[BMIM]PF6, [BMIM](CF3SO2)2N- مخلوط دو فازی با آب تشکیل می دهند.
[BMIM]Br, [BMIM]CF3CO2 ,[BMIM]CF3SO3-قابل حل در آب هستند.
مایعات یونی به خاطر غیر فرار بودن جایگزین مطمئنی برای حلالهای آلی فرار هستند که برای محیط مضر می باشند. داشتن ویژگیهایی مثل قابلیت استفاده دوباره، ویسکوزیته پایین، گزینش پذیری و واکنش پذیری بهتر باعث شده مایعات یونی انتخاب مناسبی برای دستیابی به شیمی سبز باشند[۴]. به خاطر مزایایی ذکر شد ه در این تحقیق در بخش سوم از مایع یونی l [C16mim]C
۱-Hexadecyl-3-methylimidazolin chloride)) استفاده گردید.
۱-۲ تجزیه گونه شناسی
استفاده از تکنیک های CPE برای گونه شناسی فلزی هم مهم است. پرداختن به کروم [VI] پرده از توان بالقوه و وسیع CPE در گونه شناسی فلزی برداشته است. تفاوت گونه های کروم [VI] وکروم [III] از طریق CPE یکسری مقالاتی را در اثبات طرح های جداسازی کلاسیک در پی داشت که حالا می توان از آنها به راحتی در کاربردهای تجزیه ای ریز مقیاس استفاده کرد [۲۲و۱۸].
طرح پیش تغلیظ و استخراج کروم برای دو حالت اکسایش آن بر اساس واکنش های کروم [III] با ۸– هیدروکسی کینولین و کروم [VI] با [۹] APDC انجام گرفت .
کمپلکس های هیدروفوبیک بدست آمده در مایسل های تریتون X-114 جدا شده و نتیجه آن فاکتورهای افزایشی در حدود ۱۰۰ و حدود تشخیص درحد کمتر از میکروگرم بر لیتر بوده است .
به همین منوال گونه شناسی MME کروم با بهره گرفتن از APDC بعنوان یک معرف تک مشتقی بعد از بهینه سازی مناسب براساس یک روش آزمایشگاهی که در آن غلظت EDTA و pHبه عنوان فاکتورهای اصلی تنظیم کننده جداسازی گونه های کروم بوده اند بررسی شد .
واکنش کروم [III] با ۸- هیدروکسی کینولین نیز برای تمایز گونه های کروم از طریق، اسپکترو فلوئورومتری بکار رفته است، اما در این مورد اندازه گیری کروم [VI] بر اساس کاهش آن به کروم [III] با سولفیت بوده است [۱۸].
تزریق فاز غنی شده سورفکتانت به محیط مایسلی[۱۰] FIAبا تعیین فلورومتریک باعث شد که بتوان مقدار کروم در حد کمتر از ۲% میکروگرم بر لیتر را اندازه گیری کرد. کاربرد دوم CPE در گونه شناسی حالت های اکسایش آهن [II] از آهن [III] بوده است [۵۱]. این روش بر اساس پیش تغلیظ آهن [II]و آهن [III] با APDC و مخلوط سورفکتانتی تریتون X-100 و تریتون X-45تحت شرایط دمایی ملایم بوده است .
پیشرفت جدیدتر تعیین گونه ای از طریقCPE ، که در زمینه شیمی محیطی بکار گرفته شده است، اندازه گیری فولویک اسید پیوند شده با یونهای مس درآبهای طبیعی وپساب ها می باشد. این روش بر اساس خنثی سازی بار الکتریکی کمپلکس های فلز ـ نمک هومات با یک سورفکتانت با بار مثبت (CTAB) ۲ در محیط یونی با قدرت یونی بالا بوده است. کمپلکس های نهایی بدست آمده در مایسل های یک محیط سورفکتانت غیر یونی به طور مناسبی حل شده و از فاز آبی متراکم شده جدا می شود. گونه های فلزی آزاد نیز از طریق ترکیب با APDC تحت شرایط دمایی ملایم تعیین می شوند[۲۳].
۱-۳ جایگاهMME در تجزیه آنیون ها
بر خلاف کاتیون های فلزی و مولکول های آلی٬ پیش تغلیظ گونه های آنیونی در سیستم های مایسلی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اخیراً برخی از کاربردهای تعیین آنیون ها مانند ارتوفسفات انجام شده است. در هر حالت آنیون ها بر اساس انتقال آنها به کمپلکسهای بدون بار بوده است٬ به همین ترتیب است که فلزات به کمپلکس های کووالانسی قبل از MME تبدیل می شوند.
۱-۴ آنالیت های محیطی
کاربرد تجزیه ای روش MME در تجزیه و جداسازی مولکول های آلی پذیرفته شده است. بررسی هایی در این زمینه انجام شده که آخرین پیشرفتها را به صورت خلاصه بیان می کنیم که می تواند پایه ای برای تحقیقات آینده باشد .
دی بنزوـ پارا ـ دی اکسین های پلی کلرین ها بطور مطلوبی از آب تازه و شور دریا با پلی اکسی اتیلن ـ۱۰ـ لوریل اتر (POLE) استخراج شده تا بازیافت مناسبی بویژه با نمونه های بسیار شور آن بدست آید [۲۴].
ثابت شده است که مایسل های جیناپل X-80 می توانند محیط های مناسبی برای پیش تغلیظ ترکیبات فنولی و علف کش ها از آب دریا و نمونه های پساب باشند [۲۵و۲۶].
همینطور گزارش شده است که پیش تغلیظ فنول بعنوان کمپلکس ۴- آمینوآنتی پیرن قبل از تعیین اسپکترومتری درمایسل های تریتون X-114 صورت گرفته است [۲۷].
رویا و مکهارادر [۲۸] گزارش کردند که به دام انداختن فولویک اسید [۱۱] و هیومیک اسید [۱۲] با سورفکتانت غیر یونی تریتون X-100 میسرمی باشد. اساساً، امکان توزیع HA و FA به فاز غنی شده سورفکتانت در شرایط اسیدی (pH<2) و دماهای بالا وجود دارد. در مقادیر پایین pH بار الکترواستاتیکی HA و FA بخاطر پروتونه شدن گروه های بوکسیلات هنگام گرم شدن کاهش یافته واین امر ساختار آب وتعاملات هیدروفوبیک HA و FA را تغییر داده و خواص هیدروفوبیکی شان را افزایش می دهند. ثابت شده است که افزودن ۳CTAB به محلولHA و FA باعث بالا رفتن ضریب توزیع در سورفکتانتهای غیر یونی بطور قابل ملاحظه ای از طریق تشکیل یک جفت یون می شود و در نتیجه باعث بازیافت کمی آنالیت ها خواهد شد. این روش می تواند حد تشخیصی تا حدود ۵ میکروگرم بر لیتر را نشان دهد و این به نوبه خود، این روش را برای تعیین HA و FA در اکثر آب های طبیعی مناسب می سازد[۲۹] .
۱-۵ آنالیت های بیولوژیکی
از لحاظ تاریخی، اولین کاربرد MME در زمینه بیوشیمیایی توسط بُردیر [۳۰] صورت گرفت که جداسازی پروتئین های غشای هیدروفوبیکی را در یک سری از سورفکتانت های تریتونی گزارش داد از آن زمان به بعد طرحهای CPE بیولوژیکی مفیدی ابداع شده است .
آنالیت های متعددی نظیر پروتئین ها، آنزیم ها، حسگرها و مواد زیستی، از طریق تکنیک CPE خالص سازی شده است و چندین روش استاندارد بیولوژیکی ـ بیوشیمیایی از این روش در پروتوکلهای پیشنهادی بکار رفته اند [۳۱]. امروزه اکثر کاربردها در ارتباط با جداسازی پروتئین های هیدروفوبیک از هیدروفیلیک می باشد .از این رو می توان درجه هیدروفوبیستی مواد زیستی را قبل و بعد از اصلاحات بیومولکولی اندازه گیری کرد. از این روش می توان نیز برای جداسازی و پیش تغلیظ آنالیت های بیوشیمیایی که ریشه گیاهی و جانوری دارند استفاده کرد .
همه تحقیقات بالا و تحقیقاتی که پیش از اینها صورت گرفته است از مایسل ها برای پیش تغلیظ و تعیین ویتامین ها، هورمون ها، آنزیم ها، حسگرها و دیگر ترکیبات بیولوژیکی استفاده کرده است .
Li و Hu کسانی بودند که از CPE ترکیب شده با Icp- AES برای جدا سازی جیوه در غذاهای دریایی استفاده کردند. روش بر پایه Hg ۲+کمپلکس با به شکل۲ HgI- شد و سپس با کاتیون متیل سبز (MG) واکنش کرد. سپس در فاز ماسیلی TritonX-114 به عنوان سورفکتانت غیر یونی بوسیله سانتریفیوژ کردن استخراج شد. فاز غنی سورفکتانت، شامل (II) Hg با HNO3 5/0 مولار رقیق شد برای اندازه گیری با Icp-AES مورد استفادده قرار گرفت.
