«… تجار بزرگ و معتبر ایرانی که در شهرهای مهم، شعبات تجارتی دارند، در هر یک از آن شهرها خانهای هم خریده و زنانی را هم گرفته و در آن خانهها گذاشته اند که هر وقت برای کارهای تجارتی به آن شهر رفتند، به خانه خود رفته و با زن خود همبستر شوند. و به عبارت دیگر، علاوه بر تجارتخانه، خانه آنها هم در شهرها شعباتی دارد»
کارری درباره یکی از سنن عشاق زمان صفویه مینویسد:
« مردان ایرانی در پارهای موارد، برای نشان دادن شدت علاقه خود به زنی، بازوی خود را با آهن تفته، داغ می کنند و میخواهند بگویند که آتش عشق دلشان از آتشی که بازویشان را داغ می کند، سوزناکتر است. یکی از بزرگ زادگان که با من دوستی نزدیک داشت، سوختگیهای متعددی را که در بازو و دیگر نقاط بدنش داشت، به من نشان میداد و میگفت: این کار را برای اظهار شدت علاقهام به یک زن صیغهای که همواره با زن اولم در جدال بود، کردهام.» (مهرآبادی،۱۳۷۹).
پولاک درباره رواج تعدد زوجات در دوره قاجار مینویسد:
« فتحعلی شاه، چند صد زن داشت و چون همه برایش فرزندانی هم آوردهاند، تعداد عقبه و اولاد او در زمان حال، پس از هشتاد سال (در زمان ناصرالدین شاه) به پنچ هزار تن بالغ شده است. به همین دلیل هم به وی (آدم ثانی) لقب دادهاند. البته فقط معدودی از این شاهزادگان توانستند با پدر به همچشمی برخیزند. ولی به هر حال، بسیاری از آنان فقط حدود چهل زن داشتند. این را هم باید گفت که این مورد در شمار مستثنیات است.»
«در شهرها فقط خانها و مامورین دولت، سه تا چهار زن میگیرند. اصناف پیشهور و بازرگان نمی توانند از عهده مخارج چند زن برآیند و از طرف دیگر چون از بی نظمی و ولخرجی بیزارند، به یک همسر اکتفا می کنند.
« در دشتها و همچنین نزد قبایل چادرنشین، رویه یک همسری رواج دارد؛ حداکثر آنکه یکی از روسا، دو تا سه زن بگیرد.»
« هرگاه خانی، شاهزاده خانمی را به زنی بگیرد یا اگر چنین زنی به وی تحمیل شود، رسم و نه شرع که هیچ تفاوت و تبعیضی را نمیپذیرد چنین ایجاب می کند که وی دیگر سوای شاهزاده خانم، هیچ زنی نداشته باشد و حتی مجبور می شود که تمام زنان قبلی خود را مطلقه سازد یا اقلا آنها را از منزل اخراج کند و از هر آمیزشی با آنان بپرهیزد.»
خانم شیل مینویسد: «به طوری که شنیدهام، وضع زنان روستایی و عشایر به مراتب بهتر از زنان شهری است. چون اغلب خواسته های آنان به وسیله شوهرانشان اجابت می شود و طلاق در میانشان کمتر اتفاق میافتد و مردها هم معمولا بیشتر از یک زن نمیگیرند. ولی در شهرها موضوع به صورت دیگری است: در اینجا زن اگر جوان و قشنگ و یا از خانوادههای متشخصی باشد، مسئله زنان اضافه، کمتر به میان می آید. ولی اگر زنی پا به سن گذاشت و جذابیت خود را از دست داد، باید غرق در کارهای سخت و کمرشکن خانه شود و با حسرت به زنهای جدیدی که جایش را در دل شوهر گرفتهاند، بنگرد.»
«… زمانی که زن تازهای وارد خانه مرد می شود، معمولا پول تو جیبی و عیدی زن سابق کم می شود و هزینه خرید لباس و وسایل او نیز کاهش مییابد. اگر بچهای داشته باشد، غالبا علاقه شوهرش از او هم بریده می شود و اگر بی فرزند باشد و رقیب تازه واردش برای شوهر او نوزادی بیاورد، سرنوشت مصیبت باری در انتظار او خواهد بود.» (مهرآبادی،۱۳۷۹).
