یکی از سیاستهای اصلی نظام السلطنه، مقابله جدی با خاندان قوام الملک در فارس بود، وی حبیب الله خان قوام الملک و برادرش نصراله و تنی چند از بستگان آنها را به خاطر تحریک و آشوب بازداشت کرد. نتیجه طبیعی این اقدام، واکنش سردار اسعد بود که به دلیل انتخاب نظام السلطنه از عضویت در وزارت داخله استعفا داده عازم اروپا بود به خاطر اقدام نظام السلطنه در بازداشت قوامیها، برنامه سفر خود به اروپا را معوق گذاشت. [۱۴۲]
نگرانی بختیاریها پس از شنیدن تصمیم والی مبنی بر اعدام قوامیها به حد اعلای خود رسید و بر نظام السلطنه والی فشار آوردند که یا قوامی ها را آزاد، یا به تهران اعزام دارد و یا به خارج از کشور تبعید کند،صولت الدوله نیز تلاش میکرد که بازاریان شیراز را ترغیب کند تا برای اعتراض به تأخیر در اعدام قوامیها بازار را تعطیل کنند. [۱۴۳] سرانجام تلاشهای سیاسی و مذاکرات گوناگون و وساطت سفارت انگلیس باعث رضایت نظام السلطنه به تبعید قوامی ها به خارج از کشور گردید. گرچه افکار عمومی از محاکمه و اعدام آنها حمایت میکرد، آنها به همراه یک اسکورت نظامی قوی ، شیراز را به سوی بوشهر ترک گفتند اما هنوز بیش از چند کیلومتر از شیراز دور نشده بودند که با تهاجم عدهای سوار قشقایی روبرو شدند و دراین جریان نصراله کشته شد و حبیب الله خان قوام ضمن فرار به شیراز در کنسولگری بریتانیا متحصن شد. [۱۴۴]
به دنبال این وقایع قشقاییها و ایل خمسه در مقابل هم قرا رگرفتند. کشته شدن نصراله، شور انتقام گیری عمومی را در ایل خمسه ایجاد کرد اما برعکس در این موقعیت شکافی بین متحدین ضد قوام و قشقایی ها ایجاد و به اوج خود ر سید. این اتحادیه که از صولت الدوله، نصیرالملک، بهاء السلطنه، مغیث الدوله، عضد الدوله و منتصر الملک تشکیل یافته و مورد حمایت نظام السلطنه نیز بود، به علت اختلافاتی که بین آنان به وجود آمد از هم پاشید و صولت در اواخر جمادی الاول ۱۳۲۹ عازم منطقه ییلاقی قشقایی ها در شمال فارس شد. هر چه نظام السلطنه تلاش کرد در این موقعیت از عزیمت صولت ممانعت کند موفق نشد اما وی قبول کرد که برای همراهی خود با والی، یکصد تفنگچی به فرماندهی حسینقلی خان صمصام السلطنه به شیراز بفرستد، اما مهمترین دلیل مصمم بودن صولت الدوله برای عزیمت به ییلاق، انتشار خبر حمله احتمالی برادر و رقیب وی، ضیغم الدوله به آن مناطق بود. ضیغم الدوله که پس از عزل شدن از حکومت یزد در اصفهان به سر میبرد، از سوی بختیاریها برای ضربه زدن به صولت الدوله تحریک میشد. [۱۴۵] حکومت نظام السلطنه که انقلابیون و به ویژه صولت الدوله و سید عبدالحسین لاری در سایه او توانسته بودند مجدداً موقعیت خود را ترمیم نمایند در آستانه سقوط قرار گرفت. جامعه به دو گروه دسته بندی شد. ده هزار نیروی نظام السلطنه متشکل از قشقاییها، دشتستانیها و نیروهای دیگر با همراهی توپخانه در حملات پی در پی به طرفداران قوام الملک کاری از پیش نبردند. دولت مرکزی نیز مشغول حملات گسترده نیروهای محمد علی میرزا و برادرانش برای باز پس گیری حکومت در شمال، شمال غربی و شمال شرقی ایران بود. همین امر خود باعث شد که بختیاریها بیش از پیش در کشور قدرت بگیرند و صمصام السلطنه بختیاری رئیس الوزرای ایران گردید. پیروزی بختیاریها بر محمد علی میرزا از یک سو و شکست های نظام السلطنه والی فارس از سوی دیگر بر امتیاز بختیاری ها افزود، در کنار این عوامل، انشقاق در سپاه صولت الدوله قشقایی به وجود آمد. زیرا عدهای از کلانتران طوایف کشکولی و دره شوری از او جدا شده، به مقابله با وی پرداختند. ایاز کیخا کلانتر دره شوری، قصد داشت با طایفهاش به بختیاری ها پناهنده شود. صولت الدوله برادرش، عطا خان صولت السلطنه ایل بیگی قشقایی را با ۲۰۰ سوار مأمور کرد تا آنان را از عزیمت به منطقه بختیاری باز دارد. اما در منازعهای که در مرز بختیاری و قشقایی میان طرفین روی داد، ۱۲ تن از نیروهای صولت السلطنه و ۱۱ تن از دره شوریها کشته شدند و ایاز کیخا هم توانست به منطقه بختیاری برود. این رویدادها و حضور ایل قشقایی در منطقه ییلاقی که فاصله زیادی با شیراز و نواحی شرقی ایالت فارس داشت، موجب شد که صولت الدوله نتواند کمک چندانی به نظام السلطنه بکند. [۱۴۶]اما با وجود این صولت الدوله در تلگرافهایی از آباده، اطلاع داد که به طوایف قشقایی اعلام کرده است تا به منظور یاری رساندن به نظام السلطنه به سرعت خود را به شیراز برسانند.» [۱۴۷] در این زمان قوامی ها با موافقت جمعی از علما از جمله سید جعفر مزارعی، سید محمد فال اسیری، سید شریف ونکی رئیس العلما و میرزا محمد علی دستغیب در آستانه سید علاء الدین حسین، در مخالفت با نظام السلطنه تحصن کرده بودند و در حالی که نظام السلطنه تلاش میکرد از طریق مصالحه، به تحصن آستانه خاتمه دهد، صمصام السلطنه و میرزا اورنگ، با ارسال تلگرافهای متعدد متحصنین را به ادامه تحصن تشویق میکردند د ر نتیجه تلاش والی و وساطت ایـت الله ابراهیم محلاتی برای پایان دادن به تحصن به نتیجه نمیرسید.