برای پیش تغلیظ MeHg+ بوسیله اضافه کردن Apdc به عنوان کی لیت کننده که کمپلکس غیر آبی با MeHg+ می دهد که مستقیماًبا شرایط توصیف شده بالا بدست آمد.
تحت شرایط بهینه ضریب استخراج ۵/۹۳ % برای (II) Hg و ۵/۵۱ % برای MeHg+ بود با فاکتور تغلیظ (II) Hg 7/18 و برای MeHg+، ۳/۱۰ بود. LODبه ترتیب ngl-15/63 برای (II) Hg و ngl-194 برای MeHg+ و RSD 6/3 % و ۵/۴ % به ترتیب برای (II) Hg و MeHg+ بدست آمد [۳۲].
اخیراً Vin استخراج نقطه ابری دوتایی (dCPE) را برای نمونه های قبلی از الکتروفورز موئینه گونه های تجزیه شده جیوه معرفی کرد در این تحقیق بر مشکلات CPE قدیمی فائق آمدند.
ابتدا چهارگونه جیوه (MeHg) متیل جیوه، اتیل جیوه (EtHg)، فنیل جیوه (phHg) و جیوه معدنی Hg(II) با (PAN) 1- (2-PyridyLzao)-2-Naphthol کمپلکس داده شد. سپس گرما داده و سانتریفیوژ شد. کمپلکس های استخراج شده در فاز غنی ازسورفکتانت TritonX-114 شامل چهارگونه جیوه با ازm/v) )1/0 از L-cy steine مورد ارزیابی قرار گرفت و سپس در فاز آبی بوسیله کمپلکس Hg-L-cystein استخراج شد و در الکتروفورزموئینه به عنوان نمونه تزریق شد.
۱۰ میلی لیتر نمونه ۱۷ و ۱۵ و ۴۵ و ۲۵ به ترتیب فاکتور پیش تغلیظ برای MeHg، EtHg ، phHg و Hg(II) بدست آمد. LoD : 2/45، ۵/۴۷ و ۱/۴ به ترتیب MgHg، EtHg، phHg و Hg(II) شد[۳۳].
بنابراین برا ی تعیین مقدار این یون بویژه در غلظتهای کم نیاز به یک روش پیش تغلیظ وجداسازی است.
۱-۶ هدف وکاربردها
دراین تحقیق هدف و طراحی روش پیش تغلیظ برای یون جیوه در محیط مایسلی و سپس در حضور مایع یونی به عنوان روش ساده, ارزان، کارا، سمیت کم، مصرف کم حلالها ی آلی و موادشیمیایی انجام بوده است. بر اساس خصوصیات منحصر به فرد فرایندهای مایسلی و فرایندهای نقطه ابری شدن, شرایط بهینه برای جداسازی فا زها وبر رسی اثر پارامترها ی مختلف بررسی شد.
به طور کلی در مطالعه یک سیستم درنقطه ابری شدن فاکتورهای موثر هستند که باید طوری بهینه گردند که استخراج کارا و گزینش پذیر باشد. ازجمله فاکتورهای که اثر خواهند گذاشت: pH، دما, غلظت سور فکتانت، میزان سانتریفیوژ و غلظت دی تیزون که هرکدام مورد بررسی قرار گرفت .
فصل دوم:
۲-۱ بررسی استخراج مایسلی جیوه با طیف سنجی مرئی _ ماوراء بنفش
۲-۱-۱ معرف ها و مواد شیمیایی :
اسیدها و بازها شامل : سود، فسفریک اسید، بوریک اسید، استیک اسید و اسید نیتریک از شرکت مرک تهیه گردید.
حلالها THF) و اتانول ۹/۹۹%)، سورفکتانت تریتونX-114، دی تیزون به عنوان لیگاند از شرکت مرک تهیه گردیدند.
نمک ها شامل : جیوه کلرید، سدیم نیترات، منیزیم نیترات، مس II نیترات، روی نیترات، سرب II نیترات، نقره نیترات، پتاسیم نیترات، کبالت II نیترات، نیکل II نیترات، کادمیم نیترات، آمونیوم کلرید همگی از شرکت مرک تهیه شدند.
۲-۱-۲ دستگاه های مورد استفاده :
pH متر : از یک دستگاه pH متر مدل ۷۴۴ ساخت شرکت Metrohm استفاده گردید.
دستگاه سانتیریفوژ : از دستگاه سانتریفوژ ساخت شرکتHettich ، با قابلیت چرخش ۶۰۰۰ دور بر دقیقه استفاده شد.
برای تنظیم دما نیز از حمام بن ماری مدل LSB-015 ساخت شرکت Lab Tech استفاده گردید.
طیف سنجی مرئی _ماوراء بنفش : اندازه گیری های اسپکتروفتومتری با دستگاه Agilent 8453 انجام گرفت.
تمام ظروف و وسایل شیشه ای قبل از هر بار انجام آزمایش توسط اسید نیتریک ۱۰% و سپس با آب دو بار تقطیر دوبار کر داده شده و در آون خشک شدند.
۲-۱-۳ تهیه محلول های استاندارد :
ابتدا برای تهیه محلول های (ppm100 ) از یون جیوه ۱۳۵۲۳/۰ گرم جیوه (II) کلرید در مقداری آب مقطر یون زدائی شده حل گردید و سپس در بالن حجمی ۱۰۰۰ میلی لیتری به حجم رسید. سپس برای هر بار مصرف، با رقیق سازی مکرر محلول های مورد نیاز در بالن حجمی ۱۰۰ میلی لیتری تهیه گردید.
جهت تنظیمpH ، با استفاده ازمحلول های اسید استیک، اسید فسفریک و پودر اسید بوریک وسود بافر یونیورسال از انحلال مقدار مناسبی از آنها در آب مقطر دوبار تقطیر و یون زدایی شده تهیه گردید.
برای تهیه محلول دی تیزون مقدار (M2- ۱۰)، ۱۲۸/ ۰گرم توزین شد و سپس با THFبه حجم رسید.
4- فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها 104
4-1- مقدمه 105
4-2- آمارتوصيفي 106
4-3- آزمون نرمال بودن داده ها 107
4-4- ناهمسانی واریانس 108
4-5- آزمون اثرات ثابت 109
4-6- آزمون فرضيهها 110
4-6-1- آزمون فرضیه اصلی 110
4-7- آزمون فرضیه فرعی 1 تحقیق 113
4-8- بررسی فرضیه فرعی2 تحقیق 117
4-9- بررسی فرضیه فرعی3 تحقیق 120
4-10- بررسی فرضیه فرعی4 تحقیق 123
4-11- خلاصه فصل 125
5- فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات تحقیق 127
5-1- مقدمه 128
5-2- نتايج تحقيق 129
5-3- محدود یتهای تحقیق 132
5-4- پیشنهادهای پژوهش 133
چکیده:
این تحقیق به بررسی رابطه بین کیفیت حاکمیت شرکتی وهزینه حقوق صاحبان سهام درشرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است.نمونه آماری مورد مطالعه شامل 77 شرکت ازصنایع مختلف میباشد که از سالهای 1385 الی1390 در بورس اوراق بهادار فعال بوده اند. به منظور آزمون فرضیه ها از رگرسیون چند متغییره(روش اینتر) استفاده شد و معنیدار بودن آنها با بهره گرفتن از آماره t و F صورت گرفت؛ همچنین برای آزمون خود همبستگی مدل از آزمون دوربین- واتسون استفاده شده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که بین کیفیت حاکمیت شرکتی وهزینه حقوق صاحبان سهام رابطه معناداری وجود دارد.
فصل اول:
کلیات تحقیق
مقدمه
حاكميت شركتي به عنوان يكي از موضوعات مهم هدایت شرکت ها از دهه 1990 در انگلستان، آمريكا و كانادا در پاسخ به مشكلات ناشي از عدم اثربخشي هيأت مديره در عملكرد شركت هاي بزرگ مطرح شد و به سرعت به ساير بخش ها و سيستم بانكي تسري يافت. حاكميت شركتي را مجموعه روابط ميان هيأت مديره، مدير، سهامداران و كليه ذی نفعان (از جمله كاركنان) تعريف كردهاند كه تأمين كننده منافع كليه اشخاص ذي نفع باشد. حاكميت شركتي تعيين كننده ساختاري است كه توسط آن اهداف سازمان تدوين شده و ابزار دستيابي به اين اهداف و نظارت بر عملكرد مشخص مي شوند(حسنزاده و علیزاده، 1389).
حاکمیت شرکتی به مجموعهای از فرآیندها، اصول، سیاستها و قوانین اطلاق میشود که بر نحوه اداره و کنترل کردن سازمانها تاثیر میگذارد. همچنین، حاکمیت شرکتی در بر گیرنده روابط بین ذینفعان و اهدافی است که سازمان براساس آن اداره میشود. سهامداران، مدیران و هیاتمدیره یک سازمان، ذینفعان اصلی آن به شمار میآیند. سایر ذینفعان نیز عبارتاند از کارکنان، مشتریان، قانونگذاران، محیط و به طور کلی جامعه(حساس یگانه، 1388).
