در این فراز از سخن، امام × بعضى از اوصاف حق سبحانه و تعالى را به تفصیل زیر بیان مىدارد:
۱ـ خداوند بر اسرار و نهفتهها واقف است چنان که حق تعالى خود مىفرماید:
﴿یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ﴾[۶۹]
۲ـ باطن امور و اشیا را مىداند. این معنى شبیه همان جمله اوّل است؛ زیرا آن که از باطن امور مطلّع باشد، بر اسرار واقف است. اصطلاحاً به کسى “خبیر” مىگویند که اخبار نهفته بر او پوشیدهنباشد هیچ اتّفاقى یا حادثهاى
به وقوعنمىپیوندد جز این که او مىداند و خبر آن واقعه نزد او هست. چنین خبر دارندهاى به یقین همان آگاه به اسرار است که در جملۀ اوّل بدان اشاره شد، گر چه معنى عالم و دانا از معنى خبردارنده وسیعتر است و نسبت به آن اطلاقدارد.[۷۰]
خلاصۀ کلام این که چون خداوند، به ذات خود عالم و بر همه مخلوقات عالم است هر چند علم خداوند نسبت به درک ذات خود و اشیا و مخلوقات داراى مراتبى باشد.
۲.۱.۲.۲. قدرت گسترده
توانایى خدا، بسان علم وى، ازلى بوده و به حکم اینکه عین ذات اوست مانند علم حق، نامحدود است. قرآن بر گستردگى قدرت خداوند تأکید کرده و مىفرماید:
﴿وَ کاَنَ اللَّهُ عَلىَ کلُِّ شىَْءٍ مُّقْتَدِرًا﴾[۷۱]
و خداست که همواره بر هر چیزى تواناست.
در نهجالبلاغه قدرت الهى و عظمت آن مکرر بیان شدهاست هم در ضمن خطبههایى که اوصاف جلال و جمال و نعوت کمالیه در آن مذکور است و هم در خطبهها و بیاناتى که از افعال الهى سخن فرمودهاست و هم در مواردى که نعمتهاى خدا را برشمرده و در ضمن مواعظ و نصایح و بیان عنایات الهى قدرت خدا را یاد کرده و عظمت آن را تذکر دادهاست مصادیق و متعلقات و مظاهر قدرت حق را بطور تفصیل نشان دادهاست و علاوه در خطبههایى هم مستقیماً و صریحاً صفت قدرت مذکور شدهاست از جمله در خطبۀ اولى مىفرماید:
«فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِه»[۷۲]
آفریدگان را با توانایی خود آفرید.
مقصود از گفتۀ امام × که فرمودهاست خلایق را به قدرت خود آفرید، نسبتدادن مخلوقات به قدرت خداوند مىباشد و چون لفظ فطر در حقیقت به معناى شکافته شدن اجسام است نسبت دادن فطر به خلق در اینجا استعاره است.[۷۳]
قدرت، بدین معنی که او بر همه چیز توانایی دارد هستی بخشیدن، آفریدن، روزی دادن، میراندن و از بین بردن و توانایی بیمانند او همه را به وجود آوردهاست.
«لَهُ الْإِحَاطَهُ بِکُلِّ شَیْءٍ وَالْغَلَبَهُ لِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُوَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ»[۷۴]
به همه چیزاحاطه دارد و بر همه چیز چیره است، و بر همه چیز توانا است.
خداوند بر همه چیز احاطه دارد. احاطهداشتن خداوند بر هر چیزى به معناى آگاهبودن بر تمام کلیات و جزئیات اشیا مىباشد. در این که حق تعالى بر همه اشیا واقف و آگاه است تمام حکما و متکلمان اتفاق نظر دارند و نظر متکلّمان اسلامى در اینباره روشن است و نیازى به شرح فزونتر ندارد. امّا خلاصه سخن حکما در چگونگى علم خداوند به اشیا به این شرح است که او خود، به ذات خود عالم است، در این جاست که درک کننده و درک شونده و درک کردن در ذات واحد اتّحاد پیدا مىکنند و تعدّد این امور به لحاظ اعتبار عقلى است، یعنى عقل بشر این سه مفهوم درک کننده، درک شونده و ادراک” را از یکدیگر جدا مىسازد، ولى در مصداق و حقیقت یک چیز بیش نیستند.
غالب بودن و قوّت داشتن خداوند نسبت به همه چیز اشاره به قدرت کاملۀ ی خداوند بر تمام امور و ممکنات است. چون قوى و غالب بودن بیانکنندۀ قدرت کامل و تمام مىباشد.
