- بحث بر روی اثر حادثه تروماتیک بر صمیمیت با دیگران(همخانواده و دوستان نزدیک) و اثر آن حادثه بر صمیمیت نسبت به خود (توانایی خود تسکین دهی و تنها ماندن بدون داشتن احساس تنهایی).
- شناسایی تمام تلاش های بیرونی مشکلزا برای خود تسکین دهی(برای مثال استفاده از الکل یا داروها، پرخوری و کم خوری و خرج کردن افراطی).
- شناسایی وسعت موضوعات حلنشده مربوط به کنترل و اعتماد که با مسائل جاری صمیمیت در ارتباط هستند و بکار بردن مهارت هایی که در جلسات قبلی درمان برای مدیریت این موضوعات آموزش داده شدند.
- کشف هر نوع کنارهگیری یا اجتناب از حمایت اجتماعی(از طرف خانواده و دوستان) و کمک به رفع آنها.
جلسات ۷-۵
در این جلسات، مهارت های اصلی شناخت درمانی آموزش داده می شود از جمله آنها: استفاده از کار برگ سؤالات چالشی[۷۱۵](CQW) که به جانبازان کمک می کند تا نقاط وقفه را از زوایایی مختلف ارزیابی نمایند، مانند توجه به شواهدی که در مقابل باورهایشان قرار دارد؛ بررسی زمینهای که باور در آن شکلگرفته است؛ مشخص کردن اینکه چه میزان از باورها مبتنی بر احساس هستند تا واقعیت مثلاٌ در جلسه ششم کار برگهای الگوهای تفکر مشکلآفرین معرفی میشوند تا با الگوهای رایج تفکر معیوب که در بهبودی از اختلال استرس پس از سانحه اختلال ایجاد می کنند آشنا شوند و جانبازان هرکدام از نقاط وقفه را جهت اینکه با کدامین الگوی معیوب تفکر ارتباط دارند مورد ملاحظه قرار می دهند، الگوهای مانند تعمیم افراطی، صرفاٌ بر اساس یک مدرک، تفکر سیاهوسفید یا درست نادرست، استدلال احساسی و سرانجام کار برگهای باورهای چالشی[۷۱۶](CBW) ارائه میشوند که مراجعین را قادر میسازد که نهتنها باورهایشان را به چالش بکشند بلکه باورهای واقعبینانهتر و متعادلتر و هیجانات مرتبط با آنها را شناسایی کنند؛ افکار و خاطرات رخنه کننده یا مزاحم و یاد آورندههای رویداد آسیبزا و ماهیت و چگونگی کنترل آنها مثلاٌ با بهره گرفتن از روش احیا، تغییر و محو میتوان آنها را به دام انداخت(روش پردهای افکار مزاحم بر روی یک پرده به نمایش درآورند احیا و بزرگشان کنند و تغییراتی در آنها به وجود آورند و سپس محوشان نمایند، و روش دیگر نقاشی کردن افکار مزاحم است که تسلط بر افکار ناکارآمد را در پی خواهد داشت؛ به چالش کشیدن افکار خودکار و نشخوارهای ذهنی وابسته بهتر و ما که از عوامل تداومبخش اختلال استرس پس از سانحه هستند، از دیگر اقدامهای مربوط به این جلسات است؛ فراهم کردن شرایط پرداختن به پردازش مفهومی بجای پردازش ادراکی یا دریافتی رویداد، یعنی عوض اینکه از رویداد آسیبزای اتفاق افتاده برای افراد مناظر، صداها و بوها که همزمان در هنگام رویداد پردازششدهاند، پردازش مفهومی صورت گیرد و معنایی برای رویداد جستجو شود، بهعبارتدیگر، پردازش از بالا به پایین (از مغز به سمت اندامهای حسی) نه از پایین به بالا (از اندامهای حسی به سمت مغز) انجام شود؛ در جانبازان جنگ عمدتاٌ پردازش از پایین به بالاست و در ضمن، در نظر داشتن حافظه کاذب در بیماران مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه که شیوع قابلتوجهی دارد یعنی وقایعی را گزارش می کنند که هرگز در زمان تروما اتفاق نیفتاده است؛ ارائه تکالیف خانگی و مرور تمرین در هر جلسه موردتوجه درمانگر و دستیار وی قرار میگیرد.