اگر چه اخیراً تحقیقات زیادی به موضوع حاکمیت شرکتی در اقتصادهای در توسعه پرداخته اند، ولی به تاثیر حاکمیت شرکتی بر هزینه حقوق صاحبان سهام در اقتصادهای در حال توسعه توجه کافی معطوف نگردیده است. به منظور توجه به این کاستی ها ، این تحقیق برخی از مفاهیم و موضوعات کلیدی حاکمیت شرکتی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
بیان مساله
طی سالهای اخیر تحولات عمدهای در محیط کسب وکار در عرصه جهانی پدید آمده است که تاثیرات عمیق و متعددی بر کارکرد و فعالیت شرکتها بر جای گذاشته است. از جمله این تحولات میتوان به جدایی بیش از بیش مدیریت از مالکیت، توسعه شرکتهای سهامی، افزایش رقابت و ریسک شرکتها، توسعه اقتصادی مبتنی بر دانش و سرمایه های فکری، تحول سریع در فناوری اطلاعات، توجه به توسعه پایدار، اهمیت یافتن مسئولیتهای اجتماعی و رعایت اخلاق سازمانی اشاره کرد. با توسعه و تعمیق این عناصر در عرصه اقتصادی و تاثیر آنها بر نحوه اداره شرکتها، ادامه حیات و پایداری آنها بیش از پیش در گروه ارزش آفرینی برای همه ذینفعان است. تحقق اهداف و استراتژی های ارزش آفرین نیازمند سیستمهای دقیق و اطمینان بخش سنجش عملکرد و کنترل است. مکانیزم ها و سازو کارهای مناسب برای پیشبرد و نتیجه گیری مطلوب از برنامه ها، لازمه تحقق برنامه ها و اهداف تعیین شده است. راهبری اصولی و نظاممند این مکانیزم ها و اعمال کنترل اثر بخشی برای پیشبرد برنامه ها و تحقق اهداف سازمانی مستلزم استقرار و بهره برداری از مکانیزم های مناسب حاکمیت شرکتی است.
حاکمیت شرکتی واکنشی به مسأله نمایندگی است که از جدایی مالکیت از مدیریت ناشی می شود. تا قبل از سالهای دهه 1970 که جنسن و مکلینگ تئوری نمایندگی و تضاد منافع را ارائه نمودند، کمتر به موضوع ساختار راهبری شرکتها توجه میشد. براساس فروض تئوری نمایندگی بین منافع سهامداران و مدیریت یک تعارض بالقوه وجود دارد و این تعارض ناشی از عدم تقارون اطلاعاتی بین صاحبان سهام و مدیران است که منجر به ریسک نمایندگی می شود. سهام داران با بهره گرفتن از راه های گوناگون مانند پاداش مدیران در جهت کم کردن مشکل نمایندگی به طور مؤثر باعث افزایش هزینه حقوق صاحبان سهام می شوند. برای کاهش ریسک نمایندگی و در نتیجه کاهش هزینه حقوق صاحبان سهام شرکت ها به پیاده سازی مجموعه ای از سازوکارهای حاکمیت شرکتی داخلی نیاز دارند. این سازو کارها مجموعه ای از فعالیت هایی است که به تضمین شفافیت و انصاف در رفتار مدیران منتهی می شود. به عبارت دیگر حاکمیت شرکتی داخلی مایل به همسو سازی منافع سرمایه گذاران و مدیران در یک مسیر واحد و اطمینان از اینکه شرکت در جهت منافع سرمایه گذاران و سهام داران به عنوان مالکان اصلی شرکت اداره می شود، می باشد.
مکانیسم های حاکمیت شرکتی باعث کاهش مشکل نمایندگی در شرکت ها می شود. کیفیت این مکانیسم ها امری نسبی بوده و از شرکتی به شرکت دیگر تغییر می کند. کیفیت حاکمیت شرکتی فرض می شود که در تمام مراحل ایجاد ارزش در شرکت وجود داشته باشد. یکی از روش های ایجاد ارزش کاهش هزینه حقوق صاحبان سهام می باشد. بنابراین انتظار می رود کیفیت حاکمیت شرکتی می تواند بر حقوق صاحبان سهام مؤثر باشد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
در بازار سهام اکثر کشورها مشکل نمایندگی فقط بین مالکیت و مدیریت مطرح نیست بلکه علاوه بر آن یک مشکل نمایندگی بین سهام داران اکثریت و اقلیت نیز وجود دارد چرا که سهام داران اکثریت می توانند در هیئت مدیره نفوذ کرده و بر روی آن تاثیر گذار باشند. استفاده از چارچوب تئوری نمایندگی، با توجه به منافع سهامداران اکثریت که معمولا با منافع سهامداران اقلیت همسو نمی باشد، این فرضیه را مطرح می کند که ساختار هیئت مدیره ممکن است یک ابزار مهمی برای سهام داران اقلیت در جهت حفظ منافع خودشان به حساب بیاورند. اندرسون[1] (2004) چشم انداز جدیدی درباره نقشی که ویژگی های حاکمیت شرکتی و در رأس آن اندازه و استقلال هیئت مدیره در کاهش تضاد بین سهامداران با منافع گوناگون ایجاد کرده و بیان می کند که در کشورهایی که حمایت کمی از سهامداران اقلیت در مقابل سهامداران اکثریت وجود دارد این نقش بیشتر اهمیت پیدا می کند. بنابراین این فرضیه مطرح می باشد که حاکمیت شرکتی نقش موثری در تعدیل قدرت سهام داران بزرگ و کاهش تضاد بین گروه های سهامداران بازی می کند.
با توجه به نقش حاکمیت شرکتی در کاهش مشکل نمایندگی و به تبع آن کاهش هزینه های نمایندگی می توان انتظار داشت که کیفیت مکانیسم های حاکمیت شرکتی می تواند باعث تعدیل هزینه نمایندگی و در نتیجه باعث افزایش سود شرکت شود. با مرور موارد پیش گفته این انتظار وجود دارد که سرمایه گذاران کیفیت پایین اداره شرکت ها را به عنوان ریسک تجاری قلمداد کرده و نگهداری سهام این شرکت ها را در سبد سهام خود به عنوان تعدیل کننده ریسک مثبت سایر سرمایه گذاری ها تلقی نمایند به عبارت دیگر سرمایه گذاران عوامل ریسک اداره شرکت ها را در مدل هزینه حقوق صاحبان سهام موثر می دانند.
با وجود اينكه پژوهش هایي در بازارهاي پيشرفته در اثبات اين ادعا انجام شده، ولی دركشور ما به دليل جديد بودن بحث حاكميت شركتي كمتر به اين موضوع پرداخته شده است؛ بنابراين، در اين پژوهش به دنبال آن هستیم تا رابطه بين كيفيت حاكميت شركتي و هزینه حقوق صاحبان سهام را در شركت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را بررسي نمایم.
اهداف تحقیق
هر پژوهش برای دستیابی به اهداف خاص صورت میگیرد، این اهداف خود را در قالب مساله پژوهش نمودار میسازد و از طریق آن آشکار می شود اهداف پژوهش می تواند به صورت کلی یا فرعی مطرح شود (خاکی، 1386).
با توجه به فرضیات تحقیق به طور اخص اهداف این تحقیق به شرح زیر تعیین می گردد:
هدف اصلی این تحقیق بررسی این است که آیا کیفیت حاکمیت شرکتی داخلی می تواند باعث تعدیل هزینه حقوق صاحبان سهام گردد یا نه. اهداف دیگری نیز می توان برای این تحقیق مد نظر قرار داد به شرح ذیل می توان آنها را بیان کرد:
۳) سرمایه گذاری روی کارکنان- روابط داخلی نیز به اندازه روابط خارجی مهم هستند. اجرای رابطه گرایی تنها می تواند از افرادی که در سازمان، اهداف و استانداردهای تعیین شده را درک کنند حاصل آید.
۴) حفظ گفتگو با مشتریان- ایجاد روابط بلند مدت به عنوان یک موضوع کلیدی در مدیریت ارتباط با مشتری به شمار می رود. شرکت هایی که به ترجیحات تک تک مشتریان گوش فرا می دهند، تمایل بیشتری به حفظ و تبدیل آنها به مشتریان وفادار دارند.
۵) تعیین اهداف واقعی و عملکردهای قابل حصول- سازمان ها باید تا حد ممکن به نحوه ادراک و برداشت مشتریان از عناصر مختلف پیشنهادی به آنها پی ببرند.
۶) مواجهات مبتنی بر روابط- این موضوع به معنی در دسترس بودن هر دو گروه از مشتریان داخلی و خارجی به منظور داشتن رفتاری منعطف و واکنش پذیر می باشد. در عمل همواره فاصله ای بین آن چه شرکت انجام می دهد و آن چه باید انجام دهد و مطلوبترین چیزی که باید انجام می داد وجود دارد. با کمک رابطه گرایی می توان با نیازهای هر یک از مشتریان سازگاری پیدا نمود. ( اوسرانکو و بنانی، ۱۶،۲۰۰۷)
۲-۱۵-۳- مفروضات اساسی مدیریت ارتباط با مشتری
اقدامات مبتنی بر عادت
ایده اساسی مدیریت ارتباط با مشتری این است که رفتار آینده مشتری توسط رفتار مشابه یا قبلی آنان تعیین می شود. به عبارت دیگر مردم مانند دیروز و یا ماه قبل خود رفتار می کنند. این فرض تا حدی درست است و تا حدی نادرست. با مرور زمان الگوهای رفتار تغییر می کند. بنابراین مساله مهم، پیش بینی رفتار آینده است که با این کار سازمان می تواند به روش بهتری به تقاضاها و ترجیحات در حال تغییر مشتریان خود خدمت کند.