« مطابق رسم و قاعده، زنی که با شوهر خویشاوندی دارد، مرتبه اول را احراز می کند. وی امور خانه را میگرداند، سهم روزانه برنج، هیزم، نان و غیره را تقسیم می کند و حق همبستری را معلوم میدارد و بر دیگر زنان، چنان اعمال نفوذ می کند که آنها در حضور وی، بدون اجازه، حق نشستن و قلیان کشیدن ندارند.»
« حال، هرگاه یکی از زنان، بچههایی آورد یا بخت با وی همراه بود که مرگ، آنان را در نرباید، دیگر می تواند به جای زنی که با شوهر قرابت دارد، زن سوگلی باشد.»
«همه زنان دیگر به زنی که از لحاظ نسب، شاهزاده خانم باشد، احترام میگذارند و هرگاه در اندرون به آنها و بچه شان جای کوچکی واگذار شود، دیگر خود را خوشبخت میشمارند.» (همان،۱۳۷۹).
۳-۱۴-۱- تعدد زوجات در زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار
دالمانی مینویسد:«سابق بر این تعدد زوجات در میان برزگان و ثروتمندان معمول بود. ولی مدتی است که این رسم تا اندازهای متروک شده است و قناعت کردن به یک زن تقریبا در تمام طبقات اجتماعی عمومیت پیدا کرده است. مردی که با دختر اصیل و نجیبی تزویج کرده است نمیتواند زن دیگری را با او هم مقام نماید، زیرا در این صورت زن اولی موجبات بر هم زدن عیش او را فراهم میسازد و درصدد قتل او بر می آید و او را مسموم می کند. در باختر از روی عدم بصیرت درباره حرمهای شرقیان قضاوت می کنند و مطابق داستانها و روایاتی که شنیدهاند به زبان و قلم میآورند. تمام ایرانیان میدانند که ناصرالدین شاه پس از مرگ ۵۰۰ زن بیوه بر جای گذاشت. علت آن این بود که او به دختران روستایی علاقه زیادی داشت و در مواقعی که به عزم شکار از شهر خارج میشد و از دهکدههای مسیر خود عبور مینمود از قبل چند نفر خواجه را میفرستاد تا مردان را از مسیر او دور نمایند و بر عکس زنان و دوشیزگان زیباروی را وادار میکردند که با قشنگترین لباسها در مسیر او حاضر شوند تا در موقع ورود شاه، صفی تشکیل دهند و از نظر اعلیحضرت بگذرند. شاه هم با دقت مثل اینکه از صفوف نظامیان سان می بیند، به تماشای آنها میپرداخت و زیباترین آنها را که مورد پسند او واقع میگردید، به عنوان یادگار این ناحیه به اندرون خود میفرستاد و غالبا سواره از آنها سان میدید و به کرشمهها و تبسمات تحریک کننده آنها نگاه میکرد. زنان و دوشیزگان هم در حاضر شدن، ابا و امتناعی نداشتند، بلکه با کمال سرور و شعف به این کار تن در می دادند. زیرا همانطور که مردان آرزوی رسیدن به مقام صدرات و وزرات را دارند. زنان هم بیشتر از مردان آرزو دارند که صیغه شاه شوند و به حرمسرای سلطنتی وارد گردند و در ثروت و نعمت غرق شوند و اگر احیانا شاه تعلق خاطری به آنها پیدا میکرد، بدون تردید والدین و اقوام و بستگان آنها نیز دارای مقام و منزلت رفیعی می شدند و تمکنی پیدا میکردند.
« علاوه بر این لعبتان که ناصرالدین آنها را بشخصه انتخاب میکرد،گاهی هم حکام ایالات برای خوش آمد او و ترقی مقام خود بهترین و قشنگ ترین دوشیزه ها را به عنوان پیشکش برای او میفرستادند.»
« اما حرم سلطنتی و اطرفیان او را نباید اساس تعدد زوجات قرار داد. ایرانی عموما به یک زن تنها قناعت می کند و آن هم زنی است که والدین برای او انتخاب مینمایند و اگر دارای ثروتی شد و خواست زندگانی یکنواخت خود را تغییر دهد و تفریحی بکند، زن جوان قشنگی را به عنوان کنیزی خریداری کرده، به خانه می آورد. ولی این تازه وارد هرگز به مقام زن اولی نخواهد رسید و مرد مجبور است که همیشه مطیع زن نخستین باشد. به هر حال، ایرانی خوب می داند که تعدد زوجات باعث خصومت و نفاق و نقار و مخصوصا موجب پریشانی احوال او میگردد و اولین کسی که در این صحنه حزن انگیز حسادت و رقابت قربانی می شود، همان مردی است که مبادرت به چنین عملی کرده و نزاع و نفاق دائمی را در کانون خانوادگی راه داده است.» (بیشوب،۱۳۷۵).