صولت الدوله که حدود ۱۰۰۰ تفنگچی به شیراز اعزام کرده بود، اعلام کرد که خود با شش، هفت هزار تفنگچی حرکت کرده و به زودی وارد شیراز خواهد شد. در شیراز جز محله قوامی ها، سایر محلهها و نیز افراد متنفذ هواخواه صولت الدوله بودند. حضور نیروهای قشقایی در شیراز و انتشار این خبر که صولت الدوله به زودی با نیروهای خود وارد شیراز خواهد شد، واکنش انگلیس را برانگیخت. انگلیسیها که روابط چندان مناسبی با صولت الدوله نداشتند، شروع به بهانه جویی از وی و نظام السلطنه کردند ودر نتیجه تحریک و اصرار نایب کنسول انگلیس، صمصام السلطنه لقب ایلخانی گری را از صولت الدوله گرفت[۱۴۸] و به ضیغم الدوله رقیب جدی و برادر ناتنی اش سپرد وخامت روز افزون اوضاع فارس از یک سو و شکست نیروهای محمد علی شاه که افزایش اقتدار و نفوذ بختیاریها را در پی داشت و همچنین حمایتهای کنسول انگلیس از بختیاریها سبب شد که صمصام السلطنه، نظام السلطنه را به تهران احضار و محمد قلی خان رکن الدوله را به حکومت فارس منصوب کند. رکن الدوله نیز پس از انتصاب به حکومت فارس، طی تلگرافی به شیراز، حبیب الله خان قوام الملک را به نایب الایالگی خود برگزید. نظام السلطنه اعلام کرد از آنجا که این احکام مطابق میل شخصی صمصام السلطنه صادر شده، آنها را نخواهد پذیرفت. [۱۴۹] صولت الدوله نیز اعلام کرد که در صورت برکناری نظام السلطنه، دیگر مسئولیت برقراری امنیت در جاده شیراز – بوشهر را قبول نخواهد کرد. [۱۵۰] این وقایع سبب گسترش ناامنیها در شیراز شد. صولت الدوله در بیانیهای اعلام کرد که برای تقویت نظام السلطنه و بازگرداندن امنیت به شیراز، به زودی وارد شیراز خواهد شد. [۱۵۱] پس از آن در درگیری سختی که میان نیروهای صولت الدوله و اعراب روی داد، قشقاییها مجبور به عقب نشینی شدند. [۱۵۲] پس از این رویدادها صولت الدوله در یک مانور سیاسی به تجار ایرانی اعلام کرد از مسئولیت تأمین امنیت جاده شیراز- بوشهر کنارهگیری کرده است. [۱۵۳] وی همچنین با ارسال تلگرافهای متعدد به مرکز، ضمن یادآوری خدمات گذشته خویش از اینکه زحمتهای وی بیپاسخ مانده اظهار ناخشنودی کرد. وی همچنین تلگرافی به وزارت داخله ارسال کرد اما انگلیسیها مانع عبور این تلگراف از راههای تلگرافی خود شدند، در همین بین درگیریها همچنان ادامه داشت، حتی به نظر میرسید که قشقاییها درصدد حمله به قونسولگری انگلیس هستند. [۱۵۴] انگلیسیها که متوجه خطر شده بودند، به تبلیغات روانی خود علیه صولت الدوله افزودند و ناکس قونسول انگلیس در شیراز به صولت الدوله اخطار داد که اگر وی و افراد وی به فوریت شیراز را ترک نکنند از دولت متبوع خود خواهد خواست در اسرع وقت اقداماتی در جهت حفظ منافع بریتانیا بنماید. [۱۵۵] حکومت مرکزی نیز تلاش میکرد زمینه صلح بین صولت و قوام را فراهم کند تا بهانه انگلیسی ها در ارتباط با ناامنی راههای جنوب از بین برود و همچنین زمینه راضی کردن علاء الدوله برای عزیمت به فارس فراهم شود. از این رو دولت ایران دست به دامان آیت الله میرزا ابراهیم شد تا با میانجیگری، اختلافات میان دو قدرت برتر فارس را برطرف کند. در نتیجه با تلاشهای وی و اشخاص دیگری از جمله مهذب الدوله، بهاءالسلطنه، حاجی میرزا احمد و میرزا قاسم خان قرارداد صلحی بین طرفین به امضاء رسید و مقرر شد که از یک سو نظام السلطنه که از حکومت عزل شده بود با صولت الدوله و تفنگچیان قشقایی از شیراز خارج شوند و از طرف دیگر نیز انتظام الملک وعده داد که مقدمات خروج تفنگچیان ایلات خمسه از شیراز را فراهم خواهد کرد. صمصام السلطنه که در ۱۵ شوال ۱۳۲۹ نظام السلطنه را از حکومت فارس عزل کرده بود از پذیرش حکم سرباز زد. [۱۵۶]سه روز پس از اخطار انگلیس، صولت الدوله و نظام السلطنه از شیراز به طرف جنوب حرکت کردند. [۱۵۷] به نظر میرسد آنچه که سبب خروج صولت الدوله از شیراز گردید، علاوه بر اولتیماتوم انگلیس، فرا رسیدن فصل حرکت ایل به قشلاق بود که این امر منجر به عزیمت تعدادی از افراد صولت الدوله و کاهش توان نظامی وی شد.
