«از روزگار ستمکار داد یابد » درکنار دیگر تعبیرهای این کلام نوعی استفاده ادبی از این اصطلاح مورد نظر ما می باشد که روزگار را مانند فردی ستمکار به استعاره آورده است که باید این روزگار به عدالت رفتار کند یعنی حق الزحمه هر زحمتکشی اعطاء شود تا این نویسنده ما بتواند با دلخوشی به کار خود ادامه دهد و مانند دیگر نویسندگان برجسته گردد.( بیهقی ؛۱۳۸۷ :۴۳۲)
بیهقی در مفهوم داد و عدالت نیکی کردن امثال و حکمی را آورده که می توان این را نیز نوعی استفاده ادبی از این واژگان باشد از جمله آنها :
نوشیروانی دیگر است.( بیهقی ؛۱۳۸۷ : ۵۱۵ )
ترازوی راست نهاده بگشت. (همان : ۱۵۴)
باری داد و با خلق خدای نیکویی کن( همان ۷۳۹)
در هر زبانی ضرب المثلهایی وجود دارد که بیانگر اهداف تربیتی و اصلاح کجی ها است که علاوه بر این با هدف زیباتر کردن زبان و ادبیات و جلو گیری از روزمرگی و ملال آوری از آنها استفاده می شود که تاریخ بیهقی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و از خیل ادیبان و شاعران نامدار جا نمانده است و از مفاهیم مورد نظر خود استفاده ادبی نموده است.
فصل چهارم:
زندگی خواجه نظام الملک ومعرفی آثار او و بررسی عدالت و داد رسی در سیاستنامه
فصل چهارم:
زندگی خواجه نظام الملک و معرفی آثار او و بررسی عدالت و دادرسی در سیاستنامه
ما در این فصل به زندگی خواجه نظام الملک و معرفی آثار و بویژه اثر مورد نظرما در این تحقیق می پردازیم و همچنین به مبحث اصلی خود که عدالت و دادرسی می باشد در این اثر از این نویسنده فاخر می پردازیم قابل ذکر است که ما در این فصل به شیوه پرداختن به مسئله عدالت و دادرسی در این اثر به صورت کلی می پردازیم .
۴-۱-زندگی خواجه نظام الملک
سید الوزرا قوام الدین، نظام الملک ابوعلی حسن بن ابو الحسن علی بن اسحق بن عباس طوسی،وزیر و نویسنده معروف ، در روز جمعه ۱۵ یا ۲۱ ذی القعده ۴۰۸ یا ۴۱۰ هجری قمری در نوغان از قراء رادکان طوس ولادت یافت ،جدش اسحق دهقانی بود از ناحیه بیهق که چهار پسر داشت به نام ابوالحسن علی و احمد و محمد و ابونصر . ابوا لحسن علی فرزند بزرگتر را سه پسر بود به نام نظام الملک حسن ، فقیه اجل ابوالقاسم عبدالله و ابو نصر اسمعیل . (ابوالحسن علی پس از مرگ پدر بخدمت ابوالفضل سوری بن معتز که از جانب غزنویان حکومت خراسان داشت ، پیوست و خدمت او می کرد تا از جانب وی عمل و بنداری طوس یافت و سالها درین شغل باقی ماند و همانجا زن اختیار کرد و ابوعلی حسن در آن شهر به دنیا آمد.
ابوعلی حسن بعدها لقب نظام الملک و رضی امیر المؤمنین یافت ، دوران کودکی خود را در شهر طوس گذراند و همانجا به تحصیل اشتغال داشت و چنانچه خود حکایت کرده بود ، صوفی مشهور ابوسعید ابوالخیر وی را در همین شهر بر سر کوی ترسایان دیده و با اشارت «خواجه جهان » خوانده بود و او این عارف را دوبار دیگر در میهنه و نیشابور هم زیارت کرد. نظام الملک در یازده سالگی قرآن را فرا گرفت و سپس در طوس و نیشابور و مرو فقه شافعی و حدیث آموخت و چندی بعد در شهر بلخ به خدمت ابوعلی بن شاذان در آمد و به دبیری وی اشتغال داشت ، و چون ابو علی بعد از استیلای سلجوقیان بر بلخ سمت وزارت چغری بیگ یافت ، نظام الملک را هم در خدمت خود باقی گذاشت و به دبیری آلب ارسلان گماشت ، بعد از آنکه آلب ارسلان بجای پدر خودحکومت همه ی خراسان یافت ، نظام الملک در سال ۴۵۱ بوزارت برگزیدو چهار سال بعد یعنی پس از وفات عم خود طغرل (۴۵۵هـ) و ارتقاء به مقام سلطنت و خلع عمید الملک کندری ، نظام الملک را به جای او وزارت ممالک سلجوقی داد(یکشنبه ۱۳ ذی الحجه ۴۵۵ هـ) و از این پس نظام الملک همواره در مقام خود باقی ماند تا در سال ۴۸۵ بر اثر اختلاف با ترکان خاتون بر سر جانشینی ملکشاه و ترجیح دادن بر کیارق بر محمود ، و سعایت مخالفان ، بقولی از وزارت بر کنار شد و یا بنا بر بعض اقوال دست او را ازکارها کوتاه کردند . و اندکی بعد در راه بغداد بدست یکی از فدائیان حسن صباح به نام طاهر ارانی بقتل رسید ( دهم رمضان سال ۴۸۵هـ ق) . مجموع مدت وزارت نظام الملک سی سال بود در این مدت خواجه در حل و عقد امور کشور دخالت مستقیم داشت و بسیاری از فتوحات سلاجقه و پیشرفتهای سریع آنان در امور داخلی مملکت مدیون لیاقت و کیاست او بود و بهمین سبب با مرگ او شیرازه ی کار سلاجقه از هم گسیخته شد و کاری که اوبه نظام آورده بود از نظم و نسق افتاد.
