- پدر معمولا در فضای ارتباطات عاطفی درون خانواده فاقد حضور یا تاثیرگذاری میباشد.
- تفاوت سنی زیاد بین پدر و مادر وجود دارد. سن مادر معمولا بسیار کمتر از سن پدر میباشد.
- تسلط عاطفی و هیجانی مادر بر فرزندان بسیار چشمگیر است. فرآین خودپیروی به دگرپیروی، مسیر بهنجاری را طی نمیکند. مادر بهعنوان نقطه تمرکز پیروی این فرایند محسوب شده و همانندسازی با او شکل میگیرد.
- ترتیب تولد، تک فرزند بودن، تک پسر بودن در میان چند دختر و بالعکس، شدت آسیب را بیشتر میسازد.
- نزدیکی و مراوده افراطی با جنس مخالف و همچنین تجربیات جنسی زودرس بسیار شایع میباشد.
- وضعیت ظاهری این افراد و عکسالعمل اطرافیان به وضعیت ظاهری آنها به نحوی تشدیدکننده نارضایتی از جنسیت میباشد. معمولا پسران مبتلا به اختلال هویت جنسی ظاهری دخترانه، ظریف و شکننده دارند (ابراهیمی: ۱۳۸۴).
- مجید موحد و مرتضی حسینزاده کاسمایی (۱۳۹۰)، در مقالهای تحت عنوان «رابطه اختلال هویت جنسیتی با کیفیت زندگی» به بررسی رابطه اختلال هویت جنسی با کیفیت زندگی میپردازند. اکثریت مردم از اوایل دوران کودکی هویت جسی مییابند اما در این بین افرادی هستند که از دوران کودکی رفتار جنس مقابل را از خود نشان می دهند و مسایل و مشکلات زیادی را در طول زندگی تجربه می کنند. هدف این مطالعه بررسی رابطه بین میزان اختلال هویت جنسی وکیفیت زندگی تراجنسیها است. چارچوب نظری این پزوهش نظریه سلسله مراتب مزلو میباشد.
این پژوهش به روش کمی و با بهره گرفتن از تکنیک پیمایش به انجام رسیده است. همچنین با توجه به حجم نمونه آماری از ابزار پرسشنامه برای جمعآوری اطلاعات استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی یا تراجنسی دارای پرونده در سازمان آسایش کشور میباشند. به علت پایین بودن تعداد کل افراد دارای پرونده، حجم نمونه برابر با جامعه آماری قرار داده شد و به صورت تمامشماری به پرسشگری پرداخته شد. پرسشنامه تحقیق علاوه بر سئوالات جمعیتشناسی همچون جنس، سن، قومیت، وضعیت تاهل، محل تولد، تحصیلات، تحصیلات پدر و مادر و درآمد، شامل ۲۵ سوال برای سنجش کیفیت زندگی و ۹ سوال جهت سنجش اختلال هویت جنسی بود.
یافتههای پژوهش تفاوت معنادار میانگین اختلال هویت جنسی و کیفیت زندگی را در بین افراد عملکرده و عملنکرده نشان میدهد. در بین افراد عملنکرده، اختلال هویت جنسی تنها با آسایش روانی و شاخص کل کیفیت زندگی رابطه معنادار دارد. اما در بین پاسخگویان تغییرجنسیت داده، اختلال هویت جنسی با ابعاد کیفیت زندگی به غیر از کیفیت محیطی و شاخص کل کیفیت زندگی رابطه معناداری دارد. بررسی یافته ها نشان میدهد تراجنسیهایی که نیازهای اولیه خود را تامین کرده و به دنبال رفع نیازهای بالاتر هستند، از اختلال هویت جنسیشان به شدت کاسته شده کیفیت زندگیشان به مراتب افزایش مییابد. این مسئله بیانگر متفاوت بودن سطوح زندگی مبتلایان به اختلال هویت جنسی با توجه به تفاوت سطح نیازهای آنها متفاوت میباشد (موحد و حسینزاده کاسمایی: ۱۳۹۰).
- علیرضا باریکلو (۱۳۸۲)، در مقالهای تحت عنوان «آثار حقوقی تغییر جنسیت» آثار حقوقی تغییر جنسیت بر طبق قواعد حقوقی حقوق ایران و فقه اسلامی مورد بررسی قرار داده است.