یک روز پس از عزیمت صولت الدوله و نظام السلطنه، قوام الملک از قونسولگری انگلیس خارج شد، علاء الدوله که در آن زمان به والیگری فارس منصوب شده بود، حبیب الله خان قوام الملک را به نیابت خود انتخاب کرد. [۱۵۸] قوام الملک با پذیرفتن نایب الایالگی که بر خلاف مفاد موافقتنامه او با صولت الدوله بود، یک جانبه قرارداد را زیر پا گذاشت و آن را بیاعتبار خواند. [۱۵۹]
با انتصاب سردار احتشام به ایلخانی و عزل صولت و جدایی برخی از کلانتران قشقایی از صولت، موقعیت او کاملاً به خطر افتاد. این امر، بختیاریها و قوام الملک را بر آن داشت تا با بهره گرفتن از موقعیت پیش آمده، کار صولت الدوله را یکسره و او را برای همیشه از صحنه سیاسی جنوب، حذف کنند، آنان برای رسیدن به مقصودخود، علاوه بر تجهیز سردار احتشام، تلاش کردند غضنفر السلطنه، ناصر دیوان و خورشید کمارجی را هم با خود همراه کنند تا صولت الدوله دیگر پناهگاهی نداشته باشد. بدین ترتیب سردار احتشام با صولت الدوله درگیر شد اما نتوانست ضربه نهایی را به او وارد کند . سردار احتشام به مرور موقعیت خود را به سبب عدم حمایت از سوی ایل از دست داد و با روی آوردن مجدد قشقاییها به صولت الدوله، کاملاً ناتوان شد. همچنین از آنجا که نتوانست در برقراری نظم و امنیت در جادههای تجاری جنوب به موفقیتی دست یابد مجبور به استعفا شد. [۱۶۰]
در دوره فترت پس از عزل نظام السلطنه تا روی کار آمدن مخبر السلطنه، وضع فارس همچنان آشفته و نابسامان بود، انگلیسیها خطر قشقاییها را تمام شده نمیدانستند و هنگ ۳۹ سواره نظام هند را به جنوب ایران اعزام کردند. [۱۶۱] این نیروها مورد تنفر مردم قرار گرفتند و منجر به زد و خوردهایی بین نیروهای انگلیسی و مردم گردید. این موضوع مدتها بهانه به دست انگلیسیها داد تا بتوانند از آن در جهت نفوذ خود استفاده نمایندو از سوی دیگر از آن بر ضد قشقاییها بهرهبردرای سیاسی نمایند. همین برخوردها بود که صولت الدوله را مستقیماً در مقابل انگلیسیها قرار داده وبه فعالیتهای آشکار خود جنبه ضد انگلیسی داده بود. سران قشقایی طی نامهای به دربار از دولت خواستند تا مجدداً ایلخانی قشقایی را به صولت الدوله بدهند. برکناری نظام السلطنه مافی از والی گری فارس، عزل صولت الدوله از ایلخانی قشقایی، روی کار آمدن حبیب الله قوام الملک با عنوان والی گری در شیراز، حمایت علنی انگلیسیها از جناح قوامیها و پشتیبانی دولت مرکزی از مستبدین جنوب، همه و همه باعث گردید تا نیروهای مشروطه خواه من جمله سید و یارانش با بحرانی بزرگ مواجه شوند. سید لاری و صولت الدوله قشقایی از این پس هیچ گونه حمایت سیاسی مرکزی را با خود نداشته و در مقابل با دشمنان نیرومند مواجه بودند. این روندحوادث باعث نزدیکی بیشتر سید لاری و صولت الدوله قشقایی گردید. سید لاری ضمن تقاضا از علمای شیراز، خواهان حمایت گسترده از صولت الدوله بودکه درانزوا به سر میبرد. [۱۶۲]
به همین منظور ایشان طی نامهای به صولت الدوله او را مهیای مبارزه ساخت و خودنیز نیروهایش را آماده مقابله با دشمن نمود. این اقدامات سید و اتحاد او با صولت، دولت انگلستان، سردار اسعد بختیاری و طرفداران ملی آنها در فارس را به جنب و جوش درآورد. از طرف دیگر حاج میرزا ابراهیم از بزرگترین علمای شیراز که از مشروطه طرفداری میکرد به تبعیت از سید و در حمایت از صولت الدوله بر ضد انگلیسی و قوام الملک اعلام جهاد صادرکرد. در چنین شرایط آشفته و ناآرامی، مخبر السلطنه هدایت عازم فارس شد. این در حالی بود که وی در مأموریت خود به فارس شدیداً از سوی جانبداران جناحهای دوگانه فارس تحت فشار بود. سردار اسعد در این زمان در پی برقراری خویشاوندی سببی بین قشقاییها و بختیاریها برآمد و دراین باره از مخبر السلطنه کمک خواست. انگلیسی ها نیز تلاش کردند تا با حاکم جدید طرح دوستی بریزند و از طرفی هم روسیه از ترس چرخش حاکم جدید به سوی انگلیسیها ، بر سر راه او مانع ایجاد میکرد. علاوه بر این مخبر السلطنه با کانون قدرت جدیدی به نام ژاندارمری مواجه بود که ظاهراً به قصد امنیت راههای جنوب اما در اصل برای ایجاد تعادل میان نیروهای انگلیس در مقابل نیروهای روسیه در صفحات شمالی ایرانی و مهار کردن قدرتهای ضد انگلیسی بود.
حمایت انگلستان از نیروهای ژاندارمری و مأموریت آنان در حوزه اقتدار صولت الدوله سبب شد تا او به دیده مزاحم به این نیروها نگاه کند و دو نیروی ( صولت الدوله و ژاندارمری) در مقابل هم قرار گرفتند و در جنگی که بین آنان شکل گرفت، اکثر نیروهای ژاندارمری پا به فرا رگذاشتند. [۱۶۳] این پیروزی آغاز فعالیت مجدد صولت الدوله بود. از سوی دیگر کابینه بختیاریها سقوط کرد و کابینه علاءالسلطنه روی کار آمد. در این کابینه عین الدوله، یار دیرین صولت الدوله ، وزارت داخله را بر عهده داشت. او صولت الدوله را به رویهای دوستانه با مخبرالسلطنه تشویق میکرد. [۱۶۴] مخبرالسلطنه نیز از همان روزهای اول حکومتش، به جلب اعتماد ایلخانیهای دو طایفه بزرگ به عنوان عامل بسیار عمده در امور سیاسی ایالت فارس، اهمیت زیادی میداد. [۱۶۵] در داخل ایل قشقایی نیز زمینه برای صولت الدوله فراهم شد و شرایطی به وجود آمد که ضیغم الدوله استعفا داد و صولت الدوله قدرت گذشته خود را بازیافت و مورد توجه مخبرالسلطنه قرار گرفت، چون موفقیت مخبرالسلطنه تا حدودی به رفتار و اقدامات صولت الدوله بستگی داشت که در این زمان به علت شرایطی که در تهران و فارس پیش آمده بود خود را ملزم به مدارا میدید. [۱۶۶] با چنین وضعی، شرایط در فارس مجدداً برای روی کار آمدن صولت الدوله فراهم شد و سیاست مخبرالسلطنه بر این اصل قرار گرفت که با صولت الدوله کنار بیاید و سعی در حل اختلاف قشقایی با قوامی ها داشت و میخواست از این طریق اوضاع را سر و سامان دهد.