جلسات ۱۲-۸
در جلسات هشتم تا دوازدهم، به کارگیری کاربرگهای باورهای چالشی(CBW)بهعنوان روشی کارآمد در مواجهه با افکار و باورهای مشکلآفرین مورد تأکید و تمرین مجدد قرار میگیرد(مقابله با بیش برونسازیهای افراد مانند دنیا مکان خطرناکی است؛ به هیچکس نمی توان اعتماد کرد) که مراجعین را برای بررسی افکارشان با توجه به پنج بعد امنیت، اعتماد، قدرت/ کنترل، عزتنفس و صمیمیت متمرکز میسازد.در جلسه دوازدهم جانبازان گزارش نوشتاری حادثه را دوباره ثبت می کنند و با اولین گزارش خود از حادثه که در جلسات نخستین نوشتهاند، مقایسه می کنند و این امر به آنها اجازه میدهد تا بهوضوح تغییرات ایجادشده در افکار، احساسات و رفتارشان را تصدیق نمایند. آماده کردن مراجعین برای اتمام درمان: مرور معنای تروما با درمانجویان مخصوصاً با این درخواست از آنها که گزارشی دوباره درباره حادثه تروماتیک نوشته و گزارش قبلی را تجدیدنظر نمایند؛ کمک به درمانجویان تا توجه داشته باشد که چگونه باورهایشان تغییریافتهاند و یادآوری تمام باورهای باقیمانده و یا نکات وقفه که تحت تأثیر مداخله روانشناختی بهتر شده اند؛ کمک به درمانجویان تا مفاهیم و مهارت های معرفیشده در طول دوره درمان را مرور کنند؛ کمک به درمانجویان در درک نقش خودشان در ایجاد بهبودی(یعنی انتقال این حس که ظهور دوباره مشکلات میتواند با بهره گرفتن از تمرین مهارتهای یاد گرفتهشده مدیریت گردد)؛ درخواست از درمانجویان تا به پیشرفت خودشان تأمل کرده و به خاطر مقابله کردن با تروما برای خود امتیازاتی بدهند. با توجه به شرایط و فضای حاکم بر گروه، جلسات می تواند تا چهارده جلسه هم ادامه داشته باشد.
۳-۶-۱-۲ طرحوارهدرمانی(ST)
طرحواره درمانی(ST) رویکردی نوین که توسط یانگ معرفیشده است و بر شناخت درمانی سنتی مبتنی است. اصول و مبانی مکاتب شناختی- رفتاری، گشتالتدرمانی، دلبستگی، روابط شیئی، ساختارگرایی و روانکاوی را در قالب یک مدل درمانی و مفهومی ارزشمند تلفیق کرده است. بااینوجود، اگرچه بسیاری از مفاهیم را از رویکردهای ذکرشده اقتباس نموده است ولی با آنها متفاوت است و نباید آن را رویکردی التقاطی در نظر گرفت(یوسفی، ۱۳۹۰). در این بررسی از بسته آموزشی طرحواره درمانی(ST) مستخرج از طرحواره درمانی(ST)، راهنمای کاربردی برای متخصصان بالینی(یانگ، کلوسکو و ویشار، ۱۳۸۶) و از مجموعه فنون تجربی، شناختی و رفتاری اقتباسشده از کتاب طرحواره درمانی(ST) برای اختلالات شخصیت (آرنتز و ون جندِرِن، ۲۰۰۹) استفادهشده است که شرح مختصر جلسات بدین نحو بوده است:
جلسات۴-۱
آشنایی و معارفه؛ در مورد تعداد، مدتزمان، نحوه برگزاری و زمان خاتمه دادن به جلسات اطلاعاتی به اعضاء داده شد. تکمیل پرسشنامه های پیشآزمون و اجرای اندازهگیریهای مرتبط با متغیرهای زیستی؛ بیان قواعد گروه (اجتناب از صحبتهای منفی، حمایت از یکدیگر، فرصت برابر برای همدیگر و رازداری)؛ تشریح و معرفی منطق درمان و آشنایی با پشتوانه نظری طرحوارهدرمانی؛ مروری بر اختلال استرس پس از سانحه و علائم آن