰۰: (Howarth, David,.
- نظم منطقی، انسجام درونی و به تبع آن، امکان ارائه مدلهای تحلیلی، از ویژگیهای برجستهی نظریهی لاکلا و موفه به شمار میآید.
- نظریه گفتمان لاکلا و موفه تلاشی است برای تئوریزه کردن آموزهای نوین در وادی علوم سیاسی و اجتماعی. در پرتو این نگرش و رویکرد نوین، رهیافت گفتمانی ارتباطی تنگاتنگ با کنشهای اجتماعی، عقاید و مشی و منشهای آدمی در زندگی روزمره سیاسی یافته است (تاجیک، ۱۳۸۳: ۱۸).
با توجه به مطالب ارائه شده، نظریه گفتمان لاکلا و موفه اگرچه بنا به سنت نظریههای پسامدرن تاحد زیادی نسبیگرا است اما میتواند اغلب تحولات اجتماعی را در برهههای گوناگون مباحث بشری به خوبی تحلیل نماید. همچنین قابلیت دارد فهم تحولات آینده را بر اساس شناخت دالهای خالی گفتمانهای حاکم امکانپذیر سازد و به شکلی کارآمد به عرصه دانش آینده پژوهش وارد نماید. با چنین رویکردی، نظریه لاکلا و موفه میتواند به مثابه ابزاری برای آسیبشناسی و خود ترمیمی گفتمانهای هژمون مورد استفاده قرار گیرد و ادامه استیلای آنان را بر ساحت سیاسی- اجتماعی میسر سازد، البته این قابلیت، کارکردی دوگانه خواهد داشت؛ چرا که از سوی دیگر نیز قادر است گفتمانهای رقیب را یاری دهد تا با شناخت دالهای خالی گفتمان مسلط و اسطورهسازی بر اساس آنها، زمینههای بیقراری و ساختار شکنی و در نهایت، فرود آمدن رقیبان از موقعیت هژمونیک را فراهم سازد و جایگاه خویش را به عنوان گفتمان بدیل در اذهان سوژهها تثبیت نماید.
با عنایت به تفصیل ارائه شده، کارکرد دیگر نظریه گفتمان لاکلا و موفه از نگاهی عمل گرایانه، کمک به سوژههای سیاسی برای درک بهتر شرایط جامعه و چگونگی سامان دادن به یک گفتمان جدید برای حضور در عرصه منازعات گفتمانی است. این نکته از آن جهت اهمیت مییابد که اغلب گفتمانهای مسلط در مفصلبندی دالهای شناور حول دال مرکزی، ضعیف عمل میکنند. از این رو در بیشتر موارد، رابطه میان دالها و مدلولها از یک سو و دالهای شناور با دال مرکزی از سوی دیگر در هالهای از ابهام قرار دارد. این وضعیت سبب میشود که گفتمانها به سرعت توسط رقبا ساختارشکنی شوند و مشروعیت و اعتبار خود را در اذهان سوژهها از دست بدهند. همچنین وجود ابهام در چگونگی مفصلبندی دالها، موجب میشود افکار عمومی نتواند به خوبی دالهای شناور و در سطحی کلیتر، روح حاکم بر گفتمان را درک کند. در نتیجه قابلیت دسترسی در گفتمان کاهش مییابد. به عبارتی دیگر مردم نسبت به گفتمان احساس دوری و بیگانگی میکنند.
این نظریه میتواند سوژه های سیاسی را یاری دهد تا پیش از ورود به عرصه رقابتهای گفتمانی، مفصلبندی شفاف و منسجمی از دالهای شناور حول دال مرکزی فراهم نمایند، به اقدامات مورد نیاز برای استفاده حداکثری از قابلیت دسترسی و اعتبار و دیگر لوازم انسجام یک گفتمان بیاندیشند و بدینترتیب، تمهیدات علمی و عملی لازم را برای هویتیابی منسجم در عرصه سیاست که از مهمترین مولفههای موفقیت و کارآمدی یک گفتمان است، فراهم سازد (پوزش شیرازی، ۱۳۸۷: ۷۰-۶۹).
آموزههای لاکلا و موفه درباره گفتمان را به دلایل چندی باید با اهمیت تلقی کرد. این دو اندیشمند اولین کسانی بودند که در رهیافت جدید خود سعی کردند مدلول زبان شناسی سوسور و مدل ساختگرایانه فوکو را به عرصه سیاست بکشانند و با عرضه مفاهیمی همچون مفصلبندی، هژمونی، ایدئولوژی، هویت و امر سیاسی از فرایندی سخن بگویند که طی آن گفتمان حادث میشود. کار عمده دیگر آنان به کارگیری مفاهیم استعاره و کنایه در مرکز ٍثقل گفتمان است که تا قبل از آن به گمان ساختگرایان جایگاه حاشیه ای را اشغال می کرد و چنین تصور می شد که هر دال به یک مدلول خاص رجوع می کند و تنها یک معنا تولید میکند. افزون بر این، آنها با تکیه بر مفهوم ایدئولوژی معنای بسط یافته از آن ارائه میکنند و به جای تمرکز بر تفاوت تمایز میان جهان ذهنی و جهان واقع استدلال میکنند که تنها در یک چارچوب گسترده از معانی است که مفاهیم، ابژهها و رفتارهای انسانی مورد پذیرش قرار میگیرند (تاجیک،۱۳۸۳: ۴۴-۴۳).
همچنین لاکلا و موفه با عاریت گرفتن مفاهیمی همچون زنجیره همارزی، زنجیرههای تمایز، نقاط گرهای، ضدیت، هژمونی و ایدئولوژی چگونگی شکلگیری یک گفتمان را بر حسب وحدت و محدودیت توجیهپذیر میسازند(همان،۵۱). آموزهی گفتمان لاکلا و موفه به ما میآموزد که سیاست در جغرافیای مشترک میان تمایز، تکثر، سیاست و تثبیت نسبی معنا پیدا مییابد (تاجیک ، همان: ۹۴).
هدف بنیادین یک نظریه این است که تا حدی واقعیت را توضیح دهد، بفهمد و تفسیر نماید. در واقع ممکن است قدری پیشتر رفته و استدلال نمایم که بدون نظریه (حال به هر شکلی که باشد) فهم واقعیت غیر ممکن است (استوکر، ۱۳۷۸: ۴۳) نظریه گفتمان با نقش معنادار رفتارها و ایدههای اجتماعی در زندگی سیاسی سر و کار دارد. این نظریه به تحلیل شیوهای میپردازد که طی آن سیستمهای معانی یا گفتمانها، فهم مردم از نقش خود در جامعه را شکل میدهند و بر فعالیت سیاسی آنان تاثیر میگذارند. مفهوم گفتمان شامل انواع رفتارهای اجتماعی و سیاسی و همچنین نهاد ها و سازمانها است (همان:۱۹۵).