۳-۱۴-۲- تعدد زوجات در میان برخی از اقوام ایرانی
ایزابلا بیشوپ در مورد تعدد زوجات در میان بختیاریها، در زمان ناصرالدین شاه قاجارمینویسد:«معمولا روسای طوایف (بختیاری) با زنان متعددی ازدواج می کنند و تا آنجایی که استطاعت مالیشان اجازه دهد، تعدادی همسر در خانه نگهداری می کنند. شنیدم بعضی از مردان، دو، سه و حتی چهار همسر اختیار کرده اند. تعداد زوجات خان هر چه بیشتر باشد، به قدر اعتبارش میافزاید. چرا که با داشتن همسر بیشتر، طبعا پسران و دختران زیادتری خواهد داشت. هر زن و شوهر، صاحب شش فرزند هستند و در اثر مرگ و میر زیاد، عدهای از کودکان تلف میشوند…» (بیشوب،۱۳۷۵).
لرد کرزن نیز آورده:« تعدد زوجات (در میان بختیاریها) تقریبا عمومیت دارد. حتی افراد فقیر هم بیش از یک زن دارند. از طرف دیگر، زنا بسیار نادر است و سعادت خانوادگی نیک تامین است.»
کلنل ییت که در اواخر زمان ناصرالدین شاه قاجار به میان کردان نواحی خراسان رفته بود، مینویسد:«تعداد بچههای این کردها واقعا زیاد بود. وقتی به آنها از این بابت تبریک گفتم، همگی خندیدند و گفتند که متاسف هستند که زنانشان بیش از یک بار در سال نمی توانند بچه بیاورند.» (مهرآبادی،۱۳۷۹).
ویشارد مینویسد:« تعدد زوجات که قبلا امری عادی و عمومی بود، تا حد قابل ملاحظهای در میان طبقات مرفه، منسوخ شده است و زنها و دختران از حرمت و آزادی بیشتری برخوردار هستند. این وضع، مخصوصا در شهرهای بزرگ، کاملا مشهود است و صاحب نظران معتقدند که رهایی زن از شرایط سخت زندگی در اندرون و حرمسرا، به تدریج، ایران را فرا خواهد گرفت. منتها سرعت آن بستگی به آمادگی و پذیرفتن خود زنان دارد.
«ابتدا باید در زمینه تعلیم و تربیت و بالا بردن سطح فرهنگ اجتماعی آنان برنامه های فشرده، سنگین و وسیعی اجرا شود تا خود بتوانند فرق میان آزادی و سوء استفاده از آزادی و هرزگی را تشخیص بدهند.»
« اخیرا یک زن با شهامت، از آنان که طرفدار و مدعی حقوق زنان هستند، مقاله تندی در یکی از روزنامههای ایران نوشته و در آن خواستار رسیدگی به وضع اسفبار زنان شده است. این اقدام، نشانه امید بخشی است که زنی با جرات بسیار، قدم به میدان می گذارد و مدعی معمولی ترین حقوقی در جامعه اش می شود که سالها از آن محرومش کرده اند.»
بلوشر در مورد تعدد زوجات در اوایل زمان رضاه شاه مینویسد:« فتحعلی شاه دو هزار همسر برای خود اختیار کرد و از ناصرالدین شاه نیز به ما خبر رسیده که در ییلاقها حدود سی زن با خود همراه میبرده است. اما رضاه شاه به دو زن بسنده کرد، یکی زنی سالخورده از خانوادهای فرودست که مادر ولیعهد و جانشین او بود و دیگری زنی جوان از خانوادهای نام آور.
«چون شایسته نبود که زنان بسیاری را در یک حرمسرا در کنار هم نگاه دارند، بلکه برای هر زنی خانهای جداگانه ترتیب میدادند، ناگزیر به دلایل اقتصادی، تعداد زنان کاهش یافت. بر طبق آنچه از منابع موثق شنیدم، در تهران با جمعیتی در حدود دویست و پنچاه هزار نفر، فقط هزار مرد بودند که دو زن داشتند و شمار مردانی که سه زنه بودند به کمی بیش از یک صد تن می رسید و البته تعداد مردان دارای چهار زن و بیشتر، از این هم کمتر بود. حد نصاب با مردی بود که هجده زن داشت.
