جدول ۴-۱۱، به بررسی معناداری تفاوت اختلال رفتاری در سه گروه کودکان بی سرپرست، بد سرپرست و عادی، با بهره گرفتن از روش آماری شفه می پردازد. نتایج جدول نشان می دهد که بین سه گروه فوق در مقیاس اختلال رفتاری تفاوت معناداری وجود دارد. این تفاوت در سطح ۰۵/۰ بین گروه کودکان بی سرپرست و کودکان عادی معنادار است.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
نتایج مطالعه حاصل از مقایسه سه گروه نوجوانان دختر و پسر بی سرپرست، بد سرپرست و عادی نشان داد که تفاوت معناداری در سبک های مقابله ای و میزان تکانشگری سه گروه وجود ندارد. اما تفاوت معناداری در اختلالات رفتاری سه گروه مشاهده شد نتیجه اینکه نوجوانان
بی سرپرست و بد سرپرست بیش از نوجوانان عادی نمرات اختلال رفتاری را گزارش کردند.
۵-۱- بحث یافته اول
بین سه گروه بد سرپرست، بی سرپرست و عادی از نظر اختلالات رفتاری تفاوت معناداری وجود دارد.
یافته های مطالعه حاضر همسو با مطالعات رهنر، به نقل از رئیسی،۲۰۰۰؛ راس آلن ، ۱۳۷۶؛ ولر و همکاران، ۲۰۰۰؛ کاهینی، ۱۳۷۹؛ علیزاده، ۲۰۰۲؛ کی تسلی، ۲۰۰۰ به نقل از ولف، ۱۹۸۸؛ می باشد. این مطالعات به رابطه بین تاثیر مشکلات خانوادگی شامل طلاق، فوت والدین و والدین بد سرپرست در شکل گیری اختلالات رفتاری در کودکان اشاره دارند.
با توجه به اینکه کودکان بی سرپرست و بد سرپرست از داشتن خانواده و روابط صمیمانه محروم هستند، به نظر می رسد مشکلات زیادی در اختلالات رفتاری دارند. در تبیین این مسئله می توان به سبک های دلبستگی اشاره کرد. کودکان ساکن در مراکز نگهداری شبانه روزی که وابسته به بهزیستی هستند می توانند نیازهای روحی شان را درعمل و با اختلالات رفتاری بروز دهند.
از هم پاشیدگی سازمان اصلی خانواده ضربه مهلکی به آینده فرزند در اجتماع می زند. تغییراتی که بر اثر مرگ والدین و یا یکی از آن دو، طلاق و ترک خانواده در زندگی کودکان به وجود می آید نقش موثری در گرایش آن ها به بزهکاری دارد.افراد بزهکار بیش از سایر افراد غیر بزهکار به خانواده های از هم پاشیده تعلق دارند (راس آلن، ۱۳۷۶).
کودکی که والدین خود را به دلیل مرگ یا جدایی و یا طلاق از دست می دهد دچار بحران های روانی می شود که به ایجاد احساس حقارت و ناایمنی او منجر می شود. این موضوع به خصوص بر روی کودکان دبستانی نمود بیشتری دارد، زیرا این زمان درست موقعی است که کودکان نیاز به محبت و حمایت والدین خود دارند. تحقیقات دامنه داری در مورد تأثیر خانواده های گسسته روی کودکان انجام شده است و گزارش ها نشان می دهند که زندگی اجتماعی و عاطفی و حتی فکری این کودکان تحت تأثیر بد این نوع خانواده ها قرار می گیرد و نتایج، بیانگر این واقعیت می باشد که کودکان متعلق به خانواده های از هم گسسته در مقایسه با کودکان متعلق به محیط های خانوادگی گرم و صمیمی دارای مشکلات جسمی، عاطفی، اجتماعی و رفتاری بیشتری می باشند و به طور کلی ناسازگارترند (لاک و همکاران، ۲۰۰۶).