روش شناسی گفتمان و اصول آن
روش، شیوهی پیش رفتن به سوی هدف است، بنابراین شرح دادن روش عبارت است از شرح اصول اساسی که در هر کار تحقیقی به اجرا گذاشته میشود.روشها صورتهای خاصی از روش علمی هستند، راههای مختلفی هستند که به این منظور طراحی شدهاند تا بهتر با پدیدهها یا با موضوع تحقیق سازگار باشند. اما این سازگاری روش با موضوع تحقیق، محقق را از التزام به اصول روش علمی معاف نمیکند (کیوی و کامپنهود،۱۳۸۶: ۱۰).
شش رهیافت علومسیاسی یعنی (نظریه هنجاری، مطالعات نهادی، تحلیل رفتاری، نظریه انتخاب عقلانی، فمنیسم و تحلیل گفتمان) از شیوههای ویژهی تولید دانش بهرمند هستند یعنی اینکه آنها دارای جهتگیریهای خاص روش شناختی هستند. (مارش و استوکر،۱۳۸۴: ۳۸) روش، به کارگیری اصول یک نظریه در عمل است. هنگامی که یک روش برای اثبات فرضیۀ پژوهش انتخاب میشود، پژوهشگر ملزم به تبیین موضوع در چهارچوب اصول آن خواهد بود. از اینرو ادبیات مورد استفاده باید منطبق با روش مورد نظر باشد به عبارتی در تحلیلهای گفتمانی نیز باید ادبیات خاص این نظریه یعنی دال و مدلول، هژمونی، غیریتسازی، بیقراری و… در توصیف و تحلیل پدیده ها به کار رود.
جهتگیری روش شناختی گفتمان، نسبیگرا است و تمایزی میان عرصهی ایدهها و عرصهی اشیای واقعی را با در نظر گرفتن همه اشیاء و اعمال به عنوان اموری معنا دار به عنوان جزئی از یک گفتمان خاص، از بین میبرد (مارش و استوکر،۱۳۸۴: ۳۲). به لحاظ روشی این نظریه با تاکید بر تصادفی بودن و محصول قدرت بودن ساختارهای اجتماعی از کارایی بالایی در تحلیل جامعه پیچیده و متکثر معاصر برخوردار است. جامعه انسانی در نیمه دوم قرن بیستم پیچیدگی و تکثر فوق العاده ای یافته و همین امر موجب شده تا بسیاری از نظریات ذاتگرایانه کلاسیک کارآمدی چندانی در توضیح جامعه معاصر نداشته باشند. از اینرو، روی آوردن به نظریات نسبیگرایانه و ضد مبناگرایانه را میتوان محصول پیچیدگی جامعه معاصر تلقی کرد.
همچنین به دلیل تصادفی بودن و امکانی بودن پدیدهها هیچ قانون ثابتی برای تبیین و پیشبینی پدیدههای سیاسی و اجتماعی و فرایند تغییر تاریخی وجود ندارد و همه ساختارها و اشکال اجتماعی تصادفیاند. فرد نیز در این نظریه همچون نشانهای زبانی است که هیچ هویت از پیش تعیین شدهای ندارد و در چارچوب گفتمانها به هویت و معنا دست مییابد. بنابراین مفهوم ذاتگرایانه عاملیت اجتماعی در این نظریه پذیرفته نمیشود، بلکه هم ساختارها و هم سوژهها ساختههایی اجتماعیاند که تغییری دائمی را در پی اعمال سیاسی و مفصلبندیهای هژمونیک تجربه میکنند. کار اصلی این نظریه تبیین این تغییرات با تاکید بر عناصر سیاسی است. توجه این نظریه بیشتر به ایجاد، شکست وتحول گفتمانها و ساختارهایی است که زندگی اجتماعی را سامان میدهند.
در روششناسی گفتمان، پژوهشگر علوم اجتماعی تلاش میکند تا کنش اجتماعی را از طریق اظهار همدردی با عامل یا کارگزار که در جامعه عمل می کند، درک کند. تفاوت در این است که تحلیلگر گفتمان به بررسی راههایی میپردازد که در آن ساختارهای معانی، نحوهی خاصی از عمل را ممکن میسازد. برای این کار تحلیل گر سعی در درک چگونگی تولید، کارکرد و تحول گفتمانهایی میکند که فعالیتهای کارگزاران اجتماعی را تشکیل میدهند.در تلاش برای درک این موضوعات پژوهشی، تحلیلگر گفتمان اولویت را به مفاهیمی اساسی مانند ضدیت، عاملیت[۳۷]، قدرت و سلطه می دهد (همان،۱۹۶).
از جمله مسائل مهم در بکارگیری گفتمان به مثابه یک روش تحلیل علمی، زاویه دید محقق نسبت به مسائل میباشد. یعنی اینکه نوع نگاه به موضوع گفتمانی باشد. لازمه این امر نیز پذیرش اصول هستی شناسانهی نظریهی گفتمان مبنی بر گفتمانی بودن همه پدیدههای سیاسی- اجتماعی و غیر قابل شناخت بودن مسائل غیر گفتمانی برای انسانها از یک سو و امکانی، تصادفی و غیر ثابت بودن همه گفتمانها و پدیده ها در عرصه حیات مادی بشر ازسوی دیگر است. به عبارت دیگر، از آنجا که همه چیز برساخته گفتمانهای موجود در جوامع بشری است، هیچ واقعیت از پیش تعیین شده و قطعی وجود ندارد.
در روش گفتمانی، پژوهشگر بجای برقراری رابطه علت و معلولی میان پدیدههای اجتماعی (روشهای اثبات گرایانه) به دنبال کشف روابط گفتمانی میان پدیدهها و تحلیل فرآیندهای قدرت و تاثیر آن بر فرد و جامعه است. از این رو هیچ گاه سخن از قطعیت در تحلیلهای گفتمانی به میان نمیآید. بر این اساس یک علت خاص همیشه منجر به شکلگیری معلول خاص نمیشود. ممکن است که دلایل متعددی در پیدایش یک معلول نقش داشته باشند که برای ما آشکار نباشد.
بحث از علت در این نظریه، یک بحث کاملاً گفتمانی است و به تبیین رابطهها و تحلیل فرآیندها اشاره دارد، نه قطعیت و جزمیت، به همین دلیل هم راه برای ارائه تحلیلهای متفاوت و بیان دلایل گوناگون و حتی متضاد، در توجیه چرایی رخداد یک پدیده سیاسی باز است. قدرت به معنای گفتمانی، در همهی زوایای کوچک و بزرگ، پیدا و پنهان زندگی حضوری اجتنابناپذیر و تعیین کننده دارد و همواره ممکن است در مقاطع گوناگون زمانی، اشکال پنهانی آن آشکار شود، تحلیلهای پیشین را بر هم بریزد و صورتبندی نوینی از یک گفتمان و رابطه میان پدیدههای اجتماعی ذیل آن ارائه نماید. به هر حال نظریه گفتمان لاکلا و موفه در قامت یک روش نیز راه را برای ورود تحلیلگران به ساحت پدیدههای سیاسی- اجتماعی با رویکردی توصیفی- تحلیلی و رعایت بیطرفی علمی هموار میسازد (پوزش شیرازی،۱۳۸۷: ۷۳-۷۲) .
