یکی از فعالیتهای سری سیاسی و تقیّهآمیز امام کاظم ☻ بر ضدّ رژیم نفوذ در حکومت از طریق افراد لایق و مطمئنی چون علی بن یقطین «محمد بن اسماعیل بن بزیع» و… به منظور سر و سامان دادن بهتر به تشکلّ شیعیان و رسیدگی به فقرای شیعه و تقویت بنیه اقتصادی آنها و حل مشکلات آنها بود.[۳۷۰] که البته کار سهل و آسانی هم نبود. آنجا که کار دقیق می شود، دیگر هر کس تکلیف ورود به آن کار را ندارد که دقت و اطاعت میخواهد و ریزهکاری دارد و سعه صدر میطلبد، علم و حلم و دقت میخواهد که اینها لوازم کار هستند. لذا هنگامی که بعضی از شیعیان اجازه دخول در دستگاه ولایت سلطان را میخواهند، حضرت اجازه نمیدهد، اما به علی بن یقطین تکلیف میشود که برود و بماند.[۳۷۱]
او میگوید: من از این کار دلتنگم و از امام ☻ میخواهد او را ارشاد به استعفا نماید ولی امام ☻ چنین رخصتی به او نمیدهند و میگویند باید تو در این سنگر برای حفظ منافع شیعهی ما باشی و کار کنی[۳۷۲] و حضرت در ادامه میفرماید: تو [ در این منصب] مایه انس ما و باعث فخر برادرانت هستی، شاید خداوند به دست تو شکستهای را بهبود بخشد [فقیری را ثروتمند و مشکلی را جبران کند] و آتش فتنه و آشوب مخالفان را از دوستانش باز گرداند، ای علی: بدان کفّارهی همکاری با سلطان احسان و نیکی به برادران ایمانی است. تو برای من یک چیز را ضمانت کن و من برای تو سه چیز را ضمانت میکنم. تو برای من ضمانت کن که هیچ یک از دوستانت را ملاقات نکنی، مگر این که نیاز او را برآورده سازی و گرامیاش بداری، و من نیز ضمانت میکنم که هرگز سقف زندان بر سر تو سایه نیفکند، تیزی شمشیر به تو نرسد و فقر و ناداری وارد خانه تو نگردد. ای علی، هر کسی مؤمنی را شاد کند اول خداوند، دوم پیامبر ☺ و سوم ما اهل بیت را خوشحال کرده است.[۳۷۳]
علی بن اسباط، راوی حدیث میگوید: علی بن یقطین در دستگاه هارون به دستور امام هر چه را که از مالیات دولتی به حسب ظاهر از شیعه میستاند، بعد از آن، مخفیانه به آنان باز میگرداند. او نه تنها مالیات شیعیان را دریافت نمیکرد که خمس اموال خویش را نیز که گاه بالغ بر صد تا سیصد هزار درهم میشد مخفیانه به خدمت امام میفرستاد.[۳۷۴] تا از آن به نفع فقرای شیعه استفاده شود.
با درسآموزی از نوع کار علی بن یقطین و فرمان امام ☻ در مییابیم که قبول مسؤلیت در دستگاه حکومت (هر چند جائر) در هر زمان و مکان به عنوان فرصتی مغتنم تلقی میشود و البته عملی بر اساس تقیّه است.
تقیّه در عرصه سیاست خارجی
یکی دیگر از ابعاد تقیّه، کارآمدی آن در عرصه سیاست خارجی است. قرآن کریم چگونگی ارتباط مؤمنان با کافران را چنین بیان میفرماید:
«لَّا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَالِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فىِ شىَْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَئهً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلىَ اللَّهِ الْمَصِیر»[۳۷۵]
مؤمنان نباید کافران را- به جاى مؤمنان- به دوستى بگیرند و هر که چنین کند، در هیچ چیز [او را] از [دوستىِ] خدا [بهرهاى] نیست، مگر اینکه از آنان به نوعى تقیّه کنید و خداوند، شما را از [عقوبت] خود مىترساند، و بازگشتِ [همه] به سوى خداست.
پس نباید مؤمنان که ایمان را باور خود قرار داده و آن را در عمل به کار گرفتهاند کافران را اولیاء گیرند (اتخاذ یا ولایتی که دون مقام مؤمنان و ناشی از آن باشد) مگر آنکه از آنان پروا گیرند، پروایی که منشأش ترس از آنان و سلطهی واقعی آنان باشد نه ضعف ایمانی مؤمنان و یا دوستی با کافران و معلوم است که این زمانی است که مؤمنین برتر و یا هم سطح با کافران نباشند.
