در تبیین اثربخشی طرحواره درمانی(ST) می توان به اظهارنظر یانگ نقل از(مازلی، گیلاندرز، سیمپسون و تایلور،۲۰۱۲) استناد نمود که معتقد است طرحواره در هرکسی وجود دارد اما در حالت آسیبشناختی آن به شکلی انعطافناپذیر و شدید آشکار میشود. درحالیکه افراد سالم میتوانند بهطور انطباق یافته تری نیازهای اساسی خودشان را از طریق خود مراقبتی و روابط نزدیک سازگارانه با دیگران برآورده کنند. آنچه در مورد فعال شدن طرحواره ها قابلتوجه است، در نظر گرفتن شرایطی است که فرد سطوح بالایی از هیجان چون خشم، اضطراب، احساس گناه شدید را تجربه میکند. لذا آگاهی نسبت به موقعیتهای برانگیزاننده طرحوارههای ناسازگار اولیه خود از عوامل اثربخشی این نوع درمان است. بر اساس الگوی طرحواره درمانی(ST) افرادی که از شیوههای شناختی(اجتناب از تفکر در مورد موضوعی)، هیجانی(مهار یا کرختی در احساسات)، رفتاری(بهکارگیری رفتارهای اجتنابی مانند مصرف مواد) و یا جسمانی (تجربه کردن نشانگان جسمی) استفاده میکنند به دلیل دوری جستن از افکار، احساسات و هیجانهای وابسته به طرحوارههای ناسازگار اولیه( EMS) است. این کنارهگیری بهطور بالقوه سودمند است زیرا به شیوه کوتاهمدت مانع فعالسازی طرحوارهها میشود، که با حفظ و تداوم آنها همراه است(ماریه، باوگ و واربورتُن[۷۴۱]، ۲۰۱۴).
بر اساس تبیین ارائهشده توسط بولمن که با کمک از نظریه مفروضههای جهان درهمشکسته ارائهشده است، رویدادها زمانی بهعنوان تروما موردتوجه قرار میگیرند که مفروضههای پیشین فرد بهوسیله اطلاعات جدید مرتبط با تروما به چالش کشیده میشوند. درنتیجه هنگامیکه بین این اطلاعات ناشی از تروما و مفروضههای پیشین فرد از خود، دیگران و جهان عدم تطابق به وجود آید سازوکار پردازش شناختی هیجانی فعال و تحریک خواهند شد.
در ارتباط بااهمیت توجه به درمان مقابله گری اجتنابی در مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه باید خاطرنشان ساخت که نشانگان اجتناب یعنی(ملاک C) در (DSM–۵) درواقع منعکسکننده تلاشهای افراد برای دستیابی به فاصله فیزیولوژیکی و روانشناختی از رویداد تروماتیک است. برخی معتقدند که نشانگان اجتناب پاسخی به تجربه رویداد تروماتیک هستند. دلیل این امر این است که بهمحض ورد خاطرات وابسته به رویداد به سطح هشیاری، هیجانهای منفی دردناک مرتبط با رویداد تروماتیک نیز فعال میشوند و درنتیجه افراد ممکن است از افکار و احساسات متعلق به تروما اجتناب کنند. اگرچه این عدم رویارویی به کاهش موقتی در هیجانهای دردناک میشود اما بهطور متناقضی رفتار اجتنابی را افزایش و سبک زندگی محدودکنندهای را در این افراد تقویت میکند(بارلو، ۲۰۱۴). در مفهومسازیهای شناختی از اختلال استرس پس از سانحه بهطورکلی وجود طرحوارههای فعال، خطر را تصدیق می کنند. یک فرد مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه احتمالاٌ هشدارهای مکرر نادرستی از یک احساس خطر اغراقآمیز دارند. این موضوع حتی برای رویدادهای که مدتها پیش اتفاق افتادهاند نیز ممکن به وجود آید. پژوهشگران یکی از علل احساس تهدید مستمر و اغراقآمیز در افراد داری اختلال استرس پس از سانحه را به فرایند اجتناب و امنیتجویی[۷۴۲] نسبت میدهند. رفتار مکرر(مثل اجتناب) در یک محیط امن، یک جایگزین کمتر تهدیدکنندهای را ارائه میدهد تا مواجهه با موقعیتها، مکانها و تجاربی که ترسها، آسیبپذیریها، و باورهای منفی نسبت به خودشان و محیط را فعال میکند(رینگل و براندل، ۲۰۱۲).