از جمله تجربه مجدد رویداد، اجتناب کردن از یاد آورندههای رویداد و سطوح بالای برانگیختگی؛ فرمولبندی شناختی مبتنی بر طرحواره از جمله تعریف و فهرست نمودن ویژگیهای طرحوارههای ناسازگار اولیه مانند بیدار و برانگیخته شدن طرحواره بهوسیله وقایع روزمره، تلاش برای تداوم خود و خود تداومبخش بودن آنها، معرفی انواع طرحوارههای ناسازگار اولیه و تقسیمبندی آنها به طرحوارههای مشروط(اطاعت، ایثار، پذیرش جویی/ جلبتوجه، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/ عیبجویی) و غیرمشروط(رهاشدگی/ بیثباتی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، محرومیت هیجانی، نقص، وابستگی/ بیکفایتی، آسیبپذیری نسبت به ضرر و یا بیماری، خود تحول نیافته/گرفتار، شکست، منفی/بدبینی، تنبیه، استحقاق/ بزرگمنشی و خویشتنداری/ خود انضباطی ناکافی) با ذکر خصوصیات و مثالهای برای هرکدام از آنها؛ معرفی حوزه های پنجگانه طرحوارهها(قطع ارتباط و طرد- خودمختاری و عملکرد آسیبدیده- حدود، مرزها و محدودیتهای آسیبدیده جهتگیری بر مبنای دیگران و گوشبزنگی مفرط/ بازداری) و باورهای که از هرکدام از این پنج حوزه ناشی می شود؛ بهعنوان تکلیف خانگی توزیع پرسشنامه های طرحوارههای ناسازگار یانگ[۷۱۷] جهت آشنایی با طرحواره های ناسازگار اولیه، پرسشنامه فرزند پروری یانگ[۷۱۸] برای رسیدن به ریشه های طرحوارهها در کودکی، پرسشنامه جبران یانگ[۷۱۹] برای شناختن سبک مقابله جبرانی و پرسشنامه اجتناب یانگ -ریگ[۷۲۰] جهت تشخیص سبک مقابله اجتنابی از اقدامات مهم این جلسات بود.
جلسات ۷-۵
در این جلسات ابتدا به کمک دستیار درمانگر، تمام پرسشنامه های که بهعنوان تکلیف خانگی ارائهشده بودند نمرهگذاری و تفسیرشان نوشته شد و در اختیار مراجعین قرار گرفت، سپس سه راهبردهای مقابلهای موردتوجه در طرحواره درمانی(ST) یعنی راهبردهای جبران افراطی طرحواره بهعنوان راهبردی ناموفق که موجب تداوم طرحواره میشوند(مانند پرخاشگری، خشم و خصومت؛ شهرتطلبی و مقام دوستی؛ دست انداختن دیگران و پرخاشگری منفعلانه؛ سختگیری در نظم و تلاش برای کنترل و تسلط بر دیگران در روابط بین فردی) راهبرد تسلیم و مرعوب شدن در مقابل طرحواره (مانند تبعیت و وابستگی) راهبرد اجتناب با تأکید بیشتر بر آنکه در اختلال استرس پس از سانحه از عوامل مهم تداوم اختلال محسوب می شود(مانند تمام اقداماتی که مانع فعال شدن طرحوارهها میشوند، از قبیل مصرف الکل، دارو و پرخوری؛ عدم مشارکت فعال در درمان؛ کنارهگیری اجتماعی و روانی، اعتیاد به کار) با توجه به پرسشنامه های تکمیلشده توسط هر فرد مورد کنکاش واقع شد؛ پرداختن به مدها (عبارتاند از طرحوارهها و سبکهای مقابلهای فعال، غالب و مسلط هر فرد در یک موقعیت خاص) که به مدهای کودکانه(کودک عصبانی، کودک تکانشی/ بیانضباط و کودک خوشحال) مد مقابلهای ناسازگار(تسلیم شوندهِ فروتن، محافظِ جدا افتاده، و جبرانکنندهی افراطی) مدهای پدر و مادری ناسازگار (پدر و مادر تنبیه گر و پدر و مادر متوقع) و مد بزرگسال سالم تقسیم میشوند.
