۲-۱۰- نقش نومحافظه کاران و یکجانبه گرایی در واکنش به حوادث ۱۱سپتامبر
پس از حملات ۱۱سپتامبر بوش وتیم سیاستمداران وی به سمت یکجانبه گرایی در مقابل چند جانبه گرایی روی آورند در حالیکه دولت کلینتون چند جانبه گرایی را اختیار کرده بود دولت بوش وسردمداران وی به این نتیجه رسیدند که کشورهای دیگر را از درگیر شدن در مسائل بین المللی باز دارند و از دخالت و حتی رایزنی کشورهای اروپایی وحتی همپیمانان آمریکا در مورد مسائل استراتژیک وسیاست های آمریکا جلوگیری به عمل آورند چرا که شیوه رفتار بین المللی اروپائیان را قبول نداشتند وحتی نیروهای نظامی آنها در مقابل عظمت نیروی نظامی آمریکا هیچ قدرتی نداشت که عدم همراهی آنها منجر به شکست آمریکا شود .
از طرفی ایالات متحده ترجیح داد حال که اروپا ودیگر کشورها از قدرت وتوانایی قابل توجهی برخوردار نیستند بهتر است که برای دستاوردهای خود در منطقه شریک وسهیمی در نظر نگیرد . ازاین رو بوش ویارانش یک جانبه گرایی را پیش گرفتند وسیاست خارجی آنها پس از حوادث ۱۱سپتامبر حالت تهاجمی به خود گرفت .
ریچاردپرل معاون پیشین وزیر دفاع دراین باره گفته است این رویداد دگرگونی بزرگی در سیاست های ما در برابر تروریسم پدید آورد واین دگرگونی باید دولت های پشتیبان تروریسم را نیز در برگیرد . دولت بوش در پی این رویداد استراتژی حمله پیش دستانه per-emption attack را یکجانبه ، برای رسیدن به اهدافش
مد نظر قرارداد به سخنی دیگر یکجانبه گرایی ، محور طرح های استراتژیک ایالات متحده آمریکا شد .
(گوهری مقدم ، ۱۳۸۳)
از نشانه های یک جانبه گرایی ایالات متحده آمریکا نگرش تک قطبی به جهان است که آمریکا در آن رقیبی نداشته باشد وهیچ ائتلافی از قدرت های بزرگ بی اجازه آمریکا نتواند یه یک قدرت تبدیل شود.
( (ikneberry,2003: 47
ایالات متحده آمریکا برای افزایش قدرت خود وتضعیف ومهار دیگر قدرت های رقیب رویکرد ستیز با چند جانبه گرایی رابا تاکید برنظامی گری اتخاذ کرد وبه منظور خنثی نمودن نظام چند قطبی متشکل از قدرت های بزرگ روسیه، چین ، فرانسه ، آلمان وژاپن به مبارزه با چند جانبه گرایی واخذ سیاست های یک جانبه گرایی مبنی برآزادی عمل ایالات متحده در عرصه بین الملل پرداخت .
آمریکائیان هوادار این رویکردمعتقدند که آمریکا برای تامین امنیت ومنافع خود وایجاد نظم نوین جهانی وتشکیل سیستم بین المللی نیرو وتوان کافی در اختیار دارد ومی تواند آن را در جهت رسیدن به رهبری جهانی آمریکا به کار گیرد .
نومحافظه کاران آمریکا بر خلاف محافظه کاران خواهان حفظ وضع موجود نیستند بلکه برای خود رسالتی معنوی در سطح ملی وبین المللی قائلند وبا فرض رسالت اخلاقی برای خود نقش نجات دهنده جهان را در نظر گرفته اند ودرصدد تغییر جهان وایجاد بی نظمی اخلاقی ونوین در جهان می باشند وبرای پیشبرد اهداف
جهانی ، آمریکا هیچ ابایی از نظامی گری وجنگ افروزی ندارد .
نسخه ای که ولفووتیز ، ریچاردپرل وداگلاس فیث ودیگران در اسناد منتشره از سوی موسسه تحقیقاتی پروژه قرن نوین آمریکایی (PNAC ) وسایر موسسات محافظه کاران جدید پیچیده بودند سرانجام در دولت بوش پسر محقق شد وحادثه ۱۱سپتامبر شرایط مطلوب را برای پی گیری آن فراهم ساخت .
