گسترش ناتو به شرق و ایجاد پایگاه ها و رادارهای موشکی در منطقه سبب شده، اشتراک منافع مسکو با تهران شده است که سبب ایجادیک محور شمالی- جنوبی(روسیه و ایران) در مقابل یک محور غربی-شرقی ( آمریکا و ترکیه) گردیده است. هرگونه بی ثباتی و بحران در منطقه باعث حضور هرچه بیشتر قدرت های مداخله گر می شود، که این در تضاد سیاست خارجی ایران است.
از آنجا که جمهوری چچن یک یکی از جمهوری های خودمختار در حاکمیت روسیه است، هر گونه دخالت خارجی از جانب ایران،در تضاد با عرف بین المللی است. مواضع تندروانه سیاست خارجی ایران در این بحران، علاوه بر اینکه سبب واگرایی با روسیه می شد،ایران هراسی را در کشورهای منطقه که تازه از سلطه شوروی خارج شده بودند، افزایش می داد .
دریای خزر نیز در گرایش سیاست خارجی ایران در قبال بحران چچن نیز تاثیر گذار است.اگرچه چچنستان جز نواحی ساحلی دریای خزر واقع نشده است ولی از آنجا که تمایلات جدایی طلبان چچنی تنها به چچنستان محدود نمی شود،بلکه کلیه مناطق مسمان نشین قفقاز شمالی را در بر می گیرد. مثل آنچه که در داغستان اتفاق افتاد که در آن گروههای مسلح چچنی در اوت ۱۹۹۹ با هدف آزادی مردم داغستان از سلطه روسیه، به رهبری شامل باسایف به این جمهوری حمله کردند.در نتیجه در صورت استقلال چچن ،امکان اینکه داغستان که جز نواحی نفت خیز و جز حوزه ساحلی خزر است، با چچن متحد شود وجود دارد. با چنین شرایطی امکان اینکه کشور جدیدی به حوزه ساحلی خزر اضافه شود ، وجود دارد، که نتیجه آن کاهش سهم ایران بهره برداری از منابع دریای خزر می باشد.
۸-چنین سیاستی( یعنی گرایش به روسیه) را نیز می توان در چارچوب رهیافت واقع گرایی نیز ارزیابی کرد. در حالی که مواضع اولیه ایران در اوایل انقلاب اسلامی ، مبتنی بر رویکردهای ایدئولوژیک مثل دفاع از مسلمانان و جنبشهای آزادی خواه و استقلال طلب بود، در جنگ دوم چچن مواضع وسیاستهای ایران تعدیل شد ومبتنی بر حقوق بین الملل و سیاست حسن همجواری، عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشورها، منافع بلند مدت و در چارچوب ژئوپلیتیک منطقه ای بود.« شاید اگر این بحران در سالهای اولیه انقلاب و قبل از فروپاشی شوروی ، اتفاق میافتاد، خط مشی انقلاب اسلامی غیر از آن چیزی بود که حکومت جمهوری اسلامی در سالهای سرکوب استقلالخواهی مسلمانان چچن توسط روسیه در پیش گرفت. سیاستی که در تابعیت محض حفظ روابط با فدراسیون روسیه، تنظیم شده بود»[۲۲۳] با این حال مواضع انفعالی تهران در قبال اشغال چچن حتی با واکنش رسانه ها و مردم چچن نیز مواجه شد ، به طوری که یک وب سایت چچنی سیاست های ایران را این گونه بررسی می کند که ایران در اشغال چچن توسط روسیه توجیه می کند و هرگز روابط نظامی و اقتصادی خود را با روسیه به خاطر چچن در معرض تهدید قرار نداده است .[۲۲۴]
۶-۵- نتیجه گیری :