بنابر آنچه که گفته شد، تحلیل گفتمان به روش توصیفی– تحلیلی امکانپذیر است. در واقع گفتمان یک زاویه نگاه به جهان پیرامون است. نگاهی که میکوشد به هر متنی در بستر و زمینه آن بنگرد و روابط میان پدیدههای مختلف را از این زاویه تبین نماید، زمینه یا Context، چارچوبهای در بر گیرنده متن هستند که غالبا ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و نیز دانش مخاطب را شامل میشوند (میر فخرایی،۱۳۸۳: ۷۳).
مهمترین دلایل انتخاب تحلیل گفتمان لاکلا و موفه به عنوان چارچوب نظری پژوهش حاضر را باید با توجه به اصول روش شناسی آن توضیح داد. به طورکلی روش گفتمان دارای یک سری اصول است که یک پژوهشگر برای استفاده از آن باید آنها را به خوبی فهمیده و در رعایت آنها تلاش نماید. این اصول عبارتند از:
اصل اول در روش گفتمان، شناسایی متن و زمینه در بستر گفتمان مورد نظر است. برای این شناخت، هر یک ازاجزای گفتمان تعریف و دالهای شناور حول دال مرکزی هویت یابی می شوند. با توجه به اینکه پژوهش حاضر در باره علل ظهور و گسترش گفتمانهای دهه ۴۰ و ۵۰ به بحث میپردازد. یکی از اهداف انتخاب نظریه لاکلا و موفه در این تحقیق در واقع شناسایی چگونگی شکلگیری هر یک از گفتمانهای مورد نظر در بستر اجتماعی– تاریخی خاص خود است. از همین رودر چارچوب اصل اول میتوان با شناسایی دالهای شناور و مرکزی هر یک از گفتمانها به چگونگی مفصلبندی آنها در برههها و شرایط متفاوت دست یافت.
اصل دوم: شناسایی فضای تخاصم است. اساساً هویت گفتمان ها و شناسایی آنها در پرتو وجود یک غیر یا دیگری است. تا غیر وجود نداشته باشد خودی مفهوم نخواهد داشت. این نیز تنها در سایه وجود یک گفتمان رقیب قابل درک و شناسایی است (سلطانی، ۱۳۸۳: ۱۶۱) یکی از موضوعات قابل توجه در این تحقیق مشاهدهی گفتمانهای متفاوت در یک برههی زمانی خاص است، که البته یک گفتمان به عنوان حاکم و دگر گفتمانها با عنوان رقیب به شمار میآیند. حال سوال این است که چرا و چگونه متعاقب گفتمان مشروطه، گفتمان پهلویسم ودر پی گفتمان پهلویسم در برههایی از زمان گفتمان ملیگرای لیبرال و در زمان دیگر گفتمانهای مبارز دینی ظهور یافته و هژمون گردیدهاند. بنابراین یکی از مسائلی که این پژوهش در پی پاسخ آن است اینکه چه نسبتی بین این گفتمان ها وجود دارد،این گفتمانها چگونه عناصر سازنده خود را بازسازی، تعریف وتبیین نمودند. اصل دوم به خوبی نمایان میسازد که گفتمانها در فضای تخاصم وغیریت با باز تعریف خود از «دیگر» یا «غیر» به عناصر (دالهای خود )، معنا، هویت و عینیت می بخشند.
اصل سوم: تعیین زمان ومکان است. یعنی گفتمانهای رقیب در چه مقطع زمانی و در چه محدودهی جغرافیایی مورد بررسی قرار میگیرند. از همینرو ، این تحقیق به علل ظهور و گسترش گفتمانهای متعدد از دههی۲۰ الی ۵۰ میپردازد.
اصل چهارم: در روشهای گفتمانی مشخص کردن دال مرکزی است. فهم کلیه دالهای یک گفتمان و ارتباط آنها با مدلولهایشان تنها در سایه شناخت دال مرکزی صورت خواهد گرفت. در اینجا نکته قابل ذکر این است که یک گفتمان ممکن است بیش از یک دال مرکزی داشته باشد.
اصل پنجم: بیان شیوههای دستیابی و حفظ هژمون توسط یک گفتمان است که برای فهم این عمل باید به یک سری عملیات انجام گرفته توسط گفتمان مورد نظر توجه شود که از جمله این عملیات میتوان به ساختار شکنی دال مرکزی گفتمان رقیب و جذب دالهای شناور مورد قبول خود از نظر دال مرکزی خود، شیوههای برجستهسازی خود و حاشیه رانی گفتمان رقیب ، شیوهی تشکیل منطق هم ارزی، میزان بهرهگیری گفتمانها از قابلیتهای دسترسی و اعتبار در جهت کسب یا تثبیت هژمونی و . . . اشاره کرد. در دورههای مورد بررسی مشاهده سیطرهی گفتمانهای متضاد در برهههای مختلف هستیم. پژوهش حاضر در پی یافتن این پاسخ است که برای مثال چرا و چگونه گفتمان پهلویسم در اوایل دهه۱۳۰۰ به گفتمان هژمون تبدیل شد و سایر گفتمانهای رقیب را به حاشیه راند. و یا اینکه گفتمان ملی گرای لیبرال و گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی به ترتیب در دهه های ۳۰ و ۵۰ چگونه به هژمونی دست یافتند. اصل پنجم ما را کمک میکند تا با بکارگیری مفاهیمی از قبیل ساختارشکنی ، حاشیهرانی ، قابلیت دسترسی و…. چگونگی هژمون شدن گفتمانهای مورد نظر را در فضای علمی تحلیل نماییم.
اصل ششم: شناخت اسطورهها و چگونگی تبدیل آنها به تصور اجتماعی است. به عبارت دیگر شناخت و تحلیل دقیق مراحل سه گانه خلق اسطوره، ایجاد وجه استعاری و شکلگیری تصور اجتماعی است که منجر به هژمونیک شدن یک گفتمان و زوال دیگر گفتمانها است. با عنوان مثال، این پژوهش به دنبال آن است که تحت چه شرایطی و به واسطه چه اقداماتی، گفتمان ملیگرای لیبرال توانست در اویل دهه ۳۰ با ایجاد بستر مناسب و زمینه جذابیت اجتماعی نسبت به عناصر و مولفههای گفتمانی هژمونی دست یابد. این موضوع را میتوان با توجه خلق اسطوره، فضای استعاری و تصور اجتماعی تحلیل نمود.
اصل هفتم: شناخت موقعیتهای سوژگی و فرایند تبدیل آن به سوژگی سیاسی است. به عبارت دیگر بیان این که سوژه چگونه از سوژگی سیاسی به موقعیت سوژهگی تنزل مییابد و در مقابل، چگونه در شرایط تزلزل گفتمان مسلط به سوژگی سیاسی باز میگردد (پوزش شیرازی ،۱۳۷۸: ۷۷-۷۳). یکی از موضوعات مورد بررسی این است که مشخص گردد. دردرجه اول مهمترین رقیب منازعهگر گفتمان حاکم چه گفتمانی است و در مرحله بعد این گفتمان چگونه جایگزین گفتمان حاکم میگردد. این مبحث را میتوان با بهره گرفتن از اصل هفتم روش گفتمانی و در قالب مفاهیم موقعیتهای سوژگی و فرایند تبدیل به سوژگی سیاسی تحلیل گردد.