خواجه نظام الملک از باب ارادتی که به فقها و متصوفه داشت ، مدارس و خانقاههای بسیار بنا نهاد. وی همواره فقها و عرفا را بخود نزدیک و از جوایز و نفقات فراوان و مستمر برخوردار می کرد. (صفا؛۱۳۶۸ :۳۴۱-۳۴۳)
۴-۲-آثار خواجه نظام الملک
وصایا یا دستور الوزاره
مکتوبی می باشد که به نظام الدین ابوالفتح فخر الملک پسر خود ، هنگامی که وی در عهد آلب ارسلان به همراه ملکشاه مدمور فارس شده بود ، نوشته و این فخر الملک همان است که بعد از نظام الملک به وزارت بر کیارق رسید وبه سال ۵۰۰ کشته شد. از این مکتوب که در ذکر شرایط وزارت و بعضی وصایا و سفارشها به فخر الملک نوشته شده .
رساله قانون الملک که می توان قسمتی از سیاستنامه به حساب آورد.
۳- سیاستنامه :
تجاربی که نظام الملک در سالیان ممتد وزارت فراهم آورده یود ، در کتابی به نام سیاستنامه یا سیر الملوک با پنجاه فصل جمع شده است وامروز یکی از جمله ی بهترین آثار ادبی فارسی شمرده می شود .این کتاب در سلاست انشاء و جزالت عبارت و روشنی مطالب و تنوع موضوع ، در میان کتب فارسی کم نظیر است ، و همچنان که در خاتمه کتاب آمده«درین کتاب هم پند است و هم مثل است و هم تفسیر قرآن و هم اخبار حضرت رسول صلی الله علیه و سلمو قصص انبیاء ، و هم سیرت و حکایت پادشاهان عادلست . از گذشتگان خبر است و از ماندگان سمر است و با ان همه درازی مختصراست . و شایسته پادشاه دادگر است.» سیاستنامه مخصوصاً از لحاظ سادگی انشاء و روانی آن قابل توجه است . کلام نویسنده در ین کتاب بدرجه ای از روانی است که هنوز بعد از گذشت صدها سال طراوت و تازکی خود را از دست نداده . در این نثر روان فصیح و منسجم هیچ کلمه بی موردنیامده و دور از لزوم نیست و جمله های کوتاه و صریح آن هیچگونه ابهامی در معنی باقی نگذاشته است.
در این باب تردیدی نیست که سیاستنامه در بسیاری از موارد با اشتباهات تاریخی همراه است ، اما این نکته را هم نمی توان انکار کرد که بسیاری از اطلاعات مهم تاریخی در ان گرد آمده است واگر مقصد نهایی نویسنده گردآوردن اطلاعات تاریخی در ین کتاب نبود ، لیکن او به مناسبت ، هر جا که لازم بود حکایتی از حوادث تاریخی و سیاسی ایران در دوره های مقدم ذکر کرده است تا درسهای عبرتی در کار جهانداری باشد، و همین حکایات تاریخی در برخی از موارد حاوی اطلاعاتی است که در جای دیگر بتفصیلی که در سیاستنامه می بینیم ملاحظه نمی شود.
