۲-۲-۲-۱-۳- مدل های متغیر
این مدلها از هنگام معرفی توسط kass[40] بسیار مورد توجه قرار گرفته است. وی کانتورهای فعال یا اسنکها[۲۲]را معرفی کرد. این کانتورها بدلیل انعطاف پذیریشان بطور گستردهای در بخشبندی پزشکی مورد استفاده قرار گرفتهاند [۴۱]. این تکنیک اطلاعات سطح شیء و کنترل صافی منحنی را فراهم می کند. این عملکرد انرژی با انجام معادلات اویلر- لاگرانژ در معادله PDE، کاهش مییابد [۴۲]. کاربرد این مدلها بطور گستردهای در بخشبندی حفرهها بکار رفته است [۴۳،۴۴]. در بیشتر مطالعات، ترمهای منظم چندان تغییر نمیکند و اغلب مبتنی بر انحنا است. مسائل مربوط به بخشبندی حفرهها با بهره گرفتن از این مدلها عمدتاً مربوط به طراحی ترم میباشد. GVF (جریان ناقل گرادیانت) بطور گستردهای مورد استفاده است [۴۵،۱۱،۱۹]. GVF که ابتدا جهت کشیدن کانتورها درون حفرهها شی مورد نظر طراحی شد، کارایی را افزایش داده است. دیگر ترمهای انرژی معرفی شده [۴۷،۴۶]، که حاوی انتشار جفت شده کانتورهای اپیکاردیال و اندکاردیال که GVF ها را ترکیب می کند میباشد. موقعیتهای نسبی اندوکاردیوم و اپیکاردیوم درون پروسه محدود میشوند. به منظور اطمینان از صافی حدفاصل، یک مدل شکلی پارمتریک (دایره، بیضوی و نواری) امکان ارائه فشرده و تسهیل فرمولبندی انرژی را مهیا میسازد. توجه کنید که مرحله اول کانتور که یک مرحله اعمال مورفولوژی ریاضی [۴۸] یا الگوریتم EM [49] انجام شود.
مدلهای متغیر، چارچوب مهمی برای گسترشهای سه بعدی فراهم می کنند [۵۳-۵۰]. اما همچنین حد فاصلهای حفرهها در تمام سیکلهای قلبی قابل دستیابی است. اولین رویکرد برای گسترش موقتی، کاربرد نتایج بخشبندی بدست آمده روی تصویر در زمان t روی تصویر فاز بعدی در زمان t+1 میباشد. با این که این فرض پیچیدگی کمتری را دارد، این رویکرد ترتیبی، اطلاعات حرکتی را ادغام نکرده و حرکت موقتی قلبی را در نظر نمیگیرد [۵۲،۵۴]. رویکردهایی اخیراً توسعه یافتهاند که محدودیتهای تکامل ضعف حد فاصل یا نقاط سطحی را در نظر میگیرد [۴۶].
شکل ۲-۲. استفاده از کانتورهای فعال برای بخشبندی بطن چپ قلب در تصاویر MRI کانتور ابتدایی با رنگ سیاه مشخص شده است.
ازمدلسازی حجمی (حجم منحنی) بویژه برای رویارویی حفره بطن چپ در طی زمان با بهره گرفتن از مدل بیومکانیکی مفید میباشد. میوکاردیوم بطن چپ بعنوان ماده الاستیکی خطی تعریف شده توسط چندین پارامتر مدلسازی شده است، که درون ماتریس (سختی) ادغام شده که ویژگیهای ماده تغییر شکلدهنده بدن را در سه بعد تعیین می کند[۵۰،۴۶]. قابلیت انقباض میوکاردیوم مرتبط با جهات فیبرها میباشد که دارای خواص فیزیکی یکسان نیستند. این جهتیابی فیبرها[۲۳] با کمک در نظر گرفتن ارزشهای عددی سختی مختلف برای محورهای مختلف، در نظر گرفته می شود. در یک مدل، جهتیابی فیبرها بخشی از مدل الکترومکانیکی بوده که الکتروفیزیولوژی قلب را شبیهسازی می کند. این مدل به منظور تغییر شکلهای مدل حجمی بکار میرود. بخشبندی در کل سیکل قلبی با کمتر کردن انرژی که تغییر شکل مدل حجم سنجی و اطلاعات تصویر را جفت می کند، بدست می آید (تصویر ۳-۲) قوانین دینامیک حرکت بیان شده در PDE با بهره گرفتن از روش عنصر محدود حل می شود. توجه کنید که این مدلها عموماً شامل آزمونهای بیشتر در ارتباط با تخمین حرکت قلبی به آنالیز تغییر شکل بافت و محاسبه ترتیب تصاویر سه بعدی میباشد [۵۵]. بطور خاص، معرفی اطلاعات عملکردی در ارتباط با قلب می تواند منجر به بهبود حرکات تانژانت حفرهها شود که از رویکردهای دیگر قابل دستیابی نیست.