در زمینه رضایت زناشویی و کیفیت زندگی متأثر اختلال استرس پس از سانحه، نظریههای شناختی اختلال استرس پس از سانحه تغییر در شناختها را بهعنوان پیامد تجربه های تروماتیک محرز میدانند، که آنها ممکن است به موقعیتهای دیگر تعمیم پیدا کند( واتسن، ۲۰۱۳). بر اساس پژوهش گیلبر، وینبرگ و گیل[۷۴۳](۲۰۱۱). هنگامیکه یکی از اعضای خانواده به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا میشود. بهطور غیرمستقیم تمام نظام خانواده را متأثر و کارکردهای طبیعی خانواده را با اختلالاتی مواجهه میسازد و نوعی مقابله دونفری بین عضو مبتلا و همسرانشان پیش میآید. سیپل و مارشال، (۲۰۱۳) در بررسی خود نشان دادهاند که اختلال استرس پس از سانحه در مبتلایان احتمال خطر خشونت نسبت به شریک زندگی را افزایش میدهند. همچنین در پژوهشی که توسط ایورسُن، رسیک، سوواک، والینگ و همکاران (۲۰۱۱) با هدف بررسی اهمیت مواجهه با خشونتهای شریک صمیمی زندگی زنان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه در پیامدهای درمان پردازش شناختی(CPT) انجام گرفت، به نتیجه رسیدند که بهبودی از این اختلال و اثربخشی درمان پردازش شناختی تا حدود زیادی از عدم اعمال خشونت همسران متأثر است.
در تبیین این موضوع که چرا دورههای نوسانی از برانگیختگی(تظاهر بالینی نشانگان) و بازداری(بهواسطه اجتناب از برانگیزاننده ها) در بین مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه مشاهده می شود وندر کُلک[۷۴۴] (۲۰۰۰؛ نقل از داس- برایلسفورد،۲۰۰۷)، بهخوبی این موضوع را توصیف کردهاند. مطابق با دیدگاه وی، در طی فاز حاد[۷۴۵] تروما، بهعنوان تلاشی برای فهم و یکپارچهسازی تجربه تروماتیک، بازمانده از رویداد آسیبزا بهطور طبیعی رویدادهای را که در حافظه فعال ذخیره کردهاند بازآفرینیامی کنند. در شناخت درمانی به مراجعین کمک میشود تا رویداد آسیبزا را دوباره به ذهن متبادر کنند و طرحوارههای شناختی که قبلاٌ آنها را حفظ، و بهطور کامل گرایش به استفاده از آنها را دارند، تجدیدنظر کنند. و این خود یک تبیین دیگر از اثربخشی درمانهای شناختی در اختلال استرس پس از سانحه را ارائه میکند.
در یک تبیین دیگر می توان خاطرنشان ساخت که آسیبپذیری افراد نسبت استرس، هم شیوه پردازش رویداد استرسزا را دربرمی گیرد و هم معنایِ منحصربهفرد آن رویداد، نگرش فرد نسبت به خود، جهان و آینده را متأثر میسازد. افزون بر این، ارتباط بین شناختها و هیجانها دوطرفه هستند، به همین دلیل تغییر در هرکدام از آنها تغییر دیگری را به دنبال دارد. درنتیجه، الگوهای شناخت درمانی بر این واقعیت مبتنی هستند که هیجانات قویاٌ و بهطور علّی از ادراک رویدادها و موقعیتها تأثیر میپذیرند، ازاینجهت در درمان شناختی بیماران ترغیب میشوند تا فرضیههای بر اساس باورهایشان در مورد خود، جهان و آینده ایجاد کنند. این رویکرد با روش سقراطی ترکیبشده است تا به فرد کمک شود تا افکار بنیادین خود را تعیین کند(هافمن، اسموندسن و بک، ۲۰۱۳).