نکته دیگری که در سیاستنامه قابل ذکر می تواند بود ، آن است که از آن میتوان اطلاعات ذیقیمتی در باب تشکیلات سیاسی و مملکتی ایران در دوره پیش از غلبه مغولان و خاصه در دوره سلجوقیان بزرگ بدست آورد و این جنبه خاص است که سیاستنامه را در شمار کتب معرّف فرهنگ و تشکیلات اجتماعی ایران در عهد قدیم ، قرار می دهد.
تألیف این کتاب با اشاره سلطان ملکشاه بوده است و این معنی از اشاره ی صریح خواجه در مقدمه کتاب بر می آید آنجا که گفته است: « … بنده را فرمود که بعضی از سیر نیکو ، از آنچه پادشاهان را از آن چاره نباشد ، بنویس و هر چیزی که پادشاهان بکار داشته اند واکنون شرط آن بجای نمی آورند ، چه پسندیده و چه ناپسندیده ، آنچه بنده را از دیده و دانسته و شنیده و خوانده فراز آمد، یاد کرده شد، و بر حکم فرمان عالی این چند فصل یاد کرده شد.»
خواجه براین فرمان کتابی در رموز مملکت داری و رسوم پادشاهان پیشین ، ترتیب داد و آنرا با خود داشت تا در سفری که با ملکشاه عازم بغداد بود ، یعنی در سال ۴۸۵ اجزاء آن کتاب را بنویسنده ی کتابهای خاص پادشاهان سپرده تا از سواد ببیاض آرد و او یعنی محمد مغربی بعد از حادثه قتل نظام الملک آنرا مرتب کرد و این کار در عهد سلطنت محمد بن ملکشاه (۴۹۲-۵۱۱ هـ) انجام شد(صفا؛۱۳۶۸ :۳۴۱-۳۴۳)
۴-۳- عدالت و دادرسی در سیاستنامه :
سیاستنامه و عدالت
سیاستنامه خواجه نظام الملک طوسی با توجه به موضوع آن که آیین کشور داری و شیوه عملی حکومت است یکی از مهمترین کتابهایی است که آیین دادرسی و شیوه های برپای مجلس مظالم در آن طرح گردیه است . از آن جا که مؤلف ، این کتاب را برای استفاده پادشاه وقت نوشته است و هدف او پرداختن به همه جنبه های مملکت داری است ، طبیعتاًٌ بحث قضاوت و داوری و اجرای عدالت و عدل در بین مردم توجه خاص دارد . او در بخشی از سیاست نامه می نویسد: « هم پنداشت و هم حکمت …. سیر و حکایت پادشاهان عادل …. و شایسته ی پادشاه دادگر است.» ( نظام الملک ؛۱۳۷۳: ۲۴۶)
نکته در خور توجه این است که در بین کتب پیشینیان که به بیان حکمت عملی و سیاست مدرن پرداخته است ، کمتر نویسنده ای است که خود ، دست اندر کار امور حکومت نیز بوده باشد لکن سیاست نامه از این ویژگی ممتاز برخور دار است؛ چرا که خواجه نظام الملک حدود سی سال از عمرخود را در مسند وزارت دو پادشاه سلجوقی (آلپ ارسلان و ملکشاه) سپری کرده است ؛ بنابر این ریزه کاری ها و دقایق امور را از نزدیک می دانسته و به همین جهت نکات سیاسی و اجتماعی در خور توجهی در کتاب نهفته است ، البته « نظام الملک به مسئله ی بهترین حکومت ها و عدالت مجرد توجه ندارد و به اصطلاح امروز ، نظریه ی حقوقی و دکترین ارائه نمی دهد ، بلکه به اموری می پردازد که احتمالاً می تواند بنیاد حکومت را استواری بخشد»( انوری ، حسن، به نقل از: شعار، دکتر جعفر :۲۷)
در کتابهایی از قبیل سیاستنامه که به قول مؤلف:« هم پند است و هم حکمت و هم مثل و هم تفسیر قرآن و اخبار پیغمبر (ص) و قصص انبیاء و سیر حکایات پادشاهان عادل از گذشتگان خبر است و از ماندگان سمر است و با اینهمه درازی مختصر است و شایسته پادشاهان دادگر است» ( طوسی؛۱۳۵۸:چهاره)
بی شک دارای مضامین در رابطه با موضوع مورد بحث ما می باشد که در هیچ کتاب تاریخی دیگری نمی توان آن را یافت زیرا می توان گفت اصلاً نویسنده هدفش اجرای عدالت و دادرسی صحیح بوده است که این نوشته را به رشته تحریر نگاشته است .