اطلاعات فعلی مربوط به مشتریان همیشه درست است.
حفظ کیفیت اطلاعات رفتاری و جمعیت شناختی مشتریان(سن، جنس، درآمد و غیره) از اهمیت شایانی برخوردار است.تصمیم صحیح مستلزم داده ها و اطلاعات صحیح است. آیا می توانیم به داده های موجود در پایگاه داده ها یا انبارداده ها اعتماد کرده و آن را باور کنیم؟ پایگاه داده های مشتری از منابع مختلف و توسط روش های مختلف ورودی به دست می آید. لازم است به مرتب سازی و پاکسازی داده ها به طور دوره های توجه و برای آن هزینه قابل ملاحظه ای شود تا برای کاربرد در مدیریت ارتباط با مشتریمفید واقع شوند.موسسات باید به محض تغییر اطلاعات مشتریان به روز شوند. برای نمونه جا به جا می شوند، سطوح درآمدشان تغییر می کند، ازدواج، تولد و مرگ و میر اتفاق می افتد و هر چند بسیاری از تصمیمات صحیح گاهی از داده های نادرست اتخاذ می شوند، اما به این ندرت اتفاق می افتد.
مدیریت موفق ارتباط با مشتری نیازمند پایگاه داده ای متمرکز و عظیمی است که دارای داده های کامل مشتریان است.
بسیاری از شرکت های موفق مالی در سطح محصول نوعی از پایگاه های داده ای را نگه داری می کند. سازمان ها با داشتن پایگاه داده ای کوچک می توانند طراحی و نگه داری سیستم و مشتری را ساده سازی کنند. رعایت استانداردهای معمولی سخت افزاری و نرم افزاری مهم تر از داشتن پایگاه داده ای بزرگ است. (الهی و حیدری، ۱۳۸۴، ۲۳)
۲-۱۵-۴- مدل چرخه حیات مدیریت ارتباط با مشتری
کالاکوتا در مدل خود مدیریت ارتباط با مشتری را متشکل از سه مرحله جذب، ارتقا و حفظ می داند که هر مرحله از شناخت و درک رابطه بین سازمان و مشتریانش پشتیبانی می کند.
این مراحل عبارتند از:
جذب مشتریان جدید؛ از طریق ترویج رهبری کالاها و خدمات
ارتقای سودآوری از مشتریان موجود
حفظ مشتریان سودآور برای حیات خود؛ از طریق تمرکز بر تحول خدماتی که مشتریان می خواهند نه بازار می خواهد.
این نظریه بیان می دارد که هر مرحله به شیوه های مختلفی بر روی ارتباط با مشتریان تاثیر می گذارد به نحوی که استراتژی ها و تمرکز سازمان از هر مرحله ای به مرحله دیگر متفاوت است این امر در جدول ذیل نشان داده شده است. (جدول ۲-۱)
جدول ۲-۱ مراحل مدیریت ارتباط با مشتری و توجه و استراتژی های سازمانی متناظر با آن ها (جانسون و استورم، ۲۰۰۲، ۱)
مرحله | کانون توجه سازمان | استراتژی ها |
جذب | متمایز سازی | نوآوری |
ارتقا | دسته کردن | کاهش هزینه خدمت به مشتری |
حفظ | انطباق | گوش دادن به مشتری عرضه محصولات جدید |
۲-۱۵-۵- فرایند مدیریت ارتباط با مشتری
کایی تام مدیریت ارتباط با مشتری را فرایندی می داند که حول تبدیل اطلاعات و دانش حاصله از مشتریان به تعامل و سپس ارتباط با آنها می چرخد. این فرایند در بر گیرنده چند مولفه مهم است ( کایی تام، ۲۰۰۲، ۱):
بینش (حاصله از) مشتری
ارزش به دست آمده توسط مشتری
برنامه ریزی بازاریابی
تعامل با مشتری
تجزیه و تحلیل و پالایش (شکل ۲-۳)
کشف دانش یادگیری تحلیل و پالایش
-
- تواضع و فروتنی:فروتنی از دیدگاه ساندیج و وینز[۱۱۵](۲۰۰۱) به معنای اینست که فرد تنها به خودش توجه نداشته، بلکه به دیگران نیز توجه دارد و توانایی ها و استعدادهای سایرین را نیز مورد توجه قرار می دهد. سویندل معتقد است که فروتنی به این معنا نمی باشد که فرد برای خودش احترامی قائل نمی باشد، بلکه فروتنی به معنای اینست که یک فرد نه خودش را برتر و نه کمتر از دیگران ببیند. رهبران اثربخش رهبرانی هستند که فروتنی خود را بوسیله احترام به پیروان و قدردانی از آن ها نشان می دهند (دنیس، ۲۰۰۴: ۲۲-۲۳).
- نوع دوستی: کاپلان[۱۱۶]نوع دوستی را به معنی کمک کردن و یاری رساندن به دیگران می داند. البته تنها در صورتی که به قصد کمک کردن و یاری رساندن باشد. در واقع نوع دوستی به نوعی خود را فدای دیگران کردن[۱۱۷]می باشد، اگرچه هیچ نفع شخصی نیز وجود نداشته باشد. مونرو[۱۱۸] برای توصیف نوع دوستی به فاکتورهایی مانند هویت[۱۱۹]، خود آگاهی و یکدلی اشاره کرده است. مونرو نوع دوستی را بدین گونه شرح می دهد: رفتارهایی که به قصد منفعت رساندن به دیگران انجام می شود، حتی اگر برای انجام دهنده متضمن آن باشد که منافع خود را به خطر بیندازد و دراین راه ریسک زیادی را نیز متحمل گردد(دنیس، ۲۰۰۴: ۲۴-۲۶).
- چشم انداز:گرین لیف واژه های دوراندیشی و مفهوم سازی را برای تشریح چشم انداز به کار برده است. او معتقد است که رهبری خدمتگزار نیاز دارد که حسی از نادانسته ها داشته باشد و بتواند غیرقابل پیش بینی ها را پیش بینی کند. نتیجتاً نقش محوری رهبر خدمتگزار، ایجاد یک چشم انداز استراتژیک برای سازمان است. چشم انداز باید کاملاً الهام بخش و توانمندساز باشد. بلانچارد چشم انداز را به این شکل شرح می دهد: تصویری از آینده که اشتیاق و علاقه را در کارکنان ایجاد می کند. بوچن[۱۲۰]خاطر نشان می سازد که چشم انداز در مدل گرین لیف یکی از اجزای بسیار مهم محسوب می گردد و اینکه رهبران خدمتگزار بایستی همواره به آینده توجه داشته باشند(دنیس، ۲۰۰۴: ۲۷-۳۰).
- اعتماد:اعتماد ریشه رهبری محسوب می گردد و یکی از مهمترین عوامل نفوذ در روابط پیرو - رهبر، اثربخشی رهبری و بهره وری است. شهرت در قابل اعتماد بودن و اطمینان آنها به تصمیم گیریهای معین در هر موقعیتی اثر می گذارد. همچنین اعتماد در ارتباطات بین فردی مهمترین عامل است. رهبران بایستی توجه زیادی به افراد نشان بدهند و صداقت را به کار گیرند تا بتوانند اعتماد ایجاد کنند. صداقت و رو راستی برای ایجاد اعتماد بین فردی و سازمانی بسیار مهم هستند. در غیاب اعتماد، ترس بر سازمان حاکم گشته و بهره وری کاهش می یابد. هاوسر[۱۲۱]اعتماد را بدین گونه شرح می دهد: اطمینان یا اتکا به عضوی دیگر از تیم، براساس شایستگی، صداقت و اخلاقیات. استوری معتقد است که رهبران خدمتگزار صداقت را از طریق توانمندسازی، تشویق و مربی گری شکل می دهند. راسل ارزش های صداقت و شایستگی را شکل دهنده اعتماد سازمانی و اعتماد بین فردی قلمداد می کند و معتقد است که این اعتماد جوهره رهبری خدمتگزار محسوب می گردد (دنیس، ۲۰۰۴: ۳۱-۳۵).
