نوستالژی
نوستالژی به معنای «دلتنگی برای میهن یا خانه و خانواده، فراق، درد دوری، درد جدایی، احساس غربت، غم غربت، حسرت گذشتهها و آرزوی گذشته» است (آریانپور،۱۳۸۰: ۲۵۳۹). این اصطلاح، اصطلاحی روانشناسی است که وارد ادبیّات شده و برگرفته از دو واژه یونانی (nostos) به معنای «بازگشت به خانه» و (algos) به معنای «درد و رنج» است (رضایی،۱۳۸۷: ۴۳). نوستالژی را به معنای «غم غربت، حسرت و دلتنگی نسبت به گذشته و آنگهی اشتیاق مفرط برای بازگشت به گذشته، احساس حسرت برای وطن، خانواده، دوران خوش کودکی، اوضاع خوش سیاسی، اقتصادی و مذهبی در گذشته است» (آشوری،۱۳۸۱: ۲۴۶) آورده و دربارۀ آن گفتهاند: «نوستالژی، حسرت ازدسترفتهها و شکایت از زمان حال در تقابل با گذشته است» (فورست،۱۳۸۰: ۵۳). نوستالژی در اصطلاح ادبی، شیوهای از نگارش است که شاعر یا نویسنده براساس آن در اثر خویش گذشتهای را که در نظر دارد یا سرزمینی که یادش را در دل دارد به صورت حسرتآمیزی ترسیم میکند (انوشه،۱۳۷۶: ۱۳۶۰-۱۳۵۹).
«در بررسیهای جدید ادبی، نوستالژی را به دو گونه شخصی و اجتماعی تقسیم میکنند. برپایه نوستالژی شخصی، شاعر یا نویسنده به دورهای از زندگی فردی خویش نظر دارد؛ امّا در نوستالژی اجتماعی، موقعیّت ویژه فرد برایش حائز اهمّیت است. برپایه این تقسمبندی میتوان نوستالژی شخصی را از نظر زمانی به دو نوع آنی و مستمر تقسیم کرد. در نوستالژی فردی و آنی، گرایش آفریننده اثر به ترسیم لحظه یا لحظاتی از گذشته در اثر خویش است. نوستالژی فردی و مستمر دربردارنده تمامی گذشته شاعر یا نویسنده است. شاعر یا نویسندهای که متأثّر از این نوع نوستالژی باشد در سراسر اثر خویش تمام و کمال به گذشته میپردازد» (انوشه،۱۳۷۶: ۱۳۶۰).
سمبلیسم
سمبلیسم، در اصطلاح به معنی نمایش و بازنمایی به وسیله اشیا و موجودات یا از طریق علائم و استعمال نشانهها به منظور بیان موضوع و یا مطلب رمزی است (آراستهخو،۱۳۶۹: ۳۸۸-۳۸۷). سمبلیسم به عنوان مکتبی که بدبینی و نومیدی را با وهم و رؤیا درآمیخته و مظاهر موجود در طبیعت را سمبل یک اساس و غریزه قرار میدهد؛ جنبش ادبی و هنری بود که در نیمه دوم قرن نوزدهم بر ضد فرضیه «هنر برای هنر» به پا خاست (خدایار،۱۳۶۷: ۱۴۴).
سمبلیسم یا نمادپردازی، یعنی به کار بردن سمبل یا نماد به عنوان یک نوع شیوه بیان در هنر و ادبیات. این روش در آثار ادبی دورههای تاریخی بیشتر ملّتها به کار رفتهاست؛ امّا آنچه به عنوان مکتب سمبلیسم در ادبیات و شعر از آن بحث میشود و به عنوان یکی از مکتبهای ادبی معروف شده، نهضتی است که در اواخر قرن نوزدهم در شعر فرانسه بوجود آمد و با اشعار شاعرانی چون شارل بودلر، آرتور رمبو، استفان مالارمه و پل ورلن مشخص شد و سپس در سایر انواع ادبی در ادبیّات فرانسه و سایر کشورها به خصوص آمریکا و انگلیس نفوذ کرد. دوره رواج نمادگرایی ۱۸۸۵ تا ۱۹۰۱م بودهاست و بسیاری از منتقدان آثار ادگار آلنپو، نویسنده و شاعر آمریکایی، را که بودلر به فرانسوی ترجمه کرد منشأ ظهور این مکتب در ادبیات فرانسه میدانند (میرصادقی،۱۳۷۳: ۲۸۳).
