در میان مذاهب اسلامی احناف و مالکیه معتقدند در صورت باز کردن درب حرز از طرف سارق و یا نقب آن حرز باطل نمی شود
حد نصاب در نظر مذاهب اسلامی به جهت اختلاف روایات مختلف شده است.عموم مذاهب اسلامی، جز امامیه، قحط سالی را مصداقی از اضطرار معرفی نموده اند.
احناف معتقدند درصورتی که سرقت در سرزمین کفر واقع شود حدی ندارد. شخص در زمان ربودن تا زمانی که قاصد نباشد سارق (حدی) تلقی نمی شود.
گفتار سوم:حد سرقت:
یکی دیگر از آثار اثبات سرقت قطع دست است. قطع در لغت به معنای بریدن، پاره کردن و جدا کردن است.[۱۸۸]
برخی بر اساس معنای لغوی سرقت به تفسیر دیگری از آیه سرقت پرداخته اند، در نظر ایشان قطع به معنای بریدن و جدا کردن دست نیست بلکه قطع به معنای بریدن و زخمی کردن دست است و قطع دست افراد به جرم سارقی حکمی غیر انسانی ناعادلانه و غیرقابل قبول است. دلایلی که برای سخن خویش بیان نموده اند:با توجه به آیه سرقت:
وَ السَّارِقُ وَ السارقه فاقطعو ایدیهما جَزاءً بِما کسبا نکالا مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهِ عزیز حکیم[۱۸۹]
دستهای مرد سارق و زن سارق را ببرید، کیفری بدانچه خود فراهم کردند، شکنجه ای ازنزد خداو خدا عزتمند حکیم است.
یقیناً اهل قرآن تصدیق خواهند کرد که موضوع جداسازی دست از اندام بندگان خدا به جرم سرقت با روح لطافت و رحمانیت و رافت خداوند مهربان که در سراسر قرآن کریم به وضوح آشکار و محسوس می باشد مطلقا سازگارنیست. و شاید به دلیل ملاحظه ی همین ناسازگاری آشکار بوده است که برخی از متفکران اسلامی، با عنوان کردن شرایط بسیار، عملا اجرای چنین حکمی را غیرممکن نموده اند.
با نگاهی دوباره به قرآن کریم و تامل دقیق در آیاتی که موضوع (قطع ید) در آن عنوان شده است، به وضوح در می یابیم که معنای قطع ید در قرآن صرفا ایجاد بریدگی بر روی دست سارقان می باشند و نه جدا کردن دست آنها.
نمونه عملی و الگوی اجرا شده ی (قطع ید) در قرآن کریم که خداوند در واقع نحوه ی اجرای قطع دست سارقان را در این آیه به ما می آموزد، نحوه ی قطع ید زنان مصری پس از رویت جمال زیبای یوسف (سلام الله علیه) در آیات ۳۱ و ۵۰سوره مبارکه یوسف است.
فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَهٍ مِّنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَکٌ کَرِیمٌ
« پس هنگامی که آن زن مکر آنان را شنید پی ایشان فرستاد و برای هر یک بالشی فراهم کرد و به هر کدام از ایشان کاردی داد و گفت بر ایشان برون آی پس آنگاه که او را بدیدند بزرگش شمردند و دستهای خویش را بریدند و گفتند بخدا هرگز این بشری نباشد او به جز یک فرشته گرامی نیست.»
چنانچه ملاحظه می کنیم بدون هیچ شک و تردیدی زنان مصری با دیدن آن جمال زیبا دستان خود را از بدنشان جدا نکرده اند، بلکه فقط دستان خود را بریده اند.
حال با توجه به این آیه کریمه، باید از آنانی که قطع ید سارق را به مفهوم انفصال و جداسازی کامل دست از اندام سارقان دانسته اند پرسید چگونه و بر اساس کدامین استدلال علمی و قرآنی است که (قطع ید) در این آیه به معنای برش دست و در آیه ای دیگر به معنای جداسازی کامل دست از اندام بندگان خدا می باشد؟
به علاوه با تامل در دیگر آیات مربوطه در قرآن کریم به وضوح در می یابیم که مفهوم قطع دست و پا از دیدگاه قرآن کریم چیزی به جز همان ایجاد بریدگی نیست و موضوع جدا کردن کامل دست و پا مورد نظر خداوند رحمان نبوده است .
