۵-۴- فرهنگ مبتنی بر چشم و هم چشمی
در دنیای جدید، کالاها و اشیاء از شکل سنّتی خود (که بهعنوان ابزاری برای رفع نیازها بهکار میرفتند).، خارج شدهاند و مصرف کالا و خدمات، دیگر تنها ارضای یک دسته از نیازهای زیستی نیستند؛ بلکه کالاها و مصرف آنها بهعنوان نماد و نشانهای بر منزلت و شخصیت اجتماعی و بهمثابه ابزاری جهت نشان دادن منزلت اجتماعی مورد توجه مصرفکننده قرار میگیرند. در جهان امروز، مصرف، بهعنوان یک وسیله هویتساز معرفی شده و مصرفکننده با مصرف و نمایش دادن کالاهای تحت تملکش، در صدد خلق و حفظ هویت خویش است. او در واقع به سمت الگوی مصرف هویتبخش و مصرف متظاهرانه روی آورده است. این فرهنگ دنیای جدید، که مصرف را معیار و ملاک شخصیت و کالا را وسیله هویتبخشی در نظر گرفته، خود، موجب افزایش مصرف و پدید آمدن نوعی مسابقه مصرف در میان افراد جوامع شده است (رزاقی،۳۲:۱۳۷۴).
از سوی دیگر یکی از مشخصه های بارز فرهنگ سنتی ایرانی ها که ارتباط مستقیم با الگوی مصرفی و سبک زندگی آنان دارد، پدیده چشم و هم چشمی در خانواده ها و به خصوص در میان زنان است. این ویژگی در ارتباط با پدیده فوق الذکر در ایجاد نیاز کاذب تاثیر ویژه دارد. به نظر می رسد که مولفه چشم در ایجاد این پدیده اجتماعی بسیار موثر است. به این معنا که هم در ایجاد و هم در علت و انگیزه، نقش چشم مهم ارزیابی شده است. در حقیقت اشخاصی که گرفتار این نابهنجاری هستند تحت تاثیر بینایی قرار دارند. با توجه به مساله رقابت که در این اصطلاح نهفته است، اشخاص برای دست یابی به اهداف رقابتی، دست به انواع و اقسام کارهایی می زنند که در چشم دیگری بزرگ نمایند و به نوعی خودنمایی کرده و برتری و چیرگی خویش را نشان دهند. چشم پرکنی و برتری جویی هدفی است که در این نوع رفتار می توان شناسایی کرد (طالب پور: ۱۳۸۴).
مساله چشم و هم چشمی ریشه در اصول غریزی و فطری بشر دارد و بازخوانی آن نشان می دهد که این رفتار به سبب تحلیل نادرست از موقعیت خود در جهان و زندگی اجتماعی پدید می آید. شخصی که گرفتار بیماری و نابهنجاری اجتماعی چشم و هم چشمی می شود در حقیقت دچار جهل و ناآگاهی از وضعیت و موقعیت خود به عنوان انسان و هدف از زندگی است و از یک غریزه درست و فطرت سالم به شکل نادرستی بهره برداری کرده است و قدرت و توانی که در نهاد بشر قرار داده شده تا با کمک آن خود را به سعادت برساند ابزاری برای بازدارندگی وی از ترقی و کمال می شود و جلوی رشد و تکامل او را می گیرد. این گونه است که ظرفیت و توان خود را در جایی هزینه می کند که سودی برایش ندارد.
تاثیر چشم و هم چشمی در الگوی مصرفی افراد به این شکل است که مقایسه های نا به جایی که در چشم و هم چشمی اتفاق می افتد باعث می شود، افراد برای به اصطلاح «کم نیاوردن» در مقابل دوست، فامیل، همسایه و همکار، خود را بالاتر از آن چیزی که هست وانمود کرده و یا سعی کند بیشتر از آن چیزی که دارد را به رخ بکشد. یکی از مولفه هایی که این رقابت شامل می گردد، مصرف کالاها اعم از پوشاک و لوازم منزل و یا برخورداری از امکانات رفاهی مانند خانه و ماشین است (اسحاقی،۷۸:۱۳۸۸).
