این معادله در تحلیلهای مالی فرمول ریشه مربع نامیده میشود و فرم شناسایی تابع کاب داگلاس را دارد. این تابع مشخص میکند تقاضا برای مقادیر معاملات به نرخ بهره نیز بستگی دارد.
تحلیل فوق، انتخاب بین نگهداری پول و درآمد حاصل از داراییهای درآمدزا (اوراق قرضه) را برای تأمین مالی معاملات در بردارد. در بکار بردن این انتخاب اگر فرد از نگهداری اوراق قرضه سود کند، تنها اوراق قرضه خریداری خواهد کرد و اما اگر نتواند سود بدست آورد، تنها پول نگهداری میکند. سود حاصل از نگهداری پول یا اوراق قرضه برابر است با درآمد بهره حاصل از نگهداری اوراق قرضه منهای هزینه حق العملی برداشت نقدی از اوراق قرضه:
با ماکزیمم کردن معادله فوق نسبت به M خواهیم داشت:
دقت شود که اگر r=0 باشد یا هزینه کل حق العملی فراتر از درآمد حاصل از نگهداری اوراق باشد، П غیر مثبت میشود.
بامول همچنین در رابطه با توزیع درآمد نکاتی را نیز بیان میکند. وی دو موقعیت زیر را درنظر میگیرد:
الف) اقتصادی باn فرد، اما یک نفر کل درآمد ملی Y را دارد و بقیه با درآمد صفر هستند.
ب) اقتصادی با n فرد مشابه، هر فرد به میزان مساوی درآمد Y/n را دارد.
تقاضای اسمی برای جامعه (الف) عبارتست از:
تقاضای اسمی برای جامعه (ب) عبارتست از:
از آنجاییکه n>2 در نتیجه Mtra<Mtrb. به عبارتی توزیع برابر درآمدی به تقاضای بالای مقادیر واقعی پول ختم میشود. به طور کلی مدل بامول به این نکته اشاره دارد که توزیع ناعادلانهتر درآمدها در اقتصاد، تقاضای کمتری برای مقادیر واقعی به دنبال خواهد داشت.
تحلیل فوق میتواند برای بنگاه نیز به کار رود. در مورد یک بنگاه با چندین شعبه آیا به کارگیری مدیریت متمرکز پول بهینه است یا مدیریت نامتمرکز پول؟! مدیریت متمرکز به این معنی است که برای هر بنگاه دپارتمان مالی مرکزی وجود دارد که با همه شعب سروکار دارد و دارای یک حساب واحد در رابطه با هر بار برداشت میباشد. برداشت توسط این واحد صورت گرفته و سپس میزان برداشت شده میان شعب تخصیص مییابد. مدیریت نامتمرکز پول به معنی حسابهای جدا و تصمیمات جدا در رابطه با هر میزان برداشت است. بنگاه با مدیریت متمرکز وجوه دارای معادلهای مشابه معادله تقاضا برای جامعه (الف) میباشد و اگر مدیریت نامتمرکز وجوه را داشته باشند با معادله بعدی برای جامعه (ب) روبرو خواهد بود که هرچه تعداد شعب بیشتر، تعداد معاملات نیز بیشتر خواهد بود.[۱۸]
۲-۱-۳-۲- نقدی بر نظریه بامول
در حال حاضر با بررسی نظریه پولی بامول در رابطه با تقاضای پول به نتایجی دست یافتیم که به صورت خلاصه آنها را بیان میکنیم؛ این نکته را میدانیم که بامول تقاضای پول را مانند کینز با انگیزه مبادلاتی مطرح میکند اما با این تفاوت که بیان میکند این تقاضا نه تنها به درآمد جاری بلکه به نرخ بهره نیز بستگی دارد. به عبارت دیگر بامول برخلاف کینز که نقش نرخ بهره را در تقاضای پول بی اهمیت میدانست، بامول این نقش را مهم دانسته و نرخ بهره را در نظریه خود به عنوان یک متغیر مستقل در تقاضای پول وارد میکند.