جلسات ۱۲-۸
معرفی فنون شناختی در درمان طرحوارههای ناسازگار اولیه از جمله آموزش روش حل مسأله و به کاربری آن در یک موقعیت که نیازمند به مسأله گشایی است(مشکل چیست؟، میخواهم به چه چیزی دست پیدا کنم؟، کدام حالات احتمالاٌ در حل این مشکل تداخل ایجاد می کنند؟، کدام افکار جایگزین یا بدیلهای فکری میتوانند در حل این مشکل کمککننده باشند؟، راه حل های ممکن برای حل مشکل کدام هستند و کدامیک در توان من هست و چرا در اولویت انتخاب قرار دارد؟، پیامدهای انتخاب این راهحل چیست و کدام راهحل را میتوانم پسازآن امتحان کنم؟)؛ استفاده از روش پیکان رو به پایین جهت شناسایی باورهای مرکزی فرد و انجام تمرین در جلسه درمان و بهعنوان تکلیف خانگی؛ آزمودن اعتبار طرحوارههای ناسازگار اولیه بر اساس فهرستی از شواهد حمایتکننده و طرد کننده طرحواره؛ بررسی و فهرست کردن سود و زیانهای ناشی از طرحوارههای غالب در هر فرد؛ چارچوب دهی مجدد ذهنی به شواهدی که از طرحوارهها حمایت می کنند؛ بهره گیری از فن دو صندلی جهت گفتگو بین جنبه سالم و جنبه طرحواره که با جابجا شدن فرد بر روی دو صندلی انجام میگیرد؛ بهره گیری از کارتهای یادآورنده یا فلش کارتهای آموزشی بهعنوان ابزاری کمککننده به فرد در موقعیتهای که طرحوارهها فعال میشوند(در یکطرف معمولاٌ راهبردهای مقابله سالم با طرحواره و در طرف دیگر استدلالهای نادرست و اقدامات اشتباه در مقابل طرحواره ثبت می شود)؛ استفاده از یادداشتهای روزانه بهمنظور ثبت احساسات فرد و ساختار بخشیدن به راهبردهای مقابلهها در هنگام مواجهه با موقعیتهای برانگیزاننده طرحوارهها؛ بهکارگیری راهبردهای تجربهگرا با دو هدف برانگیختن هیجانهای مرتبط با طرحوارههای ناسازگار اولیه تا بیمار به سطح تماس با طرحوارههای پرهیجان یا شناخت گرم برسد و دیگری باز والدینی حد و مرزدار بیمار، بهمنظور بهبود هیجانها و ارضاء نسبی نیازهای برآورده نشده دوران کودکی اجرا می شود لذا ابتدا منطق هر فن تجربی توضیح داده می شود و سپس آنها را در گروه به صورتی عملی باید اجرا کرد، مهمترین فنون تجربهگرا در رویکرد طرحواره درمانی(ST) عبارتاند از: تصویرسازی ذهنی و گفتگو با والدین، ایستادن در برابر والدین یا سایر افراد مهم زندگی خود و حمایت و آرامش دادن به کودک آسیبپذیر در صحبت راجع به نیازهایی که والدینشان برآورده نکرده بودند ازآنجاکه والدین مهمترین نماد دوران کودکی هستند لذا والدین نقشهای اول در گفتگوی خیالی دارند. از مراجعین خواسته میشود خشم خود را نسبت به والدینی که رفتار آنان منجر به شکل گیری طرحواره شده است را ابراز کنند؛ در تکنیکهای تجربی، بیمار تجارب رها شدن یا بیثباتی را در ذهن خود مجسم می کند لذا از باز والدینی حد و مرزدار هم استفاده می شود؛ اجازه دادن سوگواری همراه با خشم برای اتفاقات آسیبزای که رخدادهاند؛ نوشتن نامه منشأ طرحوارهها که غالباٌ به والدین هستند بهعنوان تکلیف خانگی؛ تصویرسازی از وقایع آسیبزا؛ تصویرسازی ذهنی برای شکستن الگوهای رفتاری رایج افراد د مواجهه با فعال شدن طرحوارهها که میتوان در راهبردهای مقابله ناکارآمد(اجتناب، تسلیم و جبران افراطی) فرد از طریق فنون رفتاری چون آموزش قاطعیت/ جرأت ورزی، مواجه سازی و آموزش مهارت های زندگی به تغییراتی مثبت و پایدار منجر شود.
جلسات ۱۴-۱۳
گام نهایی برای تغییر در طرحوارهها ایجاد تغییر در رفتارهای تقویتکننده و تداومبخش به طرحوارهها است لذا، در این جلسات فنون رفتاری موردتوجه درمانگر قرار میگیرد و قبل از آن از مراجعین خواسته می شود به شناسایی و تهیه فهرستی از رفتارهای هدفی که باید تغییر کنند اقدام نمایند، توصیف دقیق رفتارهای مشکلآفرین و تصویرسازی روشن از موقعیتهای مشکلآفرین انجام شود؛ تهیه فهرستی از رفتارها و پاسخها سالم جایگزین؛ در نظر گرفتن وابستگیهایی جهت تقویت و پاداش دادن به رفتار جدید از سوی مراجعین؛ ایفای نقش جهت بهکارگیری رفتار سالم توسط درمانگر و سپس مراجعین؛ استفاده ازتکنیکهای کلاسی رفتاردرمانی ازجمله آرامش آموزی، جرات آموزی، کنترل خشم، راهبردهای خویشتنداری(مانند خودبازنگری، هدفگزینی، تقویت خود) و رویارویی تدریجی با موقعیتهای ترسآور و درنهایت رفع ابهامات اعضای گروه و آماده شدن برای خاتمه دادن به درمان.