در بحث از نظام ارزشی الگوی مصرف، به دیدگاه اسلام نسبت به مقوله چشم و هم چشمی پرداخته خواهد شد.
ب- نظام ارزشی اسلام در باب مصرف
حال پس از شناخت مهمترین اصول و پیش فرض های دین مبین اسلام در باب مصرف، پیش از آنکه وارد بحث از مولفه های الگوی مصرف زن مسلمان ایرانی شویم، لازم است نظام ارزشی اسلام در مباحث مربوط به مصرف و ابعاد آن مورد بررسی و تحلیل واقع گردند تا متناسب با این نظام ارزشی، به توصیف الگوی مورد نظر بپردازیم.
۱- نکوهش اسراف
اولین و مهمترین ارزش و دستورالعملی که در باب مصرف در دین مبین اسلام وجود داشته و می توان گفت هر مسلمانی با این ارزش آشنایی دارد، ارزش قناعت است (بحارالانوار: ج۲، ص۳۲). و از سوی دیگر شاخص ترین حکمی که در باب مصرف وارد شده و به آن قید زده است، ذمّ اسراف است. اسراف در لغت به معنای از حد گذراندن و یا زیاده روی کردن در یک چیز است (دهخدا:۱۳۴۱). البته یک تعریف دقیقتر نیز از مقوله اسراف وجود دارد که فاضل نراقی آن را ارائه داده است. ایشان در تعریف واژه اسراف می نویسد: «منظور از اسراف در مال و مصرف آن، یکی از این دو معناست؛ یا خرج کردن آن در راه معصیت و یا تجاوز از حد اعتدال و زیاده روی در مصرف اموال در راه های مشروع» (نراقی،۶۲۵:۱۳۷۵).
در باب نکوهش اسراف در مصرف اموال، آیات بسیاری (قرآن کریم، فرقان:۶۷ ؛ نساء:۶ ؛ غافر:۴۳). به چشم می خورد که تعدادی از معروفترین آنها که اکثرا آنها را شنیده ایم، عبارتند از:
«یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»
«اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لى] زیادهروى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمىدارد» (قرآن کریم، اعراف:۳۱).
«…کُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»
«…از میوه آن چون ثمر داد بخورید و حق بینوایان از آن را روز بهرهبردارى از آن بدهید ولى زیادهروى مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد» (قرآن کریم، انعام:۱۴۱).
و نیز در احادیث و ورایات آمده است که:
قال الصادق(ع) : «إنَّ مَعَ الإسْرافِ قِلَّهُ الْبَرَکَهِ»
امام صادق(ع) فرمودند: «همانا اسراف با کمی برکت همراه است» (وسائل الشیعه: ج۲۱، ص۵۵۵).
همچنین روایات بسیاری که در بحث نکوهش اسراف در کتب روایی موجود است (الکافی: ج۴، ص۵۵ ؛ من لایحضره الفقیه: ج۳، ص۱۶۵ ؛ بحارالانوار: ج۵۰، ص۲۹۲ ؛ مستدرک الوسایل: ج۱۵، ص۲۷۰ ؛ الخصال: ج۱، ص۹۷ ؛ تحف العقول: ص۴۰۳ ؛ غررالحکم و دررالکلم: ص۳۵۹ ؛ التهذیب: ج۱، ص۳۷۱ ؛ روضه الواعظین: ج۲، ص۴۵۵ ؛ مکارم الاخلاق: ص۱۰۳).
هم ردیف با واژه اسراف، در ادبیات دینی ما مفهومی به نام «تبذیر» نیز وجود دارد که غالبا این دو با یکدیگر مترادف فرض می گردند. تبذیر در لغت به معنای ریخت و پاش کردن و پراکنده نمودن است (دهخدا:۱۳۴۱). و یک تفاوت مهم با اسراف دارد و آن هم اینکه اسراف یک امر کمی است و به مصرف بیش از حد اموال اطلاق می گردد اما تبذیر یک امر کیفی بوده و به مصرف بدون هدف و اتلاف بدون جهت سرمایه می گویند.تبذیر هم مانند اسراف در ادبیات دینی ما مورد نکوهش قرار گرفته شده است (قرآن کریم، اسراء:۲۷ ؛ الکافی: ج۳، ص۵۰۱ ؛ وسائل الشیعه: ج۱۵، ص۲۷۰ ؛ بحارالانوار: ج۱۰، ص۳۵۸ ؛ مستدرک الوسایل: ج۱۵، ص۲۶۶).
