هدایتگری و راهبری انبیاء عمدتا از جنبه الگویی به لحاظ اسوه بودن آنها تحقق یافته است. بدین معنی که پیامبران ، با عنایت الهی و سیر وسلوک عاشقانه، از خویشتن، و آنگاه انسانهای دیگر از تمامی ابعاد و زندگی و رفتارشان سرمشق گرفته و به تقلید همه جانبه آنان پرداخته اند، نه آنکه به هدایت و رهنمایی صرف و گوشزدکردن حقایق در قالب بشارتها و انذارها بسنده کنند. آنان علاوه بر راهنمایی، راهبری نیز می کرده اند و دستگیر سالکان طریق رشد بوده اند و پا به پای انسانها و پیشاپیش آنان در راه قدم می نهاده اند، تا انسانها با امید افزونتر به خودسازی و حرکت تکاملی خویش استمرار بخشند.[۲۴۳]
بنابراین هدایت انسان که از آلودگی هرگونه جاهلیت پاک باشد، به برکت وحی و رسالت آسمانی است که در چهره پیام آوران غیبی او ظهور می کند.
نبوت،پرتوی از الطاف ایزدی و وسیلهای برای پیوند میان مردم و ذات حق تعالی است.چرا که بهوسیلهء پیامبران،کلام خداوند به مردم ابلاغ میشود و از این رهگذر،هدایت خداوند شامل حال بندگانش میگردد. به دیگر بیان، پیامبر انسانی است رشد یافته که خداوند او را برای هدایت خلق، همراه با نشانههای آشکار، فرستاده است. از جملهء این نشانهها آن است که فرشتگان خود را بر آنان فرود آورده و با وحی خویش، آنان را تکریم کرده است،تا از این راه، مردم را به سوی او رهنمون باشند.
عامل مهم هدایت انسان به خداوند همان وحی است، پس اگر کسی وحی پیامبران را نپذیرد و اصل رسالت را انکار کند، هدایت ضروری خداوند را نپذیرفته، در نتیجه خدا ار نشناخته است؛«وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلىَ بَشرٍَ مِّن شىَْء…ثُمَّ ذَرْهُمْ فىِ خَوْضِهِمْ یَلْعَبُون»[۲۴۴]؛ آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانى، نفرستاده است!» بگو: «چه کسى کتابى را که موسى آورد، نازل کرد؟! کتابى که براى مردم، نور و هدایت بود ۰ امّا شما) آن را بصورت پراکنده قرار مىدهید قسمتى را آشکار، و قسمت زیادى را پنهان مىدارید و مطالبى به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید!» بگو: «خدا!» سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجتآمیزشان رها کن، تا بازى کنند.
آیاتی داریم که از همان وقتی که حضرت آدم به زمین هبوط فرمود به ایشان وحی شد که وقتی هدایتی از طرف خدا به سوی شما آمد باید آنرا بپذیرید، اگر پذیرفتید و عمل کردید به سعادت خواهید رسید و اگر مخالفت نمودید به شقاوت:
«قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنهَْا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنىِّ هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِْمْ وَ لَا هُمْ یحَْزَنُونَ.وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ کَذَّبُواْ بَِایَاتِنَا أُوْلَئکَ أَصحَْابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛گفتیم؛ همگى از آن، فرود آیید! هر گاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند و کسانى که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.»
یعنی از همان آغاز آفریده شدن آدم در زمین (یا سکونت ایشان) این مطلب برایشان روشن شد که شما دو راه در پیش خواهید داشت و از طرف خدا وحی خواهد رسید و راهنمایی خواهید شد.