اولئاریوس درباره ماجراهایی که از اختلافات میان زنان متعدد یک مرد در زمان صفویه پیش میآمد، مینویسد:« این تعدد زوجات و حرمسرایی که ایرانیها برای خود تشکیل می دهند، ضررها و ناراحتیهایی هم دارد که مردان به ناچار باید تحمل کنند. در این قبیل ازدوجها طبعا عشق و علاقه و اعتماد متقابل وجود ندارد. زیرا مردان نمی توانند همه زنان خود را یک اندازه دوست داشته باشند و بین آنها فرقی نگذارند؛ و بعلاوه عشق و علاقه و تمایلات جنسی یک مرد، وقتی میان چند زن تقسیم شود، طبعا ضعیف میگردد و به قدرت تمایلات مردی که فقط یک زن دارد، نیست. در این وضع، اگر زنی در حرمسرا مشاهده کنند که شوهرش به زن دیگر خود، توجه بیشتری داشته و شبها بیشتر سراغ او میرود، دچار حسادت، خصومت و تنفر نسبت به آن زن در عین حال شوهر خود میگردد و در نتیجه، آرامش خانه، به هم خورده و بین زنان، دعوا و نزاع و کتک کاری شروع می شود که به نتایج ناگوارتری ممکن است ختم گردد و مرد خانه هم دچار دردسر بزرگی می شود. به همین جهت، ترکها ضرب المثلی دارند که میگویند:
« ایکی ایشک، بیر کاروان ایکی آروات، بیر دیوان»
معنای تحت الفظی این شعر، آن است که: دو خر، یک کاروان. دو زن، یک دیوان. و منظور آن است که راندن دو الاغ تنبل در حکم حرکت دادن یک کاروان است و به اندازه اداره یک کاروان، زحمت دارد. و اداره کردن دو زن هم به اندازه اداره کردن یک ایوان و موسسه، کوشش و فعالیت میخواهد.
« حسادت و خصومت زنان حرمسرا و دسیسهها و نیرنگهای آنها غالبا مصیبتها و گرفتاریهایی برای شوهرانشان به بار می آورد که غیر قابل جبران بوده و ممکن است به قیمت جان آنها تمام شود. در این مورد، حکایات و ماجراهای زیادی را برای ما نقل کرده اند که ماجرایی را که مربوط به زمان شاه عباس است، در اینجا بازگو میکنم:
« در شماخی، خانی بود محترم و سرشناس که در تمام ایران به دلاوری، شهرت داشت. نام او ذوالفقار خان بود و خواهر سلطان خدابنده(پدرشاه عباس) را به همسری اختیار کرده بود. همسر خان وقتی مطلع شد شوهرش زن دیگری گرفته و به او عشق و علاقه زیادی میورزد، دچار حسادت و خشم زیادی شد که چگونه ذوالفقار خان، ملاحظه او را که دختر یک پادشاه است، نکرده و سرش هوو آورده است. از فرط عصابنیت و ناراحتی، در نامهای به شاه عباس نوشت که شوهر او نسبت به شاه، خیانت میخواهد بکند و قصد کشتن شاه و قیام را دارد. شاه عباس که مردی بدگمان بود و بدون جهت به اشخاص، سوء ظن می برد، دروغ زن را باور کرد و بدون آنکه تحقیقی در این باره بنماید، خان مشهد، یعنی قراچقای خان را که در آن موقع در اردبیل، نزد خودش بود مامور کرد به شماخی رفته و سر ذوالفقار خان را برای او بیاورد. قراچقای خان بلافاصله برای اجرای فرمان شاه، روانه شیروان شد و در دامنه کوهستانهای نزدیک شماخی، چادر زد و کسانی را فرستاد و به ذوالفقار خان پیغام داد که به آنجا بیاید (اولئاریوس،۱۳۶۹).
« ذوالفقار خان که سوابق دوستی طولانی با قراچقای خان داشت و بعلاوه از فرمان شاه، بدون اطلاع بود، نسبت به این دعوت دوست دیرین خود، بدگمان نشد و بلافاصله حرکت کرد و شب، دیر وقت به آن محل رسیده و در نزدیکی چادرهای قراچقای خان، چادرهای خود را بر پا کرده و تا روز بعد به استراحت پرداخت. اما قراچقای خان، فردای آن روز، صبح خیلی زود از خواب برخاست و با عده ای از نوکران و ملازمان خود به چادر ذوالفقار خان رفت و او را دید که بیدار شده، ولی هنوز از بستر بیرون نیامده است. با مهربانی و روی خوش به ذوالفقار خان سلام گفته و تکلیف کرد بلند شود، لباس بپوشد تا قدری قدم بزنند و راجع به مسائلی گفتگو نمایند. ذوالفقار خان بلند شد و لباس پوشید تا نماز بخواند و در همین موقع، قراچقای خان به نوکران خود اشارهای کرد و آنها طبق قراری که قبلا داشتند، بر سر ذوالفقار خان ریخته و او را به ضرب شمشیر کشتند و سرش را بریدند. قراچقای، سر بریده را برداشت و نزد شاه عباس برد که به او ارائه دهد (شاردن،۱۳۷۲).
