۱) ترجمه بیت: نشانه و ویژگی چاکری را سه حرف بدان، بدان آن سه حرف عبارتند از: (ع، ب، د) و قواعد دستوری ترکیب آنها که کلمه ای را به وجود می آورند. (کلمه عبد رابه وجود آوردند)
۲) نکات بلاغی: واج آرایی بین (ف، ن، ی، ه، ح)، حِرْفَه وصَرْفَه کلمه قافیه است (ف) حرف روی (ه) مزید است.
۳) شرح مفاهیم عرفانی: در آن زمان مولانا از مباحث متکلمان دوری گزیده است، تا جایی که شافعی میگوید: علم با کلام جهل است و جهل با کلام علم است و بیان میدارند متکلمان اصلاً سعادتمند
نمیشوند، و علماء کلام بی دین هستند، و معتزلیان از متکلمان نفرت دارند، و مثنوی از اهل کلام و متکلمان با اصطلاحاتی چون باحث، مُفَلْسِف تعبیر می کند که مستوجب ذم و طعنه هستند. (ر. ک، زرین کوب، ۱۳۹۰: ۴۴۲)
فلسفـی از نـوع دیگر کـرده شرح
بـاحثی مـر گفت او را کرده جرح
(مثنوی ۲/ ۲۹۶۲)
مطرب عشق این زند وقت سماع
بنـدگی بنـد و خـداوندی صْـداع
(مثنوی ۳/۴۷۷۳)
از مُفَلسِف گویم و سودای او
یـازکشتی هـا ودریـاهـای او
(مثنوی ۶/۲۲۲۶)
ژَ وَاوْ وَ دُود وَفـَا بِکَر ضَبْط
ژَ صَادْ صَبْرُ و صِدْقُ و صَفَا بِکَرْ ضَبْط
۱) ترجمه بیت: ازحرف (و) وفا کردن به خداوند را در دل خود ثبت کن، و از حرف (ص) برد باری و راستی و پاکی و صمیمیّت را در وجودت ثبت کن.
۲) نکات بلاغی: وَدُود اسماء جلاله، دوست، محبوب است، آرایه های ادبی تکرارواج (و، الف، ب)، بِکَرْ ضَبْط ردیف، قافیه وَفَا با صَفَا، تنسیق الصفات، ایهام تناسب هم دارد، تلمیح به سوره های: النحل آیه(۱۲۷)و توبه آیه(۱۱۹).
۳) شرح مفاهیم عرفانی: وفا: بجای آوردن وفا صاحب وفا در معنی عرفانی بجای آوردن عهد ازلی که اعیان ثابته و ارواح با حضرت حق در میان باشد، و همچنین عنایت ازلی الهی بدون واسطهی عمل خیر و دوری از شر و بدی و همان حفظ پیمان حق است. (ر. ک، سلیمانی، ۱۳۹۰: ۱۵۸ و ۱۶۴)، «صفا: پاکی دل از ریاضات را گویند». (همان،۱۳۹۰: ۳۲۸)، صفا پاکیزگی درون را گویند وسه درجه دارد: ۱) صفای علم شریعت که باعث پاکی سالک در طی سیر وسلوک است. ۲) صفای حال آن مرحله ازعلم به عین رسیدن سالک است که مرحله مطالعه جمال حق است. ۳) صفای اتصال که از مقامات فناء است در این مرحله است؛ که اوصاف و افعال بنده در حق نابود و از بین میرود. واین مرتبه نتیجه مراتب ۱ و۲ است. (ر. ک، سلیمانی،۱۳۹۰: ۳۳۴)، صبر: شکیبایی و شکیبایی کردن و در اصطلاح عرفانی به دو دسته تقسیم میشود: صبری که به کسب بنده و صبری که بکسب بنده نیست، صبرکسبی خود به دوقسم است، صبری بدانچه خدای عَزَّوَجَلَّ فرموده است از آنچه نهی فرموده است. امّا صبری که از توان انسان خارج است آن صبری است که کسبی نیست، صبر در مقابل آنچه از سوی خدای سبحان میرسد و نباید انسان از آن خشم کند. علیّ بن ابی طالب عَلَیْهِ اِلسَّلامُ گفت: صبرازایمان بجای سرست ازتن. صبردور بودن است از مخالفان و آرامش یافتن با تحمل سختی ها و قدرت توانگری در هنگام درویشی، و استقامت کردنست برای رضای خداوند تعالی. (ر. ک، رساله قشیری، ۱۳۸۲: ۲۷۹ – ۲۸۰)، (وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلاَ تَکُ فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ) وسوره توبه آیه(۱۱۹)که میفرماید: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ). صدق: راست گفت و در اصطلاح عرفانی ستودن کارها و این که بدانی تمام کارها بدوست، و این که بدانی صدق و راستی مرتبه ای از درجات انبیاء الهی است. همان گونه که خداوند می فرماید: در سوره نساء آیه(۶۹): (مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا)، وصادق نامی است: برگرفته ازصدق و صدّیق صیغه مبالغه است، از صادق و آن بود که او را بسیار راستگو گویند. و آن کسی است که در ظاهر و باطن درست و راست گو باشد، و آن که سخن راست بگوید و صِدّیق آن باشد که درتمام افعال و اقوال و احوال صادق بود. گفته نشانه دروغگو آن باشد: که سوگند خورد پیش از آنکه از وی سوگند خواهند. ابن سیرین گوید: که سخن فراخ تر از آن است که کسی را بدروغ نیازی باشد، گفته اند هیچ بازرگان که صدق کار باشد درمعامله هرگز درویش نشود. (ر. ک، قشیریه، ۱۳۸۲: ۳۲۷ – ۳۲۸ و۳۳۲ – ۳۳۳)
ازوفــایِ حــق تــوبسته دیده ای
اُذکُــروا اذکــرکُـم نشنیـده ای