نتایج حاصل از تحلیل های آماری در این پژوهش نشان داد که بین سبک مدیریت کلاس با یادگیری خود تنظیمی رابطه وجود دارد. آماره های آزمون همبستگی پیرسون و اسپیرمن مربوط به رابطه بین سبک مدیریت کلاس با یادگیری خود تنظیمی نشان می دهد که بین سبک مدیریت کلاس اساتید و یادگیری خود تنظیمی دانشجویان رابطه عکس وجود دارد، به این معنی که با بالا رفتن نمرات سبک مدیریت کلاس یا به عبارتی با بهره گرفتن از سبک مدیریت کلاس مداخله گر ، نمرات یادگیری خود تنظیمی کاهش پیدا می کند و هرچه سبک مدیریت کلاس از مداخله گر به سمت تعاملی پیش می رود، یادگیری خود تنظیمی دانشجویان افزایش پیدا می کند. این نتایج همسو با یافته های پژوهش های
با توجه به این که در سبک مداخله گرایانه، معلم تعیین فعالیت های یادگیری، نظارت بر دانش آموزان، تعیین
مقررات و اجرای آن را خود به طور کامل به عهده می گیرد( سندگل، ۲۰۱۲ )،بنابراین در این سبک مدیریت، یادگیری خود تنظیمی که اساس آن بر مشارکت فعال دانشجویان در تنظیم اهداف، خود نظارتی و خود کنترلی است، کاهش پیدا می کند.
از سوی دیگر در سبک مدیریت تعامل گرایانه اساتید و دانشجویان باید برای کنترل کلاس مسئولیت مشترکی داشته باشند. همچنین معلمان برخوردار از سبک مدیریت کلاس تعامل گرا برای تدریس از راهبردهای گروهی یاددهی – یادگیری استفاده می کنند و این امر موجب پیشرفت تحصیلی بالاتر در دانش آموزان می شود. به عبارت دیگر، سبک مدیریت کلاس تعامل گرا، تعامل دانش آموزان با معلم و سایر همکلاسی ها را بیشتر می کند و این امر در بالا بردن عملکرد آنان مفید و مؤثر واقع می شود ( آریان پوران و همکاران، ۱۳۹۲). بنابراین سبک مدیریت کلاس اساتید با یادگیری خود تنظیمی دانشجویان رابطه دارد.
۵-۲-۲ فرضیه دوم) سبک مدیریت کلاس با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد.
با تحلیل آماری اطلاعات جمع آوری شده در پژوهش حاضر، فرضیه دوم پژوهش مبنی بر اینکه بین سبک مدیریت کلاس اساتید و پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه وجود دارد، تایید گردید. در ضمن منفی بودن ضرایب همبستگی نشان از وجود رابطه عکس بین این دو متغیر دارد یعنی دانشجویان اساتید مداخله گر از پیشرفت تحصیلی پایین تری نسبت به دانشجویان اساتید تعامل گرا برخوردارند. این یافته مطابق با پژوهش های آریا پوران و همکاران (۱۳۹۲)، خلخالی و همکاران (۱۳۸۹)، آدیمو (۲۰۱۲)،فوولر و ساراپلی (۲۰۱۰)، اوریم و همکاران (۲۰۰۹) می باشد.
مطالعات نشان میدهد که متغیرهای کلاسی خاصی بررفتار دانشجویان در کلاس درس و پیشرفت تحصیل آنان به طور محدود و مداوم تأثیر دارد. سازماندهی کلاس به نظم و ترتیب درسی و اجتماعی دانشجویان در کلاس درس اشاره میکند. در کلاس درس با افرادی مواجه هستیم که تواناییها و میزان پیشرفت آنها با یکدیگر مشابه و یا کاملا متفاوت است. در مقابل، مدیریت کلاس به روشهایی مربوط است که مدرس با کمک آنها رفتار دانشجویان را بهبود میبخشد و راه را برای یادگیری مطلوب آنان هموار میکند. بنابراین میتوان گفت معلم باید با مدیریت صحیح کلاس و تکیه بر روش های گوناگون و با تحکیم روابط مثبت خود با دانشآموز به امر تدریس و آموزش بپردازد. در واقع اعمال مدیریت در کلاس برای ایجاد یک محیط مناسب یادگیری امری ضروری وحیاتی است. مدیریت کلاس درس به مفهوم ایجاد شرایط لازم برای تحقق یادگیری است و بر این اساس میتوان گفت که مهارتهای مدیریت کلاس درس زیربنای موفقیت در تدریس و موفقیت تحصیلی دانشجویان است.
۵-۲-۳ فرضیه سوم) یادگیری خود تنظیمی با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد.
یافته های بدست آمده در پژوهش حاضر حاکی از ارتباط مثبت و معناداری میان متغیرهای یادگیری خود تنظیمی و پیشرفت تحصیلی می باشد که همسو با پژوهش های خانی و همکاران (۱۳۹۲)، غلامعلی لواسانی و همکاران (۱۳۹۲)، عظیمی و همکاران ( ۱۳۹۲)، سلیمان نژاد و همکاران (۱۳۹۱)، خسروی و همکاران (۱۳۹۰)، علی بخشی و زارع (۱۳۸۹)، نخستین گلدوست و همکاران (۱۳۸۸)، امین یزدی و عالی (۱۳۸۷)، امینی (۱۳۸۷)، صداقت (۱۳۸۹)، پاکدامن و همکاران (۲۰۱۳)، پنگ (۲۰۱۲)، چانگ (۲۰۰۹)، لی (۲۰۰۸) و شارلوت و همکاران (۲۰۰۸) می باشد.
در مباحث روانشناسی تربیتی نوعی یادگیری به نام یادگیری خود تنظیمی مطرح شده است. در این نوع یادگیری، یادگیرندگان بر روند آموزش کنترل شخصی دارند و علاوه بر یادگیری سریع تر و دقیق تر، در مسائل پرورشی نظیر اعتماد به نفس بالا، خودکارآمدی و مسئولیت پذیری نیز جلوتر از دیگر یادگیرندگان هستند (نیوبل، ۲۰۰۳). یادگیرندگان خود نظم ده یادگیری خود را با توجه به عوامل فیزیکی و محیطی سازگار می کنند و به جای مربی به خود متکی هستند و انگیزه کافی برای یادگیری دارند ( گِیج و بِرلاینر، ۱۹۹۲). به عبارت دیگر در این یادگیری افراد مهارتهایی برای کنترل و هدایت فرایند یادگیری خود دارند و تمایل دارند یاد بگیرند و کل فرایند یادگیری را ارزیابی کنند (شانک، ۲۰۰۲).
پیشینه پژوهشی مبین تاثیرگذاری راهبردهای خودتنظیمی بر پیشرفت تحصیلی است. برای نمونه، نتایج تحقیق زیمرمان (۲۰۰۲) بیان کننده این مطلب است که استفاده فراگیران از راهبردهای خود تنظیمی همانند راهبردهای یادگیری، هدف گزینی، خودگردانی و باورهای خودگردانی موفقیت تحصیلی آنان
را پیش بینی می کند. همچنین نتایج تحقیق روا[۱۶۴]، استوارت[۱۶۵] و پَتِرسون[۱۶۶] (۲۰۰۹) بیان کننده این است که دانشجویانی که از این راهبردها استفاده می کنند، دارای موفقیت تحصیلی بیشتری در مقایسه با دیگر دانشجویان هستند.
۵-۲-۴ فرضیه چهارم) بین سبک تعامل گرا با یادگیری خودتنظیمی رابطه وجود دارد.
نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد که نتیجه بین سبک مدیریت تعاملی کلاس با یادگیری خود تنظیمی دانشجویان رابطه معنی داری وجود ندارد و فرضیه فوق تایید نگردید. این یافته مطابق با پژوهش های پیشین از جمله مارتین و همکاران (۲۰۰۷)، گِربر (۲۰۰۴)، جین پییر (۲۰۰۴)، مارتین و بالدوین (۱۹۹۳)، نمی باشد.
در توجیه رد این فرضیه، پژوهش هایی که پژوهشگر مورد مطالعه قرار داد، در خارج از کشور یافته ای پیدا نشد. ( لازم به ذکر است که پژوهش در داخل کشور در این زمینه انجام نگرفته است) و تقریباً اکثر مطالعات بررسی شده بر رابطه میان سبک مدیریت تعامل گرا و یادگیری خودتنظیمی تاکید دارند.
با وجود تلاش محقق برای بررسی مطالعات انجام شده نتایجی همسو با نتایج این فرضیه یافت نگردید. شاید با انجام پژوهش های بیشتر و تکرار آن ها در جامعه ها و نمونه های مختلف در زمینه مورد مطالعه بتوان به نتایج متفاوتی که همسو با پژوهش های قبلی باشد دست یافت.
۵- ۲- ۵ فرضیه پنجم) بین سبک تعامل گرا با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد.
این فرضیه نیز در تحلیل آماری تایید نگردید و نتایج نشان داد که بین سبک تعامل گرای اساتید و پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه معنی داری وجود ندارد. این یافته با پژوهش های پیشین از جمله آریا پوران و همکاران (۱۳۹۰)، خلخالی و همکاران (۱۳۸۹)، آدیمو (۲۰۱۲)، دیجیگیگ و استوجیلکویک (۲۰۱۱)، همسو نمی باشد.