شکلبندی قدرت در حوزه قفقاز با ناپایداریهای قابل توجهی همراه میباشد. منطقه قفقاز با سطح گستردهای از جدالهای سیاسی، منازعات نظامی و تعارضات محیطی روبرو میباشد. از طرفی تعامل با کشورهای بحرانی از اهمیت ویژهای برای امنیت ملی ایران برخوردار است .ضرورتهای امنیت ملی ایران ایجاب میکند که فضای بین المللی برای بازسازی محیط بحرانی را در دستور کارخود قرار دهد. در شرایطی که محیط امنیتی با شاخصهایی از جمله بحران، ستیزش و چالشهای چند جانبه روبرو باشد، ضرورت مدیریت بحران امری اجتناب ناپذیر است.[۲۲۵] اگر به فرایند تصمیم گیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی نگاه کنیم،متوجه خواهیم شد که این فرایند نسبتا طولانی است و در مواقع بحرانی که کمبود زمان از مشخصات اصلی آن است، این پروسه ناکارآمد خواهد بود. سیاست خارجی ایران پس از فروپاشی شوروی، زمانی که با قدرتهای جهانی و منطقهای در رابطه با قفقاز به رقابت افتاد، تا حدود زیادی از سیاست آرمانگرایی به سیاست واقعگرایی متمایل شد. علیرغم برخی اقدامات اولیه در دهه ۱۹۹۰ برای حمایت از بنیادگرایی اسلامی در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، ایران به طور کلی، حمایت خود را از این دیدگاه برداشته و به جای آن بر توسعه اقتصادی و امنیت ملی خود تمرکز کرده بود. در مورد بحران چچن نیز با توجه به مواضع ج.ا.ایران، با توجه به محدودیت های زمانی و نارسایی های اطلاعاتی، چنین ناکارآمدی هایی در سیاست خارجی ایران وجود داشت. درحالی که در بحران های دیگر منطقه ای مثل جنگ داخلی تاجیکستان ایران یکی از بازیگران اصلی میانجیگر بود، در بحران چچن یک سیاست ابهام آمیز وبی ثبات و در عین حال منفعلانه را در پیش گرفت .اگردر بحرانهای دیگر منطقه ای ، ایران تاحدودی سیاستی مستقل بدون در نظر گرفتن منافع روسیه را در پیش می گرفت، در بحران چچن، به دلیل اینکه این منطقه در حوزه حاکمیتی روسیه قرار داشت، به غیر مواردی که طور غیر مستقیم بر ثبات و صلح منطقه ای اشاره شد؛ سیاست خارجی خاصی در پیش نگرفت.این سیاست برای ایران منافعی نیز در پی داشت و باعث شد درقبال مسئله هسته ای تا یک سال برای تهران مشکل بزرگی(تحریم) ایجاد.نشود ودر زمانی که چچن در اشغال بود، سطح تجارت با روسیه رونق بسیار گرفت.[۲۲۶] به گفته یکی از کارشناسان منطقه: «در واقع مسئلهای که امروز ایران نیازمند آن است داشتن نوعی استراتژی مشترک با روسیه در منطقه است. تهران در جریان بحران چچن نیز نشان داد که در پی گسترش جنگ در منطقه قفقاز نیست و در عرصه عمل در تلاش است که آرامش منطقه حفظ شود.» .[۲۲۷] از طرفی استراتژی مشترک،مصالح ملی که در تعاملات بین المللی به ویژه با همسایه قدرتمند شمالی خود یعنی روسیه،است گاهی اوقات نمیشود یک مسئله را آن چنان زیاد پیگیری کرد تا موجب واکنشهای منفی شود. به طوری که همین امر بعد بحران گروگان گیری در داغستان که توسط چچنی ها صورت گرفت، یلتسین رئیس جمهور وقت روسیه، ایران را به ارتباط داشتن در این قضیه، متهم کرد که این قضیه سریعاً از سوی مسئولان ایران رد شد. دیدگاه دولت آقای خاتمی با توجه به مواضعشان که مبتنی بود بر “گفتگوی تمدن ها” ،بر حل مسالمت آمیز این بحران بود.از طرف دیگر نمی توانست مواضعی خصمانه نسبت به اقدامات سرکوب گرایانه مسکو نسبت به چچنی های بگیرد. بنابراین سیاست این دوره نه به صورت واحد بلکه ،استفاده از ظرفیتهای سازمانی از جمله ،سازمان کشورهای اسلامی که ریاست آن را به عهده گرفت، صورت گرفت.