مطالعات نشان داده اند که بین خانواده و سلامت روانی حاکم بر آن رابطه وجود دارد، یعنی بین سبکهای فرزند پروری و بهداشت روانی افراد ارتباط میباشد. در صورتیکه والدین مستبد بیش از سایر والدین،اضطراب فرزندان را فراهم میآورند، بعد از این سبک والدین بی اعتنا قرار دارند ( رهنر[۲۹۰]، ۲۰۰۰، به نقل از رئیسی، ۱۳۸۵). میزان افسردگی و اضطراب دختران خانوادههای گسسته بیش از پسران است (کاهنی وهمکاران، ۱۳۷۹،همان منبع). هر قدر وابستگی نوجوان به خانواده قوی تر باشد، از شدت عمل خلاف او کاسته میشود.( محمدرضا مشکاتی و زهرا السادات مشکاتی، ۱۳۸۱، به نقل از رئیسی، ۱۳۸۵). بین عملکرد خانواده وسلامت روانی نوجوان رابطه معناداری وجود دارد(حسینیان وهمکاران،۱۳۸۴، به نقل از رئیسی، ۱۳۸۵). والدین مستبد وبی اعتنا زمینه افسردگی را برای فرزندان خود فراهم میکنند. بین شیوههای فرزندپروری و روابط درون خانواده با ابتلا به اعتیاد رابطه وجود دارد، تحقیقات نشان میدهد که طردشدگی وفقدان رابطه گرم و عاطفی در بین خانواده های معتادین بسیار بالاست (امل کمپ[۲۹۱] و هرس[۲۹۲]، ۱۹۸۸، به نقل از رئیسی، ۱۳۸۵).
ناتوانی والدین در هماهنگ کردن رفتارهایشان با نیازهای کودک باعث بروز رفتارهای بازداری زدایی و کنترل نشده در بعضی کودکان می شود . ویژگی های کودک و خانواده با هم عمل می کنند ، همان گونه که خلق بی توجه و تکانشی نوزادان در ایجاد مشکلاتی برای والدین در درک و حساسیت به نوزادان مؤثر است ، این امکان نیز وجود دارد که در محیط های خانوادگی حساس و پاسخگو –که عوامل حمایتی بشمار می آیند – رشد خودگردانی کودک تسهیل شود و در نتیجه حتی کودکانی که آمادگی زیستی برای ADHD دارند ممکن است نشانه های اختلال آنها ضعیف شود و یا خاتمه یابد.
پژوهشهای جدید نشان میدهند که یک رویکرد چند وجهی شامل روان درمانی غالباً موثرترین روش برای درمان اختلالات رفتاری است. اکثر بیمارانی که اختلال رفتاری دارند وقتی به دوران بزرگسالی میرسند مشکلشان برطرف میگردد امّا تعدادی از بیماران مشکلشان در دوران بزرگسالی نیز ادامه مییابد و به اختلال شخصیت جامعهستیزی تبدیل میشود.
۵-۲بحث یافته دوم
بین سه گروه بد سرپرست، بی سرپرست و عادی از نظر مهارت های مقابله ای تفاوت معناداری وجود ندارد.
یافته مطالعهی حاضر، یافتههای اسدی، صادقی و همکاران، ۲۰۰۶ پسندیده، ۱۳۸۶ و کن، ۲۰۰۷ را تایید نمی کند. بر اساس این یافته به نظر می رسد نوع سرپرستی تاثیری بر سبک مقابله ای نوجوانان ندارد و احتمالا عوامل تعیین کننده دیگری مطرح هستند. از جمله می توان به عامل زندگی گروهی نوجوانان در مراکز نگهداری اشاره نمود. در واقع زندگی گروهی در جمع همسالان به کودکان مهارت های ارتباطی و مهارت های مقابله ای را می آموزد و می تواند در جهت جبران خانواده نداشته این کودکان باشد.
همان گونه که رفتارهای فرزندپروری حساس و پاسخگو باعث رشد مهارت های خودگردانی کودک می شود (کرنبرگ ، سپلتز و دکلین ، ۱۹۹۳؛کوچانسکا، ۱۹۹۳؛ اولسون ، بینس و بیلز،۱۹۹۰) . بیشک در تعیین رفتار بارز و آشکار کودک، واکنشهای عاطفی، ادراک، نگرشها و ارزشهای او، خانه و خانواده از اهمیت خاص برخوردار است. خودپنداشت و احساس ارزشمندی کودک از نگرش اعضای خانواده نسب به او، نشأت میگیرد. بنابراین آثار و نفوذ خانواده در رشد کودک بیشمار است و میتواند در ایجاد سازش کودک تسهیل کننده و یا باز دارنده باشد (سیگلند، ۲۰۰۵). اما در دوران نوجوانی پس از والدین، اهمیت همسالان در اجتماعی شدن و آموزش سبک های ارتباطی و مقابله ای با استرس، بالاخص در نوجوانان می تواند نقش مهمی بر شکل گیری مهارت های فرد داشته باشد. بنابراین مراکز نگهداری و خوابگاه هایی که شامل مجموعه از افراد از جمله همسالان است منجر به رشد برخی مهارت ها از جمله سبک های مقابله ای افراد می شود.