پولاک درباره دردسر هوو در زمان ناصرالدین شاه بیان می کند: «سوزندهترین دردی که آتش به جان زن ایرانی میزند، زن جدید گرفتن شوهرش یا مهر ورزیدن بیشتر به هووی دیگری است. و همچنین بیان می کند: « هیچ زنی، نه برای خود و نه برای فرزندش، هرگز از غذا و دست پخت هوویش استفاده نمیکند. زیرا همواره از سوء نیت آنها در هراس است» (پولاک،۱۳۶۱).
پولاک مینویسد:« هرگاه زنی در یابد که شوهرش خیال گرفتن زن جدیدی دارد، دیگر می کوشد با تهدیدها، التماسها و گریهها وی را از آن باز دارد و اگر در چنین کاری توفیق نیابد، آن وقت می کوشد زن مورد نظر او را از چشم بیندازد و متهم کند. اما سرانجام، رضا به داده میدهد و با هووی خود آشتی می کند. نوعی سازش و حتی رقابت بین آنها برقرار میگردد و هر دو با توسل به خیانت، از شوهر خود انتقام میکشند (همان،۱۳۶۱).
خانم کارلا سرنا در توصیف یکی از صحنههای مختلفی که از زندگی اجتماعی مردم در بازارهای زمان ناصرالدین شاه قاجار مشاهده می شده، مینویسد:
« چند قدم آن طرفتر، پیرزنی زنگی، که کنیز یکی از خانوادههای بسیار متمول است، آمده است برای رنگ کردن ناخنهای خانم خود، حنا و برای آرایش مژگانش، سرمه بخرد. در حالی که عطار، حنا و سرمه را در کاغذ ضخیم خاکستری رنگی میپیچد، آنچنان با تآنی، نخ کلفت سفیدی را دور کاغذ میبندد که معلوم است میخواهد مجال کافی برای شنیدن صحبتهای جالب پیرزن داشته باشد. صحبتهایی که همه مربوط به اندورن است.
« کنیز پیر، ماجرای حسادت خانم خود را نسبت به یکی از کنیزهای خانه که جوانتر و زیباتر از خودش است با طول و تفصیل تمام به عطار تعریف می کند. گویا آقا برای آن کلفت هدیهای خریده بود که بدجوری کشف شده و موجب گردیده است آتش خشم خانم، شعله ورتر گردد و دختر بیگناه را متهم کرده است که میخواسته او را مسموم کند. روزی که آقا به حمام رفته بوده، خانم در غیاب وی دستور می دهد کنیز جوان را لخت کنند و او را بعد از چند بار در حوض حیاط اندرون فرو بردن، تا آنجا که کلفتهای دیگر، توان در بازو داشته اند کتکش بزنند. مجازات ظالمانهای که خود ناقل داستان نیز مجبور بوده است در اجرای آن شرکت کند؛ با آنکه میدانست در مورد تهمت سم خوراندن، آن بیچاره کاملا بیگناه است. پیرزن، بقیه داستان را چنین ادامه می دهد: خانم در کنار پنچرهای که به حیاط باز می شود، راحت روی مسند خود نشسته بود و به مخدههای کشمیری زردوزی شدهای هم تکیه داده و صحنه اجرای مجازات را تماشا میکرد. هراز گاهی نیز برای بقیه را بیشتر تهییج کند، داد می زد: بزنید، محکمتر بزنید (مهرآبادی،۱۳۷۹).