اغلب دانشجویان با درک بهتر فرایند یادگیری خودتنظیمی، می توانند پیشرفت تحصیلی خود را بهبود بخشند؛ بنابراین آشنایی با مهارت های یادگیری خودتنظیمی، در این امر تاثیر بسزایی دارد. بسیاری از دانشجویان به علت فقدان مهارت های مطالعه و یادگیری، دچار نا امیدی و شکست تحصیلی می شوند؛ در حالی که راهبردهای یادگیری، به مثابه ابزاری است که در حل مشکلات تحصیلی مورد استفاده قرار می گیرند و به دانشجویان کمک می کنند تا مهارت هایی را که در طول دوران تحصیل به آن نیاز دارند، رشد و توسعه دهند. شناسایی و تقویت این راهبردها به افراد کمک می کند تا با تکیه بر توانایی های خود، کشف و تقویت آن ها، قادر باشند با موفقیت کامل تحصیلات دانشگاهی را پشت سر بگذرانند (جعفر طباطبایی و همکاران، ۱۳۹۱).
بنابر این با توجه به اهمیت و ضرورت نقش خود تنظیمی و راهبردهای مربوط به آن به عنوان عوامل تاثیرگذار بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان، قابل انتظار است که استفاده از این راهبردها با پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه مثبت داشته باشد، که این امر در پژوهش های مشابه مورد تایید واقع شده است اما در پژوهش حاضر تایید نگردید.
در توجیه رد این فرضیه نیز می توان به کم بودن تعداد افراد نمونه اشاره نمود که با وجود تمام شماری اساتید، تعداد اساتیدی که دارای سبک مدیریت تعامل گرا بودند، از لحاظ آماری کم بوده و تحلیل داده ها را با مشکل مواجه نمود و عدم تایید فرضیه فوق را به همراه داشت.
۵- ۲- ۶ فرضیه ششم) مدیریت کلاس اساتید و یادگیری خودتنظیمی پیشرفت تحصیلی دانشجویان را پیش بینی می کند.
برای بررسی این فرضیه از رگرسیون چند متغیره به روش پسرو استفاده شده است. همانطور که در فصل چهارم اشاره شد، در مرحله نخست متغیرهای مدیریت کلاس اساتید و یادگیری خودتنظیمی وارد مدل شده اند و در مرحله بعد متغیر مدیریت کلاس اساتید به علت اینکه معنی داری آنها بزرگتر از ۱/۰ است از مدل خارج می شود. نتایج رگرسیون نشان می دهد که متغیر یادگیری خودتنظیمی بیشترین تأثیر بر متغیر پیشرفت تحصیلی دارد. یا به عبارتی متغیر یادگیری خودتنظیمی می تواند پیشرفت تحصیلی دانشجویان را پیش بینی کند. این نتیجه همسو با یافته های کجباف و همکاران (۱۳۸۲)، سلیمان نژاد و همکاران (۱۳۹۱)، خسروی و همکاران (۱۳۹۰)، پاکدامن و همکاران (۲۰۱۳)، شارلوت و همکاران (۲۰۰۸) و پِنگ (۲۰۱۲) می باشد.
راهبرد یادگیری خود تنظیم برای آموزش این موضوع به فراگیران است که رفتارشان آموختنی است و می توانند اثرهای رفتاری خود را بررسی کنند و محیط یادگیری خود را چنان سازمان دهند که رفتارها و تلاش هایشان بازدهی بیشتری داشته باشد (درخشان هوره، ۱۳۸۹). بنابراین می توان گفت فرایندهای خود- تنظیمی در جهت بالا بردن میزان اطلاعات و ارتباط منطقی با اطلاعات جدید و نو، در پیشرفت یادگیری دانشجویان موثر بوده و هر چه قدر فرایند خود- تنظیمی دانشجوبان بالاتر برود به همان اندازه از پیشرفت تحصیلی بالاتری برخوردار خواهند بود.
۵- ۲- ۷ فرضیه هفتم) بین مدیریت کلاس اساتید بر اساس ویژگی های دموگرافیک تفاوت وجود دارد.
نتایج حاصل از تحلیل آماری در این پژوهش نشان داد که بین مدیریت کلاس اساتید بر اساس ویژگی های دموگرافیک (جنسیت و میزان تحصیلات) تفاوت معناداری وجود ندارد. این یافته از لحاظ عدم تفاوت در سبک مدیریت اساتید زن و مرد با پژوهش های بخشایش (۱۳۹۲)، عالی و امین یزدی (۱۳۸۷)، مارتین و همکاران (۱۹۹۵) و رحیمی و اسداللهی (۲۰۱۲)، همسو می باشد و از لحاظ عدم تفاوت در سبک مدیریت اساتید دارای مدارک تحصیلی متفاوت، با پژوهش های عالی و امین یزدی همسو نمی باشد. شاید علت چنین عدم تفاوتی، ناشی از دریافت دوره های آموزشی یکسان به وسیله اساتید باشد که بر نحوه مدیریت کلاس آنان تاثیر گذاشته و با وجود تفاوت های شخصیتی در زنان و مردان، نحوه مدیریت کلاس آنان را در یک رده قرار داده است.
۵-۲-۸ فرضیه هشتم) بین یادگیری خود تنظیمی دانشجویان بر اساس جنسیت تفاوت وجود دارد.
از دیگر مؤلفه هایی که با یادگیری خودتنظیمی در ارتباط است، عامل جنسیت است. تفاوت های جنسیتی در خودتنظیمی در حوزه های ذهنی تحصیلی و تکالیف تحصیلی دیده شده است ( مِک[۱۶۷] و پِینتر[۱۶۸]، ۲۰۰۸). در حالی که نتایج برخی پژوهش ها حاکی از تاثیر نداشتن عامل جنسیت بر میزان استفاده از راهبردهای خودتنظیمی است (آندرمَن[۱۶۹] و یانگ[۱۷۰]، ۱۹۸۹و لین[۱۷۱] و هاید[۱۷۲]، ۱۹۹۴). در توضیح این فرضیه نتایج تحلیل آماری نشان می دهد که میانگین نمرات یادگیری خودتنظیمی دانشجویان مرد و زن تفاوت معنی داری ندارد. البته مقایسه میانگینها نشان می دهد که یادگیری خودتنظیمی دانشجویان زن بالاتر از مرد است. این یافته با پژوهش های عجم و همکاران (۱۳۹۱)، کارشکی و عبدخدایی (۱۳۹۰)، کجباف (۱۳۸۲)، همسو و با پژوهش امین یزدی و عالی (۱۳۸۷)، پنتریچ و دیگروت (۱۹۹۰)، ناهمسو می باشد.
۵- ۲- ۹ فرضیه نهم) بین پیشرفت تحصیلی دانشجویان بر اساس جنسیت تفاوت وجود دارد.
نتایج پژوهش در زمینه پیشرفت تحصیلی دانشجویان بر اساس جنسیت نشان داد که میانگین نمرات پیشرفت تحصیلی دانشجویان مرد و زن تفاوت معنی داری دارد. مقایسه میانگینها نشان می دهد که پیشرفت تحصیلی دانشجویان زن بالاتر از مرد است که با پژوهش های ذکایی (۱۳۸۶)، رستگار خالد (۱۳۸۹)، شِرِد[۱۷۳] (۲۰۰۹)، همسو می باشد.
علاقه به تحصیل در دختران به طور معناداری از پسران بیشتر است، میل و انتخاب شخصی در آن ها برای ورود به دانشگاه بیشتر است، با تفاوت معناداری بیش از پسران تمایل به ادامه تحصیلات خود، صرفنظر از فرصت های شغلی، دارند و نیز از انگیزه بالاتری برای کسب مدارج عالی تحصیلی برخوردارند. در انتخاب رشته تحصیلی و انگیزه ادامه تحصیل جهت گیری های فرامادی و توجه به علاقه ی شخصی لزوم کسب علم فی نفسه بیش از رسیدن به رفاه مالی و یا وجود بازار کار یا درآمدزا بودن رشته تحصیلی در دختران قوی تر از پسران است و برای آن در جهت موفقیت بیشتر در مسیر زندگی و گذر موفق به بزرگسالی اهمیت ابزاری و نهایی بیشتر قائل اند (ذکایی، ۱۳۸۶، ۲۲۳- ۲۱۳). بنابراین انتظار می رود که دختران در مقایسه با پسران از پیشرفت تحصیلی بالاتری برخوردار باشند که این نتیجه در پژوهش حاضر نیز تایید گردیده است.
۵-۳ پیشنهادهای کاربردی
همانطور که قبلاً گفته شد، یکی از عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی دانشجویان، تجهیز اساتید به مهارتهای کارآمد مدیریتی است، مدیریت جامع کلاس، میزان اشتغال دانشجویان در فعالیتهای برنامه درسی را افزایش می دهد و از هدر رفتن زمان برای رفع مشکلات رفتاری جلوگیری می کند، بنابراین پیشنهاد می گردد اساتید با انتخاب سبک مدیریت صحیح و متناسب با کلاس درس خود، دانشجویان را در راستای رسیدن به موفقیت تحصیلی یاری نمایند.
از آنجا که یادگیری خود تنظیمی پیامدهای ارزشمندی در فرایند یادگیری – آموزش و حتی موفقیت زندگی دارد، اساتید در کلاس درس، دانشجویان خود را بر استفاده وکاربست راهبردهای یادگیری خود تنظیمی جهت ارتقا عملکرد تحصیلی تشویق کنند.
برگزاری دوره های آموزشی آشنایی با سبک های مختلف مدیریت کلاس برای اساتید می تواند آنها را در خلق فضایی مناسب جهت رشد و موفقیت دانشجویان یاری رساند.