گروه کوچک ولی عمیقا ایدئولوژیک محافظه کاران جدید طراحان فکری سیاست خارجی جرج بوش وگاه مجریان آن هستند این گروه با دسترسی به قدرت ، نه تنها ایده های خود را در خصوص آنچه که آمریکا باید انجام دهد را مطرح می کنند بلکه در تلاش برای تحقق آنها نیز می باشند وبا تدوین دکترین بوش پس از۱۱سپتامبر به پیروزی مهمی دست یافتند.
نومحافظه کاران معتقدند که دموکراسی آمریکایی به عنوان یک خیر مطلق همیشه در معرض آسیب وحمله است زمانی شوروی دشمن این خیر محسوب می شد وامروز اسلام بنیادگراممکن است اساس این خیر را مورد تهدید قراردهد . نومحافظه کاران در سیاست خارجی به رئالیسم وبدبینی از ماهیت بشر نزدیک می شوند وشبیه توماس هابز می اندیشند که وضع طبیعی را وضع جنگ همه علیه همه می دانست ویا شبیه ماکیاولی که بیشتر انسان را مستعد شر می دانست تا خیر.
همانطور که گفته شد نومحافظه کاران ازیک سو بین الملل گرا واز سوی دیگر یک جانبه گرا و مخالف با محوریت اروپا در سیاست خارجی آمریکا می باشند . افراد کلیدی کاخ سفید و دولت بوش از قبیل دیک چنی ، رامسفلد ، ریچاردپرل ، ولفووتیز ورایس ودیگران شدیدا تحت تاثیر اندیشه های نومحافظه کاران هستند وطبیعتا” در راستای اهداف این گروه گام برمی دارند.
ریچارد پرل از منتقدین سیاست های دولت کلینتون به شمار می رود که معتقد است بی تفاوتی کلینتون به انفجار برج های تجارت آمریکا در سال ۱۹۹۳، انفجارهای سفارت خانه های آمریکا در غرب آفریقا ، انفجار مقرسربازان آمریکایی در الخبر عربستان وحمله به کشتی کول زمینه های ضعف آمریکا در قدرت یافتن مخالفین را فراهم آورد . پرل معتقد است دولت های حامی گروه های تروریستی به عنوان مخاطبان اصلی آمریکا در مبارزه با تروریسم به مراتب از گروه های تروریستی مهمترند.
ولفووتیز بالافاصله پس از ۱۱سپتامبر به میدان آمد وگفت که جنگ ما علیه تروریسم فقط شامل بن لادن وگروه القاعده نمی باشد بلکه جنگی جهانی وعلیه تمام دولت ها وملت های حامی تروریست می باشد .
همانطور که قبلا ذکر شد به قدرت رسیدن بوش وبه دنبال آن حوادث ۱۱سپتامبر فرصتی استثنایی و ایده آل را برای عملی کردن وبه ثمر نشستن اهداف نومحافظه کاران فراهم کرد وپس از حملات ۱۱سپتامبر سیاست خارجی آمریکا برمبنای دکترین مبارزه با تروریسم قرار گرفت وبه سر درگمی در عرصه خارجی این کشور پس از پایان جنگ سرد التیام بخشید واسلام رایکال را به جانشینی کمونیسم سابق برگزید .
با فروپاشی شوروی نومحافظه کاران تلاش کردند تا فضای مبتنی بردشمن مخاطره آمیز رابه وجود آورند وهویت سازی می توانست دشمن جدیدی را معرفی نماید دشمنی که ماهیت ایدئولوژیک داشته وبه گونه ای موثر در نظام باورها تثبیت شود.(متقی: ۱۳۸۵)
بنابراین ۱۱سپتامبر به مرکزثقل سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد وبه هویت سیاست خارجی آمریکا معنا بخشید وهویت آمریکایی به عنوان هدف تروریست ها مطرح وبه جمله معروف بوش ،” در جنگ تروریسم یا با ما هستید یا دشمن ما منجر شد".
