سوم. تغییر در گرایشها: استفاده از اینترنت ممکن است موجب تغییر گرایشها و ارزشها شود و اینگونه بر مشارکت تأثیر بگذارد. این تغییر میتواند از طریق تعاملات و تبادلات چندوجهی بین افراد مثلاً در فرومها یا چترومها، صورت گیرد. ویژگی تعاملی اینترنت بهویژه در نسل دوم وب بارزتر است (همان).
چهارم. بسیج سیاسی: بنابر نظر برخی، اینترنت ابزار جدیدی برای بسیج سیاسی فراهم میکند. اولاً بسیج از طریق اینترنت کمهزینهتر از بسیج رودررو یا تلفنی است. درواقع هزینۀ فرستادن ایمیل یا بهعضویتدرآوردن افراد در بولتنها و خبرنامهها عملاً صفر است. ثانیاً بسیج اینترنتی نامتمرکز است، چراکه هرکسی میتواند با فرستادن ایمیل یا کامنتگذاشتن در فروم یا وبسایتی افراد را به مشارکت دعوت کند. بهعلاوه این نوع فراخوان بهجز اندکی وقت به منبع دیگری نیاز ندارد. بنابراین با دسترسی به اینترنت «هم در کمیت بسیج یعنی افزایش تعداد درخواستهای مشارکت برای فرد و هم در کیفیت آن یعنی تنوع فرستندۀ درخواستها و نوع فعالیتها تغییر ایجاد میشود» (همان: ۸۶۹). طبق نظریۀ وربا هم با افزایش امکان بسیج، امکان مشارکت افزایش مییابد. اندویزا دو استدلال موجود درمقابل ادعاهای این مکانیسم را نیز بیان میکند: اول. پیامهایی که از طرف افراد ناشناس برای فرد میرسد، معمولاً بهعنوان اسپم[۱۱۷] شناخته میشود، لذا ممکن است فرستادن درخواست مشارکت در فعالیتی بهاینصورت بیتأثیر باشد و حتی تأثیر معکوس داشته باشد. دوم. این فرضیه که بسیج بیشتر به مشارکت بیشتر منجر میشود با این پیشفرض همراه است که همۀ انواع بسیج تأثیر یکسانی بر مشارکت دارند. این درحالی است که بهنظر میرسد ارتباط رودررو مؤثرتر از دیگر انواع کمهزینۀ بسیج است، لذا درصورت توقف روشهای مؤثرتری مانند ارتباط رودررو، افزایش بسیج اینترنتی شاید لزوماً به افزایش مشارکت منجر نشود (همان).
۲.۲. فیسبوک و مشارکت سیاسی
فیسبوک در زمرۀ سایتهایی است که با عنوان سایتهای شبکۀ اجتماعی شناخته میشوند. همانطور که پیشتر نیز اشاره شد سایتهای شبکۀ اجتماعی دستهای از ابزارهای تکنولوژی اطلاعاتیارتباطی هستند که برای کاربران امکانِ داشتن شبکۀ وسیعی از ارتباطها را فراهم میکنند و از این جهت درمقایسه با تکنولوژیهای ارتباطی ابتداییتر منحصربهفرد هستند (ژانگ، ۲۰۱۳؛ الیسون[۱۱۸]، ۲۰۱۰) در تعریفی کلاسیک، این سایتها سرویسهای شبکهمحوری هستند که برای کاربر پروفایل عمومی یا نیمهعمومی ایجاد میکنند و کاربر میتواند فهرست ارتباطهایش و نیز محتواهایی را که دیگران در سیستم ایجاد کردهاند، ببیند و در آنها جستوجو کند (بوید و الیسون، ۲۰۱۱). فیسبوک، گوگلپلاس، توییتر، یوتوب و اینستاگرام ازجملۀ این سایتها هستند.
رشد این سایتها در سال ۲۰۰۹ توجهبرانگیز شد، زمانیکه پنج سایت بزرگ شبکۀ اجتماعی در هر ماه بیش از ۲ میلیارد بازدید داشتند (کافمن، ۲۰۰۹؛ مککارتی، ۲۰۰۵). با فراگیرشدن این سایتها، بهتدریج استفاده از آنها در کمپینهای انتخاباتی و میان رأیدهندگان گسترش یافت. ۲۰میلیون توییتِ پستشده با هشتگ[۱۱۹] #election 2012 نمونهای از گستردگی استفادۀ سیاسی از این سایتها در ایام انتخابات است (ژانگ، ۲۰۱۳).
درمیان سایتهای شبکۀ اجتماعی، فیسبوک با بیش از ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون عضو فعال تا مارس ۲۰۱۴ محبوبترین است. هر کاربر فیسبوک پروفایلی شامل اطلاعات شخصی دارد که با آن شناخته میشود. او میتواند حداکثر ۵ هزار دوست[۱۲۰] و تعداد نامحدودی دنبالکننده[۱۲۱] داشته باشد. هر کاربر وال[۱۲۲] دارد که میتواند روی آن استتوس[۱۲۳]، نوت[۱۲۴]، لینک[۱۲۵] خبر، ویدئو و عکس پست کند. این پستها در فید[۱۲۶] یا خبرخوان دوستان و دنبالکنندههای او بهنمایش درمیآید و آنها میتوانند آن را لایک[۱۲۷] کنند، زیر آن کامنت[۱۲۸] بگذارند و آن را به اشتراک[۱۲۹] بگذارند. تمام این فعالیتها در فید سایر دوستان کاربر مشاهدهپذیر است.
علاوه بر این ویژگیها که بیانگر ارتباط بین دوستان فیسبوکی است، فیسبوک مکانهای عمومیتری مانند صفحهها و گروههایی دارد که کاربران غیردوست میتوانند در آنها باهم در ارتباط باشند. این صفحهها و گروهها را کاربرانی با موضوع یا هدف خاصی میسازند و در آن محتواهایی را بهاشتراک میگذارند. کاربران میتوانند این صفحهها و گروهها را دنبال کنند و محتواهای آنها را لایک کنند، بهاشتراک بگذارند، زیر آن کامنت بگذارند، به کامنتهای دیگر کاربران پاسخ دهند و با آنها بحث کنند. بدینترتیب بحث و تعامل بین افراد ناآشنا با هم در فیسبوک امکانپذیر میشود. این بحثها معمولاً برای همیشه و گاه برای مدتی در این صفحات وجود دارد و برای عموم مشاهدهپذیر است.
پژوهشهای متعددی تأثیر فیسبوک و دیگر سایتهای شبکۀ اجتماعی بر مشارکت سیاسی را بررسی کردهاند. مثلاً گیل د زونیگا (۲۰۱۲) در پژوهش خود نشان داد که دنبالکردن اطلاعات از طریق سایتهای شبکۀ اجتماعی بهطور مثبت و قوی بر سرمایۀ اجتماعی، مشارکت مدنی و مشارکت سیاسی آنلاین و آفلاین، هریک بهطور جداگانه تأثیر میگذارد. این پژوهش با کنترل عواملی مثل متغیرهای دموگرافیک، استفاده از رسانههای سنتی، میزان هویت حزبی، دانش و تأثیرگذاری سیاسی و… که طبق تحقیقات قبلی بهطور مستقل بر مشارکت تأثیر میگذارند، انجام شد (گیل د زونیگا، ژانگ و ولنزولا، ۲۰۱۲).
بود (۲۰۰۸) در پژوهش خود دو فرضیه را در نظر میگیرد و هر دو را تأیید میکند: اول. رفتارهایی در فیسبوک که تولید سرمایۀ اجتماعی را افزایش بدهد، امکان مشارکت سیاسی آفلاین را افزایش میدهد. این رفتارها شامل این موارد هستند: تعداد دوستان فیسبوکی، اینکه فرد هرچندوقتیکبار فیسبوکش را چک یا آپدیت کند، نسبت دوستان فیسبوکی که فرد در زندگی واقعی خود هم آنها را میشناسد و تعداد گروههایی از فیسبوک که فرد عضو آن است. دوم. رفتارهایی در فیسبوک که شبیه رفتارهای آفلاین سنتی هستند، امکان مشارکت آفلاین را افزایش میدهند. رفتارهایی مانند پستکردن مطالب روی پروفایل و اطلاعدادن به دوستان برای انجام همان کار (بود، ۲۰۰۸)
هائو (۲۰۱۴) طی پیمایشی در سنگاپور نشان داد استفادۀ خبری از سایتهای شبکۀ اجتماعی رابطهای مثبت و قوی با مشارکت سیاسی و مدنی آفلاین و آنلاین دارد (هائو، ۲۰۱۴). ژنوس (۲۰۱۴) نیز در مطالعۀ خود روی سه کشور پیشرفتۀ آمریکا و بریتانیا و استرالیا رابطۀ مثبتی را بین استفاده از رسانههای اجتماعی و مشارکت سیاسی جوانان به دست آورد (ژنوس، ۲۰۱۴).
ژانگ (۲۰۱۰) در پیمایشی تلفنی به این نتیجه رسید که وابستگی به سایتهای شبکۀ اجتماعی با افزایش مشارکت مدنی رابطۀ مثبت دارد، ولی با افزایش مشارکت سیاسی رابطه ندارد. بحثهای بینفردی سیاسی هم هر دو نوع مشارکت سیاسی و مدنی را افزایش میدهد. این پژوهش با کنترل عوامل دموگرافیک، احساس تأثیرگذاری، گرایش و علاقۀ سیاسی انجام شد (ژانگ، ۲۰۱۰). دمیتروا (۲۰۱۱) نشان داد انواع متفاوت رسانههای دیجیتال در کنار انگیزههای متفاوت افراد در استفاده از این رسانهها، تأثیرات متفاوتی بر مشارکت و دانش سیاسی میگذارد، لذا چیزی به نام تأثیر کلی رسانههای دیجیتال وجود ندارد (دمیتروا، ۲۰۱۱). گیبسون (۲۰۱۳) در مطالعۀ خود بر سایتهای شبکۀ اجتماعی در استرالیا نشان داد فقط ارتباطات آنلاینی منجر به بسیج در مشارکت سیاسی میشود که در فضای آفلاین واقعی وجود دارد (گیبسون، ۲۰۱۳). فنتون (۲۰۱۱) نیز در مطالعهای اتنوگرافیک به این نتیجه رسید که منطق مشارکت خودمحوری که از طریق رسانههای اجتماعی توسعه مییابد، اساساً میتواند برای گروههای سیاسی تهدید باشد تا فرصت (فنتون، ۲۰۱۱).
وسنیک آلوجویک (۲۰۱۲) رابطۀ مشارکت سیاسی از طریق وب نسل دوم با مشارکت سیاسی آفلاین را در اروپا با مطالعه روی فیسبوک بررسی کرد. این پژوهش رابطۀ مثبتی را بین مشارکت سیاسی آنلاین و آفلاین نشان داد، بهاینمعنی که هرچه افراد در مشارکت آنلاین از طریق فیسبوک (پستکردن، لایککردن، دنبال کردن و فرستادن اطلاعات سیاسی و مشارکت در بحثهای سیاسی) بیشتر مشارکت کنند، بهصورت آفلاین هم در سیاست بیشتر مشارکت میکنند (وسنیک آلوجویک، ۲۰۱۲)
ونوینگاردن (۲۰۱۲) با مرور مفصلی بر تعاریف سنتی مشارکت سیاسی، به ناکارابودن تعاریف سنتی برای انواع جدید مشارکت و در نتیجه تغییر تعریف مشارکت بهمرور زمان اشاره کرده است. این مطالعه سپس برای یافتن معنای مشارکت سیاسی آنلاین در فیسبوک، طی مصاحبههای عمیقی با کاربران جوان این سایت معنای آن را از نظر خود کاربران بررسی کرد. (ونوینگاردن، ۲۰۱۲). بکافیگو (۲۰۱۳) مشارکت سیاسی آنلاین کاربران توییتر در این سایت را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که هم فعالان فعلی سیاسی و اعضای احزاب و هم گروههای اقلیت حاشیهای، مشارکت سیاسی آنلاین دارند (بکافیگو، ۲۰۱۳).