۵-۴ پیشنهادهای پژوهشی
در این پژوهش، پیشرفت تحصیلی دانشجویان در دانشگاه های غیرانتفاعی سنجیده شده است، پیشنهاد می گردد پژوهشی مشابه در دانشگاه های دولتی نیز صورت پذیرد.
از آنجا که پژوهش حاضر از نوع همبستگی است، و در آن تنها به کشف روابط بین متغیرها پرداخته شده است، با اجرای آن به صورت آزمایشی و در شرایط کنترل شده میتوان با قاطعیت بیشتری به تبیین نتایج پرداخت.
با توجه به اینکه این پژوهش در کرمان انجام گرفته است و جامعه آن را دانشجویان مقطع کارشناسی تشکیل می دهند، انجام آن در دیگر مناطق جغرافیایی و همچنین دیگر مقاطع تحصیلی می تواند زمینه ای برای مقایسه نتایج را فراهم کند.
در این پژوهش یادگیری خود تنظیمی به صورت کلی در نظر گرفته شده است، شاید با در نظر گرفتن خرده مقیاس های آن که شامل دو خرده مقیاس کاربرد راهبرد شناختی و خودتنظیمی می باشد، بتوان نتایج بهتر و دقیق تری به دست آورد.
۵-۵ محدودیت های پژوهش
ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود که محدودیتهای خاص خودش را دارد از جمله اینکه دانشجویان و یا اساتید در هنگام پاسخگویی از انعکاس واقعیت، به هر دلیل جلوگیری کرده باشند.
کم بودن تعداد تحقیقات داخلی و خارجی مشابه پژوهش حاضر، که این موضوع مقایسه نتایج را با اشکال مواجه می سازد.
عدم همکاری لازم اساتید با پژوهشگر
کم بودن تعداد اساتید حق التدریس در دانشگاه های غیر انتفاعی، که این خود در تحلیل آماری نتایج، پژوهشگر را با مشکل مواجه ساخت.
منــابع
منابع فارسی
آریا پوران، سعید؛ عزیزی، فرامرز؛ دیناروند، حسن (۱۳۹۲). رابطه سبک مدیریت کلاس معلمان با انگیزش و پیشرفت ریاضی دانش آموزان پنجم ابتدایی، مجله روانشناسی مدرسه، دوره ی ۲، شماره ۱، صص ۴۱-۲۳.
۱-۳)مرور بر ادبیات و سوابق مربوطه
این پژوهش در نوع خودکاملاًبدیع بوده وسوابق مطالعات ومنابع موجود دراین زمینه ( بویژه در داخل کشور) بسیار محدودهستند واگرچه کارهایی درحوزههای نظری از جمله امنیت شهری ،جایگاه جنسیت ،طبقه بندی فضاها بصورت عمومی ومسکونی ، برنامه ریزی های کالبدی تحقیقاتی انجام شده اما به صورت کاربردی و اجرایی در این زمینه کار نشده است.
در ادامه بحث مهمترین مطالعات انجام شده اشاره می گردد:
۱-۳-۱)تحقیقات داخلی
به عنوان یک تجربه بومی نیزدر تحقیقی که در شهر مشهد و برزنان ۱۵سال به بالا باحجم نمونه ۷۲۰نفر انجام شد سنجش احساس امنیت زنان نسبت به امنیت محیط وخودشان مورد توجه قرار گرفت (بررسی حوزه های ناامن محیط عمومی شهری ).
نتایج بدست آمده از بررسی وسنجش حس امنیت درمناطق مختلف شهر تهران نشان می دهد،که تفاوت معناداری میان میزان حس امنیت دردو محله شمال و جنوب شهر تهران وجود ندارد.یافته های آنها نشان میدهد شب هنگام ،امنیت برای خروج از منزل برای آنان به یک میزان کاهش می یابد.وهمچنین مردم در انتخاب فضای ناامن در کل شهر تفاهم نسبی دارند واکثریت آنها محله های پایین شهر،جاهای خلوت و تاریک را فضاهایی با امنیت کم تلقی می کنند .
۲-۳-۲)تحقیقات خارجی
نتایج تحقیقات در استرالیا نشان داده است که زنان به طور عموم از مواردی نظیر بیرون رفت درشب،موقعیت ابتدایی و انتهایی در سفرهای حمل ونقل عمومی مثل منتظرماندن در یک ایستگاه اتوبوس ویا پیاده روی از ایستگاه به سمت ماشین پارک شده ، استفاده از پارکینگهای مرکزشهر بویژه درشب وبویژه اگر طبقاتی باشند ، رانندگی تنها در شب ، فضاهای باز و حومه ای و زیرگذرها وکوچه های بن بست واهمه دارند (Bell,1998,5)
هچنین درتحقیقاتی که در راستای امنیت زنان وتحلیل کلی اجتماعی آن دربریتش کلمبیا در سال ۱۹۹۲در مقیاس کشور کانادا انجام شده است .نشان دادکه بطور عموم ۶۰درصد زنان کانادایی از به تنهایی پیاده روی کردن در محله و واحد همسایگی خود بعد از تاریک شدن هوا می ترسند ۷۶درصد از منتظرماندن برای استفاده از وسایل نقلیه عمومی بعد از تاریک شدن هوا هراس دارند و۸۳درصد از به تنهایی پیاده روی کردن به سمت ماشین در گاراژها و پارکینگ ها می ترسند .(www.feminst.com,2006)
جین جیکو بز در کتاب زندگی ومرگ شهرهای بزرگ آمریکا به مسئله امنیت وعوامل بازدارنده فضایی و کالبدی شهرها و محلات اشاره می نماید .وی بیان می کند که آرامش فضای شهری از ابتدا بوسیله پلیس تأمین نمی شود ولی با حضور پلیس تضمین می شود .آرامش فضای شهری ابتدا بوسیله شبکه ناخود آگاه و پیچیده اجتماعی و استانداردهای موجود مردم حفظ می شود. او در مورد خود انتظامی بودن یک خیابان چنین توضیح می دهد : می باید چشم هایی همواره خیابان را بنگرند .چشم های کسانی ماهمواره آنان را مالکین طبیعی و حقیقی خیابان می نامیم .پیاده رو های خیابان می باید به صورت مدام مورد استفاده قرار گیرند تا بر چشم های ناظر بر خیابان افزوده شود وبه ساکنین خیابان شیوه نظارت به خیابان آموزش داده شود ( جیکوبز۴۵:۱۹۶۱)
اسکارنیومن (۱۹۷۳)نیز در کتاب مردم وطراحی در شهر پرخشونت ، نظریه فضای قابل دفاع را مطرح می کند وپیشنهاد تغییر ساختار محیط شهری را به گونه ای می دهد که جامعه نه توسط پلیس بلکه توسط افرادی که در عرصه هایی خاص سهیم اند تعریف گردد.
نیومن معتقد است که با بهره گرفتن از سازوکارهای نمادین وشکل دادن عرصه های تعریف شده می توان یک محیط را تحت کنترل ساکنانش در آورد ( ۱۹۷۳،Newmen).وی فضاهای غیر قابل دفاع را اماکن وفضاهایی تعریف نمود که به کسی تعلق ندارند و برحفظ ونگهداری آنها نظارتی نمی شود وحتی در مقابل دیدگان عمومی که معمولاًنوعی ابزار نظارتی ونیز عامل بازدارنده محسوب می شود قرار ندارند .بنابراین وی فضاهای شهری را از نظر دارا بودن ویژگیهای ایمنی به دو دسته فضای قابل دفاع و وفضاهای غیر قابل دفاع تقسیم کرده است (صالحی ؛۱۳۸۷)
۱-۴)جنبه جدید بودن و نوآوری درتحقیق
مسأله امنیت با درنظر گرفتن مسائلی از قبیل همکاری مردم و دولت وارتقاءسطح فرهنگ مردم ومهم تر از همه برنامه ریزی وایجاد ساختارمناسب وایمنی شهر کرمانشاه می تواند امری دست یافتنی باشد ، وبابکاربردن کنترل دسترسی ها ومحدوده سازی آنها تغییریا اصلاح کالبدی ، نظارت بصورت مکانیکی ( روشنایی و دوربین و …)طبیعی و روزنه ها ،پنجره هاو موانع طبیعی )،ایجاد کیوسک های نگهبانی ، ساماندهی حمل ونقل عمومی ، روشنایی ونحوه ونورپردازی در شب،فعال کردن میدانچه ها ومحلات شهری ،ایجاد محیطهای فرهنگی ورزشی نظیر فرهنگ سراها وانجمن های علمی واسلامی ،ایجاد مغازه ها ومراکز خرید در محلات وعریض کردن معابر و پیاده ها و تبدیل جوی ها به کانال زیرزمینی ، از اقداماتی است که می تواند کالبد فیزیکی شهرکرمانشاه را برای تقویت و ارتقاءحس امنیت بهبود بخشیده وهمچنین با حضور مستمر وفعال نیروی انتظامی(کرمانشاه) در فضاها ، در زمینه رسیدن به امنیت ایده آل را برای زنان تأمین می نماید .درشهر کرمانشاه توسعه های جدید باید طوری طراحی شوند که فرصت هایی را برای مراقبت طبیعی افزایش بدهند .یکی از نقاط عطف دراین سایت، محل تقاطع خیابان شورا وخیابان آیت الله کاشانی است که در سرزنده سازی این فضا می تواند بسیار مؤثر باشد.این خیابان با توجه به اینکه ازخیابانهای قدیمی محسوب می شود درایجاد حس امنیت مکان در سایت نقش مهمی ایفا می کند .