بامول در تعریف پول به نوآوریها در بخش مالی و تغییرات داراییها که بر تابع تقاضای M1 و M2 و تعریف وسیع پول اثر میگذارند اشاره میکند. از جمله:
ایجاد نوع جدیدی از داراییهای مالی و افزایش نقدینگی برخی از داراییها؛ مانند سپردههای دیداری حامل بهره، سپردههای پسانداز قابل چک کشیدن، صدور چک توسط بانکهای بازار پول و شرکتهای سرمایهگذاری بدون هزینه حق العملی برای خرید و فروش سرمایه
نوآوری در مکانیزمهای واریز و برداشت؛ مانند دستگاه گویای اتوماتیک و انتقالات از طریق کامپیوتر
داراییهای الکترونیکی و یا کارتهای هوشمند که مقادیر اسمی را ذخیره میکنند. از ویژگیهای این کارتها اجازه انتقال همه یا بخشی از این مقدار را به دیگری بدون وجود طرف سومی مانند بانک میباشد. همچنین انتقال مقدار دقیق را منجر میشوند و دیگر اینکه دارای امنیت بالاتری نسبت به پول رایج میباشند.
کارتهای دیجیتال شبیه چک ها یا کارتهای بدهی عمل میکنند و ترکیبی از فواید چکها و کارتهای بدهی و اعتباری را دارا میباشند.
با در نظر گرفتن موارد فوق بعلاوه پیدایش انتقالات الکترونیکی بین سپردههای بانکی و شرکتهای سرمایهگذاری هزینههای رفت و آمد به بانک را کاهش داده است و از اینرو هزینه حق العملی انتقالات از سپرده دیداری به سپرده پسانداز و شرکتهای سرمایهگذاری به طور قابل توجهی کم شده است که به عقیده بامول چنین واحدهای اقتصادی دیگر سپرده دیداری و پسانداز را به انگیزه مبادلاتی نگهداری نخواهند کرد.
بحث دیگری که بامول مطرح میکند درمورد رابطه میان توزیع درآمد و تقاضای پول میباشد. وی با درنظر گرفتن دو اقتصادی که با شرایط مشابه در یکی از آنها یک نفر درآمد ملیY را دارد و بقیه با درآمد صفر هستند و در اقتصاد دیگر n فرد مشابه با میزان مساوی درآمد Y/n میباشند، به این نتیجه میرسد در اقتصادی که توزیع درآمد در آن عادلانه تر است تقاضای بالاتری برای مقادیر پولی وجود دارد. وی همین رابطه را به بنگاهها بسط میدهد. این مسئله را بدین صورت مطرح میکند که اگر بنگاه استراتژی مدیریت متمرکز وجوه را انتخاب کند به دلیل آنکه تعداد معاملات کمتری را دربردارد سود بیشتری را نیز به همراه دارد و تقاضا برای نقدینگی وی کم خواهد بود. از طرفی عواملی چون امنیت و تسهیلات از مواردی هستند که بر این مرکزیت اثر میگذارند که نوآوریهای دهههای اخیر در انتقالات الکترونیکی مدیریت متمرکز بالاتری را منجر شدهاند. لذا انتظار کاهش تقاضای نقدینگی در دهههای اخیر را داریم. حال با توجه به این نکته بامول میتوان به بررسی این موارد پرداخت که آیا توزیع درآمد در کشورهای مختلف عادلانه میباشد؟! و دیگر اینکه بنگاهها تا چه حد از مدیریت متمرکز وجوه و سرمایه برخوردارند؟! همچنین میتوان اثر این عوامل را روی تقاضای پول مورد بررسی قرار داد. البته این مسئله از حوزه این تحقیق خارج است و برای تحقیقات آتی پیشنهاد میگردد.
نکته قابل ملاحظه دیگری که بامول در نظریه خود بیان میکند اینست که در رابطه با انتخاب بین داراییهای پولی باید با درنظر گرفتن داراییها و درآمد بهره حاصل از نگهداری برخی از داراییها که به آنها بهره تعلق میگیرد و نیز هزینه حق العملی که هر کدام دارند، تابع سودی را تشکیل داده و بیان کننده سودی است که از استفاده از داراییها حاصل میشود و با حداکثرنمودن این سود میزان واقعی هر یک از داراییهای پولی را بدست میآوریم.
