به باور نورسی، تمام مذاهب اهل قبله، در ایمان تفاوتی باهم ندارند. او سعی کرد تمام مذاهب اسلامی را با همه اختلافات تاریخی، زیر عنوان واحدی جمع و بررسی کند. به نظر او، در بطن اسلام اختلافی نیست، بلکه اختلاف در امور فرعی (که جزی ضروری دین محسوب نمیشود) وجود دارد و علت آن، زندگی اجتماعی و جغرافیایی است. تفاوت مذاهب، رحمت و علت اختلاف عدم بهرهمندی تمام آنها از یک سطح زندگی اجتماعی است. مقام و جایگاه صحابه موضوعی است که نورسی در موارد بسیاری از رسائل خود، ارزش و اهمیت آن را گوشزد کرده است. وی درجایی با ذکر (سوره فتح آیه ۲۹) به راین باور است که اجماع اهل سنت و جماعت دلیل قاطع بر این است که یاران پیامبر (ص) بعد از وی، بافضیلت ترین افراد انسانی هستند.[۱۸۰]
نورسی اساس فقه را اجتهاد دانسته و در رسائل خود بارها بر باز بودن اجتهاد در تمام دورهها تأکید کرده است. وی بااینکه تألیف جداگانهای درباره فقه ندارد، اما به موضوع احکام اسلامی پرداخته است.[۱۸۱]
اخوت و برادری ازنظر وی یک اصل قرآنی است و حیات را نتیجه وحدت و اتحاد میداند که باید آن را جدی گرفت، زیرا با رفتن اتحاد، حیات معنوی هم میرود.[۱۸۲] نورسی در برابر موضعگیریهای خصمانه دشمنان، اتحاد و اخوت اسلامی را قویترین سلاح، سپر، قلعه دانسته است. وی آنچه باعث تزلزل قلعه اسلامی و مخالف وجدان و مصلحت اسلام است، همان دشمنی و بهانههای جزئی میداند.[۱۸۳]
۵-۲ نورسی و سیاست
نورسی ضمن بیان ملیتگرایی در اسلام، سعی میکرد ملیت را از ویژگیهای قومی جدا کند و به جهات فرهنگی بیشتر توجه دهد. وی وجود تفکر ملیتگرایی را محصول غربیها برای بهرهوری و ایجاد اختلاف در سرزمینهای اسلامی میدانست. سپس ضمن تقسیم ملیگرایی به دو بخش مثبت و منفی؛ ملیتگرایی منفی را باعث دشمنی و کینه، اما میلت گرایی مثبت را باعث تعاون، همکاری، اخوت اسلامی و خدمت به اسلام تعریف میکرد.[۱۸۴]
نورسی ارتباط بین مباحث اعتقادی اسلام را بازندگی انسان در دنیای امروز دنبال میکرد و در نظر او ایمان شامل دو قسمت «آفاقی و انفسی» و خداوند غایت و هدف ایمان است.[۱۸۵] وی بابیان اینکه معرفت الهی یکی از اهداف حیات است، پنج هدف برای زندگی ترسیم میکند که عبارتاند از: ۱) معرفت به خداوند، بهگونهای که حق آن بهجا آورده شود. ۲) عبادت با اخلاص و پرستش الهی. ۳) امتحان و آزمایش. ۴) شکر و صبر. ۵) اصلاح.[۱۸۶]
نورسی حل بسیاری از مسائل جدید هر جامعهای را بهوسیله احکام اسلامی ممکن میدانست، زیرا ارزشهای اسلامی برای زندگی روزمره انسان هستند. بهطور مثال او، نمازخواندن را صرفاً نه یک عبادت، بلکه اینکه صدها میلیون نفر به یکشکل و به یک سمت نماز میخوانند، یک همجهتی گسترده سیاسی، اجتماعی، باهم بودن و در کنار هم بودن مینامید.[۱۸۷]
نورسی بهجای فلسفهای خالی از مبانی الهی و اخلاقی، «حکمت قرآنی» را پیشنهاد میکند، زیرا برعکس فلسفه مادیگرا، شاگردان حکمت قرآنی بنده متواضع و ملایم خداوند هستند و در برابر غیر خدا تسلیم نمیشوند و فقط در برابر خدا، فقیر و ضعیف هستند و از همهچیز بینیازند.[۱۸۸] وی ضمن مقایسه عمیق حکمت قرآنی با فلسفه بدون وحی و اخلاق،[۱۸۹] ورود اسرائیلیات، تعالیم یهود و فلسفه یونان در قرون ابتدایی اسلام را تائید میکند.[۱۹۰]