۱-۵)اهداف تحقیق
اهداف کلی : بررسی تأثیر هریک از کاربری های شهری براحساس امنیت زنان ومیزان تردد آن درفضای عمومی شهرکرمانشاه
اهداف ذیل در این تحقیق مورد بررسی قرار می گیرد :
توجه به نیازهای زنان در طراحی فضاهای شهری کرمانشاه .
بررسی فضاهای شهری پاسخگو با نیازهای ساکنین شهری در کرمانشاه .
زمینه ایی جهت ایجاد دسترسی به عدالت وبهره گیری حضور کلیه ساکنان شهری کرمانشاه ( اعم از زنان )
۴- بهبود الگوی برنامه ریزی شهری مؤثردر ارتقاء امنیت ذهنی و عینی زنان درشهر کرمانشاه.
۱-۶) سؤالات تحقیق:
۱-آیا بین میزان تردد واحساس امنیت درک شده زنان در هریک از فضاهای شهری رابطه وجود دارد؟
۲-آیا عدم امنیت زنان در فضاهای شهری مشارکت کامل آنها را در اجتماع محدود می کند ؟
۱-۷)فرضیه های تحقیق:
۱-به نظرمی رسدبین میزان تردد واحساس امنیت درک شده زنان درهریک از فضاهای شهری رابطه مستقیمی وجود دارد.
۲-به نظر می رسد عدم امنیت زنان در فضاهای شهری مشارکت کامل آنها را در اجتماع محدود می کند .
۱-۸) تعریف واژه ها و اصطلاحات فنی :
۱-۸-۱)امنیت شهری:
پژوهشگران در چارچوب واقع بینانه ای امنیت را در واژه های سیاسی وانتظامی تعریف کرده اند و بطور کلی بیشتر آن را به معنی حمایت از ارزشها و مقابله با خطرها و دشمن می دانند (Brownlow,2005,586)
امنیت را می توان یک حق بنیادین وپیش نیازی برای ابقاء و ارتقاء رفاه وسلامت مردم دانست.امنیت احساس آرامش واطمینان از عدم تعرض به جان ومال وسایر حقوق انسان است این ارزش انحصاری ،یکی از ضرورتهای زندگی فردی واجتماعی ،در زمان های گذشته حصارهای اطراف شهرها وخندق های اطراف آنها حریم امنی را برای شهروساکنان آن ایجاد می کرد به این ترتیب شهر از تعرض بیگانگان مصون می شد ( کامیار۳۳:۱۳۸۲)
۱-۸-۲) فضای عمومی :
مشخصه های فردی در ادراک از امنیت ومیزان استفاده فرد از یک فضای شهری تأثیر دارند مثل موقعیت اجتماعی ، شخصیت ، نقش ها ( سن وطبقه اجتماعی ،پشتوانه خانوادگی ،دانشجو بودن ویاکارگر بودن و…)واین مسائل در تعیین راحتی این افراد وهمچنین در میزان درکی که از آسیب پذیری یک مکان دارند تأثیر گذار است .
۱-۸-۳)امنیت زنان :
زندگی زنان در شهرها همواره تحت تأثیر نبود امنیت شهری واقعی یا بالقوه است واین امر مانع دیگری برای زنان است که نتوانند شهروندان فعال همه جانبه باشند وشهرها از نظر امنیت ، جاذبه ای برای زنان ندارند و آن ها هنگام تردد در سطح شهر فاقد امنیت جسمی و روحی لازم هستند که این امر به ویژه در زمینه حمل ونقل و جابجایی درشهرها بیشتر نمایان می شود ( عصاریان ،۱۳۸۵)
۱-۸-۴)مشارکت :
رویکرد برنامه ریزی کالبدی به امنیت شهری ،درواقع درک یک زن از امنیت بطور قوی بااینکه چگونه او در ارتباط با هردونوع محیط فیزیکی و اجتماعی اطرافش احساس راحتی می کند وآنها را چگونه می شناسد ، ارتباط دارد.در نتیجه ارتباطات اجتماعی در یک فضا وگروههایی که آن فضا را از نظر اجتماعی کنترل می کند اثر مهم تری در اینکه یک زن در آن فضا احساس امنیت بکند دارد تاطراحی آن .اما سیاستهای کاربری زمین و حمل ونقل شهری و نظایر آن .برسطح استفاده کنندگان تأثیرمی گذارد ودر نتیجه برنامه ریزی وطراحی شهری می تواند بر فرایند کنترل ومدیریت اجتماعی این فضاها تأثیر بگذارد(Bell,1998,19).
۱-۹روش شناسی
باتوجه به اینکه در طراحی برنامه ای برای ایجادیک فضای امن برای زنان در کرمانشاه ، گام اول توسعه یک پایگاه اطلاعاتی که اجبارها وچالش هایی را که در مقابل زنان قرار دارند مشخص می کنند تا برروی عناصر مشخص شده تمرکز گردد(Brady,2005,66)
لذا رویکرد مطالعاتی دراین پژوهش(درشهر کرمانشاه) برمبنای استفاده از مشارکت مردمی و اعمال نظرات مستقیم بانوان در برنامه ریزی ارتقاء امنیت محدوده مطالعاتی می باشد.که به روش تجربی می باشد .
درطول فرایند تحقیق ارزیابی ها براسای توزیع پرسشنامه در محدوده مطالعات بصورت میدانی صورت می گیرد .
۱-۹-۱)ابزار گردآوری داده ها
در این پژوهش از کلیه ی منابع ، شامل گزارش ها ، مؤسسات ومراکز تحقیقاتی ودانشگاهی ، سازمانها ، نهادهای دولتی و غیر دولتی به روش میدانی گردآوری شده است .منابع مورد استفاده در این تحقیقات بخشی از آن بصورت کتابخانه ای که از کتب داخلی وخارجی ،پایان نامه ها ، نشریات ومقالات ومجلات مربوط به موضوع تحقیق استفاده شده است ونیز اطلاعات آمار و ارقام جمع آوری شده از سازمانهای مختلف نظیر شهرداری ، فرمانداری و … صورت گرفته وبخشی دیگر بصورت مطالعات عینی و میدانی بوده است .
۱-۹-۲)جامعه آماری ، روش نمونه گیری وحجم نمونه
محدوده ی مورد بررسی در این پروژه یعنی محدوده ی خیابان شورا و شریعتی تا خیابان آیت الله اشرفی در پاره شهر مرکزی ( پاره شهر ۳ ) قرار می گیرد. پاره شهر ۳ محدوده ی میانی شهر کرمانشاه را شامل می شود که محدوده ی مرکز شهر ، در داخل آن واقع است. این پاره شهر دارای مساحتی برابر ۲۹۹۲.۹ هکتار و جمعیتی معادل ۳۷۶۵۴۰ نفر می باشد.برای تعیین حجم نمونه براساس فرمول کوکران (طالب۶۷:۱۳۷۰)محاسبه شده حجم نمونه برای جمعیت محاسبه شده ۳۸۱بدست میاید.
نقشه ۱-۲- موقعیت جغرافیایی محدوده مورد مطالعه :
مأخذ: سازمان مدیریت وبرنامه ریزی استان
۱-۱۰)محدودیت های پژوهش
درتهیه ی وتحقیق این پژوهش مشکلات و مسائل فراوانی وجود دارد این مشکلات در استان کرمانشاه به دلیل کلان شهر بودن چشمگیر می باشد. که مهم ترین مشکلات این تحقیق عدم همکاری لازم برخی از مسئولین شهری جهت تکمیل پرسشنامه تنظیمی ، از دادن اطلاعات به بهانه محرمانه بودن خوداری می کردند .
امید است که مسئولین محترم شهری با تلاش مستمر ، با از بین بردن احساس عدم امنیت زنان در فضاهای شهری وهمچنین حضور فعالانه زنان ،در شهر به دلیل ناامنی ناشی از ضعف های شهرسازی را نهادینه کنند.
فصــل دوم
مبانی نظری
۲-۱) مقدمه
: مسافت بین دو مشتری i وj
: ضریب احتمال تقاضای مشتری
: میزان جریمه
از آنجا که مسافت بین دو مشتری را با بیان کردهایم، با توجه به ماهیت ماتریس مسافت، درصورتیکه مقدار باشد ماتریس از نوع متقارن و در نتیجه مسأله از نوع متقارن خواهد بود در غیر اینصورت مسأله از نوع نامتقارن میباشد. در حالت متقارن، فاصلهی دو شهر به جهت حرکت بستگی ندارد.
تعریف تابع هدف
در Shanmugam et al. (2011) تابع هدف به صورت یک تابع دو بخشی تعریف شده است که جواب نهایی، از انتخاب کمترین بخش آن بدست می آید. ولی در روش پیشنهادی، تابع هدف به صورت سه بخش تعریف شده است که جواب نهایی مینیمم مجموع این سه بخش میباشد.
تابع هدف روش پیشنهادی به شرح زیر معرفی می شود:
(۴-۲)
که در ارتباط با آن:
(۴-۳)
(۴-۴)
(۴-۵)
تحلیل تابع هدف
: هزینه مورد انتظار در مورد رفتن به مشتری بعدی
: هزینه مورد انتظار برای بارگیری مجدد
: هزینه مورد انتظار در مورد تقاضاهای سرویس داده نشده
با توجه به علائم، پارامترها و متغیرهای تعریف شده، مدل ریاضیِ روش پیشنهادی، متشکل از یک تابع هدف سه بخشی است. تابع هدف مدل فوق از ۳ جزء تشکیل گردیده است:
جزء اولِ تابع هدف، در راستای کاهش مسیرهای (مسافت) طی شده از یک مشتری به مشتری دیگر میباشد و جزء دومِ تابع هدف نیز سعی در کم کردن مسیر (مسافت) طی شده از مشتری کنونی به انبار و از انبار تا مشتری بعدی را دارد که هر دو جزء، مربوط به هزینه های سفر میباشند. جزء سومِ تابع هدف، که با توجه به شرایط مسأله (پویا بودن) به مدل اضافه گردیده است، سعی در کاهش میزان جریمه ناشی از عدم برآورده کردن میزان تقاضای مشتری دارد که این جزء مربوط به هزینه های عدم سرویس به مشتریان میباشد.