سمبلیسم را میتوان هنر بیان افکار و عواطف، نه از راه شرح مستقیم و نه به وسیله تشبیه آشکار آن افکار و عواطف به تصویرهای عینی و ملموس، بلکه از طریق اشاره به چگونگی آنها و استفاده از نمادهایی بیتوضیح برای ایجاد آن عواطف و افکار در ذهن خواننده دانست (چدویک،۱۳۸۷: ۱۱).
شعر سمبلیک، شعری عاری از وظایف تعلیمی و بینیاز از رعایت قواعد فصاحت بودهاست (میرصادقی،۱۳۷۳: ۲۸۴) و در واقع بنا به اعتقاد پیروان مکتب نمادگرایی، شاعر وظیفه دارد به وسیله نمادها، دنیای ماورایی درون خود را نشان دهد (میرصادقی،۱۳۷۳: ۲۸۴). دنیای شاعر سمبلیسم، دنیای اضطرابها و دلهرههای ناشناخته و سرخوردگی از جامعهای بود که به سرعت زیر سلطه فنون و اکتشافات تغییر شکل میداد. واکنش سمبولیسمها در برابر این اوضاع شدیدتر از شاعران رمانتیسم بود (میرصادقی،۱۳۷۳: ۲۸۵).
در ادبیّات فارسی، مکتبی با خصوصیّات مکتب سمبلیسم و شاعرانی با ویژگیهای کار این مکتب در دورهای مشخّص وجود ندارد؛ امّا میتوان برخی از خصوصیّات آن را در شعر شاعران زبان فارسی دید. در شعر فارسی معاصر نوعی شعر اجتماعی نمادگرا که تفاوت کلّی با نمادگرایی فرانسه دارد، رایج شد که مبدع آن نیما یوشیج بود. این نوع شعر به خصوص از سال ۱۳۳۲به بعد تحت تأثیر محیط سیاسی ایران رواج بیشتری یافت (میرصادقی،۱۳۷۳: ۲۸۵).
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دو گرایش عمده؛ یعنی سمبلیسم اجتماعی و رمانتیسم بر شعر فارسی غالب شد. شاخه شعر اجتماعی به دلیل وجود سانسور و خشونت دستگاه حاکم، به نوعی رمزگرایی اجتماعی پناه برد. منوچهر آتشی، کسرایی، شیبانی و … از شعرای این دسته هستند که به دلیل سرخوردگی به رمزگرایی و احساسگرایی فردی پناه بردند (فتوحی،۱۳۷۶: ۱۵۹).
برخلاف سمبلیسم اروپایی، شاعر سمبلیسم در شعر معاصر فارسی، متعهّد به اجتماع، مردم و آرمانها است و خود را دارای رسالت اجتماعی و سیاسی میداند، لذا این جریان را شعر نوی حماسی و اجتماعی یا شعر جامعهگرا مینامند.
رمانتیسم
رمانتیسم، اصطلاحی برای جنبشی است که در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم در ادبیّات، سیاست، هنر و فلسفه به وجود آمد. مکتب رمانتیسم، مکتبی است که در ربع آخر قرن هجدهم و سی سال اوّل قرن نوزدهم در ادبیّات غرب به وجود آمد و نخستین وجه مشخّصه آن تضّاد و مخالفتش با کلاسیسیسم و اصول آن بود. اصطلاح رمانتیسم برگرفته از کلمه رمانس است. این کلمه در قرون وسطی به زبانهای محلّی مشتق از زبان لاتین که در کشورهای مختلف اروپا متداوّل بود، اطلاق میشد. داستانهایی که به این زبان نوشته یا از زبان لاتین ترجمه میشد، رمانس نامیده میشدند. در قرن هفدهم در انگلستان و فرانسه داستانهایی را که به شکل افراطی خیالانگیز بودند و به این زبانها نوشته میشدند؛ به مفهومی تحقیرآمیز رمانس میخواندند. به تدریج کلمه رمانتیک در فرانسه مفهوم آرام، احساساتی و ظریف به خود گرفت و معمولیترین مفهوم آن سروکار داشتن با عشق و افکار شاعرانه بود (میرصادقی،۱۳۷۳: ۱۱۳). سرانجام در اواخر قرن هجدهم این اصطلاح درمورد آثار نویسندگانی که از نظر آنها از درک و کاربرد اصول کلاسیسیسم دور افتادهبودند به مفهومی تحقیرآمیز به کار رفت و کمی بعد فریدریشفونشلگل در آلمان و مادام دوستال در فرانسه، این اصطلاح را برای مکتب جدیدی که در ادبیّات ظهور یافتهبود؛ به کار بردند (میرصادقی،۱۳۷۳: ۱۱۳).