اهلرز، کلارک، هاکمن، مک مانوس[۷۴۶] و همکاران، ۲۰۰۵ ، یک فرمولبندی از چگونگی اثربخشی درمانهای شناختی ارائهشده برای اختلال استرس پس از سانحه ارائه میکنند که بر اساس آن روند تأثیر درمانهای شناختی به این نحو بیانشده است:
شکل ۵-۱ نظریه شناختی برای اختلال استرس پس از سانحه(اهلرز، کلارک، هاکمن، مک مانوس و همکاران، ۲۰۰۵)
بهطورکلی به نظر میرسد که در جریان درمان پردازش شناختی(CPT)، از طریق کمک به تقویت پردازش مفهومی و تضعیف پردازش ادراکی بهواسطه شکلگیری معانی جدید از رویداد تروماتیک درروند بهبودی از اختلال استرس پس از سانحه پیشرفتهای حاصل میشود. رواندرمانی ممکن است سطوح انتقالدهندههای عصبی مانند سروتونین و دوپامین و سطوح افزایشیافته هورمونهای استرس از قبیل کورتیزول و نوراپی نفرین را تنظیم کند(فاینستاین[۷۴۷] و چارچ، ۲۰۱۰؛ نقل از چارچ و بروکس،۲۰۱۴). افزون بر آن در درمانهای شناختی رفتاری اختلال استرس پس از سانحه، ارتباط تداعیهای بین ترس و اجتناب بهواسطه خاموشی و عادت به یک محیط امن از بین میرود(مَگوئن و بورکمن، ۲۰۱۳)، و این تبیینها در موفقیتهای قابلملاحظه درمانهای شناختی که آنها را خط مقدم درمان اختلال استرس پس از سانحه قرار دادهاند، سهم بسزایی دارند. بااینحال، اگرچه بیش از دو دهه است که درمان پردازش شناختی(CPT) و مدتی کوتاهتر طرحواره درمانی(ST) برای اختلال استرس پس از سانحه معرفیشده است، اما در داخل صرفاٌ چند سال اخیر به آن توجه شده است و در مورد جانبازان جنگ"درمان پردازش شناختی(CPT)” کاملاٌ موردتوجه نبوده است.
۵-۳- محدودیتها
از جمله عواملی که اعتبار بیرونی(قابلیت تعمیمپذیری یافتههای پژوهش) و اعتبار درونی(قابلیت کنترل متغیرهای مزاحم و مخدوشکننده اثر متغیرهای مستقل) را در این مطالعه تحت تأثیر خود قرار میدهد و از محدودیتهای این پژوهش میتواند باشد به موارد زیر می توان اشاره کرد:
عوامل آشکارساز اختلال استرس پس از سانحه هم ازلحاظ بین گروهی و هم ازلحاظ درونگروهی متنوع هستند، گروهی توسط بشر(بهعنوانمثال تصادفات وسایط نقلیه، خشونتهای بین فردی از جمله تروریسم، تجاوز به عنف، گروگانگیری) و گروهی دیگر ناشی از شرایط طبیعی زندگی(بهعنوانمثال طوفان، سیل و زلزله) هستند. در این پژوهش اختلال استرس پس از سانحه ناشی از جنگ بوده است. درنتیجه این تنوع، شدت نشانگان، تداوم آن و پاسخدهی به درمان را متأثر میسازد.
شرکتکنندگان در این پژوهش ازنظر جنسیتی شامل مردان جانبازان جنگ است و در تعمیم به دیگر گروه جنسیتی باید همراه بااحتیاط باشد.
حذف دو نفر از شرکت کنندگان گروه درمان پردازش شناختی(CPT) به دلیل عدم تداوم شرکت در جلسات از دیگر محدودیتهای پژوهش حاضر است.
تفاوت در انگیزههای درونی(بهبودی از اختلال یا منفعتهای شغلی و سازمانی تضمینشده برای مشارکت فعال در اینگونه فعالیتها) و باورها و نگرشهای مثبت یا منفی آنها به مداخلات روانشناختی میتواند نتایج درمان را تحت تأثیر خود قرار دهد.
در ارتباط با معنادار بودن درمانهای اجراشده توجه به اینکه درمان گروهی بوده است نه انفرادی، معنادار شدن نتایج از منظر آماری گزارششده است نه بالینی و معیار اثربخشی درمانهای اعمالشده بر اساس میانگین کل افراد یک گروه بوده است نه برای تکتک افراد. بهعبارتدیگر، ممکن درمان نتایج رضایت بخشی برای یک فرد خاص بهصورت مجزا به همراه نداشته است.
با توجه با خصوصیت مداخلات منبعث از شناخت درمانی یعنی داشتن جهتگیری روانی تربیتی که بهواسطه تکالیف خانگی نهتنها بخشی از مسئولیت درمان به درمانجو محوّل میشود بلکه تمرینها و تکالیف به محیط خارج از درمان نیز تسری مییابد، این مزیت درصورتیکه انجام تکالیف در خانه با تشریکمساعی و همکاری اطرافیانِ مراجع انجام شود میتواند محدودیت محسوب شود.
