قرائت متواتر آن قرائتى است که جمعى آن را روایت کرده باشند که هم داستانى ایشان به دروغ پردازى عادتاً و عرفاً ناممکن باشد و در جمیع طبقات روایت، تا برسد به پیغمبر اکرم۹این وضع محرز باشد.[۱۷۸]
بحث تواتر قرائات از جمله مباحث مهم مطرح شده در علوم قرآنی است. علماء فریقین در کتب علوم قرآنی و دیگر کتب خود ذیل بحث قرائات به بررسی این موضوع نیز پرداخته اند. اکثر علماء اهل سنت قایل به تواتر قرائات سبعه هستند.
ابو شامه در باره تواتر قرائات سبعه مىنویسد: «نظریه شایع و رایج جمعى از مقرئین متأخر و دیگران بر این است که قرائات سبع متواتر هستند.»[۱۷۹]
زرکشى نیز در این باره می نویسد: «قرائات سبع نزد جمهور علما متواتر مىباشد.» [۱۸۰]
ولی علماء شیعه معتقد به عدم تواتر قرائات هستند[۱۸۱]. سید ابوالقاسم خویی;صاحب کتاب البیان ذیل همین بحث می نویسد: «جمعی از علمای اعل سنت قائل به تواتر قرائات از پیامبر۹هستند و گفته اند این قول مشهور است و از سبکی نقل کرده اند که وی به تواتر قرائات عشر معتقد بوده و برخی آن چنان دچار افراط شده اند که پنداشته اند هر کس قائل به عدم تواتر قرائات سبع است سخنش کفر آمیز است و این نظر را به مفتی اندلس ابی سعید فرج ابن لب نسبت داده اند.[۱۸۲]»
ایشان در ادامه نظر شیعه را در این باره بیان می کنند و می فرمایند: «و نزد شیعه معروف است که قرائات سبعه متواتر نیست بلکه این قرائات اجتهاد خود قاری و منقول از خبر واحد هستند و این قول را جماعتی از علمای اهل سنت نیز پذیرفته اند و بعید نیست که همین قول بین آنها مشهور باشد و همین قول، قول صحیح است.»[۱۸۳]
صاحب کتاب التمهید فی علوم القرآن نیز به تفصیل به این بحث پرداخته و نظر شیعه را در این موضوع همان نص صریح اهل بیت:می داند که:«إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَ الِاخْتِلَافَ یَجِیءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاهِ»[۱۸۴] و این نظر را نظر شیعه و ملاک عمل فقهای شیعه می داند اگر چه قرائات، طریقی به رسیدن وحی الهی می باشد؛ این نظریه در واقع همان نظریه ای است که شیخ طوسی;در تفسیر تبیان بیان داشته است.[۱۸۵]
۵- دلایل معتقدان به تواتر قرائات سبعه
گروهی که قائل به تواتر قرائات هستند برای ادعای خود ادله ای ذکر کرده اند که در این جا به بیان و نقد برخی از این ادله می پردازیم.
-
-
-
- اعتقاد به تواتر قرآن
-
-
یکی از ممهمترین ادله ای که قائلان به تواتر قرائات ملتزم به آن شده اند، اعتقاد به تواتر قرآن است. آنان معنقدند که اگر قرائتهای هفتگانه را متواتر ندانیم، به متواتر نبودن خود قرآن حکم کردهایم؛ و از آن جا که متواتر نبودن خود قرآن کریم باطل است، پس متواتر نبودن قرائتهای هفتگانه نیز باطل است.
چنانکه زرقانی در مناهل العرفان به نقل از قاضی ابوسعید مفتی اندلس می نویسد: «من زعم أن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر، لأنه یؤدى إلى عدم تواتر القرآن جمله[۱۸۶] یعنی هرکس گمان کند قرائات هفتگانه با تواتر ملازم نیست کفر گفته است، زیرا سخن وى به عدم تواتر همه قرآن مىانجامد.»
نقد
این سخن قائلان درست نیست چرا که هیچ تلازمی میان تواتر قرائات و تواتر قرآن نیست و مسأله قرائات با متن (نصّ) قرآن دو حقیقت مجزا هستند متن قرآن در طول قرون مختلف به صورت متواتر نقل شده و تا به امروز به دست ما رسیده است. اما قرائت یا چگونگی خواندن این متن قرآنی، حقیقتی جدا از متن قرآنی است. و تواتر قرآن مستلزم تواتر قرائات نیست. چنان که زرکشی در البرهان در این باره می نویسد: «اعلم أن القرآن و القراءات حقیقتان متغایرتان فالقرآن: هو الوحى المنزل على محمد۹اللبیان و الاعجاز. و القراءات: هى اختلاف ألفاظ الوحى المذکور، فى کتبه الحروف او کیفیتها[۱۸۷] … یعنی بدان که قرآن و قرائات دو حقیقت متغایر هستند. قرآن وحی نازل شده بر حضرت محمد۹برای بیان و اعجاز است و قرائات اختلاف الفاظ وحی مذکور در کتابت حروف یا کیفیت آن هاست.».
