«خدا نهايت خشنودي خود را در اسلام قرار داده و فرازترين نقطه ستونهايي ـ شرع ـ در اين دين ايستاده، و بالاترين مقام طاعتش را در پيروي آن نهاده پس اسلام نزد خدا استوار پايه است و افراشته بنيان»[503]
3ـ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله); بیانگر و معیار حق
از دیدگاه حضرت امير(علیه السلام)، وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و سیرۀ آن حضرت دقیقاً حق بوده و آشکارکننده حق[504] از جانب خدایی است که او را به حق مبعوث گردانیده[505] و مسلّم است که پیروی ازآن بزرگوار، معیار شایستهای برای تمایز حق از باطل می باشد; یعنی هر کس مطابق دستورات آن حضرت عمل كند به حق دست يافته است:
« و گواهي ميدهم كه محمد (صلی الله علیه وآله) بندۀ او و فرستاده اوست. او را هنگامي فرستاد كه نشانههاي رستگاري پنهان بود، و راههاي دين نهان. پس حقّ را آشكار نمود و مردم را نصيحت فرمود، و راه راست را نشان داد و به ميانهروي فرمان داد. درود خدا بر او و خاندان او باد. »[506]
4- قرآن
یکی از بهترین معیارهای شناخت حق از باطل، «قرآن » است. چنانكه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) در نهجالبلاغه، دربارۀ معيار بودن آن، به چند ويژگيقرآن اشاره ميفرمايند:
الف) بیانگر راه مستقیم:
« چپ و راست ـ كمينگاه ـ گمراهي است، و راه ميانگين راه راست ـ الهي است ـ كتاب خدا و آيين رسول آن را گواه است، و سنّت را گذرگاه است، و بازگشت بدان جايگاه است.»[507]
ب) پیوسته حق گو:
« كتاب خدا در دسترس شماست، زبان آن كند نيست، گوياست. خانهاي است كه پايههايش ويران نشود، و صاحب عزّتي است كه يارانش را هزيمت نبود.»[508]
ج) بیناکننده:
« كتاب خدا كه: بدان راه حق را ميبينيد، و بدان از حق سخن ميگوييد، و بدان حق را ميشنويد. بعض آن بعض ديگر را تفسير كند، و پارهاي بر پاره ديگر گواهي دهد.»[509]
د) میزان حق، راهنمای خیر و شر:
« خداي تعالي كتابي راهنما را نازل فرمود و در آن نيك و بد را آشكار نمود.»[510]
5 - اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله)
اهل بیت رسول خدا (علیهم السلام) پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله)، در کنار قرآن و به عنوان مفسّر و معلّم قرآن و داناترین افراد به سیره و سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) راهنمایی امّت را بر دوش دارند و همچون پرچم و نشانه، محور حق می باشند[511] و افراد باید خود را با این محور بسنجند تا متوجه شوند به چه ميزان بر حق منطبق هستند. بدیهی است که باید به گونه ای پیرو آنان بود که نه از آنان پیش تر افتاد و نه عقب تر از آنان قرار گرفت که نجات انسان تنها ملازمت و هم راهی با آنان است:
« نشانه حق در ميان ماست. كسي كه از آن پيش افتد از دين برون است، و آن كه پس ماند تباه و سرنگون است و آن كه همراهش باشد با رستگاري مقرون.»[512]
این خاندان پاک و معصوم همان کسانی هستند که ذرهای از حق منحرف نشده اند. از این رو، معیار شایسته حق و آیین الهیاند و راهشان ادامۀ سیرۀ رسول گرامی (صلی الله علیه وآله) وبازدارنده ازهرگونه تحریف و گمراهی است. مسلّم است هر جا حق از مسیرش خارج شود، به وسیلي آنها به جایگاه خویش بازگشته، از باطل فاصله می گیرد.[513] بدین سان، در طوفان ها و گردبادهای حوادث، تنها در پناه ایشان می توان سالم ماند و همیشه بر مسیر حق باقی بود.