تشریح اجزای الگوریتم ژنتیک بر حسب روش پیشنهادی
برای حل مسأله VRPSD در یـافتن بهینهترین مسیر، از الگوریتم ژنتیک استفـاده شده است. همانطور که در فصل دوم نیز ذکر شد، یکی از انواع الگوریتمهای ژنتیک، الگوریتم ژنتیک جایگشتی میباشد که توسط آن میتوان مسائل جایگشتی را حل نمود.
در ادامه مراحل الگوریتم ژنتیک را با روش پیشنهادی تطبیق میدهیم.
کدگذاری
همانطور که در فصل دوم گفته شد، هر کـدام از راهحلهـای موجود که ارائـه دهنده حلی برای مسأله هستند، کـروموزوم نامیده میشوند. قبل از این که الگوریتم ژنتیک برای یک مسأله اجرا شود، باید یک روش برای کد کردن ژنومها به زبان کامپیوتر بهکار رود.
هر کروموزوم نشان دهنده یک راه حل میباشد که نحوه قرارگیری این راهحلها به گونه ای است که عضو تکراری در آنها دیده نمی شود؛ همچنین به دلیل مواجه شدن با جایگشتهای مختلف از مجموعه راهحلها و مهم بودن ترتیب قرارگیری اعـداد، ما در این مسـأله از کـدینگ جایگشتی برای کدگـذاری هر کروموزوم استفـاده میکنیم به اینصورت که هر کروموزوم توالی گرههای تقاضا (مشتریان) در مسیرها را نشان میدهد. شکل (۴-۱) بیانگر این مطلب میباشد.
۶ | ۵ | ۸ | ۷ | ۴ | ۲ | ۱ | ۳ | ۹ |
شکل(۴-۱): نمونه ای از کروموزومها در روش پیشنهادی
جمعیت
همانطور که در فصل دوم گفته شد، الگوریتم ژنتیک یک تکنیک بهینهسازی تصادفی است که با یک مجموعه اولیه از راه حلهای تصادفی شروع می شود که به آن جمعیت گفته می شود. در روش پیشنهادی، جمعیت اولیه به صورت تصادفی و با بهره گرفتن از «تابع تولید اعداد تصادفی جایگشتی(randperm(n))» تولید شده است. اندازه جمعیت برابر با ۱۰ درنظر گرفته شده است. در شکل (۴-۲) نمونههایی از اعضای جمعیت (یعنی کروموزومها) نشان داده شده اند.
درVRP باید به این نکته توجه کرد که هر کدام از راهحلها باید از انبار شروع و به انبار ختم شوند. در شکل (۴-۲) این نکته به تصویر کشیده شده است به طوریکه ابتدا و انتهای هر کروموزوم، عنصر انبار (D) قرار گرفته است. همچنین ملاحظه می شود که ژنهای میانی نیز میتوانند حاوی مقدار D باشند و این بیانگر تعداد رفت و برگشتهای وسیلهنقلیه به انبار میباشد.
پس از اتمام جنگ تحمیلی صادرات نفت با افزایش تولید آغاز شد و برخی سیاستهای جانب بازار در پیش گرفته شد و اقتصاد به طور جدی بازیابی شده و هزینه های تجارت کاهش یافت. در نتیجه صادرات غیرنفتی اندکی بهبود یافته و تمرکز نیز بر کشورهای توسعه یافته بود. اما پس از ۱۹۹۱ بار دیگر کشورهای در حال توسعه در کانون توجه اقتصاد ایران قرار گرفته و به طور خاص روابط اقتصادی با همسایگان توسعه یافت. هرچند که تجارت حجمی بوده و ارزش هر تن صادرات کمتر از دهه ۱۹۷۰ بوده است (Amuzegar,1997).
در دوره ۱۹۹۴-۱۹۹۳ با کاهش درآمدهای نفتی بار دیگر سیاستهای حمایتگر و کنترل بازار ارز در پیش گرفته شد. فروپاشی شوروی، حمله آمریکا به افغانستان و افزایش باورنکردنی قیمت نفت و رشد فزاینده در اقتصاد همسایگان باعث شد که جهانی شدن در پس دروازههای کشور منتظر ورود ایران باشد. ایران برای بهره بردای از این فرصت خود را آماده می کرد، هرچند که هنوز نیز تردید در مورد نحوه صادرات غیرنفتی کشور به دلیل وابستگی زیاد به نفت وجود دارد (شرکت دریابان،۱۳۸۷).
۳-۳ تحولات کشتیرانی، بندر و پسکرانه
همانگونه که اظهارگردید صنعت بندر متاثر ازتقابل رویدادهای صنعت پسکرانه و صنعت کشتیرانی است. کشتیرانی و پسکرانه هر دو به عنوان مشتریان بنادر شناخته می شوند و هم آوری این دو صنعت در بنادر روی خواهد داد و بنابراین بنادر بیش از آن که صرفا به عنوان نقطه تبادل شیوه حمل و نقل مورد استفاده قرار گیرند،به عنوان نقطه ای به منظور ایجاد ارزش افزوده لحاظ خواهند شد.
۳-۳-۱ تحولات حمل و نقل بین المللی دریایی
اهمیت اقتصادی-سیاسی حمل و نقل تا عصر حاضر چندان شناخته شده نبود و حمل و نقل دریائی نیز تا قبل از انقلاب صنعتی شیوه غالب جابجائی بار و مسافر در گستره جهانی بود، بنابراین تا قبل از انقلاب صنعتی تجارت دریایی در مقایسه با حجم های امروزین بیشتر جنبه نمایشی داشته است.
حمل و نقل بین الملل یا به عبارتی تجارت بین الملل در قرن ۱۹ و در پی بهبود تکنولوژی موتورهای احتراق و نیز جایگزینی نفت با زغال (۱۸۷۰) به عنوان سوخت بیشترین توسعه را داشته است. مسیرهای حمل و نقل دریایی نیز در پی پیدایش مسیرهای جدید همچون احداث کانال سوئز(۱۸۶۹) و کانال پاناما (۱۹۱۴) به طور شگرفی کوتاه شده و تجارت بین الملل ابعاد کاملا جدیدی یافته است.
از ۱۸۸۰ به بعد نیز کشتیرانی خطوط منظم بنادر جهان را به هم وصل نموده اند و کالاها و مسافران را جابجا می نمایند (رودریگو، ۲۰۰۳). این موضوع باعث ساخت کشتی های غول پیکر شده و ظهور صنعت کانتینریزاسیون را در پی داشته است. در واقع ظهور کانتینر در نظام حمل و نقل بین المللی پیش نیازی برای ادغام فعالیت های پراکنده اقتصادی، تخصصی شدن ناوگان و زیرساخت های بندری شده و ترافیک کانتینری عمدتا در بنادر هاب (مرکز توزیع در یک منطقه) متمرکز شده اند. بنابراین تحولات اخیر باعث تجمع فعالیت های اقتصادی در اطراف شهرها و منطقی شدن فعالیت شبکه ها شده و در سطح سیستم حمل و نقل دریایی نیز صنعت دیگری به نام کشتیرانی فیدرینگ (کشتی هایی که وظیفه حمل و توزیع کانتینرها از بنادر هاب به بنادر کوچکتر یک کشور یا منطقه را برعهده دارند) را بنیان نهاده است.
در دهه ۶۰ تسلط پیشین بنادر بر پسکرانه های خود بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. این بار بنادر وظیفه تقابل شیوه های حمل و نقل را بر عهده گرفته و کالاها را هزاران مایل دورتر از محل استقرار خود انتقال می دادند. همگام با انعطاف و ادغام خطوط کانتینری بنادر نیز در ماهیت پیشین خود تغییراتی داده اند، به طوری که برای جذب بخشی از تجارت بین الملل به شرایط زیر وابسته شدند: همگرائی جغرافیایی سایت های بندری با خطوط کشتیرانی و استراتژی های بازار، بهبود کیفیت حمل و نقل بین وجهی بنادر و به خصوص سیستم های لجستیکی، وفور کالاهای محلی (وجود مناطق تولیدی)، حلقه های ارتباط حمل و نقل بین وجهی با مراکز تولید و مصرف(درخشان،۱۳۸۱).
از سوی دیگر خطوط کشتیرانی نیز خدمات خود را منطقی تر نموده اند و تغییرات و نیازمندی های بازار و مشتریان را درک کرده و سفرهای خود را تعدیل نموده اند. در این جریان طیفی از سلسله مراتب بندری به وجود آمد (بنادر هاب و اسپاک) که برخی از بنادر پیشین را از دور خارج کرده و برخی را نیز برای بقا به نوسازی تسهیلات و خدماتشان وادار نموده است (شکل۳-۲ ).