مبدأ شروع نهضت رمانتیسم، انگلستان بود؛ هرچند که شاعران و نویسندگان مکتب رمانتیسم در انگلستان از گرایشهای خود نسبت به این مکتب آگاهی نداشتند و اصطلاح رمانتیسم را در مورد آثار خود به کار نمیبردند. این نهضت از انگلستان به آلمان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و سایر کشورهای اروپایی نفوذ کرد (میرصادقی،۱۳۷۳: ۱۱۵).
هرچند که برخی منتقدان، اوایل قرن نوزدهم را دوره افول رمانتیسم میدانند؛ امّا بساری از اصول و ارزشها و قواعد این مکتب در طول قرن نوزدهم باقی ماند و راهگشای ظهور مکتب سمبلیسم در ادبیّات شد. منتقدان برخی از اختصاصات قرن بیستم ازجمله توجّه به ضمیر ناخودآگاه را رمانتیسم جدید میدانند (میرصادقی،۱۳۷۳: ۱۱۵).
در ادبیّات فارسی، دورهای خاصّ به نام رمانتیسم وجود ندارد؛ امّا بیشتر آثاری که در اواخر دوره قاجاریه و اوایل دوره سلطنت پهلوی در شعر فارسی به وجود آمدهاست تحت تأثیر ترجمههای آثار شاعران مکتب رمانتیسم فرانسوی، رنگ رمانتیسم به خود گرفت (میرصادقی،۱۳۷۳: ۱۱۶). «رمانتیسم ایرانی بعد از انقلاب مشروطیت در ایران نضج گرفت و با افسانه نیما بالید و با آثار رمانتیکهای بزرگی چون تولّلی و نادرپور به اوج خود رسید و سرانجام از اواسط دهه چهل به بعد رو به افول نهاد» (رفعتجو،۱۳۸۴: ۷۲).
جریان شعری رمانتیک و فردگرا با عناوین مختلفی در ادبیّات فارسی مطرح است. حمید زرّینکوب در کتاب چشمانداز شعر نوی فارسی، این جریان را شعر نوی تغزّلی نامیدهاست. شفیعی کدکنی در کتاب شعر فارسی خود، عنوان اعتدالیون را برای این جریان برگزیدهاست. اسماعیل نوریعلاءدر کتاب صور و اسباب در شعر امروز ایران، این جریان را تحت عنوان شعر نوی میانهرو معرفی میکند. نادرپور در مقدمه کتاب چشمها و دستها، این جریان را کلاسیک جدید خواندهاست. اصطلاحات دیگری همچون شعر نوی سنّتی یا نوقدمایی، سنّتگرایان جدید و مدرنیستهای محافظهکار نیز در سایر کتابها ازجمله کتاب تاریخ تحلیلی شمس لنگرودی برای این جریان به کار رفتهاست؛ امّا اصطلاح شعر رمانتیک، پرکاربردترینِ این نامها است.
رمانتیک
رمانتیک دو معنا دارد، یکی معنای خاصّ که صفت است برای مکتب شعری خاصّی که در قرن نوزدهم در اروپا رونق گرفت و دنباله آن هم به ایران راه یافت و یک معنای عام که عبارت است از هرگونه شعری که حال و هوای غنایی و اندوهگین داشته و بر احساس تأکید فراوانی داشتهباشد (زرّینکوب،۱۳۵۸: ۲۱۶-۲۱۲).
از ویژگیهای بارز رمانتیکها میتوان به توجّه به احساسات فردی و دنیای درونی، توجّه به طبیعت، خیالپردازی، گریز از اجتماع و طغیان بر ضدّ قواعد شعری اشاره کرد (میرصادقی،۱۳۷۳: ۱۱۴-۱۱۳).