مثلا تهدید به قطع دست و پای ساحران توسط فرعون نیز به معنای ایجاد بریدگی بوده است
لا قَطَّعْنَ ایدیکم وَ ارجلکم مِنْ خِلَافٍ ثُمَّ لاصلبنکم اجمعین[۱۹۰]
« همانا دستها و پاهای شما را از خلاف هم می برّم و سپس همه تان را به صلیب می کشم »
چنانچه می بینیم در تهدید فرعون ابتدا سخن از قطع یک دست و پا و سپس به صلیب کشیدن آنهاست.
حالا می دانیم که اولا لازمه به صلیب کشیدن افراد بند کردن هر دو دست آنها به صلیب می باشد و دیگر اینکه چنان چه قطع به معنای جداسازی دست و پای آنها می بود در این صورت باید بپذیریم که فرعون می بایست جسد آنان را به صلیب می کشیده چرا که یقینا ساحران پس از جدا شدن دست و پایشان می مردند و به صلیب کشیدن جنازه ی ساحران آن هم با یک دست به کلی مغایر با معنا و مفهوم به صلیب کشی است. لذا می بینیم که این آیه تاییدی است بر مطالب فوق.
و دیگر اینکه با تامل در آیه ی ۳۳ سوره مبارکه مائده نیز به وضوح در می یابیم منظور از قطع دست و پای کافران حربی در آوردگاه نبرد نیز بیانگر مفهومی به جز ایجاد بریدگی بر دست و پای آنان نبوده است.
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ.
با تامل در این آیه کریمه نیز در می یابیم مفهوم قطع ید از دیدگاه قرآن همان ایجاد بریدگی است . چرا که بدیهی است نتیجه ی عمل مجاهدی که در آوردگاه نبرد از چپ و راست بر دست و پای کافرین محارب شمشیر می کشد نیز چیزی به جز همان ایجاد بریدگی نخواهد بود و یقیقنا او به طور طبیعی در آن بحبوحه جنگ خونین و بی امان فرصت جداسازی کامل دست و پا دشمنان محارب را نخواهد داشت.
لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْاْ رِیبَهً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ[۱۹۱]
« آن بنایی که بنیان کردند همواره مایه شک در دلهایشان است مگر آنکه دلهایشان قطع شود ( پاره پاره شود) و خدا دانای حکیم است.»
لذا چنانچه می بینیم کلمه (قطع) به تنهایی در بردارنده مفاهیم گسترده، عمیق و گوناگونی است.
مثلا در بعضی از آیات کریمه کلمه قطع در مقابل کلمه وصل آمده است(سوره مبارکه بقره آیه ۲۷و رعد آیه ۲۵).اما توجه داشته باشیم که بسیاری از موارد مانند قطع رحم و … پس از قطغ نیز دوباره قابل وصل خواهد بود هر چند قطع در اینگونه آیات به معنای نوعی جداسازی باشد.
نکته ی مهم دیگر اینکه همین مقدار مجازات برای سارق هم در واقع جز تهدیدی به منظور جلو گیری از وقوع این جرم (مگر برای سارق حرفه ای اصلاح ناپذیر) نیست.
ودر آیه بعدی خداوند در اجرای این حکم (در صورت توبه و اصلاح) صرف نظر می کند(فَانِ اللَّهِ یتوب علیه )لذا این که گفته شده موضوع بخشش مربوط به روز قیامت است و حاکم شرع موظف به اجرای حکم هست نیز منتفی می باشد.[۱۹۲]
فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ[۱۹۳]
« ولی آن کس که توبه کند پس از ستمگریش و شایستگی گزیند بپذیرد خدا توبه او را و خدااست آمرزنده مهربان.»