شکل ۳-۲: نقش بنادر هاب و اسپاک در زنجیره توزیع جهانی(درخشان، ۱۳۸۱)
یکی از ویژگی های کلیدی در ساختار فضائی زیرساختهای حمل و نقل و ارتباطات به مراکز عملیات منطقه ای یا پلتفورم های چند وجهی[۱۰]باز می گردد. این پلتفورم ها به وسیله ظرفیتشان در انتقال ارتباطات دریایی، ریلی، زمینی و هوایی شناساییمی شوند. ارتباطات میان این دروازه ها بر کریدورهای بین وجهی متمرکز است. با این اوصاف هر چند که تجارت از نقاط بسیاری شروع می شود، ولی خود را به ترمینال های حمل و نقل بین وجهی نزدیک می کند و جریان کالا نیز از هنگام خروج از دروازه ترمینال ها تمایل به پوشش مناطق داشته و در جهت های بسیاری پراکنده می شود. این دروازه ها شیوه های مختلف حمل ونقل را به هم متصل می کنند. این دروازه ها نه تنها سیستم حمل و نقل داخلی، بلکه به سایر کشورهای دیگر نیز سرویس می دهند. به طوری که امروزه این دروازه ها باعث ظهور مراکز خدمات لجستیکی و منطقی شدن فعالیتهای توزیع منطقه ای شده اند(World Bank, 2002).
۳-۳-۱-۱ مسیرهای حمل و نقل شرق-غرب
جنبش های اقتصادی در مناطق شرق و جنوب شرق آسیا تجارت را در این منطقه رونق داده است. سنگاپور بندری است که در کنار تنگه مالاکا واقع گردیده و به مرکز تجارت این منطقه تبدیل شده است، مراکز پالایشگاهی منطقه در آن قرار گرفته و به نوعی می توان آن را انبار انرژی جنوب شرق آسیا قلمداد کرد. کشتی ها پس از عبور از کانال سوئز برای دسترسی به بندرهای اقتصادی باید از این تنگه می گذشتند. لذا مسیر دریایی جدیدی که با احداث سوئز به وجود آمده بود از مالاکا تا سوئز و آنگاه تا ونیز و روتردام امتداد می یافت.
مسیرهای دریایی تجارت شرق-غرب که اروپا را به آمریکای شمالی یا حوزه نفتا وصل می کند ترانس آتلانتیک نام دارد. این مسیر عمدتا از بنادر اصلی اروپا (روتردام، لوهاور، آنتروپ، فلیکس استاو و هامبورگ) و آمریکا (نیویورک، نورفولک) شروع می شود. این مسیر برای دسترسی به غرب آمریکا از کانال پاناما عبور می کند. مسیر دیگری که بنادر غرب آمریکا را به بنادر ژاپنی وصل می کند و از عرض اقیانوس آرام می گذرد، ترانس پاسیفیک نام دارد.
شکل۳-۳: مسیرهای تجارت شرق-غرب ( عطرچیان، ۱۳۸۲ )
۳-۳-۱-۲ مسیرهای حمل و نقل ترکیبی شرق-غرب (کریدور شمال جنوب)
رشد تجارت در دهه ۷۰ و ۸۰ و تداوم آن در دهه ۹۰ موجب گردید تا در مسیرهای اصلی تجارت میان برخی مناطق تعدیلاتی صورت گرفته و کشورها با همکاری و تفاهم با یکدیگر مسیرهای جدیدی را تعریف کنند (عطرچیان،۱۳۸۲).
شکل۳-۴: مسیرهای حمل و نقل ترکیبی شرق-غرب ( عطرچیان، ۱۳۸۲ )
به دنبال تحولات دوره سوم از کمیسیون وزرای حمل و نقل آسیا و اروپا در سال ۱۹۹۳ در هلسینکی فنلاند مسیری ترانزیتی بین آسیا و اروپا به عنوان کریدور شمال-جنوب تعریف شد. این کریدور توسط وزرای حمل و نقل آسیایی و اروپایی مطرح شده بود و به کریدور شماره نه ترانزیتی بین آسیا و اروپا معروف است. این مسیر چندان فعال نبود تا در آغاز هزاره سوم مورد توجه سه کشور هند، ایران و روسیه قرار گرفت.
سیر عبور کالا در کریدور شمال-جنوب نیز به صورت ترکیبی از مسیرهای دریایی و زمینی است. کالا جهت ترانزیت بین کشورهای اروپائی و شمال اروپا، منطقه اسکاندیناوی و روسیه از طریق بنادر هامبورگ، آمستردام، کپنهاگ، استکهلم و مینسک در اروپا به سن پترزبورگ و مسکو در روسیه متصل می شود و از طریق بنادر روسی آستاراخان و تا حدی لاکان در شمال دریای خزر به بنادر جنوبی دریای خزر یعنی انزلی و امیرآباد متصل می شود و از آنجا به طرف بنادر جنوبی ایران در خلیج فارس و سپس از مسیرهای دریایی تا جنوب شرق و شرق دور پیش می رود. فعال شدن این کریدور در سال ۲۰۰۰ با توافق وزرای حمل و نقل ایران، روسیه و هند آغاز گردید (عطرچیان، ۱۳۸۲).
۳-۳-۲ حمل و نقل کانتینری
حمل و نقل همواره از مهمترین بخش های مرتبط با هرگونه فعالیت های تولیدی و خدماتی به شمار رفته و یکی از عوامل مؤثر در رشد و توسعه اقتصادی هر کشور محسوب می گردد. از بین بخش های متفاوت حمل و نقل یعنی بخش های زمینی، هوایی و دریایی، بخش حمل و نقل دریایی به دلایل اقتصادی از جمله، هزینه پایین تر حمل و نقل در مقایسه با سایر بخش ها و همچنین حجم بسیار بالا و ظرفیت فوق العاده ، مهمترین بخش محسوب می گردد. با توجه به سهم بسیار بالای بخش حمل و نقل دریایی در صرفه جویی هزینه ها، این بخش غالباً نقش فعالی در القای اصلاحات و خواسته های خود به سایر بخش ها دارد . شبکه حمل و نقل به ویژه در بخش دریایی، به دلیل گسترگی ارتباطات جهانی و مبادلات بین المللی، همواره در معرض تغییرات محیطی قرار داشته و دارد . این تغییرات را می توان به صورت های تکنولوژیکی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در نظر گرفت که هر یک به نوعی می تواند بر نحوه عملکرد سایر بخش ها و همچنین بر شبکه حمل و نقل تأثیر گذار باشد .
با توجه به گرایش روز افزون ناوگان حمل و نقل دریایی جهان در جهت کانتینریزه نمودن محمولات، جهت پاسخگویی به نیازهای واردات و صادرات هر کشور، بدون شک کانتینریزاسیون به عنوان اصلی ترین مشخصه توسعه اقتصادی کشورها محسوب شده و بخش قابل توجهی از اقتصاد هر کشور را تشکیل می دهد.
۳-۳-۲-۱ ویژگیهای یک بندر کانتینری
کانتینریزاسیون منجر به تقاضاهای تازه در رابطه با عملیات بندر شده است. بنادری که میخواهند به عنوان بنادر کانتینری مطرح و معرفی شوند باید شرایط ذیل را حائز شوند( حمیدی،۱۳۸۷):
موجود بودن فضا برای نگهداری و جا به جایی کانتینر و دسترسی کامیون ها و راه آهن
دسترسی آسان به پسکرانه که به معنی اتصالات کار آمد (کامیونها، آبراههای درون خشکی، راهآهن) بدون مشکل تراکم است.
موجود بودن نوع مناسب تجهیزات تخلیه و بارگیری و جابجایی کانتینر که با برنامه فشرده ترافیک سازگار باشد.
موجود بودن فناوری اطلاع رسانی(EDI) که موجب تسریع جابجایی در دروازه ها، ایمنی بیشتر ترمینال، وارد کردن صحیح تر و ارزانتر داده ها و بهبود مدیریت عملیات کانتینری می شود.
موجود بودن اسکله مناسب و کافی از لحاظ آبخور لازم برای پهلوگیری کشتی های بزرگ کانتینری با کمترین زمان انتظار نوبت ورود به اسکله.
امکان ارائه خدمات دریایی اعم از راهنمایی، یدک کشی هر گونه نیاز دیگر که لازمه حضور یک کشتی در لنگرگاه و اسکله است.
۳-۳-۳ تحولات حوزه کشتیرانی
در صنعت کشتیرانی و یا حمل و نقل دریایی مهمترین تحول تجاری شکل گیری نظام جدیدی به نام اتحادهای استراتژیک است. در اینجا اتحاد استراتژیک به عنوان رابطه همکاری میان سازمانهایی که به منظور دست یابی به اهداف توافق شده از توانمندی ها و ظرفیت های یکدیگر استفاده می کنند مطرح می شود. در اینجا تحولات اثرگذار بر صنعت کشتیرانی تحت لوای دو گروه تحولات درون-صنعتی و برون-صنعتی مطرح شده و پس از آن چگونگی شکل گیری اتحادها در کشتیرانی لاینر بررسی شده است. از آنجا که امروزه بخش اعظمی از تجارت جهانی به وسیله این اتحادها در حال حمل است بررسی وضعیت آنها به منظور دست یابی به صاحبان کالا در فاصله درب-تا-درب یا در طی مسیرها انجام می شود.
۳-۳-۳-۱ شکل گیری نظام همکاری جدید در قالب اتحادهای استراتژیک[۱۱]
تغییرات چند دهه اخیر، جهانی شدن اقتصاد و افزایش تجارت بین الملل انتظارصاحبان کالاوصنایع را از مجموعه صنعت پشتیبانی تجاری جهان افزوده است. تحولات رخ داده باعث تغییرات نهادی در صنعت کشتیرانی شده است.