و مؤمنان بترسند که اگر با کفار اظهار موافقت نکنند و حسن معاشرت نداشته باشند گرفتار خطر شوند پس در این مورد جایز است برای مؤمنین که به زبان اظهار دوستی کنند و تظاهر به مودت نمایند و از راه تقیّه و برای رفع شرشان با آنان همراهی کنند ولی هرگز دل به دوستی ایشان نبندند و به ولایت ایشان تن در ندهند. با این شیوه برخورد با کفار، هیچگاه تقیّه سقوط در برابر ستمگر نیست تا انسان را از هدایت و حقیقت باز دارد و او را به گمراهی بکشاند بلکه کارنامهای است ظاهری و مقطعی برای انسان ناتوان و ستمدیده تا بتواند خود را از ستم برهاند و در عین حال در قلب خویش باور ایمانی خود را نگه دارد
در ادامه این بحث عمومیّت راهبرد تقیّه را در میان مسلمانان میتوانیم در موارد ذیل نیز بیان کنیم:
الف) دفاع از موجودیت اسلام
هماکنون تلاش وسیعی از ناحیهی صهیونیسم و استعمار غربی برای نابودی اسلام صورت میگیرد به فرموده قرآن: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهً لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ الْیَهُود: سرسختترین دشمنان مؤمنان یهود بودند[۳۷۶]
این عداوت بهصورت تاریخی دوام یافته و امروز بهصورتی پلیدتر و بنیانیتر در چهرهی صهیونیسم جهانی خود را نشان میدهد در این مسئله همهی مسلمین واحدی هستند که باید از موجودیت خود دفاع کنند و تقیّه تاکتیک و روش معقول به کار بردن در مبارزه برای حفظ بهتر و بیشتر نیروهای مسلمین است.[۳۷۷]
امروزه اسلام منهای سیاست، چیزی برای کتمان و استتار ندارد، پس آنچه که باید مستتر و پوشیده بماند و همه مسلمانان در مورد آن تقیّه کنند، در واقع موجودیت اسلامی جوامع اسلامی به آن وابسته است، - اخفاء و استتار قرائت حقیقی از اسلام- است. قرائت حقیقی از اسلام بیشترین موردی است که دشمن بر آن تمرکز دارد که باید در هنگام خطر برای اسلام و جوامع اسلامی، اصل استتار و پوشش نسبت به آن، مورد توجّه مسلمانان قرار گیرد.
ب) بسط و گسترش اندیشه اسلامی
اسلام اندیشهی رهایی همه بشریت از چنگال اهریمنان عالم است، جهانی سازی تفکر اسلامی در ذات و سرشت احکام عالیهی اسلامی قرار دارد و مسلمانان مسؤلیت عظیمی در گسترش این تفکر و اندیشه در کلیت جهان دارند، این مصلحت بر همهی مصالح مقدم است، لکن باید در راستای این مهم، تشکیلاتی و در نهایت استتار به بسط و گسترش اندیشهی اسلامی بپردازند پس الزام جامعهی اسلامی به اعمال تقیّه در درون مصلحتهای کلی اسلام قرار میگیرد زیرا هدفی بسیار مهم را تعقیب میکند.
ج) حفظ اسرار کشوری
جامعه اسلامی برای بسط و گسترش اصل قدرت خویش، وظیفه دارد اسرار خویش را حفظ کند و در سطح بین المللی تقیّه کند. امام باقر ☻ در رابطه با اهمیّت تقیّه کتمانی و راز نگهداری فرمودند: فی حکمه آل داود: « یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَکُونَ مَالِکاً لِنَفْسِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ عَارِفاً بِأَهْلِ زَمَانِهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تُذِیعُوا حَدِیثَنَا»[۳۷۸]
در حکمت آل داود است که: مسلمان را سزاوار است مالک خود باشد و بکار خود رو آورد و مردم زمانش را بشناسد. از خدا پروا کنید و حدیث ما را فاش مسازید.
ممکن است یک جامعه اسلامی در حوزهی تولیدات علمی، صنعتی و نظامی و امکانات مادی به پیشرفتهایی نائل شوند باید چنان پیچیده عمل نمایند و از تاکتیک تقیّه و استتار استفاده کنند که اطلاعات سری آنها در اختیار دشمنان و قدرتهای استکباری قرار نگیرد. در روابط با دولتهای قدرت طلب و استکبار مسؤلیّت سنگینتر است و باید تمام اهداف و برنامهها و اسرار نظامی و سیاسی خود را به گونهای در پوشش تقیّه سازماندهی کنیم که هرگز دشمن به طمع نیفتد. دشمنان اسلام همواره درصدند تا اسرار حیاتی ما را به چنگ آورند و نقاط قوّت و ضعف ما را شناسایی کنند و با سازماندهی اطلاعات خود به موقع ضربه زنند قرآن کریم در رابطه با اهمیّت این موضع به گونهای غیر مستقیم راز پوشی و حفاظت از اسرار و تقیّه را به مسلمانان آموزش میدهد.