یکی از عوامل مهم که در تمتع یا عدم تمتع شخص از بعضی از حقوق موثر است، جنسیت است. بنابراین، اگر شخصی اقدام به تغییر جنسیت کند لازم است بررسی شود که این موضوع چه اثری بر حقوق او خواهد گذاشت. حقوق چنین شخصی ممکن است، حقوق قراردادی و یا غیرقراردادی باشد. در مورد اثر تغییر جنسیت بر حقوق قراردادی باید دید تغییر جنسیت چه اثری بر قرارداد خواهد گذاشت. برای بررسی اثر تغییر جنسیت بر قرارداد به نقش جنسیت در قرارداد توجه شود؛ اگر نوع جنسیت بر انعقاد قرارداد نقش اساسی داشته باشد، با تغییر جنسیت کشف می شود که قرارداد از ابتدا باطل است. ولی اگر جنسیت نقش شرطی و فرعی ایفا کند، قرارداد باقی و حقوق ناشی از آن نیز محفوظ است و طرف دیگر می تواند آن را فسخ کند. تغییر جنسیت نسبت به حقوق مکتسب غیرقراردادی، که شخص بر مبنای جنسیت سابق کرده، مشروط براینکه جنسیت سابق در بقای آن نقش اساسی نداشته باشد، اثری ندارد. علاوه براین، شخص از حقوق مربوط به جنسیت جدید متمع است و می تواند آن را استیفا کند (باریکلو: ۱۳۸۲).
- حسین بهروان و فرهاد بیانی (۱۳۹۰)، در مقالهای تحت عنوان «عوامل اجتماعی موثر بر شدت اختلال هویت جنسی» به بررسی عوامل اجتماعی که موثر بر شدت اختلال هویت جنسی است، میپردازند.
هدف این پژوهش بررسی شدت اختلال هویت جنسی و عوامل اجتماعی موثر بر آن میباشد. روش انجام پژوهش پیمایش میباشد. جامعه آماری تمام افراد دارای اختلال هویت جنسی مراجعهکننده به مرکز بهزیستی استان خراسان رضوی و مرکز اورژانس اجتماعی شهید نواب صفوی تهران بوده و حجم نمونه با بهره گرفتن از فرمول کوکران ۱۶۰ نفر انتخاب شده است. روش نمونه گیری، تصادفی ساده با بهره گرفتن از فهرست افراد مراجعهکننده به دو مرکز یادشده بوده و ابزار جمعآوری داده ها پرسشنامه است. یافته ها نشان میدهد اختلال هویت جنسی (عدم پذیرش هویت جنسی) در میان افراد نمونه میزان بالایی دارد به گونه ای که در دامنه (۵-۱) میانگین اختلال ۷۶/۴ میباشد، همچنین متغیرهای «احساس رضایت از کنش اجتماعی با همسالان همجنس» و «کسب تایید اجتماعی از سوی همسالان همجنس» رابطه معنیدار و معکوسی بر اختلال هویت جنسی دارند و متغیرهای «اختلال در جامعهپذیری»، «اختلال در همانندسازی»، «میزان تاثیرپذیری از الگوی رفتاری غیرهمجنس» و «دریافت برچسب اجتماعی از جنس مخالف از سوی دیگران» به صورت معنیدار و مستقیم با اختلال هویت جنسی دارای رابطه معنیداری هستند. نتیجه تحقیق نشان میدهد عوامل اجتماعی با تاکید بر یادگیری اجتماعی و عوامل خانوادگی با بروز و رشد اختلال هویت جنسی رابطه معناداری دارد (بهراوان و بیانی: ۱۳۹۰).
۲-۳-۲ پژوهشهای پیشین خارجی
- کریس بران و همکاران (۲۰۱۲)، در مقالهای تحت عنوان «تجربیات شغلی تبدیلخواهان جنسی مرد به زن» به بررسی تجربیات شغلی تبدیلخواهان جنسی پرداختهاند. در واقع در این پژوهش دغدغهها و چالشهای شغلی تبدیلخواهان جنسیای را مورد مطالعه قرار میدهد که جنسیت خود را از مرد به زن تغییر دادهاند.