«پژوهشگران، دلایل گوناگونی را برای تبیین و رشد جنبش رمانتیک ذکر کردهاند، بعضی از آنها جنبش رمانتیک را تلاش در سوی حرمت نهادن به احساس، عاطفه و خیال دانستهاند. عدّهای اوجگیری جنبش رمانتیک را واکنشی میدانند در برابر ناامنیها و نابرابریها و نابسامانیهای دامنگستر ناشی از انقلاب و بالاخره بسیاری از محققان، این جنبش را واکنشی در برابر انقلاب فرانسه به حساب میآورند؛ زیرا این انقلاب وعده آزادی و برابری و اصلاح امور را داده بود؛ امّا خشونتها و انتقامجوییهای دوران انقلاب، خودکامگیهای دیوان سالاری، جنگهای ناپلئونی و زیرورو شدن بسیاری از هنجارها و سنّتها، نابسامانیهای فراوان در پی آورد و سرخوردگی و بدگمانی جای شور و شوق نخستین را گرفت» (مرتضویان، ۱۳۸۶: ۱۷۶- ۱۷۵).
رمانتیسم اجتماعی
رمانتیسم اجتماعی یا جامعه گرا یکی از شاخه های جریان رمانتیسم است. رمانتیسم اجتماعی تقریبا همان ویژگی های رمانتیسم فردی و عاشقانه را دارا است با این تفاوت که در آن، شاعر در کنار احساسات، عشق و درد و دریغ های شخصی، از دردها، غمها، آرمانها، مشکلات و مسائل محیط و اجتماع مردم خود نیز داد سخن می دهد؛ امّا از آنجا که شاعر هنوز ذهنیّتی غنایی و رمانتیک دارد و تحوّل و دگردیسی و دگرسانی اساسی در روح و روان و شخصیّت او صورت نگرفته، ناگزیر سخن گفتن او از دردهای مردم نیز صورت احساسی و هیجانی و دور از اندیشه ورزی و تأمّل پیدا میکند (پورچافی،۱۳۸۴: ۱۶۲-۱۶۱).
نماد
نماد، چیزی است که چیز دیگری را از طریق قیاس یا تداعی نشان میدهد. میتوان نمادها را به سه دسته نمادهای مرسوم یا شناخته شده، نمادهای ابداعی یا شخصی و نمادهای واقعی یا ناآگاهانه تقسیم نمود.
۱- نمادهای مرسوم یا شناخته شده، نمادهایی هستند که در ادبیات و فرهنگ یک ملّت و حتّی گاهی در ادبیّات جهان معروف هستند. سرچشمه بسیاری از نمادهای مرسوم، اساطیر و اعتقادات ملّتها است. شاعر یا نویسنده، این نمادها را به طور آگاهانه به کار میبرد و مبدع آن نیست.
۲- نمادهای ابداعی یا شخصی، معنی از پیش شناختهای ندارند؛ امّا از زمینه و مجموع اجزای آن میتوان پی به مفهومشان برد، مثل نماد اسب در اشعار منوچهر آتشی. نمادهای تکرار شونده، موتیفها یا بنمایههای اثر هنری را تشکیل میدهند و میتوانند کلید راهیابی به دنیای تفکّر و تخیّل آفریننده اثر باشند.
۳- نمادهای واقعی یا ناآگاهانه، این نمادها حاصل عوالم روحی و تجربیّات ذهنی خاصّی است که برای نویسندگان و شاعران پیش میآید. در این نوع آثار، کلمه از وظیفه اصلی خود که ایجاد ارتباط است باز میماند و وسیلهای اختصاصی برای شاعر یا نویسنده میشود تا آن را بنا به میل خود به کار گیرد (میرصادقی،۱۳۷۳: ۲۸۲-۲۸۱).
«نمادگرایی» و سمبلیسم اگرچه در شعر فارسی سابقهای طولانی دارد؛ امّا شعر معاصر، زبان سمبلیک خود را از نیما آغاز کرد. این زبان پس از وی مورد تقلید و توجّه شاعران دیگر قرار گرفت؛ زیرا از یک سو شاعران این جریان نسبت به مسائل سیاسی-اجتماعی در خود احساس تعهّد میکنند و پرداختن به مردم و دردها، آرمانها و آرزوهای آنان را رسالت خود میدانند و از طرف دیگر به دلیل وجود جوّ اختناق و ترس نمیتوانند به تعهّد و رسالت اجتماعی و سیاسی خود جامه عمل بپوشانند، لذا به زبان رمز و اشاره و سمبل روی میآورد تا در عین پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی از تبعات و آفات آن در امان بمانند (پورچافی، ۱۳۸۴: ۲۰۳).