به عنوان نمونه وقتی یوسف جریان خواب خود را برای پدرش حضرت یعقوب بیان کرد. حضرت یعقوب با لحنی آمیخته با نگرانی و اضطراب اما توأم با خوشحالی به فرزندش توصیه میکند که این خواب را به عنوان یک راز از برادرانش مخفی بدارد. قال: «قَالَ یَابُنىََّ لَا تَقْصُصْ رُءْیَاکَ عَلىَ إِخْوَتِکَ …»[۳۷۹]
یعقوب گفت: فرزندم خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن! آنگاه به نتیجه سوء افشاء راز و عدم تقیّه اشاره کرده و میفرماید: « …فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا » زیرا برای تو نقشهای خطرناک خواهند کشید. از این داستان دو نکته جالب حفاظتی استفاده میشود:
۱- یوسف خواب را به طور خصوصی و به دور از چشم برادران برای پدر نقل کرد.
۲- اسرار را حتّی از برادران نیز باید پوشیده داشت، چه رسد به دیگران.
فصل چهارم
قلمرو و دامنه تقیّه در عرصه فقه سیاسی
دامنه تقیّه در قران
در قرآن، آیات متعددی در حوزه تقیّه وجود دارد. که در مبحث مشروعیّت تقیّه از بعضی آیات کریمه به تناسب استفاده شده است.
و در این بحث که قلمرو تقیّه در قرآن می باشد مجموع این آیات را از حیث دلالت میتوان به سه بخش تقسیم نمود.
الف) دلالت آیاتی که لفظی و ظاهری است. (مطابقی)
۱- آیه ۲۸ سوره آل عمران
« لَّا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَالِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فىِ شىَْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاهً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلىَ اللَّهِ الْمَصِیر »
نباید اهل ایمان، به جای مؤمنین، کافران را دوست و سرپرست خود قرار دهند و هر کسی چنین کند، پیش خدا هیچ ارزشی ندارد، مگر آنکه از کفّار پروا و تقیّه کند، خداوند شما را از (قهر) خود هشدار میدهد و بازگشت همه به سوی اوست.
-
- در بحث معانی لغوی تقیّه گذشت که «تقیّه« و «تقاه» به یک معنی میباشند. ضمن آنکه کلمه «تقاه» در آیه به صورت «تقیّه» نیز قرائت شده است.[۳۸۰]
-
- لازم به ذکر است که بعضی از مفسرین اهلسنّت قائلند که این آیه از تقیّه مسلمانان در برابر کافران سخن گفته، بنابراین شامل تقیّه مسلمانان از مسلمانان نمیشود.[۳۸۱]
۲- آیه ۱۰۶ سوره نحل:
«مَن کَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئنُِّ بِالْایمَانِ وَ لَاکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیم»
هر کس بعد از آن که به خدا ایمان آورده باز کافر شود. نه آن که به زبان از روی اکراه کافر شود و دلش در ایمان ثابت باشد بلکه (به اختیار کافر شد و با رضا و رغبت، دلش) آکنده به کفر گشت، بر آنها غضب خدا و عذاب بزرگ خواهد بود.
-
- این آیه بنا به نظر مفسران از جمله طبرسی در مورد عمار یاسر میباشد. که کفّار با شکنجه او را مجبور به بیزاری جستن از پیامبر اکرم ☺ و ستایش از بتها کردند، که این آیه در تایید کار او نازل شد.[۳۸۲]
-
- علاوه بر اشکال وارده بر دلالت آیه قبلی، اشکال دیگری که در دلالت این آیه بر تقیّه وارد است، اختصاص یافتن تقیّه در حالت گفتاری است و شامل تقیّه در عمل نمیشود.[۳۸۳]
۳- آیه ۲۸ سوره غافر (مؤمن)
«وَ قَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَن یَقُولَ رَبىَِّ الله…»
و مردی مؤمن از آل فرعون که ایمان خود را کتمان میکرد، گفت آیا مردی را که میگوید، پروردگار من الله است، میکشید…؟!
در مورد این آیه میتوان گفت که هر چند سیاق آیه در جهت تایید عمل مؤمن آل فرعون است لکن دلالت آیه بر تقیّه کتمانی و آن هم کتمان ایمان اختصاص پیدا میکند و شامل سایر اشکال تقیّه نمیشود.