اصل هشتم: قدرت است. از این منظر قدرت چیزی نیست که افراد در اختیار دارند و بر دیگران اعمال میکنند بلکه چیزی است که جامعه را به وجود میآورد و جهان اجتماعی را میسازد و معنادار میکند. شکلگیری هر هویت و جامعهای محصول روابط قدرت است.
اصل نهم: بیقراری و از جا شدگی است که اشاره به بحرانها و حوادثی دارد که هژمونی گفتمانها را به چالش میکشد، این مفهوم تزلزل بنیادین گفتمانها را به دلیل خصومت و وابستگی به غیر گوشزد میکند، این مفهوم همچنین به موقتی بودن و عدم تثبیت کامل گفتمان و عینیتهای اجتماعی اشاره دارد. بیقراری نوعی تغییر است اما تغییری که جهت آن از پیش مشخص نیست.
در اصل دوم گفته شد که گفتمانها در یک فضای تخاصم و غیریتسازی به نظام معنایی خویش دست مییابند. در واقع این موضوع گویای آن است که خلق معنای جدید توسط هر گفتمان با آسیبشناسی گفتمان رقیب یا حاکم صورت میگیرد که این همان مسألهیی است که در اصل نهم روشها تحت عنوان بیقراری مورد بحث قرار گرفت. بنابراین اصل مزبور ما را یاری می کند تا در یک فضای گفتمانی، خلق معانی جدید توسط گفتمانهای رقیب را با توجه به شرایط بیقراری گفتمان حاکم تحلیل نماییم.
جمعبندی
نظریه گفتمان به بررسی منطق و ساختارهای مفصلبندی گفتمانی و شیوههایی که آنها، شکلگیری هویتها در جامعه را ممکن میسازند میپردازد. لاکلا و موفه به عنوان سردمداران اندیشه پسا مارکسیسم همچون میشل فوکو هیچ اصالت و ریشه جوهری برای ساختارها قائل نیستند و مانند او بر این باورند که روابط عناصر درون گفتمان بر اساس اصول خاص و زیر بنائی شکل نگرفته است. بلکه چنین مناسباتی عموماً در سطحی ظاهری و بیرونی باعث شکلگیری ثباتی نسبی برای مفصلبندی عناصر مختلف شده است که هرگز نمی توان آنها را دائمی و پایدار دانست.
آنها معتقدند که ابتدا به شناسایی گفتمان متخاصم پرداخته شود، زیرا آنچه به یک گفتمان هویت میبخشد و باعث شکلگیری نظام معنای آن میشود، «دیگر» آن گفتمان است. از نظر آنها تحلیل گفتمان تحلیل معناست، زیرا تشکیل معنا بهترین سازوکار اعمال قدرت بر ذهن سوژه هاست. بیتوجهی به ساختارها، واقعیتهایی اجتماعی و فرآیندهای مادی از جمله پیامدهای این نظریه است.
به طور کلی، نظریۀ گفتمان با فهم معنادار رفتارها و ایدههای اجتماعی در زندگی سیاسی سر و کار دارد. این نظریه شیوهای را تحلیل میکند که طی آن نظامهای معانی یا «گفتمانها» فهم مردم از جایگاه خود در جامعه را شکل میدهند و بر فعالیتهای سیاسی آنان تأثیر میگذارند. گفتمانها، برخلاف ایدئولوژیها، که ساختارهای فکریِ حفظ وضع موجودند، براساس فهم مردم از جایگاه خود در جامعه پدید میآیند. گفتمانها ساختارهای قدرتی هستند که خواهان تغییر وضع موجودند.
با توجه به آنچه در چارچوب نظری بیان گردید میتوان گفت که لاکلا و موفه، در صدد درک و تحلیل چگونگی ایجاد، کارکرد و دگرگونیاندیشه به مثابه یک گفتمانـ که سازنده معانی و فعّالیتهای سیاسی هستند- میباشد. به نظر آنان، معانی کلمات و اعمال اجتماعی در صورتی هویدا میشود که در حوزه گفتمان ویژهای قرار بگیرند. هژمونی یک گفتمان مبتنی بر انسجام معنایی دالهایآن، حول دال برتر است. یعنی اگر یک گفتمان نظام معنایی مطلوب خویش را در ذهنیت جمعی اجتماع ـ حتی به طور موقتیـ تثبیت کند و رضایت عمومی را جلب نماید، آن گفتمان هژمونیک میشود. امّا اگر گفتمان رقیب به کمک سازوکارهای مختلف از این نظام معنایی شالودهزدایی کند و ساختارهای معنایی موجود در ذهنیت مردم را درهم بریزد، آن گاه این گفتمان هژمونیاش را از دست داده و گفتمان جدیدی هژمونی مییابد. بنابراین، موفقیتگفتمانهای سیاسی به توانایی آنان در تولید معنا بستگی دارد. درنتیجه، نظریه گفتمان لاکلاو و موفه، معنا، سیاست و اجتماع را درهم آمیخته و یکجا به تحلیل آنها میپردازد (سلطانی،۱۳۸۲: ۱۶۰- ۱۵۷).
نظریه گفتمان علیرغم کاربردش، با انتقاداتی روبهرو شده که مهمترین آنها، اتهام آرمانگرایی و نسبیگرایی است. به نظر منتقدان، نظریه گفتمان گرفتار نوعی آرمانگرایی و ایدهآلیسم است که موجب بیتوجهی به ساختارها و واقعیتهای اجتماعی و فرایندهای مادی میگردد. زیرا جامعه را به زبان و متن تقلیل میدهد و فهم واقعیتهای مادی و اجتماعی غیرممکن میسازد. از سوی حامیان نظریه گفتمان پاسخهای مناسبی به این انتقادات داده شده که بر اساس آن، نظریه گفتمان آرمانگرایانه نیست و وجود واقعیتهای خارجی را انکار نمیکند؛ اگرچه با برخی رویکردهای واقعگرایانه همسویی ندارد. از سوی دیگر، بر اساس نظریه گفتمان، هیچ حقیقت بنیادین و غیرقابل تغییری که توانایی تضمین واقعی بودن دانش و باورهای انسان را داشتهباشد، وجود ندارد. اما این نظریه بهطور کلی نسبیگرا نیست؛ بلکه گفتمان مشترکی را برای هرگونه گفتوگو و مفاهمه پیش فرض میگیرد. بنابراین، میتواند در شناخت سیر پیدایش، هژمونی و زوال گفتمانها و چگونگی تثبیتگزارههای حقیقت در درون یک گفتمان مفید واقع شود. از این رو، نظریه گفتمان مذکور به عنوان روش تحلیل گفتمان پژوهش حاضر در نظر گرفته میشود.