نورسی مهمترین عامل حفظ نظام یک اجتماع و پیشگیری از شکاف طبقاتی عمیق را وجوب «زکات قرآنی» و «ممنوعیت رباخواری» میداند و به آن دستور میدهد. به باور نورسی طبقات بالا و پایین جامعه، نباید آنقدر از یکدیگر فاصله بگیرند که ارتباطشان قطع شود. اسلام از راه واجب کردن زکات و ممنوعیت ربا، ارتباط بین فقرا و ثروتمندان را برقرار کرده و آنها را دعوت به همدردی و احترام به یکدیگر کرده است تا نظم و توازن در جامعه حفظ شود.[۱۹۱]
وی ضمن حمایت از انجمنها و گروههای سیاسی که درصدد اتحاد بودند، نگران فریب خوردن و بازیچه سیاسی قرار گرفتن و عامل تفرقه شدن مردم بود و تقویت وحدت اسلامی موضوعی بود که موجب عضویت وی در «اتحادیه محمدی» شد. نورسی درباره ویژگی این اتحادیه میگوید: راه اتحادیه به ما عشق به عشق و دشمنی با دشمن را یاد میدهد. وی اساس اتحاد را احیای اخلاق و اخلاقیات از راه پایبندی به شریعت و اجرای سنت پیامبر (ص) میدانست و میگفت: ما به پیشرفت اخلاقی بیشتر از اصلاح دولت نیاز داریم. از بهانهها و اتهامات حکومت لائیک ترکیه به نورسی که هر بار موجب آزار، زندانی و یا تبعید وی میشد، عبارت بود از طریقت گرایی و دادن درس طریقت و تشکیل طریقت نقشبندی، وی در جواب این تهمتها با شجاعت و صراحت میگفت: زمان، زمان طریقت نیست، بلکه زمان نجات ایمان است. او شیخ طریقت نیست.[۱۹۲] بلکه یک روحانی است که درس حقیقت میدهد که شامل علوم ایمانی و حقایق عالی است. قصد وی، نجات ایمان و خدمت به اسلام است وگرنه یک نفر پیدا نمیشود که بگوید به او درس طریقت داده است.
وی در انکار تشکیل جمعیت سیاسی هم متذکر میشود که فعالیت آنها برای نجات ایمان بوده و خود را عضو یک جماعت اسلامی مقدس مشتمل بر تمام مسلمانان و اهل ایمان میداند، لذا خود را حزبالله و حزب القرآن دانسته و به آن اعتراف و افتخار میکند.[۱۹۳] درواقع نورسی در دوران جمهوری ترکیه هیچ علاقهای به ارتباط با جریانهای داخلی، خارجی و جماعتهای سیاسی نداشت و شاگردان را از تماس با آنها منع میکرد. وی اولین و مهمترین دلیل دور شدن از سیاست را «اخلاص» (پایه اصلی مشرب نوری) در زمان غفلت عصر خود (درحالیکه میدید بسیاری همهچیز حتی دین را ابزار مشرب دنیای خود قرار داده بودند)؛ و دیگری «مهربانی کردن، ظلم و ضرر نرساندن» (یکی از پایههای چهارگانه رساله نور) میدانست.[۱۹۴]
فصل سوم:
معرفی کلیات رسائل النور
۲-مقدمه
نورسی کلیات رسائل النور را با الهام از قرآن کریم و معانی ایمان در یک شرایط دشواری برای طرفداران و شاگردان خود به هدف نجات ایمان مردم در نه جلد طی سیوچهار سال املا کرده است. این اثر ابتدا به زبان ترکی عثمانی، سپس به ترکی استانبولی (لاتینی) نوشته شد. بهتدریج ترجمههایی از آن به زبانهای مختلف انجام شد. ازجمله احسان قاسم الصالحی، آن را به زبان عربی در هفت مجلد ترجمه کرد. نیز خانم شکران واحده بر ترجمه اللمعات، مکتوبات، لمعات، شعاعات (از کلیات رسائل النور) به زبان انگلیسی اقدام کرد. علاوه بر اینها؛ کلیات به زبانهای آلمانی، روسی، کردی، مالایی، چینی، بوسنی و بسیاری از زبانهای آسیای میانه و غیره ترجمه شد.