معنى غالب از قوى در توصیف قدرت مفهوم بیشتر و زیادترى را بیان مىکند و با معنى قاهر که قبلاً شرح دادیم تقریباً یکى است. توضیح بیشتر کلام حضرت و دلیل غالب و قوى بودن حق تعالى نسبت به همه اشیا این است که خداوند مبدأ و منشأ تمام موجودات است و هر موجود و ممکنى نیازمند اوست.[۷۵]
بدیهى است که خالق نسبت به مخلوق خود باید توانا و نیرومند باشد، و اگر چنین نبود، قدرت آفرینش نداشت.
۲.۱.۲.۳. حکمت الهی
یکى از صفات کمال خداوند، حکمت است، چنانکه حکیم از نامهاى او است. مقصود از حکیم بودن خداوند این است که:
اولاً، افعال خداوند از نهایت اتقان و کمال برخوردار است.
ثانیاً، خداوند از انجام کارهاى ناروا و عبث منزه است.
گواه معنى نخست، نظام شگفتانگیز جهان آفرینش است که کاخ عظیم خلقت را به نحو احسن برافراشته است، چنانکه مىفرماید:
﴿صُنْعَ اللَّهِ الَّذِى أَتْقَنَ کلَُّ شىَْءٍ إِنَّهُ خَبِیرُ بِمَا تَفْعَلُونَ﴾[۷۶]
[این] صُنعِ خدایى است که هر چیزى را در کمال استوارى پدید آورده است. در حقیقت، او به آنچه انجام مىدهید آگاه است.[۷۷]
گواه معنى دوم نیز این آیه است که مىفرماید:
﴿وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنهَُمَا بَاطِلًا﴾[۷۸]
و آسمان و زمین و آنچه را که میان این دو است به باطل نیافریدیم[۷۹]
گذشته از این، خداوند کمال مطلق است و فعل او نیز باید از کمال برخوردار بوده و از عبث و بیهودگى پیراسته باشد.
وقتی که همه ی اموردر زندگی به سوی آخرت جهت دار شود، همۀ استعدادهای نورانی انسان شکوفا می شود و در صراط مستقیم الهی میگیرد و تمام تلاش خود را در راه کسب رضایت خدا قرار میدهد که بالاترین آرمانها در نهجالبلاغه میباشد.
بر اساس آموزههای دینی، حرکت همۀ هستی به سوی خداوند متعال ـ کمال مطلق ـ است.
﴿لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلىَ اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾[۸۰]
فرمانروایى [مطلق] آسمانها و زمین از آنِ اوست، و [جمله] کارها به سوى خدا بازگردانیدهمىشود. [۸۱]
مرجع و بازگشت همه چیز بهسوى اوست. در روز قیامت، یعنى به-راستى هر کس در دنیا مالک چیزى باشد ملکش فانى و زایل می شود، جز ذات مقدّس پروردگار سبحان که سلطنتش و ملکش ابدى است، چنانچه چنین بوده پیش از آنکه خلقى را بیافریند.[۸۲]
جهانبینی توصیف شده در نهجالبلاغه توحیدی است، یعنی جهان “یک قطبی” و"تک محوری “است. جهانبینی توحیدی یعنی جهان ماهیت “از اویی"یا “انا لله” و به “سوی اویی” یا “انا الیه راجعون” دارد. [۸۳]
بنابراین غایت همۀ موجودات بهسوی حضرت حق است. موجودی آگاه و باتدبیر آنها را به سمت غایتی خاص هدایت می کند. امیر مؤمنان علی × در اشاره به هدفمندیِ طرح عالم، فرمود:
«قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْکَمَ تَقْدِیرَهُ وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِیرَهُ وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ فَلَمْ یَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ وَ لَمْ یَقْصُرْ دُونَ الِانْتِهَاءِ إِلَى غَایَتِهِ»[۸۴]
آنچه را آفرید حکیمانه اندازه نهاد و لطیف و دقیق به تدبیر آن پرداخت و آن را به سوی مقصد خویش به راه انداخت، به گونه ای که از حدود منزلتش فراتر نرود و از حرکت به سوی هدفش کوتاهی نورزد.[۸۵]
در جملۀ «قدرّ ما خلق فأحکم تقدیره» امام علی × اشاره به این امر است که هر مصنوعى و مخلوقى در وجود برابر حکمت الهى اندازهگیرى دقیق شدهاست؛ بدانحد که اگر از مقدار معیّن فزونى گیرد و یا نقصان پیدا کند در مصلحت آن شیئى خللى پدید مىآید و منفعت مقرّر بر وجود آن دگرگون مىشود.
