فهرست اجمالی مطالب
عنوان صفحه
چکیده ……………………………………………………………………………………………………………………………………….۱
مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………………………….۲
فصل اول: کلیات و مفاهیم
-
- بیان مسأله………………………………………………………………………………………………………………………..۸
-
- ضرورت انجام تحقیق………………………………………………………………………………………………………..۸
-
- پیشینه……………………………………………………………………………………………………………………………. ۸
-
- سؤالات……………………………………………………………………………………………………………………………۹
-
- فرضیه ها……………………………………………………………………………………………………………………….۱۰
-
- روش تحقیق…………………………………………………………………………………………………………………..۱۱
-
- مفاهیم
اختلاف در نوع نگرش به فعالیت های اجتماعی زن…………………………………. ……………………………۳۲۸
۵-۱- دیدگاه فمینیسم در نوع نگرش به فعالیت های اجتماعی زن……………………………………………۳۲۸
۵-۲-دیدگاه اسلام در نوع نگرش به فعالیت های اجتماعی زن……………………………………………….۳۳۱
۶ - اختلاف در نوع نگرش به فعالیت های سیاسی زن…………………………………………………………………..۳۳۴
۶ -۱- دیدگاه فمینیسم در نوع نگرش به فعالیت های سیاسی زن……………………………………………۳۳۴
۶-۲- دیدگاه اسلام در نوع نگرش به فعالیت های سیاسی زن………………………………………. ……..۳۳۵
۷- اختلاف در نوع نگرش به مفهوم آزادی…………………………………………………………………………………..۳۳۵
۷-۱- دیدگاه فمینیسم در مورد آزادی………………………………………………………………. ……………….۳۳۶
۷-۲- دیدگاه اسلام در مورد آزادی……………………………………………………………… ……………………۳۳۷
۸- قانونگذار در دو مکتب……………………………………………………………………………………………………….۳۳۸
یافته ها……………………………………………………………………………………………………………………………………۳۴۵
پیوست…………………………………………………………………………………………………………………………………….۳۴۷
کتابشناسی……………………………………………………………………………………………………………………………….۳۵۱
مقدمه
حمد بی حد و ثناء بی پایان ذات پاکی را سزاست که از نفسی واحد مرد و زن را آفرید[۱]و در حقیقت و هویت انسانی آن ها، تفاوتی قرار نداد و روح خدا را [۲] تشکیل دهنده آن حقیقت، نهاد و بدن را ابزاری در اختیار روح گذاشت تا بتواند به کمالات انسانی نائل گردد. برای رسیدن آدمی به این کمالات بنابر اقتضای ربوبیتش، راهنمایی بشر را به عهده گرفت و هدایت او را از طریق فطرت[۳] و ارسال رسل و انزال کتب[۴] تضمین نمود و چارچوبی قانونمند را در نظام هستی استوار گرداند و آن را حدود الهی شمرد[۵]و در طرح قوانین به دو معیار راستی و عدالت توجه اساسی و محوری نمود[۶]و پایه و اساس آن ها را ابزارهای وجود انسان و نیازهای جامعه قرار داد.
پاکترین درود و تحیّت بر پیامبران و برگزیدگان راه خدا و طریق هدایت بسوی معارف حقه او باد، که با ارشاد خود بشر را از ظلمتکده جهل به وادی ایمن انوار علم و دانش الهی رهبری نمودند. خاصه خاتم الانبیاء و سید المرسلین محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و جانشینان او، سید الوصیین و امام المتقین و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و یازده فرزند امجد او که کاروان بشر را به سوی کمال و لقاء الهی رهنمون شدند و انسان را به آخرین منزل خود که مقام مقربین و صدیقین و مخلّصین است، به قرب الهی رهبری کردند.
و سلام و درود فراوان بر دردانه نبی اکرم، ام ابیها، بنت رسول الله و خیر و کوثر جهانیان که پا به گیتی نهاد و نبوت را دختر و ولایت را همسر و امامت را مادری شایسته بود. او که فضائل انسانی اش برای جهانیان سرمشق و نمونه است و قیام و قعودش حجت بر عالمیان، او که قلم از نگارش اوصافش ناتوان و عقول از درک آن متحیر است.
خداوند تبارک و تعالی انسان ها را آفرید و رمز فضیلت و برتری آن ها را در تقوا[۷] نهاد و آن را سرمایه ای دست یافتنی توسط زن و مرد قرار داد. به واسطه رنگ، نژاد، جنسیت. . .آن ها را امتیاز نبخشید و بشر را با توجه به هویت مشترک و مختص، شرایط، تفاوت ها و امکانات، موظف به انجام اعمالی مشترک و مختص نمود و برای اصناف و گروه های مختلف قوانین و مقررات مشخصی را طرح کرد و در مقابل وظایف و اعمال مشترک، حقوقی مشترک را برای انسان ها در نظر گرفت؛ حق حیات، مساوات، آزادی، تعیین سرنوشت. . . و انسان ها را در راه کسب این حقوق مساوی قرار داد و در مقابل وظایف اختصاصی، حقوقی خاص تعیین نمود، حق سرپرستی (قیومیت)، حق همسری، حق مادری، حق فرزندی . .