شعر سمبلیکی
شعر سمبولیکی شعری است که از نظر کابرد سمبل و نماد بر محور جانشینی واژهها استوار است و کمتر به شکل توصیف دگرگونه از اشیا و پدیدها که بر محور همنشینی قرار دارد؛ ظاهر میشود. امّا در اشعار سمبولیکی، آن چیزی که توصیف و تصویر میشود چیزی را میجوید که به وقوع آن در آینده ایمان دارد.
تصویر
تصویر که «قدما به آن خیال میگفتند در برابر Image قرار میگیرد که به معنی نقش، صورت و تصویر ذهنی است» (شفیعی کدکنی، ۱۳۵۸: ۱۲). تصویر «از تلفیق اشیاء، کلمات، احساسات و اندیشهها در هنگام خلق اثر هنری به یاری نیروی تخیّل در ذهن هنرمند به وجود میآید» (انوشه، ۱۳۷۶: ۳۶۸)، لذا تصویر، نگاه ویژۀ شاعر به اطراف است. در اصطلاح ادبی؛ تصویر، «برقراری پیوند بین دو پدیده، دو مفهوم، دو رخداد و به طور کلّی دو طرف دور و نهایت پیوند میان انسان و طبیعت را گویند» (موسوی، ۱۳۸۲: ۱۲۴).
سطح نحوی زبان
در سطح نحوی زبان، محل قرار گرفتن ارکان و اجزای جمله مورد بررسی قرار میگیرد؛ زیرا «گاهی سیاق عبارات و طرز جملهبندی و به عبارت دیگر، نحوۀ جملهبندی جلب توجّه میکند» (اوّلیایی، بی تا: ۹- ۸).
«جای اجزای جمله در شیوۀ بلاغی به جنبه های عاطفی و اهمّیّت اجزا و گاه به سبک و طرز نویسندگان بستگی دارد. در این شیوه، اجزای کلام به منظور تأثیر بیشتر بر حسب محورهای دستوری جابجا میشوند. این جابجایی نه تنها لطمهای به اصل پیام نمیزند بلکه حوزۀ رسایی آن را افزون میکند» (احمدی گیوی، ۱۳۷۵: ۳۰۶).
باستانگرایی یا آرکاییسم
باستانگرایی یا آرکاییسم، آن است که شاعر یانویسنده در اثر خود از کلمات مهجور و ساختارهای دستوری قدیم استفاده کند. باستانگرایی شامل دو نوع واژگانی و نحوی است. در باستانگرایی واژگانی، شاعر از کلمات مهجور یا تلفّظهای قدیمی کلمات استفاده میکند، مثلاً به جای وارونه، باژگونه به کار میبرد. در باستانگرایی نحوی، شاعر به جابجایی یا جایگزینی میپردازد، مانندِ آوردن حروف اضافه مضاعف (داد،۱۳۸۷: ۷۱).
آرمانشهر
«آرمانشهر جایی است دست نیافتنی که تصوّر آن همواره در افق آرزوی نمونه خیر برین و زیبایی و رستگاری بودهاست و یکی از آرزوهای بشر در درازنای تاریخ، دستیابی به جامعهای بوده که در آن رستگاری خویش را تحقّق بخشد. هنگامی که بشر از بند اسطورهها رست و اسطورههای خود را در پرتو دانش دستیافتنی دانست تصوّر شهر آرمانی را از دیار اسطورهها به قلمرو خرد آورد» (اصیل،۱۳۸۱: ۱۸).