۲-۱۱- دکترین بوش وافکار عمومی
روز ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ در حالی که بوش ازیکی از مدارس ایالت فلوریدا بازدید می کرد توسط یکی از همراهان خبر غیر منتظره حادثه ااسپتامبر را شنید در آن زمان کمترکسی باور می کرد که به زودی بوش به یکی از معروفترین وتاثیر گذارترین روسای جمهوری آمریکا در تاریخ آن کشور تبدیل شود میزان حمایت از رئیس جمهور بعد از حملات ۱۱سپتامبر به طور غیر منتظره ای افزایش یافت این حمایت ها چه از نظر اندازه وچه از نظر دوام وپایداری در تاریخ آمریکا بی سابقه بوده است حمایت مردمی پس از ۱۱سپتامبر ۳۰ تا ۴۰ درصد افزایش داشت شاید مردم آمریکا تصور می کردند سیاست های رئیس جمهور موفقیت آمیز خواهد بود یا اینکه کشور هنوز هم باخطر مواجه است.(یزدان فام، ۱۳۸۴: ۴۷)
سه روز بعد بوش در محل خرابه های برج های دو قلوایستاد ودکترین خود را مبنی برجنگ پیش دستانه وپیشگیرانه علیه تروریسم معرفی کرد واعلام نمود که درصدد تجهیز پنتاگون برای دکترین حمله پیش گیرانه به منظور جلوگیری از تهاجمی دیگر به خاک آمریکاست . منظور از دفاع پیشگیرانه این است که لازم نیست خطری عینی متوجه منافع ملی آمریکا شود تا این کشور دست به حمله بزند بلکه احتمال وجود خطر نیز برای کاربرد زور کافی است.(اطاعت، ۱۳۸۷)
در آن زمان به دلیل تنفر به وجود آمده در جامعه امریکا از مسببان حادثه ۱۱سپتامبراین دکترین توانست اعتراض نه چندان جدی مخالفان را پشت سر گذاشته وخیلی زود خود را برادبیات رایج جهان تحمیل کند.
بروز حادثه ای مانند ۱۱سپتامبر که موجب جریحه دار شدن افکار عمومی جهان شد بهانه مناسبی برای زیر پا گذاردن قواعد ومقررات بین المللی از طرف دولت بوش وتوجه به اقدام های بعدی است به دنبال این حادثه برخی از نظریه پردازان آمریکایی برای توجیه حمله آمریکا به افغانستان نظریه متروک ومنسوخ جنگ عادلانه را مطرح کردند وبا بازگشت به قرون وسطی اصل توسل به زور وجنگ را مجاز شمردند.
واشنگتن توانست افکار عمومی را با سناریوی ۱۱سپتامبر همراه سازد وبا استفاده از کنترل رسانه ای خود افکار عمومی مردم رابه سمت خواسته های خود سوق دهد.
در هفته های پس از حمله ۱۱سپتامبر ایالات متحده آمریکا ائتلاف بین المللی موثری برای پاسخ به تهدید تروریسم ایجاد کرد سازمان ملل متحده ، ناتو اتحادیه اروپا ، سازمان کشورهای آمریکایی و سازمان کشورهای آسیایی به سرعت این حملات را محکوم کردندو پیشنهاد کمک به ایالات متحده دادند . ناتوبرای اولین باربه اصل ۵ اساسنامه خود که به دفاع متقابل مربوط است استناد کرد وحمایت خود را از امریکا اعلام نمود.
اهمیت این اقدام دراین است که برای اولین بار از آغاز تاسیس این پیمان در سال ۱۹۴۱ به ماده ۵ اساسنامه آن استناد شد این در حالی بود که در دشوارترین شرایط جنگ سرد که در بسیاری از نقاط دنیا شاهد رویارویی با دوابرقدرت سابق بودیم ، ناتو که اساسا به منظور مقابله با اتحاد جماهیر شوروی سابق ایجادشده بود هیچ گاه به این ماده استناد نکرد.بر اساس این ماده، حمله به یکی از اعضا در امریکای شمالی یا اروپا، حمله به همه اعضا تلقی شده و سایر اعضا متعهد می شوند در دفاع از عضوی که مورد حمله قرار گرفته، اقدام نمایند.