زن و مرد را در هویت انسانی همپا و همسنگ یکدیگر معرفی نمود و برای مشارکت آن ها در تصمیمات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی،. . . زمینه های لازم را فراهم آورد و بر هرکدام از این امور، آدابی خاص وضع نمود که متناسب با هویت جنسی انسان باشد تا بدین روی وظایف اختصاصی و مشترک افراد دچار خدشه و آسیب نگردد.
انسان ها را به تشکیل زندگی مشترک امر نمود تا ضمن تداوم نسل بشر، کانون خانواده را محل و منشأ آرامش و صمیمیت، انس و الفت قرار دهد و فطرت زن را زمینه ساز مهر و مودتی آفرید تا سلامت روانی، رشد و کمال افراد خانواده بر آن استوار باشد و فرمود: «وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمُ مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فىِ ذلِکَ لاَیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»[۸] همو آسایش و سکون همسر را به وجود زن میسر گرداند و فرمود: «هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَ جَعَلَ مِنهْا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیهْا. . .»[۹] خداوند تبارک و تعالی از زوجین خواست تا پس از پیمان ازدواج متعهد شوند که در غم و شادی، سختی و راحتی پشتیبان و امانتدار هم بوده و حافظ اسرار یکدیگر باشند و آن تعهد را به پوشش یکدیگر تشبیه نمود و فرمود:« . . هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُن . . »[۱۰]
اما از ابتدای تاریخ در بسیاری از جوامع جنس مؤنث با فراز و نشیب های فراوانی روبرو شد. گاه همپای مردان به تأمین نیازهای زندگی پرداخت و بیشتر اوقات خود را در محیط خانه صرف تربیت کودکان، رفع نیازهای روزمره و ایجاد آرامش در خانواده نمود و جایگاهی والا اختیار نمود و گاه او را عامل هر نوع شر و گناهی دانستند که در تعقل ضعیف، کینه توز، دروغگو و حقیر است و او را موجودی بی ارزش برشمردند و از داشتن فرزند دختر شرمسار بودند و در نتیجه او را به انحاء مختلف از بین می بردند یا در صورت تولد او را در معرض فروش می گذاشتند و همچون بردگان با او رفتار می کردند. دختر تنها در زمانی می توانست به زندگی ادامه دهد که مأمور به خدمت رسانی پدران و شوهران باشد. بدین روی مردان خود را مالکان جنس مؤنث دانستند که می توانند در مملوک خود به هر نحوی که مایلند دخل و تصرف نمایند و بانوان نیز در نقش خدمتکاران خانگی و وسیله تمتع مردان مجبور بودند، زندگی ملال آور را تحمل نمایند و به نابرابری های اجتماعی راضی باشند.
با گذشت ایام و پس از انقلاب صنعتی، نیز اوضاع برای زنان تغییر نکرد بلکه ارزش کار بر اساس ایجاد درآمد و حضور در جامعه سنجیده شد و این درک ایجاد شد که کار در محیط خانه بی ارزش بوده و در آمدی ایجاد نمی کند. از طرفی نظام تولید خانگی که با محوریت زنان فعالیت می نمود، جای خود را به نظام کارخانه ای داد. ابزارهای تولید تکامل یافت و نیاز به توانایی و قدرت بیشتر و نیروی کار آموزش دیده ی ماهر بوجود آمد. با رونق یافتن کار در کارخانه ها و نیاز به حضور بیشتر فرد در خارج از خانه، مشاغل به شکلی در آمد که لازم بود افرادی به آن بپردازند که قادر هستند تمام وقت خود را صرف آن نمایند. قدرت جسمانی کمتر زن و نیاز به صرف وقت بیشتر در محیط خانه بدلیل نقش مادری و خانه داری، شکافی بین فعالیت های زن و مرد ایجاد نمود به طوری که نیروی کار مردان جایگزین نیروی کار زنان شد و زنان قربانیان و مردان بهره وران فرایند توسعه گردیدند. بنابراین فعالیت زنان، به صورت کار نامشهود و بدون دستمزد بود.
تغییر در فرهنگ جامعه تحت نفوذ عوامل متعددی مانند مذهب، اجتماع، فلسفه نیز علیه زنان شتافت و آن ها را در موضع ضعف قرار داد و موجب گردید حقوق شهروندی، علم آموزی، حریت، حیات، تملک، مادری و در نهایت حقوق انسانی او از بین برود.