صولت الدوله در نامه مفصلی که به کنسول انگلیس نوشته به انتقاد شدید و محاکمه غیر رسمی وی پرداخته است. این نامه سیاست وی در قبال بیگانگان را نشان میدهد. او دراین نامه خطاب به کنسول انگلیس در شیراز مینویسد: «وظیفه هر ایرانی به طور اعم و این نوکر دولت وملت به طور اخص است که مطلبی را به حضور مقامات بریتانیا که ادعای دوستی و مودت با ایران را دارند و به خصوص به شما که نماینده حکومت مرکزی در فارس و جنوب هستید برسانم! اگر نیت امپراتوری دولت فخیمه و مقاما ت آن این است که این قطعه از جنوب ایران را به قسمتی از متصرفات بریتانیا مبدل کنند، هیچ شیوهای بهتراز شیوه کنونی وجود ندارد و آن این است که تصمیم به مساعدت به یک خائن گرفته و یک خادم دولت (ایران و بریتانیا) را تضعیف و از خود برانند. اگر نیت آنها چیزی غیر از این است و اگر آنها خواهانند که مال التجارهشان به سلامت به مقصد برسد این شیوه، شیوه پسندیدهای نیست. نیت اصلی جهان متمدن افزایش تجارت است، علی هذا به نظر میرسد که این با تجربه، ذات و عقل متضاد باشد که به تحریک خائنینی جاهل ودوستان نابکار، شخصی را که آزمون دوستی و خدمت کامل را پس داده و از او باید تقاضای همه نوع خدمت بشود و کسی که آنها باید او را قویاً حمایت کنند خراب نموده و از شخصی حمایت کنند که نه تنها نمیتواند از مال التجارهای خارجی و داخلی حمایت کند بلکه حتی خودش را نیز نمیتواند حفظ نماید. آیا زمانی که من جاده بوشهر را داشتم و هزار تومان در ماه میگرفتم مال التجاره سالم و بدون لطمه به مقصد نمیرسید؟ آیا بهای عمل صدمن هفده تومان نبود؟ آیا قاطر چیان سر وقت مقرر نمیرسیدند؟ علیرغم تمام اینها خدمات من نادیده گرفته شد و با من ظالمانه رفتار کردند. تا حد ممکن من قشقاییها و دیگر طوایف را منع کردم. پس از آن ، چه اتفاق افتاد که آنها میبایست برای تضعیف این قدرت (صولت الدوله) میکوشیدند؟ طبیعی است هنگامی که طوایف وحشی هیچ قدرت بازدارندهای را پیش روی خود نبینند ومشاهده کنند که حاکم وقت به آنها کمک میکنند وآنها را به شهر آورده و آشوب در شیراز راه میاندازند، مال التجارهها و بازارها غارت میشود و حوالی آن به سرقت میرود و اطراف ناامن میگردد و بهای ۱۷ تومان برای صدمن به ۵۰ تومان برای صدمن میرسد و جادهها بسته میشود. حمایت بیفایده از خائنین برای دو دولت نتیجه ی فوق العاده را خواهد داشت. علاوه بر دست کشیدن از طایفهام که مثل بچههای من و پیراهن تن من هستند من در گرمسیر منزوی شدم. املاک و متعلقات من در سرحد به غارت رفت. آنها حتی اینجا هم مرا رها نکردند و نیرویی علیه افراد من به سیاخ فرستادند. افراد من این نیرو را پراکنده ساخته و به حفاظت سیاخ پرداختند. ژاندارمری را برای مقابله آنها فرستادند. افراد من ناچار به دفاع از خود شدند و ژاندارمری را دفع کردند . (افراد من) نمیدانستند که حریفشان چه کسانی هستند وقتی آنها را شناختند، آنها را با روی باز پذیرفتند. چرا باید مرتب علیه طوایف بیطرف نیرو فرستاده شود؟ ظاهراً خائنین با این حساب میخواهند که حکومت هزینه سنگین متقبل شوند.بعد از اینکه آنها پول گرفتند دوباره تقاضا خواهند کرد. آنها این را بهانه برای به دست آوردن پول قرار دادند. نیت آنان خدمت نیست. منظور آنان همان است که گفته شد. اینکه نسبتاً سهل است که تمام خطهای سیاسی را که در مورد شرایط حمایت (در مورد من) به عمل آمده است تشخیص داد. من حاضرم هر آنچه شرافتاً برای خدمت و حفظ نظم و جریان گذشته و تأمین آرامش شما میسر است انجام دهم و این نیازی به دادن پول به خائنین نخواهد داشت…» [۱۶۷]
صولت الدوله در این نامه ضمن اتخاذ شیوه ای سرسختانه، به انگلیسیها در صورت چشم طمع داشتن به خاک ایران هشدار داده است. مهمترین نکته این نامه، آغاز نامه است. کنسول بریتانیا در شیراز، نماینده دولت مرکزی قلمداد شده است. زیرا طبق دادههای تاریخی در این زمان تصمیم نهایی را در جنوب انگلیسیها میگرفتند. نکته دیگر اشاره به مشی سیاسی اوست. وی توضیح میدهد که اگر نیت دولت بریتانیا این است که جنوب ایران را به متصرفات خود بیفزاید، شخص او با آنها نمیتواند کنار بیاید و همانا بهترین راه استفاده و به کارگیری خائنین است. در این نامه صولت الدوله صراحتاً گفته است که اهل خیانت نیست و وفادار به میهن است. نکته بعدی اشاره به سوابقش در برقراری امنیت است. بهانه انگلیسیها برای دخالت سیاسی و نظامی در امور ایالت، ناامنی بود. وی عنوان می کند که اگر در پی برقراری امنیت هستید من آماده این کار هستم و لازم نیست به عوامل خود پول بدهید. منظور وی حمایت مالی انگلیس از قوام الملک است. نکته بعدی در نامه اشاره به ظلمهایی است که در حق وی اعمال شده.