۲-۱ بخشهای اصلی رسائل النور
رسائل النور دارای چهار بخش اصلی است. عناوین آنها به زباناصلی (ترکی) و ترجمه عربی آنها به ترتیب عبارتاند از: سوزلر (الکلمات)؛ مکتوبات (المکتوبات)؛ لمعات (اللمعات)؛ شعاعلر (الشعاعات). هریک از بخشهای این کتاب، خود حاوی رسالههای مستقل و متنّوعی درباره علوم اسلامی، بهویژه تفسیر و علوم قرآنی است. تعداد این رسالهها در سه بخش اول ۳۳ رساله و در بخش شعاعلر ۱۵ رساله است. رسائل مشتمل بر بیش از یکصد و سی رساله (پیام) و هرکدام با عناوینی خاص است.
آشنایی با مجلدات رسائل النور، بخشها و رسالههای مهم هر جلد و آگاهی از شرایط زمانی و مکانی نگارش و تدوین هر یک از رسالهها، به فهم و درک بهتر آرای عرفانی نورسی کمک میکند، به همین منظور، ابتدا مجلدات و رسالههای مهم موجود در آن را معرفی میکنیم.
۲-۱-۱کلمات (جلد اول)
شامل سیوسه رساله (کلمه) که نورسی تألیف آن را در سال ۱۹۲۶ م. در تبعید به بارلا به زبان ترکی شروع و بعدها احسان الصالحی آن را به عربی ترجمه کرد. کلمه اول: در بیان قدرت و برکت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»؛ کلمه دوم: تفسیر آیه: (الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ …)
(بقره،۳) را تفسیر کرده است و تبیین اینکه ایمان سعادت و نعمت است؛ کلمه سوم، تفسیر آیه: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ…» (بقره، ۲۱) و درک اینکه عبادت سعادت بزرگ و فسق زیان بزرگی است.[۱۹۵]؛ کلمه چهارم: تفسیر «إِنَّ الصَّلَاهَ کَانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَّوْقُوتًا» (نساء،۱۰۳)؛ کلمه سیزدهم به دو بخش تقسیم میشود. بخش اول: تبیین غنای حکمت قرآن در مقابل فقر و عجز علوم فلسفی و منزه بودن قرآن از شعر و چگونگی اعجاز قرآن است. بخش دوم: راهنمایی انسان و بهویژه جوانان به چگونگی نجات آخرت خود است؛ کلمه هفدهم: برخی از اسرار و رموز زندگی و مرگ را بیان میکند؛ کلمه هیجدهم: نورسی این کلمه را به دو بخش یا مقام تقسیم میکند. وی فقط بخش اول را (مشتمل بر سهنقطه) نوشته است. نقطه اول: نفس خود را بر اساس آیه: «لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ…» (آلعمران، ۱۸۸) مورد عتاب قرار میدهد تا غرور و تکبر آن را بشکند؛ نقطه دوم: شرح و توضیح رازی از اسرار آیه کریمه «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ » (سجده، ۸)؛ و نقطه سوم: تبیین اینکه زیبایی و نیکویی خلقت، دلیل بر پیامبری حضرت محمد (ص) است.[۱۹۶]
۲-۱-۲مکتوبات (جلد دوم)
مجموعه «المکتوبات» از سیوسه رساله یا (مکتوب) تشکیلشده که نورسی در مرحله دوم حیاتش (سعید جدید) آن را تألیف کرده است. مکتوب اول: در آن از مسائل غیبی مانند مرگ و زندگی و جهنم و… سخن میگوید؛ مکتوب دوم: درباره دلایل بینیازیاش از مردم و نپذیرفتن هدیههای آنها و اینکه آن اصلی است که همه زندگی خود را بر آن استوار کرده است؛ مکتوب سوم: در تأمل و تعقل در آیات قرآنی و نکتههای ایمانی و سختی راه گمراهی و آسانی راه توحید است؛ مکتوب بیست و دوم: شامل چندین مبحث: مبحث اول: دعوت اهل ایمان به برادری، محبت و دوری از دشمنی، کینهتوزی و حسادت بر پایه آیه: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ»(حجرات، ۱۰) و آیه «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ…» (فصلت، ۳۴) و آیه: «الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ …» (آل عمران، ۱۳۴)؛ مبحث دوم: تبیین میزان ضرر و زیان حرص و طمع در زندگی اسلامی است؛ مکتوب بیست و هفتم: ملاحق و پیوستها و دربردارنده مکاتبات بدیع الزمان و شاگردانش شامل سه جزی بزرگ که هر جزی تجربه یک مرحله از مراحل زندگی نورسی تا زمان وفاتش را دربرمی گیرد.[۱۹۷] ملحق (پیوست) بارلا (۱۹۲۷ – ۱۹۳۵ م.)؛ ملحق قسطمونی (۱۹۳۶ – ۱۹۴۴ م.)؛ ملحق امیر داغ (یک) (۱۹۴۴ م. ۱۹۴۷ م.)، ملحق امیر داغ (دو) (۱۹۴۸ م.)