( www.nato.int)
علاوه برآن سازمان کشورهای آمریکایی نیز معاهده دیور را مورد استناد قرار دارند روسیه ، چین ، پاکستان وهند وهمچنین عجیب تر اینکه برخی از رژیم های تمامیت گرایی آسیای مرکزی وجهان عرب نیز به این ائتلاف وارد شدند.(یزدان فام، ۱۳۸۴: ۱۶۱)
ایالات متحده در مدت کوتاهی باید متحدان خود(اروپای غربی وژاپن ) را با خود همراه سازد ومطمئن شود که چین و روسیه با تلاش های آمریکا به سوی حفظ نظم تعریف شده آمریکا در صحنه ژئوپلیتیکی مخالفت نخواهند کرد ایالات متحده تصمیم گرفت به جای استفاده از شیوه اقناع از شیوه های قهر آمیز استفاده نماید . بوش با طرح این پیشنهاد که با انتخاب یکی از دورراه (با ماهستید یا مخالف )می توان وضعیتی ایجاد کرد که درآن یک نظم ژئوپلیتیکی پایدار براساس تعریف خودش بنا نهد.(همان: ۱۸۴-۱۸۳)
سرانجام در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ حمله نیروهای متحده تحت عنوان رسمی عملیات بلند مدت آزادی در پی حمله القاعده به رهبری اسامه بن لادن به نیویورک و واشنگتن در ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ وهشدار جرج بوش رئیس جمهور ایالات متحده که به گروه طالبان مبنی براخراج گروه تروریستی القاعده از افغانستان و رد طالبان ازاین درخواست آغاز شد . دراین جنگ نیروهای ناتو_ایساف به همراه ۲۶ کشور دیگر از جمله بریتانیا –آلمان –فرانسه – کانادا –ایتالیا – لهستان – استرالیا –اسپانیا –رومانی و… آمریکا را همراهی کردند.
شبانگاه ۷اکتبر ۲۰۰۱ در ساعت ۲۰/۷ به وقت محلی دولت امریکا وانگلیس حملات هوایی وموشکی خود رابه منظور حمله پیش گیرانه به افغانستان آغاز کردند. ائتلاف بین المللی علیه تروریسم که پس از ۱۱سپتامبر به رهبری آمریکا ودر زمینه های سیاسی –اقتصادی –نظامی وحقوقی –تشکیل شده بود ناتو ودیگر اعضای این ائتلاف را برابر با ماده ۵ اساسنامه پیمان آتلانتیک شمالی در کنار ایالات متحده قرارداد. تاعلیه تروریسم بین المللی ، طالبان والقاعده مبارزه کنند.
ضربات پیش گیرانه هوایی وموشکی آمریکا در مبارزه برای آزاد سازی افغانستان از سیطره طالبان والقاعده به عینیت پیوست ودر سریعترین زمان ممکن مراکز کنترل ، فرماندهی ودفاعی ، مخابراتی و اردوگاه های آموزشی آنان مورد حملات هوایی وموشکی قرار گرفت شهرهای کابل –قندهار-هرات –جلال آباد-مزار شریف مورد حمله همزمان هوایی وموشکی با بهره گرفتن از دهها هواپیما قرارگرفت و از دست طالبان خارج شد .
آمریکا قبل از حضور در افغانستان سعی کرد مهره هایی را که می توانستند برای آنها وحضورشان مانع وخطرآفرین باشند از دور خارج کند وراه ورود و استقرار خود به افغانستان را هموار نماید یکی ازاین مهره ها احمد شاه مسعود بود که درست دو روز قبل از حملات ۱۱سپتامبر ترور شد .
اکنون راه ورود به افغانستان هموار است وهیچ گونه مانعی وجود نداردوافکار عمومی با بوش وتیم محافظه کار همراهی می کند . دلیل وبهانه وجود القاعده بهترین فرصت پیش آمده برای آمریکاست وعدم ثبات سیاسی افغانستان شرایط داخلی این کشور بهترین زمینه را برای میزبانی آمریکا همپیانانش گسترده است .