۱-۱- محدوده اسراف
همانطور که گفته شد اسراف به معنای از حد گذراندن است و در خصوص مصرف اموال و کالاها به معنای زیاده روی کردن است. حال می بایست برای تشخیص اسراف از غیر آن، محدوده و مرز اسراف را از دیدگاه اسلامی بررسی نماییم. قرآن کریم مصرف مناسب را بین دو کرانه ی «اسراف» و «تقتیر» قرار داده است (قرآن کریم، فرقان:۶۷). پیامبر اکرم(ص) در تفسیر این آیه می فرمایند:
«هر کسی در غیر مورد لازم خرج کند اسراف کرده و هر کس از خرج کردن در جای لازم اجتناب کند خساست کرده است (مجمع البیان: ج۷، ص۲۸۰).
مصرف حد وسطی دارد که تجاوز از آن حد موجب اسراف و کمتر از آن نیز تقتیر و سختگیری است. در روایات نمونه هایی از اسراف و تقتیر بیان شده است که در تعیین حد شرعی اعتدال می تواند کمک خوبی باشند. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرموده اند: «از اسراف است اینکه هر چه را که دوست داری بخوری» (مجموه الورام: ج۲، ص۲۲۹). و نیز از حضرت علی(ع) روایت شده است که می فرمایند: «بیش از کفاف، اسراف است» (مستدرک الوسایل: ج۱۵، ص۲۷۲). امام صادق(ع) نیز در این رابطه می فرمایند: «در آنچه مایه اصلاح و تندرستی بدن شود، اسراف نیست؛ بلکه اسراف در آن چیزی است که مال را تلف کرده و به بدن آسیب می رساند» (بحارالانوار: ج۴، ص۵۳). نیز ایشان در جای دیگر می فرمایند: «کمترین اسراف، بر زمین ریختن زیادیِ آب ظرف است و لباس نو را در جای لباس کار پوشیدن و به دور انداختن هسته خرما» (مکارم الاخلاق: ص۱۰۳). از امام کاظم(ع) پرسیدند مردی ۱۰ پیراهن دارد، آیا این اسراف است؟ ایشان فرمودند: نه؛ چون سبب بیشتر ماندن و دوام جامه های او می شود، اسراف آن است که لباس پاکیزه ات را در جای کثیف بپوشی» (همان:۹۸). و در حدیث دیگر به همین مضمون از امام(ع) نقل شده است که حتی داشتن ۳۰ پیراهن نیز با هدف تنوع و زیبایی و نیز دوام آنها اگر تا جایی که امکان دارند مورد استفاده قرار بگیرند، اسراف نیست و اسراف آن است که آنها بدون استفاده کامل دور انداخته شوند» (مستدرک الوسایل: ج۳، ص۲۴۴). چنانچه امروزه در فرهنگ مصرف گرا و مد محور مدرن این اتفاق می افتد که براساس مد روز لباس ها زود به زود نو می شوند و لباس های قدیمی تر که به اصطلاح از مد افتاده اند دیگر پوشیده و مورد استفاده قرار نمی گیرند. البته در روایت دیگری، یک شرط برای داشتن لباس های اضافی قرار داده شده است و آن این است که فرد مومن مستضعفی در اطراف این شخص نیازمند به لباس نباشد که در غیر این صورت عذاب خداوند را در پی خواهد داشت (وسائل الشیعه: ج۲، ص۵۱).
روایات فوق تا حد بسیار خوبی مبیین محدوده اسراف هستند. در مورد اقتار و خساست نیز روایاتی در کتب شیعه وجود دارند. به طور مثال از امام صادق(ع) نقل است که فرمودند: «اقتار این است که انسان با وجود قدرت بر تحصیل غذای گوارا، به نان و نمک اکتفا کند. پرسیده شد پس اقتصاد یعنی چه؟ فرمودند: اقتصاد به این معناست که انسان همه نوع غذا از قبیل نان، گوشت، شیر، روغن و سرکه بخورد، اما در هر وعده یک نوع» (الکافی: ج۴، ص۵۳).