فصل هفتم :
نتیجه گیری ، ارزیابی کلی و ارائه الگو
۷-۱- مقدمه :
مناطق آسیای مرکزی و قفقاز به دلیل شرایط خاصی که در دوران بلشویک ها داشت مثل واگرایی های قومی،.ناهمگنی جمعیتی مناطق،اختلافات ارضی و مرزی،نابرابری درتوزیع منابع ملی و… و همچنین به دلیل خلا قدرت ناشی از فروپاشی شوروی،دخالتهای خارجی،نفوذ قدرت های منطقه ای و منطقه ای و سیاست های اقتدار گرایانه رهبران این جمهوریها سبب شده بود که این دو منطقه با بحران های بسیاری چون بحران های قومی،جدایی طلبانه و ارضی و… که با خشونت همراه بود، مواجه شوند. جمهوری اسلامی ایران از بدو استقلال ضمن شناسایی و تلاش گسترده ای که برای برای برقراری روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی انجام داد، با میانجیگری خود در برخی از منازعات این مناطق،طرفین درگیر را به اتخاذ روش های مسالمت آمیز دعوت می کرد. ایران سیاست خود را بر پایه اصولی چون حسن همجواری،ثبات منطقه ای،تنش زدایی،مخالفت با نفوذ قدرت های فرا منطقه ای بنا نهاد . عده ای اعتقاد دارند که قفقاز مکمل ژئوپلیتیک ایران محسوب می شود، که صلح و ثبات قفقاز نقشی مثبتی در رشد و امنیت در بر دارد و برعکس هرگونه بی ثباتی عاملی منفی در گسترش روابط خارجی و امنیت ایران را سبب می گردد.ایران با اتخاذ سیاست های میانجیگری در این دو منطقه چند هدف را راهبردی می کرد.
۱-دفع تهدیدات و چالشهای امنیتی ناشی از جنگ از طریق جلوگیری از گرایشات تجزیه طلبی در کشور.۲-جلب اعتماد کشورهای تازه تاسیس و روسیه از طریق رفع نگرانی ها۳- ارائه تصویری جدید از ایران به عنوان یک کشور صلح طلب و عمل گرا که جهت صدور انقلاب در منطقه عمل نمی کند.[۲۲۸]
با توجه به اینکه اساس سیاست خارجی ایران در دو منطقه در این تحقیق را بر پایه نظریه رئالیسم نئو کلاسیک بنا نهاده شده است.در نتیجه براساس این نظریه هرگونه رفتار سیاست خارجی در حوزه بین المللی بایستی بر پایه آنارشی و محدودیت های ساختاری صورت می گیرد. ولی این محدودیت ها به طور مستقیم بر رفتار بازیگران تاثیر نمی گذارد،بلکه باید از کانالها و متغیرهای داخلی و ملی عبور کند. سیاست خارجی ایران نسبت به بحرانهای منطقه نیز در راستای این دوعامل(ملی و ساختاری) قابل تبیین است. از آنجا که سیاست خارجی در خلا صورت نمی گیرد، هرگونه رفتار خارجی بایستی در چارچوب ساختارهای سیستمیک باشد ولی ساختارها تنها متغیرهای تعیین کننده نیستند،بلکه عوامل داخلی نیز در تاثیرگذار اند .در رابطه با سیاست خارجی و دیدگاه های ج.ا.ایران نسبت به بحرانهای منطقه نیز هردو عامل موثر بودند. به طورمثال ایران نسبت به بحران چچن با شدت و ضعف مبتنی بر همین دو عامل بود.از یکطرف ایران رفتارش را می بایست بر اساس محدودیتها سیستمی بعد از جنگ سرد یعنی نظام تک قطبی هژمونی(یا چند قطبی به رهبری آمریکا )تنظیم می کرد واز طرف دیگر متغیرهای ملی مثل فشار افکار عمومی، اشتراکات دینی و… این رفتار را تعدیل می کرد. فروپاشی شوروی و پیدایش جمهوریها نیز مسائل فراوانی را پیش آورد که یک بخش آن به ضرورت اعطای کمکهای فوری به روسیه برمیگشت که نبود این کمکها سبب بحران اقتصادی بعضی از کشورها شده بود. اثر دیگر آن بروز تمایلات ملیگرایانه و تجزیهطلبانه بود که در مرزهای شمالی کشور ما مناطق متعددی از درگیری، زد و خورد و ناامنی را فراهم آورد و ما را بر آن داشت که بخشی از منابع و انرژی خود را، به جای پرداختن به امر سازندگی کشور، مصروف ایمنسازی اوضاع در این مناطق کنیم.بحران آذربایجان، بحران تاجیکستان، جنگ در چچن، بحران گرجستان در کنار بحران افغانستان، منطقه را به طور کلی ناآرام و متشنج ساخته و بسیاری از نیروها و انرژیها را مصروف خود کرده بود.[۲۲۹]
۱-اهداف و منافع سیاست خارجی ایران در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز :
برای آنکه بتوانیم یک الگوی جامع در رابطه با سیاست خارجی ایران در این دو منطقه را به دست آوریم ،لازم است که ابتدا اهداف و منافع ایران در این دو منطقه بررسی شود، یعنی اولویتهای ایران در آسیای مرکزی و قفقاز ،اهداف و راههای رسیدن به این اهداف در آسیای مرکزی و قفقاز و همچنین باید راهکارهای عملی و ابتکاری برای پیشبرد همکاریها در منطقه ارائه گردد.