الیسون (۲۰۱۰) در پژوهش خود درپی نشان دادن تأثیر استراتژیهای متفاوت فیسبوکی بر سرمایۀ اجتماعی بود. طبق نتایج این مطالعه سه استراتژی استفاده از فیسبوک وجود دارد: ایجاد ارتباطات جدید با غریبهها، حفظ ارتباطات نزدیک قدیمی و پیگیری اطلاعات اجتماعی درمورد اطرافیان. طبق این پژوهش فقط پیگیری اطلاعات است که بر سرمایۀ اجتماعی تأثیر دارد و نه ارتباط با غریبهها و دوستان نزدیک (الیسون، ۲۰۱۰).
وون (۲۰۱۳) در پژوهش خود تأثیر استفادههای متفاوت از فیسبوک بر دو نوع سرمایۀ اجتماعی بینگروهی[۱۳۰] و درونگروهی[۱۳۱] پاتنام[۱۳۲] را بررسی کرده است.[۱۳۳] این مطالعه شش استفاده از اینترنت را از هم متمایز کرده است: پیگیری اطلاعات، تفریح، ارتباطات، حفظ وابستگیهای اجتماعی، فرار و اپلیکیشنهای فیسبوکی.[۱۳۴] نتایج این پژوهش نشان داد که شدت استفاده از فیسبوک و استفاده از فیسبوک برای وابستگیهای اجتماعی رابطۀ مثبتی با سرمایۀ اجتماعی بین گروهی دارد، درحالیکه استفاده از فیسبوک برای فرار رابطۀ منفی با سرمایۀ اجتماعی درونگروهی دارد (وون، ۲۰۱۳).
ویسرز (۲۰۱۴) نشان داد که مشارکت سیاسی در فیسبوک، دیگر اقسام مشارکت آنلاین را گسترش میدهد؛ یعنی قدرت بسیجکنندگی فعالیت فیسبوکی بیشتر و دراصل محدود به فعالیت آنلاین میشود. استثنای مهم برای بسیج مشارکت آفلاین اعتراض آفلاین است. این مطالعه همچنین رابطۀ دوجانبهای بین پستکردن پیام در فیسبوک و اعتراض آفلاین بهدست آورد و درنتیجه تأثیر بسیجکننده و تقویتکنندۀ فعالیت سیاسی فیسبوکی را تأیید کرد (ویسرز، ۲۰۱۴).
در انتخابات ۲۰۰۸ آمریکا بود که اهمیت نسل دوم وب و سایتهای شبکۀ اجتماعی در سیاست نمودار شد؛ چراکه این اولین انتخاباتی بود که فیسبوک در آن وجود داشت و کاندیداها و احزاب هم کمپینهای آنلاینی بهویژه در فیسبوک تشکیل دادند (کارلیس، ۲۰۱۳). تأثیرگذاری فیسبوک بر این انتخابات بهگونهای بود که برخی حتی این انتخابات را انتخابات فیسبوکی نامیدند (کای، ۲۰۱۳) پس از این انتخابات چندین پژوهش تأثیر سایتهای شبکۀ اجتماعی بر انتخابات را بررسی کردند؛ مانند فرناندس (۲۰۱۰)، وولی (۲۰۱۰)، کاگبرن (۲۰۱۲)، تونر (۲۰۱۱)، ویتاک (۲۰۱۱) و کارلیس (۲۰۱۳).
فرناندس (۲۰۱۰) و وولی (۲۰۱۰) هر دو در پژوهشهای خود گروههای فیسبوکی را حول این انتخابات تحلیل محتوا کردند. وولی (۲۰۱۰) از پژوهش خود نتیجه گرفت که رسانههای اجتماعی نهتنها فضایی را برای اظهارنظر افراد فراهم میکنند، بلکه این اظهارنظرها اغلب متکثر است (وولی، ۲۰۱۰). فرناندس (۲۰۱۰) نیز در پژوهش خود بر این نکته تأکید کرد که بحثهایی که در اجتماعهای آنلاین فیسبوکی درمیگیرد با فعالیتهای آفلاین افراد درآمیخته است؛ چراکه افراد معمولاً درمورد فعالیتهای سیاسی که در دنیای واقعی انجام میدهند، بحث میکنند و لذا میتوان گفت که اجتماعهای مجازی دارند به اجتماعهایی واقعی تبدیل میشوند (فرناندس، ۲۰۱۰).
تونر (۲۰۱۱) در پیمایشی چگونگی تأثیر نسل دوم وب بر این انتخابات را بررسی کرد و نتیجه گرفت که منابع متفاوت اینترنتی حتی درمیان نسل دوم وب، تأثیرهای متفاوتی بر کاربر میگذارند (تونر، ۲۰۱۱). ویتاک (۲۰۱۱) در پیمایشی حول این انتخابات به این نتیجه رسید که فعالیت سیاسی افراد در فیسبوک انواع کمهزینه و سطح پایین مشارکت سیاسی مانند دنبالکردن اطلاعات سیاسی را شامل میشود؛ هرچند این انواع مشارکت درنهایت منجر به افزایش مهارتهایهای مدنی افراد و لذا افزایش مشارکت سیاسی میشود (ویتاک، ۲۰۱۱).
کارلیس (۲۰۱۳) نیز در مطالعۀ خود دربارۀ انتخابات ۲۰۰۸ آمریکا طی پیمایش و تحلیل محتوای پروفایلهای کاربرانی از فیسبوک، به این نتیجه رسید که عوامل تعیینکنندۀ مشارکت سیاسی در تئوریهای منابع و سرمایۀ اجتماعی درمورد مشارکت آنلاین صدق نمیکند؛ چراکه اولاً بعضی از عوامل تعیینکنندۀ سنتی مشارکت مانند درآمد والدین و جنسیت و قومیت در فضای فیسبوک تعیینکننده نیستند و ثانیاً تعداد دوستان فیسبوکی که هر فرد دارد ارتباطی با مشارکت سیاسی فرد ندارد (کارلیس، ۲۰۱۳).
درمورد انتخابات ۲۰۱۲ آمریکا نیز دو پژوهش مطرح وجود دارد. یکی مطالعۀ ژانگ (۲۰۱۳) است که در پیمایشی آنلاین نشان داد استفاده از همۀ انواع سایتهای شبکۀ اجتماعی ازجمله فیسبوک، گوگلپلاس، توییتر و یوتوب با مشارکت آنلاین و آفلاین رابطۀ مثبت دارد (ژانگ، ۲۰۱۳). پژوهش دیگر مطالعۀ تونر (۲۰۱۳) است که به نتایجی کمی متفاوت دست یافته است. این پژوهش در پیمایشی نشان داد استفاده از منابع آنلاینی مانند گوگلپلاس و توییتر و وبلاگها که محیطی برای ارتباط و تعامل بین شهروندان فراهم میکنند، تأثیر مثبت و درخورتوجهی بر مشارکت سیاسی دارند؛ اما منابع آنلاینی مانند روزنامههای آنلاین و سایتهای شبکههای تلویزیونی و یوتوب که کمتر چنین محیطی را برای کاربران ایجاد میکنند، مشارکت را افزایش نمیدهند. این مطالعه همچنین نشان داد که فیسبوک اساساً متفاوت از توییتر و گوگلپلاس است و مشارکت را افزایش نمیدهد (تونر، ۲۰۱۳).
۱.۲.۲. مکانیسمهای تأثیرگذاری
پیشتر در بخش ۱.۱.۲ به بحثهای نظری انجامشده درمورد مکانیسمهای تأثیرگذاری اینترنت بر مشارکت سیاسی اشاره کردیم. برخی پژوهشها بهطور خاص درمورد فیسبوک بحث کردهاند که در ادامه آنها را مرور میکنیم.
بود (۲۰۰۸) در مقالۀ خود برای بررسی تأثیر تعاملات غیررسمی در فیسبوک بر مشارکت سیاسی، از نظریۀ سرمایۀ اجتماعی پاتنام (۱۹۹۵) و چند مطالعۀ دیگر استفاده کرده است. طبق نظریۀ پاتنام سرمایۀ اجتماعی تأثیر مثبتی بر مشارکت مدنی دارد. مطالعات دیگران نیز نشان داده است که تعاملات غیررسمی با گسترش مهارتها، بهاشتراکگذاری نظرات، مصاحبت افراد و نیز ایجاد شبکههای وظایف متقابل نقش مهمی در تولید سرمایۀ اجتماعی دارند. این تعاملات غیررسمی به خصوص در شبکههای بینفردی اتفاق میافتد، هرچند تولید سرمایۀ اجتماعی در این شبکهها پیامد قصدنشدۀ تعامل بین افراد است. بود از این بحثها نتیجه میگیرد که از طرفی شبکههای بینفردی، سرمایۀ اجتماعی مرتبط با سیاست را یعنی آن نوع از سرمایۀ اجتماعی که مشارکت سیاسی را هموار میکند، تولید میکند و از طرف دیگر افزایش سطح سرمایۀ اجتماعی، منجر به افزایش تمایل شهروندان به مشارکت در سیاست میشود. اما همانگونه که بود میگوید منظور از شبکههای بینفردی در این بحثها، شبکههای رودررو است و مسئله همچنان درمورد شبکههای مجازی ازجمله فیسبوک حلنشده است. بود در ادامه با بهره گرفتن از مطالعات دیگران سه دلیل را در تأیید تأثیر مثبت فیسبوک بر رفتار سیاسی مطرح میکند: اول. فیسبوک بین کاربران خود نوعی احساس اجتماع ایجاد میکند، چراکه به افراد با فرهنگها و وابستگیهای یکسان اجازه میدهد به یکدیگر نزدیک شوند. دوم. فیسبوک میتواند مسائل سیاسی را به خانههای افراد بیاورد، چراکه افراد میتوانند در فیسبوک درمورد مسائل مهم روز بهگونهای بحث کنند که متناسب با زندگی روزمره باشد. سوم. فیسبوک هزینۀ دسترسی به اطلاعات را کاهش میدهد. صمیمیت موجب افزایش اعتماد میشود و اعتماد جزئی ضروری جهت باورپذیرکردن اطلاعات برای فرد است. فیسبوک از هر دو عنصر صمیمت/ اعتماد و اطلاعات برای کاهش هزینۀ کسب اطلاعات درخوراعتماد برخوردار است. بهعلاوه خبرخوان فیسبوک اطلاعات بهاشتراکگذاشتهشده توسط دوستان را در اختیار افراد میگذارد و بهطور مضاعف هزینۀ کسب اطلاعات را کاهش میدهد (بود، ۲۰۰۸).
کورنوی (۲۰۱۲) عضویت در گروههای فیسبوکی را مکانیسمی برای مشارکت سیاسی معرفی کرده است. عضویت در گروهها فرصتی را برای اعضا فراهم میکند که درمورد مسائل سیاسی بحث کنند. بحثکردن هم احساس تأثیرگذاری را میان شهروندان افزایش میدهد که به افزایش مشارکت سیاسی می انجامد. بهعلاوه بحث بین اعضای گروه، افراد را ناگزیر از ابراز عقاید میکند و آنها مجبورند هنگام ابراز عقایدشان دلایل خوبی در دفاع از آن بیان کنند و این فرایند افراد را به تفکر بیشتر مجبور میکند (کورنوی، ۲۰۱۲).