۵-۳ بحث یافته سوم
بین سه گروه بد سرپرست، بی سرپرست و عادی از نظر تکانشگری تفاوت معناداری وجود ندارد.
یافته مطالعه حاضر، یافتههای ریب، ۲۰۰۶؛ مکری ، ۱۳۸۶ و اختیاری ، ۱۳۸۷، را تایید نمیکند. بسیاری از نوجوانانی که آشفتگی های هیجانی تجربه میکنند، توانایی خود در کنترل خشم، دلسردی و مناقشه را از دست دادهاند. آنها معمولاً خیلی زودتر از همسالان خود عصبانی میشوند و شدت عصبانیت آنها نیز بیشتر است. تکانشگری در نشان دادن خشم، به خوبی نشان میدهد که چیزی باعث ناراحتی مزمن این نوجوانان و بالا رفتن سطح دلسردی و نومیدی آنها شدهاست. از آن مهمتر، تکانشگری نشان میدهد که نوجوان در حال کشمکش است تا سرچشمههای خشم را نادیده بگیرد و این کار را با تظاهر به این که منابع خشم اصلاً وجود ندارد، انجام میدهد. خشم سرکوب شده و نحوه تغییر مکان دادن آن، از عارضههای معمولی نوجوانانی است که، برای یافتن راه حل مشکلات خود، به روش های غیر عادی جذب میشوند(موریاتی، ترجمه گنجی، ۱۳۸۷). بنابراین بررسی میزان تکانشگری در قشر نوجوانان تحت تاثیر عوامل سنی آنها که بر گرفته از رشد شناختی و بلوغ جسمانی و جنسی می باشد، قرار می گیرد. بر همین اساس عدم معناداری تفاوت میزان تکانشگری در سه گروه کودکان بی سرپرست، بد سرپرست و عادی بر اساس ویژگی های دوران نوجوانی تا حدی قابل تبیین است.
۵-۴ نتیجه نهایی
به نظر می رسد شرایط رشدی در دوران نوجوانی که شامل رشد شناختی و رشد اجتماعی می باشد بر یافته های حاضر تاثیر گذاشته است. از طرفی حضور نوجوانان در گروه مراکز نگهداری و خوابگاهی منجر به رشد مهارت های مقابله ای ایشان شده و تفاوتی در سبک مقابله ای آنها با نوجوانانی از خانواده های عادی وجود ندارد. همچنین به نظر می رسد بلوغ نوجوانی همراه با میزانی از تکانشگری و ریسک پذیری است که در این مطالعه هم در نوجوانان عادی و هم در نوجوانان بدسرپرست و بی سرپرست به یک اندازه گزارش شده است.
اما به نظر می رسد عدم حضور خانواده ای سالم و کمبودهای عاطفی در کودکان بی سرپرست نقش مهمی در شکل گیری اختلالات رفتاری ایشان داشته است. نوجوانی دوره شکل گیری هویت است، کودکی که از نعمت داشتن والدینی که در دوران کودکی به او هویت دهند محروم بوده است حال در شکل دهی هویت سالم دچار مشکل می شود و می تواند ریشه در سبک های دلبستگی دوران کودکی داشته باشد که مجموع این عوامل منجر به افزایش اختلالات رفتاری در این کودکان می شود.
۵-۵ محدودیت های پژوهش
با توجه به این که پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای است و کنترلی روی شرایط پژوهش صورت نگرفته ممکن است برخی از متغیرهای مزاحم از جمله هوش، سبک وابستگی آزمودنی ها و برخی عوامل دیگر در این پژوهش کنترل نشده باشند.
به علت نمونه گیری در دسترس تعمیم یافته ها باید با احتیاط صورت گیرد.
۵-۶ پیشنهادهای کاربردی
با توجه به این که کودکان بی سرپرست از اختلالات رفتاری رنج می برند این تحقیق بررسی و تشخیص سیستم های حمایتی این گروه راپیشنهاد می دهد.
- با توجه به ماهیت موضوع پژوهش پیشنهاد می شود در پژوهشهای بعدی علاوه بر پرسشنامه خودگزارشی از روش مصاحبه بالینی نیز برای جمع آوری داده ها استفاده شود.