بدین گونه فارس پس از سپری کردن حوادث بسیاری در جریان مشروطه، در آستانه وضعیتی جدید قرار گرفت و آن آغاز جنگ بینالمللی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) بود که کشور ما نیز از عواقب آن بینصیب نماند که بخش بعدی به این مبحث اختصاص دارد. [۱۶۸]
۲ – ۲ – ۳ صولت الدوله و جنگ جهانی اول
در اوایل قرن حاضر (بیستم) در پی چند سال صف آرایی و مقابله دول بزرگ و قدرتمند استعماری که به دوران صلح مسلح معروف شد، سرانجام در سال ۱۹۱۴ م/ ۱۲۹۳ ش جنگ بین الملل اول بین انگلستان، روسیه و فرانسه از یک سو (متفقین) وآلمان، اتریش و عثمانی از سوی دیگر (متحدین) شروع شد. در این میان کشور ما نیز از مصائب و پیامدهای جنگ در امان نماند، زیرا دولتین انگلستان و روسیه مدت زمان درازی بود که در ایران نفوذ داشته و برای افزایش نفوذ خود در منطقه برنامه های بلند مدتی را طرح ریزی کرده بودند، از سوی دیگر عثمانی نیز با ایران هم مرز بود و آلمان به عنوان یک نیروی تازه نفس تلاش میکرد تا در کنار اتحاد با عثمانی، ایران را به طرفدارای از خویش وارد جنگ کند.[۱۶۹]
با آغاز جنگ، ایران آشفته، آشفته تر شد و با وجود اعلام بیطرفی از جانب دولت ایران،دول در گیر جنگ این بیطرفی را که از روی ضعف و اضطرار اعلام شده بود محترم نشمرده و هر کدام با اعزام نیروهایی به داخل ایران در پی تقویت مواضع خویش برآمدند. حضور استعماری دو قدرت روس و انگلیس، امان از مردم بریده بود ودراین سالها جنگ را فرصت مناسبی جهت انتقامگیری از آنان میدانستند و جهتگیری مردم در این جنگ تا حدودیمشخص بود و طبیعتاً حامی و هوادار آلمان بودند. علاوه بر این شعارهای عامه پسند در هواداری از آلمان و اتحاد امپراتوری عثمانی با آن دولت، اشتیاق پیوستن به جبهه متحدین را بیشتر میکردو فتواهای مراجع مسلمان، این اشتیاق را مشروعیت میبخشید. موقعیت همیشه استراتژیک ایران نیز، کشور ما را به یکی از نقاط تلاقی نیروهای درگیر در جنگ تبدیل میکند وسراسر ایران بیطرف، به جنگ کشیده میشود. هریل آمریکایی وضعیت عمومی ایران را در آستانه جنگ اول جهانی این گونه شرح میدهد: «تمام ایران در جوش و خروش است. وضع کلیه ایلات ایران به غایت اسباب تشویش است. در تمام نقاط در شرق، غرب، شمال و جنوب از هر طرف ایلات در صدر هیجان است.»[۱۷۰]
به همان نسبت که توسعه دامنه جنگ به خاک ایران و حضور نظامیان بیگانه در آن با مراحل مقاطع متفاوتی توأم بوده به همان نسبت نیز نوع واکنش ایرانیان در برابر این تحولات ، صور متفاوتی به خود گرفته بوده. بسیاری از این واکنش ها مانند وقایع کردستان و آذربایجان در شمال غرب، تحولات تنگستان و دشتی در جنوب یا سفر مهاجرت در مراحل نخست جنگ با نوعی همراهی از یکی از طرفین درگیر بر ضد دیگری همراه میشود و سرنوشت نهایی آنها نیز کم و بیش تحت الشعاع نفوذ و اقتدار هر یک از قدرتهای مزبور در آن دوره مشخص قرار میگیرد ولی در کنار آن بودند نوع دیگری از واکنشها که در مقطعی دیگر بدون ارتباط با رقابت و رویارویی قدرتهای خارجی در کشور شکل گرفته و بروز پیدا کردند . یکی از نمونههای بارز این گونه واکنشها، مبارزه و رویارویی ایل قشقایی است و صولت الدوله به عنوان رئیس ایل قشقایی در این دوره، ایل را رهبری و سرپرستی میکرد و به عنوان نماد و نماینده ایل قشقایی در مقابل قدرتهای درگیر بوده و به نحو گستردهای درگیر این تحولات میشود.[۱۷۱]
صولت الدوله همانطور که در بخش قبلی اشاره شده، در خلال انقلاب مشروطیت، جانب مشروطه خواهان را گرفت و پس از آن نیز در تحولات جنگ مشارکت کرده. موضع صولت الدوله در طول جنگ ثابت نبوده و در مراحل مختلف با توجه به مقتضیات سیاسی وقت و موقعیت زمانی، تغییر کرده.
موضع صولت الدوله و ایل قشقایی را در طول جنگ میتوان به سه مرحله متفاوت تقسیم کرد: مرحله اول که از سال ۱۹۱۴ م یعنی از زمان شروع جنگ، آغاز شده تا سال ۱۹۱۵ م ادامه مییابد که در خلال آن هیچکدام از طرفین جنگ به طور قاطع بر اوضاع مسلط نبوده ودوران زورآزمایی و ارزیابی نیروی مقابل بوده، دراین دوره قشقایی ها و رهبری آن سیاست انتظار را در پیش گرفته بودند هر چند به طور ضمنی از نیروهای مخالف بریتانیا حمایت میکردند.