اميرمؤمنان علی (علیه السلام) کامل ترین انسان و بهترین و شایسته ترین معیار حق برای همۀ انسانهاست. حق با علی معنا پیدا می کند و علی با حق تجلی یافته و یکی گشته است. بارها پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) به این موضوع اشاره نموده اند كه:
«الحَقُّ مَعَ عَلی وَ عَلیُ مَعَ الحَقِّ»[514]
هرچند هیچ کس نمی تواند حق مطلب را درباره علی(علیه السلام) و حق بودن وی ادا کند، ولی نهج البلاغه آکنده از کلام گهربار آن حضرت است که درموردحق بودن خود ما را راهنمایی می کند. [515] حضرت امير(عليهالسلام)، براي دعوت مردم به سوي خود، جهت نجات آنها از لغزشگاههاي باطل، راه خود را راه حق معرّفي، ميفرمايند:
« به خدايي كه جز او خدايي نيست من به راه حق ميروم. »[516]
اميرالمؤمنين (علیه السلام) ملاک و معیار شایسته و بارزی است که هر که در فکر و عمل، صادقانه و عاشقانه، با حضرت امير(ع)و سخنان ايشان هماهنگ و همگام و تابع و پیرو باشد، به حق نزدیک است و هرچه احساس دوری و غربت کند ، از حق نیز دور شده، به باطل روی آورده است. چراكه اميرالمؤمنين(ع) شایسته ترین مردم و بر حق ترین آنان است. خود آن حضرت بارها به مناسبت های گوناگون، مردم را به این مهم متوجه فرمودهاند؛[517]
مردم درشناخت و معرفت به حق وپيروي ازآن چند دستهاند. از بررسی حوادث بعد از رحلت رسولخدا(صلی الله علیه وآله وسلم)ميتوان مردم آن عصر را درميزان معرفت وپيروي ازحق، در سه دسته جای داد:
الف) عارف به حق
اين گروه کسانی بودند که دلهایشان از ایمان پر شده بود و اسلام وتعاليم او را بهخوبي ياد گرفتند، وبه معرفت حق فقط اكتفا نداشتند، بلكه جهاد براي حق هم داشتند، ودر اين راه جانشان را فدا میکردند، اين گروه از نظر تعداد، بسيار كم بودند و در رأس آنها سلمان، أبوذر، مقداد و عمار قرار داشتند، اين گروه پرچم حق را به دست گرفتند، وهمواره حق را تبيين میکردند و مردم را به سوي حق دعوت ميكردند، ونقش بسيار بزرگی در حفظ اسلام داشتند.[518] اين گروه را میتوان خواص جامعه نامید؛ كساني كه براساس فكر و آگاهي و تحليل، تصميمي را اتخاذ و به آن عمل ميکردند.
ب) منكران حق
كساني كه حق را قبول نميكردند وآنرا رد مینمودند؛ البته میتوان گفت به شهادت کتب تاریخی اعتراض آنها به حق از زمان پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)پیدا شده بود؛ [519] اما بعد از رحلت پیامبر(صلّی الله وعلیه وآله) اعتراضشان آشكار شد و پرچم مخالفت با حق را به دست گرفتند و رو در روي اميرمؤمنان علي(علیهالسلام) واهل بيت قرار گرفتند، تا وقتي كه خلافت را به دست گرفته ومردم را بر بيعت مجبور كردند.[520]
ج) متحیّران در حقّ
گروه سوّم را میتوان عوام مردم دانست. ايشان كساني بودند كه بدون تحليل و تشخيص صحيح، تحت تأثير جو، اقدام و حركت ميكنند، [521] اين گروه یا حق را بخوبي نميشناختند و یا حق را ميشناختند، ولي بدون تحليل وتشخيصِ درست حركت ميكردند، يا تازه در اسلام وارد شده بودند، وهنوز تعاليم اسلام راستين در دلشان رسوخ نکرده بود، بالخصوص مردمي كه بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)وارد اسلام شدند، يعني اصلاً اسلام حقيقي را هيچ وقت نديده بودند، مگر اسلامي كه به دست خلفا معرّفي شده بود. طبیعی بود که اين گروه به آساني دچار شبهه شده و برايشان حق به باطل آمیخته شود.