در انتها نموداری را که بر گرفته از مطالب این نظریه است برای درک بهتر مطالب ارائه مینماییم. شایان ذکر است که توجه به نمودار ذکر شده، راه را برای درک بهتر نظریه گفتمان لاکلا و موفه میگشاید و هم چارچوب نظری به کار گرفته شده را در رساله حاضر قابل درکتر می کند.
شکل۲-۴. فرایند شکل گیری گفتمان در نظریه لاکلا و موفه
فصل سوم
فضای گفتمانی
دهه های ۲۰ و ۳۰
مقدمه:
به طور کلی نقش اوضاع سیاسی- اجتماعی در ظهور و منازعه گفتمانی از دو جهت دارای اهمیت است. از یک سو برای ظهور و گسترش یک یا چند گفتمان در درجه اول باید زمینه و بستر مناسب فراهم باشد و از سوی دیگر اوضاع اجتماعی سیاسی که متاثر از گفتمان حاکم است نشانگر بیقراری گفتمان مسلط نیز میباشد بنابراین باید دید که فضای سیاسی و اجتماعی دهههای۲۰ و۳۰ دارای چه ویژگیهای خاصی است که در بسترآن گفتمان های متعدد زمینه بروز وظهور یافتند. به همین منظور در این فصل ابتدا به بررسی شرایط سیاسی- اجتماعی این دوران پرداخته خواهد شد.
از سوی دیگر باید به این موضوع نیز توجه داشت که هر گفتمان در وضعیت متناسب و خاص اجتماعی و سیاسی خود شکل می گیرد و حتی افول آن نیز در متن مقتضیات زمانی اتفاق می افتد. بنابراین از جمله مباحث مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که فضای اجتماعی و سیاسی را نسبت به مبانی هر یک از گفتمانها مورد بررسی و تحلیل قرار داد. به عبارت دیگر باید به این مسأله پرداخت که هر گفتمان در چه شرایط سیاسی و اجتماعی زمینه بروز، منازعه و رقابت خواهد یافت؟ تا بتوان در فصول بعدی هژمونی یا عدم آن را تحلیل نمود. این امر نیزتحت عنوان فضای گفتمانی به تفکیک هر یک از گفتمانهای ظهور یافته در این دو دهه یعنی گفتمان چپ، ملیگرای لیبرال و دینی مورد بحث قرار خواهد گرفت تا بتوان در نهایت به جمعبندی مطالب در راستای سوال و فرضیه طرح شده پرداخت .
فضای سیاسی واجتماعی دهه های ۲۰ و ۳۰
شکل ۱٫۲: انواع تعادل
۵٫۳٫۲٫ تعادل پویا[۹]
حداقل نیرویی نیاز است که تعادل جسم را برهم زند که به آن تعادل پویا یا بی ثبات گویند. زمانی که سطح تکیه گاه جسم کم و ارتفاع مرکز ثقل زیاد باشد. آن جسم تعادل کمی خواهد داشت.
مثال: مداد به حالت تعادل قرار گرفته است. وقتی نیرویی به آن اعمال شود حالت استراحت اولیه خود را از دست میدهد.
۶٫۳٫۲٫ تعادل خنثی[۱۰]
با وجود حرکت و تغییر وضعیت بوجود آمده در جسم، تغییری در مرکز ثقل جسم آن ایجاد نمی شود. مثال: توپی که روی سطح زمین میچرخد.
۴٫۲٫ تاریخچه تجزیه و تحلیل نحوه راه رفتن
تاریخچه تجزیه و تحلیل نحوه راه رفتن، با پیشرفت مداوم متشکل از مطالعههای توصیفی ابتدائی تا روشهای پیشرفته اندازه گیری و تحلیل مدل سازی ریاضی را نشان میدهد. در واقع از زمان
انسانهای اولیه، نحوه راه رفتن مورد ارزیابی قرار گرفته بود. اما مطالعه منظم نحوه راه رفتن از زمان رنسانس آغاز گردید. گالیله، لئوناردوداوینچی و نیوتن به خوبی نحوه راه رفتن انسان را توصیف کرده بودند. بورلی از شاگردان گالیله در سال ۱۶۸۲ با انتشار کتاب خود[۱۱] اولین روش علمی صحیح در توصیف نحوه راه رفتن را ارائه کرد. وی توانست محل مرکز ثقل بدن را اندازه گیری نماید و نشان داد که تعادل در هنگام راه رفتن به کمک حرکت به جلوی سطح حمایتی پاها
حفظ میگردد. دو پیشگام سنجش کینماتیک راه رفتن در دهه ۱۸۷۰ میزیستند، موری[۱۲] در پاریس در سال ۱۸۷۳ مطالعه ای در مورد حرکت اندامهای انسان انجام داد. موبریج ۳ متولد انگلستان در سال ۱۸۷۸ با مطالعه حرکت یورتمه رفتن اسبها در کالیفرنیا مشهور شد. وی چند سال بعد، مطالعاتی بر روی راه رفتن، دویدن و دیگر فعالیتها انجام داد (ویتل، ۲۰۰۳).
۵٫۲٫ تاریخچه روشهای ارزیابی راه رفتن
موری در ۱۸۷۳ چندین عکس از فردی تهیه نمود که لباس سیاه بر تن داشت و با اضافه کردن یک تسمه روشن، مسیر مرکز ثقل و فشار کف پایی را مورد ارزیابی قرار داد. موبریج در مطالعه ای که روی راه رفتن اسب انجام داد، از ۲۴ دوربین استفاده کرده بود (ویتل، ۲۰۰۳). جدی ترین کاربرد علم مکانیک در تحلیل راه رفتن انسان در قرن نوزدهم با انتشار کتابی در سال ۱۸۹۵ در آلمان توسط براون و فیشر[۱۳] بود. روش آنها همانند روش موری بود، با این تفاوت که آنها در اندامهای تحتانی از چراغهای تسمهای فلورسنت به جای تسمه سفید رنگ استفاده کرده بودند. مسیرهای سه بعدی، سرعت و شتاب قطعات بدن را محاسبه کردند، همچنین با دانستن جرم و شتاب قطعات بدن توانستند، نیروی اعمالی به قطعات را در مراحل مختلف بدن را تخمین بزنند (ویتل، ۲۰۰۳). امروزه جهت ارزیابی کینماتیکی و کینتیکی راه رفتن از سیستمهای پیشرفته ویدئوگرافی، عکس برداری از حرکت، صفحه نیرو و الکترومایوگرافی استفاده می شود (جفری و نیل، ۲۰۰۵).