کارلیس (۲۰۱۳) در پژوهش خود با بهره گرفتن از نظریۀ پاتنام میگوید که سرمایۀ اجتماعی پیامد زندگی اجتماعی است که مشارکتکنندگان را قادر به کنش مؤثرتر با یکدیگر برای دنبالکردن اهداف جمعی میکند. کارلیس نتیجه میگیرد که سرمایۀ اجتماعی تولیدشده در شبکههای اجتماعی آفلاین و آنلاین باید تأثیر مثبتی بر مشارکت سیاسی داشته باشد. به عقیدۀ کارلیس تکنولوژی رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک بهطور اساسی فضایی را که در آن کاربران مشارکت میکنند، تغییر داده است و ابزارهایی را برای سادهکردن مشارکت فراهم کرده است. اولاً این تکنولوژیها به افراد اجازه میدهد شبکههای ارتباطی ایجاد کنند، بر این شبکهها تأثیر بگذارند و از آنها تأثیر بپذیرند. ثانیاً رسانههای اجتماعی هزینهها و موانع تولید محتوا درون محیط شبکهای را برای کنشگران آنلاین حذف میکنند. در این میان فیسبوک بهعلت ویژگیهای منحصربهفردش مانند وال و خبرخوان، بهعنوان مکانیسمی برای رساندن صدای افراد در بعد وسیع در حوزۀ عمومی آنلاین جایگاه ویژهای دارد (کارلیس، ۲۰۱۳).
ویسرز (۲۰۱۴) در مطالعۀ خود به کمک مدل بردی[۱۳۵]، وربا[۱۳۶] و اسکلزمن (۱۹۹۵)[۱۳۷] توضیح داده است که چگونه فعالیت سیاسی در فیسبوک منابع لازم برای مشارکت سیاسی را فراهم میکند. اولاً افراد از طریق فعالیت سیاسی در فیسبوک میتوانند روی مهارتهای مدنی خود تمرین کنند. مهارتهایی مثل شکلدادن به نظرات خود و دفاع از آن، آموختن چگونگی مواجهه با نظرات مخالف و نیز گسترش دانش سیاسی که برای مشارکت سیاسی مؤثرتر لازم است. ثانیاً افراد از نظر روانی به مشارکت تحریک میشوند. فعالیتهایی همچون مطالعه یا پست نظرات سیاسی بر علاقه و دانش افراد درمورد مسائل خاص سیاسی و اجتماعی تأثیر میگذارد که میتواند به مشارکت در دیگر فعالیتهای آنلاین و آفلاین منجر شود. ثالثاً افراد میتوانند شبکههای عضوگیری خود را گسترش دهند. مثلاً افراد با پیوستن به گروههای سیاسی یا اجتماعی فیسبوکی پیوندهای اجتماعی فیسبوکی جدیدی میسازند و امکان دریافت اطلاعات بسیج و درخواست برای مشارکت در فعالیتهای سیاسی برای آنها افزایش مییابد. البته این سؤال همچنان بیپاسخ مانده است که آیا فعالیت فیسبوکی به همین رسانه محدود میشود و به سکونگرایی[۱۳۸] یا کلیکگرایی[۱۳۹] محدود میشود، یا اینکه پتانسیل بسیج انواع دیگر مشارکت را دارد (ویسرز، ۲۰۱۴).
۳.۲. جمعبندی
در مرور این پژوهشها چند مسئله آشکار شد که به آن میپردازیم. یکی اینکه در این مطالعات بهطور کلی دیدگاه بدبینانه کمتر به محک تجربه گذاشته شده است و کفۀ ترازوی پژوهشهای تأییدکنندۀ دیدگاه خوشبینانه سنگینتر است. همچنین در سالهای اخیر بیشترِ پژوهشها بر دیدگاه سوم میانه که قائل به تأثیر دوجانبۀ اینترنت است، صحه گذاشتهاند، دیدگاهی که مورد نظر پژوهش حاضر نیز هست.
دیگر اینکه فرضیههای مطرحشده و پژوهشهای انجامشده عموماً درمورد کشورهایی با سابقۀ طولانی دموکراسی و نظامهای ثابت سیاسی است. جوامعی با فضای سیاسی باز، جامعۀ مدنی فعال، رسانههای آزاد و انتخابات آزاد در جَو رقابتی سالم. پیشفرض نانوشتۀ این مطالعات این است که رسانهها و ازجمله سایتهای شبکۀ اجتماعی بدون محدودیت در دسترس همۀ شهروندان قرار دارد. شهروندان آزادانه و بدون ترس محتواهای سیاسی دلخواه خود را در این سایتها پیگیری و تبلیغ میکنند و نظر سیاسی واقعی خود با دیگران بهاشتراک میگذارند. همچنین احزاب، نهادها و سیاستمداران خود در این شبکهها حضور رسمی دارند، با طرفداران خود در ارتباطاند و آنها را بسیج میکنند. اما وضعیت در بسیاری از کشورهای دیگر، ازجمله ایران بسیار متفاوت است. در ایران فضای سیاسی عموماً بسته است، رقابت حزبی چندان معنادار نیست و گروههای منتقد امکان فعالیت رسمی و لذا معرفی کاندیدا در انتخاباتها را ندارند. افزون بر این، تلویزیون مستقل وجود ندارد و رسانههای دیگر هم تحت نظارت حکومت هستند. بسیاری از سایتهای خبری، اجتماعی و سیاسی و بیشتر سایتهای شبکۀ اجتماعی ازجمله فیسبوک، توییتر، گوگلپلاس، یوتوب و… فیلتر[۱۴۰] است؛ بهطوریکه از نظر آزادی اینترنت، ایران در سال ۲۰۱۴ رتبۀ آخر را در جهان داشته است[۱۴۱] (FreedomHouse, 2014). با وجود فیلترینگ سایتهای شبکۀ اجتماعی، عضویت افراد در آنها طبق قانون ایران جرم نیست، ولی دسترسی به آنها نیازمند استفادۀ افراد از فیلترشکن است که این مسئله نوعی دورزدن قانون است و جرم محسوب میشود. این موضوع بهاضافه دستگیری و صدور احکام سنگین برای تعدادی از فعالان سیاسی حوزۀ اینترنت طی سالهای گذشته، افراد را در اظهارنظر سیاسی در فضای وب محتاط کرده است.[۱۴۲] موارد ذکرشده ازجمله مسائلی است که بدون درنظرگرفتن آنها تحلیل رابطۀ اینترنت و سیاست در ایران دقیق نخواهد بود.
نکتۀ دیگر اینکه در همۀ این تحلیلها بهنظر میرسد آنچه مغفول مانده است، اطلاعاتی است که افراد را به عدم مشارکت تشویق میکنند. مسئلهای که درمورد کاربران ایرانی باتوجه به شکاف موجود بین مشارکتکنندگان و غیرمشارکتکنندگان جدی بهنظر میرسد. بخش بزرگی از اطلاعات و بسیج قبل از انتخاباتها در ایران، افراد را به مشارکتنکردن فرامیخوانند و بسیاری از بحثهای موجود بهطور جدی درمورد مشارکت یا عدم مشارکت است.
باتوجه به دو نکته اخیر و همچنین وقتی مقصود از مشارکت سیاسی فقط رأیدادن است، نمیتوان گفت چون فیسبوک دسترسی به اطلاعات را ساده میکند، امکان بحث بین شهروندان را فراهم میکند و… مشارکت را لزوماً افزایش یا کاهش میدهد؛ لذا بیش از پیش نمایان میشود که دیدگاههای خوشبینانه و بدبینانه با نگاهی یکجانبه، فقط مسئله را سادهسازی میکنند. از همین رو است که در این پژوهش تفکیک مدلهای مکانیسمی خوشبینانه و بدبینانه را مناسب نمیدانیم و فهم چگونگی تأثیرگذاری را به بخش تجربی پژوهش و از لابهلای گفتههای خود افراد واگذار میکنیم.
مورد آخر هم این است که در مکانیسمهای موجود تأثیر در سطوح خرد و کلان از هم مجزا نشده است. این درحالی است که بهنظر میرسد با تمایز تأثیر اینترنت در سطح فردی از سطح جمعی که اولی به تغییر رفتار رأیدهی[۱۴۳] و دومی به تغییر میزان مشارکت می انجامد، بهتر بتوان بحثها را سامان داد.
فصل سوم: روششناسی پژوهش
۱.۳. روششناسی
روشی که برای انجام این پژوهش انتخاب کردهایم، روش کیفی است. روش کیفی اصطلاحی است کلی و فراگیر برای رویکردهای مختلفی که پیشفرض همۀ آنها این است که واقعیت، چندگانه و برساختۀ آدمیان است. بنابراین پژوهش کیفی درپی کشف معنای پدیدۀ اجتماعی است از منظر افراد یا آنگونه که افراد آن پدیده را تجربه میکنند. در این روش فهم پدیدۀ اجتماعی از نزدیک و در بافت طبیعی خود انجام میشود، از تکنیکها و ابزارهای کمی استفاده نمیشود، یافتهها بهصورت توصیفی است و هدف، اثبات و تعمیم و پیشبینی نیست. روش کیفی درحالت کلی در مقابل روش کمی قرار میگیرد. تفاوت این دو روش بهسبب نشئتگرفتن آنها از دو پایگاه نظری متفاوتِ پدیدارشناسی و پوزیتیوسم با هستیشناسیها و معرفتشناسیهای متفاوت است (پاتون[۱۴۴]، ۲۰۰۲؛ هوفل[۱۴۵]، ۱۹۹۷؛ استراوس[۱۴۶] و کوربین[۱۴۷]، ۱۹۹۸؛ لینکلن[۱۴۸]، ۱۹۹۵؛ مک[۱۴۹] و دیگران، ۲۰۰۵؛ مایکوت[۱۵۰] و مورهاوس[۱۵۱]، ۱۹۹۴؛ لینکلن، ۱۹۹۵؛ مریام[۱۵۲]، ۱۹۹۸؛ مروستی[۱۵۳]، ۲۰۰۴؛ فلیک[۱۵۴]، کاردورف[۱۵۵] و استینک[۱۵۶]، ۲۰۰۴).
در این پژوهش هدف، درک چگونگی تأثیر حیات فیسبوکی افراد در روزهای انتخابات بر رفتار انتخاباتی آنها است، اما میخواهیم این موضوع را از منظر خود افراد بررسی کنیم. بههمین جهت روشی که استفاده میکنیم، روش کیفی است. درواقع بخشی از جمعیت کشور در فیسبوک حضور دارند و در تبوتاب انتخابات فضای این شبکۀ اجتماعی بیش از هر زمان دیگر سیاسی میشود. افرادی هستند که اخبار را در صفحههای فیسبوکی دنبال میکنند و با دیگر شهروندان مخالف یا موافقشان درمورد نظرشان دربارۀ انتخابات بحث میکنند. قصد ما از این پژوهش کشف این است که آنها این محیط را چگونه درک میکنند و فکر میکنند تجربۀ حضورشان در فیسبوک چه تأثیری بر آنها و گرایش انتخاباتیشان میگذارد. در اینجا فرضیهای برآمده از نظریۀ خاصی نداریم که بخواهیم آن را بیازماییم و همچنین مفاهیمی پیشینی که بخواهیم از خارج بر پژوهش تحمیل کنیم. آنچه هست یافتههایی است برآمده از روایتهای خود افراد.