- خدمت رسانی:خدمت رسانی در قلب رهبری خدمتگزار جای دارد (گرینلیف، ۱۹۷۷: ۱۲۸). رهبران خدمت رسانی به دیگران را در رفتارها، نگرش ها و ارزش های خود نشان می دهند. رهبر خوب کسی است که به دیگران خدمت می کند نه این که دیگران به او خدمت کنند. رهبر خدمتگزار در وهله اول بایستی مطمئن گردد که نیازها و اولویت های پیروانش برآورده شده است (کاردونا[۱۲۲]، ۲۰۰۰: ۲۰۵). البته این بدان معنا نمی باشد که رهبران تمامی منافع شخصی خود را نادیده می گیرند، بلکه آن چه که مهم است، توجه به این نکته می باشد که رهبران می توانند بوسیله عواملی فراتر از منافع اقتصادی برانگیخته شوند. اگرچه ایده رهبری که خدمت می کند[۱۲۳]با ایده خدمتگزاری که رهبری[۱۲۴] می کند با یکدیگر تفاوت دارند ولی آن چه که مهم می باشد این است که هردوی این ها خدمت رسانی را با رهبری ترکیب نموده اند. گرین لیف معتقد است که رهبران بزرگ ماهیت خدمتگزاری داشتهاند (دنیس، ۲۰۰۴: ۳۵-۳۷).
- توانمند سازی:توانمند سازی عبارتست از واگذاری قدرت به دیگران و برای رهبری خدمتگزار شامل گوش دادن مؤثر، ایجاد احساس معناداری در افراد، تأکید بر کار تیمی و ارزش نهادن بر عشق و برابری می باشد. توانمند سازی عامل ضروری و حیاتی در اثربخشی سازمان محسوب می گردد. توانمندسازی بر کار تیمی تأکید داشته و ارزش های دوست داشتن و علاقه و برابری[۱۲۵]را منعکس می سازد. باس توانمند سازی را تقسیم قدرت با پیروان در برنامه ریزی و تصمیم گیری می داند(دنیس، ۲۰۰۴: ۳۷-۳۸). ملروز بین توانمند سازی جعلی[۱۲۶] و توانمند سازی تمایز قائل شده است. توانمند سازی جعلی سعی دارد که به پیروان قدرتی بدون تغییر در روابط اخلاقی بین رهبر و پیرو اعطا کند. توانمندسازی موجب تغییر در حقوق، مسئولیت ها و وظایف رهبران همانند پیروان می گردد.
۲-۲: اعتماد سازمانی
اعتماد در سازمان از عناصرکلیدی و اثربخش در سازمان به حساب می آید زیرا مشارکت و همکاری اثربخش را در سازمان ممکن می سازد. اعتماد در سازمان ها باعث رفتار شهروندی سازمانی، تعهد سازمانی، رضایت شغلی و ماندگاری کارکنان خواهد شد. اعتماد موضوعی میان رشته ای محسوب می گردد و از رشته هایی مانند روان شناسی، روان شناسی اجتماعی و جامعه شناسی سرچشمه می گیرد. موضوع اعتماد از رشته های دیگری از جمله حقوق، علوم سیاسی و رفتار سازمانی نشأت می گیرد.
۱-۲-۲: مفهوم اعتماد
اعتماد کلید اصلی برای روابط بین فردی در زمینه های گوناگون به شمار می رود. اعتماد دانش یا عقیده ای به شمار می رود که اعتماد شونده انگیزه یا محرکی دارد که موجب می گردد عملی را که متعهد به انجام آن است به انجام برساند. اعتماد را می توان یک امر نسبی به شمار آورد، زیرا اعتماد بستگی به این دارد که یک فرد به چه میزان فرد دیگر را قابل اعتماد بداند و این به نظر افراد بستگی دارد. اعتماد مفهومی پویا می باشد و به کنش متقابل عوامل گوناگونی بستگی دارد که ممکن است بر ایجاد مدلی برای اعتماد تأثیر گذار باشند. میر[۱۲۷] معتقد است که اعتماد یک فرد به آسیب ناپذیری او در مقابل اقدامات طرف دیگر، مبتنی بر این است که اعتماد شونده اقدامی انجام نخواهد داد که به ضرر اعتماد کننده باشد. شاو اعتماد را به عنوان اعتقاد به این که ما برای رسیدن به آرزو ها و انتظاراتمان به دیگران وابسته هستیم تعریف می کند. روتر[۱۲۸] اعتماد را به عنوان انتظارات کلی که ما می توانیم به گفتارها و وعده های دیگران تکیه کنیم تعریف می کند. چارلتون معتقد است که رهبران به کارکنان خود اعتماد می کنند، برای این که کاری را که می خواهند به انجام برسانند انجام دهند (مارتینز[۱۲۹]، ۲۰۰۲: ۷۵۶-۷۵۷).
مکانیزم های کنترل و اعتماد می توانند در توسعه کارائی و اثربخشی سازمان ها مکانیزم هایی مکمل یکدیگر باشند. وجود جو اعتماد در سازمان میتواند باعث گردد که کارکنان و مدیریت به طور وسیع و فراگیری با همدیگر همکاری کنند و برای دستیابی به اهداف تلاش کنند. در سازمانی که اعتماد کمی وجود دارد از انضباط در کارها خبری نمی باشد. تعهد در کارکنان پایین می باشد، کنترل سلسله مراتبی در بالاترین سطح خود قرار دارد، عملکرد و بهره وری کارکنان در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و استرس و بدگمانی در سازمان امری شایع و متداول خواهد بود. سطح پایین اعتماد باعث می گردد ارتباطات باز و صادقانه در سازمان از بین برود و این باعث می گردد که تصمیمات نیز در سازمان از کیفیت مطلوبی برخوردار نباشند. در این سازمان ها کارکنان از مطرح کردن ایده ها و نظریات خود پرهیز می کنند، زیرا آن ها نگران آنند که مبادا طرح ها و نقشه های آن ها با شکست و ناکامی مواجه گردد (بیرد و آمند، ۱۹۹۵: ۱۸).
۲-۲-۲: اعتماد سازی
اعتماد سازی همیشه از رده های عالی سازمان شروع می شود. صداقت و اعتماد به شرطی به وجود می آید که مدیران عالی سازمان سرمشق و الگویی برای دیگران باشند. اعتماد در سازمان بایستی ایجاد گردد و در طول زمان گسترش پیدا کند. اعتماد سازی پدیده ای زمان بر می باشد ولی از بین رفتن اعتماد در لحظه ای اتفاق می افتد. لذا ایجاد و حفظ اعتماد در سازمان خیلی سهل و آسان نمی باشد. ایجاد و حفظ اعتماد در سازمان یک فرایند رو به رشد است که در طی چندین مرحله انجام می گیرد(زارعی متین و حسن زاده، ۱۳۸۳): فرهنگ سازی، رهبری، ارتباطات.
بسیاری از محققان، اعتماد را از عناصر اساسی تأثیرگذار بر عملکرد سازمان معرفی کردهاند (کافود[۱۳۰]، ۱۹۹۹: ۲۸). تحقیقات بسیاری نیز رابطه میان اعتماد سازمانی و رضایت شغلی را مورد تأیید قرار داده اند. اعتماد مفهومی چند سطحی می باشد که در نتیجه تعاملات سطوح گوناگون از جمله همکاران، تیم و سطوح سازمانی و درون سازمانی بوجود می آید. پیلوتا (۱۹۹۸) اعتماد را بدین شکل تعریف می کند: انتظار نتایج مثبتی که یک فرد می تواند از اقدامات مورد انتظار فرد دیگری در حالت عدم اطمینان بدست اورد. زالاباک معتقد است که اعتماد عبارتست از انتظاراتی که افراد از شبکه روابط و رفتارهای سازمانی دارند.
هولزر[۱۳۱] در کتاب خود با عنوان بهره وری در بخش دولتی در صدد پاسخ به این سئوال است که تاریخ اداره امور دولتی در خصوص عملکرد و اعتماد چه شواهدی را ارائه می نماید؟
نخست، عملکرد چه در بخش دولتی و یا بخش خصوصی ارتباط نزدیکی با کارآئی و اثربخشی دارد،
دوم، اعتماد در اداره امور دولتی از آن چه که اکثریت صاحبنظران این عرصه می پنداشتند، نقش برجسته تری دارد.
ویلسون (۱۹۸۷)[۱۳۲] بر اصل اعتماد با توجه به نکات زیر تأکید نموده است:
اعتماد موجب پاکسازی جو اخلاقی زندگی رسمی می گردد و این امر از طریق ایجاد تقدس در بخش دولتی با عنوان “اعتماد عمومی” ایجاد می شود.
شک و تردید فی النفسه چه در تفکر بخش خصوصی یا بخش دولتی هرگز سلامت زا نمی باشد. در روابط زندگی اعتماد یک نقطه قوت است،… این سازمان های دولتی هستند که اداره امور را باید با مسئولیت های شفافی که سبب تضمین “صداقت” خواهد شد مطابقت دهند.
حکومت خودگردان به مفهوم در هر کاری نقشی ایفا کردن نمی باشد… به آشپزهایی که از بصیرت و قوه تشخیص کاملی در خصوص اداره آتش و اجاق برخوردارند، باید اعتماد کرد (الوانی و محمدی، ۱۷۷: ۱۳۹۱).