در این مطالعه روش تحقیق به صورت کیفی است و تعداد مشارکتکنندگان ۹ نفر(۷ آمریکایی اروپایی، ۱ لاتین و ۱ نفر دورگه)، افرادی که خواهان تغییر جنسیت از مرد به زن بودند. رِنج سنی این افراد بین ۲۰ تا ۶۶ سال بوده است. ۴ تا ازین تبدیلخواهان جنسی دگرجنسخواه بوده، ۲نفر دارای علاقمندیهای جنسی به هر دو جنس، ۲نفر همجنسگرا و یکی از اینها نمیتوانست گرایش جنسی خود را به روشنی مشخص کند. ۷تن از مشارکتکنندهها ازدواج کرده بودند (۵ طلاق گرفته، ۱ جداشده و یک بیوه)، و ۲ مشارکتکننده باقیمانده مجرد بودند.۷ مشارکتکننده(۸/۷۷%) پدر بوده و حداقل یک فرزند داشتند. ۳ مشارکتکننده(۳/۳۳%) دبیرستان را تمام کرده اند، ۳ نفر(۳/۳۳%) یک سال در کالج درس خواندهاند و ۲ نفر(۲/۲۲%) دو سال در کالج درس خوانده بودند و یکی از آنها(۱/۱۱%) نیز فارغالتحصیل شده بود. ۵ مشارکتکننده(۶/۵۵%) کار تماموقت داشتند، ۳ مشارکتکننده(۳/۳۳%) بیکار بوده و یکی(۱/۱۱%) بازنشسته بود. سنی که مشارکتکنندگان گزارش کرده اند بهعنوان سنی که متوجه شده اند جنس بیولوژیکیِشان با هویت جنسیتیِشان متناسب نیست بین ۵/۳ تا ۷ سال است. بعد از تشخیص GID، ۵ مشارکتکننده آماده برای عمل جراحی SRS بودند، ۳ نفر تنها هورموندرمانی را انجام میدادند و تمایلی برای انجام عمل جراحی نداشتند و ۱ نفر عمل جراحی را انجام داده بود. اطلاعات توسط مصاحبهای عمیق نیمهساختیافته گردآوری شده بود.
نتایجی که از این مطالعه بهدست آمده است در ۳ حوزه تقسیم بندی می شود: تحصیل، شغل و انتظارات نقش جنسی/جنسیتی. در زمینه تحصیلات، تعداد زیادی از مشارکتکنندگان برادامه تحصیل بعد از تغییر جنسیت تاکید داشتند که این موضوع برای کمک به انجام شغلهای حرفهای بود. در واقع مشارکتکنندگان شرح می دهند که حالا میتوانند برای کامل کردن درسشان و دریافت مدرک تحصیلی به مدرسه بازگردند. آنها به این نکته اشاره کردند که ادامه تحصیل و آموزش دیدن برای آنها موقعیتهایی را فراهم می کند که بتوانند شغلهایی را انتخاب کنند که بیشتر متناسب با هویت جنسیتیِشان است. همانطور که (چوپ[۵۰] و استورم، ۲۰۰۹) بیان می کنند محیطهای کاری برای افراد تبدیلخواه جنسی بسیار می تواند وحشتناک باشد به علت تبعیضهایی که علیه آنها وجود دارد. بنابراین قابل درک است که مشارکتکنندگان ما خواستار آموزش و تحصیلات بیشتر باشند که این به امنیت شغلی آنها کمک خواهد کرد و میتوانند در زمینههایی فعالیت کنند که متناسب با جایگاه ترنس بودنشان است و مجبور نباشند تبعیضهای محیط کاری را تحمل کنند. در زمینه شغلی، بیشتر این مشارکتکنندگان، بعد از تغییر جنسیت شغل خود را تغییر دادند. همچنان که محققان بیان کرده بود، این تغییر تمایلات شغلی در زنان تبدیلخواه جنسی برای آنان این موقعیت را فراهم می کند که به صورت آزادانه ایدهآلهای زنانه خود را بیان کنند که هنگامیکه در محیطهایی کار میکردند که مردانه محسوب میشد از بیان آنها ناتوان بودند. برطبق آنچه که (چوپ و استورم، ۲۰۰۹) بیان کرده اند، کارمندهای تبدیلخواه جنسی بهندرت در محیط کاری مورد دفاع واقع میشوند، بلکه بیشتر هویت جنسیتیشان آنها را در معرض انواع تهدیدات فیزیکی، آزار و اذیت جنسی و آزارهای روانی و عاطفی قرار میدهد. ما همچنین این نکته را مورد ملاحظه قرار میدهیم که MTF های مورد مطالعه ما مزاحمتهایی را در محیط کاری به علت داشتن شغلهایی قبل از تغییرجنسیت در محیط مردانه، تجربه کرده باشند. تحقیق شایان ملاحظهای آزارهای مداوم زنان استخدام شده در محیطهای مردسالارانه مستند کرده است. بعضی دانشمندان معتقدند که این مزاحمتهای کاری کاملا عمدی است، به علت اینکه از ورود زنان به محیطهای مردانه جلوگیری