۲.۳. روش گردآوری دادهها
در این پژوهش درنظر داریم برای گردآوری دادهها از نتنوگرافی[۱۵۷] یا اتنوگرافی مجازی استفاده کنیم. اتنوگرافی را هنر توصیف یک فرهنگ میخوانند که نه اتفاقات غیرمعمول، بلکه زندگی روزمره و روتین مردم را مطالعه میکند. در بحث جمع آوری دادهها، اتنوگرافی معمولاً بهمعنی مشارکت پژوهشگر بهطور آشکار یا پنهان و برای مدتی طولانی در زندگی روزانۀ گروهی از مردم، مشاهدۀ روابط و تعاملات، مصاحبه با افراد و جمع آوری هر دادۀ مرتبط با مسئلۀ پژوهش است. بنابراین مشاهدۀ مشارکتی، مصاحبۀ عمیق و مطالعۀ اسناد، تکنیکهایی هستند که معمولاً برای جمع آوری دادهها در اتنوگرافی استفاده میشوند. (مروستی، ۲۰۰۴؛ فلیک، کاردورف و استینک، ۲۰۰۴؛ همرسلی[۱۵۸]، ۲۰۰۷)
با ورود اینترنت گونهای از اتنوگرافی با عنوان اتنوگرافی مجازی یا سایبر یا آنلاین پدید آمد و اتنوگرافی غیرمجازی، اتنوگرافی سنتی خوانده شد. در سالهای اولیۀ پیدایش اینترنت، جهان آفلاین و آنلاین مجزا از هم و لذا اتنوگرافی مجازی و سنتی متفاوت از هم دانسته میشد، اما پژوهشگران اخیراً دیگر به این دوگانگی قائل نیستند. اکنون اینترنت در زندگی اجتماعی درونی شده است و فضای آنلاین و آفلاین بهطور درهمپیوستهای، جهان اجتماعی واحدی را میسازند، بنابراین برای فهم پیچیدگیهای زندگی اجتماعی، اتنوگرافی سنتی لازم بود با گسترش تکنیکهای خود، زندگی آنلاین را در میدان مطالعۀ خود درنظر گیرد. ورود اینترنت به اتنوگرافی برمبنای این واقعیت است که اینترنت محصولی فرهنگی است، تعاملاتی در آن صورت میگیرد و لذا میتوان میدانهایی را روی آن انتخاب و با روش اتنوگرافی مطالعه کرد. برای انجام اتنوگرافی روی اینترنت معمولاً دو استراتژی روششناختی با دو عنوان «اتنوگرافی مشاهدهای»[۱۵۹] و «اتنوگرافی اطلاعدهنده»[۱۶۰] بهکار میرود. در استراتژی اول پژوهشگر از افراد فاصله میگیرد و نوشتههای آنها را مشاهده و تحلیل میکند و تمهای اصلیشان را درمیآورد. این استراتژی در فرومهای اینترنتی یا جاهایی مثل صفحهها یا گروههای فیسبوکی بهکار گرفته میشود. در استراتژی دوم پژوهشگر با افراد تعامل دارد و از تمهای برآمده از روش اول برای شروع مصاحبه و بحثهای متمرکز استفاده میکند. در اینجا افرادی برای مصاحبه انتخاب میشوند که بیشترین تعداد پست یا کامنت را داشتهاند (ویلیامز[۱۶۱] و کوپس[۱۶۲]، ۲۰۰۵؛ هین[۱۶۳]، ۲۰۰۰؛ تورس[۱۶۴] و دیگران، ۲۰۱۰؛ وبستر[۱۶۵] و مارکوس دا سیلوا[۱۶۶]، ۲۰۱۳؛ بیکر[۱۶۷]، ۲۰۱۳؛ بنیتو- مونتاگوت[۱۶۸]، ۲۰۱۱؛ اسکروتن[۱۶۹]، ۲۰۱۲؛ جانسون[۱۷۰] و هامفری[۱۷۱]، ۲۰۱۱؛ بیولیو[۱۷۲]، ۲۰۰۷؛ هالت[۱۷۳] و باربر[۱۷۴]، ۲۰۱۴، اوانس[۱۷۵]، ۲۰۱۰).
در این پژوهش از هر دوی این استراتژیها استفاده میکنیم. در ابتدا بحثهای انتخاباتی افراد را در پروفایلها یا صفحههای فیسبوکی انتخابشده (با معیارهای ذکرشده در ۴.۳)، مشاهده و تحلیل میکنیم و تمهای اصلی آنها را استخراج میکنیم. استراتژی اول را به این دلیل بهکار میبریم که اولاً بفهمیم بهطور کلی فضای انتخاباتی در صفحههای فیسبوکی چگونه و کلیت بحثها عموماً حول چه موضوعاتی بوده است و ثانیاً تحول یا عدم تحول گرایش انتخاباتی افراد خاصی را دنبال کنیم. این صفحهها بخش اعظم حوزۀ عمومی فیسبوک را تشکیل میدهند و اگر حیات سیاسی فیسبوکی تأثیری بر فرد داشته باشد، یکی از منشأهای آن بحثهای درگرفته در این صفحهها است. تمهایی که از تحلیل بحثها بهدست میآوریم، سرنخهایی به ما میدهند تا بتوانیم مصاحبه با آن افراد را در استراتژی دوم بهتر هدایت کنیم. افرادی را که میخواهیم با آنها مصاحبه کنیم، در این مرحله و از بین همانهایی انتخاب میکنیم که در بحثها شرکت کردهاند (با معیارهای ذکرشده در ۴.۳). در مرحلۀ دوم مصاحبههایی عمیق را با این افراد ترتیب میدهیم. در اینجا به این دلیل از تکنیک مصاحبۀ عمیق[۱۷۶] استفاده میکنیم که هدف رسیدن به درکی است که خود افراد از حیات فیسبوکیشان در ایام انتخابات دارند.
از لحاظ ساختار، هر مصاحبه از چند بخش کلی یا چند دسته سؤال تشکیل میشود. در ابتدا و پیش از شروع، برای مشارکتکننده روند مصاحبه و نوع سؤالها را توضیح میدهیم و از او میخواهیم اگر سؤالی دارد بپرسد. سؤالهای مصاحبه با این سؤال که «چقدر فیسبوکی هستید؟» شروع میشود و از مشارکتکننده میخواهیم بگوید که معمولاً هرچندوقت یکبار فیسبوکش را چک میکند، چقدر از زمانش را در فیسبوک میگذراند و چه کارهایی را در فیسبوک انجام میدهد. سؤال محوری بخش بعدی این است که «چقدر پیگیر اخبار و تحلیلهای سیاسی هستید؟». در این بخش از مشارکتکننده میپرسیم که بهطور کلی چقدر ذهنش درگیر سیاست است و اینکه آیا روزانه اخبار را چک میکند یا خیر. سپس از مشارکتکننده میخواهیم منبعی را که معمولاً اخبار را از آن دریافت میکند، عنوان کند و توضیح دهد که در این میان فیسبوک چه سهمی را به خود اختصاص میدهد.
پس از پرسشهای اولیه، با این سؤال که «از حال و هوای فیسبوک در روزهای انتخابات بگویید» مشارکتکننده را به فضای انتخابات میبریم و از او میخواهیم فضای فیسبوک در آن روزها را توصیف کند. در اینجا سعی میکنیم بهتدریج مشارکتکننده را به توضیح دربارۀ مسئلۀ مورد پژوهش، یعنی تأثیر فضای فیسبوک بر شکلگیری رأی انتخاباتی فرد که منجر به رفتار ویژۀ رأیدهی او میشود، سوق دهیم. با احساس اقناع از صحبتهای مشارکتکننده، پایان سؤالها را اعلام میکنیم و از میخواهیم اگر توضیح دیگری دارد که به پیشبرد پژوهش کمک کند، اضافه کند. درنهایت از مشارکتکننده سن، میزان تحصیلات و این مورد را که او داخل یا خارج از کشور زندگی میکند، میپرسیم.
این مصاحبهها از لحاظ تکنیک، بهطور کلی ذیل دو نوع مصاحبۀ نیمهاستاندارد و مصاحبۀ روایی (فلیک، ۱۳۸۸) یا ترکیبی از این دو جای میگیرند. به این معنی که برای مشارکتکننده توضیح میدهیم که در پاسخ به سؤالها محدودیت چندانی در وقت و تعداد کلمات ندارد؛ در عین حال مراقبیم اگر توضیحات او فراتر از موضوع رفت، بهنحوی صحبت او را قطع کنیم و مصاحبه را به روند مدنظرمان هدایت کنیم. در این میان گاه لازم میشود منظور روششناختی خود را از طرح سؤالها برای مشارکتکننده بیان کنیم.
همچنین مصاحبهها خود برحسب تفاوت در نوع توضیحهای مشارکتکننده با هم متفاوتاند. به این معنی که در ابتدای هر بخشِ مصاحبه، از مشارکتکننده یک سؤال باز و کلی میپرسیم. برخی از مشارکتکنندگان توضیح مکفی میدهند و گاه نیازی به سؤالهای جزئیتر نیست. توضیح برخی دیگر گنگ یا خارج از بحث است و لذا نیازمند سؤالهای بیشتری است. طی مصاحبه، حسب نیاز، از سؤالهای مواجههای و سؤالهای مأخوذ از ادبیات پژوهش استفاده میکنیم. در آن بخش از مصاحبه که میخواهیم مشارکتکننده را به فضای انتخابات ببریم، سعی میکنیم مصاحبه بیشتر فرم روایی بگیرد. این بخش با یک سؤال مولد روایت شروع میشود و حسب توضیحات مشارکتکننده سعی میکنیم با سؤالهای بعدی در روایتی که او نقل میکند، بیشتر کندوکاو کنیم.
۳.۳. روش تجزیه و تحلیل دادهها
در پژوهش پیشِرو برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش تحلیل تماتیک استفاده میشود. تمها، معناهای الگودار و تکرارشونده درون مجموعهدادهها هستند و حرفی مهم در رابطه با سؤال پژوهش میزنند. تحلیل تماتیک روشی است برای تشخیص، آنالیز و گزارش این تمها. این روش فراتر از کلمهها و عباتهای واضح میرود و هم ایدههای واضح و هم تلویحی درون دادهها را توصیف میکند. برای سازماندهی دادهها در این روش از کدگذاری استفاده میشود و تحلیل شامل حرکت رفتوبرگشتی مداوم بین مجموعهدادهها، خلاصههای کدشده و تحلیلهای تولیدشده است (اگوینالدو[۱۷۷]، ۲۰۱۲؛ راس[۱۷۸] و گرین[۱۷۹]، ۲۰۱۱؛ فلورش[۱۸۰] و دیگران، ۲۰۱۰؛ بران[۱۸۱] و کلارک[۱۸۲]، ۲۰۰۶(
۴.۳. زمان پژوهش و منابع دادهها
این پژوهش در پاییز ۱۳۹۳ و برمبنای اطلاعاتی از تعدادی صفحۀ فیسبوکی، ثبتشده در بهار ۱۳۹۲، یعنی هفتههای پیش از انتخابات ریاست جمهوری، انجام میشود. نمونهگیری پژوهش در چهار سطح انتخاب پروفایلها یا صفحهها، انتخاب پستها، انتخاب کامنتها و انتخاب افراد انجام میشود و در هرسه، از نمونهگیری غیراحتمالی تعمدی استفاده میشود. درخود ذکر است که در این پژوهش به پروفایلها یا صفحههای عمومی افراد مراجعه میکنیم، چراکه کاملاً باز هستند و دسترسی به همۀ اطلاعات آن و مربوطبه هرزمانی، برای همه امکانپذیر است، درحالیکه پروفایلهای خصوصی افراد معمولاً فقط برای دوستان بازند و امکان دسترسی به آنها برای همه وجود ندارد.
