گــــر تـــو بیرهبــر فرود آیی به راه
گر همـــه شیـــری فرو افــتی به چاه[۹۴۶]
برخلاف نیایشهای شاعران که درباره موانع سلوک چندان حرفی به میان نیاوردهاند، در آثار خویش به تفصیل از این آفتها سخن گفتهاند و کسانی را که میخواهند قدم در این راه پر مخاطره بگذارند، متنبه کردهاند که بیان و شرح و توضیح آن از حوصله این تحقیق خارج است.
۵-۱۰٫ نتیجه
پس از بررسی و مطالعه در ادعیه شیعی و همچنین مقایسه آن با مناجاتهای شاعران معلوم شد دعاهای امامان معصوم از جامعیت بیشتری نسبت به مناجاتهای شاعران برخوردار است. در ادعیه شیعه به تفصیل از موانع سیروسلوک و خطرها و آفتهای این راه سخن گفتهاند و از طولانیبودن و سختی راه شکوهها و شکایتها کرده و به خداوند متعال پناه بردهاند؛ زیرا انسان خاکی توانایی آن را ندارد که بدون هدایت، یاری و خواست پروردگار این مسیر ناهموار را طی کند. خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند.
ایشان در دعاهای خویش ضمن نامبردن آفتهای اصلی، یعنی شیطان، نفس، خلق، دنیا، عاملها و خطرهای دیگری که در مراحل بالاتر پویندگان راه را تهدید میکند، گوشزد کردهاند، تا سالکانی که در مراحل بالاتری از سلوک گام برداشتهاند، دچار عجب، غرور، درگیری و حتی مشغول به کارهای کم اهمیت نشوند و در پرتو یاری خدای مهربان به مقصد نهایی که عبودیت و بندگی پروردگار است، نایل شوند.
میتوان این موانع را چنین برشمرد: اکتساب دنیا، اهتمام به غیرحق، مشغولبودن به غیر اهم، درگیریها، حرص و آز، غرور، تکبر، خستگی، خشونت، ریا، حسد، غفلت، منت، ترس و یأس.
سالکی که گام در راه حق مینهد باید از خطرات و مصیبتهای آن آگاه باشد و راه مقابله و مبارزه با آنها را بداند. ائمه اطهار بهخوبی و روشنی این موانع و راه مبارزه با آنها را بیان کردهاند و مهمترین عامل در فائق آمدن بر این موانع را یاری خالق یکتا دانستهاند. این ادعیه چنان روح انسان را پالایش و تصفیه میکند که فرد هر لحظه از نفس، از آرزوهای دراز، دنیا و زینتهای فریبندهاش، از شیطان که دشمن قسم خورده آدمی است و از خلق به خدا پناه میبرد. او از خداوند بهخاطر گناهانی که مرتکب شده طلب مغفرت میکند و با اعتراف به جرمهایش به رحمت حق امید میبندد و راه نجات خویش را بخشش و آمرزش خدا و هدایت حق میبیند.
هرچه سالک خاصتر میشود و به مقام بالاتری میرسد، موانع بیشتری او را تهدید میکند و وظیفهاش بیشتر میشود؛ دیگر از این به بعد، از او تنها عبادت محض و انجام واجبات و ترک محرمات را طالب نیستند، بلکه مسئولیتش بزرگتر میشود؛ بدین معنا نه تنها در قبال انسانهایی که در مسیر حقاند، بلکه از آن فراتر، در قبال همه موجودات و هستی مسئول است. هرچه مسئولیت بزرگتر باشد، درگیریها بیشتر و در نتیجه تشخیص درست از نادرست و مهم از اهم سختتر میشود. برای مثال آیا کمک به یک در راه مانده و یتیمنوازی مهمتر است، یا نمازها و سجدههای طولانی؟
چه بسا شیطان که همواره در کمین است او را به غیر اهم سوق دهد و او را غافل و از عبودیت دور نگه دارد، پس با خواندن دعاها و توجه به آنها بهتر و راحتتر می توان به سلوک حقیقی رسید؛ ولی در مناجاتهای شاعران بهصورت جسته و گریخته به این موانع اشاراتی شده و بیشتر بهصورت کلی از بسیاری جرم و گناه خویش سخن به میان آمده است و امید به رحمت و مغفرت پروردگار دارند. هرچند که به دور از انصاف است، اگر نگوییم در آثار شاعران بهصورت مفصل درباره موانع سلوک بحث شده است، زیرا بهصورت مختصر به آن اشارهای شد، اما چون این تحقیق مقایسهای میان ادعیه و مناجاتهای شاعران است، میتوان نتیجهگیری کرد که ادعیه شیعه از جامعیت و نظم و انسجام بیشتری نسبت به مناجاتهای شاعران برخوردار است و روح آدمی با آنها مأنوستر خواهد بود و پس از خواندن،و توجه به ادعیه، پالودگی روح را حس خواهد کرد.