درزمینه آسیبپذیری نسبت به اختلال استرس پس از سانحه، سیر علائم بالینی آن و حتی اثربخش بودن درمان، همواره بر عوامل خطرآفرین قبل، حین و بعد از وقوع تروما مانند ویژگیهای شخیصتی منجمله نوروز گرایی، سابقه اختلالات روانپزشکی، تجارب قبلی مواجهه با تروما و شبکههای حمایتکننده اجتماعی مورد تأکید درمانگران بوده است. این خصوصیات به دلایل گذشت بیش از سه دهه از وقوع جنگ، حداقل در بخش قبل و حین وقوع اختلال قابلپیگیری نبودند.
در بخش زیستنشانگرهای قلبی عروقی، ادبیات پژوهش بر نقش اضافهوزن یا چاقی و استعمال دخانیات در بیش انگیختگی شاخصهای زیستی عروقی مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه، اتفاقنظر وجود دارد. در مطالعه حاضر این دو متغیر میانجی کنترل نشده است.
بررسیهای نوروپیسیکولوژیک مختلفی تشدید علائم اختلال استرس پس از سانحه در جانبازان جنگ را به دلیل همایندی آن با آسیب مغز به دلیل ضربه به سر نشان دادهاند، از جمله آنها می توان به بررسی چارد، شام، مک ایلواین، بِی لی[۷۴۸] و همکاران، (۲۰۱۱) اشاره نمود. نکته مهم اینکه آسیبهای خفیف تروماتیک مغز[۷۴۹](MTBI) در میان شرکتکنندگان در عملیات نظامی شیوع نسبتاٌ بالایی دارد(پاینیو، مارشاند، گوآی[۷۵۰]، ۲۰۱۵). در این پژوهش این تفکیک به دلیل محدودیت امکانات سنجش، در میان نمونه آماری حاضر در پژوهش صورت نگرفته است.
پیامدهای درمان به تفکیک بر اساس نوع آسیب(جسمی، اعصاب و روان، شیمیایی و ترکیبی) مشخص نشده است، پژوهشگران آتی می توانند این تقسیم بندی را مدنظر قرار دهند.
۵-۴-پیشنهادهای پژوهشی و کاربردی بر اساس نتایج حاصل از پژوهش حاضر و بررسی ادبیات پژوهش
۵-۴-۱ پیشنهادهای پژوهشی
اثربخشی درمانگری پردازش شناختی(CPT) و طرحواره درمانی(ST) بر اختلال استرس پس از سانحه ناشی از سایر عوامل ایجادکننده این اختلال(منجمله ناشی از تصادفات وسایط نقلیه و تجاوز به عنف) و در دیگر گروه جنسیتی بررسی شود. علاوه بر این، پژوهشگران آتی میتوانند اثربخشی این دو شیوه درمانی را در سایر گروهها با نیازهای خاص مانند نابینایان و ناشنوایان اجرا کنند. بهعنوانمثال، کنیگ(۲۰۱۳) در یک مطالعه اثربخشی درمان پردازش شناختی را بر روی که زن ۴۲ ساله کر مادرزاد اجرا نمود که نتایج موفقیتآمیزی در بهبودی علائم اختلال استرس پس از سانحه برای این درمانجو گزارش کرده است.
برخی از هیجانهای منفی، پیامدهای ساختگی(مثلاً احساس شرم و گناه) نه واقعی(مثلاٌ خشم، خصومت، ترس و غمگینی) اختلال استرس پس از سانحه هستند.به پژوهشگران آتی پیشنهاد میشود امکان اثربخشی روشهای درمانی حاضر در این مطالعه را بر این نوع از هیجانها مورد کنکاش قرار دهند.
اختلالات خواب و افسردگی اساسی بر اساس ادبیات پژوهش و از همایندهای بسیار مهم و آسیبرسان اختلال استرس پس از سانحه هستند، درنتیجه، مداخلات حاضر در این پژوهش میتواند در پژوهشهای بعدی این دو اختلال همایند با اختلال استرس پس از سانحه را هدف قرار دهند.
علاوه بر نشانگان اصلی اختلال استرس پس از سانحه، در نوع مرکب آن آشفتگیهایی در خود نظم دهی مرتبط با تنظیم عواطف، خودپنداری منفی، و مشکلات ارتباطی وجود دارد(کلویتره، گارورت، بِریون، برایانت و همکاران، ۲۰۱۳)، همچنین ترومای طولانیمدت، مشکلاتی در حافظه، یادگیری، و تنظیم تکاننشها و هیجانها از دیگر شاخصههای این اختلال محسوب میشوند. در پژوهشهای بعدی مقایسه اثربخشی درمان پردازش شناختی(CPT) و طرحواره درمانی(ST) در اختلال استرس پس از سانحه مرکب پیشنهاد میشود.
یک فرضیه عمومی برای شکلگیری اختلال استرس پس از سانحه در فرزندان و همسران جانبازان مبتلابه این اختلال، این است که زندگی کردن با یک جانباز جنگ که مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه است. میتواند این اختلال بهعنوان یک عامل استرسزای مزمن عمل کند(رن شاو، رادِباو و رودریگوز، ۲۰۱۰)، و این عامل زمینهساز اختلال استرس پس از سانحه نیابی یا ثانویه است. پیشنهاد میشود اثربخشی درمان پردازش شناختی(CPT) و طرحواره درمانی(ST) بر نشانگان و اختلالات همایند با اختلال استرس پس از سانحه نیابی مدنظر پژوهشگران بعدی قرار گیرد.
با توجه به پیشرفتهای حاصلشده در زمینه فناوریهای نوین ارتباطی، از روشهای اجلاس ویدئویی معروف بهسلامتی و تندرستی از راه دور[۷۵۱](تله هلث)، در صورت فراهم شدن بسترهای آن، به روش برخط می توان مداخلات درمانی این پژوهش را در ارتباط با مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه به کاربرد. در پژوهشهای(مورلند، هاینس، مکینتاش[۷۵۲]، رسیک و همکاران،۲۰۱۱؛ مورلند، مکینتاش، گرین، رُزن[۷۵۳] و همکاران، ۲۰۱۴) اثربخشی درمان پردازش شناختی(CPT) بر نشانگان مبتلایان اختلال استرس پس از سانحه با کمک این روش نوین ارتباطی را گزارش کردهاند.
در پژوهشهای آتی متغیرهای زیستی دیگری از جمله، میزان اکسیژن خون و تغییرپذیری ضربان قلب(HRV) که یک شاخص فیزیولوژیکی از تغییرات ضربان قلبی است و در طی دو ضربان متوالی مشاهده میشود، میتوانند در مراحل قبل و بعد از مداخلات روانشناختی موردسنجش قرار گیرند.
۵-۴-۱ پیشنهادهای کاربردی
تمارض از تشخیصهای افتراقی بسیار مشکل با اختلال استرس پس از سانحه است، به طوری که گزارششده است که ۲۰ درصد مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه به دلیل برخورداری از منافع و حفظ امتیازات مادی و توجیه برای رفتارهای اجتماعی غیرمسئولانه دست به تمارض میزنند(احمدی، لَشَنی، افضلی، تولایی و همکاران ۲۰۱۳٫ بنابراین پیشنهاد میشود که سازمانهای حامی به خاطر اجتناب از رفتارهای غیرمسئولانه این افراد در زمینه های ارتباطی، شغلی و کاهش آسیبپذیری اطرافیان آنها علیالخصوص همسران و فرزندان آنها، حمایتها و امتیازات مقررشده را در صورت امکان پس از بهبودی از اختلال، همچنان تداوم دهند.
از جمله مهمترین اقدامات برای اختلال استرس پس از سانحه که بهنوعی پیشگیری ثانویه تلقی میگردد، به حداقل رساندن پیامدهای گسترده و منفی آن است. بهنحویکه تداوم اختلال استرس پس از سانحه آسیبپذیری نسبت به اختلالات روانپریشی(سایکوتیک) را افزایش میدهد(بری، فورد، جلیس- جونز و هادِک[۷۵۴]، ۲۰۱۳). بنابراین، برای برطرف سازی کم تشخیصی این اختلال، غربالگری در سربازخانهها، پادگانهای نظامی و حتی خانوادههای کارکنان نظامی با سابقه اختلال استرس پس از سانحه پیشنهاد میشود.