انتخاب پروفایلها یا صفحههای عمومی: برای انتخاب صفحههایی از میان انبوه صفحههای فیسبوکی موجود نیز چند معیار داریم. معیار اول تعداد دنبالکنندههای صفحه است. صفحههای با تعداد دنبالکنندههای چندهزارنفر ارجحیت دارند، چراکه در این صفحهها امکان یافتن بحثها و افراد برای بررسی بیشتر است. معیار دوم وجود بحثهای انتخاباتی بین دنبالکنندههای صفحه در قسمت کامنتهای گذاشتهشده است، چراکه هدف بررسی بحثهای انتخاباتی و سپس مصاحبه با افرادی است که در این بحثها شرکت داشتهاند و بحث در قسمت کامنتهای مربوط به هر پست صورت میگیرد. معیار سوم تنوع پروفایلها یا صفحهها به لحاظ خط مشی سیاسی است، چراکه هر پروفایل یا صفحهای قاعدتاً به روند فکری سیاسی خاصی نزدیک است، بنابراین ممکن است بیشتر دنبالکنندههای آن را افراد موافق آن خطمشی تشکیل دهند و لذا بحثها تنوع چندانی نداشته باشد.
انتخاب پستها: معیار، انتخاب پستهای مرتبط با اتفاقات انتخاباتی است، بهویژه آنهایی که حساسیت بیشتری را برانگیختهاند و بحثهای بیشتری پای آنها شکل گرفته است.
انتخاب کامنتها: در انتخاب کامنتهای پست انتخابشده معیار اول قاعدتاً مرتبطبودن آن کامنت به موضوع انتخابات است. در اینجا سعی میشود همۀ کامنتهای مرتبط بررسی شود تا در استخراج تمها، کمترین خطای ممکن را داشته باشیم. معیار دوم، انتخاب کامنتهایی است که مستقیم یا غیرمستقیم در پاسخ به پست یا کامنت فرد دیگری گذاشته شده و بدینترتیب بحثی درگرفته است.
انتخاب افراد: در انتخاب افراد برای مصاحبه هم معیار، افرادی است که با گرایشهای انتخاباتی متفاوت در بحثها شرکت کردهاند و دیدگاهشان را اعلام کردهاند یا سعی کردهاند دیگران را به پیروی از دیدگاه خود تشویق کنند. همچنین برای رسیدن به نتیجهای با خطای کمتر، تلاشمان بر این است افرادی را انتخاب کنیم که بهنظر با هویت واقعی و نه ساختگی در فیسبوک حضور دارند.
۵.۳. وثوق دادهها
نواحی بارندگی در هندوستان:
بر اساس الگوی بارش سالانه و رطوبت مورد نیاز خاک، نواحی اصلی بارش هندوستان را میتوان به صورت زیر طبقهبندی کرد:
ناحیهی A: ناحیه بارش کم
ناحیهی B: ناحیه بارش متوسط
ناحیهی C: ناحیه بارش زیاد
ناحیهی A: اینها نواحی با اتلاف کم آب هستند زیرا در این نواحی به دلیل بارش کم در حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیمتر در سال با در نظر گرفتن گنجایش بالای حفظ رطوبت که خسارت رواناب و نفوذ عمقی را کاهش میدهد، میزان اتلاف آب کم است. میتوان در عرض شیبهای طبیعی (۴/۰ تا ۶/۰ درصد)، شیارها و بسترهای پهن و عریضی ساخت به گونهای که بتوان آب باران را حفظ کرد.
ناحیهی B: نواحی با اتلاف متوسط آب. در این نواحی بارش متوسط ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیمتر در سال و گنجایش حفظ رطوبت کم تا متوسط خاک، باعث اتلاف آب از طریق رواناب سطحی میشود.دراین نواحی، حفظ رواناب از طریق حفر استخرهایی در آبریزهای ۵ تا ۱۰ هکتاری صورت میگیرد. به این ترتیب آب رواناب به منظور آبیاری مکمل ذخیره شده و از نظر اقتصادی نیز به کشاورزان کمک میکند.
ناحیهی C: نواحی هستند که میزان بارندگی از متوسط تا زیاد (در حدود ۱۰۰۰ میلیمتر در سال) دریافت میکنند. دراین نواحی خاک از ظرفیت حفظ آب کمی برخوردار بوده و رواناب سطحی و فرسایش سطح جزء ویژگیهای معمول آن محسوب میشود از این رو مدیریت آب در این مناطق بسیار مؤثر خواهد بود.در این مناطق به منظور ذخیره رواناب و تغذیه آبهای زیرزمینی مدیریت آبریزها لازم است.
از این رو انتظار میرود که اتلاف آب به شکل رواناب سطحی و نفوذ در خاک به این صورت باشد:
در نواحی A پایین; در نواحی B متوسط ; در نواحی C بالا.
ناحیه B (اتلاف متوسط آب)
ناحیه A (اتلاف آب کم
ناحیه C (اتلاف آب زیاد)
نیمه مرطوب نیمه خشک حاره ای خشک
۰/۷-۵/۴ () ۵/۴-۲ () ۲> ()
شکل ۱-۱- اتلاف آب مورد انتظار در نواحی جداگانه C ,B ,A
آب باران یکی از منابع طبیعی است که میتوان آن را به بهترین نحو بر روی یک بستر آبریزی مدیریت کرد. در نواحی حارهای نیمه خشک کشت دیم شدیداً به مقدار باران، توزیع باران و ظرفیت خاک برای حفظ باران جهت رشد گیاه بستگی دارد.
نواحی A:
نواحی با کشت عمدتاً دیم:
اراضی کشاورزی دیم در هندوستان را میتوان به طور گستردهای به پنج ناحیه شرقی، شمالی، مرکزی، غربی و جنوبی طبقهبندی کرد )ونکاتس وارلو[۱۴]،۱۹۸۷).
نواحی شرقی شامل رانچی (شامل بانکورا و بخشهای پارولیا از بنگال غربی) و نواحی شمالی شاملهاریانا، پنجاب، جامو و کشمیر است. مناطق مرکزی شامل اوتار پرادش و مادیا پرادش و مناطق غربی شامل ماهاراشترا، گوجرات، راجستان هستند. در مناطق جنوبی، آندرا پرادش، کارناتاکا و تامیل نادو قرار دارند.
نواحی کم آب در کشور:
داکشینامورتی و همکارانش در سال ۱۹۷۳ گزارش کردند که ۷۷ بخش در هندوستان بارندگی کمتر از ۷۵۰ میلیمتر در سال داشته و ۵۰ بخش دیگر میتوانند به عنوان مناطق مستعد خشکسالی محسوب شوند. به علاوه ۲۲ بخش دیگر در ماهاراشترا، گوجرات، مادیاپرادش، کارناتاکا، راجستان و اوتارپرادش وجود دارند که بین ۷۵۰ تا ۸۵۰ میلیمتر بارندگی سالانه دارند. به علاوه همه این بخشها به عنوان مناطق در معرض خشکسالی شناخته شدهاند.
قبلاً پنجاب، هاریانا و اوتارپرادش غربی شدیداً جزء مناطق در معرض خشکسالی قرار داشتند اما امروزه آبیاری چهره کشاورزی را دراین مناطق کاملاً تغییر داده است. در نتیجه در بیشتر این مناطق استخراج آبهای زیرزمینی تا حد امکان و پیشرفت تکنیکهای مناسب جهت حفظ رطوبت از ارزش بسیاری در مبارزه با خشکسالی برخوردارند.
برنامه پیشنهادی شبکه آب ملی از پتانسیل فوقالعادهای برای کاهش مناطق کم آب کشور مانند اوتار پرادش جنوبی، بیهار جنوبی، راجستان، گوجرات، مادیا پرادش، ماهاراشترا، کارناتاکا و تامیل نادو، برخوردار است.
طبیعت خاک در مناطق کشت دیم و محصولات مناسب کشت:
در مناطق کشت دیم پنج نوع اصلی خاک، شامل خاکهای سیاه، سرخ، آبرفتی، سیروزمیک و کوهپایهای به طور عمده وجود دارند. در شمال و شمال غربی هندوستان خاکهای آبرفتی، سیروزمیک و کوهپایهای غالب هستند در حالی که در جنوب و مرکز کشور خاکهای سرخ و سیاه بیشتر سطح را پوشانده است.
۱) خاکهای سیاه:
خاک سیاه در مناطق ایندور در مادیاپرادش و مناطق جانسی در اوتار پرادش در نواحی مرکزی پیدا میشود. مناطق بیجاپور و بلاری از کارناتاکا، بخشهای جنوبی ماهاراشترا و منطقه کوویلپاتی از تامیل نادو در نواحی جنوبی، مناطق سولاپور و آکولا از ماهاراشترا، منطقه راجکوت از گوجرات و منطقه آدایپور از راجستان در نواحی غربی با این خاک پوشیده شدهاند.
خاکهای سیاه بسیار عمیق و میزان خاک رس بالا بوده و از ۳۰ تا ۷۰ درصد متغیر هستند. ظرفیت ذخیره رطوبتی بالاتر و میزان مکش آب کمتر، نفوذپذیری کمتر و شدت نفوذ پایین از ویژگیهای این نوع خاک است از این رو مشکلات اجرای مدیریت آب کمتر است. در خاکهای سیاه، خیش زدن عمیق با بهره گرفتن از خیش صفحهای پیش از فرا رسیدن بارانهای موسمی و مالچ دادن عمودی، مشخصاً باعث حفظ آب باران میشود.
معمولاً دراین خاکها محصولاتی نظیر نخودسبز، لوبیای سودانی، ارزن مرواریدی، باقلا اسبی، لوبیازمینی ، لوبیا بیدی، و بادام زمینی و در فصلهای بارانی ذرت خوشهای، آفتابگردان و نخود بنگالی کشت میشوند.
۲) خاک سرخ:
خاکهای سرخ در منطقهی رانچی بیهار، منطقه بوبانسوار ایالت اوریسا شامل بخشهای بانکورا و پورولیای بنگال غربی در نواحی شرقی؛ مناطق حیدرآباد وآنانتاپور ایالت آندراپرادش و منطقه بانگالور ایالت کارناتاکا دیده میشوند.
خاکهای سرخ دارای بافت سبک و عمق کم تا متوسط بوده و معمولاً در لایه زیرین آن خاک فشردهای قرار دارد که اجازهی حرکت آب را میدهد اما از نفوذ ریشه گیاه جلوگیری میکند.این خاکها مستعد فرسایش و سله بستن روی لایه ی سطحی خود هستند. به دلیل شکلگیری سله در رویهی سطحی خاک، ایجاد رواناب در آلفی سولها بیشتر از ورتیزولها است. این خاکها شامل خاکهای نرم ماسهای است که معمولاً میزان خاک رس آن کم است (۱۰ تا ۲۰ درصد خاک رس)، ظرفیت حفظ مواد غذایی پایین اما مکش آب بالایی دارند. به طور کلی میزان آب حفظ شده در پروفیل خاک در حدود ۱۵سانتیمتر در عمق یک متر بوده و این خاکها برای پرورش محصولات تابستان بسیار مناسب هستند.