نگه داشتن حق و منحرف نشدن از آن، پس از شناختن و هدایت و رسیدن به آن، به استقامت و پایداری شایستهای نیازمند است. يار مطلوب اميرالمؤمنين(علیهالسلام) که خالصانه، جویای حق است، نباید به خاطر زیان های ظاهری، جبهۀ حق را ترک کند و به سوی باطل رود، هر چند ظاهراً ممکن است باطل دشواری کم تری داشته و حتی سود و بهره دنیوی به دنبال داشته باشد.
از دیدگاه اميرمؤمنان علی (علیه السلام)،عوامل معرفت به حق و استقامت در راه آن، عبارتنداز:
الف ) تلاش و کوشش
شناخت ودستيابي به حق جز با جدیّت و تلاش، امکان پذیر نیست و انسان های کوشا مانوس حق هستند و آن را درک می کنند چراكه تلاش و کوشش بااستقامت درحفظ حق ملازم است[522] وهرگزازآن جدا نمیشود:
« حق جز با كوشش بدست نيايد » [523]
ب ) امیدواری به حق در عین کمی افراد آن
برخی افراد همه جا خود را طرفدار اکثریت نشان می دهند، ولی انسان های حق شناس و آزاده هر جا وارد شوند تنها حق را در نظر دارند و از آن حمایت می کنند و هرگز به کثرت تعداد اهل باطل، فریفته نمی شوند تا بدان گرایش پیدا کنند[524] و هر چند که طرفداران حق کم باشند ناامید نمی شوند:
« از دير باز حقّ و باطل- در پيكارند- و هر يك را گروهي خريدار. اگر باطل پيروز شود شيوۀ ديرين او است، و اگر حقّ اندك است، روزي، قدرت قرين اوست»[525]
ج ) علم و صبر، دو اصل ملازم هم برای دفاع از حق
برای دفاع از حق و آشنا شدن به همه جوانب آن، علم و صبر با هم ملازمند:
« براي حق به هر دشواري هر جا بود در شو. و در پي آموختن دين رو. خود را به شكيبايي عادت ده در آنچه ناخوشايند است، كه شكيبايي ورزيدن درحق، عادتي پسنديده و ارجمند است. »[526]
این گونه تربیت شدگان مکتب حق به پایه ای رسیده اند که وجود خود را به طور کامل وقف حق کرده اند و برای این که حق به ظهور برسد و حاکم گردد، هر جا حق را ببینند، به یاری آن برمیخیزند و هر جا با جبهه باطل روبه رو شوند، با آن می ستیزند و یاور و طرفدار حق هستند. [527]
د ) انس با حق و گریز از باطل
انس با حق سبب ميشود كه انسان ازسختيهايي كه در مسير حق وجود دارد نترسد و رنجهاي آنرا تحمّل كند و به خاطر ترس از مشكلات، حق را رها نكند.[528] این ويژگي ياران مطلوب اميرالمؤمنين(علیه السلام) همچون ابوذر است که به او فرمودند:
« ابو ذر همانا تو براي خدا به خشم آمدي، پس اميد به كسي بند كه به خاطر او خشم گرفتي. اين مردم بر دنياي خود از تو ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان ترسيدي. پس آن را كه به خاطرش از تو ترسيدند. بديشان واگذار، و با آنچه از آنان بر آن ترسيدي رو به گريز در آر. بدانچه آنان را از آن بازداشتي، چه بسيار نياز دارند، و چه بينيازي تو بدانچه از تو باز ميدارند. به زودي ميداني فردا سود برنده كيست، و آن كه بيشتر بر او حسد برند، چه كسي است. اگر آسمانها و زمين بر بندهاي ببندد، و او از خدا بترسد، براي وي ميان آن دو برون شوي نهد. جز حق مونس تو مباشد، و جز باطل تو را نترساند. اگر دنياي آنان را ميپذيرفتي تو را دوست ميداشتند، و اگر از آن به وام ميگرفتي امينت ميانگاشتند.»[529]
ه ) آمادگی برای مقابله با روی گردانان از حق
یکی از عوامل شناخت وپيروي از حق، آن است که انسان همیشه برای مبارزه با ظالمان و مخالفان حق و عدالت (در عین شناخت و همراهی امام معصوم زمان خویش) آماده باشد :