5- تربیت رجال وابسته، این رجال وابسته بهترین ابزار برای اعمال سیاست های استعماری دولت انگلیس در ایران محسوب می شدند.
6- تحریک جریان های تجزیه طلب قومی، تفرقه اندازی و تشدید اختلافات مذهبی بین اهل تشیع و اهل تسنن(سیاست های مربوط به بنیادگرایی قومی و مذهبی).
7- حمایت از جریان ها و سازمان های صهیونیستی(سیاست های نظامی، اقتصادی و بنیادگرایی مذهبی).
8- اقدامات تبشیری عوامل انگلیس و تلاش برای سوء استفاده از اقلیت های دینی و ترویج مسیحیت برای مبارزه با اسلام(سیاست های مربوط به بنیادگرایی مذهبی).
9- ایجاد و تقویت گروه های انحرافی، یکی از لطمات بزرگ استعمار انگلیس به اسلام و مسلمانان جعل گروه های مذهبی به اسم اسلام می باشد. از جمله آنها ترویج بهائیت و بابیگری در ایران می باشد که در مطالب قبل بدان ها پرداخته شد(سیاست های مربوط به بنیادگرایی مذهبی).
10-کسب امتیازات فراوان اقتصادی در دوران پهلوی و انعقاد قراردادهای مختلف نفتی و به زیر سلطه در آوردن تولیدات نفتی و به طور کلی غارت منابع نفتی ایران(سیاست های اقتصادی و بازرگانی).
11- نفوذ و سیطره اقتصادی بر دولت، نهادهای مالی و حضور گسترده شرکت های انگلیسی - آمریکایی در اقتصاد ایران به ویژه در دوران پهلوی(سیاست های مالی و اقتصادی).
12- نقش انگلیس در سرکوب جنبش های اسلامی و میهنی در دوره پهلوی(سیاست های نظامی).
13- پیمان های نظامی و امنیتی با رژیم پهلوی و نقش انگلیس در تاسیس اداره ساواک و جایگاه عوامل انگلیس در نظام اطلاعاتی رژیم پهلوی(سیاست های نظامی).
14- تاثیر انگلستان در جدایی های ارضی در ایران از دوران قاجار تا دوران کنونی(سیاست تجزیه طلبی ارضی).
سطح تحلیل سه گانه از نظریات دوس سانتوس-ساندرز- برچر در اینجا به خوبی نشان دهنده تطابق اقدامات بریتانیا در روزهای پایانی حکومت پهلوی دوم می باشد. با گسترش موج های انقلابی در ایران و تزلزل بیش از پیش بقای رژیم پهلوی دوم، منافع بریتانیا در ایران به شدت با چالش مواجه گردید. منافعی که فقدان آن می توانست برای بریتانیا بسیار دشوار باشد. بنابراین، بریتانیا و غرب در راستای مدیریت بحران مذکور، ابتدا در کنفرانس گوادلوپ نشستی در خصوص ادامه حکومت پهلوی داشتند و پس از جمع بمدی نهایی بدین نتیجه رسیدند که مناسبترین رویکرد در این زمینه حمایت از نیروهای انقلابی و عدم حمایت از شاه می باشد. اعمال چنین سیاستی نه تنها وجهه ای دموکراتیک از بریتانیا و غرب در میان ملت ایران ارئه می داد، بلکه ادامه روابط و وابستگی های دولت انقلابی را برای بریتانیا ممکن می نمود.
اما با شناخت دقیق امام خمینی(ره) از ماهیت اقدامات حمایت جویانه بریتانیا و غرب در ابتدا از نیروهای انقلابی در ایران و در ادامه شناخت هویت انقلابیون، نه تنها سیاست معامله ای بریتانیا با انقلابیون ایران به نتیجه ای مبدل نگردید، بلکه بریتانیا و غرب را به صف نخستین دشمنان انقلاب ایران مبدل نمود. در واقع، مدیریت بحران بریتانیا در آن زمان با شکست و یا عدم موفقیت همراه بود که در ادامه طیفی وسیعی از اقدامات از جنگ و ترور گرفته تا خشونت های وسیع علیه انقلاب اسلامی ایران از سوی بریتانیا یا منتسبین به این کشور صورت پذیرفت که در فصول بعدی به تحلیل و تبیین هریک خواهیم پرداخت.
بحران سیاسی | تاثیر انگلستان | تطبیق با نظریه دوس سانتوس | تطبیق با نظریه ساندرز | جامعه شناسی تاریخی (ابعاد داخلی و خارجی) |
کودتای 28 مرداد | طرحی و اجرای کودتا (بحران سیاسی و نظامی) | وابستگی سیاسی و اقتصادی (حضور مستقیم و غیر مستقیم) |
تغییر حکومت، چالش های مسالمت آمیز و خشونت آمیز | تقسیم منابع با رقیب قدرتمند استعماری (آمریکا) |
جدایی بحرین از ایران | تجزیه طلبی ارضی (بحران تجزیه طلبی ارضی) |
وابستگی سیاسی (حضور غیر مستقیم) |
چالش های خشونت آمیز، چالش های مسالمت آمیز، تغییر رژیم | ایجاد بحران هویت و مشروعیت ایجاد بحران نفوذ |
عدم اطمینان ازثبات رژیم پهلوی دوم | به امید تغییر رژیم و تثبیت رژیم وابسته دیگری در ایران (بحران سیاسی ) | وابستگی نظامی و سیاسی (حضور مستقیم و غیر مستقیم) | چالش های خشونت آمیز و تغییر رژیم | سرخوردگی انگلستان ، تحکیم مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران |