در تدوین طرحی که بیانگر جایگاه مهارت های زندگی از نظر اسلام باشد می توان به موارد زیر اشاره کرد :
۱- تاکید بر جامعیت و واقع نگری اسلام و قدرت پاسخگویی آن به نیازهای انسانی ، تا بینش مطلوب به اسلام پدید آید و سنت دین و زندگی روشن گردد .
۲- ارائه دیدگاه اسلام درباره ی مهارت های زندگی با توجه به رویکردهای علمی ، تا معیارها و ضوابط مطمئنی در زمینه های مورد بحث به دست آید .
۳- تاملی نقد گونه بر پاره ای از مباحث مهارت های زندگی به ویژه مباحثی که با رویکرد اومانیستی و یا سکولاریستی ، معیارهای درک و تفکیک ارزش ها از ضد ارزش و امثال آن .
۴- طرح موضوعاتی همچون وجود ارتباط معنادار میان بخشی از مولفه های مهارت های زندگی ، تا درک بهتر و عمیق تری از آن بدست آید . نظیر رابطه آدمی و خالق از یک سو و تاثیر آن رابطه آدمی با مردم ( شرفی ، ۱۳۸۸) .
۲-۷ تعریف و اهمیت سلامت روان
سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۸۶ سلامتی را چنین تعریف کرده است : سلامتی گستره وسیعی است جهت توانمند ساختن فرد یا گروه ، که از یک طرف موجب واقعیت بخشیدن به آمال و آرزوها و ارضاء نیازها و از طرف دیگر باعث تغییر دادن محیط و یا مقابله با محیط می شود . بنابراین طبق این تعریف به نظر می رسد که سلامتی یک منبعی برای زندگی روزمره است نه به عنوان وسیله ای برای زندگی ، سلامتی یک مفهوم کاربردی و مثبت است که علاوه برتاکید بر توانایی جسمانی افراد بر منابع فردی و اجتماعی آنان نیز تاکید می ورزد.
در سال ۱۹۸۴ ، کمیسیون مقدماتی کنگره جهانی بهداشت روانی برای بهداشت روانی ، یک تعریف دو قسمتی ارائه داد:
۱- بهداشت روانی حالتی است که از نظر جسمی ، روانی و عاطفی در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد، برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد .
۲- جامعه خوب ، جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی را فراهم می آورد ، و در عین حال رشد خود را تضمین می کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد( گنجی ، ۱۳۷۹) .
سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی را بر اساس جنبه های زیستی و اجتماعی تعریف می کند. به نظر این سازمان ، بهداشت روانی برای فرد ، استعداد ایجاد روابط موزون با دیگران و استعداد شرکت در تغییرات محیط اجتماعی و طبیعی یا استعداد کمک به تغییرات ، به شیوه سازنده را قائل است . همچنین بهداشت روانی ایجاب می کند که بین تمایلات غریزی فرد هماهنگی وجود داشته باشد در این تعریف هیچ اشاره ای به بیماری نشده است .
در تعریف فوق و تعاریف مشابه آن ، سازگاری با محیط اهمیت زیادی دارد . طبق این تعاریف ، شخصی که بتواند با محیط (اعضای خانواده ، همکاران ، همسایگان و به طور کلی اجتماع) خوب سازگار شود ، از نظر بهداشت روانی بهنجار خواهد بود . این شخص با تعادل روانی رضایت بخش خواهد رفت ، تعارضات خود را با دنیای بیرون و درون حل خواهد کرد و در مقابل ناکامی های اجتناب ناپذیر زندگی مقاومت خواهد کرد . اگر کسی توان انجام دادن این کارها را نداشته باشد و در نتیجه با محیط خود به شیوه نامناسب و دور از انتظار برخورد کند . از نظر روانی بیمار محسوب خواهد شد . زیرا با این خطر روبرو خواهد بود که تعارض های حل نشده خود را به صورت نوروز ( اختلالات خفیف روانی ) نشان دهد ، و به شخص نوروتیک تبدیل شود (گنجی ، ۱۳۷۹) .
طبق تعریف « فرهنگ روان شناسی آرتور[۴۴] » (۱۹۸۵) واژه سلامت روان برای افرادی که عملکردشان در سطح بالایی از سازگاری هیجانی و رفتاری است ، به کار می رود و در مورد افرادی که صرفا بیماری روانی ندارند ، به کار نمی رود . از نظر کاپلان و سادوک[۴۵] ، سلامت روانی ، آن حالت بهزیستی است که افراد قادر می باشند به راحتی در جامعه فعالیت کنند و پیشرفت ها و خصوصیات شخصی ، برای آنها رضایت بخش است . کنفرانس بین المللی بهداشت که با همکاری سازمان بهداشت جهانی و یونیسف در سال ۱۹۸۸ با شرکت ۱۳۴ کشور در آلما آتا[۴۶] تشکیل شد ، سلامت روانی را سلامت کامل جسمانی ، روانی و اجتماعی تعریف نموده است ، نه فقدان بیماری و ناتوانی ( به نقل از ادبی ، ۱۳۷۹) .
هوگان[۴۷] ( ۱۹۷۶) سه تعریف عمده از سلامت روان ارائه نموده است .
سلامت روانی به معنی خود آگاهی یا فقدان خود فریبی ، حل تعارضات و کشمکش های درونی و پذیرش و پیروی از سرنوشت و تقدیر بشریت می باشد .
سلامت روانی به معنای خود شکوفایی و تحقق خود می باشد . یعنی به عمل رساندن توانایی های ذاتی و درونی فرد .
سلامت روانی حدودی است که فرد توانسته است با شبکه روابط اجتماعی پایدار ، به صورت یکپارچه در آید ( به نقل از وردی ، ۱۳۸۰).
همانطور که ملاحظه می شود سلامت روان ، در هیچ یک از تعاریف فوق با فهرست و یا خصوصیات ثابت و ویژگی های معینی تعریف نشده است . در هر یک از آنها ، به جنبه های خاصی از این مبحث گسترده پرداخته شده است .
این امر ناشی از آن است که مبحث سلامت روان یک موضوع وسیع و گسترده ای است که عوامل گوناگون تحت شرایط مختلف بر آن تاثیر می گذارند . بنابراین پرداختن به جنبه ای خاص در تعریف سلامت روان ، نمی تواند دیدگاه کامل و روشن از سلامت روان ارائه دهد . بلکه در نظر گرفتن عوامل و جنبه های مختلف که در تعاریف گوناگون به آنها اشاره شده است ، جهت شناختن دقیق و کامل سلامت روان ، ضروری به نظر می رسد .
۲- ۸ بهداشت روانی و اهمیت پیشگیری اولیه
در سال های اخیر « انجمن کانادایی بهداشت روانی » ، بهداشت روانی را در سه قسمت تعریف کرده است .
قسمت اول ، نگرش های مربوط به خود (شامل تسلط بر هیجان های خود ، آگاهی از ضعف های خود و رضایت از خوشی های ساده ) ، قسمت دوم ، نگرش های مربوط به دیگران (علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی ، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و طبیعی ) و قسمت سوم ، نگرش های مربوط به زندگی (رویارویی با الزام های زندگی ، پذیرش مسئولیت ها ، توسعه امکانات و علایق خود ، توانایی اخذ تصمیم های شخصی و ذوق یا انگیزه خوب کار کردن (گنجی ، ۱۳۷۹) .
بهداشت روانی را حالت سازگاری نسبتا خوب احساس بهزیستی و شکوفایی توان و استعدادهای شخصی تعریف کرده اند . این اصطلاح عموما برای کسی به کار می رود که در سطح بالایی از سازگاری ، انطباق رفتاری و عاطفی عمل می کند ، نه کسی که صرفا بیمار نیست . از سویی علم سلامت روان ، شاخه ای از علم بهداشت است که با پیشگیری از اختلالات روان و حفظ شیوه های بهینه زندگی و بهداشت عاطفی سر و کار دارد . علم سلامت روان فرایندی همیشگی است که از بدو تولد تا هنگام مرگ ادامه می یابد . این علم با چهار هدف شکوفایی توان بالقوه ، شادکامی ، رشد و تحول هماهنگ و زندگی موثر و کارآمد سعی می کند از طریق آموزش به کارکنان بهداشت روانی ، پیشگیری ، در مان اختلالات روانی و حفظ تداوم بهداشت روانی در اشخاص سالم شرایطی ایجاد کند که شهروندان جامعه بتوانند در خانه ، مدرسه ، جامعه و محیط های کاری نهایتا با خویش سازگار شوند .
بهداشت روانی از پیشینه ای به قدمت انسان متمدن و تاریخچه ای کوتاه به لحاظ علمی برخوردار است . با اینکه فلاسفه هزاران سال در خصوص سعادت ، داد سخن رانده اند ، در سال ۱۹۰۸ بود که نخستین جمعیت برای سلامت روان تاسیس گردید . در سال ۱۹۱۹ « جامعه ملی سلامت روان[۴۸] » تشکیل شد که به تدریج به « کمیته بین المللی سلامت روان[۴۹] » تبدیل شد و نشریه ای به نام « سلامت روان » منتشر شد تا یافته های جدید را از سراسر جهان گرد آوری کند و ارتباط و همکاری دست اندرکاران این حوزه را تسهیل نماید . نمود کنونی سلامت روان را می توان در روان شناسی جامعه نگر ومراکز بهداشت روانی جامعه – نگر یافت که با هدف سه نوع پیشگیری در سطح وسیع و اجتماعی فعالیت دارد . جلوگیری از بروز اختلال های روانی (پیشگیری نخستین ) ، تشخیص و درمان زود هنگام اختلال ها (پیشگیری ثانوی ) و کمک به معضلات و مشکلات ناشی از ابتلاء به اختلالات روانی (پیشگیری ثالث ) (ساپینگتون[۵۰] ، ترجمه حسین شاهی برواتی ، ۱۳۷۹).
بنارد و فافوگلیا[۵۱] (۱۹۹۱) معتقدند که پیشگیری یک فرایند فعال پیشگیرانه است که افراد و گروه ها را جهت مقابله با چالش ها و تغییرات زندگی توانمند می سازد و از طریق ایجاد و تقویت شرایطی که رفتار مناسب و مفید و سبک زندگی سالم را ترویج می دهند ، جریان می یابد( به نقل از آقاجانی ، ۱۳۸۱) .
لافکوئیست[۵۲] (۱۹۸۳) ، پیشگیری را این گونه تعریف نمود : یک فرایند فعال توانمند جهت ایجاد شرایط و ویژگی های فردی است که سلامتی و بهداشت افراد را بهبود می بخشد . این تعریف نه تنها شامل رشد ویژگی های مثبت و بهبود پذیر فرد است بلکه شامل ایجاد شرایط محیطی و عوامل حمایتی که رشد سالم نوجوانان را ترویج می دهد ، نیز هست ( کانینگهام[۵۳] ، ۲۰۰۰به نقل از فولادی،۱۳۸۲).
کاپلان ( ۱۹۶۴) ، چهار سطح از برنامه پیشگیرانه بهداشت روانی را مطرح نمود . به نظر وی سطح اول پیشگیری جمعیت عمومی را مورد توجه قرار می دهد و هدف آن ترویج و افزایش شایستگی های فردی و اجتماعی و ایجاد محیط های اجتماعی – فرهنگی حمایت کننده می باشد . به طور مثال اهداف عاطفی – اجتماعی (مانند افزایش مهارت های ارتباطی ، افزایش عزت نفس ) با برنامه های آموزش تحصیلی به صورت یادگیری مشارکتی و گروهی مطابقت دارد ( ناستاسیا [۵۴]، ۱۹۹۸) .
کاپلان پیشگیری اولیه در بهداشت روانی را چنین تعریف می کند :
کاهش در میزان بروز موارد اختلال روانی در یک جامعه به وسیله مقابله کردن با شرایط آسیب زا قبل از اینکه ایجاد شوند . هدف آن پیشگیری از بیمار شدن یک فرد خاص نیست بلکه در مقابل ، کوشش می کند که خطر ابتلاء به اختلالات را در کل جامعه مورد نظر کاهش دهد ( به نقل از شاملو ، ۱۳۷۸) .
فلنر[۵۵] ، بنارد و فافوگلیا ( ۱۹۹۳) ، سه مرحله اساسی تلاش های برنامه پیشگیرانه در مدارس را شرح داده اند : تلاش های اولیه که تحت عنوان مداخله اولیه است بر دانش آموزانی متمرکز است که قبلا نشانه هایی از مشکلات سازگاری نشان داده اند . اگر چه تلاش ها بخش مهمی از راهبرد کلی پیشگیری است اما پیشگیری نیست . تلاش های ثانویه به پیشگیری بیشتر نزدیک هستند و بر رشد ویژگی های سازگارانه فردی دانش آموزان تمرکز دارند که از طریق برنامه های مشاوره ای مبتنی بر مدرسه صورت می پذیرد .
تلاش های نوع سوم با هدف پیشگیرانه و از طریق بررسی شرایط جهت اصلاح محیط آموزشی که زمینه های رشدی دانش آموزان را شکل می دهند ، فعالیت می کنند . رویکرد اخیر ، تاکید لافکوئیست ( ۱۹۸۳) را برای شرایط محیطی لازم از طریق اعمال راهبردهایی که عوامل خطر زایی محیطی را کاهش می دهند و نیز عوامل حمایت کننده در مقابل خطر را افزایش می دهند ، تاکید می کند (به نقل از فولادی،۱۳۸۲).
سلامت روان کودکان و نوجوانان موضوعی هست که به توجه جدی نیاز دارد . امروزه با بهره گرفتن از برنامه های مختلف مانند آموزش مهارت های زندگی ، آموزش بهداشت روانی و مداخلات بهداشتی مبتنی بر مدرسه می توان به کودکان کمک نمود تا زندگی مفیدتر و رضایتمندانه تری داشته باشند . مدرسه فرصت مناسبی برای بهبود زندگی بسیاری از کودکان و نوجوانان فراهم می کند . به موازات حرکت جوامع در جهت آموزش همگانی ، نقش مدارس در ارائه خدمات بهداشت روانی برای پرداختن به عواملی که در تحصیل مداخله می کند اهمیت بسیاری یافته است.
برنامه بهداشت روانی مدارس با توجه به تحقیقات گوناگون دربهبود یادگیری ، سلامت روان و درمان اختلالات روانی موثر و موفق بوده است ( هندرن و رابرت[۵۶] ، ترجمه نوری قاسم ابادی ، طهماسیان و محمد خانی ، ۱۳۷۷) .
۲-۹ویژگی های افراد سالم ( برخوردار از سلامت روان ) از دیدگاه های مختلف :
برای داشتن روانی خوب ، شرایطی وجود دارد . روبرو شدن با واقعیت ، سازگار شدن با تغییرات ، گنجایش داشتن برای اضطراب ها ، کم توقع بودن ، احترام قائل شدن برای دیگران ، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رساندن به مردم (گنجی ، ۱۳۷۹).
بنا بر تحقیقات « انجمن ملی بهداشت روانی »
۱- افراد سالم از نظر روان ، احساس راحتی می کنند . خود را آن گونه که هستند می پذیرند ، و از استعدادهای خود بهره مند می شوند . در مورد عیوب جسمانی و ناتوانی های خود شکیبا بوده و از آن ناراحت نمی شوند و دیدگاه واقع گرایانه دارند و دشواری های زندگی را سهل می انگارد . آنها وقت کمی را در نگرش ، ترس ، اضطراب و یا حسادت سپری می کنند . اغلب آرامند ، نسبت به عقاید تازه گشاده رو بوده و دارای طیب خاطر هستند ، شوخ طبع هستند و اعتماد به نفس دارند ، اگر چه از حضور در جمع لذت می برند ، اما به تنها بودن نیز اهمیت می دهند وحشتی از آن ندارند . همچنین از سیستم ارزشی برخوردارند که از تجارب شخصی شان سرچشمه می گیرد ، بدین معنی که یک احساس شخصی مبنی بر درست یا غلط بودن امور دارند .
۲- افراد دارای سلامتی روان ، احساس خوبی نسبت به دیگران دارند ، آنها می کوشند تا دیگران را دوست داشته باشند و به آنها اعتماد نمایند چنین افرادی قادرند که با دیگران روابط گرمی داشته باشند و این روابط را ادامه دهند و به علایق دیگران توجه می کنند و احترام می گذارند . آنها به خود اجازه نمی دهند که از سوی دیگران مورد حمله و فشار قرار گیرند و نیز سعی نمی کنند که بر دیگران تسلط یابند . آنها با احساس یکی بودن با جامعه ، نسبت به دیگران احساس مسئولیت می کنند .
۳- قدرت روبروشدن با نیازهای زندگی را دارند . معمولا نسبت به اعمال خود احساس مسئولیت می کنند و با مشکلات به همان شیوه که رخ می دهند ، برخورد می کنند . دارای پندارهای واقع گرا در مورد آنچه که می توانند یا نمی توانند انجام دهند ، هستند . بنابراین آنها محیط خود را تا آنجا که ممکن است شکل می دهند ، و نیز تا آنجا که ضرورت دارد با آن سازگار می شوند (بنی جمالی واحدی ، ۱۳۷۳) .
۲-۱۰دیدگاه های مختلف در مورد سلامت روانی
۲-۱۰-۱ دیدگاه روان پزشکی
دیدگاه روان پزشکی ، درباره فرد ، دید تعادل حیاتی دارد . طبق این دیدگاه فردی از سلامت روانی برخوردار است که دارای نظام متعادلی است که خوب عمل می کند و اگر تعادل به هم بخورد ، بیماری روانی ظاهر خواهد شد (گنجی ، ۱۳۷۹) .
دیدگاه روان کاوی معتقد است که شخصیت فرد از سه بخش تشکیل می شود : « نهاد ، من ، و من برتر » . بنابراین بهداشت روانی زمانی تضمین می شود ، که من با واقعیت سازگار شود ، و تکانش های غریزی نهاد به کنترل در آید ( گنجی ، ۱۳۷۹) .
فروید معتقد است که شخص سالم دو ویژگی دارد :
می تواند دوست بدارد و دوست داشته شود .
می خواهد و می تواند کار بکند ( شعاری نژاد ، ۱۳۷۱) .
فروید ، سلامت روانی را از یک طرف نتیجه تعادل بین سه عنصر نهاد ، من و من برتر و از طرفی دیگر نتیجه تعادل بین سطوح خود آگاه و ناخودآگاه می داند ( حسینی ، ۱۳۶۰) .
فروید معتقد است ویژگی خاصی که برای سلامت روان شناختی ضروری است خودآگاهی می باشد . یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود ، بایستی خود آگاه شود. شخص سالم از مکانیزمهای دفاعی نوع دوستی ، شوخ طبعی ، پارسایی ، ریاضت و والایش یا تصعید استفاده می کند (لیندزی ، وهال ، ۱۹۷۰ ، به نقل از نجات و ایروانی ، ۱۳۷۸) .
ماهیت قوت و ضعف به درون سازمان مربوط می شود و فرصت و تهدید معمولاً محیطی هستند.قوت های سازمان همان منابع و توانایی هایی است که سازمان در اختیار دارد و می تواند از آنها به منظور ایجاد یک مزیت رقابتی استفاده کند. موارد زیر می توانند از قوت های شرکت به حساب آیند :اختراعات ثبت شده شرکت، نام تجاری و برند شناخته شده، شهرت در بین مشتریان، مزیت در قیمت تمام شده، دسترسی اختصاصی به منابع طبیعی، دسترسی به شبکه های توزیع مناسب، نیروی انسانی کارآمد و آموزش دیده.
نبودن بعضی از توانایی های کلیدی در سازمان می تواند به عنوان یک ضعف در سازمان تلقی شود. موارد زیر می توانند از ضعفهای شرکتها باشند:عدم پشتیبانی و حفاظت از اختراعات، نام تجاری و برند ضعیف، ناشناخته بودن در بین مشتریان، ساختار پر هزینه در شرکت، عدم دسترسی به منابع، عدم دسترسی به شبکه های توزیع، نیروی انسانی ناکارآمد. نکته ی حایز اهمیت در اینجا امکان تبدیل شدن ضعفها و قوت ها به یکدیگر در شرایط گوناگون است. برای مثال ظرفیت تولید بالا می تواند یک مزیت و قوت برای شرکت محسوب شود اما همین ظرفیت بالا در شرایط رکود و تغییرات تکنولوژیکی می تواند باعث کاهش چابکی شرکت گردد و به آن لطمه وارد کند.
شناسایی و بررسی دقیق محیط خارجی می تواند فرصتهای جدیدی را برای مدیران شرکت نمایان سازد و همین فرصتها می توانند آغازگر مسیر جدیدی برای توسعه و رشد باشند، فرصتها می توانند شامل موارد زیر باشند:نیاز برطرف نشده مشتری، ظهور تکنولوژی های جدید، کم شدن محدودیت های قانونی، حذف موانع تجارت جهانی.
تغییر در متغیرهای خارجی و محیطی می تواند تهدید هایی را برای شرکت در پی داشته باشد. مواردی چون :تغییر در سلیقه ی مشتری که باعث فاصله گرفتن او از محصولات ما می شود، ظهور محصولات جایگزین پر قدرت، افزایش محدودیت های تجاری
به هر حال شرکت نباید منتظر به وجود آمدن فرصتهایی استثنایی در محیط خارجی باشد، بلکه باید تلاش کند تا با تقویت قوت های درونی اش مزیت رقابتی جدیدی را برای شرکت یا سازمان خلق کند. خلق این مزیت های رقابتی از طریق هماهنگی بین قوت ها و توانایی های درون سازمانی و فرصتهای کوچک یا بزرگ خارجی است. حتی در برخی مواقع، اهمیت فرصت خارجی به قدری است که سازمان انگیزه ی لازم برای غلبه بر یک ضعف داخلی را نیز پیدا خواهد کرد.
برای توسعه ی این استراتژیها، یعنی همان استراتژیهایی که باعث هماهنگی قوت های درون سازمانی با فرصتهای محیط خارجی است، می توان از ماتریس SWOT بهره برد. این روشدر صورت شناخت دقیق و به کارگیری صحیح برای کسب و کارهای کوچک و متوسط بسیار کارآمد خواهد بود. شاید حتی بتوان از این ابزار برای تعیین استراتژیهای شخصی و زندگی افراد نیز بهره برد.
ابتدا لازم است لیستی از قوتها، ضعفها،تهدیدها و فرصتها را آماده کنیم، به این لیست پروفایل SWOTمی گویند(شکل ۳-۳).
شکل ۳-۳ . ماتریس سوات
استراتژی های حاصل از این ماتریس به قرار زیر می باشد:
۱- راهبردهای تدافعی (WT): یک استراتژی کاملاً دفاعی است که مانع آسیب دیدن شرکت به علت ضعفهایش از تهدیدات محیط خارجی می شود. هدف کلی راهبرد دفاعی یا حداقل- حداقل، که میتوان آن را “راهبرد بقا” نیز نامید، کاهش ضعفهای سیستم برای کاستن و خنثیسازی تهدیدها است. در این راهبردها تأکید بر رفع آسیبپذیری منطقه مورد مطالعه است.
۲- راهبردهای بازنگری یا انطباقی (WO): غلبه بر ضعفها به منظور استفاده از فرصتها است.راهبر انطباقی یا راهبرد حداقل - حداکثر، تلاش دارد تا با کاستن از ضعفها بتواند حداکثر استفاده را از فرصتهای موجود ببرد. یک سازمان ممکن است در محیط خارجی خود متوجه وجود فرصتهایی شود ولی به واسطه ضعفهای سازمانی خود قادر به بهرهبرداری از آن نباشد. در چنین شرایطی اتخاذ راهبرد انطباقی میتواند امکان استفاده از فرصت را فراهم آورد.
۳- راهبردهای اقتضایی یا تنوع (ST): این راهبرد مبتنی بر حداکثر - حداقل در تنوع بخشی بر نقاط قوت درونی و تهدیدهای بیرونی متمرکز بوده و بر پایه بهره گرفتن از قوتهای سیستم برای مقابله با تهدیدات تدوین میشود و هدف آن به حداکثر رساندن نقاط قوت و به حداقل رساندن تهدیدات است. با این وجود از آنجا که تجارب گذشته نشان داده است که کاربرد نابجای قدرت میتواند نتایج نامطلوبی به بار آورد هیچ سازمانی نباید به طور نسنجیده از قدرت خود برای رفع تهدیدات استفاده کند.
-
- راهبردهای رقابتی/ تهاجمی (SO): استراتژیهایی هستند که در پی استفاده از فرصتها می باشند و به خوبی با توانایی های سازمان هماهنگی دارند.در این راهبردها تمرکز بر حداکثر - حداکثر نقاط قوت درونی و فرصتهای بیرونی استوار است که اصولاً تمام سیستمها خواهان چنین وضعیتی هستند که قادر باشند همزمان قوت و فرصتهای خود را به حداکثر برسانند. بر خلاف راهبرد دفاعی که یک راه حل واکنشی است راهبرد تهاجمی یک راه حل کنشگر است. در چنین وضعیتی سازمان با بهره گرفتن از نقاط قوت خویش برای گسترش بازار تولیدات و خدمات خود گام برمیدارد(گلکار، ۱۳۸۴: ۵۳).
چکیده کار در این مدل، به صورت زیر است:
-
- با استفاده استفاده از فرایند مصاحبه و پرس و جو از مسئولین، کارشناسان و صاحبنطران سازمان یا منطقه ای که می خواهید برنامه راهبردی تعیین کنید (یا با بهره گرفتن از اشراف خودتان بر موضوع)، نقط ضعف و قوت و فرصتها و تهدیدها را تعیین کنید.
-
- از طریق یک پرسشنامه از کارشناسان، به هر یک از عوامل درونی و بیرونی که تعیین کردید، ارزش و یا ضریب می دهید.
-
- سپس از طریق پرسشنامه، این شاخصها و عوامل را از ۱ تا ۴ بر اساس میزان ارزش آنها رتبه بندی می کنید و در نهایت با ضرب رتبه در ضریب، ارزش نهایی هر عامل را تعیین می کنید. جمع ارزش ها و نمرات، ارزش نهایی هر یک از عوامل چهارگانه (نقاط ضعف و قوت، تهدیها، فرصتها) محاسبه می شود.
-
- حال بر اساس این عوامل و البته ارزش ها، چهار نوع راهبرد مختلف برای موضوع یا سازمان یا منطقه مورد مطالعه تعیین می کنیم. این راهبردها باید ترکیبی از عوامل مختلف باشد.
در نهایت با بهره گرفتن از ارزش نهایی هر یک از عوامل چهارگانه، در یک محور تعیین می کنیم که راهبردهای تعیین شده عموما از چه نوعی و در چه مسیری باید تعیین شوند.
۳-۸-۲٫ مدل تاپسیس[۱۱۸]
تاپسیس به عنوان یک روش تصمیمگیری چند شاخصه[۱۱۹]، روشی ساده ولی کارآمد در اولویتبندی محسوب میگردد. مدل تاپسیس m گزینه را بر اساس n معیار رتبه بندی می کند. این روش اولین بار در سال ۱۹۹۲ توسط چن و هوانگ[۱۲۰]در سال ۱۹۸۱ مطرح شده است(منظری حصار و محقر،۱۳۸۴: ۷۵ به نقل از موسوی و حسنی، ۱۳۹۰).
تکنیک تاپسیس جزو مدلهای جبرانی (مدلهایی که در مبادلهی بین شاخصها مهم است) و از زیرگروه سازشی[۱۲۱] (در مدلهای زیرگروه سازشی، گزینهای ارجح خواهد بود که نزدیکترین گزینه به راهحل ایدهآل است) میباشد (اصغرپور، ۱۳۸۷: ۲۷۰-۲۱۳).
الگوریتم Topsis یک تصمیمگیری چند شاخصه جبرانی بسیار قوی برای اولویتبندی گزینهها از طریق شبیه نمودن به جواب ایدهال میباشد که به نوع تکنیک وزندهی، حساسیت بسیار کمی داشته و پاسخهای حاصل از آن، تغییر عمیقی نمیکند. در این روش گزینه انتخاب شده، بایستی کوتاهترین فاصله را از جواب ایدهآل و دورترین فاصله را از ناکارآمدترین جواب داشته باشد. از محاسن این روش نسبت به سایر تکنیکهای اولویتبندی مکانی، میتوان به موارد زیر اشاره نمود (شایان، ۱۳۸۵ به نقل از موسوی و حسنی، ۱۳۹۰ ).
- معیارهای کمّی و کیفی را تواماً در مبحث مکانیابی دخالت میدهد.
- خروجی آن میتواند ترتیب اولویت گزینهها را مشخص و این اولویت را به صورت کمّی بیان کند.
- تضاد و تطابق بین شاخصها را در نظر بگیرد.
- روش کار، ساده و سرعت آن مناسب است.
- ضرایب وزنی اولیه را پذیر است.
- نتایج حاصل از این مدل کاملاً منطبق با روشهای تجربی است.
به طور اجمال در روش تاپسیس، ماتریس n × m که دارای m گزینه و n معیار میباشد؛ مورد ارزیابی قرار میگیرد. در این الگوریتم، فرض میشود هر شاخص و معیار در ماتریس تصمیمگیری، دارای مطلوبیت افزایش و یا کاهشی یکنواختی است. به بیان دیگر، مقادیر بیشتری را که معیارها در این ماتریس کسب میکنند چنانچه از نوع سود بود، هرچه مقدار آن بیشتر باشد دارای مطلوبیت بالاتر است و اگر از نوع هزینه باشد، دارای مطلوبیت پایینتری میباشد. از امتیازات مهم این روش آن است که بهطور همزمان میتوان از شاخصها ومعیارهای عینی و ذهنی استفاده نمود( موسوی و حسنی، ۱۳۹۰).
با این حال، لازم است در این مدل جهت محاسبات ریاضی، تمامی مقادیر نسبت داده شده به معیارها بایستی از نوع کمّی بوده و در صورت کیفی بودن نسبت داده شده به معیارها، بایستی آنها را به مقادیر کمی تبدیل نمود. با این وجود پیشنهاد میشود که روش تاپسیس در هنگامی که تعداد شاخصها و اطلاعات در دسترس محدود است، مورد استفاده قرار گیرد.
۳-۸-۳٫ شبکههای عصبی مصنوعی (ANN )
مدلهایآماریمختلفیبرایپیشبینیدرعلوموجوددارد.مدلهایآماریمتأثرازمفروضاتومحدودیتهایزیادیهستند،بدینلحاظاخیراشبکههایعصبیبهعنوانشیوهنوینپیشبینیبهدلیلعدمنیازبهفروضومحدودیتهادرتوزیعدادههاوکاراییبالاترآنموردتوجهویژهقرارگرفتهاست
یکیازمهمترینکاربردهایروشهایآماری،شناساییالگو،طبقهبندیوپیش بینیبراساسواقعیتهاواطلاعاتدردسترسازیکموضوعخاصاست.روشهایآماریکهبرایمدلسازیروابطبینمتغیرهابهکارمیروددارای تعدادیپیشفرضومحدودیتاست. اینپیشفرضهاشاملنرمالبودنتوزیع داده ها،عدمهمخطی،یکسانبودنواریانسخطاهاوموارددیگریاستودر صورتفقداناینشرایطبهکارگیریاینمدلهاامکانپذیرنبودهویاباخطای قابلتوجهیهمراهاست.ازاینروبهروشهاییبامحدودیتهاوفروضکمتر، نیازمیباشدویکیازاینروشهاشبکههایعصبیمصنوعیاست.اینروشهیچ فرضاولیهایبرایتوزیعدادههاتحمیلنمینماید.دراینشبکه هااطلاعاتبه صورتضمنیپردازشمیشود،برایناساسچنانچهبخشیازسلولهایشبکه حذفشوندیاعملکردغلطداشتهباشندبازهماحتمالرسیدنبهپاسخصحیح وجوددارد(رحمانی و اسماعیلی،۱۳۸۹: ۱۵۲).
شبکههای عصبی را میتوان با اغماض زیاد، مدلهای الکترونیکی از ساختار عصبی مغز انسان نامید (پاکگوهر و سیگاری تبریزی، ۱۳۸۵: ۲۵۶ به نقل از موسوی و حسنی٬ ۱۳۹۱). اساس کار این شبکهها، در واقع شبیهسازی تفکر مغز انسان است و به عنوان یک واحد پردازشگر عددی عمل میکند
شبکههای عصبی مصنوعی توابعی جامع و انعطاف پذیر و ابزاری قدرتمند برای تجزیه و تحلیل دادهها و مدل سازی روابط غیر خطی، با درجه صحت بالا هستند. مهمترین ویژگی مدلهای شبکه های عصبی مصنوعیآزادی آنها از فروض آماری مربوط به متغیرها، استفاده از روشهای محاسباتی موازی و غیر خطی بودن آنهاست . مدلهای شبکه های عصبی مصنوعی بهرغم تنوع از ساختار مشابهی برخوردارند. هر شبکه عصبی معمولاً از سه لایه به ترتیب زیر تشکیل میشود :
لایه ورودی که دریافت کننده منابع خارج از سیستم است که این لایه در مورد مغز، به حواس پنجگانه تشبیه میشود. لایه پنهان از اهمیت بسیار بالایی در مدلهای شبکه های عصبی مصنوعی برخوردار است. در صورتی که تعداد کافی از این لایه ها و واحدها در یک مدلشبکه های عصبی مصنوعی باشد، نقش مؤثری در فرایند یادگیری ایفا می کنند. این لایه صرفاً یک نتیجه میانیدر فرایند محاسبه ارزش خروجی است از این رو، در اقتصادسنجی همتایی ندارند (Nambaghsh,2005: 56 ).
لایه خروجی که به مثابه متغیرهای وابسته در مدلهای رگرسیون هستند و به پاسخ متغیروابسته در برابر تحریک متغیرهای مستقل مربوط میگردد. این لایه شامل مقادیر پیش بینی شده متغیرهای وابسته است.
شبکههای عصبی از نظر هندسی به دو گروه شبکههای تک لایه و شبکههای چندلایه تقسیم میشوند و از نظر مکانیزم اجرا به دو دسته شبکههای عصبی پیشخور و شبکههای عصبی پسخور تقسیم میشوند. در شبکههای پیشخور همانند مغز انسان جهت اتصالات به سمت جلو است و در شبکه مسیر بسته وجود ندارد ولی در شبکههای پسخور مسیر بسته وجود دارد، به این معنی که امکان دارد اتصال در جهتی باشد که لایههای بعدی را به لایههای قبلی متصل کند.
یکی از انوع شبکههای عصبی، شبکههای عصبی چند لایه پرسپترون[۱۲۲](MLP) است که از نوع شبکههای پیشخور میباشد. اجزای تشکیلدهندهی این شبکهها عبارتند از:
الف) ورودی و خروجی دادهها[۱۲۳]: اعداد و ارقام در قالب یک یا چند متغیر، ورودیهای یک شبکهی عصبی را تشکیل میدهند. این ورودیها، پس از انجام تحلیل و پردازشهای خاص به یک یا چند متغیر خروجی تبدیل میشوند. ورودیها، نقش متغیر مستقل و خروجی، نقش متغیر وابسته را بر عهده دارند.
ب) نرونها: مهمترین اجزای سیستم عصبی، نرونها هستند که به سه دسته؛ نرونهای ورودی، خروجی و پنهان تقسیم میشوند و در قالب لایهی ورودی[۱۲۴]، لایهی خروجی[۱۲۵] و لایههای پنهان[۱۲۶] یا میانی قرار میگیرند. نرونها یا واحدهای ورودی، وظیفهی دریافت دادههای ورودی را بر عهده دارند. لایههای میانی و خروجی شامل واحدهای پردازش اطلاعات هستند. در این واحدها، عملیات جبری بر اطلاعات ورودی انجام شده و نتیجهی آنها به صورت یک ورودی جدید به واحدهای دیگر در لایههای بعدی ارسال میشود. تعداد واحدهای بهکار رفته در لایههای ورودی و خروجی به تعداد متغیرهای توضیحی و وابسته در مدل بستگی دارد. هیچ قاعدهی مشخص و دقیقی برای تعیین تعداد نرونها در لایههای پنهان در اختیار نیست. بلکه، در این مورد، به طور عمده، یک رویکرد تجربی صرف اتخاذ میشود.
ج) وزنها[۱۲۷]: متغیرهای مختلف ورودی به شبکه، برازشهای مختلفی دارند که به کمک وزنها، به آنها اختصاص مییابد. این وزنها که قبل از لایهی خروجی و لایههای پنهانی لحاظ میشوند، با روش اعداد تصادفی تولید و در استفاده از شبکه، تصحیح میشوند.
د) توابع فعالیت[۱۲۸]: توابع فعالیت، در لایهی خروجی و لایههای پنهان شبکهی عصبی در نظر گرفته میشوند و با توجه به وزنهای هر ورودی، محاسبهی کلی خروجی را امکانپذیر میسازند (کمیجانی و سعادتفر، ۱۳۸۵: ۱۷-۱۴).
لایهیخروجیلایهیپنهانلایهیورودی
واحدلایهیخروجی
واحدهایلایهیپنهان
واحدهایلایهیورودی
Khantzian, E. J; Golden-Schulman, S. J; & McAuliffe, W. E. (2004). Group therapy. Textbook of substance abuse, Chapter 31.
Kouri, E. M; & Lukas, S. E. (2001). Electroencephalography, topographic mapping, and event-related potentials in substance abuse research.
Larsen, S. (2006). The healing power of neurofeedback. Healing art press.
Lawrence, J. T. (2002). Neurofeedback and your brain: A beginners manual. Faculty, NYU medical center & brain research lab, New York.
Lee, A. M; Meltzer, H. Y. (2001). Substance abuse in schizophrenia: Biological factors mediating co morbidity and the potential role of atypical antipsychotic drugs. Substance abuse in the mentally and physically disabled. Chapter 5.
Lehmann, L. P; Hubbard, J. R; & Martin, P. R. (2001). Substance abuse and depression. Substance abuse in the mentally and physically disabled. Chapter 3.
Lern Institut Basel GmbH. (2004). Introduction to Neurofeedback.
Loo, S. K; & Barkley R. A. (2005). Clinical utility of EEG in attention deficit hyperactivity disorder. Applied Neuropsychology. 12 (2), 64-76.
Marvin, W. S. (1995). Mathematically derived frequency correlated in cerebral function: Theoretical and clinical implications for neurofeedback training. Journal of Neurotherapy, 1 (2).
Masterpasqua, F; & Healey, K. N. (2003). Neurofeedback in psychological practice. Professional psychology: Research and practice, 34 (6), 652-656.
Millson, P. E; Challacombe, L; Villeneuve, P. J; Fischer, B; Strike, C. J; Myers, T; Shore, R; Hopkins, S; Raftis, S; & Pearson, M. (2004). Self perceived health among Canadian opiate users: a comparison to the general population and to other chronic disease population. Department of public health science, university of Toroto.
Narimani, m &Rajabi, S. (2011). Evaluation of Alpha/Theta Neurofeedback Composed with Scott and Kaiser Protocol as a Treatment for
Substance Use Disorders. International Journal of Psychology.93,93-114
National Institute on Drug Abuse (1996). Craving in drug abuse and addiction. NIH Gruide, 25 (12). Available on: http://grant.nih.gov/grants/guide.
National institute on drug abuse. (2000). The brain: understanding neurobiology through the study of addiction. National institute of health, Seattle, Washington.
Newton, T. F; Cook, I. A; Kalechstein, A. D; Duran, S; Monoroy, F; Ling, W; & Leuchter, A. F. (2003). Quantitative EEG abnormalities in recently abstinent methamphetamine dependent individuals. Clinical neurophysiology, 114, 410-415.
Nuwer, M. (1997). Assessment of digital EEG, quantitative EEG, and EEG brain mapping: Report of the American Academy of Neurology and the American Clinical Neurophysiology Society. Neurology, 49, 277-292.
Ottomanelli, L. A; & Adinoff, B. (2001). Substance abuse and personality disorders: The impact of three personality clusters on prevalence, course, and treatment. Substance abuse in the mentally and physically disabled. Chapter 6.
Passant, U; RoseOn, I; Gustafson, L; & Englund,E. (2005). The heterogeneity of frontotemporal dementia with regard to initial symptoms, qEEG and neuropathology International journal of geriatric psychiatry, 20: 983-988.
Passini, F. T; Watson, C. G; Dehnel, L; Herder, J; & Watkins, B. (1977). Alpha wavw
biofeedback training therapy in alcoholics. Journal of clinical psychology, 33, 292-299.
Peniston, E. G; & Kulkosky, P. J. (1989). Alpha-theta brainwave training and beta-endorphin levels in alcoholics. Clinical and experimental research, 13, 271-279.
Peniston, E. G; & Saxby, E. (1995). Alpha-theta brainwave neurofeedback training: an effective treatment for male and female alcoholic with depressive symptoms. Journal of clinical psychology, 51.
Raymond, J; Varney, C; Parkinson, L. A; & Gruzelier, J. H. (2005). The effect of alpha/theta neurofeedback on personality and mood. Cognitive brain research, 23, 287-292.
Richard, A. J; Montoya, I. D; Nelson, R; & Spence, R. T. (1995). Effectiveness of adjust therapies in crack cocaine treatment. Journal of substance abuse treatment, 12, 401-413.
Rowan, A. J; Tolunsky, E. (2003). Primer of EEG. Butterworth Heinemann (an important of Elsevier), United state.
Schwartz, E. & Andrasik, F. (2003), Biofeedback: A practitioner’s guide. New York: Guilford Press.
Scott, W. C; Kaiser, D; Othmer, S; & Sideroff, S. I. (2005).Effects of an EEG biofeedback protocol on a mixed substance abusing population. The American Journal of Drug and Alcohol Abuse, 31:455-469.
Semple, S., Patterson, T., & Grant, I. (2005). Methamphetamine use and depressive symptoms among heterosexual men and women. Jornal of Substance Use, 10 (1), 31-47.
Silver, D; Edmonton; Alberta; Canada. (2006). Audio-visual attainment: Applying audio- visual entrainment technology for attention and learning.
Staci, A; Gruber, E. M; & Deborah, A. (2001). Neuropsychological correlates of drug abuse.
Sterman, M. B. (1996). Physiological origins and functional correlates of EEG rhythmic activities: Implications for self-regulation. Biofeedback and Self-Regulation, 21 (1), 3-49.
Sterman, M. B., Wywricka, W., & Roth, S. R. (1969). Electrophysiological correlates and neural substrates of alimentary behavior in the cat. Annals of the New York Academy of Science, 157, 723-739.
Sunift, L. P; & Mueller, T. (2001). Comorbidy of anxiety disorders in substance abuse. Substance abuse in the mentally and physically disabled. Chapter 2.
Unterrainer, H. F; Chen, M.J.-L & Gruzelier, J.H. (2013). EEG-neurofeedback and psychodynamic psychotherapy in a case of adolescent anhedonia with substance misuse: Mood/theta relations. International Journal of Psychophysiolog,1,12.
Walker, J., Lawson., R., Kozlowski., G. (2006). Current Status of QEEG and Neurofeedback in the Treatment of Clinical Depression. Neurotherapy Center Of Dallas and University of Texas Southwestern Medical School, Dallas
Weinstein, D. D; & Martin, P. R. (2001). Neurological disorders and head injuries. Substance abuse in the mentally and physically disabled. Chapter 13
.
Wilson, V. E; Peper, E; & Moss, D. (2006). Professional issue “The mind room” in Italian soccer training: the use of biofeedback and neurofeedback for optimum performance. Biofeedtjack, 34: 79-810.
Wyatt, S. A; & Schottenfeld, R. S. (2001). The relationship of substance abuse to the human immunodeficiency virus: Background and management. Substance abuse in the mentally and physically disabled. Chapter 10.
Wywricka, W; & Sterman, M. B. (1968). Instrumental conditioning of sensorimotor cortex EEG spindles in the waking cat. Physiology and Behavior, 3, 703-707.
Zaidel, E; & Barnea, A. (2005). Symposium IV: Quantitative EEG and neurofeedback. Brain and Cognition, 60, 329-330.
Zarate, C. A; & Tohen, M. F. (2001). Bipolar disorder and comorbid substance use disorders. Substance abuse in the mentally and physically disabled. Chapter 4.
پیوستها
پیوست۱٫ پرسشنامه ولع مصرف هروئین( HCQ-45)
لطفا هر یک از جملات زیر را با دقت بخوانید . احساسی را که همین حالا نسبت به ماده مخدّر سوء مصرفی خود (هروئین، حشیش، تریاک، مورفین، یا….) دارید، در نظر بگیرید و میزان موافقت یا مخالفت خود با هرجمله را، با انتخاب یکی از ۷ گزینه مشخص کنید. لازم به ذکر است اطلاعات این پرسشنامه ، با رازداری کامل، فقط جهت استفاده عملی و درمانی بوده و هیچ گونه قضاوت ارزشی را برای شما به همراه ندارد.
۱٫اگر مواد مخدّر جلوی چشم من باشد، برایم دشوار خواهد بود خودم را کنترل کرده و ازآن مصرف نکنم.
کاملا موافقم موافقم نسبتا موافقم بینابین نسبتا مخالفم مخالفم کاملا مخالفم
۲٫مصرف مواد مخدّر برایم خوشایند نیست.
الف ) افشاء اجباری:
شامل تمامی اطلاعاتی است که طبق قوانین و مقررات باید در اختیار استفاده کنندگان از صورتهای مالی قرار گیرد.
ب ) افشاء داوطلبانه[۱۷۵]:
افشای فراتر از قوانین و استانداردها میباشد. استانداردها حسابداری اگرچه حداقل میزان افشاء را تعیین کردهاند ولی برای افشای اضافی اطلاعات محدودیتی قائل نمیشوند. در صورتی که مدیریت بتواند با افشای اطلاعات اضافی و داوطلبانه رهنمودهای بهتری را در ارتباط با اهداف و چشم انداز آتی شرکت و استفاده بهینه از منابعی که در اختیار دارد ارائه کند و تصویر شفافتری از وضعیت موجود نشان دهد در این صورت سرمایه گذاران و سایر استفاده کنندگان از صورتهای مالی میتوانند از تدابیر مدیریت آگاه شوند و انتقادات آنها نسبت به عملکرد موسسه برطرف میشود و به آینده موسسه امیدوار میشوند. (حسنی و حسینی، ۱۳۸۸).
۳-۶-۳-۲- انگیزههای افشاء داوطلبانه
افشای اختیاری اطلاعات، مزایایی را به همراه دارد که انگیزهی افشای داوطلبانه اطلاعات را در مدیران بر میانگیزاند. منافع حاصل از این نوع افشاء، هم برای تأمین شونده و هم برای تأمین کننده سرمایه وجود خواهد داشت)هیلی و پالیپو،۲۰۰۱)[۱۷۶] طبق نظریه هزینه و منفعت افشاء اطلاعات مدیران هنگامی اقدام به افشاء اطلاعات شرکت یا بنگاه اقتصادی میکنند که منافع حاصل از افشاء اطلاعات را بیشتر از هزینه تهیه و گزارش اطلاعات بدانند. حال آن که در ادبیات مالی نظریه عدم تقارن اطلاعاتی، نظریه علامت دهی، فرضیه هزینه مالکانه، فرضیه هزینه دعاوی حقوقی از جمله مواردی تلقی میشوند که تأثیر ژرفی در شناسایی میزان افشاء داوطلبانه دارند.
۴-۶-۳-۲- هزینه مالکان[۱۷۷] و افشاء اطلاعات
هزینهای است که سازمان به خاطر افشاء اطلاعات محرمانه خود و به کار گیری بالقوه آن توسط رقبا، متحمل خواهد شد. از یک طرف، مدیر انتظار دارد که از طریق افشاء حجم مشخصی از اطلاعات در بازار سرمایه، سهم بیشتری از بازار را در اختیار بگیرد و بدین ترتیب هزینه سرمایه را کاهش دهند و از طرف دیگر، تأمین کننده سرمایه نگران بازده مورد انتظار خود از سرمایه گذاری خواهد بود. حال، با افشاء داوطلبانه اطلاعات از سوی مدیر، عدم اطمینان سرمایه گذار در خصوص بازده مورد انتظار شرکت از یک طرف و هزینه تأمین سرمایه شرکت از طرف دیگر، کاهش پیدا خواهد کرد. در نتیجه، میزان سرمایه گذاری در شرکت افزایش مییابد و مدیر از این طریق، منابع مالی مورد نیاز شرکت را با هزینه کمتر تأمین میکند.
به مفهوم دیگر، افشاء اطلاعات مالی شرکت برای رقبا مفید است؛ زیرا آنها با بهره گرفتن از این اطلاعات میتوانند به استراتژی شرکت پی برده و از این رو چشم انداز آتی شرکت را با خطر مواجه سازند و به کاهش احتمالی در جریانهای نقد آتی سازمان منجر بشوند. بنابراین، با وجود مطلوب بودن اطلاعات مدیران تمایلی به افشاء آن ندارند. ولی اگر رقابت در بازار وجود داشته باشد سرمایه گذاران در تعیین ارزش گذاری سهام هزینههای مالکانه را در نظر گرفتهاند بنابراین، دیگر نگهداری اطلاعات برای مدیر توجیه نخواهد داشت. (روهنی،۲۰۰۱).ولی ورکچیا[۱۷۸] (۱۹۶۸)بیان میدارد که افشاء اطلاعات اضافی در مورد شرکت، خواه مطلوب و خواه نامطلوب، میتواند برای سرمایه گذاران، رقابت کنندگان و سایرین مفید باشد. ولی این افشاء ممکن است چشم انداز و وضعیت رقابتی شرکت را تهدید کند و باعث کاهش جریانهای نقدی آتی شود. این تهدید بالقوه ممکن است باعث شود مؤسسات سطح افشاء را محدود کنند تا هزینه مالکیت افزایش پیدا نکند.هیلی و پالیپو [۱۷۹](۲۰۰۱)بر اساس تحقیقی که انجام داند نتیجه گرفتند زمانی که هزینه مالکیت افزایش پیدا میکند مؤسسات انگیزه لازم را برای عدم افشاء اطلاعات به دست خواهند آورد تا بدین وسیله وضعیت رقابتی آنها در بازار متزلزل نشود.
۷-۳-۲- نظریه علامت دهی[۱۸۰]
یکی از انگیزههای مدیران برای افشاء اطلاعات مربوط به نظریه علامت دهی میباشد این نظریه فرض میکند که مؤسسات اطلاعاتی دارند که سرمایه گذاران آن اطلاعات را در اختیار ندارند. اگر سرمایه گذاران در مورد مؤسسه خاصی اطلاعات لازم را نداشته باشند اما یک دیدگاه کلی نسبت به بازار داشته باشند در این صورت برای همه مؤسسات قیمت یکسانی در نظر خواهند گرفت. در این حالت، مدیران مؤسسات دارای کیفیت بالاتر، در صورت عدم افشاء اطلاعات کافی در مورد مؤسسهشان متحمل یک زیان فرصت[۱۸۱] خواهند شد، زیرا قیمت این مؤسسات در صورتی که سرمایه گذاران اطلاعات بیشتری در مورد اعتبار و کیفیت بالای آنها داشته باشند بیشتر ارزیابی خواهد شد و این در حالی است که مدیران شرکتهای دارای کیفیت پایین، سود فرصت[۱۸۲] بدست خواهند آورد. در این حالت مؤسسات دارای کیفیت و ارزش بالاتر، انگیزه فعالیت در بازار را از دست خواهند داد مگر اینکه ارزش بالای مؤسسه خود را به سرمایه گذاران مخابره کرده و باعث افزایش قیمت سهام مؤسسه خود شوند. این مخابره به وسیله علامت ده یا افشاء اطلاعات انجام میشود. این فرایند علامت دهی تا زمانی ادامه مییابد که سود بدست آمده ناشی از افزایش قیمت سهام بیشتر از هزینه علامت دهی باشد (موریس[۱۸۳]،۱۹۸۷)
۸-۳-۲- نظریه هزینه دعوای حقوقی
از منظر هیتزمن و همکاران (۲۰۰۸) دعاوی حقوقی سهامداران ممکن است به دو طریق بر تصمیمات افشاء مدیران مؤثر واقع شود.
اقدامات قانونی علیه مدیران برای افشاء ناکافی یا دیرهنگام میتواند به ترغیب مدیران در جهت افزایش افشاء داوطلبانه بیانجامد
دعاوی حقوقی به طور بالقوه منجر به کاهش انگیزه مدیران در جهت افشاء به خصوص در رابطه با اطلاعات آینده نگر میشود، زیرا اگر مدیران بر این باور باشند که سیستم قانونی، اقدام به جریمه پیش بینیهای خوش بینانه میکند صرفاً به این دلیل که در این پیش بینی قادر به تفکیک خطاهای عمدی و غیر عمدی نیست در این صورت انگیزه مدیران برای افشای اطلاعات مربوط به آینده کاهش مییابد(خدامی پور و محرمی،۱۳۹۰ )
۹-۳-۲- معیارهای سنجش عدم تقارن اطلاعاتی
در ادبیات مالی برای اندازه گیری عدم تقارن اطلاعاتی در بازار معیارهای متعددی مطرح شده است. از آن جا که سطح عدم تقارن اطلاعاتی به طور مستقیم قابل مشاهده نیست از این رو محققین از برخی متغیرهای شاخص برای سنجش آن استفاده نمودهاند. این معیارها در سه طبقه کلی قرار میگیرند. برخی مطالعات تجربی از معیارهای فرصت رشد به عنوان شاخص اندازه گیری عدم تقارن اطلاعاتی یک شرکت استفاده نمودهاند، استدلال آنها این است که شرکتهای با فرصتهای رشد بیشتر، محیط اطلاعاتی نامتقارنتری دارند. پارهای دیگر از تحقیقات دریافتند که افزایش سطح اطلاعات مرتبط با یک شرکت منجر به همگرایی در انتظارات مربوط به سودهای مورد انتظار آتی شرکت میگردد. این تحقیقات معمولاً از معیارهای منتج از توافق میان پیش بینیهای سود هر سهم تحلیل گران به عنوان شاخصی برای سطح عدم تقارن اطلاعاتی استفادهامی کنند. دسته سوم از مطالعات از یک سری از معیارهای مبتنی بر ادبیات ساختار بازار استفاده نمودهاند که در مقایسه با دو گروه قبلی شایعتر میباشند کلارک و شستری (۲۰۰۰)و ایکر و همکاران(۲۰۰۶) استفاده از معیارهایی کیفیت سود را برای بررسی عدم تقارن اطلاعاتی مناسب میدانند از این رو در ادامه این بخش هر یک از این معیارها به تفصیل معرفی میگردد.
نگاره ۲-۲- انواع معیار های سنجش عدم تقارن اطلاعاتی
۱-۹-۳-۲- معیارهای مبتنی بر ساختار بازار
۱-۱-۹-۳-۲- معیار شکاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش
یکی از مهمترین مشخصههایی که سرمایه گذاران در بازارهای مالی در جستجوی آن هستند نقدشوندگی سهام است. نقدشوندگی، توانایی خرید و فروش مقادیر قابل توجه از یک سهم را به صورت فوری و با حداقل اثر قیمتی (اثر دسترسی به اطلاعات محرمانه) امکان پذیر میسازد از این رو دامنه قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام یک معیار اندازه گیری نقدشوندگی اوراق بهادار شرکت است که نخستین بار توسط دمستز[۱۸۴] (۱۹۶۸) مطرح شد.وقتی یکی از طرفین معامله نسبت به طرف دیگر معامله دارای مزیت اطلاعاتی باشد، تغییرات غیر عادی در جریان عرضه و تقاضای سهام به وجود آمده و منجر به شکاف قیمت خرید و فروش سهام میگردد (اسکات و همکاران ۲۰۰۸) و بدین ترتیب بازدهی اضافی برای افرادی که به اطلاعات محرمانه دسترسی دارند را فراهم میآورد. بدین ترتیب که هنگام وجود اطلاعات محرمانه بد،عرضه سهام زیاد و قیمت پیشنهادی فروش کاهش مییابد و هنگام اطلاعات محرمانه خوب تقاضا خرید زیاد و قیمت پیشنهادی خرید افزایش مییابد از این رو برخی از محققان از رابطه زیر که مبین شکاف قیمتی خرید و روش میباشد به عنوان معیار عدم تقارن اطلاعاتی استفاده مینمایند.
دامنه قیمت پیشنهادی فروش و خرید در دوره t برای سهام i
میانگین قیمت پیشنهادی فروش برای هر ماه
میانگین قیمت پیشنهادی خرید برای هر ماه
۲-۱-۹-۳-۲- معیار دفعات گردش سهام
یکی دیگر از معیارهای مهم نقدشوندگی در بازار، گردش سهام است که بیانگر تمایل و آمادگی سرمایه گذاران برای خرید و فروش سهام یک شرکت است. این تمایل و آمادگی، به طور معکوس با سطح عدم تقارن اطلاعاتی موجود در بازار مرتبط است. شرکتهای با عدم تقارن اطلاعاتی بالا، گردش سهام کمتری خواهند داشت زیرا معامله گران ناآگاه با علم به این که آنها در معامله با معامله گران آگاه متحمل زیان خواهند شد با احتمال کمتری اقدام به معامله در سهام این شرکتها خواهند نمود (کاشانی پور و مومنی،۱۳۹۰).
۲-۹-۳-۲- معیارهای مبتنی بر پیش بینی سود تحلیل گران
معیارهای مبتنی بر پیش بینی سود تحلیلگران شامل میزان دقت سود پیش بینی تحلیلگران و پراکندگی پیش بینیهای سود تحلیلگران میباشد. لانگ و لاندهلم[۱۸۵] (۱۹۹۶ ) نشان میدهند که با افزایش میزان شفافیت اطلاعاتی، دقت پیش بینی سود افزایش و پراکندگی پیش بینیها کاهش مییابد (لی و ژائو[۱۸۶]، ۲۰۰۸).
شواهد تجربی همواره بر این نکته تأکید دارند که بین عدم تقارن اطلاعاتی و میزان پی گیری شرکت از سوی تحلیل گران رابطه معکوسی وجود دارد. تحلیل گران مالی، به عنوان افراد حرفهای که همواره در جستجوی اطلاعات شرکتها میباشند نقش مهمی را در کاهش عدم تقارن اطلاعاتی ایفا مینمایند، این امر با ارائه دو نوع عمده خدمات از سوی آنها به شرکت کنندگان در بازار تحقق مییابد نخست این که آنها اطلاعات پیچیده شرکتها را به گونهای گردآوری و پردازش مینمایند که به آسانی توسط سرمایه گذاران بی تجربه قابل فهم است از سویی دیگر آنها اطلاعاتی را فراهم مینمایند که هنوز به طور گسترده در بازار انتشار نیافته است (کاشانی پورو مومنی ۱۳۹۰).پراکندگی پیش بینی سود تحلیلگران و دقت پیش بینی سود هر سهم تحلیلگران از جمله معیارهای عدم تقارن اطلاعاتی مبتنی بر پیش بینی سود به شمارمی رود.
ریچاردسون[۱۸۷] (۲۰۰۰) برای محاسبه پراکندگی پیش بینی سود تحلیلگران از رابطه زیر استفاده نمود:
در این معادله DISP بیانگر پراکندگی پیش بینیها ، بیانگر انحراف معیار پیش بینی های سود سود واقعی گزارش شده می باشد. همچنین کریستی[۱۸۸]( ۲۰۱۰)برای محاسبه خطای پیش بینی سود هر سهم از رابطه زیر استفاده نمود
در این معادله FE بیانگر خطای پیش بینیها ، بیانگر میانگین پیش بینی های سود سود واقعی گزارش شده می باشد.
۳-۹-۳- ۲- معیارهای مبتنی بر کیفیت گزارشگری مالی
(لیوز و وایسوکی، ۲۰۰۸) مدعی شدند که بین محققان مختلف یک توافق کلی وجود دارد مبنی بر اینکه گزارش مالی و افشا داوطلبانه بر روی محیط اطلاعاتی (واکنش افراد) تأثیر میگذارد. با این وجود معیار مشترکی برای اندازه گیری محیط اطلاعاتی وجود ندارد ولی اغلب از کیفیت سود و رشد سود به عنوان معیارهای محیط اطلاعاتی استفاده میشود. همچنین (ایکر و همکاران، ۲۰۰۶). استفاده از چنین معیارهایی را برای بررسی عدم تقارن اطلاعاتی مناسب میدانند آنها استدلال میکنند که اصلاح و تغییر اقلام تعهدی از طریق شناسایی جریان نقد در طول زمان صورت میگیرید و با توجه به اینکه اقلام تعهدی به عنوان مبنایی برای برآورد و اندازه گیری استفاده میشود بنابراین ممکن است خطا پیش بینیها (به عنوان نمونه خطای پیش بینی تحلیلگران) از این عامل نشأت بگیرد. به طور کلی میتوان گفت که عدم تقارن اطلاعاتی رابطه معکوسی با کیفیت سود دارد.
۱-۳-۹-۳-۲- معیار نوسانات سود (EV)
(لویز و همکاران ۲۰۰۶ به نقل از مانول ۲۰۱۱) معتقد است که نوسانات سود معیاری برای مدیریت سود است. این معیار بیانگر این مهم است که میزان از تغییرات سود به وسیله جزء حسابداری سود کاهش مییابد (اقلام تعهدی).این معیار از طریق تقسیم نمودن انحراف معیار سود عملیاتی بر روی انحراف معیار جریان نقد عملیاتی محاسبه میگردد. کوچکتر بودن این معیار بیانگر آن است که سود گزارش شده بیشتر هموار شده است و بنابراین میتوان نتیجه گرفت که عدم تقارن اطلاعاتی ناشی از اعمال مدیریت بیشتر است. از این رو در این پژوهش از این معیار به عنوان یکی از متغیر های کنترلی عدم تقارن اطلاعاتی برای استفاده شده است.
۲-۳-۹-۳-۲- معیار کیفیت اقلام تعهدی
کیفیت اقلام تعهدی از نظر سرمایه گذاران به معنی نزدیکی سود حسابداری به وجه نقد میباشد. کیفیت سود عمدتاً از طریق سودهایی تعیین میشود که متشکل از مجموع جریانهای نقدی و عملیاتی و اقلام تعهدی میباشد حال آنکه خطای اندازه گیری در تعیین اقلام تعهدی که شامل خطاهای عمدی در بر آورد (ناشی از انگیزش مدیریتی برای دستکاری سودها) میتواند به طور بالقوه، توانایی اقلام تعهدی برای پیش بینی جریانهای نقدی آینده یا انعکاس جریانهای نقدی گذشته و جاری را با مشکل مواجه نماید. با وجود اهمیت اقلام تعهدی در حسابداری مالی برای مطالعه کیفیت اقلام تعهدی در ادبیات مالی مدلهای محدودی وجود دارند.مطالعات اولیه برای اندازهگیری اقلام تعهدی از معیارهای ساده همچون مجموع اقلام تعهدی و تغییرات در مجموع اقلام تعهدی (دی آنجلو-۱۹۸۱)استفاده میکردند.اما امروزه از رگرسیون اقلام تعهدی و متغیرهای مالی مربوط به اقلام تعهدی استفاده میشود به طوری که باقیمانده رگرسیون بیانگر اقلام تعهدی غیر عادی است و اقلام تعهدی غیر عادی شاخصی برای کیفیت سود است ..محققانی همچون دیچاو-۱۹۹۵،فرانسیس-۲۰۰۵ در مدلهایی جهت ارزیابی کیفیت اقلام تعهدی از اقلام تعهدی سرمایه در گردش به عنوان تابعی از فعالیتهای فروش واحد تجاری و گردش نقدی عملیاتی گذشته ،حال و آینده استفاده شده است .که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
الف) مدل دیچاو (۱۹۹۵)
دیچاو و همکاران (۱۹۹۵) مدل اصلاح شده جونز (۱۹۹۱) به عنوان معیاری برای مدیریت سود در یک دوره ۵ ساله بکار گرفت و سپس به کمک مدل رگرسیونی زیر، قدر مطلق متوسط اقلام تعهدی اختیاری را محاسبه نمود.
کل اقلام تعهدی شرکت i در سال t که از معادله زیر محاسبه میگردد.
جمع کل دارایی شرکت i درپایان دوره t-1
تغییر فروش شرکت i در دوره t
ارزش ناخالص دارایی ثابت شرکت i در دورهt
سود خالص شرکت i در دورهt
۹- ارتباطات محیطی
۱-۹ جلوگیری از انتقال کارکنان خاطی به مناطقی که زمینه بیشتر آلودگی به جرایم را دارد
فرهنگ غلطی که میان برخی فرماندهان شایع بوده این است که تصور می نمایند چنانچه فردی دچار لغزش مجرمانه ای شد با انتقال به مناطق محروم و جرم زا تمام مساله برای نظام تحت الامر حل شده است اما نمی اندیشند شاید آفتابه دزد روزی محارب گردد و جامعه ای را فاسد نماید.
۲-۹ تعویض و جابجایی بموقع پایوران در مناطق بد آب و هوایی و شرایط سخت خدمتی :عدم رعایت اصل جابجایی بموقع نیروها باعث کاهش آستانه تحمل خدمتی و در نتیجه بروز ناکارآمدی و حتی وقوع جرایم نظامی خواهد شد.
۳-۹ ایجاد روش نظامند جهت جداسازی افراد ناسازگار و ناسالم از بقیه سربازان :استقرار یک سرباز معتاد به مواد مخدر یا مسائل جنسی در یک آسایشگاه سالم،نتیجه ای جز آلودگی سربازان مستعد به اعتیاد یا ارتکاب سایر جرایم نخواهد داشت.
۴-۹ کنترل دقیق و فراگیر در رابطه با مرخصی ها و رفت و آمدهای شهری کارکنان وظیفه در مناسق آلوده به مواد مخدر و جرایم شایع دیگر.
۱۰- اوقات فراغت
۱-۱۰ تاسیس و توسعه کتابخانه، نوار خانه و اتاقهای تماشای تلویزیون در پادگان ها جهت استفاده سربازان.
۲-۱۰ یرگزاری متناوب مسابقات فرهنگی، مذهبی و ورزشی جهت ایجاد و تقویت روحیه رقابت سالم در میان سربازان
۳-۱۰ ایجاد روش نظامند جهت شرکت کارکنان وظیفه و پایور در مراسم نماز،دعا،سینما،تئاتر،و سالن های ورزشی و ارتقا مهارت های فکری و عملی سربازان، متناسب با علاقه و استعداد آنان.
بی تردید پس از آسیب شناسی و سبب شناسی ارتکاب جرایم نظامی و انتظامی،یکی از مهمترین عوامل پیشگیری از وقوع آنها زمینه یابی موثر عملیاتی و بستر سازی اجرای یافته های تحقیق در نیروهای مسلح است.راهکارهایی که در این پژوهش در ده حوزه مهم بدان اشاره گردید در پنج محور اساسی قابل اجراست :
محور اول : ایجاد توجه، بدان راهکارهایی اشاره دارد که همه مخاطبان نسبت به آن آگاه هستند لیکن در مرحله عمل، اجرا و اعمال آنها مورد غفت واقع میشود و توجه کافی به آنها مبذول نمی گردد.توجه نمودن متصدیان
مربوط به اینگونه راهکارها از طریق جلسات و توزیع جزوات و سایر طرق، اجرای عملی این دسته از راهکارها تلقی میشود.
محور دوم : ایجاد شناخت، به راهکارهایی اشاره دارد که برخی از مخاطبان با وجود توجه به حوزه مسئولیت خود، نسبت به آنها شناخت و آشنایی کامل و کافی ندارند بنابراین شناخت یک راهکار و آگاهی از میزان اثربخشی آن در حوزه مسئولیت افراد، در واقع میتواند نوعی اجرای راهکار باشد.برگزاری کلاسهای مستمر آگاه سازی در این خصوص یک راه حل مناسب و کارآمد خواهد بود.
محور سوم : اجرای مرحله ای، این مهم باعث میشود علاوه بر ایجاد بستر مناسب جرم زدایی در نیروهای مسلح، عرصه برای اصلاح و بانویسی راهکارهای ناکارآمد باز باشد.
محور چهارم : اصلاح شکلی و ماهوی برخی قوانین، مقررات و آیین نامه های مرتبط با نیروهای مسلخ.
محور پنجم : اجرای کلان، سراسری و سازمان یافته راهکارها
بدیهی است برای اجرای چنین راهکارهای پیشگیرانه ای که به لحاظ پیچیدگی های خاص و ماهیت کارها منجر به تغییرات فراوان و فراگیر در نیروهای مسلح می گردد ابتدا لازم است بستر شکلی آن ایجاد گردد که با طرح موضوع (پیشگیری از وقوع جرم) و ارائه راهکارهای متنوع در (شورای عالی سیاست گذاری در نیروها) مستقر در ستاد کل نیروهای مسلح و تشکیل کمیته های عالی صیانت و پیشگیری از وقوع جرم در ارتش، سپاه،ناجا و وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح،زمینه مناسب آن فراهم شده است.لیکن اجرای چنین راهکارهایی نیاز به سازوکار خاص،طی نمودن مسیرهای مختلف و بذل توجه مقامات ارشد و تصمیم گیری های دقیق دارد که خوشبختانه تا کنون چندین راهکار با گذر از این مسیر،در حال اجرا شدن است.
پیشگیری از وقوع جرم سربازی در نیروهای مسلح
سربازی به عنوان یک وظیفه عمومی در کشورهای مختلف دنیا در اشکال مختلف وجود دارد.افزایش میانگین سن برخی کشورها و پیری جمعیت و همچنین تجهیزات محورشدن برخی کشورها سبب شده است که این افراد به رویکرد تخصصی شدن سربازان باز گردند در حالی که در ایران رویکرد دفاع مردم پایه غالب است.نیروهای مسلح آماده، عامل بازدارنده برای عدم تحقق تهدیدات دشمنان هستند واگر نیروهای مسلح آماده نباشند تهدیدات دشمنان به وقوع میپیوندد.
تقدس این خدمت باید همواره مورد توجه قرار گیرد که متأسفانه تقدس خدمت سربازی کمرنگ شده است.وظیفه دفاع، یک وظیفه ضروری است،آمادگی سربازان در مواقع حساس مانع از وقوع حوادث میشود و این آمادگی سربازان اجازه عملی شدن تهدیدات را به دشمنان نخواهد داد.سربازان کار بزرگی انجام میدهند چرا که عاملی برای عملی نشدن تهدیدات هستند.در حال حاضر مردم تصور میکنند دوران سربازی دوران علافی است و اوج جوانی یک فرد را از او میگیرد، درحالی این نگرش باید تغییر کند.دقت صیانت و مراقبت در نیروهای مسلح امری مهم است، به علت ضعف امکانات بخشی از نیروها به درستی نگهداری و مراقبت نمیشود و نظارت و کنترل نیروها در عصر هنگام با قدرت و قوام نیست و باید این کنترل ۲۴ ساعته استمرار یابد.
-
- برای پرکردن اوقات فراغت سربازان باید چارهای اندیشید
عدم مهارت آموزی یکی از آفتهای دوران سربازی است، در برخی موارد دیده میشود افرادی که مهارت خاصی دارند وارد سربازی شده اما از این مهارت استفاده نمیشود و این جوان فرصتهای مهارتی خود را از دست می دهد و این درحالی است که نباید این اتفاق رخ دهد بلکه باید سربازان مهارت و حرفه در دوران سربازی بیاموزند. برخی از سربازان در مشاغلی همچون آبدارچی و جاروکش و آشپز به کار گمارده میشوند که ناراضی هستند. البته نباید این مشاغل به عنوان حرفه سرباز مورد توجه قرار گیرد.مشکلاتی همچون عدم روانخوانی قرآن از سوی سربازان و ندانستن اصول اولیه احکام از سوی برخی از سربازان یک بحران و ضعف نظام و آموزش و پرورش است.
