و چه بسا عقل که اسیر فرمانروایى هوس است،
حفظ و به کار گیرى تجربه رمز پیروزى است،
و دوستى نوعى خویشاوندى به دست آمده است،
و به آن کس که به ستوه آمده و توان تحمّل ندارد اعتماد نکن
موضوع:(اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى)ارزشهاى اخلاقى
حضرت (ع)اخلاق نیکووفضایل اخلاقی راکه به جامعه سالم وتشکیل نظام حکیمانه مربوط می شوددرسیزده کلمه جمع کرده است ،وهمه آن ها قوانینی هستندکه قاعده ی آن ها همراهشان است وآن رابه شیوه ای حکیمانه بیان فرموده است ،که قضاوت واستدلال به آن سودمند است…(بحرانی ؛۱۳۷۳ : ۵/۵۵)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت
الف.استعاره؛
حَارِسُ در ٱلْجُودُ حَارِِِسُ ٱلأَعْرَاضِ و أَسِیرٍ در وَ کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیرٍ واعوانٱلْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ ٱلزَّمَانِ استعاره مکنیه است زیرا حارس واسیروعون اسمهای مشتقی هستندکه برای جودو عقل وجزع استعاره آورده شده وجامع دران هابه ترتیب حراست از آبرو ودربندبودن وتعجیل درضرروزیان است.( عرفان ؛۱۳۵۸ :۲/ ۱۸۵)
بخشش پاسدار آبروهاست. کلمه حَارِِِسُ (پاسدار؛مستعارمنه) استعاره براى بخشش(مستعارله) از آن رو آورده است که بخشندگى چون پاسدارى، آبروى صاحبش را ازناسزا حفظ مىکند.
بردبارى دهانبند نادان است. فِدَامُ (مستعارمنه) چیزى است که یک نفر گبر، دهانش را با آن مىبندد، آن لفظ را براى بردبارى(مستعارله) استعاره آورده است، از آن رو که شخص بردبار وقتى که در برابر نادان قرار مىگیرد به جاى مجازات او، سکوت اختیار مىکند، و مانع از کار سفیهانه در باره خود مىشود، این است که این عمل براى او به منزله دهانبند است.
گذشت، زکات پیروزى است، لفظ زکات(مستعارمنه) را براى گذشت(مستعارله) از آن جهت استعاره آورده است، که آن فضیلتى است و در آخرت باعث اجر و ثواب است. و در این جهت پیروزى را مانند مالى در نظر گرفته که زکات بر آن تعلق گرفته است، و این وسیله وادار ساختن به گذشت است.
۴-دورى کردن از آدم بىوفا از جانب تو عوضى است نسبت به کسى که تو را فریفته است. و این عبارت نوعى دستور به دورى کردن از اندوه حاصل از فریبکارى کسى است که از او انتظار وفادارى بوده است، و با این مطلب- که این کار از طرف شخص به جاى فریبکارى و عوض آن است و خوب عوضى است- امام (ع) ترغیب به دورى از دوست بىوفا نموده است.
۵-مشورت با دیگران عین هدایت است، مشورت با دیگران درخواست شایستهترین نظرها در باره کار مورد نظر است و آن باعث رهنمود به آن کار مىگردد، و امام (ع) مشورت را عین هدایت قرار داده است، براى تأکید این رابطه و وابستگى استوارى که در بین این دو وجود دارد.
۶-کسى که تنها به رأى خود متکى باشد در مخاطره است، یعنى آن که مستبد الرّأى است در معرض نابودى است. زیرا این روش، احتمال خطا دارد که لازمه آن هلاکت و نابودى است. نظیر این مطلب در قبل گذشت.
۷- وَ ٱلصَّبْرُ یُنَاضِلُ[۱۰۶] ٱلْحِدْثَانَ؛شکیبایى رویدادهاى ناگوار را برطرف مىکند، کلمه «یناضلُ -مناضله»را براىصبر از آن جهت استعاره بالکنایه ازبرطرف کردن ،آورده است که «صبر»قرینه و استعاره تخییلیه باعث دفع هلاکتى است که پىآمد بىتابى از گرفتاریهاست.
۸-بالاترین ثروت ترک آرزو است. زیرا برترین بىنیازى، بىنیازى نفس به وسیله کمالات نفسانى، یعنى حکمت و اخلاق پسندیده است، و این خود باعث ترک آرزوهاى مادى است، وگر نه، باید با آرزو جمع شود که خود لازمه نادانى است، چون آرزو داشتن، عبارت است از سرگرمى نفس به ناشایست، به جاى عملى که شایسته اوست، و همچنین زیادهروى در محبت به دنیا با صفات نکوهیده زیادى از قبیل: حرص، حسد، طمع و امثال اینهاست، و لازمه آن اجتماع ضدین یعنى فضیلت و رذیلت است.
۹-وَکَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیر؛بسا خردى که زیر فرمان هوس اسیر است. «أَسِیرٍ»استعاره مصرحه مرشّحه ازنفسی که مغلوب(نفس یا عقل مغلوب؛مستعارله)دربرابرخواسته های نفسانی است.«عقل»استعاره تخییلیه وقرینه است وعبارت تَحْتَ هَوَى أَمِیر ترشیح مستعارمنه است.