نتیجه گیری
این رساله با تعریف واژه های دعا و مناجات و نیایش آغاز شد که در خلال این تعاریف به نتایج زیر دست یافتم:
به تفاوت ها و شباهت هایی بین این واژه ها پی بردیم. شباهت این واژه ها را می توان در ایجاد رابطه و گشودن باب گفت و گو با پروردگار بدانیم و این که در تمام آن ها انسان نوعی ارتباط صمیمی با قدرتی مافوقش برقرار می نماید و با تکیه بر آن قدرت لایتناهی به آرامش می رسد و ضمن این گفت و گو حاجت ها و نیازهایشرا نیز طلب می کند
امااین دو واژه با هم تفاوت هایی هم دارند.دعا،درخواست کردن است و مناجات راز گفتن است و نیایش، ستایش پروردگار. همچنین دعا می تواند با سکوت همراه باشد اما مناجاتها بیشتر جنبهی گفتاری دارند.
نیز به این نکته رسیدیم که واژه های دعا و نیایش و مناجات گاهی به جای هم استفاده میشوند یا با مفهومی مترادف به کار می روند.
هم چنین انواع دعا بررسی شد و به این نتیجه رسیدیم که یک دعا می تواند شامل موضوعات مختلف باشد؛ مثلا بخشی از آن به اظهار پرستش و بخشی شکوی و قسمتی از آن طلب نیاز یا شکرگزاری اختصاص داده شود؛ مانند دعای کمیل که تقریباً انواع نیازها در آن مطرح شده است.
اما بعضی دعاها فقط در بردارنده یک موضوع هستند .
نکتهی قابل توجه این که شاعران در مناجات های خود ابتدا به ستایش خداوند پرداختهاندو در آن اظهار بندگی نموده وپس از آن از خداوند حاجتهایشان را خواستهاند.
با مقایسه ی ادعیه و مناجات به این نکته پی بردیم که ادعیهی شیعه از جامعیت بیشتری نسبت به مناجات های شاعران برخوردارندو همهی جوانب زندگی آدمی را در بر می گیرد و نه تنها برای جسم بلکه برای سایر ابعاد وجودی انسان؛ یعنی قلب و عقل و فکر و روح و روان بشر از خداوند طلب رزق و روزی می نمایند.
در ادعیه به صورت مفصل انواع گناهان و خطاها و لغزش ها را بیان می نمایند و به شرح و توضیح آن ها می پردازند و از درگاه خداوند طلب عفو و بخشش می کنند مثلا امام علی در دعای کمیل با نام بردن انواع گناهان (گناهان پرده در،نعمت سوز و نقمت زا و…) و هم چنین اشاره به خطیئه و لغزش ها از خداوند طلب آمرزش می کند. امامان معصوم حتی یک لحظه غفلت از خداوند را گناه می شمارند و به درگاه خداوند استغاثه می کنند و از او طلب مغفرت می نمایند هر چند شاعران عارف نیز با زبان شعر به اقرار و اعتراف گناهانشان پرداخته اند ولی انواع گناه را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار نداده اند و معلوم نیست گناه از نظر ایشان چیست. تنها به لفظ گناه و یا لغزش بسنده کرده و از خداوند طلب گذشت و عفو نموده اند. همان طور که در فصل یک نمونه هایی از اقرار به گناه شاعران ذکر شد.
