- اسبی که بر جفت مرده خود می گرید! (تصاویر ۴-۱۰ ،۴-۱۱)
- سواری در برف و یا سواران بومرنگ انداز؟ (تصویر۴-۱۲)
۶-رقص جادویی (تصویر۴-۱۳)
۷-در پوست گوزن (تصویر۴-۱۴)
۴-۲-۷ نمادها
اکنون به اشکالی می پردازیم که به درستی آشکار نیست آیا شکل وسیله ای خاص بوده ویا نمادی برای پیام رسانی «یا هر دو» محسوب می شوند.
این نمادها غالبا دایره ای با زواید متفاوت اند که بیشتر این زواید خطی، از یک سمت کمان و دایره بیرون زده اند. بجز اشکال هندسی منظم همچون سر مستطیل داخل یکدیگر و یا دو دایره متدخل که دایره بیرونی دارای شعاع های کوتاهی می باشد و چند نماد هندسی منظم دیگر مابقی به گونه ای هستند که در نظر اول ممکن است خطوطی بی معنا، مشوش و یا نا تمام به شمار آیند و تنها در بازبینی های مجدد و به ویژه موقعی که نماد در جاهای متفاوت تکرار می شود، خود را نشان می دهند.
این نمادها گاه منفرد و گاه همراه با نمادها و یا نقوش جانوران و آدمی حک شده اند. در فواصل سی تا چهل کیلومتری بیش از چهل نشانه نمادین که غالباً تکرار شده اند ثبت و ضبط شده اند. (لوح های شماره ۱_۲_۳_۴_۵)
امید است زبان شناسان ایران بتوانند این علایم و پیوند آنها را با خطوط اندیشه نگار دریابند.
به نظر می رسد این علایم برای خبر رسانی و انتقال اندیشه و هشدار افراد هم عصر به یکدیگر و یا به منظور اطلاع رسانی به نسل های آینده و یا ثبت ذخیره سازی اطلاعات طراحی شده باشند. شاید بتوان این نشانه ها را به عنوان گام های اولیه و زیر سازهای لازم برای پیدایش خط تلقی نمود.
این گونه علایم تصویری که بر خاسته از خط اشیایی می باشند را زبانشناسان، خط اندیشه نگار نامیده اند. «دانشمندان در صدد آنند که اینگونه خط های اندیشه نگار را در تصاویر ما قبل تاریخ غارها نیز بیابند. برای نمونه تصاویر غارهای پاسکا واقع در شمال اسپانیا از این نوع است». ( فردریش،۱۳۸۶: ۲۰)
منفرد بودن برخی از این علایم گویای آن است که گاه یک علامت به تنهایی یک جمله یا یک عبارت را القا می کند. زیرا «در خط اندیشه نگار معانی کم و بیش پیچیده و با یک اشاره تصویری بیان می شوند. این منظور گاهی ممکن است به اندازه یک عبارت باشد». (همان: ۲۴)
بارزترین علامتی که بیش از همه علایم دیگر تکرار شده، دایره ای دارای زوایای نا منظم و بندرت نظم یافته است ، که این زواید غالباً سه و گاه چهار می باشند و در سمتی از محیط دایره بیرون زده اند و گاه نیم دایره ای شبیه D و یا b انگلیسی است. (تصاویر۴-۱۵ ،۴-۱۶)
به نظر می رسد ترسیم دایره از عصر پارینه سنگی در مناطق دیگر جهان نیز وجود داشته است. در این باره «گوردن چایلد » اشاره می کند:
«چشمگیر ترین و شگفت انگیز ترین جنبه فرهنگ اجتماعات دیرینه سنگی جدید نقش آفرینی هنرمندانه شکارگران است.اینان نقش هایی دایره وار در سنگ یا عاج می تراشیدن…» ( چایلد، همان: ۸۲ و ۲۵)
اما گوردن چایلد نمی گوید که منظور از این کار در نزد انسان دیرینه سنگی جدید چیست؟ البته درک معنی این اشکال دایره وار بر خلاف اعتقاد «فریدریش» که در باره خط اندیشه نگار می نویسد: «برای خواندن این خط دانستن زبان آن ضرورتی ندارد، زیرا مفهوم کلی از خود تصاویر به دست می آید». (چایلد، همان: ۸۲ و۲۵) چندان هم آسان نیست، گرچه ممکن است برای انسان های هم عصر چنین بوده باشد.
