فرو ماند مانی میان سخن بگفتار موبد ز دین کهن
بدو گفت کای مرد صورت پرست بیزدان چرا آفقی خیره دست
کسی کو بلند آسمان آفرید بدو در مکان و زمان آفرید
کجا نور وظلمت بدو اندرست زهر گوهری گوهرش برترست
شب و روز گردان سپهر بلند کزویت پناه هست و زویت گزند
همه کردۀ کردگاست و بس جزو کرد نتواند این کرده کس
ببرهان صورت چرا بگروی همی پند دین آوران نشنوی
همه جفت و همتا و یزدان یکیست جز از بندگی کردنت رای نیست
گرین صورت کرده جنبان کنی سزد گر زجنبنده برهان کنی
ندانی که برهان نیاید بکار ندارد کسی این سخن استوار
اگر اهرمن جفت یزدان بدی شب تیره چون روز خندان بدی
همه ساله بودی شب و روز است بگردش فزونی نبودی نه کاست
نگنجد جهان آفرین در گمان که او برترست از زمان و مکان
سخنها جزین نیز بسیار گفت که با دانش و مردمی بود جفت
فرو ماند مانی ز گفتار اوی بپژمرد شاداب بازار اوی
زمانی بر آشفت پس شهریار برو تنگ شد گردش روزگار
بفرمود پس تاش برداشتند بخوای ز درگاه بگذاشتند
چنین گفت کاین مرد صورت پرست نگنجد همی در سرای نشست
چو آشوب و آرام گیتی بدوست بباید کشیدن سراپاش پوست
همان خامش آگنده باید بکاه بدان تا نجوید کس این پایگاه
بیاویختند از در شارستان دگر پیش دیوار بیمارستان
جهانی برو آفرین خواندند همی خاک بر کشته افشاندند[۱۹۹]
بخش پنجم: ۴-۵. عوامل گسترش دین مانی
۴-۵-۱. معجزه مانی:
مهم ترین معجزۀ مانی چیرگی و مهارت او در هنر نقاشی بود و اغلب مورخین آثار نقاشی اعجاب انگیز او را سبب گرویدن مردم به وی دانسته اند.[۲۰۰]
در مورد زبر دستی مانی در نقاشی افسانه های گوناگونی در ادب فارسی موجود است: از جمله اینکه: بر روی یک تار از قطعه ای حریر چنان خطی می کشید که اگر آن یک تار را بیرون می کشیدند، آن خط ناپدید می شد. [۲۰۱] و نیز گفته اند: بر روی یک تخم مرغ تصویر کرۀ زمین را به گونه ای که تمام شهرها، دریاها و رودها در آن ظاهر بود، نقاشی می کرد. همچنین ذکر شده است که وی بر روی حریری به طول بیست گز دایره ای می کشید که اگر پرگار بر آن می گذاشتند و می گرداندند، ذره ای تفاوت وجود نداشت. یکی دیگر از این افسانه های غریب، داستان حوضی است در چین که افراد زیادی برای برداشتن آب بر سر آن جمع می آمدند و مانی جهت ازدحام، بر دیوارهای آن حوض چنان تصاویر زنده ای نقش کرد که خلق از کنار آن حوض پراکنده شدند. [۲۰۲]
نظامی در شرفنامه بدین گونه به نظم کشیده است:
برآورد کلکی به آیین و زیب رقم زد بر آن حوض مانی فریب
نگارید از آن کلک فرمان پذیر سگی مرده بر روی آن آبگیر
درو کر جوشنده بیش از قیاس کزو تشنه را در دل آمد هراس
چو در خاک چین این خبر گشت فاش که مانی بر آن آب رد دور باش
زبس جادویی های فرهنگ او بدو بگرویدند و ارژنگ او
معروف ترین اثر نقاشی وی کتابی است به نام «ارژنگ» که منقوش به انواع تصاویر عجیب و نقوش غریب بود. این کتاب مصور ظاهراً برای شرح و توضیح و تبیین مطالب کتاب انجیل مانی و فلسفۀ پیچیده و مغلق او دربارۀ خلقت فراهم شده بود و به همین جهت در کتب مانوی چینی به نام «تصویر دو اصل» خوانده شده است.[۲۰۳]
اختراع عود را بعضی محققان به مانی منسوب یافته اند، معابد مانوی هم غالباً با ساز و موسیقی آشنا داشتند که البته آنجمله را نیز باید به حساب موسیقی رایج در عهد ساسانیان گذاشت. [۲۰۴]
۴-۵-۲. سلسله مراتب مانویان:
بالاترین مقام در جوامع مانوی، رهبری بود و مقر اصلی رهبر که جانشین مانی محسوب می شد در سرزمین بابل قرار داشت. در زمان خلافت عباسیان مرکز رهبری آیین مانوی آسیای میانه بود. ابن ندیم می نویسد: «در زمان ما ریاست به سمرقند منتقل شده است …» پیروان مانی همگی در یک مرتبه نبودند و مانویان به طبقات و مراتب مختلفی تقسیم می شدند. جامعه مانوی دارای پنج مرتبه بود و مؤمنان بر حسب دانش دینی، پارسایی و پرهیزگاری، انجام وظایف و خویشکاری های دینی خود، پنج درجه به ترتیب از درجات پایین تر به مقامات بالاتر نایل می شدند. این پنج مرتبه عبارت بود از:
-
- آموزگاران
-
- ایسپسگان «ایسپسگ» به معنی «اسقف» است.
-
- مهستگان به معنی « مهان» و «بزرگان» است.
-
- برگزیدگان در نوشته های مورخین اسلامی از این طبقه با عنوان «صدیقون» یاد شده است.
-
- نغوشاگان یا نیوشاگان مورخین اسلامی این طبقه را «سماعون» نامیده اند. طبق قواعد تحول اصوات در زبان فارسی، صوت «غ» به «ی» بدل می شود و به همین دلیل صورت مفرد «نغوشاگ» تبدیل به «نیوشاگ» می گردد. (قس: نوشیدن به معنی گوش دادن و اطاعت کردن) و با حذف «گ» از پایان این واژه، هر چهار صورت: نغوشاگ، نغوشا، نیوشاگ و نیوشا که در متون مختلف نظم و نثر فارسی جدید ثبت شده است اشاره به «سماعون» یا اکثریت مانویان است که از زمرۀ طبقۀ پنجم به شمار می رفتند.
آموزگاران که پس از رهبر بالاترین مقام را در جامعۀ مانوی داشتند، تعدادشان در هر زمان بیش از دوازده نفر نبود. ایسپسگان نیز در هر زمان بیش از هفتادودو نفر نبودند. تعداد مهستگان نیز در هر زمان بیش از سیصدوشصت نفر نبود. بدین ترتیب اکثر مانویان را دو طبقۀ آخر یعنی «برگزیدگان» و «نیوشاگان» تشکیل می دادند. [۲۰۵]
ابن الندیم اصولی را که نیوشاگان باید از آن پیروی کنند بشرح زیرین بیان می کند:
بت ها را نباید پرستید.
دروغ نباید گفت.
از خست و تنگ چشمی باید گریزان بود.
از قتل نفس باید پرهیز کرد.
از زنا باید احتراز کرد.
نباید دزدید.
به علوم علل نباید دست یازید (شاید منظور فلسفه باشد.)
از ساحری و افسون گری باید پرهیز کرد.