هدایت مستمر پیامبران
در این امر حیاتی میان انکار همه پیامبران و نفی یکی از آنان تفاوتی نیست.چون سخن همگان یکی است. خداوند درباره مردم منطقه «حجر» که پیامبرشان را تکذیب کردند،چنین فرمود: «وَ لَقَدْ کَذَّبَ أَصحَْابُ الحِْجْرِ الْمُرْسَلِین[۲۴۵]؛ و اصحاب حجر [قوم ثمود] پیامبران را تکذیب کردند» خداوند درباره قوم عاد می فرماید:«أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ*إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ*الَّتىِ لَمْ یخُْلَقْ مِثْلُهَا فىِ الْبِلَادِ[۲۴۶]». درباره قوم ثمود هم می فرماید:«وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جَابُواْ الصَّخْرَ بِالْوَاد»[۲۴۷]؛ آنها توانستند سینه های صخره صّماء را بشکافند و در آن، کاخهای مجلل بسازند. آنها از همه امکانات مادی برخوردار بودند و ما به آنان معجزه روشن دادیم، ولی بیدار نشدند: « وَ ءَاتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَهَ مُبْصِرَهً فَظَلَمُواْ بهَِا»[۲۴۸]؛ ما آیه و بینه روشنی به قوم ثمود دادیم (ناقه صالح) و این را آزمایشی برای آنان قرار دادیم اما قوم ثمود همه انبیا را تکذیب کردند:«کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِین»[۲۴۹]. با اینکه به حسب ظاهر ، قوم ثمود همه انبیا را ندیده بودند و همه آنها را تکذیب نکرده بودند.[۲۵۰]
یک پیغمبر به نام صالح داشتند و قوم عاد هم یک پیغمبر به نام هود، خداوند می فرماید: اینها همه انبیا را تکذیب کردند، زیرا مطلب همه انبیا یکی است. انبیا غیر از اسلام چیزی نیاورده اند. اگر اختلافی هست، در شریعت و منهاج است و گرنه خطوط کلی ره آورد همه انبیا یکی است.
پیامبران و هدایت خاص
«خداوند درباره برگزیدگان خود می فرماید: ما انبیا را از هدایت خاص برخوردار کردیم و به آنها حکم و کتاب و نبوت دادیم تا هادیان راستین مردم باشند؛(ذَالِکَ هُدَى اللَّهِ یهَْدِى بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِه…أُوْلَئکَ الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَ الحُْکمَْ وَ النُّبُوَّه)[۲۵۱]. این هدایت خاص است که خداوند به هر که مصلحت بداند- مصلحت خدا حکیمانه است- عطا می کند، اما هدایتی که شامل همگان می شود، هدایت عام است.»[۲۵۲]
هدایت ویژه، از آن کسانی است که هدایت تشریعی را پذیرفتند و بخشی از این راه را با حسن اختیار خود پیمودند. این پاداشی الهی است و انبیا از برجسته ترین چهره هایی هستند که از هدایت خاص بهره جسته اند و به آنان کتاب و حکم و نبوت عطا شده است؛ «أُوْلَئکَ الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَ الحُْکمَْ وَ النُّبُوَّه»[۲۵۳].
اساسی ترین مسؤولیت انبیاء و امامان در طول تاریخ، راهنمائی و راهبری بشریت بوده است.
لطف حق بر این اساس بوده که در طول تاریخ در تمام نسلهای بشر و از اول آفرینش انسان تا کنون، و در آینده نیز تا رسیدن به هدف، افرادی شایسته (و ره طی کرده) و آشنا با هدف و راه و آشنا با چگونگی طی این راه یعنی صراط مستقیم، برای راهنمائی و هدایت این بشر انتخاب نموده و آنها را مسؤول و موظف کرده که دست انسانها را گرفته و به گونه ای که متناسب با اختیار و اراده بشر باشد آنها را به سوی هدف سوق دهند.
کسی می تواند هادی و راهبر انسانها باشد که خود این راه را طی کرده باشد و از تمام لغزشگاهها و پرتگاههایش با خبر باشد، و از نحوه سقوط و نجات با اطلاع بوده باشد.
افرادی که ظرفیت کافی و استعداد ممتازی را در این زمینه داشته باشند، خداوند آنها را انتخاب و مورد لطف و عنایت ویژه خود قرار می دهد، و آنها را به گونه ای تربیت می کند که بتوانند دست انسانهای دیگر را بگیرند، و در این راه (مسیر تکاملی وجود) آنها را کمک و به سر منزل سعادت برسانند و در هیچ نسلی و یا مقطعی از زمان، بشریت از هدایت الهی دور نبوده است، و عقل و قرآن هر دو گواه این واقعیت اند.
قرآن هم با صراحت می فرماید:«وَ إِن مِّنْ أُمَّهٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیر[۲۵۴]؛ هر امّتى در گذشته انذارکنندهاى داشته است.»بیانات روشن و صریح رهبران الهی نیز بر همین اساس است.
«إن الله لم یدَع الارض بغیر عالم. و لولا ذلک لم یعرَف الحق من الباطل»[۲۵۵]؛ خدا زمین را بدون عالم وانگذارد، و اگر چنین نمی کرد، حق از باطل مشخص نمی شد.