آنیما و آنیموس
یکی از مسائلی که ذهن روانکاوان بزرگی چون فروید، لاکان و یونگ را به خود مشغول داشته، غلّت غایی تمایل و کشش مردان و زنان به یکدیگر است، لذا یونگ معتقد است که در روان هر مردی تصویرهایی پیشاتاریخی و جاودانی از زن وجود دارد و در وجود هر زنی نیز تصویری ازلی و غایی از یک مرد وجود دارد. یونگ، تصویر زنانه روان مرد را «آنیما» و تصویر مردانه روان زن را «آنیموس» مینامد. این امر که هر مردی، جنبه زنانه و هر زنی، جنبه مرد ازلی را در درون خود دارد، پنداری کهن است که مطابق آن، آدمی در اصل دو جنسی بودهاست. چنانکه بسیاری از ادیان هند و اروپایی، زن و مرد را یک موجود نخستین دو جنسی تلقّی میکنند (هام،۱۳۸۲: ۳۴). در باور ایرانیان باستان نیز هنگامی که کیومرث (نخستین بشر) مُرد از تخمه او گیاه ریواس سر برآوردکه نخستین زوج انسان (مشی و مشیانه) از او هستی یافت (هینلز،۱۳۸۳: ۱۸۳).
غربت
غربت در لغت به معنای «دوری، جدایی و جای دور از وطن» است (دهخدا، ۱۳۷۷: ۱۶۶۴۰). به طور کلّی، «دوری از وطن و دوری از هر چیزی را در عرف، غربت گویند. به عنوان مثال، فلان مطلب برای فلان شخص غریب است؛ یعنی دور است از آن و نمیفهمد و غریب از وطن؛ یعنی دور از وطن. لفظ غربت یا کلام غریب؛ یعنی غامض و غیرمألوف» (سجّادی،۱۳۶۲: ۲۸۹). غربت به معنای دربهدری (پرتو،۱۳۷۳: ۱۲۳۹) و آوارگی (نفیسی،۱۳۵۵: ۲۴۶۰) هم آمدهاست.
اسطوره
اسطوره، «مجموعه روایتهایی است که معمولاً مضامینی را چون منشأ آفرینش جهان، خلقت انسان، جنگ خدایان با قهرمانان یا مصائب و سختیهایی که بر اقوام کهن گذشته است را به صورتی دنبالهدار، پیوسته و مرتبط با هم دربرمیگیرد. این روایتها زمانی برای مردمانی خاصّ، جنبه اعتقادی داشتهاست و با تبیین و توضیح اعمال و اغراض خدایان و دیگر موجودات مافوق بشری به چرایی جهان هستی و رویدادهای آن پاسخ میگفتند و از این رهگذر، توجیه و منطق رسوم و آیین اجتماعی را انجام میدادند و به قوانینی که بشر برای ادامه زندگیاش میبایست رعایت کند جنبه الهی و عبادی میبخشیدند» (داد،۱۳۸۷: ۳۴).
شعر نوی حماسی
«منظور از شعر نوی حماسی، نوعی شعر نیمایی است با محتوایی اجتماعی و فلسفی و روشنبینانه، شعری که هدف آن بالا بردن ادراک و بینش هنری و اجتماعی است و غالباً پیامی اجتماعی و انسانی در آن بازگو میشود. شعر نوی حماسی که در اینجا در مقابل شعر تغزّلی قرار گرفتهاست برخلاف شعر تغزّلی، خواننده را در لذّتجوییهای فردی یا اندوههای ساختگی خود شریک نمیسازد، بلکه میخواهد خواننده را با رویدادهای عصر خود آشنا سازد … شعر نوی حماسی هم با احساس خواننده سروکار دارد و هم با ادراک و اندیشه او در تماس است» (زرّینکوب،۱۳۵۸: ۱۲۴-۱۲۳).
هویّت
هویّت، ناظر به حالات و اعمال شخصی است که ریشه در آموختههای فرهنگی، تربیت خانوادگی و باورهای اجتماعی دارد (حقدار، ۱۳۸۰: ۱۸۸).
شعر مکتب گورستان:
در تاریخ ادبیّات انگلستان، به شعر دستهای از شعرا اطلاق میشود که در اواسط قرن هجدهم میزیستند و بر خلاف شعرای نوکلاسیک همعصر خود به مضامینی اندوهناک و رازگونه میپرداختند. این شعرا بیشتر به مرگ و صحنههای تیره توجه داشتند و آثارشان مقدّمات برخی از جنبه های اندوهگنانه در مکتب رمانتیسم را فراهم آورد (داد، ۱۳۷۱: ۱۹۲).
فصل سوم
نوستالژی در شعر
تحقیقات انجام شده در مورد : فرایند نوستالژی در شعر نادر نادر پور و ...