ملحقهای فوق در یک کتاب جداگانه گردآوریشده و بانام «الملاحق فی فقه دعوه النور» و از مشخصه های کلی آن بیانات ارشادی است که اهمیت و ارزش رسائل النور و روش آن در دعوت بهسوی خدا در عصر حاضر را نشان میدهد.[۱۹۸]
۲-۱-۳ لمعات (جلد سوم)
مشتمل بر سیوسه رساله یا (لمعه) و از مهمترین کتب سلسله رسائل النور است. ازجمله بخشهای آن: لمعه اول: در تفسیر آیه «…فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (انبیاء، ۸۷) بیان قصه حضرت یونس (ع) و مناجات او که عظیمترین انواع مناجات است؛ لمعه دوم: درباره مناجات حضرت ایوب (ع) بر اساس آیه: «وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» (انبیاء، ۸۳) بیان نیاز به صبر در گرفتاریها و بلاها و اینکه مصیبت حقیقی آن است که به دین لطمه و زیان برساند.[۱۹۹]؛ لمعه سوم: تفسیری بر فرموده آیه: «… کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ…» (قصص، ۸۸) با توجه به جمله (یا بَاقی أنتَ البَاقی) و بیان حقایق آن. نیز نشان دادن نزدیکی دو حس بقا و جاودانگی؛ فنا و نیستی در انسان بهصورت ممزوج و باهم است؛ لمعه چهارم: رسالهای با عنوان «منهاج السنه» که تفسیری بر آیه: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ» (توبه، ۱۲۸) و نیز «… قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی…» (شوری، ۲۳) و در آن از مسئله امامت و بیان اختلاف اهل سنت و شیعه و تلاش برای ایجاد توافق بین آنها بهوسیله نهی از افراطوتفریط سخن میگوید؛ لمعه پنجم: در بیان حقیقت آیه کریمه: «وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»(آلعمران، ۱۷۳) است. نورسی نوشتن آن را به تأخیر انداخت؛ تا اینکه در لمعه بیست و نهم عربی گنجانده شد.[۲۰۰]
۲-۱-۴شعاعات (جلد چهارم)
شعاعات از رساله دوم (الشعاع الثانی) آغاز میشود. نورسی شعاعات را زمان حبس زندان اسکی شهر بهتنهایی و پس از آزادی دوستانش نوشته است. این مجموعه از پانزده رساله یا (شعاع) تشکیلشده است. ازجمله آنها:[۲۰۱] شعاع دوم: در تبیین اسرار ایمان و ثمرات و میوههای فراوان توحید است؛ شعاع سوم: با عنوان «رساله المناجاه» در ارتباط با ربوبیت، رحمت، حکمت و قدرت خدای تعالی و در آن وجوب الوجود، وحدت و احدیت، جلال ربوبیت، بزرگی قدرت، ظرفیت رحمت، فرمانروایی مطلق، علم مطلق و حکمت مطلق… و امثال اینها از اساس ایمان… و نیز اشارههای آن به حشر بسیار قوی است، شعاع چهارم: تفسیر درونی آیه: «… وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ» (آلعمران، ۱۷۳) که مؤلف در خلال آن به تبیین مستتر بودن لذت ایمان بهخودیخود در ایمان و رویکرد ایمان به زندگی و مسائل دیگر آن، پرداخته است؛ شعاع پنجم: با عنوان «اشراط الساعه»؛ شعاع ششم: در بیان معنای شهادتین؛ شعاع هفتم: رساله مهمی با عنوان «آیه الکبری» با استدلالها و برهانهای فراوان مبنی بر وجود خدای تعالی و دلایل وحدانیت است تا انکارکنندگان به سکوت واداشته شوند و بخش پایانی آن بیان اهمیت رسائل نور است.[۲۰۲]