الف ب ج
شکل ۲-۳. در تصویر بالا الف) مربوط به مرحله Mid-diastole ب) تصاویر بخشبندی mesh با فیبر مستقیم ج) بطن چپ و راست
۲-۲-۲-۱-۴ نتیجه گیری
تنوع گسترده از رویکردهای مبتنی بر تصویر با بهره گرفتن از دانش اولیه ضعیف یا بدون دانش اولیه برای بخشبندی حفرهها در MRI قلبی بکار رفته است. تقریباً تمام این روشها مستلزم مداخلات کاربر هستند. رویکردهای مبتنی بر تصویر و مبتنی بر طبقه بندی، چارچوب ضعیفی برای ادغام اطلاعات اولیه قوی فراهم می کند، گسترش مدلهای تغیرپذیر بطور گستردهای مطالعه شده است.
۲-۲-۲-۳- بخشبندی با دانش قوی
از بخشبندی خودکار با دانش اولیه در مدلهای آماری، اشکال هندسی با سطوح خاکستری ارگان میتوان برای افزایش دقت بهره برد. این بخصوص وقتی مهم است که شکل ارگان از فردی به فرد دیگر خیلی تغییر نکند که برای قلب بسیار خوب است. روشهای بخشبندی مرتبط با مدل آماری شامل سه مرحله است:
تنظیم فضایی[۲۴] (و موضعی در صورت لزوم): کانتورها بطور دستی بخشبندی شده با تصاویر از اهمیت زیادی برای جبران اختلاف در موقعیت و اندازه حفره بر خوردار است و می تواند بسیار مشکل باشد بویژه در تصویر ۳بعدی [۵۶]. هنگامی که بخشبندی در سیکل کامل قلبی محاسبه می شود، تنظیم و تراز موضعی نیز مورد نیاز است: تعداد فازهای هر فرد بایستی روی تعداد فازهای مرجع تراز شود.
ایجاد مدل عموماً بر محاسبه شکل میانگین یا تصویر و مدلسازی تغییرپذیر در تصاویر دلالت دارد. هر لحظه یک شکل جدید با شکل میانگین و ترکیبی خطی وزن شده توصیف می شود.
شکل ۲-۴. تصویر سه بعدی قلب و استفاده از الگوریتم انطباق
استفاده مدل برای بخشبندی مشخص می کند که چگونه مدل میانگین برای متناسب شدن با مرزها در تصویر جدید بکار میرود در حالی که تغییرپذیری موجود را نیز در نظر
میگیرد.
روشهای مبتنی بر مدل آماری عمدتاً به سه گروه عمده تقسیم بندی میشوند: بخشبندی با شکل قبلی[۲۵]، شکل فعال و مدلهای ظاهری[۲۶] و روشهای مبتنی بر اطلس [۵۸،۵۷].
۲-۲-۲-۳-۱- تغییر شکل مدل با دانش اولیه قوی
اصول این مدلها بر مبنای موارد گفته شده در قسمت ۲-۲-۲-۱-۳ میباشد البته تفاوت در اصلاح انرژی عملکردی با وارد کردن یک ترم جدید میباشد. عملکرد تراکم احتمالی (PDF) یا نقشه احتمالی با اضافه کردن تصاویر بخشبندی شده و بخشی هر دو حد فاصل پس از مقیاس بندی و تراز بندی، محاسبه می شود. یک جایگزین برای استفاده PDE پیشنهاد شد که با امتیاز سریع و مستقیم بودن بر اساس PCA مقدماتی استوار است.