عقیده به برتری مردان و در مقابل نگاه حقارت آمیز به زنان و اجازه هر نوع خشونت علیه آنان طرفداران حقوق زن را برآن داشت تا به مبارزه با وضعیت موجود اقدام نمایند. اولین فریادهای جدی فمنیستی در پایان دادن به تابعیت زنان، در قرن هفدهم، در انگلیس شنیده شد. سپس در طول ۲۰۰ سال بعد، نداهای بیشتری در هم آمیخت و در فرانسه و ایالات متحده به گوش رسید. فمنیسم سازمان یافته، هم زمان با رشد سرمایه داری و تغییر و تحولات سیاسی و اقتصادی ناشی از آن ظهور کرد و حرکت منسجم زنان در قرن نوزدهم در فرانسه گسترش یافت و نام فمنیسم به خود گرفت. فمینیسم ارزش هر فرد را در امور فراخانوادگی و فعالیت های اجتماعی او دانست و رشد شخصیت اجتماعی را در رشد استقلال مالی دید. در نتیجه تنها راه نجات زنان از ظلم و ستم را حضور در جامعه بیان نمود و از زنان خواست تحت هر شرایطی در اجتماع حاضر شوند و به فعالیت های اجتماعی بپردازند تا به برابری و تشابه کامل با مردان نائل شوند. ورود زنان در صحنه اجتماع باعث رشد اطلاعات و آگاهی های اجتماعی و سیاسی آنان گردید و آنان به این نتیجه رساند که می توانند در خارج از منزل شغل انتخاب کنند ودارای استقلال مالی باشند.
اما حرکات مثبت و متعادل یا مبارزات زیاده خواه و آشفته سازی که در کشورهای غربی پدید آمده و داعیه نجات و آزادی جنس زن را فریاد کرده اند یا بازتاب انسانی تبعیضات و تضییقات پیشین این جوامع نسبت به نسوان بوده اند و یا در زیر چنین پوشش دلسوزانه و بشر دوستانه ای برخی خیالات آزادمندانه و تمنیات دنیاپرستانه خود را دنبال کرده اند که این امر نیاز به بررسی دقیق دارد.
در مقابل این مکتب بشری که داعیه نجات بانوان از ظلم و ستم حاکم بر جوامع را داشت، مکتب الهی اسلام، دو هویت برای افراد قائل شد؛ هویت انسانی که پایه و اساس انسانیت و در رتبه برتر و درجه عالی تر است و مشترک بین زن و مرد می باشد. این هویت انسانی، وظایف و حقوقی مشترکی در پی دارد و هویت جنسی مختص نیز وظایف و حقوق خاصی به دنبال دارد. بدین روی در بین انسان ها از لحاظ جنسی اختلاف هایی دیده می شود که این تفاوت ها دلالتی بر تبعیض و ترجیح گروهی بر گروه دیگر نمی باشد، بلکه تبعیض و بی عدالتی زمانی هویدا می شود که موجودات خارج از جایگاه خاص و مناسب خود قرار گیرند، به صفات و ویژگی های مخصوص آن ها توجه نشود و فعالیتی فوق یا خارج از طاقت و ابزارهایشان از آن ها خواسته شود.
بدین روی اسلام در زمانی که برخی از جوامع تحمل وجود فیزیکی زن را نداشتند، و گاه او را همریف بردگان و کودکان می دانستند و زن را از لحاظ عقلی ناتوان بر می شمردند و بدین روی شهروند محسوب نمی کردند و حتی به جرم مؤنث بودن زنده به گورش می کردند، و حق حیات او با مرگ همسرش به اتمام می رسید و به همراه او دفنش می نمودند و در زمانی که نه تنها مالک و صاحب مالی نبود و آن چه به عنوان جهیزیه به خانه شوهر برده بود، در تعلق همسرش می بود، بلکه بعد از فوت همسر به ارثش نیز می بردند،[۱۱] به او ارزش و مقام والایی عطا نمود و ارزش های انسانی و جنسی او را یادآور شد[۱۲] و هرگز به عنوان جنس دوم به او ننگریست و با اعتقاد به فرودستی زنان مبارزه نمود[۱۳]و ارزش های اخلاقی و معنوی را جنسیت بردار ندانست.
این رساله تحت عنوان «بررسی تطبیقی جایگاه زن در قرآن و حدیث و فمینیسم با نگاهی به ریشه ها و سیر تاریخی آن» به بررسی موقعیت بانوان در دیدگاه های فمینیسم به عنوان تنها مکتب بشری مدعی احیای حقوق زنان می پردازد و آن را با جایگاه زن در مکتب الهی اسلام مورد مقایسه قرار می دهد تا مشخص شود فمینیسم تا چه حدی توانسته به احیای حقوق بانوان دست یابد و راهبردهای آن تا چه حدی مطابق با فطرت و نیازها زنانه بوده است و تلاش فمینیسم در احیاء هویت انسانی زن، همراه با احیاء هویت جنسی و نیازهای فطری او یا فراموشی این هویت بوده است. در راهکارهای فمینیسم موجب احیای حقوق زن گردیده یا با نام آزادی او را در بند شهوات مردان گرفتار کرده است و در مقابل اسلام تا چه اندازه به حقوق زنان توجه نموده و قوانین و دستورات آن بر پایه هویت انسانی و جنسی زن بوده است.
این رساله در فصل اول به بیان کلیات بحث می پردازد که شامل: «مباحث مقدماتی و طرح بحث و فرضیات و سؤالات، بیان پیشینه بحث» است.