«آلبرتین گاور» با احتیاط این نقوش هندسی را به عنوان علایم متمایز کننده همچون نشانه دارایی، نشانه های تعلق ، هویت و تمایز می داند:
«نمادها و اشکال هندسی و مجرد مانند دایره، چرخ، حلقه، شانه، مثلث، کمان، مارپیچ، خطوط دندانه دار و نظایر آن نیز در بسیاری از تصویر های موجود بر روی صخره های ما قبل تاریخ و پس از آن، دیده شده اند. این نشانه ها گاهی اوقات به همراه نشانه های نوشتاری و غالباً به صورت منفرد تصویر شده اند. باید اذعان داشت که معنی دقیق این نگاره ها تا حدودی در هاله ابهام قرار دارد؛ هر چند چنین می نمایدکه نوعی مشخصه کلیشه ای ثابت به شمار می رفته اندکه در ارتباط با نشانه دارایی، نشانه های هویت و تمایز و در نهایت به عنوان علایم متمایز سازنده خطی مورد استفاده قرار گرفته اند. این نشانه ها در خط غالباً و نه همیشه، تجرید نشانه های تصویری پیشین بشمار می آمدند؛ اما سعی در تفسیر و تعبیر نشانه ایی که خارج از قلمرو نوشتار نظام مند یافته شده اند، یعنی بیشتر نشانه های موجود در دنیای کهن، تا حد زیادی در بوته حدس باقی مانده است». (گاور، ۱۳۶۷: ص۱۹)
«نشانه ها، نمادها و انگاره های هندسی اغلب به عنوان نشانه های ملکیت به کار می رفته اند. نشانه های ملکیت از بسیاری جهات هنوز هم شکل انتفاعی نوشتار به شمار می روند و در قالب «امضاء» قدرت را استقرار بخشیده یا مالکیت را مشخص می سازند. این نشانه ها با عناصر موثر در تکامل خط نظام مند رابطه ای تنگاتنگ دارند…
انسان ها در تمامی اعصار، اشکال ساده علایم دارایی را به کار برده اند. از زمان های گذشته تا به امروز، شبانان کوچ رو و گله داران یکجا نشین از این نشانه ها برای داغ زدن بر دام خود به یکسان استفاده کرده اند. .. داغ زدن بر انسان و حیوانات را می توان در مفهومی کاملاً متفاوت و مقیاسی انتزاعی تر، نشانه هم هویت دانستن یک فرد با خدا، یا یک فرد با گروهی خاص تعبیر کرد… به عبارت دیگر تعلق یک فرد، حیوان، شیئی یا قطعه ای زمین را به گروهی، قییله ای، خانواده ای، خدایی، کشوری یا انسانی دیگر می نمایانند». (گاور. همان : ۲۰-۲۱ )
و اما در تیمره:
آیا این دایره تکرار شونده با زواید متفاوت، نشانه جاهای مقدس و یا نشانه گذاری و یادداشت محل های پر شکار و گدارگاه در کوچ های همراه شکار برای سال بعد و یا نشانه هشدار دهنده وجود دام و تله ها که ممکن بوده برای آدمی نیز خطر ناک باشد، بوده است؟
جالب اینکه یکی از عمیق ترین نگاره هایی که تا کنون در منطقه پیدا شده است، مربوط به همین علامت و در «چم اسبه» تنگ غرقاب قرار دارد. وجود این علامت به تعداد بسیار اما با اختلافاتی که در دقت های بعدی بر ملا می شود، این گمان را در ذهن بر می انگیزد که این نشانه ها شباهت بسیاری با خط شجری دارند. (نوعی از خطوط اسلامی که آنرا «سروی» و «نخلی» هم می گویند)( معین، ۸۸۹ و۸۹۰) که از ترکیب یک یا چند پاره خط مایل متصل به یک محور و پاره خط عمودی، همه حروف الفبا را شامل می شود. در اینجا نیز آیا با کم و زیاد و چپ و راست شدن این زواید و گاه با ترکیب اشکال جانوری و نماد های دیگر سخن های بسیاری گفته نمی شود؟ همچون زبان دو علامتی مُرس و یا سخن گفتن رمزی با یکدیگر با صدای ظاهراً بسیار ساده و یکنواخت قلقل قلیان و یا حتی زبان بی صدا و ساده تابانیدن سبیل؛ با این تفاوت که خط شجری و زبان صوتی و زبان حرکتی سبیل تابانی ! ترجمان خط الفبایی اند و این نمادها به احتمال زیاد مربوط به خط عبارتی و اندیشه نگار.