منافع ملی ایران در آسیای میانه و قفقاز و شرایط جدید پس از فروپاشی شوروری و پایان جنگ سرد نگرانی های جدی و جدیدی را برای امنیت ملی ایران به وجود آورد، از جمله:فروپاشی شوروی موجب خالی شدن عرصه بین المللی برای بزرگ ترین دشمن ایران یعنی ایالات متحده آمریکا شد. وجود منابع سرشار نفت و گاز موجب توجه شدید قدرت های منطقه ای و غیرمنطقه ای به این نقطه شد. ناامنی مرزهای شمالی وجنگ آذربایجان و ارمنستان و بحران های دیگر منطقه ای در خارج از مرزهای ایران تأثیرات نگران کننده جدی برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده است.[۲۳۰]به علاوه گسترش تجارت مواد مخدر ،فعالیتهای تروریستی،(نفوذ تروریستها در مرز با جمهوری آذربایجان)،نفوذ و ورود اسرائیل در مرزهای شمالی،کنار گذاشتن ایران از طرحهای اقتصادی انرژی، گسترش ناتو به شرق،اقدامات یکجانبه این کشورها در قرارداد با کشورهای فرامنطقه ای و گسترش نظامی گری و مسلح شدن بیشتر این کشورها به سلاحهای پیشرفته، از جمله چالشهایی است که ایران در این دو منطقه با آن روبه رو بوده است. از آنجا که استقلال این کشورها تقریبا با پایان جنگ تحمیلی ایران و آغاز ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و سیاست تنش زدایی همزمان بود.برای دستیابی به چنین سیاستی،نیاز سرمایه گزاری خارجی،بازسازی اقتصادی، نگاه ایران به این مناطق به ابعاد اقتصادی در گفتمان ژئوپلیتیک متمرکز شده بود. در این نگاه اولا ؛رویکردهای ایدئولوژیک در منطقه قفقاز تقریبا کنار زده شد.ثانیا؛ با توجه به تنشهای قومی در این کشورها به خصوص آذربایجان و امکان سرایت این تنشها به داخل مرزهای ایران رویکرد های ژئوپلیتیک و امنیت محور مورد توجه قرار گرفت. با این حال رویکردهای ایران نسبت به دو منطقه به نظر می رسد متفاوت اقتصادی و امنیتی بوده است. رویکرد ایران به آسیای میانه بعد از استقلال این کشورها اغلب اقتصادی بوده است و بیشترین مشارکت و سرمایه گذاری اقتصادی در بخشهای دولتی و خصوصی و با اجرای سیاست تنش زدایی،اعتماد سازی،شفاف سازی و پذیرش نقش محوری دولت ها و با هدف ادغام و همگرایی اقتصادی در غالب سازمان اکو و مشارکت در طرحهای زیربنایی(انرژی و حمل و نقل) در اولویت دیپلماسی ج.ا.ایران قرار گرفت.[۲۳۱] و در کنار اقتصاد، مناسبات سیاسی، نظامی(اعزام وابستگان نظامی به کشورهای ترکمستان و تاجیکستان و خرید و فروش تسلیحات نظامی با ازبکستان) و امنیتی(امضای سند همکاری با ترکمنستان و تاجیکستان) نیز در دستور کار مسئولان ایران قرار گرفت.در این بین آنچه که برای ایران در اولویت امنیتی قرار گرفت، جلوگیری از نفوذ اسرائیل و آمریکا در مرزهای خود با ترکمستان است. ولی در قفقاز بیشترین اولویت ایران در این منطقه امنیت ملی و جلوگیری از حضور قدرتهای فرامنطقه ای مثل آمریکا و اسرائیل در همسایه شمالی خود(آذربایجان) بوده است. به علاوه با توجه به اشتراکات فرهنگی، قومی و مذهبی که با آذربایجان دارد روابط سلبی – ایجابی بود یعنی،نخست، نفوذ و قدرت خود را در این حوزه ها در این کشور افزایش دهد و دوم، با توجه به رویکردهای پان ترکیستی که از جانب آذربایجان وترکیه تقویت می شود، مانع از نفوذ اندیشه های جدایی طلبانه و قوم گرایانه این دو کشور در استان های آذری خود شود.