۳-۲-۲: ابعاد اعتماد
اعتماد سازمانی به عنوان سازه ای چند بعدی تعریف شده است. تا کنون ابعاد گوناگونی برای اعتماد معرفی شده است که میتوان به موارد زیر اشاره کرد: شایستگی، انصاف[۱۳۳]، گشودگی[۱۳۴]، ثبات، وفاداری (آپلبوم و همکاران[۱۳۵]، ۲۰۰۴: ۱۸-۹)، وابستگی، توجه به کارکنان، تعهد، اعتبار[۱۳۶] ، گشودگی و صداقت، شناسایی[۱۳۷] و مشارکت. مایر به سه جزء در اعتماد اشاره کرده است که عبارتند از خیرخواهی[۱۳۸]، انصاف و توانایی. میشرا نیز به شایستگی، گشودگی، اعتبار و توجه اشاره نموده است (اوسورو و همکاران[۱۳۹]، ۲۰۰۶: ۲-۳).
- انصاف:زمانی است که کارکنان عدالت را در تعاملات درون سازمان مشاهده کنند.
- توجه به کارکنان:توجه به کارکنان نشان دهنده این است که مدیر سازمان، نیازهای کارکنان را در اولویت نخست قرار داده است.
- شایستگی و توانایی:نشان دهنده این است که مدیریت سازمان از تخصص و تجربه لازم برای انجام درست کارها بهره مند است و برای اخذ تصمیمات اثربخش از مهارت های لازم برخوردار می باشد.
- گشودگی:گشودگی به شفافیت و روشن بودن جریان اطلاعات درسازمان اشاره دارد.
- ثبات:بین رفتار و گفتار مدیران در سازمان تناقض و ناهماهنگی وجود نداشته باشد و مدیران به وعده های خود جامه عمل بپوشانند.
- مشارکت :کارکنان در جریان تصمیم گیری مشارکت داده شوند و مدیریت به نظرات کارکنان توجه نماید.
- شناسایی:شناسایی نشان دهنده حدی است که اهداف، ارزش ها، هنجارها و اعتقاداتی مرتبط با فرهنگ سازمان را توصیف می کند.
- تعهد:دو بعد تعهد عبارتند از تعهد مستمر و تعهد احساسی. تعهد مستمر نشان دهنده مسیر مشخصی از اقدامات می باشد و تعهد احساسی که دارای گرایش های احساسی می باشد.
با توجه به تعاریف فوق می توان گفت:
- اعتماد نمی تواند در محیطی مطمئن وجود داشته باشد و اگر چنین باشد بسیار جزئی می باشد، لذا اعتماد در محیطی نامطمئن و ریسک زا وجود دارد.
- اعتماد منعکس کننده جنبه ای از پیش بینی است، یعنی نوعی انتظار است.
- اعتماد در محیطی مبتنی بر روابط متقابل وجود دارد. یعنی در یک وضعیت دوطرفه شکل می گیرد.
- اعتماد پدیده مطلوبی است و آن چه که در تعاریف اعتماد مورد توجه قرار می گیرد نتایج مطلوب است و نه
نتایج منفی.
بنابراین اعتماد را میتوان نوعی انتظار نتایج مثبت دانست که یک طرف می تواند برمبنای اقدام مورد انتظار طرف دیگر، در یک تعامل که مشخصه اصلی آن عدم اطمینان است، دریافت نماید. این تعریف، تعریف کاملی می باشد زیرا:
- در محیطی که عدم اطمینان وجود دارد شکل می گیرد،
- بیانگر نوعی انتظار است که امکان تخطی از آن وجود دارد،
- میزانی از اعتماد به طور مستقیم به میزانی ازانتظارات پیوند می خورد،
- مستلزم دو یا چند طرف است، و
- به نتایج مطلوب مرتبط می شود، نه نتایج منفی ( الوانی و دانایی فرد، ۱۳۸۰).
سلیگمن[۱۴۰] بحث می کند که توجه فزاینده ای که در چند سال اخیر به موضوع اعتماد شده است، پاسخی به این حقیقت است که در وضعیت موجود ما به اعتماد بیشتری نیاز داریم، زیرا اعتماد موجود در سیستم ها کافی نمی باشد. اعتماد از پیش نیازهای همکاری در گروه ها به شمار می رود. اعتماد موجب رفتارهای سازنده و همکاری گونه ای می گردد که می تواند منجر به روابطی بلند مدت گردد. اعتماد از عناصر اساسی برای کارهای خلاقانه در سازمان و تیم ها می باشد. احتمالاً قدمت پدیده اعتماد به اشکال اولیه سازمان های انسانی برمی گردد. به عنوان مثال کنفسیوس[۱۴۱]، اعتماد را به عنوان پیش شرط و مبنایی برای روابط اجتماعی ارزشمند قلمداد میکند (مولرینگ و همکاران، ۲۰۰۴: ۵۵۹).
آلیس مدل ABC را به وجود آورد و آن را همگانی نمود و بعداً نام آن را به رویکرد ABCDE تغییر داد. در دهه ۱۹۹۰ آلیس رویکرد خود را به رفتار درمانی عقلانی – هیجانی تغییر نام داد. در سالهای ۱۹۶۰ دکتر آرون بک رویکرد خود را با نام درمان شناختی به وجود آورد. راهکار بک به دلیل راهبرد درمانی موثری که در افسردگی دارد شناخته میشود. در دهه ۱۹۶۰ دکتر مکسی مالتس بی. (ازشاگردان آلیس) درمان عقلی رفتاری را مورد توسعه قرار داد. دیگر نظریه پردازان و پزشکان تأثیر گذار عبارتاند از مایکل ماهونی، دونالد میشن بام و دیوید برنز. دکتر دیوید برنز توسط کتاب پرفروش خود به نام «حال خوب[۲۷۹]» در دهۀ ۱۹۸۰، CBT را به زبان ساده برای همه قابل درک نمود (انجمن ملی درمانگران شناختی رفتاری[۲۸۰]، ۲۰۰۸).
۲-۳۱- پیدایش CBT
درمان شناختی – رفتاری یک دسته بندی عمومی از روان درمانی است. درمان شناختی[۲۸۱] یا درمان شناختی – رفتاری توسط آرون تی بک درسال ۱۹۶۰ در زمانیکه در دانشگاه پنسیلوانیا یک روانپزشک بود پایه گذاری گردید. دکتر بک با بهره گرفتن از مطالعات و تمرینات روانکاوی آزمایشات متعددی را در راستای آزمایش مفاهیم روانکاوانه افسردگی طراحی و به انجام رساند. در حالیکه انتظار میرفت تحقیقات، این مفاهیم پایهای را تأیید کنند، رسیدن او به نتایج معکوس و مخالف او را شگفت زده کرد.
۲-۳۲- درمان شناختی رفتاری در بیماریهای مزمن
مداخلات روان شناختی بالینی در سلامت به ۲ منظور به کار میروند: الف) تسهیل تغییر رفتار مناسب. ب) کمک به افراد تا با مقتضیات خاصی که آنها به خصوص در نتیجه بیماری یا عوامل مربوط به درمان با آن روبه رو هستند، مقابله و سازگاری نمایند. انواعی از درمانهای روان شناختی برای بیماران دچار بیماریهای مزمن مورد استفاده قرار گرفته است. درمان شناختی رفتاری، درمانهای وجودی و معنا درمانی، درمانهای انسان گرایانه، مداخلات خود یاری و گروهای حمایت و درمان روان پویشی بیانی و حمایتی مهمترین این درمانها بودهاند. در این میان، کاربرد درمان شناختی رفتاری در زمینه کار با بیماریهای مزمن پر آوازهتر از سایر رویکردهای درمانی است. علت این موضوع غنای پژوهشی این رویکرد به خصوص پژوهشهای کارآیی و اثر بخش، دارا بودن دستورالعمل روشن و دردسترس، مقرون به صرفه بودن از لحاظ زمان و هزینه و مهمتر از همه مقبولیت بیشتر این رویکرد درمانی برای متخصصان بالینی و بیماران آنهاست. شواهدی گستردهای وجود دارد که نشان میدهند. درمان شناختی رفتاری را میتوان متناسب با نیازهای فردی بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن به منظور تسکین آشفتگی هیجانی، بهبود رفتارهای مرتبط با سلامت و ارتقای کیفیت زندگی و سلامت به کاربرد (آیرز[۲۸۲]، و همکاران، ۲۰۰۷).
۲-۳۳- یک مفهوم جدید از روانشناسی: افکار خودکار
بک متوجه شد که بیماران افسرده جریانهایی از افکار منفی را تجربه کردهاند که به نظر میرسد به صورت خود به خود بوجود میآیند. او این شناختها را (افکارخودکار) نامید. او متوجه شد افکار خودکار بیماران در سه حالت خلاصه میشود، بیماران نظرات منفی درباره خودشان، دنیا و آینده داشتند. (موسسۀ تحقیقاتی بک،۲۰۱۳).
۲-۳۴- یک رویکرد بالینی جدید
دکتر بک شروع به کمک کردن به بیماران برای شناسایی و ارزیابی افکار خودکار نمود. او دریافت با چنین کاری بیماران توانستند واقع بینانهتر فکر کنند. در نتیجه آنها از نظر احساسی حس بهتری پیدا کردند و توانستند رفتار موثرتری داشته باشند. وقتیکه بیماران عقاید اساسی و زمینهای خود را دربارۀ خود، دنیایشان و مردمان دیگر تغییر دادند، درمان به نتایج طولانی مدتی در تغییرات دست یافت. دکتر بک این راهکار را درمان شناختی نامید؛ که همچنین با نام درمان شناختی رفتاری نیز شناخته میشود.