محصولاتی نظیر بادام زمینی، سویا، ذرت، ذرت خوشهای، لوبیای سودانی، نخود سیاه، نخود سبز، کنجد، نیجر(دانه روغنی)، باقلا اسبی، کرچک، ارزن انگشتی، لوبیا چشم بلبلی و غیره برای این خاکها مناسباند.
۳) خاکهای آبرفتی:
خاکهای آبرفتی در مناطق وارناسی و آگرای ایالت اوتار پرادش و منطقه ریوای ایالت مادیا پرادش دیده میشوند. خاکهای آبرفتی تقریباً هموار بوده و از بافت سبک تا متوسط و نفوذپذیری خوب برخوردارند. با داشتن مقدار کم خاک رس (۱۰ تا ۲۰ درصد) این خاکها آب کمتری را در خود نگه میدارند (۱۰ تا ۲۰ درصد)، و از این رو مکش آب در آنها بالا است. عمق این خاکها نامحدود بوده و این امر موجب دسترسی بیشتر به آب و مواد غذایی میشود که منجر به باروری خاک میشود. این خاکها در حدود ۱۵ سانتیمتر آب را در عمق یک متری از پروفیل خاکهای شنی لومی و ۲۰ سانتیمتر آب را در عمق یک متری در خاکهای لومی شنی نگه میدارند.
به طور کلی ارزن مرواریدی، نخود سیاه، نخود سبز، بادام زمینی و … در تابستان کشت میشوند و خردل، جو، گندم، نخود بنگالی، عدس، کنجد، گل رنگ، جو دو سر و … در فصل زمستان، در این اراضی کشت میشوند.
۴) خاکهای بیابانی یا سیروزمیک:
خاکهای بیابانی در منطقهی جودپور در ایالت راجستان و منطقه دانتیوادا در ایالت گوجرات در ناحیه-ی غربی و منطقه هیسار در ایالت هاریانا در ناحیهی شمالی مشاهده میشوند.
خاکهای بیابانی سبک و لومی تا لوم شنی هستند. تشکیل سله روی خاک یکی از بزرگترین مشکلات این خاکها بوده و فرسایش خاک توسط باد در این اراضی متداول است.
تنها محصولات تابستان مانند: ارزن، لوبیای خوشهای، نخود بنگالی، خردل، نخود سبز، گل آفتابگردان، کرچک، بادام زمینی و … میتواند به صورت سیستمهای تک محصولی و یا سیستمهای زراعت متداخل پرورش داده شوند.
۵) خاکهای کوهپایهای:
خاکهای کوهپایهای در منطقه هشیارپور و راخ- دینسار ایالت پنجاب درایالت پنجاب؛ جامو و کشمیر و هیماچال پرادش در ناحیهی شمالی و منطقه دهرادان درایالت اوتار پرادش دیده میشوند.
این خاکها لوم شنی تا لوم رسی بوده و میزان ذخیره رطوبت آنها از متوسط تا بالا است. این خاکها در مناطق پرباران واقعاند و از این رو میتوان محصولی دو برابر را بدست آورد. ترتیب کاشت مناسب عبارتند از: کاشت ذرت، نخود سیاه، لوبیا چشم بلبلی، نخود چینی و … در تابستان و گندم، جو، نخود بنگالی، شلغم روغنی، خردل و … در فصل زمستان.
شرایط آب و هوایی نامساعد:
شرایط نامساعدی که به دلیل بارانهای موسمی در اراضی خشک و بایرایجاد میشود یکی ا ز اصلی ترین مشکلات این مناطق محسوب میشود. کشاورزان بایستی با شرایط نامساعد آب و هوایی زیر که در سالهای مختلف روی داده و موجب خراب شدن محصولاتشان میشود، رو به رو شوند:
۱) بارندگی کم تا نرمال با توزیع یکسان
۲) آغاز زود هنگام بارشهای نرمال به مدت طولانی
۳) آغاز دیرهنگام بارندگی با شدت بارش نرمال
۴) آغاز زود هنگام بارش نرمال به مدت کوتاه
۵) آغاز نرمال بارشها به دنبال خشکسالیهای متناوب
۶) آغاز دیرهنگام بارشهای نرمال و قطع دیرهنگام آن
۷) آغاز دیرهنگام بارش با قطع شدن ناگهانی
روش آزمون فرضیه
روش آزمون فرضیه در این پژوهش بصورت مطالعات کتابخانهای است؛ همچنین در این راستا از تحلیلهای سیاسی نیز بهرهبرداری شده است.
اهمیت اثبات فرضیه
اثبات فرضیه اصلی پژوهش در واقع روشن ساختن ماهیت پژوهش در جهت اثبات تأثیر رقابتهای سیاسی بر امنیت ملی است تا از این طریق بتوان گامی در جهت شناخت رقابت از جهات مختلف و چگونگی هدف گذاری گروه های سیاسی موجود در جامعه را که به امنیت ملی جامعه و کشور خود تلاش دارند یا در جهت تخریب پایههای امنیتی گام برمیدارند را تبیین میکند.
سازماندهی پژوهش
پژوهش حاضر شامل سه بخش است:
بخش نخست پژوهش، دربرگیرنده کلیات نظری و بررسی اجمالی است که شامل هفت فصل میگردد:
در فصل اول، طرح مسئله است.
فصل دوم این بخش، مبانی نظری مفهوم رقابت و معانی لغوی و اصطلاحی و الگوهای رقابت سیاسی بیان شده است.
فصل سوم این بخش به ماهیت و چیستی رقابت سیاسی که تکثر سیاسی و پلورالیسم و صور متفاوت تکثیر سیاسی چون تکثر سیاسی متوازن، آزادی و آزادی فراقانونی، پیشگیری از استبداد اکثریت حاکمیت مقتدر نهادمندی و مرزهای وفاق سیاسی است اشاره شده است.
فصل چهارم این بخش، به آسیبشناسی رقابتهای سیاسی در ایران، که با استدلال منتقدان تحلیل شده و نبود و ضعف جامعهپذیری سیاسی در میان نخبگان و نهاد دولت و مردم پرداخته است.
فصل پنجم این بخش، به الگوهای مختلف مورد بحث در رقابتهای سیاسی چون الگوی تکثرگرا، یکسان انگار، تثبیتگرا و جهت شناخت حوزههای آن به نهادهای رقابت و سپس تفاوت رقابت و مشارکت و عوامل تعیین کننده مشارکت سیاسی پرداخته شده.
فصل ششم این بخش، شاخصهای رقابت سیاسی در سطوح پنهان و آشکار و شاخصهای وفاق در جمهوری اسلامی و مدل رقابتی وفاقزا بصورت نمودار ارائه گردیده است.
فصل هفتم این بخش، به جنبشهای ساختاری و چالشهای مربوط به باز تقسیم قدرت در ایران و چالشهای مطبوعات در روند رقابتهای سیاسی درون ساختاری و تجربه حزبی در ایران و زمینه تاریخی و انواع حزب در ایران و به بحث انتخابات (چیستی، اهمیت و ضرورتهای انتخابات) و رقابتهای انتخاباتی زمان جنگ؛ یعنی از مجلس دوم تا سوم و پس از جنگ یعنی؛ از مجلس سوم تا چهارم و از مجلس چهارم تا آغاز دوره ریاست جمهوری خاتمی و پس از تشکیل دولت خاتمی تا مجلس ششم شورای اسلامی و در خاتمه بحث انجام نتیجهگیری از انتخابات و بررسی رقابت سیاسی در دوره ۱۲ ساله حیات جمهوری اسلامی و در نهایت، به تصاعدی شدن رقابتهای درون ساختاری در انتخابات ریاست جمهوری پرداخته تا بحث را وارد مرحله دوم خود؛ یعنی بخش دوم پژوهش نموده تا به دیدگاه های صاحبنظران سیاسی و قواعد رقابت سیاسی پس از تصویب قانون اساسی پرداخته شود.
و اما در بخش دوم، شامل دو فصل است که به بخشی از سؤالات فرعی و فرضیههای فرعی میپردازد:
فصل اول این بخش، دیدگاه های «دال و هانتینگتون و لوسین پای» را که تکثرسیاسی، حاصل رقابت سیاسی و «هانتینگتون» هم که از پیروان دال در این نظر است پرداخته است.
در فصل دوم این بخش قواعد رقابت سیاسی در نظام جمهوری اسلامی که در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ توسط مجلس بررسی نهائی شده، پرداخته است، و از این حیث اصول کلی قواعد رقابت سیاسی و اسلام و رقابت و دیدگاه های مخالف و موافق با چند استدلال درباره دیدگاه مخالف طرح میگردد و در نهایت درباره شورا و رقابت بحث میشود.
بخش سوم پژوهش، که بخش نهائی محسوب شده، به پاسخگوئی به فرضیه اصلی تحقیق پرداخته و در پنج فصل تقسیم بندی شده است:
فصل اول این بخش، مفهوم فرایند و برآیند امنیت ملی که اقتدار ملی را بدنبال دارد و نکات مهم در امنیت ملی همچون تواناییهای یک کشور، تهدیدات خارجی، ارزشهای داخلی، پرداخته شده است.
فصل دوم این بخش، به اصول بنیادین و امنیت ملی نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و تأثیر رقابتهای سیاسی و فرهنگ و مشارکت سیاسی بر امنیت ملی که در واقع پاسخ سؤال اصلی است پرداخته شده است.
در فصل سوم این بخش، به آسیبشناسی ساختاری و امنیتی کردن رقابت پرداخته شده.
فصل چهارم این بخش، احزاب سیاسی در یک نگاه و جداول دیدگاه گروه ها و احزاب سیاسی را پیگیری نموده است.
فصل پنجم این بخش، به نتیجهگیری از پژوهش انجام گرفته و منابع به کار برده در این پژوهش معرفی گردیده که از نظر خوانندگان محترم میگذرد.
فصل دوم
مبانی نظری مفهوم رقابت و معانی لغوی
مفهوم رقابت
رقابت به معنای عام کلمه از قدمتی به درازای زندگی اجتماعی انسان برخوردار است، گردهمائی افراد بشر در نقاط مسکون دنیا که ابتدا تحت تأثیر ذات اجتماعی انسان صورت گرفت، زمینهساز بروز نیازهای دیگری نیز شد. به مرور که انسانها، حکومت داری را تجربه کردند، رقابت، به بخشهای دیگر نیز کشیده شد، گروههای مختلف انسانی در شکل قبیلهها با هدف دستیابی به ریاست قبیله یا تصرف قلمرو دیگران و تسلط بر آنان به رقابت با هم قطاران یا افراد مقابل خود پرداختند.
دوران جدید که با حاکمیت مطلق انسان بر سرنوشت خود در دنیای غرب آغاز شد، نوع جدیدی از حکومت را بنام دمکراسی به دنیای بشریت عرضه داشت که پایانی بر حیات نظامهای پادشاهی بود، از اولین ویژگیهای این حکومت مطرح کردن شعار اختصاص تعیین سرنوشت بشر به خود او بود که به تدریج به شکل حکومت نمایندگی خود را نشان داد. اقتضای حکومت نمایندگان ملت، انتخاب آنها از سوی مردم بود، مردمی با سلیقههای مختلف. ادامه این روند به پیدایش فرقههایی در جامعه انجامید که کار ویژه اصلی خود را طراحی و اجرای برنامه تصاحب و حفظ قدرت سیاسی بهشکل مساعدت در انتخاب نمایندگان مردم قرار داده بودند.