مرحله دوم که از سال ۱۹۱۶ م شروع و تا اوایل سال ۱۹۱۷ م به طول می انجامد این مرحله زمان تحکیم قدرت متفقین وپ راکندگی طرفداران متحدین بود ودر خلال آن قشقاییها روابط مسالمت آمیزی با انگلیسیها داشتند و سرانجام مرحله سوم از سال ۱۹۱۷ م آغاز و تا پایان جنگ طول میکشد که با فروپاشی دولت تزاری و تضعیف متفقین و اوج گیری احساسات ضد انگلیسی در ایران توأم شد . قشقایی ها نیز متأثر از اوضاع سیاسی کشور، به رو دررویی با نیروهای انگلیسی برخاستند. [۱۷۲]
مصادف با شروع جنگ، مخبر السلطنه هدایت حکومت فارس را بر عهده داشت. وی سیاستمدار کهنه کار و کارکشتهای بود. به اعتقاد وی «تنفر از روس و انگلیس و توجه به آلمان، معنی داشت یا نداشت عمومی بود. [۱۷۳] با این جریاناتی که بر کشور حاکم بود، مخبر السلطنه نیز در پی این بود که خود را با جو عمومی هماهنگ کند. او در ظاهر میکوشید تا به حمایت از سیاست دولت، اوضاع فارس را سروسامان دهد. [۱۷۴] امادر باطن ازدموکرات ها و انقلابیون حمایت میکرد. بیشتر کانونهای متنفذ و قدرتمند فارس متمایل و هماهنگ با جو عمومی بودند. کانونهای فکری و مذهبی شیراز، اکثر رؤسای سواحل خلیج فارس، ناصر دیوان کازرونی نیروهای ژاندارمری، آیت الله لاری و انقلابیون لارستان و صولت الدوله، هم نقطه اشتراکشان کمک به شکست متفقین بود. [۱۷۵]
آنچه مسلم است صولت الدوله قشقایی، هیچگاه با انگلیسیها میانه خوشی نداشت. [۱۷۶] و مأموران انگلیسی مرتب در ضدیت وی با آنها سخن گفتهاند. اختلاف انگلیسیها با صولت الدوله تا آنجا بود که وقتی دولت ایران وام شماره ۱۱ را ازدست انگلیس میگرفت، قول داده بود بخشی از آن را صرف سرکوب صولت الدوله قشقایی نماید. [۱۷۷]
دولت آلمان هم با بهره گرفتن از روحیه ضد انگلیسی صولت الدوله، مرتب وی را علیه بریتانیا تحریک مینمود. از جمله این تحریکات، نامه ۱۱ سپتامبر ۱۹۱۵ وزیر مختار آلمان به صولت الدوله و ستایش وطن پرستی صولت الدوله به همراه تحفه (هدیهای) برای او و تشویق او به ادامه مبارزه که متن نامه چنین است:
« تهران به تاریخ ۱۱ سپتامبر ۱۹۱۵ مطابق با شوال ۱۳۳۳ »
«استظهاراً ، مشفقاً، مکرماً، مهرباناً نظر به دوستی و مودتی که همراه با اینجانب و کنسول های آلمان در بوشهر و شیراز داشتهاید در مقام مساعدت برآمده به وسیله شخص محترم و معززی که از تهران به شیراز مسافرت میکند به نگارش این مکتوب مبادرت میورزد و از صمیم قلب نهایت امتنان را از جنابعای دارم که همیشه روابط خود را با نمایندگان دولت امپراتوری آلمان محفوظ داشته و از این حسن رفتار خویش را که با مصالح آلمان توأم است منظور فرمودهاید.
دولت آلمان دوست حقیقی ایران و اعلیحضرت شاهنشاه تاجدار ایارن و طالب استقلال و حاکمیت ایران است. چون امپراتور مفخم آلمان اظهار فرموده است که با قدرت کامله و بازوی توانای خویش به مساعدت اسلام اقدام میفرماید تکلیف هر ایرانی و هر مسلمانی است که از همراهی بادشمنان اسلام و ایران خاصه به انگلیسیها استنکاف ورزند انگلیسیها در موقع تصرف و الحاق بندر بوشهر به طور وضوح ثابت کردند که در فکر معاضدت با ایران نیستند بلکه میخواهند خاک پاک این مملکت را گرفته، آزادی و استقلال ملی سواران شجاع و سلحشور ایران را در تحت موقعیت و اسارت انگلیس درآورند. مدتی است که دوستدار نام آن جناب را مثل یک شخص وطن پرست و صمیمی نسبت به دولت متبوعه خودتان و حامی و پای بند دین مقدس اسلام شناخته ودوستی با شما را بسیار مغتنم میشمارم. مطمئن باشید همانطور که آلمانها بادشمنان خودمقابله شدید مینمایند ودمار از روزگار آنها در میآورند همان قسم نسبت به دوستان خویش ثابت قدم هستند چنانچه آن جناب بخواهد با دوستدار طرف مکاتبه واقع شودخوب است به وسیله کنسول آلمان مقیم شیراز که مورد اعتماد تام دوستدار میباشد و همیشه برای مذاکره به ایشان حاضر خواهد بود اقدام فرمایند….» شاهزاده هانری
هدایای ارسال عبارت بودند از یک تفنگ که روی آن کاغذی بدین منظور به زبان فارسی الصاق شده بود: «این تفنگ را مخصوصاً اسلحه ساز امپراطور برای جناب صولت الدوله قشقایی ساخته و پرداخته است. [۱۷۸]
برای روشن شدن نقش ایل قشقایی در جنگ اول جهانی و اهمیت تصمیم گیری های صولت الدوله قشقایی رهبر ایل، درحوادث پیچیده فارس چگونگی برخورد او با چهار موضوع راهگشا خواهد بود:
۱ - جهتگیری اودر برابر سیاست دولت مرکزی
۲ - جهتگیری او در برابر سیاستهای دولتهای درگیر
۳ - برخورد وی با حکام ایالت فارس
۴ - موضعگیری اودر برابر نهضت جنوب و مراحل مختلف ان