۶٫۲٫ روشهای مختلف تجزیه و تحلیل راه رفتن
تحلیل راه رفتن در اغلب موارد با دو هدف عمده انجام میگیرد، اصلاح عیوب راه رفتن فرد و دیگری، بهبود و ارتقای دانستنیهای نحوه راه رفتن انسان میباشد. واضح است که تنها یک روش تحلیل مناسب در این دامنه وسیع وجود ندارد و روشهای متفاوتی برای تجزیه و تحلیل در دسترس است. در این بخش شیوه های تحلیل حرکت، از ساده ترین روش تا روشهای پیچیده بیان میگردد. شایان ذکر است که هر چه تجهیزات مورد استفاده پیشرفتهتر باشد، داده های جمع آوری شده، معتبرتر خواهد بود. اما این به معنی بی ارزش بودن داده های، وسایل اندازه گیری ساده نیست. وسایل اندازه گیری ساده در کلینیکها استفاده گستردهای دارند، چرا که تجهیزات پیچیده نیاز به زمان، فضا و هزینه های زیادی دارد. تحلیل مشاهدهای با چشم غیر مسلح ساده ترین شکل تحلیل راه رفتن است. از محدودیتهای این روش میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- وقایع حرکت گذرا هستند و هیچ داده دائمی ثبت نمی شود.
- چشم فقط قادر به مشاهده حرکات است، نه نیروها.
- عمل مشاهده کاملأ به تجربه فرد مشاهده کننده بستگی دارد.
در سالهای اخیر، روش تصویر برداری مورد توجه قرار گرفته است. در این روش محدودیتهای روش مشاهدهای وجود ندارد و به علت کاهش دفعات راه رفتنهای مورد نیاز فرد، ثبت کامل وقایع راه رفتن و سهولت آموزش تحلیل مشاهدهای راه رفتن، با استقبال چشمگیری روبرو گردیده است.
از جمله محدودیتهای این روش، تعداد زیاد هماهنگی دستی مورد نیاز، جهت تحلیل کمی است. به ویژه در تحلیلهای سه بعدی و در مورد دو بعدی، که هر فریم تصویر مورد تحلیل قرار میگیرد، برای غلبه بر این محدودیت سامانههای نوری- الکتریکی بریا ردیابی خودکار نشانگرهای متصل به بدن توسعه یافته اند) ویتل، ۲۰۰۳ و بارتل، ۱۹۹۷).
۷٫۲٫ هدف از تجزیه و تحلیل راه رفتن
تجزیه و تحلیل راه رفتن[۱۴] بسیار پیچیده است. علت این امر، پیچیده بودن مراحل آن است. به خصوص آنکه راه رفتن یک فعالیت پویاست[۱۵] و حرکت جزئ جدائی ناپذیر در هنگام راه تجزیه وتحلیل آن میباشد. همچنین این تجزیه و تحلیل باید در حالی که فرد با سرعت طبیعی راه میرود انجام پذیرد، در غیر اینصورت اگر از فرد خواسته شود که آرامتر یا تندتر حرکت کند، حتما با حالت طبیعی خودش تفاوت خواهد کرد. بنابراین برای اینکه تجزیه و تحلیل راه رفتن راحتتر صورت بگیرد، آنرا به مراحل مختلفی تقسیم کرده اند. مزیت تقسیم بندی این است که میتوان فهمید، هر اتفاق در چه مرحله ای بوجود می آید. مرسوم است که در هر دوره راه رفتن[۱۶] فقط یک پا بررسی می شود (رز و کمبل، ۱۹۹۴). زیرا روند تجزیه و تحلیل سادهتر خواهد بود و ضمنأ پای دیگر هم همین فعالیتها را انجام میدهد و تفاوت آن فقط در مراحل مختلف یک دوره است. تجزیه و تحلیل راه رفتن، بیشتر به منظور آشنائی با الگوی راه رفتن طبیعی و یافتن قدرت تشخیص اشکالات آن در راه رفتنهای طبیعی و غیر طبیعی و بدست آوردن اطلاعاتی است که به کمک آن بتوان این نقائص را بر طرف نمود، و یا آشنائی با طراحی به منظور ساخت وسایل کمکی تصحیح کننده راه رفتن میباشد. راه رفتن به عنوان یک فعالیت عضلانی مستمر در شکل گیری وضعیت بدنی افراد، بویژه کودکان و نوجوانان تأثیر فراوانی دارد و وضعیت بدنی افراد نیز می تواند به گونه ای متقابل نحوه راه رفتن آنان را تعیین کند. گفته شد که راه رفتن یک وضعیت پویاست، مشخصههای طبیعی واستانداردی دارد، هر چند عواملی مانند سن، جنس یا عوامل دیگری می تواند در هر یک از مشخصههای راه رفتن طبیعی تغییراتی ایجاد و ذکر یک وضعیت شاخص ثابت را اندکی مشکل کند. با وجود این مراحل و
مشخصههای راه رفتن طبیعی را میتوان به شرحی که در ادامه می آید، بیان داشت (فقیهی، ۱۳۷۳).
۸٫۲٫ توصیف دوره راه رفتن[۱۷]
راه رفتن بیشتر به معنای روش راه رفتن است تا خود راه رفتن. از این رو در افراد مختلف مثلا جوانان، افراد مسن، زن و مرد یکسان نیست. در زمان راه رفتن هر دو اندام تحتانی بطور متناوب تحمل وزن کر۱ده و به جلو میروند، بطوری که در تمام مراحل راه رفتن حداقل یک اندام روی زمین قرار دارد، اما در دویدن(بر خلاف راه رفتن) مرحله ای وجود ندارد که هیچ یک از دو اندام تماسی با زمین ندارند.
برای بررسی مراحل راه ر۱فتن از برخورد پاشنه یک پا (مثلا پای راست) به زمین شروع کرده و وضعیتهای مختلفی را که این اندام تا برخورد مجدد پاشنه پا به زمین به خود میگیرد، شرح میدهیم (شکل ۲٫۲ و شکل ۳٫۲).
شکل۲٫۲: توصیف دوره راه رفتن
شکل ۳٫۲: فواصل زمانی مختلف در سیکل گیت
پس دوره راه رفتن فاصله بین دو برخورد متوالی پاشنه یک پا میباشد. این فاصله یا مسافت را یک گام[۱۸] نیز مینامند، لذا هر گام از دو قدم تشکیل می شود. از نظر علمی هر قدم، فاصله بین برخورد پاشنه یک پا و برداشتن پنجه پای دیگر از زمین است (شکل۴٫۲).
شکل۴٫۲: طول گام و قدم
هر دوره راه رفتن به دو فاز استقرار[۱۹] (۶۰%زمان) و تاب خوردن[۲۰] (۴۰%) تقسیم می شود. وقایع مرحله سکون به شرح زیر است:
برخورد یا تماس پاشنه با زمین
فوت فلت[۲۱]
مید استانس[۲۲]
برداشتن پاشنه از زمین یا حیل آف[۲۳]
برداشتن پنجه پا از زمین
تاب خوردن نیز از سه مرحله تشکیل می شود:
شتاب گرفتن[۲۴]
مید سوینگ[۲۵]
کاهش شتاب[۲۶]
اگر در یک دوره راه رفتن، پای مقابل را مورد بررسی قرار دهیم به دو مطلب پی خواهیم برد؛ یکی اینکه وقتی پای راست در فاز سکون است، پای چپ در مرحله تاب خوردن میباشد. نکته دیگر اینکه در لحظه برخورد پاشنه یک پا با زمین، پنجه پای مقابل در حال بلند شدن از زمین[۲۷] میباشد. این فاصله زمانی که حدود ۱۸ تا ۲۲ درصد سیکل گیت را تشکیل میدهد حمایت دوگانه[۲۸] نام دارد و طی آن هر دو پا روی زمین قرار میگیرند. در این مرحله مرکز ثقل بدن در پایین ترین وضعیت خود میباشد (شکل ۲-۵).