گرچه جهان، حداقل از لحاظ اسمی با عنوان جمهوری اسلامی موریتانی و جمهوری اسلامی پاکستان تا سال ۱۹۷۹ میلادی یا سال ۱۳۵۷ هجری شمسی آشنا بود، اما تشکیل جمهوری اسلامی شیعه مذهب در ایران و تأثیری که انقلاب اسلامی بر معادلات منطقهای و بینالمللی قدرت نهاد، اندیشیدن درباره سوال پیش گفته از این لحاظ جدیتر و ضروریتر ساخته است.
بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران امور سیاسی مترصد مشاهده چگونگی تعامل رقابت گروههای سیاسی با دوام نظام سیاسی و در نتیجه کارآمدی نظام در این جهت بودهاند.
مسئلهای که ناشی از شعارهایی است که توسط انقلاب اسلامی مطرح شده و در قانون اساسی نیز آمده است. علیرغم اهمیت موضوع، بلحاظ بینالمللی و بویژه داخلی و افزایش مباحث مربوط به آن، در سالهای اخیر، پژوهشی قانع کننده درباره آن، صورت نگرفته است، البته نبود پژوهشی جامع در این باره اختصاص به دوره نوپایی جمهوری اسلامی ندارد، بلکه دوره ماقبل آن نیز از همین کمبود رنج میبرد.
درباره احزاب سیاسی، انتخابات یا سایر تحولات سیاسی سالهای ۱۳۷۵ـ۱۲۸۵ آثار فراوانی به رشته تحریر درآمده، اما تلاش علمی با دورنمای آنچه مطرح شد کمتر مورد توجه بوده و حالتی کاملاً فرعی داشت. هرچند در طول یکصد سال اخیر، تنازع سیاسی چنان هوش از سر بازیگران عرصه سیاست ایران ربوده که تنها و تنها در فکر اختصاص سهم بوده و کمتر به تداوم حیات نظام سیاسی فکر میکردهاند.
الف: رقابت سیاسی
رقابت که موصوف سیاسی واقع شده، از لحاظ لغوی و اصطلاحی قابل مطالعه است.
۱ـ رقابت سیاسی از لحاظ لغوی
در لغتنامه دهخدا دو کلمه رقابت و رقیب نزدیک بهم بکار رفته و معانی آن تا حد زیادی راهگشا و وافی به مقصود است. برای واژه رقابت، معانی: «نگهبانی کردن»، «انتظار کشیدن»، «انتظار و نگهبانی انتظار» «چشم داشتن و همچشمی» (دهخدا ۱۳۷۷، ج ۸ و ص ۱۲۱۸۹) و مقابل واژه رقیب: «نگهبان»، «نگاهبان»، «حارث»، «نگاهبان بر هر چیزی»، «حافظ و نگهبان»، «پاسپان و مراقب» ذکر شده است. (دهخدا ۱۳۷۷، ج ۸، ص ۱۲۲۰۳). به علاوه توضیح داده شده که چون «دو کس بر یک نفر و یا یک چیز عاشق و مایل باشند، هر یک فرد دیگری را رقیب خواهد بود»، «دوکس که بر یک معشوق باشند، هر یکی فرد دیگری را رقیب باشد، چرا که هر یکی از دیگر نگهبانی و حفاظت معشوق میکند»، «ستارهای که چون طالع شود مقابل او غروب کند» یا ستاره یا صورتی که فرو شود چون دیگری برآید.» «ستارهای که چون طلوع کند ستاره مقابل او فرو شود و همه منازل رقیباند مگر صاحب خود را»، «رقیب ستارهای است که غروب کند با طلوع دیگری مانند ثریا که رقیب آن اکلیل است و همین که ثریا موقع عشاء طلوع کرده اکلیل غروب میکند و برعکس همین که اکلیل هنگام عشاء طلوع کرد ثریا فرو شود»، «چون ثریا که رقیب اکلیل است و بالعکس»، «گویا نام یکی از دو ملک که مواظب اعمال آدمی باشند و نیکو و بد عمل نویسنده در اشاره آیه شریفه «ما یلفظ من قول الالدیه رقیب عتید» «رقیب دست چپ: فرشته موکل بر اعمال بد شخص» «رقیب دست راست: فرشته موکل بر اعمال نیک شخص» دهخدا (۱۳۷۷، ج ۸، ص ۱۲۲۰۴)
در فرهنگ فارسی عمید نیز به نوعی همان معانی رقابت بطور موجزتر ذکر شده و تنها واژههای چشمداشتن بر چیزی و همچشمی کردن به آن اضافه شده. «عمید، ۱۳۷۳، ص ۷۰۴» و نیز در مقابل کلمه رقیب به معانی پیش گفته واژه «منتظر» افزوده شده است. «عمید، ۱۳۷۳، ص ۷۰۵». از معانی ذکر شده در بالا نکات ذیل حاصل میشود:
اول ـ دوعبارت «چون دو نفر بر یک نفر» و «دو نفر بر یک معشوق عاشق باشند» بیانگر چیزی هستند که موضوع رقابت واقع میگردد در عبارت دهخدا موضوع رقابت، معشوق است و در سیاست امروزی قدرت سیاسی، موضوع رقابت است.
دوم ـ عبارتهای «ستارهای که چون طلوع کند»، «ستارهای که چون طالع شود» و «ستاره یا صورتیکه فرو شود» حاکی از نتیجه نهایی رقابت است که پس از انجام رقابت یکی از دو رقیب به موضوع دست مییابد و دیگری از صحنه خارج میشود.
سوم ـ عبارات «مواظب»، «نگهبان»، یا نام ملکی است بر دست راست که حاکی است از دور مایه مراقبت دائمی است به نوعی که نمایانگر کنش و واکنشهای رقبا نسبت به یکدیگر است که در طول مدت رقابت یا چشم و همچشمی اتفاق میافتد.
وقتی صفت سیاسی به رقابت اضافه میشود معنای اصطلاح مزبور کاملتر میشود.
گرچه در متون قدیمی سیاست به معنای «پاس داشتن ملک، نگاه داشتن، حفاظت حراست، حکم راندن بر رعیت، رعیت داری کردن، مجازات کردن، حکومت، ریاست و داوری» آمده (دهخدا، ۱۳۷۷ ج ۹ ص ۱۳۸۶۶)، امروزه از آن «فرایند مداوم مذاکرهای» استنباط میشود «که حل مصالحه آمیز منازعات را تضمین می کند»[۱]
۲ـ رقابت سیاسی از لحاظ اصطلاحی
همواره از رقابت سیاسی به همزاد با مشارکت سیاسی یاد میشود و بین آن دو تفکیکی صورت نمیگیرد، در متون متعددی که در این باره به رشته تحریر درآمده یکی لازمه دیگری دانسته شده و تحقق یکی بدون دیگری، ناممکن قلمداد شده است. همچنین به هنگام طرح مسئله ماشینهای انتخاباتی، یعنی احزاب سیاسی، از رقابت سیاسی سخن به میان آمده و ظاهراً کنشها و واکنشهای احزاب سیاسی در ساماندهی سیاسی امور، عین رقابت سیاسی دانسته شده است[۲]، به علاوه آنچه در این باره به رشته تحریر درآمده، عموماً به طور کلی مقومات مقدمات، متفرعات، بنیادها و ملزومات رقابتسیاسی را مورد توجه قرار داده است.
شاید بداهت اصطلاح رقابت سیاسی، موجب بینیازی از تعریف آن باشد، یا، احتمالاً چون با وجود مشارکت سیاسی، رقابت سیاسی حالتی عملیاتی داشته، ذهنیت موجود درباره آن عینی تلقی شده و بیشتر به تعریف مشارکت سیاسی، عنایت شده است. به عنوان مثال «مایرون واینر» ضمن ده تعریف که از مشارکت سیاسی به عمل آورده، تعریف ذیل را انتخاب کرده است:
«هر نوع اقدام داوطلبانه، موفق یا ناموفق، سازمان یافته یا بیسازمان، مقطعی یا مستمر که برای تأثیرگذاری بر انتخابات سیاستهای عمومی، اداره امور عمومی یا گزینش رهبران سیاسی در سطوح مختلف حکومتی اعم از محلی و ملی، روشهای قانونی یا غیرقانونی را بکار گیرد.»
تعریف مایرون واینر تا حد زیادی با جوهره رقابت سیاسی تناسب دارد، در واقع هدف از رقابت سیاسی نیز چیزی جز نوعی تأثیر گذاری بر سیاست کشور یا قدرت سیاسی نیست، او میگوید:
«وقتی از مشارکت کنندگان سخن به میان میآوریم، بعضاً منظورمان افراد فعالی است که برای دستیابی به مناصب دولتی تلاش میکنند، در همایشهای عمومی حضور مییابند، به احزاب سیاسی میپیوندند و ساعات زیادی از وقت خود را در امور عمومی صرف میکنند»[۳]
به همین جهت میتوان رقابت سیاسی را مسابقهای تصور کرد که برای تصاحب و حفظ قدرت سیاسی، توسط بازیگران سیاسی صورت میگیرد.
درباره این نوع تعریف از رقابت سیاسی نکاتی قابل ذکر است:
اول ـ رقابت سیاسی در طول زمان بویژه در دنیای غرب دستخوش دگرگونیهایی شده است از خشونت بار بودن در دوران ماقبل مدرن به مسالمت آمیز و مبتنی بر گفتگو بودن در دوران مدرن از حالت گریز از مرکز داشتن به حالت متمایل به مرکز بودن، از حالت برون سیستمی داشتن به درون سیستمی شدن، از جمعی و تودهای بودن به نهادی و قانونمند بودن، از هویتی بودن به اقتصادی و اجتماعی شدن، از تلاش برای دستیابی صرف به منافع به تلاش برای تحقق شایسته سالاری در امر حکومت تحول یافته است.
بطور کلی در این تحول مهم دو عامل اساسی نقش داشته است:
۱ـ از یک سو در نظامهای سیاسی با تبدیل آنها از بسته (قطع ارتباط آنها با محیط سیاسی) به باز (ایجاد ارتباط با محیط) تغییرات اساسی حاصل شده.
۲ـ نوع مطالبات اجتماعی از هویتی به اقتصادی و اجتماعی تغییر یافته که به نوبه خود حاصل مطالبات را از سرکوب و خشونت به گفتگو، رقابت مسالمت آمیز و پاسخگویی تغییر داده است.
دوم ـ برای عملیاتی شدن چنین رقابتی وجود پیش شرطهای ذیل لازم است:
تکثر سیاسی، آزادی، اقتدار، نهادمندی فرهنگ رقابت، تکثر سیاسی معادل پذیرش تنوع و تفاوت، و تعریف سیاست به مثابهی بازی است که در آن گروه های متعدد و متفاوت به منزله دو تیم در مقابل یکدیگر قرار میگیرند، هدفشان دستیابی به پیروزی است، به قواعد بازی احترام میگذارند و بر آن اجماع دارند.
اجماع در مورد قواعد بازی، پراکندگی حاصل از تکثر را انتظار میبخشد، به این ترتیب پیروزی در بازی از یک سو به هماهنگی (اجماع روی قواعد بازی) و از سوی دیگر به مبارزه بستگی دارد.