مجموعههای چهارگانه فوق به همراه الحاقات و پیوستهای ارکان کلیات رسائل النور هستند؛ اما علاوه بر اینها نورسی رسائل مستقل و جداگانه دیگری نیز دارد که مهمترین آنها عبارتاند از: ۲/۱صیقل الاسلام: یا «محاکمات عقلیه فی التفسیر و البلاغه و العقیده» شامل: سه موضوع اصلی و در هر یک از آنها مجموعهای از مسائل فرعیتر بررسیشده است که عبارتاند از:[۲۰۳] موضوع اول: درباره تفسیر و شرح برخی قواعد فکری که پیروی آنها در تفسیر، ضروری است؛ موضوع دوم: درباره علوم بلاغت، نظم کلام و فلسفه بیان است؛ موضوع سوم: درباره عقیده و مسائل و دلایل آن است. قزل ایجاز (= خلاصه، شرح، مختصر): حاشیهای بر متن کتاب «سلم المنطق»(علم منطق) شیخ عبدالرحمن اخضری برای متوجه ساختن ذهنها بهدقت در ملاحظه کردن و گشادهرویی در نظر نوشتهشده است.[۲۰۴] تعلیقات: حاشیههایی بر کتاب «برهان للکلنبوی» در علم منطق است. السانحات (= پیش آمدها): تفاسیر آیههای قرآنی در نقد و بررسی مسائل عقایدی بابیان تأثیر آنها در زندگی اجتماعی.[۲۰۵] المناضرات: مجموعه دروسی است که نورسی برای ارشاد عشایر کرد و بیداری دینی و اجتماعی آنها ایراد کرده است.[۲۰۶] المحکمه العسکریه العرفیه (= دادگاه نظامی عرفی) شامل دفاع وی پس از اتهامش در حادثه سی و یکم مارس ۱۹۰۹ م است.[۲۰۷] الخطبه الشامیه: خطبهای که در مسجد اموی هنگام دیدارش از دمشق در سال ۱۹۱۱ م. ایراد و در آن بیماریهای جهان اسلام و علاج ضروری آن را بیان داشته است. الخطوات الست: رسالهای کوتاه که زمان اشغال پایتخت خلافت توسط انگلستان، نوشت و در آن دسیسههای استعمار را افشا و مسلمین را به نبرد دعوت کرد. با رسیدن این رساله به دست انگلیسیها، حکم اعدام او را صادر کردند.[۲۰۸] این تألیفات هفتگانه مذکور در کتاب واحدی پس از ترجمه و تحقیق آن بانام «صیقل الاسلام»- که درواقع نام اولین مجموعه هفتگانه است - جمع شده است و اکنون جلد هشتم از سلسله کلیات رسائل النور است.[۲۰۹]
۲-۲ علل نامگذاری آثار به «رسائل النور»
نورسی درباره علل نامگذاری اثرش به رسائل النور میگوید: واژه «نور» در طول زندگیام همواره در هر جا که قدم گذاشتهام، روبروی من بود، اسم روستایی که در آن به دنیا آمدم «نورس»، اسم مادرم «نوریه»، نام استادم در طریقه نقشبندیه «سید نورمحمد»، استاد دیگرم، در مسلک قادریه «نورالدین»، از معلمان قرآنیام «نوری» و در نام بیشتر شاگردانی که در تحصیل دانش همراه من بودند، واژه «نور» وجود داشت، بهنوعی «نور» در سراسر زندگی من تجلّی و تبلوری خاص داشت.[۲۱۰]