۲-۱-۳-۳- تحلیل توبین بر تقاضای سفتهبازی
به عنوان نقطه شروع باید گفت توبین به دنبال یافتن انطباق برای تقاضای پول کینز به انگیزه سفتهبازی بوده است. سرمایهگذاری در اوراق قرضه ثابت و رانتهای دائمی در نرخ بهره سالیانه r. از آنجاییکه نرخ بهرهای که در بازار ثبت میشود در لحظه بعدی ناشناخته است، میتواند این نرخ توسط بنگاهها یا عوامل اقتصادی تخمین زده و یا پیشبینی شود. نرخ بهره اوراق در تاریخ صدور با نرخ بهره بازار برابر است. بنابراین اگر نرخ آن به ارزش یک واحد پول رایج باشد، قیمت فعلی آن ۱/r خواهد بود. اگر نرخ بهره بازار همواره برابر r باشد، ارزش تولید سرمایه در انتهای همان سال برابر ۱/r خواهد بود و سرمایهگذار با هیچ زیانی روبرو نخواهد بود. اگر نرخ بهره کاهش یابد، قیمت اوراق بالا میرود در نتیجه سرمایهگذار سود میکند. از آنجاییکه وضعیت نرخ بهره در زمان حال معین نیست لذا انتظارات موجود re را پیشنهاد میدهند. نرخ سود یا زیان سرمایه برابر است با:
و نرخ بازده کل پیشبینی شده برابر است با:
توبین دو دارایی را درنظر میگیرد: دارایی اول پول است که سهم آن در سبد سرمایهگذاری (پرتفولیو) برابر x1 میباشد و نرخ بازده آن صفر است؛ از اینرو بدون ریسک است. دارایی دوم اشاره به دارایی ریسکی دارد که درآمد مثبتی را حاصل میدهد و سهم آن از پرتفولیو برابر x2 میباشد. هر سهم بین صفر و یک است. بنابراین:
x1 + x2 = ۱
توبین با معرفی دارایی بدون ریسک، پول، بیان میکند که پرتفولیوی بهینه سرمایهگذار همیشه شامل بخشی از دارایی بدون ریسک و بخشی از دارایی ریسکی است. این نقطه شروع توبین مبتنی بر اصول کینز است که دارایی دوم با این فرض که توسط دولت صادر شوند میباشند. لذا خطر ورشکستگی وجود ندارد، اما ریسک بازار وجود دارد؛ زیرا قیمت اوراق معکوس نرخ بهره بازار هستند. بنابراین نرخ سود یک متغیر تصادفی است:
E (Rp) = X2.E (R2)
σp= X2σ۲
E (Rp) = (r/σ۲).σp
که در آن Rp متوسط نرخ بازده سبد p (پورتفولیو)، R2 متوسط نرخ بازده دارایی دوم در سبد دارایی، σp، انحراف معیار نرخ بازده پورتفولیو، σ۲ انحراف معیار نرخ بازده دارایی دوم میباشد.
گام بعدی تعیین انتخاب پرتفولیو توسط سرمایهگذار است که در نقطه مماس منحنی بیتفاوتی با تابع مطلوبیت سرمایهگذار که حول بازده پرتفولیو ارائه میشود، U®، بدست میآید.
توبین فرض میکند U® نمایی است که بازده آن با امید ریاضی R اندازهگیری میشود و ریسک با واریانس که جذر آن انحراف معیار است اندازهگیری میشود. اگر U®=R، اشاره به این نکته دارد که مطلوبیت برابر با امید ریاضی R میباشد (یعنی μ) و از نقطه نظر رفتار اقتصادی به این معنی است که ماکزیمم کردن μ همانند ماکزیمم کردن بازده در سطح اطمینان است.