درکل مجموعه تحولاتی که به شکل گیری این روابط جدید منجر شده را می توان تحت لوای دو گروه عمده تحولات درون-صنعتی و برون-صنعتی شناسایی کرد(Evangelista, 1999). تحولات درون-صنعتی به طور خاص بر صنعت حمل ونقل مترتب بوده و شامل قانون زدایی، کاهش قیمت خدمات، کم رنگ شدن جایگاه کنفرانس ها، افزایش سرمایه گذاری و ظهور کشتیرانی های قدرتمند آسیایی است. از مجموعه عوامل برونی می توان رشد تکنولوژی، تجارت بین الملل، جهانی شدن، جابجایی جغرافیای تولید جهانی و رویکرد زنجیره عرضه اشاره نمود. صنعت کشتیرانی نیز از هر دو گروه عوامل به طور مستقیم یا غیر مستقیم تاثیر پذیرفته و در برابر تغییرات مربوطه واکنش نشان داده است. تشکیل اتحادهای استراتژیک نیز خود نوعا پاسخ این صنعت به فشارهای رقابتی و تمایل به بهره برداری از مزایای اقتصاد مقیاس است و عمدتا اتحادها در کشتیرانی لاینر شکل گرفته وهدف تضمین سود سرمایه گذاری ها را دنبال کرده است. این اتحادها امروزه شکل های متفاوتی به خود گرفته و در زمینه های مختلف درحال گسترش می باشند.
۳-۳-۳-۲ از ادغام تا اتحاد (ادبیات مرتبط)
ادغام [۱۲]پیامدی است که در نتیجه آن دو بنگاه به یک بنگاه تبدیل شده و از مدیریت واحدی پیروی می کند. ادغام به سه روش معمول رخ می دهد: ادغام افقی [۱۳]که در آن یک بنگاه با تامین کندگان نهاده های خود یکی می شود، ادغام عمودی [۱۴]که در آن دو بنگاه هم سنخ به منظور توسعه و تنوع محصولات خود با یکدیگر ادغام می شوند، نوع سوم، ادغام چندپایه [۱۵]است که در آن دو بنگاه غیر هم سنخ با یکدیگر ادغام می شوند و هدف از این نوع ادغام توسعه سرمایه گذاری ها و تنوع عملیات تجاری است. نوع دیگر ادغام که انجذاب [۱۶]نام دارد در آن یک بنگاه کلیه دارایی ها و بدهی های دیگری را خریداری نموده و در واقع شرکت خریداری شده را در خود جذب می کند. تفاوت میان ادغام و انجذاب بیشتر به جزئیات مالکیت، کنترل مدیریت و تنظیمات مالی تا مزایای رقابتی و استراتژیک مربوط است(Tompson,2003).
اتحاد استراتژیک توافقات همکاری میان بنگاه هایی است که فراتر از داد و ستدهای عادی میان آنها بوده وسطح آن از ادغام کمترو از قرارداد همکاری مشترک[۱۷]( تشکیل ماهیت جدیدی است که معمولا از همکاری شرکت های داخلی و خارجی برای اجرای پروژه های بزرگ و پر ریسک به وجود می آید) بیشتر است. از مهم ترین تفاوت های ادغام و اتحاد آن است که در ادغام حداقل یکی ماهیت خود را از دست خواهد داد ولی در اتحاد هر دو با حفظ ماهیت، اهداف و استراتژیهای مشترکی را به منظور کسب منابع و توانمندی های خاص دنبال می کنند. در اتحاد ماهیت مدیریت وکنترل های آن حفظ شده وتنها سازمان خود را به هماهنگی، همکاری و تلاش در کسب اهداف مشترک موظف می داند، از طرفی نیز هر یک از اعضاء به منظور خروج از اتحاد به طور مستقل می تواند عمل کند. بنابراین بنگاه های بزرگ چون به از دست دادن ماهیت و کنترل خود بر جریانات تمایلی ندارند، اغلب به ادغام با دیده شک می نگرند، ولی آمار نشان داده است که اتحاد مطلوب آنها است (Tompson,2003).
۳-۳-۳-۳ مزایای اتحادهای استراتژیک
آنچه که دراتحاد استراتژیک حائز اهمیت است نوع و شرایط قرارداد نبوده، بلکه ارزش یک اتحاد به ظرفیت شرکاء در تقلیل اصطکاک سازمانی، همکاری مؤثر درازمدت، تلاش جمعی به منظور هموارسازی مسیر آینده، دست یابی به تکنولوژی و موقعیت رقابتی، توسعه بازارهای جدید، تغییر اولویت های شخصی و ایجاد شرایط مناسب رقابتی، یادگیری متقابل و سازگاری با روند تغییرات است(Tompson,2003).
مهم ترین مزایای اکتسابی اتحادهای استراتژیک، تولید کالاها و ارائه خدمات جدید، پوشش ضعف های تکنولوژیک و دست یابی به تکنولوژی های جدید، بهبود کارایی زنجیره عرضه ودست یابی به اقتصاد مقیاس در تولید و بازاریابی جهانی است(Porter,1990).
۳-۳-۳-۴ مدیریت زنجیره عرضه به عنوان اصلی ترین عامل یکپارچگی نظام حمل و نقل
شرکت های درجه اول دریافته اند که دیگر رقابت میان بنگاه ها به رقابت میان زنجیره های عرضه تبدیل شده است. به عبارت ساده زنجیره عرضه فلسفه ادغامی است که در آن جریان سیال کالاها در کل کانال از اولین تامین کننده مواد اولیه تا مصرف کننده نهایی تحت مدیریت یکپارچه ای قرار گرفته است(درخشان، ۱۳۸۲). زنجیره عرضه بر سه ایده اساسی استوار است: اول خرید و توزیع مؤثر که بر ایجاد روابط درازمدت میان شرکای تجاری و ادغام عملیاتی سازمان های مذکور تمرکز دارد(Evangelista, 1999).
دوم آنکه ادغام فرآیندها اولین تاثیر خود را در صنعت حمل و نقل از شرکت های باربری[۱۸] حمل و نقل شروع می کند، زیرا در اولین مرحله، اعمال مهندسی مجدد بر جریان فیزیکی مواد مستقیما متوجه لجستیک است، از طرفی نیز با توجه به تحولات اخیر، کالا بر اساس ارتباط با لجستیک و حمل و نقل آن ارزیابی می شود و تضمین و کیفیت لجستیک با تضمین و کیفیت کالا گره خورده اند، بنابراین می توان اظهار کرد که امروزه حمل و نقل همانند یک کاتالیزور موجب تسریع جریان فیزیکی و اطلاعاتی در سطوح مختلف زنجیره عرضه عمل نموده و می تواند بر کارآمدی، انعطاف و پاسخگویی سیستم لجستیک اثر گذار باشد(Cooper,1997).
آخرین موضوع نیز آن است که امروزه شرکت های حمل و نقل در ساختاربندی مجدد سیستم عرضه مجبور شده اند، بخش عظیمی از خدمات و فعالیت های لجستیکی مورد نیاز را از منابع خارجی برآورده نموده وبه طریقه صحیحی به گزینش بنگاه های خاصی به منظور عقد روابط درازمدت اقدام کنند. امروزه به درستی درک شده که کاهش هزینه های حمل ونقل با کاهش قیمت خدمات حمل کننده به مقصود نمی رسد.
از جمع بندی بحث بالا نتیجه می شود که تغییرات به وجود آمده در زنجیره عرضه به شکل گیری روابط جدید میان خانواده بزرگ حمل و نقل منجر شده است. بخشی از این تغییرات در شکل گیری انواع همکاری ها انعکاس یافته و بخشی نیز به لزوم پیدایش نوع جدیدی از خدمات شخص ثالث اشاره دارد .تاثیر چنین نیروهایی درشکل گیری اتحادهای کشتیرانی در شکل ۳-۵ نشان داده شده است.
شکل۳-۵: نیروهای مؤثر و تغییر مناسبات میان خطوط کشتیرانی(Evangelista, 1999)
فصل اول
مقدمه
فصل اول
مقدمه
۱-۲ بیان مسأله
باقلا (Vicia faba L.)، یکی از حبوبات مهم که بهعنوان منبع غنی از پروتئین (به طور متوسط ۴/۲۳ درصد) در تغذیه انسان به کار میرود و علاوه بر این با دارا بودن پتانسیل تثبیت نیتروژن میتواند نقش اساسی در افزایش حاصلخیزی خاک داشته باشد. حداکثر عملکرد این گیاه به اجزای عملکرد آن، از قبیل تعداد شاخه، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف و وزن دانه بستگی دارد. اجزای عملکرد تحت تأثیر مدیریت (انتخاب تاریخ کاشت مناسب، کوددهی، آبیاری، کنترل آفات، بیماریها و..)، ژنوتیپ و محیط قرار میگیرند (رحیمیکاریزکی[۱]، ۲۰۱۱). انتخاب تاریخ کاشت مناسب جهت دستیابی به بیشترین عملکرد دانه در باقلا از عوامل بسیار مهم است. باقلا شرایط مرطوب و سرد را میپسندد و هوای گرم و خشک به محصول آسیب میرساند و از طرفی گرمای زیاد سبب ایجاد اختلالات رشد جنین، ریزش گلها و کاهش تعداد دانه در غلاف باقلا میشود. در نتیجه تاریخ کاشت باید طوری تنظیم گردد که دوره گلدهی و روند پر شدن دانه با افزایش دمای هوا در آخر فصل مصادف نباشد (اوپلینجر و همکاران[۲]، ۲۰۰۰). از طرفی تاریخ کاشت باید به گونهای تعیین گردد که گیاه زمان لازم برای جوانهزنی، رشد، تولید گل، دانه و تطابق زمان گلدهی با درجه حرارت مطلوب را داشته باشد و از حداکثر نور و درجه حرارت مناسب استفاده نماید و کیفیت محصول نیز مطلوبتر گردد (سهرابی، ۱۳۷۰).