با توجه به امتیازات روان درمانیهای مشتق از رویکردهای شناختی چون اجرای سریع و مبتنی بر دستورالعمل، آموزش آن را برای مشاوران محترم سازمانهای درگیر با اختلال استرس پس از سانحه، از جمله بنیاد شهید و امورایثارگران در دستور کار قرار داد.
منابع فارسی
آزادمرزآبادی، اسفندیار. مقتدایی، کمال و آریاپوران سعید(۱۳۹۲). اثربخشی آموزش ذهنآگاهی بر علائم روانشناختی جانبازان با اختلال استرس پس از سانحه. مجله علوم رفتاری. ۷(۱) :۷۴-۶۷٫
آقایوسفی علیرضا.(۱۳۸۹) رابطه شیوههای مقابله و نشانههای تنیدگی مزمن با استفاده مرضی از دارو و مواد در جانبازان قم. طب جانباز. ۴(۲) :۳۳-۲۴٫
آقایوسفی، علیرضا(۱۳۸۹). شیوه های مقابله با اختلال تنیدگی پس آسیبی و نشانه های تنیدگی مزمن. مجله علوم رفتاری، ۴ (۱):۳۴-۲۹٫
آقایوسفی، علیرضا. علیپور، احمد. شقاقی، فرهاد و شریف، نسیم(۱۳۹۱). رابطه بین روشهای مقابله با استرس و سطوح اینترلوکین- β۱ و کورتیزول در بیماران قلبی کرونری. ۱۹(۲):۱۹۰-۱۸۲٫
ابوالمعالی، خدیجه و کمال، اکرمسادات(۱۳۹۳). اثر آموزش مبتنی بر طرحواره بر کاهش علایم استرس ترومای ثانویه در همسران جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه. طب جانباز. ۷(۱) :۲۸-۲۱٫
احمدی، فرزانه. اضغرنژاد فرید، علی اصغر و برجعلی، محمود(۱۳۹۳) مقایسه طرح واره های ناسازگار اولیه و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا انسداد عروق کرونر و افراد سالم. مجله علوم رفتاری. ۸(۱) :۶۳-۵۵٫
احمدی، خدابخش. حبیبی، مجتبی. شاهی، رضا. خوشکام، سمیرا و همکاران(۱۳۹۱). یافته ها، تنگناها و جهت گیری های پژوهش در حوزه سلامت روانی جانبازان. مجله طب نظامی. ۱۴(۴) :۲۶۰-۲۵۱٫
احمدی، خدابخش. زارعی محمود آبادی، علی و عربنیا، علیرضا(۱۳۸۵). بررسی عوامل مرتبط با ناسازگاری زناشویی در جانبازان مبتلا به PTSD. مجله طب نظامی. ۸(۳) :۱۷۴-۱۶۵٫
احمدی زاده، محمد جواد. احمدی، خدابخش و انیسی، جعفر(۱۳۹۱). اثربخشی درمان حل مسئله ، مواجه سازی و ترکیبی بر سازگاری جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه ناشی ازجنگ. مجله طب نظامی. ۱۴(۳) : ۱۸۵-۱۷۸٫
احمدی زاده، محمدجواد. اسکندری، حسین,. فلسفی نژاد. محمدرضا و برجعلی، احمد(۱۳۸۹). مقایسه اثربخشی الگوهای درمان «شناختی- رفتاری» و «حساسیت زدایی حرکات چشم و پردازش مجدد» بر بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه ناشی از جنگ. مجله طب نظامی. ۱۲(۳): ۱۷۸-۱۷۳٫
اسماعیلی، معصومه. محمدعلیلو، مجید. بخشی پور رودسری، عباس و شریفی، محمدامین(۱۳۸۸). بررسی نگرش های ناکارآمد و سبک های مقابله ای در بیماران مبتلا به فشار خون اولیه. فصلنامه مطالعات روانشناختی. ۵(۲):۱۳۲-۱۱۷٫
اکبری، مهدی. محمودعلیلو، مجید و اصلان آبادی، ناصر(۱۳۸۷). بررسی تأثیر هیجان های منفی، بازداری اجتماعی و نقش عامل جنسیت در بروز بیماری کرونری قلب. مطالعات روانشناختی. ۴(۱): ۸۶-۷۱٫
پژوهش های انجام شده با موضوع مقایسه پیامدهای درمانگری پردازش شناختی و طرحواره درمانی بر متغیرهای ...