توجه کنید که این رویکردها گردآوری جفت شده در دو سطح حد فاصل را شامل می شود که موقعیتهای نسبیاند و اندوکاردیوم و اپیکاردیم را طبق مدل فاصلهای حفظ می کند [۴۰]. تحت مدلسازی آماری تصویر، پروسه قطعهبندی یک MAP (ماکزیمم posteriori) تخمین زده می شود. مدل شکلی از PCA بدست می آید یا بر اساس نمایش فوریه که پارامترهای آن در بانک اطلاعات تصاویر بخشبندی شده وجود دارد [۶۰،۵۹]. بخشبندی از طریق روشهای مونت کارلو یا فیلتر سازی ذره انجام می شود [۶۱].
۲-۲-۲-۳-۲- شکل فعال و مدلهای ظاهری
ASM شامل یک مدل شکلی آماری بنام PDM بدست آمده توسط PCA روی شکلها تراز شده و یکسان برای جستجوی مدل در تصویر میباشد [۶۲]. بخشبندی از طریق قرار دادن مدل روی تصویر و گردش تخمینی تکراری، انتقال و جابجایی پارامترهای مقیاسی با بهره گرفتن از تخمین مربع انجام می شود. این روش یک راه حل قابل اعتماد را فراهم می کند از آنجایی که فقط اشکال مشابه با داده های آموزشی مجاز هستند.
AAM بکار برده شده جهت بخشبندی بطن چپ بطور مستقل در دو مطالعه ارائه شدند که پتانسیل کلینیکی رویکرد را در بخشبندی هم اندوکاردیوم و هم اپیکاردیوم نشان داد [۶۴،۶۳]. قدرت AMM و ASM می تواند در یک مدل ترکیبی[۲۷] ادغام شود [۶۷-۶۱]. محققان یک مدل ترکیبی چند مرحله ای معرفی کردند که AAM در حالت ظاهری کلی مطلوبتر اما موقعیتهای مرزی غیر دقیقتری فراهم میکرد در حالیکه ASM توانایی خوبی در یافتن ساختارهای موضعی داشت. آنها بنابراین پیشنهاد کردند که چندین فاز مستقل مورد تأکید قرار بگیرد که با AAM در مرحله اولیه آغاز می شود که مدل را روی قلب موقعیتبندی کرده و بدنبال آن مرحله ترکیب AAM/ASM که امکان دقیقتر کردن موقعیت را ممکن میسازد. هر چند این مدل نتایج دقیقی نتیجه میدهد و برای اولین بار AMM، نتایج روی بطن راست ، مدل کنونی به تصاویر میان حفرهای و پایان دیاستول منفرد بود در حالیکه مدل شکل سه بعدی سازگاری کلی با مدل فراهم می کند [۶۸]. نتایج بخشبندی بدست آمده روی قسمت های رأسی بهبود یافت، اگر مطابقت موضعی AMM دو بعدی مؤثر نباشد، با مدل سه بعدی از طریق مطابقت سراسری[۲۸] تصحیح میگردد.
چندین اصلاحات چارچوب اصلی جهت افزایش دقت بخشبندی همچون استفاده از آنالیز اجزای مستقل بجای PCA، معرفی ASM با ویژگیهای مطلوب غیر متغیر پیشنهاد شده است [۷۰،۶۹]. مدل کنونی برای این مطالعات نیز به تصاویر میان حفرهای و پایان دیاستول محدود است. جستجوی موضعی نقاط مطابق در طی بخشبندی ASM می تواند با بهره گرفتن از یک تخمین کننده دقیقتر انجام شود. این روش بطور ویژه جهت بخشبندی بطن راست بکار رفته است [۷۱].
گسترش مدل برای موقعی نیز پیشنهاد شده که با معرفی مدل تحرکی AAM همراه بوده است. مؤلفان پیشنهاد می کنند که چارچوب AMM دو بعدی با در نظر گرفتن کل توالی تصاویر طی یک سیکل قلبی گسترده شود و با مدلسازی نه تنها تصویر و سطوح خاکستری قلب بلکه متحرک بودن آن نیز مد نظر قرار میگیرد. بعلت تفاوت تعداد تصویر در هرسیکل قلبی از هر فرد به فرد دیگر (در مطالعه آنها از ۱۶ تا ۲۵ تصویر) یک نرمالسازی موقتی مورد نیاز است. مدل امکان دستیابی به بخشبندی سریع در کل سیکل قلبی را مهیا می کند که البته هنوز محدود به قسمت های بین حفرهای[۲۹] است. گسترش به AAM سه بعدی وASM در مطالعه دیگری گزارش شد. میزان زیاد اطلاعات پردازش در مدلهای سه بعدی به افزایش بار محاسبات میانجامد که با بهره گرفتن از روشهایی مثل محاسبه شبکه[۳۰] کاهش مییابد [۷۰].