هر حقی در هر جای دنیا به گوش انسان ها می رسد، محصول تعلیم و تربیت انبیاست. چون اصل نبوت پیش از پیدایش بشرهای متعارف ظهور کرد و نخستین آفریده پیامبر بود؛«الحجه قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق»[۲۵۶].
یکی از یاران امام صادق،از ایشان پرسید:آیا زمانی فرا میرسد که زمین بدون پیشوا باشد؟
امام فرمود:خیر!
پرسید:آیا امکان دارد که دو پیشوا در یک زمان جمع آیند؟
امام فرمود خیر! مگر اینکه یکی از آنها امام نباشد.[۲۵۷]
و نیز هم ایشان فرموده است:«إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ.؛[۲۵۸]همانا زمین هیچگاه خالی از پیشوا نخواهد بود،تا هرگاه گروندگان بر دینشان افزودند،آنرا دور سازد و هرگاه چیزی از آن کاستند،آنرا به دین بازگرداند.»
۳-۱-۱-۱-۱٫ انواع هدایت
هدایت در قرآن به دو مفهوم به کار رفته است؛
۱) هدایت تکوینی
هدایت تکوینی که شامل همه موجودات می شود، عبارت است از اینکه خداوند هر موجودی را به گونه ای آفریده که او بطور غریزی و غیر اکتسابی می تواند بسوی هدف نهائی و کمال مطلوب خود حرکت کند. نشانه های هدایت تکوینی مانند:«عقل، غریزه، شعور، عاطفه و انواع ادراکات » می باشد.
قرآن کریم راجع به این هدایت تکوینی می فرماید: «قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى[۲۵۹]؛ گفت: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است!»
البته این راه یابیها و کششها و جاذبه ها بر دو گونه است بعضی ناآگاهانه است همان گونه که حیوان بدون نیاز به تفکّر به سوی غذا جذب می شود که منشأ این نوع کششها را غریزه می نامند. اما گاهی به صورت آگاهانه است یعنی این جاذبه و میل درونی در عقل و اندیشه اثر می گذارد و او را وادار به انتخاب می کند که منشأ این قسم را فطرت می گویند [۲۶۰].بنابراین هدایت تکوینی در انسان، فطرت نامیده می شود. چنانکه در قرآن کریم پیرامون خداشناسی و دین فطری می فرماید:«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَاکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون؛[۲۶۱] پس روی خود را متوجه آئین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آئین استوار ولی اکثر مردم نمی دانند.»
خداوند هر حیوانی را هدایت نمود، راه بهره وری از امکانات را به او شناساند جوجه را به این که از مادرش بخواهد غذا در دهانش بریزد راهنمایی کرد.[۲۶۲] پس هدایت تکوینی خداوند غیر اختیاری بوده و شامل همه موجودات می شود.
۲) هدایت تشریعی «وحی»
هدایت تشریعی عبارت است از هدایت انسان بوسیله پیامبران الهی. انسان همانند سایر مخلوقات مشمول هدایت تکوینی است. ولی از آنجا که موجودی است دارای عقل و اختیار خداوند هدایت فطریش را با هدایت تشریعی او به وسیله انبیاء همراه و همگام کرده است که پیامبران با آوردن احکام الهی، بشریت را به سوی کمال مطلوب رهبری می نمایند و انسان با برخورداری از هدایت تکوینی و پیروی از هدایت تشریعی می تواند به سعادت هر دو جهان نائل شود.[۲۶۳]قرآن کریم درباره هدایت تشریعی می فرماید: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۲۶۴]؛ و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند.»
این هدایت فقط انسان ها را شامل می شود، یعنی خداوند علاوه بر هدایت تکوینی که در فطرت انسان وجود دارد، به وسیله فرستادن پیامبران و وحی، انسان را مورد هدایت قرار داده است؛
« ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ[۲۶۵] ؛
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است »
۳-۱-۱-۱-۲٫ اقسام هدایت تشریعی خداوند
مرحوم طبرسی هدایت تشریعی را به اقسام زیر تقسیم نموده است.[۲۶۶] شاید تقسیم بندی ایشان به اعتبار مراتب اشتراک در خلقت و درجه قرب به خداوند از حیث اطاعت پذیری و دریافت پاداش الهی بوده باشد.
-
- هدایت اولیه و نخستین
این نوع هدایت در واقع همان هدایت تشریعی است و شامل همۀ انسان ها اعم از مؤمن و کافر می شود.
«..وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى[۲۶۷] ؛«در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است»