نورسی ضمن کرامت دانستن رسائل النور بر این باور است که خواندن آن موجب پیشرفت و ارتقای خواننده در کشف حقایق ایمانی - بیش ازآنچه از طریقتهای صوفیه بهجامانده- است. ازنظر نورسی نقش و کارکرد این حقایق ایمانی در رسائل به حدی است که میگوید: برخی از شاگردان صادق و درستکار نور از جهتی از اولیای صالح برترند و در آنها مظاهر و اذواق روحی، کشفیات معنوی و کرامات مادی ملموس نظیر اولیا دیده نمیشود. از اینها مهمتر اخلاص شاگردان، باعث میشود تا بهمانند این کرامات و کشفیات نپردازند؛ زیرا نورسی کرامات موقتی در دنیا را هدف ذاتی کسانی میداند که نمیتوانند از نفس اماره خود جدا شوند و در دست مدعیان، موجب فساد اخلاص آنها میشود. درنتیجه نباید اعمال آخرتی را در مقاصد دنیایی به کار گرفت… اما رسائل به شخص اهمیت نمیدهد. رسائل با مشارکت معنوی و فنای در یاران از هزاران کرامت علمی به کسانی که در نشر حقایق ایمانی حرکت میکنند، برکت در معاش شاگردان نور و… را از کرامات الهی به دست میآورند.[۲۱۱]
اهمیت رسائل النور تقویت و نجات ایمان، شناساندن ماهیت انسان، شناخت خدا و رسول (ص) به انسان است: دروس رسائل النور، حقایقی از علم حقیقت که فیض ولایت کبری جاری از سر وراثت نبوی است که نیاز به ورود بهسوی طریقتهای صوفیه بیرون از دایره رسائل النور را برطرف میکند.[۲۱۲] در جای دیگری میگوید: دایره رسائل النور مشرب خلت، دوستی، مسلک برادری و اخوت است. این مشرب نیاز به مراجعه به مرشد را برطرف ساخته است.[۲۱۳] تألیف رسائل النور یک اتفاق عادی نیست و شیوه و اسلوب نورسی در دنیای دعوت گری، متعارف نیست، زیرا تألیف آن عبارت است از شوق برخاسته از زمین به سمت آسمان و از روح و وجدان وی، زیرا حقایق ایمانی اولین هدف در این عصر بوده و تمام امور دیگر در مرتبه دوم قرار میگیرد. لذا بزرگترین وظیفه، همان خدمت به حقایق ایمانی بهوسیله رسائل النور است.[۲۱۴] نورسی ایمان و حقایق ایمانی را اجلتر از هر چیزی در عالم هستی میداند.[۲۱۵] زیرا رسائل درس عبادت و نزدیکی به خداوند است که در آن ذکری کلی، فکری وسیع، تهلیلی بسیار، درس ایمانی قوی، حضوری بی غفلت، حکمت و عبادت فکری والا وجود دارد.[۲۱۶]
اهمیت رسائل، مشتمل بر وظایف آن است؛ زیرا مهمترین چیزی که ارائه میدهد، کشف مکنونات قرآن، جستجو در اعماق، کنه و ذات قرآن است که جز عارفان بدان شناخت ندارند. نورسی دراینباره میگوید: وظیفه ما در این دوره استخراج اسرار قرآنی و استنباط آن است، نه نقل مسائل موجود در بطن کتابها که نقش آنها، درمان مسائل جزئی است[۲۱۷] بلکه قرآن به درمان بنا و اساس جامعه میپردازد. به عبارت دقیقتر؛ رسائل النور به دنبال تأسیس بنایی با همراهی روح و عقل است.[۲۱۸] ورود به بهشت بدون ایمان ممکن نیست درحالیکه بسیاری بدون تصوف وارد بهشت میشوند. تصوف میوه و حقایق ایمانی نان است.[۲۱۹] نورسی با این تفکر در نظر دارد که رسائل النور بهصورت فراگیر برای همه و نه برای گروه خاصی باشد. رسائل النور مرشد و راهنمایی برای دو نور است.[۲۲۰] ازآنجاکه خطاب آن به عقل اسلامی و فطرت پاک است، رد و نقدی بر الحاد، بیدینی، سکولاریسم و فیضی از فیوضات رحمت پروردگار برای مؤلف آن است. این دعوت به خداوند، وظیفهای است که نورسی در آن قدم گذاشته، حتی زمانی که بهصورت مستمر در بارلا تبعید بوده، تجربههایش را در این کتاب آورده است.