در مجموع ۷ عنصر مهم در روایات برای تعیین محدوده اسراف مورد تشخیص است که عبارتند از:
۱- ضرر جسمی: هر نوع مصرفی که به آسیب های جسمی و بدنی بیانجامد اسراف است.
۲- کفاف: مصرف در حد کفاف اسراف نبوده و بالاتر از حد کفاف اسراف است
۳- سلامت بدن: هر مصرفی که برای سلامت و بهداشت بدن باشد اسراف نیست.
۴- ضایع نشدن مال: اگر مال در جای مناسب خودش مصرف شود، اسراف نیست، ولی اگر در موارد غیر مناسب مصرف شده و یا دور ریخته شود، اسراف است. بیشتر ضایعات مواد غذایی، آب، لباس و دیگر کالاهایی که بدون استفاده دور ریخته می شوند مصداق آشکار اسرافند.
۵- مصرف مشروع: مهمتر از همه اینکه اگر مال در مسیر حق و کارهای مشروع استفاده شود، اسراف نیست، ولی اگر در راه های نامشروع، معصیت خداوند و تقویت دشمنان اسلام به کار رفته شود، اسراف خواهد بود.
۶- نیاز: اگر مصرف مبتنی بر نیاز و تامین آسایش در زندگی باشد اسراف نیست. اما اگر صرفا برای ارضای خواسته های شهوانی و نامعقول به کار رود اسراف است.
۷- شان: هر کس باید متناسب با شان و موقعیت خود مصرف کند و اگر در مصرف، شان را رعایت نکند اسراف کرده است.
برای تشخیص مصادیق این مفاهیم، بهترین و مناسبترین راه، عرف اجتماعی است (انصاری:۲۷۵:۱۳۸۹).
۲- زهد
زهد و قناعت دو ویژگی اخلاقی انسان هستند که به دلیل تقابل با حب دنیا و حرص و طمع، بر سبک و الگوی مصرفی افراد تاثیر مهمی بر جای می گذارند. زهد در لغت به معنای بی رغبتی و بی اعتنایی به چیزی و رها کردن آن است (دهخدا:۱۳۴۱). البته این تعریف از زهد با تعریفی که از این مفهوم در آموزه های دینی برداشت می شود یک اختلاف دقیق و در عین حال مهم دارد. زهد از نگاه دین مبین اسلام صرفا به معنای گوشه گیری و دوری جستن از نعمت ها و التذاذات دنیایی نیست، بلکه به این معناست که انسان زاهد، لذت و نعمت بزرگتری را به لذت و نعمت کوچکتر ترجیح می دهد. به عبارت دیگر زهد یعنی صرفنظر کردن از یک لذت حلال و نعمت مشروع برای رسیدن به یک لذت و نعمت حلال بزرگتر و مطلوب تر. در تعریفی که شهید مطهری از زبان ابن سینا فیلسوف بزرگ اسلامی از زهد ارائه می دهد، این معنا نهفته است: «زهد نوعی معامله است، مانند فروختن کالای دنیا به کالای آخرت» (مطهری،۱۴۶:۱۳۶۶).
با این تعریف از زهد، آن تصویر نادرست از انسان مومن و زاهد که زندگی دنیایی را رها می کند و به مظاهر و نعمت های دنیوی پشت کرده و صرفا به عبادت و معنویت می پردازد و از متاع دنیا فقط به اندازه استمرار حیات اکتفا می کند، از بین می رود و انسان زاهد و مومن فردی تصویر می شود که هم به دنیا توجه دارد و هم جهان آخرت را از یاد نمی برد و در صورت تزاحم میان دنیا و آخرت، به یقین آخرت را ترجیح می دهد. حال با عنایت به اینکه در دیدگاه اسلامی ارتباط میان روح و جسم انسان یک ارتباط متقابل و دوسویه است، به این معنا که اگر انسان در پرداختن به جسم و منویات آن بیش از حد معمول افراط کند، به طوری که تمام همت و تلاش خود را صرف رسیدن و ارضاء نیازهای جسمی خود اعم از خور و خواب و شهوت و… نماید، بلاشک به منویات روحی خود بی توجه شده و از تعالی و ارضاء نیازهای روحی و معنوی خود بازخواهد ماند و اگر بیش از حد به مباحث روحی خود پرداخته و به صورت افراطی منویات معنوی را در دستور کار قرار دهد یقینا از نیازهای جسمی خود جا مانده و در حق آن جفا روا داشته است، رویه ی اعتدال اینگونه خواهد بود که انسان زاهد هم پرداختن به جسم خود و نعمت های دنیایی را از دست ندهد و هم به رشد معنوی و روحی خود همت گمارد و البته بیشتر توجه و اصالت را مصروف بعد روحی خود نماید.
