طبقه بندی هدفهای تربیتی که پایه و اساس سایر طبقه بندی ها قرار گرفت، چهار اصل را شامل می شود:
۱) اصل روش:
طبق این اصل، طبقه بندی هدفهای تربیتی باید با روشهایی که معلمان برای بیان هدفها به کار می برند، سازگاری داشته باشد یعنی روشی دور از ذهن و غیر عملی نباشد.
۲) اصل روانشناسی:
مبحث طبقه بندی هدفها باید با اصول شناخته شده روان شناسی مطابقت داشته باشد.
۳) اصل منطق:
در طبقه بندی هدفهای تربیتی باید اصل منطق در نظر گرفته شود و بین طبقات، ارتباط نامتناقص برقرار باشد.
۴) اصل بی طرفی:
سلسله مراتب هدفها و سطوح یادگیری نباید نماینده سلسله مراتب ارزشها باشد یعنی هر نوع هدفی باید نسبتاً بی طرفانه تعیین شود.
سطوح یادگیری در حیطه شناختی:
هدفهای حیطه شناختی بر یادآوری یا بازسازی آنچه آموختنش ضروری است، تأکید می کند مثلاً در حل یک مسأله فکری، فرد باید نخست مسأله اصلی را تشخیص دهد، سپس مطالب داده شده را مرتب کند و آنها را به نظریه ها، روشها و الگوهایی که یاد گرفته است، ربط دهد به بیان ساده تر، هدفهای شناختی با آنچه شاگرد باید بداند و بفهمد سروکار دارد. در این حیطه هدفها از ساده ترین سطح شناخت به پیچیده ترین و از امور ذاتی محسوس به امور معنوی و غیر محسوس تنظیم شده است.
هدفهای یادگیری در حیطه شناختی بر اساس طبقه بندی بلوم، شامل شش سطح به شرح زیر است:
۱) دانش ۲) فهمیدن ۳) کار بستن ۴) تحلیل ۵) ترکیب ۶) ارزشیابی و قضاوت
سطوح یادگیری در حیطه عاطفی:
حیطه عاطفی مقوله هایی از قبیل علایق، احساسات، عواطف، باورها، اعتقادات، نگرشها و ارزشها را شامل می شود و محصول و برایند آموزشهای شناختی و مهارتی و تربیت هایی است که در محیط مدرسه خانه و جامعه صورت می گیرد خمیر مایه و هسته اصلی و عامل تشکیل دهنده حیطه عاطفی، میزان علاقه فرد به موضوع، موجود شی یا پدیده ای است.
طبقات یا سطوح حیطه عاطفی همانند حیطه شناختی، زنجیره ای است و به ترتیب از آسان به مشکل یا از سطحی به عمقی تنظیم یافته اند همچنین، از پایین ترین تا بالاترین مراتب درونی شدن ارزشها را در برگیرد.
سطوح مختلف یادگیری در حیطه عاطفی به شرح زیر است:
۱) دریافت و توجه کردن ۲) پاسخ دادن ۳) ارزشگذاری ۴) سازماندهی ارزشها ۵) تبلور ارزشها
سطوح یادگیری در حیطه روانی-حرکتی
مهارتهای روانی-حرکتی به گونه ای است که انجام دادن آنها نیازمند به همکاری اعصاب و ماهیچه هاست مانند خیاطی رانندگی و جراحی. این حیطه، بیشتر شامل مهارتهای عملی در زمینه های فنی و حرفه ای، تربیت بدنی، هنر، کارهای آزمایشگاهی و امثال آنها است. یادگیریها و هدفهای آموزشی در حیطه روانی- حرکتی آمیخته با یادگیری در حیطه شناختی و عاطفی بوده، قابل تفکیک از آن نیست به این معنی که مهارت در انجام یک فعالیت عملی مستلزم درک، شناخت و علاقه بهتر از مفهوم و موقعیت.
تعریف آموزش:
آموزش به فعالیتی گفته می شود که با هدف آسان ساختن یادگیری از سوی آموزگار یا معلم طرح ریزی میشود و یک یا چند یادگیرنده به صورت کنش متقابل جریان می یابد.
یادگیری فعالیتی است که از سوی یادگیرنده انجام می گیرد و خود او در به وجود آوردن آن دخالت دارد و نقش معلم صرفاً فراهم آوردن شرایط و امکاناتی است که یادگیری را آسان می سازد.