مقدمه اجرای عدالت توسط حکومت
خواجه نظام الملک پس از این حکایت کلامی زیبا در باب مقدمات اجرای عدالت توسط حاکمان دارد او می گوید: « پادشاه را رأی قوی به از لشکر قوی … و این فصل در معنی جاسوسان است و معتمدان باید که این کار بکنند و چنین مردمان به دست ارند و به هر جانبی و مهمی می فرستند پیوسته.» (نظام الملک طوسی؛۱۳۵۸ :۱۰۲)
یعنی جهت اجرای عدالت و حکومت اندیشه و فکر درست و نیرومند بهتر است از لشکریان زیاد و نیرومند و این مهم (عدالت ) علاوه بر اندیشه نیرومند به کمک نیرو هایی حاصل می شود که از آنها جهت جاسوسی استفاده می شود که بدون شک باید مورد اعتماد باشند و به هر شهر و دیاری باید روانه شوند تا مستندات جمع آوری کنند.
نتیجه عدالت از نظر خواجه نظام الملک
خواجه نظام الملک باور باطنی خود را نسبت به عدل و داد در فصول آغازین کتابش عنوان می کند ، در فصل اول کتاب خود می نویسد:
«ایزد تعالی اندر هر عصری یکی را از میان خلق برگزیند…. تا مردمان اندر عدل او روزگار می گذرانند و ایمن می باشند.»(نظام الملک؛۱۳۷۳: ۴۶)
او می گوید: « رعایا، آن را که راه طاعت سپرند و به کار خویش مشغول باشند از رنج ها آسوده دارد تا در سایه ی عدل او به راحت ، روزگار می گذرانند و باز اگر کسی از خدمتکاران و گماشتگان ، ناشایستگی و دراز دستی پدید آید ، اگر به تأدیبی و پندی و مالشی ادب گیرد و از خواب غفلت بیدار شود ، او را بر آن کار بردارد و اگر بیداری نیاید هیچ ابقا نکند و او را به کسی دیگر که شایسته بود بدل کند و از رعایا ، کسانی که ایشان حق نعمت نشناخته ، قدر ایمنی و راحت را ندانند و به دل خیانتی اندیشند و تمردی نمایند و پای از حد خویش بیرون نهند ، بر اندازه ی گناه به ایشان عتاب و خطاب رود و ایشان را به مقدار جرم ایشان پرسند و از سر آن در گذرند.»( نظام الملک؛۱۳۷۳ : ۴۷)
از نوشته فوق می توان دریافت که نتیجه عدالت از منظر خواجه نظام الملک همان خیال آسوده و رضایت شهروندان و مطیع بودن آنها می باشد
عدالت و دادورزی بنیاد حکومت
تأکید بر عدل در نظام مملکت داری در فصول اول کتاب بیانگر این نکته است که خواجه نظام الملک بنیاد حکومت مردمی و راستین را بر اساس دادورزی و رعایت انصاف از سوی حکومتیان می داند. او نسبت به رسیدگی به خیانت احتمالی کارگزاران نظر دارد و معتقد است به تناسب جرم آنان باید مورد مؤاخذه و مجازات قرار گیرند. حساسیت نظام الملک به رعایت عدل و داد برخورد با آحاد جامعه عموماً و متظلّمان خصوصاً او را وادار می سازد تا وقتی که آثار ضعف و پیری بر وجودش چیره شده است و یاد مرگ و هجران ، در افکار او رسوخ نموده است به تکاپو بیفتد و برای آن عزت نفس و ایستادگی خود را در برابر شداید، خالصانه نشان دهد، « بوفور طوماری از مهر و دست خط فقها و بزرگان صاحب نام زمان را با طرح جسارت آمیز این پرسش ، آیا در هنگام وزارت ، رفتار و کردارش با خلق خدای ، منصفانه ، عادلانه و انسانی بوده است ؟ جمع آوری کرد.»(همان :۱۴)
احتمالاً منظور خواجه این بوده است که بلند پایگی مقام ، نیرو ، عظمت و پیروزی هایش از ایمان راسخ به خداوند و اعتقاد جدی به حکومت خلیفه ی عباسی سرچشمه می گیرد. او آرزو می کرد از پشتیبانی علما و فقها در امور مملکتی و نیز حمایت آنان نسبت به تصمیمات خود برخوردار گردد و همین نیت او سبب می شود تا محضری بسازد و بزرگان را بر عدالت خود گواه گیرد . به هر حال نمی توان قدر و مرتبت عالی خواجه را در مقام یک اندیشمند بزرگ عصر غزنوی و سلجوقی انکار کرد. اهمیت وی در طرح اندیشه های ارزشمند و تأمل برانگیزی است که در زمینه ی کشور داری و تشکیلات اداره ی جامعه و از آن جمله نظام حقوقی و قضائی ، مطرح کرده است.