حوادث فارس به دولت مرکزی، حاکمانفارس وانگلیس ثابت کرده بود، تا زمانی که صولت الدوله از حمایت اکثریت ایل قشقایی برخوردار باشد، مقتدرترین چهره سیاسی جنوب است، لذا در آغاز جنگ جهانی اول هر کدام از طرفهای درگیر برای پیشبرد اهداف خود در پی این بودند تا با صولت الدوله همسو شوند و یا خصومت و دشمنی وی را علیه خود تحریک نکنند. صولت الدوله نیز محتاطانه عمل میکرد چون در این شرایط بحرانی جنگ که نفوذ دولت مرکزی در ایالت بیش از پیش کاسته شده و عملاً انگلیس همه کاره ایالت بود و همچنین صولت با عبرت گرفتن از سرنوشت دولت دیرین خود سید لاری، بااحتیاط بیشتر عمل میکرد. علاوه بر این در صحنه نبودن سیه لاری کار را برای صولت الدوله دشوار میکرد و به همان نسبت کار را برای رقبای او آسان میکردو
در این زمان، سیاست و شیوه حکومت حاکم ایالت نیز نسبت به قبل متفاوت بود. در ادوار گذشته سیاست دولت مبتنی بر تفرقه بینداز و حکومت کن بود یعنی بین دو ایل (قشقایی و خمسه) رقابت ایجاد میکرد و آنگاه با گرایش به یکی،دیگری را تهدید و سرکوب میکرد. معمولاً تهدیدها و سرکوب ها نصیب ایل قشقایی میشد. اما در این زمان حاکم وقت، مخبرالسلطنه هدایت، سیاست دیگری در پیش گرفت و آن آشتی دادن ایلها بود.[۱۷۹]
مخبرالسلطنه پس از ورود به فارس، صولت الدوله را که از ایلخانی برکنار شده بود، مجدداً به ایلخانی ایل قشقایی گماشت و حتی تلاشهایی در جهت آشتی دادن او با برادرش صولت السلطنه صورت داد.[۱۸۰]
مخبر السلطنه گرچه برایایجاد آرامش به صولت الدوله نیاز داشت ولی در عین حال سعی داشت از افزایش بیش از حد قدرت او جلوگیری کند. ظاهراً وی در نظر داشت که به وسیله تقویت محمدخان کشکولی و صولت السلطنه، قدرت وی را محدود کند ولی زمان مناسب برای اجرای این طرح فرا نرسید.[۱۸۱] هدف دیگر مخبر السطنه این بود که با بهرهگیری از قدرت جدید الورود نیروی ژاندارمری ازقدرت ایلخانان بکاهد ونفوذ دولت مرکزی راافزایش دهد.[۱۸۲] وی (مخبرالسلطنه هدایت) از دولت مرکزی تقاضا کرده بود تا هنگام عبور سالیانه ایل قشقایی از اطراف شیراز، ژاندارم در پوزه کشن ک محل عبور ایل بود، مانوری بدهد تا به قول خودش جلو کند اما گله داشت که عین الدوله تمام نقشههای وی علیه ایلات رابرای صولت الدوله فاش کرده. بنابراین این ترفند مخبرالسلطه نیز جواب نداد و با شروع جنگ جهانی اول این فرصتها از مخبرالسلطنه والی فارس گرفته شد و صولت الدوله توانست با برادرش سردار احتشام آشتی کند و بنا به گزارش کنسولگری بریتانیا در سال ۱۳۳۲ ق وی توانست نظمی به ایل ببخشد که در آن سالها سابقه نداشت.[۱۸۳]
کمکم با شروع جنگ جهانی، رقابت و اختلاف بین صولت الدوله و مخبر السلطنه علین و باعث نزدیکی صولت الدوله و قوام الملک به یکدیگر و اتحاد علیه مخبرالسلطنه شد، چیزی که انگلستان نیز خواهان آن بود.[۱۸۴]
اندکی قبل از شروع جنگ کنسول انگلیس با صولت الدوله ملاقات میکند. مخبرالسلطنه این ملاقات را توطئهای علیه خودمیداند. انگلیسیها ابتدا امیدوار بودند که بتوانند مخبرالسلطنه را در جهت اهداف خود بکار گیرند اما پس از ناامیدی از جلب حمایت او به مخالفین وی پیوستند. همانطوری که قبلاً ذکر شد امنیت فارس به خواسته صولت الدوله رهبر ایل قشقایی و قوام الملک رهبر ایل خمسه بستگی داشت و آن دو نیز اغلب با یکدیگر در رقابت بودند و والیان فارس نیز جهت حفظ منافع خود به این درگیری ها دامن میزدند اما این بار انگلیسیها سعی کردند خط مشی خود را بر امکان همکاری آن دو (صولت با انگلیسیها برایمقابله با مخبرالسلطه در تصمیمگیریهای بعدی صولت الدوله تأثیر به سزایی داشت اواکنون مجبور بود برای غلبه بر حاکم (مخبرالسلطنه) باانگلستان از در مسالمت آمیزی وارد شود و احتیاط بیشتری چاشنی کارش قرار دهدو از سوی دیگر انگلستان که به قدرت صولت الدوله واقف بود سیاست ملایمتری را نسبت به صولت الدوله اتخاذ کرد و در تیر ماه ۱۲۹۳ ش (۱۳۳۲ ق) شرایط چهارگانهای برای اتحاد ایلات مزبور طرح کرد.
انگلیس از آنان میخواست تا صلح را رعایت کنند و در میان ایل خود نظم برقرار سازند، مالیات ایل را مرتب جمع آوری نمایند و از همه مهمتر با نمایندگان بریتانیا روابط رضایتبخشی داشته باشند و منافع آن کشور ر مورد توجه قرار دهند . در واقع صحنه گردان اصلی این اتحاد، فردریک اوکانر، کنسول انگلستان در شیراز بود.[۱۸۵]
نتایج اقدامات اوکانر چنان مؤثر بود که در خرداد ۱۲۹۴ ش مینویسد: «قوام الملک و صولت الدوله اختلافات خود را کنار گذاشته ، به توافق رسیدهاند تا سیاسیت بیطرفی ایران را رعایت کنند.[۱۸۶]
اقدامات اوکانر باعث شد حتی صولت الدوله طی تلگرافی به هیئت وزرا و مجلس ملی پیشنهاد کند که: «محض رضای خدا اینوالی را جهت خرابکاری به گوشهای از مملکتکه آبادتر است بفرستید وگرنه ما مجبور خواهیم شد قبل از دفع فسادخارج به دفع فساد داخله بپردازیم.»[۱۸۷]
اما در واقع این ظاهر امر بود و خیلی زود کنسول از همکاری صولت الدوله قطع امید کرد[۱۸۸] و صولت الدوله در ملاقاتی که با کنسول ، به هنگام عبور ایل از شیراز از نامهربانی خود را نشان داد[۱۸۹] .