تعریف یادگیری:
گفتیم که هدف آموزش آسان کردن یادگیری است یادگیری را می توان به راه های گوناگون تعریف کرد: کسب اطلاعات و اندیشه های تازه عادتهای مختلف مهارتهای متنوع و راه های گوناگون حل مسائل. همچنین می توان یادگیری را به صورت کسب رفتار و اعمال پسندیده یا حتی کسب رفتار و اعمال ناپسند نیز تعریف کرد.
پس یادگیری حوزه بسیار گسترده ای را شامل می شود. هرگنهان والسون گفته اند که یادگیری یکی از مهمترین زمینه ها در روانشناسی امروز و در عین حال یکی از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف کردن است معروفترین تعریف برایز یادگیری این است که:
یادگیری به فرایند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجریه است گفته می شود و نمی توان آن را به حالت موقتی بودن مانند آنچه بر اثر بیماری خستگی یا داروها پدید می آید نسبت داد.
مقایسه آموزش با یادگیری
آموزش و یادگیری دو فرایند مستقل هستند یادگیری همیشه معطوف به یادگیرنده است اما آموزش مستلزم فعالیت متقابل بین حداقل دو نفر است.
یادگیری هدف است و آموزش وسیله رسیدن به هدف. اما آموزش همیشه به یادگیری نمی انجامد آموزش فعالیتی است که از سوی معلم به قصد تسهیل یادگیری در یادگیرندگان انجام می گیرد اما یادگیری فعالیتی است از سوی یادگیرنده انجام می شود.
شرایط مؤثر بر یادگیری:
۱) انگیزه یادگیری
بهترین عاملی که انگیزه شاگرد را به ادامه فعالیتهای یادگیری تقویت می کند، آن است که درس را خوب بفهمد اگر خوب بفهمد خوب امتحان می دهد و انگیزه او را تقویت می کند. به طور کلی هر گونه رفتار تشویق آمیز از سوی معلم و فعالیتهای که به مؤفقیت و پیشرفت دانش آموز منتهی میشود، انگیزه او را تقویت می کند.
۲) آگاهی از ناکافی بودن دانش و مهارت کنونی
شاگرد باید از ناکافی بودن دانش و مهارتهای فعلی خویش آگاه گردد تجربه نشان داده است انسان زمانی که ضرورت یادگیری دانش یا مهارت جدیدی را تشخیص دهد با میل و رغبت آن را می پذیرد کودکی که وارد کلاس اول می شود باید بداند برای اینکه بتواند اسم خود را بنویسد باید نخست خواندن و نوشتن را یاد بگیرد بنابراین معلم باید شاگرد را با مسائل تازه و ضرورت آموختن آنها مواجه کند تا وی از ناکافی بودن معلومات فعلی خویش آگاه گردد.
۳) داشتن تصور روشن از دانش و مهارتهایی که باید کسب شوند
اگر شاگرد بداند که یادگیری جدید او به چه دانش و مهارتی منتهی می گردد امر یادگیری برای او هدفدارتر می شود.
در این رابطه باید معلم هدفهای رفتاری هر درس را با دقت بیان کند و شاگردان را از تغییراتیکه در اثر آموختن، در دانش و مهارت آنان حاصل می شود، آگاه گرداند.
۴) داشتن فرصت کافی برای تمرین
کسب هر دانشی به تمرین نیاز دارد. معلم باید برای تمرین شرایط مناسب و زمان کافی در نظر بگیرد.
۵)آگاهی از پیشرفت
آگاهی از نتایج مثبت کار در حین یادگیری در بهبود و پیشرفت شاگرد اثر مثبت دارد زیرا کودک برای ادامه یادگیری شوق و انگیزه بیشتری دارد.
۶) داشتن وسایل و منابع مناسب برای یادگیری
هر درس بنا به ماهیت خود دارای وسایل و منابعی است که استفاده از آنها آموختن آن درس را تسهیل می کند مانند نقشه، کره جغرافیا یا وسایل آزمایشگاهی.
فصل دوم:
مشخصات محل کارورزی
مشخصات محل کارورزی:
نام مدرسه: مدرسه ابتدائی ارشاد
نوع مدرسه: دولتی
تعداد مقاطع تحصیلی: ابتدایی و راهنمایی
تعداد کلاسهای درس: ۱۰ کلاس
تعداد معلمین موجود در مدرسه: ۴۸ معلم
تعداد دانش آموزانی که در این مدرسه تحصیل می کنند: ۱۲۲ نفر
منابع دانشگاهی برای پایان نامه : پایان نامه تدریس در مقطع ابتدائی کودکان عقب مانده ...