در این نمونه ها شاعران فقط به جرم و گناه خویش اقرار نموده اند و به انواع و گستردگی آن اشاره ای نکرده اند.
در مورد دعای شفاعت و شفیع قرار دادن کسی نزد پروردگار در اغلب دعاها مانند دعای توسل و زیارت جامعه کبیره امامان حضرت محمد و یا دیگر ائمه را به عنوان شفیع و میانجیگر بین خود و خدا قرار داده اند هر چند که در بخشی از دعاهای مختلف مانند دعای کمیل یا ابو حمزه ثمالی امام معصوم شفیع غیر خدا نمی شناسد و بدون واسطه از او در خواستش را می طلبد. شاعران در مناجات هایشان مستقیما از خداوند طلب حاجت نموده اند؛ مگر در بعضی جاها که به شفیع بودن پیامبر ایمان داشتند.
با توجه به بخش هایی از ادعیه و مناجات های شاعران می توان گفت مفهوم شفاعت را در ادعیه بیشتر حس می کنیم و با آن مأنوس هستیم تا در مناجات های شاعران.
در ادامه ی بحث انواع دعا را از زاویه دیگر بررسی نمودیم و به تفاوت ها و شباهتهای میان آن ها پی بردیم که شامل دعای بدوی، پیامبرانه و عارفانه بود و به این نتیجه رسیدیم که دعای پیامبرانه بر خلاف دعای بدوی فرا تر از موضوعات مادی و دنیوی می باشد و یک نوع تخلیه روحی استو غیر از طلب و درخواست، نوعی آموزش به مردم درآن نهفته است و دعای عارفانه با یک سری آداب و رسوم و تحمل ریاضت برای رسیدن به خیر مطلق و کمال حقیقی همراه است. ولی هدف هر دو یعنی دعای پیامبرانه و عارفانه به یک چیز ختم می شود؛ تقرب و نزدیکی به خداوند یگانه.
در فصل دوم تلاش کردیم ابتدا تعریفی از اسماء و صفات حسنای حق تعالی ارائه کنیم و سپس انواع اسماء الحسنی (اسماء فعلی و اسماء ذاتی ) و تفاوت آن با صفات حسنی بیان شد و به این نتیجه رسیدیم که خداوند وجود نابی است که همه ی کمالات وجودی را داراست و همه ی صفات وجود حقیقی و خالی از نقص،منحصرا از آن خداست. صفات حق شامل جمالیه و جلالیه اند و این صفات چون در ذات واحد حق هستند هر جا صفات جمالیه تجلی کند صفات جلالیه در باطن آن مخفی و نهفته اند و بالعکس.
در ادامه اسماء حسنای ذات اقدس حق تعالی از دیدگاه عرفان و قرآن بررسی شد از نظر قرآن هر اسم حسنایی مخصوص خداست مگر این که خداوند به اراده خود آن را در افرادی متجلی نماید و از نظر عرفا اسماء حسنای پروردگار واسطه هایی برای محور اعیان موجودات و حدوث حوادث بی شمار در آن ها هستند. بنابراین هر چه در جهان به چشم می خورد از آثار حق است و عین واقعیت و از اسماء حقیقی هستند؛ پس هر آن چه بیان کننده کمال است به خداوند نسبت دارد و نقص و نیستی و زشتی از او سلب می شود.
در مورد تعداد اسماء الحسنی اختلاف عقیده وجود دارد و رویات متعددی در مورد آن بیان شده است که بعضی ۹۹ و بعضی ۳۶۰ و یا ۱۰۰۰ و ۴۰۰۰ اسم را برای خداوند ذکر کرده اند که روایات آن را در فصل دوم آوردیم و نتیجه ای که می توان از این روایات گرفت این است که نمی توان برای ذات اقدس حق تعداد مشخصی اسم و صفت در نظر گرفت؛ زیرا خداوند تجلیات و تعینات متعدد و بی نهایتی دارد و چون تجلیاتش بی نهایت است اسامی او نیز می تواند بی نهایت باشد.