شود. بنابراین این که مشارکتکنندگان MTF مورد مطالعه ما که در محیطهای مردانه باقی ماندهاند، گزارشهایی از تجربیات آزارهای محیط کاری را بیان می کنند کاملا باورکرنی است. اُنیل[۵۱] و همکاران(۲۰۰۸)، شرح می دهند که موانع و اعمال تبعیضآمیز در مورد تبدیلخواهان جنسی در محیطهای کاری، ممکن است به دلیل ناآگاهی و داشتن اطلاعات ناکافی درباره هویت این افراد باشد. در مورد انتظارات نقش جنسی/جنسیتی، در واقع جنبه های اجتماعی هویت جنسیتی مرتبط است با راههای متنوعی که آن در خارج بیان می شود، شامل انتخاب لباس، مدل مو، رفتارها، نحوه صحبت کردن، و حتی انتخاب حرفه (ساینگ[۵۲] و همکاران: ۲۰۱۰). تحقیقات تجربی نشان داده است که، افرادی که درگیر رفتارهای ناهمنوای جنسیتی هستند، اغلب توسط اعضای خانواده و همسالانشان، مورد انتقاد واقع شده، تنبیه و طرد میشوند. بهطورمداوم، مشارکتکنندگان این مطالعه بیان می کنند که، باوجود اینکه انجام دادن فعالیتهای مردانه کاملا با هویت جنسیتی آنها ناهماهنگ است، اما آنها شغلهایی را در حوزه مردانه دنبال می کنند بهاینخاطر که نمیخواهند پدران خود را ناامید کنند. مشارکتکنندگان MTF مورد مطالعه ما قبل از تغییرجنسیت، شغلهایی را در حوزه های مردانه داشته اند. بیشترشان این موضوع را بیان می کنند که انتظارات و فعالیتهای مردانه ناسازگار با انتظارات نقشهای جنسیتی زنانه بعد از انتقال است. مشارکتکنندگان علاقهشان را به دنبال کردن شغلهایی را در حوزه زنانه برای مثال پرستاری بیان می کنند که این نیاز به پرورش استعدادهای درونی دارد (ایوان[۵۳] و دیکمن[۵۴]: ۲۰۰۹). مشارکتکنندگان دیگر درباره از دست دادن امتیازهای مرد بودن بعد از عمل جراحی تغییرجنسیت از مرد به زن صحبت کرده اند و ترس از آسیبپذیریهای فیزیکی هنگامی که به عنوان یک زن زندگی می کنند. کاهش قدرت و جایگاه برای تبدیلخواهان جنسی MTF که بیشتر زندگیشان را از امتیازاتی که با توجه به مردبودنشان داشتند، لذت بردند، می تواند مایوسکننده و در بعضی اوقات ناخوشایند باشد. این افراد بعد از تغییرجنسیت، در دنیای حرفهای خود بهعنوان زن تجربیاتشان کمتر بر پایه انصاف و عدالت است (بران و همکاران: ۲۰۱۲).
- فرانک لوییس(۲۰۰۲)، در مقالهای تحت عنوان «شرح روابط پایدار در میان FtMها و MtFها: یک تفاوت چشمگیر»، به بررسی پدیده تبدیلخواهی جنسی پرداخته است. این مقاله نشان میدهد که چرا FtMها به نظر میرسد که نسبت به MtFها در برقراری روابط پایدار موفقترند. درانجام اینکار، درک این موضوع حائز اهمیت است که زن بودن و مرد بودن در یک بافت اجتماعی به چه معناست. این بررسی شامل جنبههایی از جنسیت، مانند وظایف روزمره مرتبط با جنسیت و برخی ملاحظات گرایش جنس و جنسی است.
تحقیق برروی تبدیلخواهان جنسی FtM و MtF به تعدادی از مهمترین تفاوتهای بین این دو گروه اشاره می کند، بهعبارت دیگر، گرایشات مختلفی که در مورد پوشیدن لباس جنس مخالف دارند و سطوح نسبی ثبات روانی. مطالعات اخیر نشان میدهد که این تفاوتهای فرض شده دارای مدرک و شاهدی نیستند. یک مدرک غیرقابل تردید اینست که FtMها توانایی بیشتری را برای بهدست آوردن و نگهداشتن شرکای جنسی ثابت دارند. مصاحبه بر روی هر دو گروه تبدیلخواهان جنسی آشکار می کند که توانایی نگهداشتن شریک جنسی ثابت مرتبط است با جامعهپذیری جنسیتی. اجتماعی شدن بهعنوان یک دختر و سپس بهعنوان یک زن، اهمیت پیوندهای عاطفی در روابط جنسی مانند پیوند و مراقبت را بالا میبرد. درمقابل، اجتماعی شدن بهعنوان یک پسر و سپس بهعنوان یک مرد، اهمیت بیشتر را برروی نقش شخصیت فیزیکی مرد و شریک جنسیاش در بهدست آورد و نگهداشتن رابطه جنسی قرار میدهد (لوییس: ۲۰۰۲).