از اینکه گاه دو نمونه از این طیف نمادهای دایره ای شکل در یک محل حک شده اند، نشان می دهد که این نماد بیان یک مسئله واحد را به عهده نداشته است.
به جز این دو دایره زایده دار، نقاط یا دوایر کوچک و مکرر حکاکی شده بر سنگ در تنگ غرقاب و دره زرشکی باباقله و دره جوزعلی هاجیله دیده شده است که به احتمال قوی در پیوند با ثبت و ضبط اعداد و ارقامی مهم قرار دارند.
نظیر چنین نقاط یا دوایر کوچک و مکرری در نقاشی ها و حکاکی های سایر مناطق جهان نیز دیده شده است
«توانایی ذخیره اطلاعات عددی همراه بخشی ناگسستنی از نوشتاربه شمار می آمده است… دانه های شن، صدف، لوبیا،یا حتی قطعات چوب و ریسمان های گره دار نیز در مقیاسی پیچیده تر، ایفاگر همین نقشند». ( گاور .همان:۱۸)
بی شک، در گذشته های دور، حداقل برای ارتفاعات مهم، اعداد بر مواد ماندگار و سخت حک می شده اند.در سنگ نگاره های تیمره مواردی است که به نظر می رسد. در ارتباط با شمارش و ذخیره اطلاعات عددی می باشند.( تصاویر۴-۱۷،۴-۱۸، ۴-۱۹، ۴-۲۰، ۴-۲۱، ۴-۲۲، ۴-۲۳، ۴-۲۴، ۴-۲۵،۴-۲۶، ۴-۲۷)
پس از هر کشفی از نگار گری ها و حکاکی های انسان پیش از تاریخ در اروپا، آفریقا این پرسش بنیادی بارها مطرح شده است که نگارگران و یا حکاکان این آثار چه کسانی بوده اند؟ در چه زمانی می زیسته اند؟ و چرا به این نگارگری دست یازیده اند؟ «ژاک ماکه » به هنگام توصیف حکاکی ها و نقاشی های صخره ای در جنوب قاره آفریقا، در فصل «تمدن کمان داری» می پرسد: «آفرینندگان این آثار که بعضی از آنها کیفیتی والا دارند، چه کسانی بوده اند؟ در این پرسش ها که از سده هجدهم مطرح بوده است هنوز هم به طور کامل جوابی نیافته اند.»
پس از کشف تازه ترین غار نگاری ها در آوینیون فرانسه «ژان کلاتس» مشاور وزارت فرهنگ فرانسه و یکی از صاحبنظران برجسته هنر پیش از تاریخ با شعف اظهار می دارد: «چه جای بکری» «کاملاً دست نخورده است». «هنری بس بزرگ است» وی همچنین قدیمی ترین پرسش را که تاکنون کمترین پاسخ را دریافت کرده است دوباره مطرح می کند. و چگونه و مهمتر از همه چرا هموساپینس ها (انسان هوشمند) به هنر پرداخته اند؟»
در این فصل هویت نقوش، هدف نگارگران و تاریخ گذاری نقوش بررسی خواهد شد.
۵-۱ هویت نگارگران
آنچه مسلم است همه نقوش به حالت ابتدایی (پریمیتیو) می باشند. در مقایسه صخره نگاریهای مورد مطالعه با نقوش غار های اروپا (لاسکو و آلتامیرا) مشاهده می شود که نگارگران اروپایی به تقلید از طبیعت و ناتورالیسم پرداخته اند. و در مواردی که شبیه سازی اتفاق نیفتاده است نوعی استیلزاسیون در نقوش به وجود آمده که کاملاً واضح است که توسط مردم عادی بوجود نیامده اند، اما نقوش مناطق مورد مطالعه که بسیار ابتدایی و پریمیتیو هستند نشان دهنده این است که نگارگر این نقوش هیچگونه شناختی به اصول طراحی نداشته، پس واضح است که توسط یک فرد نقاش نقش نشده اند. شرایط محیطی مناطق مورد نظر از جمله وجود سر پناه نشان از آن دارد که مردم در شرایط خاص مانند زمان شکار از این مکان ها استفاده می کرده اند.