اهمیت عدالت از منظر خواجه نظام الملک
می توان ادعا نمود که خواجه نظام الملک در تألیف کتابش ، عدالت را از بقیه ی منویات خود ارجح می شمارد چرا که در سر آغاز فصل دوم کتاب می نویسد:
«پادشاه را نگاه داشت رضای حق عزّ اسمه اندر احسان بود که با خلق کرده شود و عدلی که میان ایشان گسترده شود بست . چون دعای خلق بر نیکویی پیوسته گردد آن مملکت پایدار بود …. که گفته اند الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم معنی آن است که ملک با کفر بپاشد و با ستم و ظلم نپاید.»( نظام الملک؛۱۳۷۳ :۴۹)
صدر اعظم توانمند عهد سلجوقی در این فراز از کتاب خود ، کسب رضای خداوند را در نتیجه ی گسترش عدالت در جامعه می داند . او معتقد است دعای رعیت در نتیجه ی دادورزی حاکمان ، پشتوانه ای برای ثبات و پایداری حکومت هاست . او با استناد به این سخن که فرمانروایی با کفر ممکن است پایدار بماند ، اما ظلم و ستم بنیان های حکومتی را ویران می سازد و حکومت ظالم ، محکوم به زوال خواهد بود . نظام الملک در اصرار برداد ورزی حاکمان می نویسد:
«در خبر چنین آمده است از پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلّم که هر که در روز قیامت حاضر کنند از کسانی که ایشان را بر خلق دستی و فرمانی بوده باشد، دست های او بر گردن بسته بود. اگر عادل بوده باشد ، عدل ، دست او گشاده گرداند و به بهشت رود . اگر ظالم بود همچنان دستش بسته ، به دورخ افکنند.» ( نظام الملک؛۱۳۷۳ :۴۹)
خواجه نظام الملک عنوان فصل سوم کتاب خود را « اندر مظالم نشستن پادشاه و عدل و سیرت نیکو ورزیدن » برگزیده است. گویی طرح موضوع عدالت در دو فصل آغازین کتاب ، روح خواجه نظام الملک را اقناع نکرده است و او به هر نحوی می خواهد اولویت برنامه ی حکومت را توجه به عدالت مطرح نماید.
جلسه عمومی دادرسی جهت اجرای عدالت
وی تأکید می ورزد که : « چاره نیست پادشاه را ار آنکه در هفته دو روز به مظالم نشیند و داد از بیداد گر بستاند و انصاف بدهد و سخن رعیت به گوش خویش بشنود بی واسطه ؛ و چند قصه که مهمتر بود باید که عرض کنند و در هر یک مثالی دهد ؛ که چون این خبر در مملکت پراکنده شود که خداوند عالم متظلمان و دادخواهان را در هفته دو روز پیش خویش می خواند و سخن ایشان می شنود، همه ظالمان بشکوهند و دست ظلم کوتاه کنند و کس نیارد ظلم و دست درازی کردن از بیم عقوبت.» (.»( نظام الملک؛۱۳۷۳ :۵۱)
در این فراز از سخنان خواجه نظام الملک ، آمده است که پادشاه باید سخن دادخواهان را بی واسطه بشنود چرا که کار گزاران حکومتی ممکن است از طرح شکایت رعایا در نزد پادشاه ، ممانعت به عمل آورند. او برای اجرایی شدن نقطه نظرات خود ، پیشنهادهایی قابل انجام را مطرح می نماید و از حکام می خواهد که همواره در دسترس مردم عادی باشند و با استناد به کتب پیشینیان می نویسد:
« چنین خواندم در کتب پیشینگان که بیشتر ملوک عجم دکانی (سکو) بلند ساختندی و بر پشت اسب بر آن جا بستادندی تا متظلمان را که در آن صحرا گرد شده بودندی همه را بدیدندی و داد هر یک را بدادندی و سبب این چنان بود که چون پادشاه جایی نشیند که آن جایگاه را در گاه و دربند و دهلیز و پرده باشد ، صاحب غرضان و ستمگران ، آن کس را باز دارند و نزد پادشاه نگذارند.»(همان)
همانگونه که در فصل شیوه های دادرسی در عصر ساسانی در آغاز این مجموعه مطرح شد ، پادشاهان ایران در سال دو روز بار عام می دادند و همه ی مردم از هر طبقه و گروه می توانستند در حضور پادشاه طرح دعوی نمایند . این موضوع در سیاست نامه نیز آمده است:
دانلود مطالب پژوهشی در رابطه با عدالت و دادرسی در تاریخ بیهقی و سیاستنامه- فایل ۱۳