۲-رویکرد ج.ا ایران نسبت حل و مدیریت بحران های منطقه ای :
همان طور که در بالا به آن اشاره شد در حالی در مدیریت بین المللی در قبل از جنگ سرد بر پایه دو قدرت جهانی یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد شوروی سابق استوار بود. یعنی این دو کشور هم ایجاد کننده بحرانها و هم در مدیریت آن نقش داشتند. ولی بعد از جنگ سرد کشورهای متوسط و پیرامونی مثل ایران نیز در مدیریت بحران ها نقش داشتند.ایران به عنوان یک کشور قدرتمند منطقه ای با سابقه غنی تمدنی که با اشتراکات فرهنگی و دینی با کشورهای منطقه برخوردار است، سبب شده که نسبت به بحران های این مناطق بی تفاوت نباشد. چون اولا؛ این بحرانها امنیت و تمامیت ارضی ایران را تهدید می کرد.ثانیا ؛ مداخلات ایران موجب می گردید اعتبار و پرستیژ بین المللی ایران افزایش یابد.ثالثا ؛ چون اکثر این کشورها مسلمان بودند،مداخلات ایران جنبه اسلامی و انسانی نیز داشت.
مدلی که جمهوری اسلامی ایران برای مدیریت بحران های داخلی و منطقه ای در کشورهای حوزه قفقاز جنوبی ارائه داده است، فرمول موسوم به ۳+۳ است که شامل ۳ کشور قفقاز یعنی ارمنستان، آذربایجان و گرجستان و ۳ قدرت همسایه یعنی روسیه، ایران و ترکیه است. البته در این مدل اتحادیه اروپا نیز تحت شرایطی در این الگو قرار دارد.ایران با حضور دیگران بعد از ایجاد ترتیبات امنیتی به شرطی که مخرب نباشد و در راستای ایجاد صلح و ثبات در منطقه باشد، مخالفتی ندارد. از سوی دیگر، از نظر ایران برقراری صلح و ثبات سیاسی در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی تنها در سایه دستیابی به سطح مطلوبی از رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی امکان پذیر است.[۲۳۲] پیشنیاز دستیابی به چنین الگویی، مبتنی است بر همکاری های دو جانبه و چند جانبه با هر یک این کشورهاست که نیاز به اعتماد سازی و تنش زدایی این کشورها در راستای ائتلاف منطقه ای، فارغ از نفود قدرتهای فرا منطقه ای قابل ازریابی است. سیاست خارجی ایران نیز در عمل نیز در منطقه بر همین اصول استوار بود که اولا ؛ مخالف دخالت خارج از منطقه بود.ثانیا ؛ در مدیریت بحران ها سعی می شد منافع روسیه که یکی از اعضای این مدل است حفظ شود.ثالثا ؛خواهان حل بحران ها در غالب روابط دیپلماتیک و سیاسی بود.
در آسیای میانه نیز ایران حفظ امنیت و مدیریت بحران را در غالب سازمان های بین المللی مثل سازمان شانگهای و اکو پی گیری می کند.اگر چه ایران در شانگهای عضو ناظر است و اکو نیز سازمانی اقتصادی فرهنگی است ولی از قابلیت حفظ ثبات را برخوردارند.اکثر مناسبات ایران با ااین کشورها نیز در همین دو حوزه است.
۳-الگوی کلی سیاست خارجی ج.ا.ایران نسبت به بحرانهای منطقه عاملی که رفتار سیاست خارجی را تعیین می کند، نوع نگرش به محیط پیرامونی است و موفقیت کشورها در یک حوزه به میزان دستیابی آنها به اهدافشان در آن حوزه سنجیده می شود. در راستای استراتژی واهداف بلند مدت نیاز به دستیابی به یک الگوی و مدلی است که بتوان بر اساس آن سیاست خارجی و تصمیم گیری های کشورها را تبیین کرد. به خصوص در موارد بحرانی که مدت زمان محدودی برای تصمیم گیری وجود،دستیابی به چنین الگویی تصمیم گیرندگان را در شرایط مطلوب تری همراه می سازد. راهکار چنین الگویی بررسی اطلاعات مربوط به موارد عینی سیاست خارجی و انتخاب گزینه های مطلوب و رد گزینه هایی که مخالف منافع ملی است. ۱-محدودیت ها و نقصانهای سیاست خارجی ج.ا. ایران در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز: ۱-ضعف شناخت نهاد ها و مسئولان سیاست خارجی نسبت به این دو منطقه. ۲ -عدم سرمایه گذاری لازم در این مناطق برای گسترش روابط خارجی.