اشتیاق و انگیزه آلمان برای جلب و جذب صولت الدوله از انگلیسیها بیشتر بود. آنان برخلاف انگلیس که به اختلاف بین صولت الدوله و مخبرالسلطنه دامن میزدند، خواهان حل این اختلافات بودند.[۱۹۰]
واسموس جاسوس آلمانی در اولین سفر خود به اطراف شیراز، با صولت الدوله ملاقات کرد اما صولت الدوله هیچگاه تسلیم تبلیغات واسموس نشد[۱۹۱] صولت الدوله همچنین مجبور بود موقعیت برادرانش را که هر کدام ادعای رهبری ایل را داشتند و برای رسیدن به این مقام مایل بودند با انگلیسیها نیز سازش کنند در نظر بگیرد. بنابراین او نمیخواست درگیر مسائلی شود که موجب تضعیف موقعیت او گردد.[۱۹۲]
واسموس نمیدانست تا چه حد به روش ضد انگلیسی صولت الدوله اعتماد کند.[۱۹۳]
اما دراین ملاقات متوجه شد که صولت الدوله اهل سازش با انگلیسیها نیست و افرادایل کلاً مخالف انگلییسها هستند و این اطمینان برای او حاصل شد که صولت الدوله خود را به انگلیسیها نخواهد فروخت اما آمادگی لازم را نیز برای درگیری باانگلیس نخواهد داشت.[۱۹۴]
با این شرایط در بهار سال ۱۲۹۴ ش صولت الدوله تحریکاتی را بر ضد انگلیسیها صورت داد. شرکت در جلسهآی با حضور تعدادی از فرماندهان ژاندارمری و تنی چند از بزرگان و بازاریان شیراز و واسموس دراردیبهشت ۱۲۹۴ ش/ جمادی الثانی ۱۳۳۳ ق که رنگ و بوی ضد انگلیسی داشت از آن جمله بود. بنا به نوشته نیلستروم، شاهد عینی جلسه، صولت الدوله در این ایام مشغول جمع آوری نیروی نظامی بود و این نیروها خود را آماده جنگ میکردند تا راهی بوشهر شوند اما واسموس معتقد بود که کار بوشهر را به عهده تنگستانیها بگذارند و برای ستیزهای بزرگ صبر پیشه کنند.[۱۹۵]
در حالی که صولت الدوله تمایل به جنگ داشت در تلگرافی که از قشمه (شهر ضافعلی ) خطاب به مجلس شورای ملی و جراید مرکز مخابره میکند، خواهان رهنمود مجلس و تعیین تکلیف میشود و اعلام میکند که آیا سیاست دولت که هنگام بهار مبنی بر بیطرفی بود به قدرت خود باقی است یا تغییر کرده است.[۱۹۶] دولت در جواب تلگراف صولت الدوله، مؤکدآً خواستار بیطرفی او و ایل قشقایی میشود. صولت الدوله نیز مطابق سیاست رسمی دولت مرکزی، بی طرفی خود و ایل قشقایی را اعلام میکند اما اقدامات برخی طوایف قشقایی به معنای حمایت تلویحی صولت الدوله از نهضت جنوب بوده.
در تابستان ۱۲۹۴ ش (۱۳۳۳ ق) که انگلیسیها روزهای سختی را سپری میکردند و آلمانیها به موقعیتهای بزرگی دست یافته بودند، زایلو یکی از چهرههای شاخص آلمانی که موفقیتهای برجستهای در اصفهان و حوزههای مرکزی به دست آورده بود، در تلاش بود تا با رهبران ایلات و عشایر از جمله صولت الدوله قشقایی ارتباط برقرار سازد. دولت آلمان، به ایل قشقایی که با دولتانگلستان دشمن بود، امیدهای بسیاری بسته بود. زایلر کوشید تا هنگام کوچ ایل به ییلاق که در نزدیکی اصفهان قرار داشت با صولت الدوله رئیس ایل ارتباط برقرار سازد و او را تحت نفوذ خود درآورد و تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا خصومتی که از زمان های دور بین ایل قشقایی و بختیاری وجود داشت را برطرف سازد تا با کمک و همراهی این دو ایل قدرتمند، نیروی متحد بر ضد انگلیس تشکیل دهد. لذا صولت الدوله در این ملاقات برای درگیری با انگلیسیها در فارس اعلام آمادگی کرد و حاضر به جنگ در خوزستان و بین النهرین شد، اما سردار احتشام برادر صولت الدوله، از جنگ با انگلیس طفره رفت.[۱۹۷]
در تیر ماه همان سال، اختلافات بین صولت الدوله و مخبرالسلطنه والی فارس، شدت بیشتری یافت و به همین دلیل قوامالملک خود را بیشتر به ایلخانی قشقایی صولت الدوله، نزدیک کرد و صولت الدوله آنگونه که قبلاً ذکر شد طی تلگرافی به مستوفی الممالک رئیس الوزراء، نا امنی جنوب و اشغال بوشهر را ناشی از بیتدبیری مخبر السلطنه دانست و خواهان عزل وی شد.
در این زمان درگیریها و تنشهای درونی، وضعیت ایل قشقایی رادوباره دچار دشواریهایی ساخت. در اخبار راجع به این دوره آمده است که: «بین قشقاییها و اهالی گرمسیر تفرقه و به جان یکدیگر افتادهاند. نصرالدوله پسر قوام الملک بر علیه پسر شوریده و قشقاییها اطراف اردکان را چاپیده و طوایف کشکولی و دره شوری به نزاع مشغولند.[۱۹۸] احتمالاً نوشته روزنامه ارشاد که این اختلافات را ناشی از سیاست انگلیس میدانست تا ایل قشقایی در حادثه مهمی چون اشغال بوشهر فرصت و امکان لشکر کشی به آن سمت نداشته باشد درست باشد.