بعضی از این اسامی از بسامد بیشتری در ادعیه و مناجات ها برخوردارند و بعضی دیگر کمتر به کار رفتهاند که در فصل دوم نام هایی که از بسامد بالا برخوردار بودند ذکر شد و نسبت نام خدا با خواسته ای که دعا کننده داشتبیان گردید.
مقایسه ای بین اسماء و نسبت خواسته ها در ادعیه و مناجات ها صورت گرفت و به این نتیجه رسیدیم که در ادعیه و مناجات های شاعران بین اسم حسنی با خواسته نسبت و مطابقت وجود دارد و نمونه های آن را به طور مفصل شرح دادیم اما همانطور که در فصل دوم دیدیم در بعضی از مناجات های شاعران بین خواسته و نام پروردگار نسبتی وجود نداشت.
ویا به جای آن که مستقیما خدا را با آن صفت یا نام صدا بزنند،از معنای اسم در ابیات استفاده کرده بودند و از او طلب حاجت نموده اند .
هم چنین در ادعیه نسبت به نیایش های عارفان از اسامی بیشتری استفاده شده است و ادعیه از یک نظم خاصی در محور عمودی و افقی برخوردار هستند؛ در صورتی که بین ابیات از نظر عمودی انسجام و نظام معنایی وجود ندارد.
در بعضی ابیات نیز شاعر به تناسب وزن و یا قافیه آن نامی از اسامی پروردگار را آورده است و تناسب بین اسم حق و خواسته وجود ندارد .
در فصل سوم نسبت خداوند به بندگان بیان گردید. برای بیان نسبت خداوند با بندگانش دیدگاه فلاسفه و متکلمین و عرفا بررسی شد.
عرفا پایه و اساس آفرینش را عشق می دانند و عشق خداوند را مقدم بر تمام محبت ها و معتقدند که محبت های دیگر فروعی از محبت های حق تعالی است و چون خدا عاشق انسان و انسان عاشق خداست آدمی تلاش می کند تا خود را شبیه خدا یی کندکه او را دوست می دارد و سعی می کند متخلق به اسماء الله و صفات باری تعالی شود.
تا انسان خدا را نشناسد نمی تواند عاشق او گردد و لازمه ی معرفت حق شناخت خود اوست .پس هر کس نسبت به معرفت و شناختی که از خود و خدایش دارد او را می خواند و میپرستد و با او گفت و گو می کند؛ نتیجه آن که امامان معصوم چون واصلین به حق اند و از همه بیشتر خدا را شناخته اند و با معشوق یکی گشته اند دعاها و گفت و گوهایشان با پروردگار خالصانه تر و جامع تراست.
از نظر فلاسفه رابطه بین خدا و آفرینش انسان علت و معلولی است و برای شناخت خدا عقل را وسیله قرار داده اند.آن ها هدف آفرینش را بر مبنای فیاضیت الهی دانسته اند.
بالاخره متکلمین معتقدند که عالم حادث است و خداوند آن را موجود آورده پس عالم و انسان صانعی دارد که خداوند صانع و فاعل آن هاست دو چیزی که به وجود می آید مفعول نام دارد و هر مفعول نیازمند فاعل است بنابراین خداوند علت تامه موجودات و هم علت فاعلی آن هاست و از راه منطق و عقل به شناخت خداوند می پردازند.
اما چون ائمه اطهار و شاعران عارف عاشق خداوند بودند و به معرفت حق تعالی نایل گردیده اند، خود را در برابر ذات اقدس الهی حقیر و فقیر و ناتوان می دانند و خدا را قدرت لا یتناهی و غیر قابل و صف و ستودن می دانند در نتیجه در ادعیه شیعه خضوع و خشوع در برابر حق،عجز و ناتوانی مخلوق در برابر خالق، جهل و نادانی در برابر علم پروردگار و در نهایت امید به فضل و کرم رحمت خالق مهربان و کریم را شاهد هستیم ؛
در فصل چهارم به بررسی نظام اخلاقی در ادعیه شیعه و مناجات ها پرداخته شد. قبل از بررسی نظام اخلاقی لازم آمد که ابتدا آثار دعا بر انسان روشن شود آثاری چون تاثیر بر جسم و روح انسان و آرامش و عطوفت و مهربانی در اخلاق و نمایان شدن سجایای اخلاقی در افرادی که از ایمان بالایی برخوردارند و با خضوع و خشوع خدا را می خوانند و با او راز و نیاز می نمایند هم چنین آثار تربیتی دعا بر انسان روشن گردید که شامل فعالیت های عملی،دوری از گناهان و خواهش های نفسانی،بیدار کردن انسان،آموختن درس محبت و عشق و آموزش محبت و عشق و آموزش قدر شناسی و شکرگزاری متخلق شدن به اخلاق الهی شناخت نفس عماره و انسان و دادن آرامش روان و آثار اجتمایی هستند.