- ان.پارولا(۲۰۱۰)، در مقالهای تحت عنوان «مطالعه کیفیت زندگی تبدیلخواهان جنسی بعد از عمل جراحی» به بررسی پدیده تبدیلخواهی جنسی پرداختهاند. در این پژوهش تعریف طبیعی که برای تبدیلخواهان داده شده است اینست که «داشتن یک هویت روانی که از جنسیت زیستی ظاهری آن متفاوت است.» آنها این موضوع را به عنوان اشتباه طبیعت میدانند و رنج بزرگی را تشریح می کنند و یک خواسته قوی برای تغییر را دارند. هدف در این پژوهش بررسی زندگی تبدیلخواهان جنسی قبل و بعد از عمل جراحی است و اینکه عمل تغییر جنسیت چه تاثیری بر کیفیت زندگی آنها می گذارد. فرضیه های پژوهش نیز به صورت زیر است:
- عمل تغییر جنسیت ابعاد مختلف زندگی تبدیلخواهان جنسی را در ابعاد مختلف بهبود میبخشد.
- بعضی از فاکتورها مانند جنسیت زیستشناختی تبدیلخواه و شخصیت او بر کیفیت زندگی او بعد از عمل تاثیر می گذارد.
روشی که در اینجا مورد استفاده قرار گرفته است مصاحبه نیمه ساخت یافته است. ۳۰ بیمار در این پژوهش از جنبه های مختلف زیر مورد مطالعه قرار گرفتهاند:
- فعالیتهای فیزیکی
- محدودیتها به علت شرایط فیزیکی
- دردهای جسمانی
- سلامت ادراکی
- سطح انرژی
- زندگی اجتماعی و رابطه با دیگران
- سلامت روان
- محدویتها علاوه بر سلامت روان
نتایج تحقیق نشان میدهد که، کیفیت زندگی برای تبدیلخواهان جنسی بعد از عمل تغییر جنسیت در جنبه های متنوع زندگی بهتر شده است. ۳۰/۲۸ نفر از آنها کاملا رضایت دارند و ۳۰/۲ نفر آنها تقریبا راضی هستند. اما نکته قابل توجه در این پژوهش اینست که دخترانی که جنسیت خود را به پسر تغییر می دهند نسبت به پسرانی که دختر میشوند زندگی اجتماعی و حرفهای بهتری را دارند. این تحقیق نشان میدهد که بطور میانگین ۸۸٫۱۵% دخترانی که به پسر تغییر جنسیت می دهند روابط بهتری دارند در مقابل پسرانی که به دختر تغییر جنسیت می دهند که ۷۱٫۷۱% است. سلامت روانی FtMها در ۹۰٫۲% آنها بهتر شده است در صورتی که این مقدار در MtFها ۸۸٫۹۵% است. در واقع FtMها در مقابل MtFها اعتماد بنفس بیشتری دارند و گروه دوم در زندگی روزانه خود شرمندهتر هستند که این بیشتر به شرایط فیزیکی آنها مربوط می شود. در واقع به نظر میرسد که عمل تغییر جنسیت نتایج مثبت بیشتری را برای دخترانی که به پسر تغییر جنسیت دادهاند دارد، چه از نظر اجتماعی، چه از نظر روابط جنسی و چه از نظر جنبه های روانی. این نتیجه می تواند اینگونه توضیح داده شود که که تبدیلخواهان زن به مرد نسبت به تبدیلخواهان مرد به زن مشکلات کمتری در پیدا کردن خود در جامعه دارند. این نتیجه این نکته را هم تایید می کند که تبدیلخواهان جنسی زن به مرد دارای ثبات بیشتری هستند و بهتر خود را با عمل تغییر جنسیت وفق می دهند و مشکلات آسیب شناختی روانی کمتری را دارند. علاوه براین، تحلیل مصاحبات ما نشان میدهد که تبدیلخواهان زن به مرد پیچیدگیهای کمتری را عمل جراحی خود دارند و از نظر جنسی راضیترند (پارولا و همکاران: ۲۰۱۰).