البته بهتر است به این تابع که متدولوژی آن پذیرفته شد، به عنوان قانون بازی نگاه شود که توسط کسانی که در بازارهای مالی فعالیت میکنند به عنوان انتظارات عقلایی پذیرفته شده است. در حقیقت هیچ کس نمیتواند اثبات کند که تابع آنها تابع نمایی است یا انواع دیگر توابع. حال داریم:
که b درجه ریسکگریزی سرمایهگذار است که مطلوبیت نهایی وی همیشه برابر یا بزرگتر از صفر است. با ثابت نگهداشتن E[(U®]، منحنی بیتفاوتی حاصل میآید. نقطه مماس یکی از منحنیهای بیتفاوتی با مرز کارا تعیینکننده نقطهایست که سرمایهگذار انتخاب میکند.
بنابراین به عقیده توبین هر فرد عقلایی که ریسکگریز است و مطلوبیت انتظاریاش از R را بهینه میکند، بخشی از سرمایهاش را در پول و بخشی دیگر را در اوراق سرمایهگذاری میکند، حتی اگر وی مطمئن باشد که نرخ بهره پیشبینیشدهاش کاهش نخواهد یافت. در نقطه مماس داریم:
چنین نتیجه میشود که با ثابت بودن سایر شرایط نسبت سرمایهگذاری در اوراق با نرخ بهره افزایش مییابد که در نتیجه آن سهم پول در پرتفولیو کاهش مییابد. به این معنی که تقاضای پول به انگیزه سفتهبازی کاهش مییابد.
توبین همچنین اثرات کاهش ریسک را با ثابت درنظرگرفتن سایر شرایط چنین تحلیل میکند که اگر مراجع پولی نا اطمینانی ناشی از نرخ بهره را کاهش دهد، سپس σg کاهش مییابد که اثر مشابه افزایش نرخ بهره را دارد؛ بدین معنی که تقاضای پول کاهش مییابد.
تقاضای پول کل از تجمیع توابع تقاضای فردی با فرض توبین از مفهوم ثروت به عنوان جمع داراییهای پولی با دیگر داراییها که اصول تعادلی پرتفولیو میباشد، بدست میآید. این اصول بیان میکند که جامعه ثروتش را به سرمایه واقعی (اوراق) و داراییهای پولی تفکیک میکند به شیوهای که این ترکیب جامعه را راضی کند.
که در روابط فوق W ثروت کل، B اوراق قرضه، دارایی نقد میباشد. با جایگزینی سهم اوراق بهادار در پرتفولیو (سبد سرمایهگذاری) با ارزش نسبی در نقطه مماس مرز کارا با منحنی بیتفاوتی، دارایی پولی اینگونه حاصل میشود:
ثابت میشود این تابع دارای شیب نزولی و مقعر است.
با اینحال تئوری توبین از این منظر که فرض کرده است پول یک دارایی بدون درآمد است و شبه پول را از محاسباتش خارج کرده است، قابل نقد است.[۱۹]
۲-۱-۳-۴- نقدی بر نظریه کینز و توبین
با بررسی تقاضای سفتهبازی کینز و بسط آن بهعنوان تئوری پرتفولیو و همچنین روش توبین از این نوع تقاضای پول به این نتایج رسیدیم:
همانطورکه میدانیم کینز در تقاضای پول به انگیزه سفتهبازی، پول را به عنوان دارایی فرض میکند که به انگیزه نگهداری ثروت تقاضا میشود. تقاضای سفتهبازی به علت عدم اطمینان بازده حاصل از داراییهای جایگزین ایجاد شده که این داراییهای جایگزین به عنوان اوراق در مقابل پول قرار گرفته و نسبت به مقبولیت آنها در مبادله، سررسید و یا قابلیت عرضه در بازار، برگشتپذیری، قابلیت تقسیم و هزینه تبدیل آنها به پول بسیار متفاوتاند. تحلیل کینز تنها براساس پول – تنها داراییهای نقد و بدون ریسک دردسترس- و کنسول (دیون عمومی) بود. نا اطمینانی بر ارزش نهایی این دیون، تقاضای پول در اقتصاد را خواهد ساخت. اما اقتصادهای پیشرفته از زمان کینز انواع وسیعی از داراییهای بدون ریسک را ایجاد کردند که نرخ بهره مثبت میپردازند. در این اقتصادها، واحدهای اقتصادی با دسترسی به این چنین داراییها ترجیح خواهند داد آنها را بهعنوان جایگاه موقت قدرت خرید برای اهداف سفتهبازی نگهداری کنند، تا پول رایج و سپردههای دیداری، که هیچ بهرهای پرداخت نمیکنند یا نرخ بهره کمتری نسبت به حسابهای پسانداز بدون ریسک میپردازند. بنابراین تقاضا برای پول محدود M1 – و همچنین تعریف وسیع پول M2 شامل سپرده پسانداز که در رقابت با شرکتهای سرمایهگذاری هستند- باید از انگیزۀ معاملاتی و احتیاطی نشأت گرفته باشد تا از انگیزه سفتهبازی. همین نتیجه را بگونهای دیگر در تئوری انتخاب پرتفولیو و تحلیل توبین مطرح میشود.