دراین سالها درمان شناختی از زمان معرفی، مورد مطالعات زیادی قرار گرفته و در درمان طیف گستردهای از اختلالات، مؤثر واقع شده است. بیش از ۵۰۰ مورد مطالعه نشان دهندۀ اثر بخشی آن در اختلالات و مشکلات پزشکی با مولفههای روانی بوده است. امروزه تحقیقات دربارۀ درمانهای شناختی در راستای جلوگیری از خودکشی، اسکیزوفرنیا و دیگر آسیبهای روانی ادامه دارد. (موسسۀ تحقیقاتی بک،۲۰۱۳)
شناخت درمانی توسط آرون تی. بک به عنوان درمانی دارای ساختار کوتاهمدت و متمرکز بر حل مشکلات جاری و تغییر تفکر و رفتار ناکارآمد شکل گرفت (بک،۱۹۶۴). از آن زمان به بعد بک و دیگران این روش درمان را برای استفاده در گسترۀ متنوعی از اختلالات روانی و جمعیتهای مختلف منطبق کردهاند (فریمن و داتیلیو،۱۹۹۲). این انطباقها تمرکز، فنآوری و طول درمان را تغییر دادهاند ولی فرضهای نظری مربوط به
شناخت درمانی همچنان ثابت باقیماندهاند به طور خلاصه مدل شناختی میگوید که تفکر تعریف شده یا ناکارآمد (که روی خُلق و رفتار بیمار تأثیر میگذارد) وجه مشترک تمامی آشفتگیهای روانشناختی است. ارزشیابی واقعبینانه و تغییر واقعگرایانه تفکر منجر به بهبود خلق و رفتار میشود. بهبود پایدار یا تغییر باورهای ناکارآمد زیربنایی بیمار حاصل میشود. معمولأ بدنبال یک حادثه تأثرآور یا یک موقعیت یا رویداد دشوار در مسیر زندگی یک فرد، در قسمتهای مختلف ذهن وی تغییراتی ایجاد خواهد شد. CBT یک رویداد را به قسمتهای کوچکتری تقسیم میکند تا غلبه بر آن سادهتر گردد. این بخشها عبارتاند از:
فکر
احساسات
احساسات فیزیکی
طرز بر خورد با مشکل
هرکدام از موارد فوق میتواند بر دیگر بخشها تاثیرگذار باشد. در هر موقعیتی نحوۀ تفکر فرد میتواند مفید و یا غیر مفید باشد (کالج سلطنتی روانپزشکان[۲۸۳]،۲۰۰۹).
در چنین موقعیتهایی رفتارهای مضر و غیر مفید میتوانند وارد یک دورتسلسل معیوب، آزار دهنده و بیمارگونه گردند. اگر فردی مداوماً از این سیکل معیوب در حل مسائل زندگی استفاده نمائید این امر موجب شکلگیری افکاری منفی وغیر واقعی در مورد خود و پیرامونش میگردد. در نتیجه فرد دچار اضطراب، دلمردگی وافسردگی طولانی مدت خواهد گردید. درمان شناختی رفتاری به فرد کمک میکند تا این سیکل معیوب را شکسته و با بهره گرفتن از روشهای سالم و مفید به حل مسائل و مشکلات زندگی خود بپردازد (اوتیس،۲۰۰۷).
در واقع میتوان گفت که رابطۀ بین افکار، احساسات و رفتارهای فرد یک رابطۀ صرفاً خطی نیست و در بسیاری از موارد مانندیک چرخه عمل میکند؛ به عبارت دیگر افکار فرد باعث شکلگیری احساس و نهایتاً رفتار شده و در بسیاری از موارد پیامدهای این رفتار نیز افکار اولیه را تأیید و تحکیم میکند. شکل زیر این چرخه را به صورت سادهای نشان میدهد. (موتابی و فتی، ۱۳۹۰)
شکل ۲-۲. چرخۀ فکر، احساس، رفتار
انواع متنوعی از درمانهای شناختی- رفتاری توسط نظریه پردازان بزرگِ دیگر معرفی شدهاند که از آن میان درمان منطقی– هیجانی توسط آلبرت آلیس[۲۸۴] (آلیس،۱۹۶۹)، تغییر شناختی رفتاری توسط دونالد مایکن بام[۲۸۵] و درمان چند وجهی آرنولد لازاروس[۲۸۶] را میتوان نام برد. مرور تاریخی این حوزه، توصیفی غنی از چگونگی شکلگیری و رشد جریانهای مختلف شناختدرمانی فراهم میآورد (هولون[۲۸۷] و بک،۱۹۹۳).
در این پژوهش تاکید بر شناخت درمانی آنگونه که توسط آرون بک تدوین و پالایش گردیده است میباشد. وجه ممیزه این نوع شناخت درمانی این است که این روش یک نظام رواندرمانی است که مبتنی بر یک نظریۀ وحدت یافته در حوزۀ شخصیت و آسیب شناسی روانی بوده و پشتوانهای از شواهد تجربی اساسی دارد این روش هم چنین مشتمل بر یک درمان کاربردی و عملی با حوزۀ کاربرد وسیع است که دادههای تجربی از آن حمایت کردهاند و بر گرفته از نظریۀ علمی مربوطه است.
از سال ۱۹۷۷ که نخستین مطالعۀ پیامدی به چاپ رسید (راش[۲۸۸]، بک، کوواکس[۲۸۹] و هولون،۱۹۷۷) تا کنون شناختدرمانی به طور گسترده مورد آزمون قرار گرفته است. مطالعات کنترل شده اثر بخشی آن را در درمان اختلال افسردگی عمده (دابسون[۲۹۰]،۱۹۸۹)، اختلال اضطراب منتشر (باتلر[۲۹۱]، فنل[۲۹۲]، رابسون[۲۹۳] و گلدر[۲۹۴]،۱۹۹۱)، اختلال وحشتزدگی (بارلو[۲۹۵]، کرسک[۲۹۶]، کرنی[۲۹۷] و کلوسکو[۲۹۸]، ۱۹۸۹)، ترس اجتماعی، سوء مصرف مواد (وودی[۲۹۹] و دیگران،۱۹۸۳)، اختلال خوردن (آگراس[۳۰۰] و همکاران،۱۹۹۲) و افسردگی منجر به بستری شدن (تاس[۳۰۱]، باولر[۳۰۲] و هاردن،۱۹۹۱) نشان دادهاند.
کیرکبای (۱۹۹۴) اثر درمان شناختی – رفتاری را بر گروهی از زنان با سندرم پیش از قاعدگی مورد بررسی قرار داد و اثر بخشی آن را با یک گروه لیست انتظار و گروهی دیگر که درمان غیر اختصاصی دریافت کرده بودند، مقایسه کرد. پس از درمان و نه ماه پیگیری پس از آن، سندرم پیش از قاعدگی در گروهی که درمان شناختی رفتاری دریافت کرده بودند، نسبت به دو گروه دیگر کاهش معنی داری داشت، اما گروه لیست انتظار و گروه کنترل در هیچ زمانی از آزمون تفاوت معنیداری نداشتند.
کریستنسن[۳۰۳] (۱۹۹۵) کارآمدی درمان شناختی- رفتاری را در درمان اختلال پیش از قاعدگی با درمان متمرکز بر آگاهی بخشی[۳۰۴] مورد مقایسه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که هر دو روش به طور معنی داری در کاهش علائم اختلال مؤثر است. بلیک[۳۰۵] و همکاران (۱۹۹۸) تأثیر شناخت درمانی را بر سندرم پیش از قاعدگی از طریق مقایسه با گروه کنترل و لیست انتظار مورد بررسی قرار دادند، عملکرد اجتماعی و روانشناختی آزمودنیها در هنگام ورود به مطالعه، دو ماه پس از مطالعه و در پایان دورۀ درمان مورد ارزیابی قرار گرفت و مشخص شد که درمان شناختی مؤثر بوده و علائم پیش از قاعدگی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بهبود معنی داری داشته است. در مطالعۀ هانتر[۳۰۶] و همکاران (۲۰۰۲) که اثر بخشی درمان شناختی-رفتاری، دارو درمانی (فلوکستین[۳۰۷]) و ترکیب این دو درمان بر بهبود سندرم پیش از قاعدگی با یکدیگر مورد مقایسه قرار گرفت، ۶ ماه پس از درمان، بهبود قابل توجهی در هر سه گروه رخ داد، اما دارو درمانی با بهبود سریع تری همراه بود. یک سال پس از درمان، افرادی که تحت درمان شناختی – رفتاری قرار گرفته بودند، بهبود علائم را بیشتر حفظ کردند. ترکیب این دو درمان تأثیر بیشتری نداشت. (اُشر، ۲۰۰۲) در یک مطالعۀ کنترل شدۀ تصادفی، درمان روان شناختی زن محور با ترکیب درمان شناختی – رفتاری و روایت درمانی را بر گروهی از زنان با نشانگان متوسط تا شدید قبل از قاعدگی به کار بردند و تأثیر آن را با داروهای بازدارنده باز جذب سروتونین[۳۰۸] (فلوکستین) مورد مقایسه قرار دادند، نتایج مطالعۀ آنان نشان داد که این درمان، پس از یک دوره ۶ ماهه به اندازه فلوکستین در کاهش سندرم پیش از قاعدگی مؤثر بوده و پس از یک سال پیگیری، از فلوکستین مؤثرتر بوده است. تأثیر این درمان در بهبود علائم پیش از قاعدگی هنوز به طور وسیعی مورد مطالعه قرار نگرفته است.