به نظر می رسد مبارزه با تروریسم وایجاد دموکراسی در کشوری چون افغانستان نمی تواند دلیل وانگیزه اصلی آمریکا از ورود به آن کشور آنهم بدین گستردگی وبا چنین تجهیزاتی همراه باشد چرا که حذف طالبان وگروههای تروریستی القاعده بدون لشکرکشی گسترده به افغانستان نیز امکان پذیر بود . لذا به سادگی می توان دریافت که آمریکا از حمله به افغانستان اهدافی چند وفراتر از مبارزه با تروریسم واستقرار دموکراسی دنبال می کند که به پاره ای از آنها خواهیم پرداخت .
آمریکا به بهانه حضور القاعده وبن لادن در افغانستان وارد این کشور شد وبا شعار مبارزه با تروریسم وتعمیم این جریان به تمام جهان توانست انکار عمومی جهان رابا خود همراه سازد وراه رسیدن به افغانستان وبه عبارتی نفوذ وحضور در خاورمیانه و نزدیکی به رقیب دیرینه خود –روسیه –راهموارد نماید وبه اهداف هژمونی خود نزدیک گردد. اهمیت موقعیت ژئوپلیتیک افغانستان در کنار هموار بودن مسیر به لحاظ شرایط داخلی آن کشور، بهترین گزینه برای آمریکا جهت حضور در منطقه خاورمیانه به شمار می رفت چرا که اولین وموثر ترین دلیل عدم ثبات سیاسی در کشور افغانستان بود که در صورت وجود یک دولت مقتدر امریکا یا هیچ کشور دیگری هرگز نمی توانست بدین سهولت به آن کشور وارد شود .
وجود گروه های مختلف قومی ، نژادی ، فرهنگی ، دینی وزبانی یکی از عوامل مسلط برای جلوگیری از به وجود آوردن یک حکومت قاطع در افغانستان بوده است چرا که هر کدام ازاین گروه ها بیشتر از آنکه منافع کل کشور را در نظر بگیرند منافع خود وگروه خاصی را در نظر می گیرند.( سرافراز؛ ۱۳۹۰: ۵۴)
واز طرفی حضور قدرت های خارجی در جبهه ای واحد به منظور جلوگیری از تشکیل یک دولت مستقل در افغانستان براین موضوع دامن می زد . ازاین رو افغانستان به دلیل داشتن شرایط موجود وعدم مقاومت جدی در برابر بیگانگان گزینه ای مناسب واولین گزینه برای آمریکا جهت پیاده کردن اهداف خود انتخاب شد.
۲-۱۲- بررسی دلایل ماندگاری آمریکا در افغانستان:
۲-۱۲-۱- امنیت
در ابتدای فروپاشی شوروی ایالات متحده دچار بحران معنا و سردرگمی ماهیتی شد و عدم وجود دشمنی که پایه سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ سرد بود فضای امنیتی جدیدی پیش روی آمریکا قرار داده بود.در دوران جنگ سرد به دلیل غالب بودن پارادایم رئالیسم بر ابعاد امنیت بین الملل تمامی تهدیدات و تئوری های امنیتی به شکل نظامی و ملی تعریف می شد.و رقابت تسلیحاتی و تعارضات ایدوئولوژیک شرق و غرب محور توازن قوا و در نتیجه برقراری امنیت بین الملل می شد اما پس از جنگ سرد و ظهور آمریکا به عنوان یک ابرقدرت مفهوم امنیت از امنیت نظامی و ملی به امنیت جهانی تبدیل شد . امنیت آمریکا دردوران جهان دو قطبی بر مبنای ایجاد ثبات در نظام بین المللی تعریف شد اما امنیت شوروی در دوران جنگ سرد بر مبنای ایجاد بی ثباتی شکل می گرفت و این تعریف از منافع ملی آنها سرچشمه می گرفت.
چرا که بی ثباتی در هر نقطه از جهان ناراضیانی را روی کار می آورد که عمدتا گرایش چپ و همراه با آرمان های کمونیستی شوروی داشتند و به همین دلیل ایالات متحده اغلب از ثبات بین الملل حمایت می کرد.اما پس از دوران جنگ سرد و ظهور سیاست های نوین نظام بین الملل امنیت مد نظر آمریکا در ایجاد بی ثباتی در نقاط مختلف دنیا تعریف شده است.
سایت دانلود پایان نامه درباره تاثیر حضور ایالات متحده آمریکا در افغانستان بر ...