۲-۳ خبر از رساله نور و طلبههای آن در قصیده بدیعیه امام علی (ع)
نورسی بر این باور است که حضرت علی (ع) در قصیده بدیعیه به دو شکل از رساله نور خبر داده است. نیز در اشاره به رساله «آیه الکبری» میگوید: «وبالآیه الکبری امنّی من الفجت.» نورسی تأکید میکند که امام (ع) در اینجا به این اشاره دارد که شاگردان نور به خاطر آیه الکبری دچار مصیبت بزرگی میشوند. لذا نورسی بهحق آیه الکبری از خداوند درخواست میکند تا شاگردان وی را از بلا و گرفتاری نجات دهد؛ یعنی این رساله را شفیع میکند. او میگوید: مصیبتی را که به دلیل انتشار آیه الکبری دچار شدیم، دقیقاً رمز غیبی مذکور را تائید کرد. نیز در صفحه مقابل خاتمه اشارات، مرتب به اجزای مهم رساله نور در آن قصیده اشاره و بیانشده است: «فتلک حروف النور فاجمع خواصها و حقق معانیها بها الخیر تُممت»: یعنی تو خواص آنها را جمع کن و معانی آنها را تحقیق کن که خیر و سعادت با آنها تکمیل میشود. معانی حروف را تحقیق کن؛ بلکه مراد و منظور رسالههایی است که «سوزلر» (کلمات) و به معنی کلمهها است، نه حروف هجایی که به قرینه افاده معنایی نمیکند.[۲۲۱]
نورسی به دلیل اتهام به بنیانگذاری طریقت تصوف، به دفاع و مقایسه رسائل النور با آثار صوفیان دیگر پرداخته است. درحالیکه بسیاری از مکتبهای تصوف، هستی حقیقی و ملموس جهان را انکار میکنند یا اینکه تمام اهتمام خود را به معنای دیگر و آن القای اینکه هستی را به فراموشی سپردهاند؛ زیرا که در مکتب تصوف، سلوک الی الله یک مسیر درونی از راه فعال کردن نیروها و استعدادهای درونی به خصوص قلب انسان است و این نوع از شناخت بدیهی و روشن است. او در بخشی از رساله نور که به لاحقه امیرداغ معروف است میگوید: «رساله نور خلاصه و زبده دوازده طریقت بزرگ و اصیل است» و ادامه میدهد: «رساله نور نه از علوم شرق تغذیه کرده است نه از علوم غرب؛ منشأ مطالب مطرحشده در این رساله مستقیماً قرآن است.»[۲۲۲] او در مکتوبات یادآور میشود که تعداد راههای رسیدن به خداوند به تعداد انسانهاست و همه این راهها در شاهراه قرآن مجید قرار دارد.
نورسی بر این باور است که بین راه نورانی که او گشوده و تصوف حقیقی و بی شائبه، هیچ اختلاف جوهری وجود ندارد. هر دو، راههایی هستند که انسان را به رضای خدا و درنتیجه جنت اعلا و دیدار مولا میرسانند؛ بنابراین هر صوفی که در پی هدف بالا باشد، میتواند رسائل وی را با لذت بخواند، زیرا رسائل مراقبهای را که در تصوف وجود دارد بر اساس راه قرآن کریم گستردهتر و تفکر را ورودی خیلی مهم آن قرار داده است.[۲۲۳]
فصل چهارم
آرای عرفانی و سلوکی نورسی
۳ جایگاه تصوف و طریقت در نظر نورسی
ازآنجاکه دستیابی به تصوف و آرای عرفانی نورسی شفاف و آسان نیست، دقت در سیره و آثار نورسی با توجه به شرایط تاریخی و سیاسی ضروری است تا بتوان با دلایل مستند اثبات کرد که نورسی از عارفان و صوفیان دارای یک طریقت عرفانی مخصوص به خود بوده است.