تاریخ کاشت مطلوب باعث میشود که طول دوره رشد گیاه بیشتر شود. بنابراین گیاه از حداکثر عوامل محیطی استفاده خواهد کرد و بالاترین شاخص سطح برگ را تولید میکند. این امر باعث افزایش تولید گل و غلاف در بوته میشود، در نتیجه گیاه فرصت کافی برای استفاده از مواد فتوسنتزی ساخته شده و ذخیره آن در اندامهای خود پیدا میکند. از طرفی دیگر دوره گلدهی، دانه بستن و رسیدگی فیزیولوژیک گیاه به دوره تنش دمایی برخورد ننموده و عملکرد در واحد سطح بیشتر میشود (آبروش، ۱۳۸۹). در کشت زود هنگام باقلا ممکن است پس از جوانهزنی و رشد به سرمای اوایل فصل برخورد کند و این مساله علاوه بر احتمال خطر سرمازدگی کاهش عملکرد را به همراه داشته باشد و از طرف دیگر کشت دیرهنگام نیز به فصل گرما برخورد نموده و در نتیجه گلدهی با درجه حرارت بالاتر از حد مطلوب روبرو و کاهش شدید عملکرد را در برخواهد داشت. به طور کلی دما یکی از عوامل مهمی است که بر رشد زایشی و رویشی گیاهان تأثیر میگذارد. در هنگام تنش گرما ریزش گل یکی از عوامل کاهش دهنده تولید محصول است. دلایل متعددی را برای ریزش گل در هنگام تنش گرما ذکر کردهاند که یکی عدم لقاح و دیگری تحت تأثیر قرار گرفتن پخش مواد فتوسنتزی است (دانشمند و منوچهریکلانتری، ۱۳۸۷). لذا تعیین بهترین تاریخ کاشت برای رسیدن به حداکثر عملکرد دانه از اهمیت فراوانی برخوردار است که باید در زراعت باقلا مورد توجه قرار گیرد.
علاوه بر این برای دستیابی به حداکثر محصول، وجود عناصر غذایی به مقدار لازم و متعادل در محیط پراکنش ریشه این گیاه ضروری است. کمبود عناصر پر مصرف مانند فسفر و پتاسیم در محل رویش گیاه در رشد و مقدار تثبیت نیتروژن تاثیر نامطلوب دارد (صباغ پور، ۱۳۷۴). برخی مطالعات نشان داده اند که حبوبات بیشتر از سایر گیاهان قادرند از فسفر غیر قابل دسترس در خاک استفاده کنند (کوچکی و بنایان، ۱۳۷۶ ). فسفر در خاک به دو صورت آلی و معدنی یافت میشود که شکل معدنی آن به صورت انواع کانیهای مختلف شامل ترکیبات کلسیم، آهن، آلومینیوم، فلور و شکل آلی آن به صورت ترکیبات فیتین، فسفولیپدها و اسیدهای نوکلئوتیک است (نوتیال[۳]، ۲۰۰۰). در سطح سلولی آنچه اهمیت فسفر را نشان میدهد ناقلهای انرژی مانند آدنوزینتریفسفات (ATP) است که حاوی فسفات ملکولی است که با آزاد کردن هر فسفات مقدار مشخصی انرژی آزاد میکند و فعالیتهای سلولی را از نظر انرژی تأمین مینماید. مصرف فسفر علاوه بر تأثیر در مراحل توسعه ریشه و شاخهزایی در مراحل زایشی و پرشدن دانه نیز بسیار مؤثر است (مدنی و همکاران، ۱۳۸۹). بهطور کلی تنش دمایی از جمله عواملی است که میتواند خصوصیات مرفولوژی، آناتومی، فنولوژی و بیوشیمیایی گیاه را تحت تأثیر قرار دهد.
تاریخ کشت باقلا اواسط آبان ماه است اما به دلیل کشت محصولاتی مانند ذرت، صیفیجات و برنج در منطقه اهواز در تیر و مرداد ماه، و برداشت آنها در آبان ماه فرصت برای آماده سازی زمین و کشت باقلا فراهم نشده و کشت محصول با تعویق مواجه میگردد که ممکن است به آذر ماه موکول شود. از طرفی کشت در آذرماه با تنش گرمایی آخر فصل برخورد نموده و این امر باعث افت عملکرد میگردد. در این پژوهش سعی بر آن بود که با بررسی تاثیر میزان کود فسفر بر درصد پوشش سبز و عملکرد دانه باقلا، دامنه مقاومت این گیاه به تنش گرمایی بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.
بنابراین با توجه به اهمیت گیاه باقلا از لحاظ میزان پروتئین و موارد مصرف آن و همچنین کشت و قرار گرفتن در تناوبهای مختلف در منطقه خوزستان لزوم انجام مطالعات مختلف در جهت بهبود مدیریتهای زراعی آن، تنظیم عناصر و تطابق درجه حرارت مورد نیاز گیاه با درجه حرارت مناسب محیط را افزایش داده است. بر همین اساس این پژوهش با توجه به نیاز مطالعاتی منطقه و ارائه روشهای مدیریتی بهتر با اهداف و فرضیه های زیر طراحی و اجرا شد.
۱-۳ فرضیات
-
- تنش گرمای ناشی از تاریخ کاشت دیرهنگام موجب کاهش عملکرد میشود.
-
- تأمین میزان مناسب و کافی کود فسفر میتواند باعث افزایش عملکرد و اجزای عملکرد باقلا شود.
-
- تأمین میزان مناسب و کافی کود فسفر میتواند کاهش عملکرد ناشی از تاریخ کاشت دیر هنگام را جبران نماید.
۱-۴ اهداف
-
- تعیین بهترین و مناسبترین تاریخ کاشت باقلا در منطقه باوی
-
- بررسی واکنش اجزای عملکرد باقلا به نوسانات درجه حرارت با تغییر تاریخ کاشت در منطقه باوی
-
- بررسی تأثیر مقادیر مناسب و کافی کود فسفر بر عملکرد دانه باقلا در شرایط تنش گرمایی
فصل دوم
مروری بر پیشینیه موضوع
فصل دوم
کلیات و مروری بر پژوهشهای انجام شد
۲-۱ کلیات باقلا
۲-۱-۱ اهمیت باقلا
گیاهان خانواده بقولات به دلیل نقشی که در چرخه کلی نیتروژن اتمسفری به فرم تثبیت شده (آمونیوم، نیترات و نیتروژن آلی) ایفا میکنند از لحاظ اکولوژی و کشاورزی اهمیت زیادی دارند. باقلا یکی از محصولات ارزشمند تیره لگومها است که میتواند به عنوان یک محصول اصلی در تناوبهای غلات و حبوبات، کشت مخلوط و یا گیاه فیمابین در سیستمهای مختلف زراعی مورد استفاده قرار گیرد (هاوتین و هبلثویت[۴]، ۱۹۸۳) و از طرفی به دلیل همزیستی با باکتری Rhizobium leguminosarum نقش مهمی در حفظ حاصلخیزی خاک در سیستمهای کشاورزی دارد (گراهام و وانسی[۵]، ۲۰۰۰). باقلا یکی از حبوبات عمده در بسیاری از کشورهای جهان به شمار میرود که به صورت دو منظوره در تغذیهی انسان و دام مورد استفاده قرار میگیرد (موسوی و همکاران، ۱۳۸۹). دانههای آن به علت پروتئین بالا، نشاسته، سلولز و مواد معدنی برای تغذیۀ انسان و دام با ارزش تلقی میشود (هاسیس فروگولاری[۶]، ۲۰۰۰) چرا که در تغذیهی انسان، حدود ۲۲ درصد پروتئین گیاهی، ۳۲ درصد چربی و ۷ درصد کربوهیدرات از حبوبات تامین میشود. همچنین، در تغذیهی دام، حدود ۳۸ درصد پروتئین گیاهی، ۱۶ درصد چربی و ۵ درصد کربوهیدرات از این منبع تامین میگردد. از نظر تغذیهای، دانهی حبوبات با دارا بودن حدود ۱۸ تا ۳۲ درصد پروتئین در مقایسه با پروتئینهای حیوانی، در رژیم غذایی مردم به ویژه افراد کم درآمد اهمیت زیادی دارد (موسوی و همکاران، ۱۳۸۹). پس میتوان گفت باقلا بخش اعظمی از نیاز پروتئینی انسان و دام را میتواند تامین کند. جداول شماره ۲-۱ و ۲-۲ مهمترین ترکیبات تشکیل دهنده و میزان اسیدهای آمینه ضروری در دانه باقلا را نشان میدهد (پارسا و باقری، ۱۳۸۷).
جدول۲-۱ ترکیبات تشکیل دهنده و عناصر موجود در ۱۰۰ گرم دانه خام و پخته باقلا (پارسا و باقری، ۱۳۸۷) | ||||||||
نوعمصرف | انرژی (کیلوکالری) | چربی (گرم) |
پروتئین (گرم) | کربوهیدرات (گرم) |
فیبر (گرم) |
سدیم (میلیگرم) |
کلسیم (میلیگرم) |
آهن (میلیگرم) |
خام |