اما آنچه در تمام مذاهب اسلامی به چشم می خورد اجرای حد به صورت قطع در مورد سرقت است؛
زیرا کلام فقها تنها بر مبنای اطلاق کلام الله نیست، بلکه روایات بسیاری هم در مورد حد سرقت به صورت قطع وارد شده است که بر حد سرقت به صورت قطع و بریدن تاکید می کنند.
مبحث دوم:کیفیت اجرا و مسقطات حد سرقت
گفتار اول: کیفیت اجرای حد سرقت:
فقهای مذاهب اسلامی در مورد چگونگی اجرای حد بر سارق اختلاف نظر دارند که به آن می پردازیم.
بند اول: محل قطع در فقه مذاهب اسلامی
مذاهب اسلامی در این مورد سه گروه شده اند:
گروه اول شامل احناف، حنابله[۱۹۴]، امامیه[۱۹۵] و هستند که محل قطع را در سرقت اول دست راست و در سرقت دوم پای چپ قرار داده اند و درنظر ایشان در سرقت سوم به بعد حدی بر سارق نیست بلکه سارق محکوم به حبس ابد است تا این بمیرد و یا توبه کند.
دلایلی که احناف حنابله بیان نموده اند:
قرآن:
در آیه سرقت فاقطعوا ایدیهما تنها دست راست قصد شده است به دلیل قرائت عبداللّه بن مسعود (رض) که ایدیهما را ایمانها بیان کرده است.
سنت: از رسول خدا(ص) نقل شده است که ایشان فرمودند:« که در سرقت اول دست سارق را قطع کنید و در سرقت دوم پای سارق را قطع کنید.»[۱۹۶]
سارقی را نزد حضرت علی (ع) آوردند در بار اول دست او را و در بار دوم پای او را قطع کردند و در سرقت سوم ایشان حدی بر او جاری نکردند و فرمودند: من از خداوند شرم دارم اگر دست او را قطع کنم چطور غذا خورد و چطور مسح کند و اگر پای او را قطع کنم چطور راه برود، پس او را (با چوبی) زدند و حبس کردند.[۱۹۷]
استدلال عقلی:
این اسندلال تنها در مذهب احناف و حنابله بیان شده است بدین صورت که قطع دست چپ و یا پای راست باعث فوت جنس منفعت از منافع نفس می شود و شخص از نعمت دست و پا بالکل محروم می گردد و این خود مانند هلاکت نفس است و صلاحیت ندارد که به عنوان حد در سرقت استفاده شود.[۱۹۸]
ادله ای که در فقه امامیه مطرح شده روایاتی است از امامان معصوم(ع) که به چند مورد اشاره می کنیم [۱۹۹]: الف.حلبی از امام صادق (ع) در مورد سرقت سارق نقل کرده که ایشان فرمودند:« دستش را قطع کنید (در سرقت اول) و سپس پای او را قطع کنید و در صورت تکرار سرقت او حبس کنید و نفقه او را از بیت المال مسلمین بدهید.»
ب.از حضرت علی (ع) روایت شده که ایشان دست راست سارق را در سرقت اول و در سرقت دوم پای چپ او را قطع می کردند و در سرقت سوم او را حبس می کردند.
در مذهب امامیه این مطرح شده است که هرگاه سارق در زندان و یا در خارج از آن (خروج به خاطر حاجتی باشد) اقدام به سرقت کند به دلیل نصوص وارده سارق کشته می شود.
گروه دوم شافعیه[۲۰۰] و مالکیه[۲۰۱] اند که قائل به قطع هر دو دست و هر دو پا هستند،دست راست در سرقت اول، پای چپ در سرقت دوم، در سرقت سوم دست چپ ودر سرقت چهارم پای راست قطع می شود.و در بار پنجم سارق تعزیر می گردد؛ زیرا گناهی انجام داده که در آن نه حدی و نه کفاره ای است در نتیجه حبس می گردد تا این که اظهار توبه نماید و یا این که بمیرد.
منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله سرقت در حقوق کیفری ایران و مذاهب اربعه- فایل ۱۰