۳-۱۴-۳- عوامل تعدد زوجات در گذشته
با مطالعه منابعی متعدد که اکثرا به طور غیر مستقیم به زنان پرداخته است، چنین بر می آید که در گذشته عوامل مختلفی در تعدد زوجات نقش داشته است که میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
۱- پیری و از دست دادن زیبایی و جوانی زنان. این امر موجب می گردید که مرد به سراغ زنی جوان تر و زیباتر برود. یحی دولت آبادی در نوشته های خود به زنان ملا عباس مکتبدار اشاره می کند که یکی پیر و دیگری جوان بود که هر روز بین آن ها نزاع و کشمکش وجود داشت. چون مرد در خانه بود، زن پیر مشغول خدمت و زن جوان با معلم میزیست؛ و چون بیرون می رفت، پیرزن شروع به فریاد و بدگویی از زن جوان می کرد و زن جوان هم نظر به اطمینانی که از محبت شوهر نسبت به خود داشت، از جواب دادن به او عاجز نمیماند. زن اگر پا به سن می گذاشت و جذابیت خود را از دست می داد، باید غرق در کارهای سخت و کمرشکن خانه میشد و با حسرت به زن های جدید که جای او را در دل شوهر می گرفتند، مینگریست.
ازدواج زنان کم سن با مردان میان سال و یا بالاتر. زیرا ممکن بود مرد خیلی زودتر از زن خود بمیرد و زن جوان را تنها بگذارد و به دلیل عدم حمایت های قانونی و خانوادگی، زن مجبور می شد که به همسری مردی که زنان متعدد داشت درآید. منابع بر این مسئله تاکید می کنند و می نویسند دختری که در سن دوازده سالگی با مردی در حد سنی پدربزرگش ازدواج میکرد، باعث به وجود آمدن بیوه های زیادی می شد، زیرا بسیاری از این زنان بعد از مرگ همسرانشان بدون پشتوانه و عایدات رها می شدند و ناچار برای ادامه زندگی به همسری چندم مردان در می آمدند.
۳- زنان بیپشتوانه و بیدرآمد مالی که همسرانشان مرده بودند. این زنان به دلیل عدم حمایت اجتماعی مجبور میشدند که به سهولت به ازدواج موقت مردان درآیند. دخترانی که بیوه میشدند، چون درآمدی نداشتند، تعدادی صیغه میکردند و طلاق می دادند. در این باره کرزن به زنانی اشاره می کند که در مشهد به صیغه موقت زوار در میآمدند و این امر خود نوعی اشتغال برای آنان محسوب میشد.
گزارشهای نظمیه نیز به مواردی که زنان بی سرپرست به راحتی صیغه میشدند، اشاره دارد. از جمله گزارش می دهند که “میرزا محمد علی پسر معتمدالسلطنه” ضعیفهای را برای خودش به ماهی ده تومان صیغه کرده است. هم چنین، به اجزای پلیس اطلاع دادند که کربلایی حسن نوکر حاجی محمد حسین امین دارالضرب ضعیفه فاحشه ای را در خانه اش نگاه داشته که پس از تحقیقات معلوم شد او پنهان از چشم زنش این زن را صیغه کرده.
۴- تعدد فرزندان. در میان طوایف و ایالات، کثرت فرزندان مایه احترام و کسب اعتبار بیش تر بود. بیشوب در این باره مینویسد که روسای طوایف بختیاری با زنان متعدد ازدواج میکردند و تا آن جایی که استطاعت شان اجازه میداد، همسرانی در خانه نگهداری میکردند. تعدد زوجات خان هر چه بیش تر بود، به قدر و اعتبار او میافزود، زیرا با داشتن همسر بیش تر طبعا پسران و دختران زیادتری خواهد داشت.
زنان عشایر آرزوی فرزندان بیش تری داشتند تا به شوهرانشان تقدیم کنند. لایارد گزارش می دهد که وقتی به قلعه لردگان رفته بود، بیش تر زنان از او طلسم و افسون به منظور تولید فرزند بیش تر و داوری مهر و محبت درخواست میکردند تا شوهر آن ها را دوست داشته باشد.
۵- استفاده از نیروی زنان. در میان بختیاری ها تعدد زوجات به منظور استفاده از نیروی زنان بود، زیرا در ایل بختیاری استخدام زن معمول نبود و مرد میتوانست به اندازه توانایی خود با چند زن ازدواج کند تا کارهای زراعتی و خانهداری و احشام و اغنام را رسیدگی کنند و در موقع بی کاری هم فرش ببافند؛ بنابراین، زنان در ایل احترام زیادی داشتند و اگر مردی احترام آن ها را رعایت نمی کرد، مورد ملامت قرار می گرفت.
دانلود پروژه های پژوهشی درباره مطالعه کیفی چند همسری در نگاه زن دوم با ...