پس از آن نظام اخلاقی را تعریف کردیم و جایگاه آن را در بین نظام های دیگر روشن نمودیم و نتیجه گرفتیم که نظام اخلاقی با تمام نظام های دیگر مرتبط است و وقتی نظام های دیگر شکل بگیرند نظام تربیتی و اخلاقی شکل می گیرد و مبنای نظام اخلاقی، قرآن و خداوند است؛ زیرا خداوند بر خوب و بد انسان آگاه است و سعادت و شقاوت بشر در دست اوست . در نتیجه با پیروی از این نظام اخلاقی می توان برنامه ای جامع و گسترده برای سعادت انسان پایه ریزی کرد و به سعادت و رستگاری رسید و به این نکته پی بردیم که نظام اخلاقی مبتنی بر ترکیب و تبدیل است و آدمی برای پی ریزی یک نظام اخلاقی باید شناخت و معرفت و عشق و احساس به حق داشته باشد و هر عملی که انجام می دهد باید برای رضای حق باشد .
پس از آن مراتب و مراحل نظام اخلاقی در ادعیه شیعه و مناجات های شاعران بیان شد و با هم مقایسه گردید و به این نتیجه رسیدیم که ادعیه شیعه سراسر برخوردار ازاصول و روش ها و شیوه های نظام مندی هستند که انسان را به اخلاق اسلامی رهنمون می کنند و اگر حالت دعایی آن ها را برداریم کتابی می شوند با موضوع اخلاق اسلامی که در آن راه و روش برخوردار شدن از صفات پسندیده را آورده اند و سالک با استناد و یاری گرفتن از این ادعیه می تواند به بندگی حق نایل شود.
شاعران عارف نیز در مناجات هایشان برخی از احکام و مراحل نظام های اخلاقی اشاره کردهاند مانند یاری خواستن از خدا برای دوری از اهتمام به غیر حق، طلب یقین از پروردگار، مبارزه با نفس و درخواست هدایت از حق و تبدیل بدی ها به نیکی ها و درخواست رحمت از حق و هم چنین طلب عفو از خدا و یاری از او در برابر موانع و آفت ها ولی در نیایش هایشان مانند ادعیه به صورت منسجم از این مراحل یاد نکرده اند و نمیتوانند الگوی عملی برای مخاطب باشند.
در فصل پنجم سلوک عاشقان و عارفان در ادعیه و مناجات ها بیان شد. ابتدا ضرورت سلوک، هدف از سلوک و مراحل و مراکب و موانع سلوک در ادعیه و از دیدگاه اسلام بررسی گردید و سپس ضرورت وهدف و مراحل و موانع سلوک از دیدگاه عرفا ودیگران بیان شد.
از نظر فلاسفه هدف از سلوک رسیدن به معرفت وحکمت است تا ذات ربوبی حق را بشناسند.اهل اشراق به سلوک می پردازند تا شاهد جمال وجلال حق شوند وهدف علمای اخلاق تخلق به اخلاق الله است ودوری از صفات نکوهیده ومتصف شدن به صفات الهی؛ اما هدف از سلوک از دیدگاه قرآن عبودیت است تا آدمی به عبودیت وبندگی حق نایل شود واین عبودیت منجر به قرب الهی گردد که این هدف همان هدف امامان شیعه است که در ادعیه از خداوند طالب آنند.