دلیل دیگر که حاکی از اثبات این مدعاست که این نقوش توسط مردم عادی کشیده شده اند اینست که موضوع نگاره ها بیشتر صحنه های شکار و شکارچی، اسب، بزکوهی، تیر و کمان و حرکت انسان و حیوان با یکدیگر را نشان می دهند و نقوشی که نشان دهنده صحنه هایی مانند کشاورزی، دامداری، زندگی روزمره مانند گوسفند، شیردوشی، لباس چوپانی، ظرف و… باشند دیده نمی شود.
۵-۲ هدف نگارگران
اینکه چرا این آثار اندازه ای کوچک دارند و در مقایسه با غارهای اروپا مانند لاسکو و آلتامیرا نقوش بزرگتری در آنها یافت نمی شود صحبتی به عمل نیامده. این مسئله دلایلی دارد از جمله پناهگاه های منطقه که نقوشی را در دل صخره ها جای داده محلی برای ماندن در زمان های طولانی نیست و شاید ارائه یک نقش در اندازه بزرگ شرایطی را از نظر ذهنی می طلبد که هنرمند از قبل باید ذهنیت خود را درگیر ارائه یک اثر بزرگ نماید و این مهم، دغدغه اصلی انسان بومی منطقه نبوده است. امروزه نیز افراد معمولی وقتاز جایی دیدن می کنند به عنوان یادگار علامتی از خود به جای می گذارند تا شاید نشانی از خود به آیندگان دهند.
از آنجائیکه قطع آثار کوچک بوده و در مکانهای بخصوصی رسم شده می توان نتیجه گرفت که خالق آثار قصد هنر نمایی نداشته و زمان کافی برای رسم تصاویر بزرگتر روی دیوار صخره ها را نداشته و هنگامی که در این پناهگاه ها پناه آورده تا حیوان مورد نظر را شکار کند و یا به علت بارندگی به آن پناهگاه پناه آورده است، دست به طراحی برده و آثاری به وجود آورده که بخشی از رئالیسم زندگی اوست.
«باستان شناسان، مردم شناسان و تاریخ نویسان هنر، هنر دوره ما قبل تاریخ را به نظر ات گوناگون تفسیر کرده اند.
هنگام کشف آثار لاسکو و آلتامیرا عقیده بر آن بود که ذوق زیبایی شناسی به صورت بسیار تکامل یافته ای در آنها وجود دارد، بعدها نظریه استفاده جادوگرانه از این هنر برای رفع شر و به خاطر تسهیل شکار یا تکثیر جانوران اعتبار یافت و مدتهای دراز رواج داشت».(فرهادی،۱۳۷۷ :۲۱۳)
اخیراً مکتب پروفسور لوروا-گوران، این هنر را چون بیانی از دوگانگی نر و ماده تعبیر کرده است که در آن برخی از جانوران نماینده جوهر «نری» و برخی دیگر نماینده جور «مادگی» هستند.(بورد،۱۳۵۱: ۲۱)
تحلیل دیگر از این نقوش نگاه به آنها به عنوان موجودات اساطیری و توتم گروه ها و اقوام دیرینه سنگی می باشد.(جنسن،۱۳۶۸: ۱۱)
چنین به نظر می رسد که در مواردی همچنین کمیابی شکار و یا هنگام شکارهای بزرگ که همراه با هجوم شکار برای عبور از گدار (مهاجرتهای فصلی) بوده و یا زمان آب شدن برفها در مناطق گرم تر و آفتاب گیر و هجوم شکارهای بومی برای چرا و غیره، شکارچیان یا به نسبت افزایش و زایش شکار و یا افزایش جرأت و جسارت خویش در مقابله با جانوران درنده همانند شیر، ببر، پلنگ و یوزپلنگ و یا به نسبت موفقیت در شکار به چنین نگارگری می پرداخته اند.