اصطلاح ریتم یا آهنگ راه رفتن[۲۹]، به تعداد قدمها در دقیقه اطلاق می شود. این آهنگ معمولا به جنس و سن بستگی دارد؛ بطور طبیعی زنان ۱۱۸ قدم و مردان ۱۱۳ قدم در دقیقه راه میروند. سرعت راه رفتن تعداد زیادی از زنان و مردان هم سن آمارگیری شده و نتیجه حاصله برای مردان m/s 37/1 و برای زنان m/s 23/1 بوده است.
شکل ۵٫۲: چرخه راه رفتن و نمای مرحله حمایت دوگانه
با اندازه گیری طول گام و تعداد آن در دقیقه میتوان به راحتی سرعت راه رفتن را محاسبه کرد. باید توجه داشت که افراد همیشه با یک سرعت راه نمیروند، بلکه عوامل متعددی مثل عجله داشتن، پیاده روی به قصد گردش، سطح هموار یا ناهموار، خستگی و غیره باعث افزایش یا کاهش سرعت آنان خواهد شد.
سرعت، تابع طول و تعداد گام است. معمولا وقتی سرعت راه رفتن به نزدیکی حداکثر خود میرسد دیگر امکان بیشتر کردن طول گام برای شخص میسر نبوده و لذا فقط تعداد گام اضافه می شود. حداکثر سرعت پیاده روی قابل تحمل m/s 3/2 است و پس از آن، اکثر افراد وضعیت دویدن به خود میگیرند، زیرا میزان انرژی مصرفی برای راه رفتن با سرعت بالاتر از m/s 3/2 بیشتر از انرژی لازم برای دویدن است. به هر صورت آنچه ثابت شده این است که امکان راه رفتن با سرعتی بیش از m/s 3 با یک راه رفتن طبیعی وجود ندارد (کاو و شفرد، ۱۳۸۵، جفری و نیل، ۲۰۰۵ و فقیهی، ۱۳۷۳).
برای تعیین پایایی این پرسش نامه از روش آلفای کرونباخ استفاده می شود. این پرسش نامه قبلا توسط محققان مختلف استفاده شده و پایایی محاسبه آنها به شرح زیر است:
میرکمالی و همکاران(۱۳۹۰) پایایی۹۰/۰؛ زرندی(۱۳۸۵) پایایی۹۵/۰؛ {به نقل از شعبانی و تقوی قره بلاغ، ۱۳۹۰}، شعبانی و تقوی قره بلاغ(۱۳۹۰) ۶۹/۰؛ امیرکبیری و همکاران۸۷/۰
برای اطمینان از روایی پرسشنامه یعنی اینکه تا چه اندازه ابزار جمع آوری اطلاعات آن چه را مورد نظر محقق است، اندازه گیری می کنند، در عین حال که این پرسشنامه ابزاری استاندارد است ولی قبل از اجرای نهایی، از نظرات استادان دانشگاهی استفاده می شود.
جدول شماره ۱-۳ تعداد سوالات پرسشنامه براساس مولفه ها
متغیر | مولفه ها | سوالات |
رهبری تحولی | ویژگیهای آرمانی | ۸-۵-۳-۱ |
رفتار های آرمانی | ۱۵-۱۳-۱۱-۱۰ | |
انگیزش الهام بخش | ۲۰-۱۹-۱۸-۱۶ | |
ترغیب ذهنی، | ۲۵-۲۴-۲۲-۲۱ | |
ملاحظات فردی | ۳۱-۲۸-۲۷-۲۶ |
ب- پرسشنامه سنجش رفتار شهروندی سازمانی
داده های مربوط به شهروندی سازمانی با بهره گرفتن از پرسشنامه شهروندی سازمانی ۴۳ سوالی که بر اساس الگوی دانشمندانی همچون باتمن و اورگان(۱۹۸۳)، اسمیت، ارگان و نیر(۱۹۸۳)، پودساکوف، مکنزی و مورمن(۱۹۹۰)، ویلیامز و اندرسون(۱۹۹۱)، موتوویدلو و وان اسکوتر(۱۹۹۴)، وان دیام گراهام و دیانسچ(۱۹۹۴)، مورمن و بلکی(۱۹۹۵)، وان اسکوتر و موتوویدلو(۱۹۹۶)، فارح ارلی(۱۹۹۷) و وان دیان و لیپن(۱۹۹۸)، که متناسب با فرهنگ ایرانی تدوین گردیده و توسط صالح نیا و توکلی در دانشگاه اصفهان مورد استفاده قرار گرفته (یعقوبی و همکاران، ۱۳۸۹) به دست می آید. نحوه نمره گذاری این پرسشنامه در قالب مقیاس پنج گزینه ای لیکرت میباشد. برای تعیین روایی پرسشنامه رفتار شهروندی سازمانی، از دیدگاه های متخصصان، اساتید دانشگاهی و کارشناسان خبره نیز استفاده شد.
پایایی پرسشنامه رفتار شهروندی سازمانی در تحقیق یعقوبی و همکاران(۱۳۸۹) با بهره گرفتن از روش آلفای کرونباخ ۸۷۲% به دست آمده است در این تحقیق نیز از روش آلفای کرونباخ برای محاسبه پایایی استفاده شد که نتایج بدست آمده بر اساس ۳۰ پاسخ دهنده اول در جدول زیر آمده است.:
جدول شماره ۲ مقدار آلفای محاسبه شده
پرسشنامه | تعداد موارد | مقدار آلفا |
پرسشنامه چند عاملی رهبری | ۳۵ | ۸۴۱٫ |
پرسشنامه سنجش رفتار شهروندی سازمانی | ۴۳ |
معادلات زیر بیانگر یافتن Lcritical برای یک مبدل DCبهDC کاهنده که در حالت زیر عمل می کند میباشد:
یک محدوده ولتاژ ورودی معین (Vin(min) تا Vin(max))،
یک محدوده توان خروجی معین (P0(min) تا P0 (max))،
یک ولتاژ خروجی معین (V0)، و
یک فرکانس سوئیچینگ نامی (fs(nominal)).
در پایان این قسمت، جدول ۲-۱مراجعهای مقدار Lcritical را برای سه مبدل ایزولهنشده DCبه DC (کاهنده، افزاینده وکاهنده-افزاینده) نشان میدهد. برای مبدل کاهنده DCبهDC نشان داده شده، در شکل (۲.۸)، با فرض مقاومت صفر برای القاگر، ولتاژ القاگر مطابق شکل زیر تعریف می شود:
(۲-۶)
که در آن مقدار انحراف پیک تا پیک جریان القاگر و دوره تناوب است که در آن سوئیچ هدایت می کند (روشن یا خاموش). برای حالتی که سوئیچ روشن است:
(۲-۷)
که درD سیکل کاری میانگین[۲۱] هنگام روشن بودن سوئیچ میباشد وTS بیانگر دوره تناوب سوئیچینگ نامی بوده و برابر با میباشد.