۳-۷ شیوه تجزیه و تحلیل اطلاعات
با عنایت به ماهیت پژوهش، سطح اندازهگیری متغیرها و فرضیههای پژوهش و در نظر گرفتن پیشفرضهای موردنیاز برای هر روش آماری از آمارههای توصیفی(از جمله: فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، حداقل، حداکثر) و نمایش تصویری دادهها به کمک نمودارهای مناسب و شاخصهای استنباطی(از جمله: آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس با طرح اندازهگیری مکرر چند متغیری[۷۲۱]) استفاده میشود. دادهها در نرمافزار آماری IBM SPSS[722]- version 22 ثبت، پردازش و تحلیل میشوند.
فصل چهارم: یافتههای پژوهش
۴-۱- مقدمه
تحلیل آماری دادهها بهعنوان بخشی از روششناسی علمی دارای دو هدف اساسی است: ۱) توصیف شواهد تجربی که از راه مشاهده یا آزمایش درباره موضوع موردپژوهش گردآوری میشود. ۲) تفسیر نتایج توصیفی بهمنظور ارزشیابی فرضیههای پژوهش. بدین ترتیب میتوان گفت که موضوع آمار توصیفی بیان دقیق، کامل و نظامدار دادههای تجربی و نتایج عینی پژوهش و موضوع آمار استنباطی تبیین نتایج توصیفی، تفسیر و تعیین میزان اهمیت و اعتبار آنها است(هومن،۱۳۸۸). درنتیجه در این فصل ابتدا ویژگیهای دموگرافیک شرکتکنندگان در پژوهش از جمله سن، جنسیت، سطح تحصیلات(بر اساس تعداد سال)، مدت حضور در جبهه، درصد آسیب یا مجروحیت و نوع جانبازی در سه گروه(درمان پردازش شناختی(CPT)، طرحواره درمانی(ST) و گروه کنترل) ازنظر سطح معناداری مقایسه میشود. آمارههای توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار، دامنه تغییرات، حداقل، حداکثر به تفکیک برای هر سه گروه در تمام متغیرهای وابسته اعم از زیستنشانگرهای قلبی عروقی(فشارخون سیستولیک، فشارخون دیاستولیک، ضربان قلب، دمای بدن) و روانشناختی(خشم، خصومت، مقابله اجتنابی و رضایت زناشویی) گزارش خواهد شد. در ادامه ضمن نگارش پیشفرضهای موردنیاز و استفاده از نمودارهای کمککننده به درک بهتر از یافتهها به آزمون فرضیههای پژوهش بر اساس روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر پرداخته خواهد شد.
۴-۲-گزارش توصیفی دادهای پژوهش
۴-۲-۱ خصوصیات دموگرافیک یا جمعیت شناختی نمونه آماری
همانطوری که در فصل سوم اشاره شد، نمونه آماری متشکل از ۳۶ مرد جانباز جنگ، با اختلال استرس پس از سانحه مزمن بودند که بهصورت تصادفی در سه گروه درمان پردازش شناختی(CPT)، طرحواره درمانی(ST) و گروه کنترل به نسبت برابر گمارش شدند. در هر گروه تقریباٌ پراکندگی نمونه آماری ازنظر نوع جانبازی(فیزیکی، شیمیایی و البته جملگی اعصاب و روان) و سطح تحصیلات سهم یکسانی داشتند. تعداد افراد حاضر در گروهدرمانی پردازش شناختی(CPT) به دلیل انصراف دو نفر با ۱۰ نفر روند آن ادامه پیدا کرد. در جدول ۴-۱ سایر ویژگیهای دموگرافیک برای شرکتکنندگان در پژوهش به تفکیک گروهی که در آن گمارش شدهاند، ارائهشده است:
جدول ۴-۱: مقایسه سه گروه بر اساس ویژگیهای دموگرافیک
ویژگی دموگرافیک | گروه | میانگین | انحراف معیار | df | F | Sig |
سن(سال/ روز) | ۱) درمان پردازش شناختی | ۷۰/۵۲ | ۴۷/۴ | ۲ | ۴۳۸/۰ | ۶۹۴/۰ |