منابع
منابع فارسی
آدامز، م (۱۳۷۹). روانشناسی کودک محروم از پدر، ترجمه خسرو باقری و محمد عطاران، چاپ دوم، انتشارات موسسه منادی تربیت
آنتونی موریاتی: روانشناسی ساتانیسم (شیطان پرستی) :مترجم: مهدی گنجی ویراستار: دکتر حمزه گنجی ناشر: نشر ساوالان.
اتکینسون، ریتا ال و همکاران، متن کامل زمینه ی روانشناسی هیلگارد. ترجمه ی محمد تقی براهنی و همکاران، تهران، انتشارات رشد، ۱۳۸۵.
احمد پور، محمد، ۱۳۸۸، بررسی رابطه بین هوش هیجانی و تعهد سازمانی مدیران شعب بانک سپه، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز، دانشکده مدیریت.
احمدی،محمدی (۱۳۸۰). بررسی اثربخشی آموزش های حل مساله بر برخی از ویژگی های شخصیتی نوجوانان تحت پوشش مراکز شبانه روزی استان تهران،پایان نامه کارشناسی ارشد.دانشگاه علامه طباطبایی
ﺍﺧﺘـﯿﺎﺭی، ﺡ .، ﺻـﻔﺎﯾﯽ، ﻩ .، ﺍﺳـﻤﺎﻋﯿﻠﯽ ﺟﺎوﯾـﺪ، ﻍ .، ﻋﺎﻃﻒ وﺣﯿﺪ، ﻡ.، و ﻋﺪﺍﻟﺘﯽ، ﻩ. (۱۳۸۶). ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺭوﺍﯾﯽ و ﭘﺎﯾﺎﯾﯽ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎی ﻓﺎﺭﺳﯽ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺁﯾﺰﻧﮏ، ﺑﺎﺭﺕ، ﺩﯾﮑﻤﻦ و
اختیاری، حامد و همکاران. تکانشگری و ابزارهای گوناگون ارزیابی آن. بازبینی دیدگاه ها و بررسی های انجام شده (۱۳۸۷). مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال چهاردهم، شماره ۳، ۲۴۷-۲۵۷.
اﺧﺘﻴﺎری، ﺣﺎﻣﺪ؛ رﺿﻮان ﻓﺮد، ﻣﻬﺮﻧﺎز و ﻣﻜﺮی، آذرﺧﺶ. (۱۳۸۷). ﺗﻜﺎﻧﺸﮕﺮی و اﺑﺰارﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ارزﻳﺎﺑﻲ آن: ﺑﺎزﺑﻴﻨﻲ دﻳﺪﮔﺎه ﻫﺎ و ﺑﺮرﺳﻲ ﻫﺎی اﻧﺠﺎ م ﺷﺪه. ﻣﺠﻠﻪ رواﻧﭙﺰﺷﻜﻲ و رواﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺑﺎﻟﻴﻨﻲ اﻳﺮان. ﺷﻤﺎره .۳
اختیاری، حامد؛ صفایی، هومن؛ اسماعیلی جاوید، غلامرضا؛ عاطف وحید، محمدکاظم؛ عدالتی، هانیه؛ مکری، آذرخش (۱۳۸۷). روایی و پایایی نسخه های فارسی پرسشنامه های آیزنک، بارت،دیکمن و زاکرمن در تعیین رفتارهای مخاطره جویانه و تکانشگری. مجله رواپزشکی و روان شناسی بالینی ایران،سال چهاردهم،شماره سوم،۳۲۶-۳۳۶.
افروز، غلامعلى، و صالح، علیرضا (۱۳۸۷).استرس در محیط هاى شغلى و روش هاى مقابله. تهران: دانشگاه الزهرا .
اکوچیان، شهلا، رو حافزا، حمیدرضا، حس نزاده، اکبر، و محمدشریفى، حمیده (۱۳۸۸). ارتباط حمایت اجتماعی با راهبردهای مقابله با استرس در پرستاران بخش روانپزشکی. مجله دانشگاه علوم پزشکى گیلان، دوره۱۸، شماره۶۹، ۴۱-۴۶.
بابایی، ناصر (۱۳۹۱).نگرشی بر پدیده بی سرپرستی ومشکلات فرزندان دور از خانواده .روزنامه اطلاعات.