حاصل جمع بازی نیز ممکن است، صفر (برد کامل یک تیم در مقابل باخت کامل تیم دیگر)، منفی (باخت هر دو تیم به معنی از دست رفتن فرصتهای سیاسی برای هر دو تیم، طوری که شرایط آنها پس از پایان بازی بدتر از زمان پیش از شروع بازی میباشد) و مثبت (پیروزی نسبی هر دو تیم به معنی دستیابی هر دو تیم به بخشی از خواستههای خود پس از پایان بازی) باشد که مطلوب، مورد اخیر (حاصل جمع مثبت) است. آزادی (قانونی و مشروع) لازمه رقابت سیاسی است، این نوع آزادی الگوی مناسبی است که در آن پذیرش حق فعالیت آزادانه برای کلیه بازیگران سیاسی به رسمیت شناخته میشود؛ به این آزادی، آزادی در چارچوب هم گفته میشود. اقتدار لازمه رقابت سیاسی است زیرا با پذیرش تکثر قدرت سیاسی پراکنده میشود و کانونهای متفاوتی در تعیین خط مشی قدرت ملی اثر میگذارند، حفظ انتظام در پراکندگی قدرت مستلزم وجود دولتی قوی است، دولتی قوی است که در مرحله استقرار و تداوم حیات خود مورد هجوم و بحرانهای جدی – خصوصاً بحران مشروعیت- قرار نداشته، موجودیت آن تثبیت شده و در ایفای کار ویژههای اساسی خود از کارآیی و کارآمدی لازم برخوردار باشد، تنها چنین دولتی اقتدار لازم را دارد تا اجرای پروژه پراکندهسازی قدرت و تاسیس شبکهوار قدرت را اجرا کند و صیانت از موجودیت نظام سیاسی را نیز صورت دهد، در غیر اینصورت، پذیرش رقابت سیاسی معادل فروپاشی نظام سیاسی است.
۳-۶ روایی و پایائی ابزار اندازه گیری
پیش از اطمینان نهائی به ابزارهای اندازه گیری و به کارگیری آن ها در مرحله اصلی جمع آوری داده ها ، ضرورت دارد که محقق ازطریق فنون تاکتیکی و علمی ، اطمینان لازم را نسبت به روا بودن به کارگیری ابزار مورد نظر و معتبر بودن آن پیدا کند . در واقع روایی و پایائی ویژگی هائی هستند که هر ابزار سنجش از جمله پرسشنامه و نیز مصاحبه باید دارا باشد. بررسی روایی و پایایی ابزار اندازهگیری بسیار مهم میباشد که در زیر به شرح آن پرداخته میشود.
۳-۶-۱ روایی پرسشنامه
مفهوم روایی به این سؤال پاسخ میدهد که ابزار اندازهگیری تا چه حد خصیصه مورد نظر را میسنجد.بدون آگاهی از روایی ابزار اندازهگیری نمی توان به دقت از داده های حاصل از آن اطمینان داشت در تحقیق حاضر، از روش اعتبار محتوا [۱۸۵]استفاده شده است. اعتبار محتوا نوعی اعتبار است که برای بررسی اجزای تشکیل دهنده یک ابزار اندازه گیری به کار برده می شود.اگر سؤالهای پرسشنامه معرف ویژگی و مهارت ویژهای باشد که محقق قصد اندازهگیری آنها را داشته، آزمون دارای اعتبار محتوا است. روایی محتوای یک آزمون معمولاً توسط افرادی مشخص در موضوع مورد مطالعه تعیین می شود (سرمد،۱۳۹۱،ص۱۷۰) . کلیه سؤالات مطابق با مقالات علمی معتبر که در قسمت چهارچوب نظری مطرح شده است و همچنین دیدگاه های تخصصی اساتید مرتبط طراحی گردیده است ، لذا اعتبار آن به طریق محتوایی حاصل شده است .
۳-۶-۲ پایایی پرسشنامه
پایایی یا قابلیت اعتماد یکی از ویژگیهای فنی ابزار اندازه گیری است . این مفهوم با این امر سر و کار دارد که ابزار اندازه گیری در شرایط یکسان تا چه اندازه نتایج یکسانی به دست می دهدضریب پایایی نشانگر آن است که تا چه اندازه ابزار اندازه گیری ویژگی های با ثبات آزمودنی و یا ویژگی های متغیر و موقتی وی را می سنجد.لازم به ذکر است که قابلیت اعتماد در یک آزمون میتواند از موقعیتی به موقعیت دیگر و از گروهی به گروه دیگر متفاوت باشد.برای محاسبه پایایی، شیوههای مختلفی به کاربرده میشود،از آن جمله میتوان به اجرای دوباره آزمون، روش موازی (همتا)، [۱۸۶]،روش تصنیف (دونیمه کردن) [۱۸۷]، و ضریب آلفای کرونباخ [۱۸۸] اشاره کرد. (سکاران ، ۱۳۹۰،ص ص۳۱۸ - ۳۱۷). در این تحقیق برای تعیین پایایی پرسشنامه با تأکید بر همسانی درونی سوالات، از روش ضریب آلفای کرونباخ برای مجموع سوالات مرتبط با هر متغیر محاسبه شده است.در SPSS استفاده شده که به وسیله نرم افزارهنگام محاسبه ضریب پایایی با بهره گرفتن از روش آلفای کرونباخ، یک نمونه اولیه مشتمل بر۳۰ پرسشنامه پیش آزمون گردید و سپس با بهره گرفتن از دادههای به دست آمده،ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده است.برای محاسبه ضریب آلفای کرونباخ ابتدا باید واریانس نمرههای زیر مجموعه سوالهای پرسشنامه و واریانس کل را محاسبه کرد.سپس با بهره گرفتن از فرمول زیر مقدار ضریب آلفا را محاسبه کرد( سرمد و دیگران ، ۱۳۹۲،ص۸۴ ). برای محاسبه ضریب آلفای کرونباخ ، پرسشنامه به تعداد ۳۰ نفر از افراد جامعه آماری داده شد و ضریب آلفای کرونباخ با بهره گرفتن از فرمول زیر محاسبه گردید :
/ (n/n-1)*(1 -∑ = α
که در آن :
n = تعداد سئوالات پرسشنامه، = واریانس سئوال و S واریانس کل تست می باشد.
پایائی پرسش های مطرح شده برای اندازه گیری هر متغیر با بهره گرفتن از ضریب آلفای کرونباخ در جدول شماره ۳-۳ نشان داده شده است :
جدول ۳-۴ ضریب آلفای کرونباخ متغیرهای تحقیق
متغیر
ضریب آلفای کرونباخ
خودآگاهی
۰٫۸۳۹
خود مدیریتی
۰٫۷۵۹
آگاهی اجتماعی
۰٫۷۲۱
مدیریت روابط
۰٫۷۵۸
هوش هیجانی
۰٫۷۷۵
بنابراین می توان گفت که پرسشنامه فوق از اعتبار کافی برخوردار می باشد. بدین معنی که پاسخ های داده شده ناشی از شانس و تصادف نبوده بلکه به خاطر اثر متغیری می باشد که مورد آزمون قرار گرفته است . مشاهده میشود که مقدار ضریب آلفای کرونباخ برای متغیرها بالای ۷۰ درصد میباشد که می توان گفت مقدار مناسبی است،چرا که هرچه مقدارضریب آلفا به ۱ نزدیک تر باشد نشانگر همسانی درونی بالاتری است.
۳-۷ روش های آماری تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات
در تحقیق حاضر به دو روش توصیفی[۱۸۹] و استنباطی[۱۹۰] به تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده پرداخته شده است . در سطح توصیفی با بهره گرفتن از مشخصه های آماری نظیر فراوانی[۱۹۱] ، میانگین [۱۹۲]، انحراف استاندارد [۱۹۳]و ضریب تغییرات[۱۹۴] به تحلیل و توصیف ویژگی های جامعه پرداخته شده است.
در سطح استنباطی هم از ضریب همبستگی پیرسون[۱۹۵] استفاده شده است. این ضریب همبستگی شاخصی است ریاضی که جهت و مقدار رابطه بین دو متغیر را توصیف میکند. ضریب همبستگی درمورد توزیع های دویا چند متغیره به کار می رود. اگر مقادیر دو متغیر شبیه هم تغییر کند یعنی با کم یا زیاد شدن یکی دیگری هم کم یا زیاد شود به گونهای که بتوان رابطه آن ها را به صورت یک معادله بیان کرد و گفته می شود که بین این دو متغیرهمبستگی وجود دارد. اگر هر دو متغیر با مقیاس نسبتی و پیوسته باشند از ضریب همبستگی پیرسون استفاده میشود.
(۲-۲۴)
(b)H اکیداً پسیو است و گین محدود دارد اگر و فقط اگر گین S کمتر از ۱ باشد.
۲-۴- ۵-۱- پایداری در فیدبک های به هم پیوسته
در این قسمت ما مفهوم پسیویتی را در آنالیز پایداری فیدبکهای به هم پیوسته مورد استفاده قرار میدهیم. بدون از دست دادن کلیت ما فرض میکنیم که سیستمها در ابتدا relaxed هستند و بنابراین ثابت B در تعریفهای (۵-۲) و (۶-۲) مساوی با صفر میباشند. نخستین نتیجهمان شامل سادهترین شکل قضیه پسیویتی است. قضیه ساده در مورد یک فیدبک سیستم با یک ورودی همانطوریکه در شکل (۲-۶) نشان داده شده است می باشد.
شکل (۲-۶): سیستم فیدبک
قضیه ۲-۴: فرض کنید و فیدبک به هم پیوسته تعریف شده توسط معادله زیر را درنظر بگیرید:
(۲-۲۵)
(۲-۲۶)
تحت این شرایط اگر پسیو و اکیداً پسیو باشد، آنگاه برای هر .
قضیه ۵-۴ میگوید که با فرض اینکه معادلات فیدبک سیستم (۲-۲۶)- (۲-۲۵) یک حلی را بپذیرد، آنگاه اگر پسیو و اکیداً پسیو باشد، خروجی محدود است هرگاه ورودی محدود باشد. مطابق با تعریف پایداری ورودی- خروجی، این دلالت میکند بر اینکه سیستم حلقه بسته دیده شده بعنوان یک طرح از به ، پایدار ورودی- خروجی است. این قضیه تضمین نمیکند که خطای و خروجی محدود باشند. برای اینکه این دو سیگنال محدود باشند، ما یک فرض قویتری نیاز داریم یعنی سیستم اکیداً پسیو باید همچنین گین محدود داشته باشد. ما این مورد را در قضیه بعدی درنظر میگیریم.
قضیه ۲-۵: فرض کنید و دوباره معادله سیستم فیدبک (۲-۲۹)- (۲-۲۸) را درنظر بگیرید. تحت این شرایط، اگر هر دو سیستم پسیو باشد و یکی از آنها (i) اکیداً پسیو (ii) گین محدود داشته باشد آنگاه ، ، و در X هستند اگر .
قضیه ۲-۶: فرض کنید و سیستم فیدبک با معادلات زیر را درنظر بگیرید:
(۲-۲۷)
(۲-۲۸)
تحت این شرایط، اگر هر دو سیستم پسیو باشند و یکی از آنها (i) اکیداً پسیو و (ii) گین محدود داشته باشد آنگاه ، ، و در X هستند هرگاه .
۲-۴-۶ پسیویتی سیستمهای LTI
در این قسمت، ما بعضی از شرحهای مفهوم پسیویتی و اکیداً پسیویتی را در مورد سیستمهای LTI بررسی میکنیم و توجهمان را فقط به فضای محدود خواهیم کرد.
قضیه ۲-۷: سیستم تعریف شده توسط را درنظر بگیرید که . ما داریم:
(i)H پسیو است اگر و فقط اگر
(ii)H اکیداً پسیو است اگر و فقط اگر
همچنین با فرض اینکه ، H نسبی و پایدار خواهد بود. بنابراین مطابق قضیه ۲-۱، H پسیو (اکیداً پسیو) است اگر و فقط اگر این مثبت (اکیداً مثبت) باشد. همچنین داریم:
و توجه کنید که