الف ب
شکل ۲-۵. الف) تصویر سه بعدی بخشبندی شده توسط AMM، ب) تصویر بخشبندی شده بصورت دستی [۷۲[
۲-۲-۲-۳-۳- بخشبندی مبتنی بر اطلس
اطلس ساختارهای متفاوت موجود در یک تصویر منفرد را توصیف می کند که می تواند توسط بخشبندی دستی یک تصویر یا ادغام اطلاعات از چندین تصویر بخشبندی شده از بیماران مختلف بدست آید. با وجود اطلس، یک تصویر می تواند با نقشهیابی تعدیل فضایی[۳۱] خود با اطلس با بهره گرفتن از فرایند ثبت، بخشبندی شود [۷۳]. این روش که بویژه در بخشبندی مغز بکار رفته است [۷۴] همچنین برای بخشبندی قلبی نیز بکار میرود.
همچنانکه در شکل ۲-۶ نشان داده شده است، اصول کار، ثبت اطلس بر چسب دار (نشاندار) روی تصویر مورد بخشبندی و سپس انتقال به اطلس و دستیابی به بخشبندی نهایی است. بدین ترتیب بخش بندی در طول تمام سیکل قلبی با بهره گرفتن از اصول مشابه قابل انجام است [۷۵].
شکل ۲-۶ . بخشبندی بر مبنای اطلس [۷۵]
در مطالعات، ساخت یک اطلس قلبی آناتومیکی مبتنی بر یک تصویر بخشبندی شده منفرد، بخشبندی میانگین بدست آمده از جمعی سالم داوطلب و یا مبتنی بر لاشه اطلس[۳۲] است [۶۷]. اطلس یا مدل می تواند روی هر فرد جدید با بهره گرفتن از انطباق (NRR) non- rigid منطبق شود. NNR یک انتقال[۳۳] است که مسئول تغییر شکلهای الاستیک است. NRR شامل حداکثرسازی اندازه تشابه بین یک تصویر منبع S (اطلس) و یک تصویر هدف یا مرجع R (تصویر بخشبندی نشده) میباشد.
از آنجایی که اطلس و تصویر MR می تواند سطوح gray (خاکستری) غیر منطبق داشته باشند، شاخص تشابه بایستی فقط مسئول وابستگیهای آماری بین آنها باشد [۷۶]. بیشترین شاخص مورد استفاده برای NRR اندازه ENMI می باشد. بر اساس توزیع فردی و سطوح خاکستری، ENMI به صورت زیر تعریف می شود:
(۲-۲)
H(S) معرف آنتروپی حاشیهای[۳۴] H(S,R) , معرف آنتروپی جفت پیکسل یا همسایگی میباشد. حداکثر کردن فقط شاخص شباهت معادلاتی را فراهم می کند که ثبت تصویر را دچار خطا کرده و از اینرو مستلزم محدودیت اضافی است [۷۵]. یک راه محدود کردن فضای انتقال به انتقالات پارامتری است [۷۷]. راه دیگر یک ترم تنظیمی به شاخص شباهت مدل مایع ویسکوز کلاسیک و یا مدل آماری است [۷۸]. در مدل اخیر، تغییرپذیری تصویر در بانک اطلاعات موارد بعنوان تنظیم کننده استفاده می شود. این تغییرات با مدلهای تصویر احتمالی شامل اطلس احتمالی مدل می شود. از اطلس احتمالی در آغاز پارامترهای الگوریتم EM هم استفاده شده است. بخشبندی بدست آمده پس از همگرایی الگوریتم EM از طریق MRF مدل می شود.