۳-فقدان یک استراتژی جامع و کامل که بر اساس آن در یک چشم انداز بلند مدت در این مناطق اجرا شود.
۴- عدم توجه کافی نهادهای سیاست خارجی به موقعیت ژئوپلیتیک ایران و تاثیری که می تواند این موقعیت بر کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز داشته باشد.
۴ -سیاست نگاه به روسیه :
یکی از ابعاد فرضیه این تحقیق گرایش سیاست خارجی ایران به روسیه است. در گرایش سیاست خارجی ج.ا.ایران در منطقه بعد از جنگ سرد به روسیه عواملی مختلفی از جمله ساختار های سیستمی دخیل بوده اند. برای بررسی این موضوع ابتدا بایستی رویکردها و سیاست روسیه نسبت به آسیای مرکزی و قفقاز را مورد بررسی قرار داد. پس از فروپاشی شوروی،روسیه به عنوان میراث دار شوروی سیاست خارجی خود را در دو محور “خارج نزدیک و"خارج دور” قرار داد.در این بین کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جز خارج نزدیک این سیاست قرار داشتند، که مبتنی بود بر محورهای زیر:
۱-گسترش همکاری های سیاسی،نظامی و اقتصادی با کشورهای تازه استقلال یافته.۲-توسعه و تقویت ساختار کشورهای مشترک المنافع.۳-حمایت دسته جمعی از مرزها.۴-تشکیل نیروهای حافظ صلح[۲۳۳]. از طرفی در داخل روسیه نیز گرایشهای مختلفی در رابطه سیاست خارجی وجود دارد. از جمله آنها “آتلانتیک گرایان اند.اهداف این گروه طرفداری از اصلاحات غرب گرایانه،تمایل به ادغام اقتصاد روسیه در اقتصاد جهانی ، پیوستن به نهادهای غربی و… بود.گروه دیگر اسلاو گرایان یا ملی گرایان افراطی بودند که خواهان احیای قدرت جهانی روسیه،وحدت و یکپارچگی روسیه و عدم همکاری با غربیها بودند.گروه سوم نیز اوراسیا گرایان یا ملی گرایان محافظه کار بودند.آنها نیز مخالف مدل آزادی خواهانه غربی در اقتصاد و سیاست بودند، از طرفی نیز حفظ منافع قوم روس را در جمهوریهای پیرامونی مورد توجه قرار می دادند.
با غلبه دیدگاه اوراسیا گرایی منافع روسیه در این دو منطقه در موارد زیر تبیین می شود. ۱-بهره برداری از منابع انرژی۲-حفظ و حمایت از حقوق اقلیتهای روس ساکن این مناطق۳-مسئله تسلیحات هسته ای در قزاقستان.۴-کنترل حرکتهای بنیادگرایی و افراطی.۵-تداوم و گسترش نفوذ اقتصادی وسیاسی. [۲۳۴]
یلتسین دیدگاه آتلانتیک گرایی را در سیاست خارجی خود به کار برد.در این دوران جنگ تاجیکستان اتفاق افتاد، روسها را متوجه بنیاد گرایی اسلامی کرد. با به قدرت رسیدن اسلام گرایان تاجیک،خطر ائتلاف دول تاجیکستان و افغان(دولت ربانی) برای روسیه به وجود آمده بود .بحران قره باغ نیز در دوران یلتسین اتفاق افتاد که به حمایت نظامی و مالی از ارامنه صورت گرفت.به علاوه جنگ اول چچن نیز توسط یلتسین صورت گرفت که او با حرکت سرکوب گرایانه خود نسبت به جدایی طلبان چچنی ،سیاستهایش را به پیش برد. با روی کار آمدن پوتین در سال۲۰۰۰ او دیدگاه اوراسیا گرایی را در سیاست خارجی خود به کار برد.در این دوران که همزمان شده بود با ۱۱ سپتامبر،موضوع تروریسم بهانه ای شد برای مسکو برای مشروعیت بخشیدن به همگرایی نظامی در این دو منطقه. جنگ دوم چچن نیز در اوایل روی کار آمدن پوتین اتفاق افتاد که او با اقدامات اقتدار طلبانه خود نسبت به مناطق جدایی طلب این بحران پشت سر گذاشت.در دوران نخست وزیری او نیز بحران گرجستان اتفاق افتاد، که پوتین با همراهی مدودف(رئیس جمهور) با حملات نظامی خود به گرجستان این مسئله را نیز فیصله داد.