صاحب البیان نیز در نقد این دلیل دو مورد ذکر می کنند که اولا میان تواتر خود قرآن و تواتر قرائات هیچ ملازمه یا پیوندی وجود ندارد. زیرا وجود اختلاف در قرائت یک کلمه منافاتی با وجود اتفاق بر اصل آن کلمه ندارد. به عنوان مثال، با وجود اختلاف در اقوال مورخان در بیان چگونگی رخداد هجرت پیامبر اکرم۹، هیچ یک از این مورخان در تواتر رخداد هجرت شکی نکردهاند و همگی بر این باورند که هجرت پیامبر۹رخ داده است. اما اقوال مورخان در جزئیات و خصوصیات آن تا حدودی با یکدیگر متفاوت است. بنابراین اختلاف بر سر چگونگی خواندن قرآن کریم، خدشهای بر تواتر متن (نصّ) قرآن وارد نخواهد کرد.
ثانیاً متن قرآن کریم از رهگذر تواتر موجود بین مردم به ما رسیده است و مسلمانان در طول تاریخ اسلام، قرآن را از طریق نگارش، به خاطر سپردن و بیان کردن حفظ نموده و به صورت متواتر نسل به نسل انتقال دادهاند. اما از قاریان قرآن، تنها خصوصیات قرائت قرآن به ما رسیده است و قاریان قرآن در نقل خودِ قرآن کوچکترین اثری نداشتهاند. از این رو باید گفت حتی در صورت نبود قاریان هفتگانه یا دهگانه یا چهاردهگانه باز هم تواتر خود قرآن حفظ میشد و نبود این قرائات، هیچ تأثیری در صحت تواتر قرآن کریم نداشت[۱۸۸].
آیت الله خوئی;در جمعبندی این بحث معتقدند هیچ یک از قرائتهای هفتگانه از پیامبر۹و نیز از طبقه خود قاریان، به طور متواتر نقل نگردیدهاند و اگر فرض کنیم که قرائات هفتگانه از خود قاریان به صورت متواتر نقل شده و به ما رسیده است، قطعاً از پیامبر اکرم۹متواتر نقل نشده است.[۱۸۹]
به علاوه حصر قرائات به قرائات سبع و پذیرش این قرائات به صورت مدون از رخدادهای تاریخ قرائت است، آن هم در قرن سوم هجری است و قبل از آن راجع به قرائات و قراء سبعه هیچ اثر و نشانی وجود ندارد. در حالی که در تعریف قرآن هماطور که بیان شد خود کلمات و معانی که بر پیامبر۹وحی شده – که بنا بر اتفاق متواتر است- مدنظر است نه شیوه ادای آن ها.
-
-
-
- اهتمام صحابه و تابعان به قرآن
-
-
اهمیت ویژهای که اصحاب پیامبر۹و مسلمانان قرون اول و دوم هجری، نسبت به قرآن کریم قائل بودند، دلیل دیگری است که قائلان به این دیدگاه، برای اثبات مدعای خود ذکر کرده اند.
نقد
در پاسخ به این دلیل باید بگوییم که اهتمام صحابه و تابعین بر قرآن، تواتر اصل قرآن را ثابت مىنماید، نه تواتر کیفیت قرائت آن را. چرا که- همانطور که قبلاً گفتیم- تلازمى بین تواتر قرآن و تمامى قرائات نیست.
آیت الله خویی;در پاسخ به این دلیل می نویسد: «اهمیت دادن مسلمانان به قرآن کریم و اهتمام همه جانبه به آن، سبب تواتر خود متن قرآن کریم خواهد شد، نه تواتر چگونگی تلفظ و قرائت آن؛ به ویژه آنکه قرائت برخی از قاریان، مبتنی بر اجتهاد (اظهار نظر شخصی) یا سماع از یک نفر بوده است. به فرض پذیرش این دلیل باید همه قرائات متواتر باشند چون دلیلی بر اختصاص تواتر بر قرائات هفتگانه یا دهگانه وجود ندارد. و برای خواننده روشن است که انحصار قرائات در قرائات سبعه مربوط به قرن سوم هجری است و قبل از آن هیچ اثری از آن ها نبوده است.»[۱۹۰]
-
-
-
- ادعای اجماع
-
-
دلیل دیگری که قائلان به تواتر قرائات در پدیرش این ادعا بیان می کنند این است که متواتر بودن قرائات هفتگانه مورد اجماع (تمام دانشمندان علوم قرآنی در تمام قرون) بوده است.
نقد
در پاسخ به این دلیل باید گفت که چنین اجماعی گزارش نشده است و وجود ندارد زیرا تعداد زیادى از علماء، حتى از علماى اهل سنت قائل به عدم تواتر قراآت هستند. مانند فخر رازى در التفسیر الکبیر [۱۹۱] و ابن جزرى در النشر[۱۹۲] و زرکشى در البرهان [۱۹۳] و … به عدم تواتر قراآت سبعه، اعتقاد دارند.
از علماى شیعه نیز کسانى مانند شیخ طوسى;در تبیان[۱۹۴]، علّامه محمد جواد بلاغى [۱۹۵]، آیه اللّه خوئى;[۱۹۶] و … قائل به عدم تواتر قراآت هستند.
به فرض اینکه همه علمای اهل سنت قائل به تواتر قرائات سبع باشند این ادعا قابل پذیرش نیست چرا که مفهوم اجماع در صورتی محقق میشود که پیروان نظریههای مقابل، مخالف آن نباشند. به دیگر سخن تمام عالمان یک عصر بر یک نظری خاص اتفاق نظر داشته باشند. اما در مسأله قرائات هفتگانه، حتی پیروان هر یک از این قرائات به تخطئه و خردهگیری بر قاری دیگر پرداخته و به نوعی با یکدیگر مخالف بودهاند. بنابراین تصور چنین اجماعی امکان ندارد و ادعایی بیش نیست.[۱۹۷]
-
-
- حدیث سبعه احرف
-