۲-۲-۲-۳-۴- نتیجه گیری
با تحمیل کردن محدودیتها بر کانتورهای نهایی از طریق استفاده از یک مدل آماری، روشهای مبتنی بر دانش اولیه قوی می تواند بر مشکلات بخشبندی از پیش تعیین شده غلبه کند (عدم وضوح در مرزهای حفره، حضور عضلات پاپیلاری و تفاوتهای سطوح خاکستری میوکاردیوم). اما این غلبه به هزینه ساخت یک داده آموزشی بصورت دستی است که ساختار آن دو در تردید بوده همچنانکه تغییرپذیری بر اطلاعات اولیه وابسته است. SAM نمیتواند اطلاعاتی که در داده های آموزشی نیستند، تقریب (تخمین) کند [۶۷]. در مطالعه ای محققان اندازه محدود آن را وارد کردن منبع دیگری از اطلاعات، بخشبندی دستی اولین فریم جبران کردند.
روش حاصل دقیقتر است ولی همچنان وابسته به مداخلات کاربر است. توجه کنید که الحاق بعد زمان و بعد سوم در زمان آسان و صریح نیست. در مورد AMM، افزایش بعد آن خطر تناسب بیش از حد[۳۵] را افزایش میدهد. چارچوب ثبت non- rigid بیشتر انحطاط پذیر است. در نتیجه ساختار اطلس تأثیر اندکی روی نتایج بخشبندی دارد از آنجائیکه فقط به عنوان نقطه آغازین برای تطبیق[۳۶] بکار میرود.
مقاله های مورد مطالعه که تعدادی از آنها در این فصل آورده شد، در جدول ۲-۱ مقایسه شده است که بر اساس شرایط آزمایشی آنها میباشد. توضیحات و اختصارات استفاده شده در جدول در ادامه توصیف شده است. بطن چپ/ بطن راست مشخص می کند که آیا نتایج بخشبندی در هر دو بطن و بطن راست و حدفاصل های اپیکاریال و اندوکاردیال ارائه شده است و یا فقط در خودکار قلب گزارش شده با خط تیره (-) مشخص شده است.
استفاده از اطلاعات بیرونی (E). اطلاعات بیرونی یکپارچه شده طی پردازش طبقه بندی می تواند دانش اولیه ضعیف بوده که می تواند بر اساس مدلسازی آناتومیک (AM) مثل (i) جنبه چرخشی[۳۷] بطن چپ، استفاده از خطوط شعاعی (ii) ارتباطات ساده فضایی (iii) استفاده از مدل بیضوی، سیلندری یا گلولهای باشد. فرضیات مبتنی بر تحرک و سختی فیبر کاردیوم می تواند در مدل بیوفیزیکال (BM) وارد شود. یک دانش اولیه قوی (SP) در مدل آماری نیز وارد می شود. مدلهایی که هیچ استفادهای از اطلاعات بیرونی نمیکنند با خط تیره (-) مشخص میشوند.
استفاده از اطلاعات تحرک (M) از آنجائیکه قلب عضوی متحرک است، تحرک آن می تواند در پردازش بخشبندی بکار رود. مابین رویکردهای متفاوت که نتایج بخشبندی آغازین (P) در سیکل قبلی با تکرار الگوریتمها در هر تصویر بدست می آید و رویکردهایی که بطور واضح تحریک را وارد آنالیز می کنند (M) تمایز قائل میشویم. مدلهایی که از ویژگی تحرک قلبی استفاده نمیکنند با خط تیره مشخص شده است.
ارزیابی دقت بخشبندی (ASA) عملکرد روش بخشبندی از طریق معتبر ساختن در مقابل دانش قبلی اندازه گیری می شود. استاندارد طلایی توسط متخصص تعیین می شود. هر چند ارزیابی بصری در برخی مطالعات فراهم شده است، دقت بخشبندی معمولاً از طریق محاسبه و مقایسه اندازه های کمی همچون سطح حفره (S)، حجم (V) و جرم (M) و کسر خروجی (EF) تعیین شود. دقت خطا نیز از طریق محاسبه میانگین فاصله بین آنها قابل دستیابی است که بعنوان خطای P2C در نظر گرفته می شود. همبستگی بین ردیابی دستی و روش خودکار و نیز تغییرات شخصی کاربر از طریق همبستگی خطی و آنالیز Bland-Altman تخمین زده می شود. آنالیز اخیر امکان مقایسه بین دو اندازه گیری را با ترسیم اختلافات در مقابل میانگین، فراهم می کند.
جدول۲-۱ : مروری بر روش های ارائه شده در ۷۰ مقاله
Vail date | Calcul ate |