پیرامون مباحث مربوط به زهد، آیات و روایات متعددی به چشم می خورد که زهد را یکی از صفات مومنان واقعی دانسته و آنان را به بی میلی به دنیا و ترجیح آخرت بر دنیای فانی تشویق می کنند. خداوند در قرآن ابتدا به مذمت دنیا و متاع آن پرداخته:
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»
«بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخر فروشى شما به یکدیگر و فزونجویى در اموال و فرزندان است. مثل آنها مثل بارانى است که کشاورزان را رستن آن به شگفتى اندازد سپس آن کشت خشک شود و آن را زرد بینى آنگاه خاشاک شود و در آخرت دنیا پرستان را عذابى سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست» (قرآن کریم، حدید:۲۰).
سپس در تاکید بر بی اعتنایی به دنیا می فرماید:
«لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»
«تا بر آنچه از دستشما رفته اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده است شادمانى نکنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد» (همان:۲۲).
در روایات نیز تعابیری وجود دارد که تعریف فوق از زهد را مورد تایید قرار می دهند. مانند:
قال علی(ع) : «اَصلُ الزُّهدِ حُسنُ الرِّغبِهِ فیما عِندَاللهِ»
علی(ع) فرمودند: «اصل زهد، رغبت نیکو به آنچه نزد خداست، است» (مستدرک الوسایل: ج۱۲، ص۴۷). و در ادامه به این اشاره می کنند که: «مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ» (قرآن کریم، حدید:۲۰).
و همچنین احادیث و روایات بسیاری در تایید زهد و نیز تمایز آن با رهبانیه و دوری جستن از دنیا وجود دارد (بحارالانوار: ج۶۷، ص۳۱۶ ؛ الکافی: ج۲، ص۵۰ ؛ من لایحضره الفقیه: ج۱، ص۵۱۴ ؛ وسائل الشیعه: ج۱۵، ص۲۴۱ ؛ تحف العقول: ص۳۰ ؛ نهج البلاغه: حکمت ۴۳۹ ؛ غررالحکم و دررالکلم: ص۲۷۵).
۳- قناعت و صرفه جویی
یکی دیگر از ارزش ها و توصیه هایی که در دین اسلام پیرامون بحث مصرف و الگوی آن وجود دارد، مقوله قناعت و صرفه جویی کردن است. این مفهوم نیز مانند دیگر مفاهیم مطرح شده جزء آن دسته از مقولاتی هستند که معمولا همه ی مسلمانان و افراد جامعه اسلامی از ضرورت و استحباب آن با خبر هستند اما معمولا در تعریف و تشخیص مصداق آن دچار اشتباه و ابهام می شوند. غالب مردم اینطور فکر می کنند که صرفه جویی کردن یعنی کم مصرف کردن و قناعت یعنی به کم رضایت دادن. در حالیکه این تعریف از نادرست بوده و تعریف صحیح صرفه جویی، مصرف بهینه و درست استفاده کردن کالا و قناعت یعنی راضی بودن به آن چیزی که در اختیار و تصاحب ماست.
در روایات و احادیث، به دفعات شاهد تایید و ستایش قناعت می باشیم. مانند:
قال علی(ع) : «ثَمَرَهُ القِناعَهِ اَلغِنای»
راهنمای نگارش پایان نامه درباره الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی و راهکارهای تقویت ...