شکل ۲-۸-: توپولوژی مبدل DCبهDC کاهنده استفاده شده در مبدل کاهنده. شکل به منظور استخراج معادله برای یافتن مقدار بحرانی القاگر (Lcritical) استفاده می شود.]۱۱[
تحت شرایط خاصی هنگامی که است، موج مثلثی آشنایی با مقدار مینیمم صفر و ماکزیمم تولید خواهد شد. معادله (۲-۷) می تواند به صورت زیر نوشته شود:
که در آن جریان بار و برابر با در این مورد است. برای مبدل باک DC/DC سیکل میانگین برابر است با:
و
که در آن توان خروجی میانگین است. با جایگزینی معادلات (۲-۸) و (۲-۹) در (۲-۱۰) و برای حالتی که L=Lcritical است میتوان نوشت:
با عوض کردن ترتیب عبارات، معادله فوق منجر به معادله کلی برای مبدل کاهنده DCبهDC می شود که در آن Lcritical به صورت زیر تعریف میگردد:
اگر طراحی به گونه ای باشد که نیاز باشد مبدل در حالت CCM تحت همه شرایط عمل کند، بایستی شرط L>Lcritical برقرار گردد. همچنین بدترین حالت در یک توان خروجی مینیمم و ولتاژ ورودی ماکزیمم اتفاق میافتد]۲۵[
از طرف دیگر، اگر طراحی به گونه ای باشد که نیاز باشد مبدل در حالت DCM تحت همه شرایط عمل کند، بایستی شرط L<Lcritical برقرار گردد. همچنین بدترین حالت در یک توان خروجی ماکزیمم و ولتاژ ورودی مینیمم اتفاق میافتد]۲۵[
جدول ۲-۱ مقادیر بحرانی القاگر را برای ۳ حالت مبدلهای DCبه DC ایزولهنشده (کاهنده،افزاینده و کاهنده-افزاینده) ارائه کرده است که هم در حالت CCM و هم در حالت DCM عمل می کنند. برای مبدل بوست به (پیوست الف-۲)و برای مبدل کاهنده-افزاینده به (پیوست الف-۳) مراجعه کنید.
جدول ۲-۱: مقادیر بحرانی القاگر برای مبدلهای DCبه DC ایزولهنشده (کاهنده، افزاینده وکاهنده-افزاینده).
جدول نشان میدهد چگونه یک مقدار مناسب برای القاگر را برای مبدل DCبهDC در CCM و DCM انتخاب کنیم. با فرض این که مبدل در این شرایط عمل می کند: یک محدوده ولتاژ ورودی معین، یک محدوده توان خروجی معین، یک مقدار ولتاژ خروجی معین و یک فرکانس نامی دانستهشده. ]۱۱[
جدول به طراح در انتخاب مقدار القاگر که مبدل را قادر به عملکرد مطلوب در حالت CCMو DCM می کند، (حتی وقتی که بدترین حالت در معیار طراحی داده شده است)، کمک می کند.
۲-۷ طبقه بندی و کاربردهای توپولوژی سوئیچینگ
در بخش قطعات الکترونیکی، هماکنون منبع تغذیه سوئیچینگ در میان تعداد زیادی از سازندگان با عرضه مجموعه گستردهای ازسیستمها جایگاه خود را برای اهداف اقتصادی و نظامی باز کرده است.
سیستمهای طرف مصرف کننده های اصلی برای منابع سوئیچینگ شامل سیستمهای کامپیوتری بزرگ و کوچک، پردازندههای اصلی سیستمهای مخابراتی هستند.
توپولوژیها و روشهای کنترلی استفادهشده برای بدست آوردن ولتاژهای خروجی مطلوب در سطوح مختلف توانی از یک سازنده به سازنده دیگر متفاوت است. به طور کلی رگولاتورهای سوئیچینگ معمولا به عنوان رگولاتورهای ثانویه در واحدهای با خروجی چندگانه مورد استفاده قرار میگیرند، ساختارهای تکسر ایزوله شده در مبدلهای DCبه DC با خروجیهای چندگانه و یا تکگانه با توان کم مورد استفاده قرار میگیرند.
ترکیب رگولاتورهای خطی و سوئیچینگ یک تکنیک رایج برای تولید ولتاژهای چندگانه میباشد.
رگولاتور خطی شکل ۲-۹ ولتاژ باتری را به یک تغذیه منطقی تبدیل می کند و یک یا تعداد بیشتر رگولاتورهای سوئیچ ولتاژهای مورد نیاز دیگر برای مدارت آنالوگ و بایاس نمایش LCD را تامین می کنند.
شکل ۲-۹: رگولاتور خطی ترکیبی و رگولاتورهای سوئیچ برای کاربردهای مختلف.]۳۲[
شکل ۲-۱۰ یک روش متفاوت که نویز و ریپل در آن راه ندارد و با ترکیبی از رگولاتورهای خطی و سوئیچشده ساخته می شود را نشان میدهد. بخاطر اینکه توان کشیدهشده به خاطر این رگولاتورها بخش اصلی از کل بار در یک سیستم قابل حمل نیست، تاثیر آنها بر روی عمر باتری بسیار کم است.
شکل ۲-۱۰- رگولاتور خطی ترکیبی و رگولاتور سوئیچشده برای حذف نویز و ریپل.]۲۸[
توپولوژیهای مبدلهای مختلف می تواند در یک درخت همانگونه که در شکل ۲-۱۱ نشانداده شده است، سازماندهی شود.
شکل ۲-۱۱: خانواده ی مبدل های منبع DCبهDC. خانواده مبدل DCبهDC به سه شاخه تقسیم می شود که شامل رگولاتور خطی، توپولوژی سوئیچشده (سوئیچینگ سخت) و مبدل رزونانسی (سوئیچینگ نرم) میباشد. همانگونه که در شکل نشان داده شده است این شاخهها خود به زیرشاخههایی نیز تقسیم میشوند]۲۴[
خلاصه:
توپولوژی منبع تغذیه تنظیمشده به دو دسته تقسیم شد: منابع تغذیه خطی و منابع تغذیه سوئیچشده. در هر گروه تحلیلی راجع به ساختار مبدل صورت گرفت. مزایا و نقاط ضعف هر گروه نشان داده شد. جدول ۲-۲ این تفاوتها را خلاصه می کند:
جدول ۲-۲: مقایسه ای بین مزایا و نقاط ضعف رگولاتوهای خطی و سوئیچشده]۱[
رگولاتورهای سوئیچینگ | رگولاتورهای خطی | |
کاهنده، افزاینده یا معکوسکننده | فقط کاهنده | نوع عملکرد |