تئوری انتخاب پرتفولیو برگرفته از نظریه کینز رابطه بین عایدی داراییها و پرتفولیوی بهینه سرمایهگذار را توضیح میدهد. این رابطه با بهره گرفتن از توزیع احتمال ذهنی فرد از بازده حاصل از داراییهای در دسترس وی شکل گرفته که برای ساده سازی فرض توزیع احتمال نرمال را درنظر گرفته تا تنها بازده مورد انتظار (امید ریاضی) و انحراف استاندارد بازده حاصل از پرتفولیو را محاسبه کند و دو فرض را پیش روی فرد قرار داده: حداکثر کردن ثروت مورد انتظار و حداکثر کردن مطلوبیت ثروت مورد انتظار. سپس با تعریف افراد به عنوان ریسکگریز، ریسکپذیر و بیتفاوت نسبت به ریسک، از آنجاییکه نگرانی ما درباره سرمایهگذاران است و سرمایهگذاران خود افزایش در ثروت خالص انتظاری از سرمایه و کاهش در ریسک را ترجیح میدهند، این فرض را مطرح میکند که افراد ریسکگریزند. سپس با ارائه منحنی بیتفاوتی برای فرد ریسکگریز و فرضیه مطلوبت انتظاری این نتیجه را میگیرد که فردی که ریسک را با بازده زیاد و احتمال کم خریداری میکند، قسمتی را به صورت مطلوبیت نهایی کاهنده و قسمتی را به صورت فزاینده دربردارد. در نهایت با تعریف مکان هندسی فرصت، انتخاب بهینه فرد را نقطه تماس بالاترین منحنی بیتفاوتی با مکان هندسی فرصت میداند و این ترکیب بهینه میتواند شامل داراییهای ریسکی و بدون ریسک باشد. این نکته را نیز باید خاطرنشان کرد که در دورههای هراس مالی که باعث افزایش احتیاط فرد و افزایش مخاطرهآمیزی داراییها میباشد، تقاضای داراییهای بدون ریسک افزایش مییابد. همچنین کاهش و افزایش در قیمت داراییهای ریسکی، تقاضای دارایی بدون ریسک و دارایی ریسکی نیز تغییر میکند.
توبین نیز تقاضای پول را با بهره گرفتن از تابع مطلوبیت و با در نظر گرفتن دو دارایی ۱٫ پول بهعنوان دارایی بدون ریسک با بازده صفر یا مثبت ۲٫ دارایی ریسکی با بازده مثبت با تحلیلی هندسی بدست آورد. و ثابت میکند تقاضای پول به بازده انتظاری (امید ریاضی) و انحراف استاندارد و به ثروت تخصیص یافته بستگی دارد و هرنوع جابجایی مکان هندسی فرصت به علت تغییرات در بازده و ریسک آتی – مانند آنچه در بازار سهام اتفاق میافتد – تقاضای پول را تغییر خواهد داد. این تحلیل از آنجاییکه با استناد به منحنیهای بیتفاوتی است، تابع مطلوبیت اصلی آن اوردینال میتواند باشد.
پایان نامه های انجام شده درباره بررسی توابع تقاضای پول و بهینه پول با تأکید ...