در حالی که سیاست خارجی ج.ا.ایران در جنگ سرد تحت محدودیت های ساختاری قرار نگرفت اما پایان نظام دو قطبی و فروپاشی نظام جنگ سرد،موجب تغییر در سیاست خارجیجمهوری اسلامی ایران گردید.به عبارت دیگر،هرچند در فاصله سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۱که نظامدو قطبی همچنان پا برجا بود و به رغم پیشبینی نظریه واقعگرایی ساختاری ، ج.اایران به اتخاذ سیاست خارجی مبتنی بر کنارهگیری تحت عنوان سیاست نهشرقی و نه غربی را در پیش گرفت با فروپاشی شوروی که شرایط خودیاری جدیدی که در اثر ظهور ساختار تک قطبی یا چند قطبی معطوف به تک قطبی به وجود آمده بود،باعث شد تا ایران در رفتار خارجی خویش تغییر ایجاد کند و به جای سیاست کناره گیری مبتنی بر «نه شرقی و نه غربی »به سیاست اتفاق یا اتحاد روی آورد. هرچند سیاست خصومت آمیز نسبت به ایالات متحده آمریکا تداوم یافت ،اما ایران تلاش کرد که تا جهت پیشبد سیاست خارجی مقابله گرایانه خود،به نوعی همکاری استراتژیک با فدرت های رقیب امریکا به ویژه روسیه دست پیدا کند.[۲۳۵]
پایان جنگ تحمیلی ۸ ساله ایران ونیاز به بازسازی ایران که تقریبا همزمان شده بود با پایان جنگ سرد، باعث شده بود که ایران دریافته بود که برای مقابله با دشمنان خود یعنی اسرائیل و آمریکا ، بایستی به ائتلاف با سایر قدرت ها از جمله همسایه شمالی دست بزند. در نتیجه در راستای این هدف، از سیاست های ایدئولوژیک خود( دولت-ملت) نسبت به کشورهای تازه استقلال یافته دست کشید و به سیاست( دولت-دولت) تغییر پیدا کرد. به گفته یکی از کارشناسان« سیاست خارجی کمتر ایدئولوژیک و بیشتر محتاطانه و عملگرایانه ایران در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، عمدتا به علت ضرورتجلب همکاری روسیه بود وایران میبایست سیاستی را در پیش میگرفت که بتواند نوعیهمکاری استراتژیک با روسیه داشته باشد»[۲۳۶] .با چنین پیش فرضهایی نگاه ایران نسبت به بحران های این مناطق که روسیه به عنوان وارث شوروی در آنجا نفوذ دارد، نیز در چنین چارچوبهایی می گنجد.که طور خلاصه در موارد زیر قابل ارزیابی است.
ایران دریافته بود که دیپلماسی اش در قفقاز و آسیای مرکزی به خصوص در بحران های منطقه ای بدون توجه قدرت شمالی یعنی روسیه امکان پذیر نیست .
از آنجا که روسیه یکی از اعضای اصلی شورای امنیت سازمان ملل بود و نفوذ روسیه در این سازمان می توانست، در راستای منافع ایران تبیین شود. مسئله تحریمهای اقتصادی در شورای امنیت، احتمال حمله آمریکا به ایران، خرید موشکها و سلاحهای پیشرفته از روسیه و نیاز به تکنولوژی هسته ای روسیه از جمله مواردی بودکه نیاز به حمایت سیاسی و نظامی روسیه را فراهم می کرد.
اشتراکات منافع ایران با روسیه مثل،مقابله با هژمونی آمریکا، مخالفت با نفوذ آمریکا در منطقه، مخالفت با گسترش ناتو به شرق، مخالفت با ایجاد سپرهای دفاع موشکی که در نزدیکی مرزهای ایران و روسیه واقع شده بود، از جمله این موارد بود.