نورسی در مواضع بسیاری خود را نه یک شیخ صوفی، بلکه یک عالم دینی معرفی میکند. ازجمله در زمان محاکمه به دوستان خود و مسئولان حکومتی در پاسخ اینکه شیوخ صوفیه در امور دولتی و سیاسی دخالت میکنند… میگوید: «اقول ایها الساده اینی لست شیخاً صوفیاً… و الاسلام ضروری»[۲۲۴] نورسی خود را صوفی نمیداند، بااینحال همواره از طریقت و تصوف به نیکی یاد و ستایش میکند؛ و هدف طریقت را، معرفت حقایق ایمانی - قرآنی و رسیدن به آن از طریق سیر و سلوک روحانی، در سایه رهبری معراج پیامبر (ص) با قدمهای درونی و به شکل وجدانی و ذوقی میداند. طریقت و تصوف راز انسانی رفیع، کمال بشری و قلب محور حقایق فراوان هستی است. قلب باید به کاری بپردازد که برای آن آفریدهشده است. بدون شک بزرگترین مشغولیت قلب، توجه به حقایق ایمانی، ذکر خداوند در ضمن مراتب ولایت بهوسیله طریقت است. ذکر خدا و تفکر کلیدهای سیر و سلوک و وسیلههای حرکت روحانی است.[۲۲۵]
بااینکه وی از طریقت و تصوف جانبداری میکند اما در مقایسه مسلک خود با دیگر طریقتها میگوید: «البته مسلک ما طریقت نیست، حقیقت است، پس مانند اهل طریقت مجبور نیستیم این رابطه را فرضی و خیالی انجام دهیم که بامسلک حقیقت تناسب ندارد، بلکه باید به سرانجام فکر کرد، البته نه اینکه آینده را به زمان حال بیاوریم؛ بلکه با توجه به حقیقت ذهن باید از زمان حال به آینده برویم و به آن نگاه کند؛ و میتوان بدون نیاز به خیال و فرض به جنازه خود نگاه کرد که تنها میوه موجود از درخت عمر است و اینچنین میتوان علاوه بر دیدن مرگ خود، با نگاه به جلوتر، مرگ ” زمانه خویش” را نیز ببینیم، حتی آنسوتر، مرگ دنیا را نیز ببینیم تا راهی به اخلاص کامل بازکنیم.»[۲۲۶]
همچنین او با کاملتر و جامعتر خواندن مسلک خود از سایر طریقتها میگوید: «شاگردان نور نیازی به طریقت تصوف ندارند…»[۲۲۷] نورسی درباره ولایت و رسالت؛ و طریقت با شریعت هم با بسیاری از عارفان و صوفیان، دیدگاه متفاوت دارد و ولایت را دلیل رسالت و طریقت را برهان و دلیل شریعت میداند.[۲۲۸] و میگوید: «ان الولایه حجه الرساله و ان الطریق برهان الشریعه، ذلک لان ما بلغته الرساله من حقایق الایمانیه تراها “الولایه” بدرجهه ” عین الیقین” بشهود قلبی و تذوق روحانی فتصدقها و تصدیقها هذا حجه قاطعه لاحقیقه الرساله»؛ «و ان ما جائت به ” الشریعه ” من حقائق الاحکام، فان ” الطریقه ” برهان علی احقیه تلک الاحکام و علی صدورها من الحق تبارکوتعالی بما استفاضت منها و استفادت بکشفیاتها و اذواقها»؛ ” نعم، فکما ان ” الولایه و الطریقه ” هما حجتان علی احقیه “الرساله و الشریعه ” و دلیلان علیهما، فانهما کذلک سرّ کمال الاسلام و محوره انواره و هما معدن سمو الانسانیه و رقیها و منبع فیوضاتها بانوار الاسلام و تجلیات اضوائه.»[۲۲۹]: شریعت از حقایق احکام است و طریقت دلیلی بر حق بودن آن احکام است که از حقتعالی صادرشده است و طریقت در کشفیات و اذواق از آنها استفاده میکند؛ بنابراین نورسی ولایت و طریقت را دو دلیل بر حق بودن رسالت، دین و کمال اسلام، محور انوار اسلام، معدن برتری انسان و سرچشمه فیوضات انوار اسلام میشمارد.[۲۳۰]
نورسی، سیر و سلوک در طریق ولایت را با همه سهولت و آسانی دارای سختی و با همه کوتاهی، بسیار بلند و با تمام ارزشمندی و جایگاه والا، پرخطر و با همه گستردگی بسیار تنگ و باریک میداند.[۲۳۱]
۳-۱دلایل و شواهد بر صاحب طریقت بودن نورسی
برخلاف ادعا و اذعان نورسی بر صوفی نبودن و نداشتن طریقت صوفیانه، با توجه به دوران سهگانه زندگیاش و مراجعه به رسائل النور به دست میآید که صاحب طریقت بوده است. برای تائید این سخن به ذکر شواهد و دلایل آن میپردازیم:
۳-۱-۱ گرفتن مرجع علمی و سلوکی از بزرگان طریقتهای مشهور
منابع تحقیقاتی برای مقاله و پایان نامه : آرای عرفانی بدیعالزمان سعید نورسی- فایل ۴