برای پر کردن اوقات فراغت سربازان باید چارهای اندیشید.منبع اعتباری تخصیص داده شده به سربازان و وضیعت نامناسب پوشاک و کفش سربازان ضعیف است برای سربازان حقوق ماهانه ۶۰ هزار تومان در نظر گرفته شده است که به صورت میانگین هر سرباز روزانه دو هزار تومان دریافت میکند. این درحالی است که با دو هزار تومان میتوان یک وعده صبحانه میل کرد و چطور میتوان از سرباز توقع داشت با این مبلغ سه وعده را سپری کند.ایجاد شناسنامه سلامت برای همه سربازان نیازمند اعتبارات است و چون این مهم محقق نشده بسیاری از معاینات چشمی بوده و متکی بر معاینات تخصصی نیست.
-
- به مشکلات مالی سربازان باید توجه شود
افراد هنگام ورود به سربازی تصور میکنند وارد جهنم یا وارد اتاق عملی شدند که ورود به آن اجتناب ناپذیر است، افراد نباید فکر کنند که با ورود به سربازی حقوقشان مصادره میشود.سربازی مساوی با بیگاری نیست و جای سوال است سربازنی که باید دوسال از عمر خود را در وظیفهعمومی بگذرانند آیا باید پول و هزینه رفت و آمد خود را بدهند.این وضعیت به مرور بهتر شده است و انشاءالله با سرعت ادامه خواهد یافت.در آستانه بودجهریزی قرار داریم و انتظار میرود دولت و نمایندگان مجلس در این مورد چارهای بیاندیشند.
-
- فروش سربازی نوعی تحقیر سربازان است
در حال حاضر با جوانهایی روبرو هستیم که نان ندارند اما به دنبال لباسهای مارکدار هستند و نمیتوان لباسهای را که در شان این افراد نیست به آنان بدهیم.فروش سربازی نوعی تحقیر سربازان است، چرا که پول به ابزاری برای فرار از دوران سربازی بدل شده است.تحقیر و بیتفاوت بودن نسبت به سرنوشت فرد و خانوادهاش نباید صورت گیرد. همواره در برخورد با سربازان بحث تنبیهی مطرح است در حالی که باید امتیازات ویژه به سربازان منضبط داده شود.نباید به سرباز به عنوان موجودی نگاه کرد و بگوییم چشمش کور، دندهاش نرم و باید این دوران را بگذراند.اگر مسئولان به عنوان یک پدر یا برادر به سربازان نگاه کنند بسیاری از مشکلات مرتفع خواهد شد.
ارائه پیشنهادهای سازمان قضایی برای پیشگیری از وقوع جرم در نیروها مسلح
پنج پیشنهاد سازمان قضایی در زمینه پیشگیری از وقوع جرم برای تصویب به شورای عالی سیاستگذاری نیروهای مسلح ارائه شده است.
انجام تست شخصیت پایوران و سربازان وظیفه در ابتدای خدمت، نهادینه کردن تشکیل مراکز مشاوره روحی و روانی در یگان ها، همگانی کردن ورزش در نیروهای مسلح، ایجاد سامانه نظارت و کنترل اجرای راهکارهای پیشگیری از وقوع جرم و تهیه دستورالعمل جلب و دستگیری سربازان فراری، پنج پیشنهاد مهم این سازمان در زمینه پیشگیری از وقوع جرم است.این پنج راهکار مهم، حاصل تحقیقات و پژوهش های چندین ساله سازمان قضایی نیروهای مسلح بوده که در جلسه اخیر شورای عالی سیاستگذاری نیروهای مسلح مطرح شده است.بخشی از مشکلات و حوادث ناگوار در نیروهای مسلح را افراد دچار اختلال روحی و روانی بوجود می آورند که با بهره گرفتن از این ابزار می توانیم اشخاصی را که قابلیت خدمت در نیروهای مسلح ندارند در همان ابتدا شناسایی نماییم.نیروها در ابتدای ورود به خدمت مورد آزمایش های مختلف جسمی قرار می گیرند اما آزمایش های روحی و روانی مهمتر است.
یکی از اثرات مثبت تست شخصیت را بکارگیری افراد در فعالیت هایی منطبق با روحیات آنان است، این تست صرفاً به منظور معاف کردن سربازان مشکل دار نیست بلکه برای ما روشن میسازد که نیرو دارای چه ظرفیتی است و در کجا بهتر میتوانیم از او استفاده کنیم.برهمین اساس هر سرباز یا پایوری را نباید اسلحه در دستش بگذاریم تا خدای نکرده فجایعی ببار آورد.
تشکیل این مراکز حلقه مکمل تست شخصیت است، البته کم و بیش در یگان ها وجود دارد ولی نهادینه نشده است. این مراکز با تخصص های لازم می بایست در پادگان ها تشکیل شود.
هرچند اقدامات مختلفی در این زمینه صورت گرفته لیکن بنابه نظر اکثر فرماندهان کافی نیست و نیروها به لحاظ آمادگی جسمی و روحی باید در سطح بالاتری باشند چون ورزش از بروز مشکلات جسمی،روحی و بسیاری از انحرافات جلوگیری می کند.در تحقیقات و پژوهش هایی که سازمان قضایی نیروهای مسلح با کمک فرماندهان در باب پیشگیری از وقوع جرم انجام داده، تاکنون ۹۵ راهکار ارائه شده و چند مصوبه نیز شورایعالی سیاستگذاری داشته است که با این سامانه می توان ارزیابی کرد که تاکنون کدام یگان این راهکارها را به مرحله اجرا گذاشته و کدام یک بهتر عمل کرده است.
بر اساس قوانین، یگان، دژبان و نیروی انتظامی برای جلب و دستگیری سربازان فراری، وظایفی دارند که این مهم در حال حاضر به طور کامل اجرا نمی شود و تنها به گزارش فرار به دادسرای نظامی اکتفا می شود. براساس این دستورالعمل، دستگاه های مسئول موظف به جلب و دستگیری سربازان فراری هستند.نکته جدیدی که در این باب مطرح شده کنترل فرآیندها به جای کنترل افراد است.یعنی کارکنان را در فرآیندها مشارکت دهیم و کار خوب را از مجموعه آنان بخواهیم.
مدلی که در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ارائه شده، مدیریت رحمانی است که بر اساس آن بالاترین مدیر، خداوند است و پیامبران و اولیاء الهی تحت تدبیر خداوند مدیریت می کنند و ما باید از آنان الگو بگیریم چون خللی در مدیریت آنان وجود ندارد.نظارت آینده نگر مطلوبترین نوع نظارت است چون از آسیب های احتمالی جلوگیری می کند و صدمه کمتری به افراد و تشکیلات می زند.
کارکرد های پلیس اجتماع محور در پیشگیری از جرم[۵۲]
پلیس اجتماعمحور در واقع همکاری مشترک بین پلیس و جامعه برای حل و مقابله با مشکلات جامعه است، در این رویکرد پلیس دیگر تنها نگهبان امنیت و قانون نخواهد بود، بلکه در بین اعضای جامعه نیز حضور فعالی خواهد داشت.
در نگاه پلیس اجتماع محور، ماموران در ماشینهای گشت و دور از دسترس، تبدیل به عناصری از جامعه میشوند. از سوی دیگر اعضای جامعه نیز از انفعال سابق فاصله گرفته و به شکل فعال در ارتقای امنیت و کیفیت محله مشارکت میکنند. بنابراین، پلیس اجتماعمحور میکوشد با تغییر رفتار مردم و سازمانهای پلیس و ایجاد نوعی تعامل دو طرفه در این بین، به اهداف پیشگیری و کنترل جرایم نایل آید.
استراتژیهای پلیس اجتماع محور متعدد است و ارتباط تنگاتنگی با جامعه مذکور و فرهنگ حاکم بر آن دارد، اما مهم ترین اصل در آن، بر قراری حسننیت بین پلیس و اجتماع است، به نحوی که دیوار بیاعتمادی و دوری معمول بین مردم و پلیس، به عنوان یک نهاد نگاهبان از بین میرود. روندی که ممکن است در برخی اجتماعات نیازمند صرف زمان بسیار باشد.
برای این امر، میتوان از دوایر مخصوص پلیس اجتماع محور بهره برد. کادری آموزش دیده که میداند نحوه تعامل با مردم عادی و برقراری ارتباط نزدیک با آنان چگونه است و از تحمل و حوصله دو چندان نسبت به سایر نیروهای پلیس برخوردار و با دغدغههای معمول جامعه آشناست.وظیفه اصلی و کلیدی این قشر آموزش دیده برقراری ارتباط بین محله و پلیس است.
در پلیس اجتماع محور، جامعه بایستی به اندازه کافی کوچک و علاوه بر آن دارای مرز مشخص جعرافیایی باشد. علاوه بر آنچه گفته شد، لازم است که اعضای آن دارای وابستگی مشترک به یک فرهنگ یا عرصه جغرافیایی باشند تا بتوان به آن اجتماع گفت.
امروزه صنعتی شدن و پدیدار گشتن شهرها و اجتماعات مدرن، بسیاری از کارکردها و ارتباطات سنتی درون اجتماعی را کمرنگ کرده است، به نحوی که اثر گذاری نهادهای خانواده، اماکن مذهبی و…به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و از این رو امکان نظارت و ایجاد ارزشهای مشترک را مانند سابق ممکن نمیسازد. پلیس اجتماع محور میکوشد تا با دوباره احیا سازی این نهادها، حضور آنان را در جامعه موثرتر سازد. به علاوه از دیگر نهادهای جدید و تاثیر گذار نیز غافل نمیشود و آنان را نیز برای کمک به رفع مشکلات سازماندهی میکند. بنابراین پلیس میکوشد که جامعهای متکی بر خود بسازد که در این راه، فعالیت مشترک مقامات محلی، مردم، تجار، آژانسهای عمومی و خصوصی، ساکنان، اماکن مذهبی، مدارس و بیمارستانها نقش به سزایی دارند.