مسائلی مثل رژیم حقوقی دریای خزر، امنیت دسته جمعی منطقه ای، بنیادگرایی در منطقه، تروریسم و قاچاق مواد مخدر در افغانستان و… از جمله مواردی است که نیاز به تعامل تهران با مسکو را فراهم می کرد و ایران برای حل این مسائل نیاز به تایید روسیه داشت .
۵-ارزیابی سیاست خارجی ج.ا.ایران نسبت به بحران های منطقه
از بعد زمانی اولین بحران بعد از جنگ سرد قره باغ بود. اهمیت این بحران از آنجا بود که اولا؛تمامیت ارضی ایران را تهدید می کرد،ثانیا؛ اذریها اشتراکات قومی ومذهبی با ایران داشتند واین اشتراکات فشار افکار عمومی را بر مسئولان ایرانی ایجاد می کرد.ثالثا؛شدت گرفتن این بحران، سبب ورود کشورهای خارج از منطقه به خصوص آمریکا به نزدیکی مرزهای ایران می گردید. سیاست خارجی ایران اگرچه در ابتدا مبتنی بر طرفداری با آذریها بود، ولی به علت گرایش اذربایجان به غرب و اسرائیل و دیدگاه های شوونیستی آذربایجان که آذری های ایران را تحریک و امنیت ایران را تهدید می کرد.رویکردی بی طرفانه و تا حدودی گرایش به ارمنستان که متحد روسیه بود را در پیش گرفت.ایران اگرچه به علت دیدگاه های اسلامی، انسانی وامنیتی، سعی در میانجیگری در قبال این بحران کرد ولی به علت دیدگاه های نابسامان وزارت خارجه ودیگر نهاد های رسمی و غیر رسمی وهمچنین کارشکنی طرفهای درگیر و قدرتهای خارجی، به توفیقی دست نیافت . در قبال جنگ داخلی تاجیکستان نیز ، ج.ا.ایران به علت اشتراکات زبانی، فرهنگی و دینی، سیاست خارجی فعالی در پیش گرفت. ایران با مدیریت بحران و ارتباط با طرفهای درگیر، تعامل با دیگر بازیگران از جمله روسیه و برگزاری نشستهایی در تهران، سعی در حل این درگیری پرداخت که با قرارداد صلح و آتش بس به این جنگ داخلی خاتمه داد.
دو جنگ جدایی طلبان چچنی با دولت روسیه در سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۹ که با حمله ارتش روسیه به چچنستان اتفاق افتاد. در ابتدا سیاست خارجی ایران به این بحران به دلیل اینکه با حمله دولت غیرمسلمان به مردمان مسلمان صورت گرفت با واکنش ایران مواجه شد.از آنجا این درگیری با ریاست ایران بر سازمان کشورهای اسلامی همزمان شده بود، ایران اقدامات خود را بیشتر با صدور بیانیه هایی از این سازمان در پیش می گرفت ولی از محکومیت اقدامات روسیه به دلیل اینکه جز چچن جز حاکمیت روسیه بود خودداری می کرد. دیدگاه ایران نسبت به بحران گرجستان( اوت ۲۰۰۸) که با حمله روسیه به گرجستان صورت گرفت.بی طرفانه و محتاطانه و در عین حال مبتنی بر گرایش به روسیه بود. مسئولان ایران تنها طرفین درگیر را به خویشتن داری و استفاده از راه های مسالمت آمیز و دیپلماتیک دعوت کردند . در جدول زیر به طور خلاصه بحران ها و دیپلماسی ایران به آنها اشاره می شود:
جدول شماره۷- ۱ بحران های ها منطقه ای و سیاست خارجی ج.ا.ایران
بحران ها | طرفین درگیر | نوع بحران | مداخلات خارجی | سیاست خارجی ج.ا.ایران |
تاجیکستان | دولت کمونیسم با ائتلاف مخالفین اسلامی و ملی | بحران انتقال قدرت همراه با منطقه گرایی قومی | روسیه –ازبکستان-ایران-افغانستان | ابتدا حمایت از گروه های اسلامی-ملی و در مرحله بعد تلاش برای میانجیگری میان طرفین درگیر از طریق مذاکره با سازمان های بین المللی وبازیگران منطقه ای |
قره باغ | ارامنه قره باغ با دولت آذربایجان | بحران ارضی و مرزی | ارمستان – روسیه |