مبینی (۱۳۸۴) در یک مطالعه نیمه آزمایشی، اثر بخشی کاربرد شناخت درمانی را در بهبود سندرم پیش از قاعدگی مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که شناخت درمانی منجر به کاهش نگرشهای منفی نسبت به قاعدگی و کاهش علائم روانی سندرم پیش از قاعدگی میشود، اما در کاهش علائم جسمانی تأثیری ندارد.
مطالعۀ تقی زاده و همکاران (۱۳۸۸) نشان داد که با انجام مشاورۀ گروهی، شدت کلی نشانگان، علائم جسمانی، اضطراب، حساسیت در روابط بین فردی و پرخاشگری مرتبط به اختلال پیش از قاعدگی به طور معناداری کاهش مییابد و تنها در بُعد افسردگی کاهش معناداری مشاهده نشد.
۲-۳۵- افکار خودکار[۳۰۹]
در متون شناخت درمانی، به نظر میرسد، شناسایی افکار خودکار و تغییر خطاهای شناختی بالقوه آسانتر باشند. به افکاری که ناخودآگاه و بدون تلاش و اکثراً به طور بازتابشی ظاهر میشوند، افکار خودکار اطلاق میشود و گویی ظاهر شدن آنها از پیش تعیین شده است. به عبارت دقیقتر، ممکن است بیماران به طور هوشیارانه از افکارشان آگاه نباشند. به نظر میرسد، افکار خودکار مرتباً ظاهر میشوند و پیوسته به صورت گفتگوی فرآیندهای تفکر مرتبط با شرایط یا رویدادهای محیطی خاص رخ میدهند. افکار خودکار مانند باورهای هستهای و باورهای واسطهای ممکن است واقعی باشد یا نباشند. وقتی به طور واقعی تحریف شوند، به صورت خطاهای شناختی در میآیند (اوتیس،۲۰۰۷).
بک و راش[۳۱۰] (۱۹۷۹) بیان کردهاند که افراد افسرده گرایش به افکار اتوماتیک منفی[۳۱۱] یا خودگوییهای منفی دارند که این افکار میتواند در مورد خود، جهان و یا آیندهشان باشد (مثلث شناختی[۳۱۲]).
دیدگاه بدبینانه در مورد خود: این دیدگاهها مربوط به ارزیابی شخصی افراد از خودشان میباشد (من شخص دوست داشتنی نیستم).
دیدگاههای بدبینانه در مورد دنیا: این دیدگاه اشاره به احساسات شخصی افراد از ناتوان بودن در مقابله با تقاضاهای محیطی دارد (نمیتوانم با تقاضاهایی که از من میشود مقابله کنم)، این دیدگاهها مفاهیم کلی دنیا را منعکس نمیکنند (برای مثال حالت محیطی را) اما لزوماً به طور مستقیم شخص را در بر میگیرند (این شغل خیلی با من همخوان است).
دیدگاههای بدبینانه در مورد آینده: اعتقاداتی راجع به اوضاع منفی آینده هستند، اینکه اوضاع در جهت بهتر شدن و علاقه مجدد به رویدادهای ذهنی تغییر نخواهد کرد (من هرگز نخواهم توانست این کار را انجام دهم)، (به نقل از کریگهد[۳۱۳] و همکاران، ۲۰۰۸).
شکل ۲-۳. مثلث شناختی
۲-۳۶- خطاهای شناختی[۳۱۴]
در این خطا، فرد خود را بی جهت مسئول حادثهای قلمداد میکند که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشته است. وقتی مادری از آموزگار پسرش شنید که او در مدرسه خوب درس نمیخواند با خود گفت این نشان میدهد که من مادر بدی هستم و چه بهتر که این مادر علل واقعی درس نخواندن فرزندش را میجست تا او را کمک کند. شخصی سازی منجر به احساس گناه، خجالت و ناشایسته بودن میشود. بعضیها هم عکس این کار را میکنند و سایرین و یا شرایط را علت مسائل خود تلقی میکنند و توجه ندارند که ممکن است خود در ایجاد گرفتاری سهمی داشته باشند علت زندگی زناشویی بد من این است که همسرم منطقی نیست. سرزنش به خاطر ایجاد رنجش اغلب مؤثر واقع نمیشود.
بسیاری از افراد در سیر تفکر خود به دلیل عدم آشنایی با اصول تفکر منطقی و صحیح، ناخواسته دچار خطای شناختی میشوند. عدم اطلاع از خطاهای شناختی ورطهای بسیار خطرناک و سهمگین است. شاید بسیاری از گرفتاریهای مردم به دلیل آلوده بودن افکارشان به این نوع خطاها باشد. به نظر میرسد افسردگی، بی قراری، رقابتهای ناصحیح، خشونت، پرخاشگری و بسیاری از رفتارهای غیر عادی ما بی ارتباط با خطاهای شناختی نباشند. آلبرت آلیس روانشناس معروف این خطاها را شناسایی و در قالب ده خطای شناختی معرفی نموده است. (موتابی، فتی،۱۳۹۰)
انسانهایی که تفکر غیر منطقی دارند و یا خطاهای شناختی در افکارشان هویدا است، در بسیاری از موارد اطلاع چندانی از این خطاها ندارند. شاید عدم اطلاع، باعث آلودگی این افکار با خطاهای شناختی میشوند.
در زیر به بعضی از خطاهای شناختی اشاره شده است:
۲-۳۷- تفکر همه یا هیچ
در این نوع افکار قانون همه یا هیچ حاکم است. فرد یک رفتار، فکر، موفقیت، پدیده یا موضوع را کلاً سفید یا سیاه میبیند. هر چیز کمتر از کامل، شکست بی چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و یا بخشی از یک کار، یک فعالیت و یا یک امتیاز، آنها را از مزایای آن امر محروم میکند. به طور مثال عده ای این نوع تفکر را دارند که یا باید فلان ماشین را داشته باشند یا اصلاً هیچ ماشینی را نمیخواهند. این نوع تفکر در بسیاری از قسمتهای زندگی دیده میشود. در مثالی دیگر مدرس دانشگاه بیان میدارد که اگر این تعداد دانشجو بود و با این شرایط به طور مثال من این درس را خواهم داد. در مثال دیگر خانمی که رژیم لاغری گرفته بود، پس از خوردن یک قاشق بستنی گفت: برنامه لاغری من دود شد و به هوا رفت. با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد. (موتابی، فتی،۱۳۹۰)
۲-۳۷- تعمیم مبالغه آمیز
افرادی که این نوع خطا را در افکار دارند حقایق زندگی را پررنگ تر از مقدار واقعی آن میبینند. شدت و مقدار واقعی خیلی کمتر از مقدار و شدتی است که در ذهن فرد قرار دارد. فردی که دچار این خطای شناختی است، هر حادثه منفی و از جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی میکند و آن را با کلماتی چون هرگز و همیشه توصیف میکند. فروشنده دوره گرد افسرده ای که فروش خوبی نداشته و در حال رانندگی پرنده ای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت: چه بد شانس هستم، پرندهها همیشه به شیشه اتومبیل من میخورند. شاید بتوان این طور بیان کرد که این افراد به دلیل مبالغه در بخشی از افکار، نمیتوانند جوانب مثبت زندگی را ببینند. شاید در مثال ذکر شده بتوان این طور بیان کرد که این فروشنده دوره گرد ازخیلی مواهب که دارد غافل است و این که او ماشینی دارد که خیلی از فروشندگان دیگر ندارند. (برنز[۳۱۵]،۱۹۸۰).
۲-۳۸- فیلتر ذهنی
افرادی که دارای این نوع افکار هستند تحت تأثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار میبینند. به جزیی از یک حادثه منفی توجه میکنند و بقیه را فراموش میکنند. عدم توانایی در دیدن بخشهای مهمتر این حوادث، عاملی است که ذهن ما را درگیر میکند. شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه آبی را کدر میکند. به مثالی توجه کنید: به خاطر طرز برخورد شایسته خود با همکاران اداره، از طرف رئیس اداره تشویق میشوید، اما در این میان و در حین دریافت جایزه یکی از همکاران کلمه ای نه چندان جدی در مقام انتقاد به شما میگوید. روزهای طولانی در حالی که همه گفتههای مثبت و مراسم با ارزش تشویق را فراموش میکنید، تحت تأثیر این انتقاد بسیار جزئی یک همکار، رنج میبرید. (موتابی، فتی،۱۳۹۰)
۲-۳۹- بی توجهی به امر مثبت