۱۰-وٱلْمَوَدَّهَ قَرَابَهٌ مُسْتَفَادَهٌ … ؛محبّت، خویشاوندى سودمند است، چون قرابت اسم مصدر از ریشه قرب است و قرب یا اصلى است مانند خویشاوندى نسبى و یا بهرهاى است اکتسابى مانند قرب دوستى و محبّت.بنابراین ٱلْمَوَدَّهَاستعاره بالکنایه ازخویشاوندان وقرابه مستعارمنه می باشد.(همان منبع)
ب.تشبیه؛
ٱَلْجُودوَ ٱلْحِلْمُ وَ ٱلْعَفْوُ وَ ٱلسُّلُوُّ وَ ٱلإسْتِشَارَهُ وَ ٱلْجَزَعُ وأَشْرَفُ ٱلْغِنَى وَ ٱلْمَوَدَّهُ مشبه ،به ترتیب به حَارِسُ ٱلأَعْرَاض، فِدَامُ ٱلسَّفِیهِ،زَکَاهُ ٱلظَّفَرِ،عِوَضُکَ مِمَّنْ غَدَرَ،عَیْنُ الْهِدَایَهِ،مِنْ أَعْوَانِ ٱلزَّمَانِ،تَرْکُ ٱلْمُنَی،قرابه مستفاده تشبیه شده است نوع تشبیه بلیغ وبه تعبیری مجمل و موکّدو مفروق وتشبیه مفردمطلق عقلی به مفرد مقیدحسی می باشد.( همان منبع: ۲۲-۱۹)
۴-۰۵۳ نهج البلاغه-حکمت ۲۱۸
*وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ:حَسَدُٱلصَّدِیقِ ِمِنْ سُقْمِ[۱۰۷]ِ ٱلْمَوَدَّهِ[۱۰۸] *
و درود خدا بر او، فرمود: حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.
موضوع: (اخلاقى، اجتماعى) حسادت آفت دوستى
دراین حکمت نورانی حضرت (ع)به اهمیت دوستی اشاره فرموده ومعیارو ملاک دوستی واقعی را بیان کرده است .تا به پیروان خود بفهماند انتخاب دوست و ادعای صداقت امرساده ای نیست ونبایداین عنوان ارزشمندرا برای هرگونه رابطه دوستانه ای بکارببرند.
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت
الف. استعاره؛
سُقْمِ ٱلْمَوَدَّهِ ؛«سقم،مستعارمنه» استعاره مصرحه مرشحه از حسد(مستعارله)است و ٱلْمَوَدَّهِ وٱلصَّدِیقِ جهت ترشیح وبه عنوان قرینه دکرشده است. (همان منبع:۱۸۵)
الف.کنایه؛
دوست سالم کسی است که منفعت دوست را منفعت خودش می داندوضرر اورا ضرر خودونعمت اورا نعمت خود و به همین صورت،اوکسی است که حضرت علی (ع)به پسرش امام حسن (ع)فرمود:فرزندم جان و مال خودرا به دوستت ببخش،وهرگاه کسی درنزددوستش به چنین منزلتی دست یابددیگرمعنی نداردنسبت به او حسادت ورزد،زیرا حسودی آرزوی ازبین رفتن نعمت شخص مورد حسادت است،پس هرگاه حسدازکسی که ادعای صداقت و دوستی داردآشکارشود،نشانه اشکال دردوستی ومحبت و دروغ بودن ادعاست. (بحرانی ؛ ۱۳۷۳ : ۵/۶۰۰)
بنابراین مجموع کلمه کنایه وایماء است اشاره به عدم وجودحسدمیان دوستان باصفا،وعدم صدق دوستی درصورت بروز حسادت است(مکنیّ عنه)
۴-۰۵۴ نهج البلاغه-حکمت ۲۲۲
*وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ:مِنْ أَشْرَفِ أَفْعَالِ ِٱلْکَرِیمِ ِغَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ*
و درود خدا بر او، فرمود: خود را به بىخبرى نمایاندن از بهترین کارهاى بزرگواران است.
موضوع: (اخلاقى، اجتماعى) بىتوجّهى به بدى بدکاران
حضرت (ع)به صرف نظر از بی ادبی وکرداربدصادره از دیگران توصیه فرموده است و این کرامت را بخاطر حفظ آبرووسلامت جامعه از فروپاشی و نابودی بر مسلمانان ضروری می دانند…( کمره ای؛۱۳۵۶: ۲۱/۲۸۹)
وجوه بیانی وسیمای ادبی حکمت
الف. تشبیه؛
دراین عبارت غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ (مشبه مرکب عقلی)به اشرف افعال..(مشبه به مرکب حسی)تشبیه شده است.نوع تشبیه بلیغ، مجمل و موکّداست. ( عرفان ؛۱۳۵۸ :۲/ ۲۲-۱۹)
یعنى نادیده گرفتن و چشمپوشى از معایب و لغزشهایى که در مردم سراغ دارد. از آن رو که لازمه این عمل فضایلى همچون تحمل سختى، بردبارى، گذشت و بخشش است. و تمام اینها فضایلى هستند که با بزرگوارى همراهند زیرا گاهى مقصود از بزرگوارى خوددارى انسان از اقدام به انجام خواسته قوه غضب در باره آن کسى است که او را خشمگین ساخته و دیگر پیامدهاى این فضایل، بنا بر این چشمپوشى از عیوب دیگران از بالاترین اعمال است. (بحرانی ؛ ۱۳۷۳ : ۵/۶۰۰ )
ب.کنایه؛
مجموع حکمت کنایه از نوع ایماء است ومقصود امام (ع)تشویق و ترغیب مسلمانان به عیب پوشی و پرهیز از هتک حرمت دیگران و حفظ آبروی آن هاست. (همان منبع)
۴-۰۵۵ نهج البلاغه-حکمت ۲۲۳
*وَقالَ عَلَیهِ ٱلسَّلامُ:مَنْ کَسَاهُ[۱۰۹] ٱلْحَیَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یَرَ ٱلنَّاسُ عَیْبَهُ*