«و دبّره فألطف تدبیره»
هر شیئى را برابر ارزش و مصلحت وجودىاش بیافرید، و باظرافت و باریکبینى خاصّى در همه ذاتیّات و اوصاف آن تصرّف کرد و بدون آنکه کسى جز خداوند بر آن آگاهى و اطّلاعى داشته باشد، تمام تغییرات لازم کلّى و جزئى را دربارۀ آن موجود بهانجام رساند.
تمام استعداد شیء موجود را به وى افاضه کرد و براى هدفى که آن را آفریدهبود، آمادهاش ساخت و چون سرنوشت معیّنى در لوح محفوظ برایش رقم خورده بود، از جایگاه معلومى که مقرّر بود بدان برسد تجاوز نکرد. یعنى نه از سر منزل معلوم و مقصود فراتر گام نهاد و نه در کمتر از آن حد توقّف کرد. چه اگر غیر از این انجام مىگرفت در علم خداوند دگرگونى بوجود مىآمد و این امر محالى است. [۸۶]
۲.۱.۳. ربوبیت
خداوند هستی را با هدف نیل به کمال آفریدهاست و برای رسیدن به این هدف مطلوب اسباب هدایت را فراهم نموده و آنان را تربیت مینمایند. تربیت باواسطۀ خداوند در قرآن کریم و در کلام معصومان: در قالب واژۀ «رب» و «ربوبیت» همواره مورد عنایت بوده است. از این رو میتوانگفت، ربوبیت از مبانی مهم خداشناسی و دستیابی به آرمانهای الهی است که خداوند این نیروی درونی را در فطرت همۀ موجودات هستی و به طور ویژه در وجود انسانها به ودیعت نهادهاست.
«ربوبیت » یا «پروردگاری» از صفات کمال خداوندی است.ربوبیت، برگرفته از کلمه ربّ است که در لغت، مصدر بوده و به معنای تربیت میباشد ولی استعمال رایج آن به معنای اسم فاعل یعنی تربیتکننده میباشد.[۸۷] «ربّ» بهمعناى پروردگار و از اوصاف خداوند است. قرآن در آیات بسیارى از خدا به عنوان «ربّ« یاد کرده و این نشانگر عنایت خاص قرآن نسبت به مسألۀ «ربوبیت» است.
دراهمیت این امر میتوانگفت بیشترین طرفداران شرک کسانى بودند که توحید در خالقیّت را پذیرفته ، ولى در مسئلۀ تدبیر جهان، موجودات دیگرى را همتاى خدا قرار داده، گرفتار شرک در ربوبیت بودند. براساس منطق اسلام، موحّد کسى است که علاوه بر اعتقاد به یگانگى آفریدگار هستى، به «ربوبیت» نیز معتقد باشد.
بر این اساس شئون مختلف ربوبیّت را مىتوان به دو دسته کلى تقسیم کرد؛ ربوبیت تکوینی و ربوبیت تشریعی.
۱.۲.۳.۱.ربوبیت تکوینی
ربوبیت تکوینى یعنى، تدبیر و ادارۀ جهان آفرینش تنها در دست خدا بوده و مدبر، مربّى و نظامبخش هستى تنها ذات پاک اوست و در این جهت، هیچ موجودى بدون اذن و ارادۀ او نقشى در تدبیر جهان و استقلال در تأثیر ندارد.وهمه موجودات را در مسیر رسیدن به کمالات هدایت مینماید. به تعبیری ربوبیّت تکوینى شامل اداره امور همه موجودات و تأمین نیازمندیهاى آنها و در یک کلمه «کارگردانى جهان» مىشود. [۸۸]
در قرآن کریم خداوند به داستان حضرت موسی اشاره دارد. زمانی که حضرت موسی و به اتفاق برادرش هارون از جانب پروردگار مأمور شدندکه جلوی طغیان فرعون رابگیرند ونگذارند که به دروغ مدعی مقام ربوبیت شود. وقتی در برابر فرعون قرار گرفتند،فرعون پرسید: شما که ربوبیت مرا پذیرا نیستید،پس ربّ شماکیست؟
﴿قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَامُوسىَ﴾
]فرعون[گفت: «اى موسى، پروردگار شما دو تن کیست؟»[۸۹]
﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى کلَُّ شىَْءٍ خَلْقَهُ ثمَُّ هَدَى﴾
دانلود مقالات و پایان نامه ها درباره مبانی واقع بینی و آرمان گرایی از دیدگاه ...