منبع: هوی و میسکل (۲۰۰۸)
بر اساس جدول شماره ۱ و بنا به نظر هوی و میسکل (۲۰۰۸)، در ساختار تواناساز مراکز آموزشی، قوانین و مقررات بیش از اینکه به عنوان عامل فشار در نظر گرفته شوند، راهنمای حل مسائل محسوب میشوند و مدیران بیش از اینکه از سلسله مراتب اختیار و مکانیزم های موجود جهت توسعه قدرت خود استفاده کنند، از آنها جهت حمایت و پشتیبانی از معلمان و زیردستان خود بهره میگیرند. لذا در چنین ساختاری با وجود اینکه هرکس از جایگاه و وظیفهی خود مطلع میباشد، کلیه امور مربوط به سازمان از طریق مشارکت بین آنها انجام می گیرد. با این وجود، در ساختار بازدارنده، ضمن اینکه قوانین و مقررات مانع خلاقیت و نوآوری است، مدیر از قدرت خود جهت کنترل و نظمدهی به زیردستان استفاده می کند و خواستار اطاعت کورکورانهی آنها از قوانین و الزامات تعیین شده میباشد. لذا در چنین ساختاری علاوه بر اینکه به مسائل به عنوان یک مانع نگریسته می شود، بروز هرگونه خطا و اشتباه از سوی افراد نیز مورد تنبیه و مجازات قرار میگیرد (هِرشهورن[۷۷]، ۱۹۹۷؛ هوی و میسکل، ۲۰۰۸).
با نظر به آنچه گفته شد و با توجه به نقش نوع ساختار سازمانی ـ به ویژه ساختار سازمانی تواناساز ـ در بهسازی و توانمندی نیروی انسانی و همچنین کمک به حفظ و بقای معنادار سیستم (دانشگاه) در محیط، شناخت ویژگیها و کارکردهای هر یک از انواع ساختار سازمانی، جهت سوق دادن دانشگاه به سمت ساختار سازمانی مناسب امر مهمی است که باید مورد توجه مدیران و مسئولان دانشگاهی قرار گیرد. لذا در ادامه به منظور دستیابی به شناختی جامع از انواع ساختار سازمانی به بیان برخی ویژگیهای جدیدترین نوعشناسی ساختار سازمانی یعنی ساختار سازمانی تواناساز و بادارنده پرداخته شده است.
۲ ـ ۱ ـ ۱ ـ ۵ ـ ویژگیهای ساختار سازمانی تواناساز و بازدارنده
محققان و صاحبنظران با مقایسه دو نوع ساختار سازمانی تواناساز و بازدارنده ویژگیهایی به شرح زیر برای هر کدام از انواع ساختار سازمانی بر شمردهاند. در حالیکه در ساختار سازمانی بازدارنده به مسائل و مشکلات به عنوان تهدیدی علیه سازمان نگریسته می شود و در صورت مشاهده کمکاری به تنبیه و مجازات افراد پرداخته می شود (هوی و سوئیتلند، ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱؛ آرچس[۷۸] ، ۱۹۹۱). در ساختار سازمانی تواناساز ضمن اینکه به مشارکت و همکاری افراد و فراهم آوردن زمینه های نوآوری و خلاقیت توجه می شود، هم به مسائل به عنوان فرصتی برای رشد نگریسته می شود و هم با تأکید بر قوانین و فرایندهای منعطف، زمینه افزایش اعتماد، انگیزه، تعهد و وفاداری افراد نسبت به یکدیگر فراهم می آید (هوی و سوئیتلند، ۲۰۰۱؛ آدلر و بورایز، ۱۹۹۶؛ هوی و میسکل، ۲۰۰۸).
در ساختار بازدارنده سلسلهمراتب مانع نوآوری و خلاقیت است و مدیران از قدرت خود به منظور کنترل و دستوردهی به مرئوسین استفاده می کنند. بر این اساس در سازمانها و به خصوص مؤسسات و مراکز آموزش عالی که امور حرفهای به شیوهای متمرکز کنترل می شود (ساختار بازدارنده)، علاوه بر اینکه یاددهندگان مجبور به اجرای استانداردهای تعیین شده از سوی مدیران خود میباشند، پرداختن به نیازها و علائق دانشجویان از سوی سازمان (دانشگاه) نیز مورد انتقاد شدید میباشد (هوی و همکاران، ۱۹۸۳). بر عکس در ساختار تواناساز، ضمن اینکه مدیران و مرئوسان از جایگاه خود مطلع میباشند، با ادغام اقتدار و اختیار، افراد هم نسبت به یکدیگر و سازمان احساس اعتماد و امنیت می کنند و هم برای به کارگیری قدرت در نقش خود توانمند میباشند و جهت حل مسائل به همدیگر کمک می کنند.
از نظر هوی و سوئیتلند (۲۰۰۰) و هوی و میسکل (۲۰۰۸) در حالی که ساختار تواناساز با ویژگیهایی چون برقراری رابطه دو طرفه، دیدن مشکلات به عنوان فرصت، پذیرش تفاوتها، توسعه اعتماد، یادگیری از اشتباهات و پذیرش وقایع غیرمنتظره مشخص می شود، ساختار بازدارنده با ویژگیهایی چون ارتباط یک طرفه، دیدن مسائل به عنوان یک اضطرار، عدم پذیرش تفاوتها، فقدان اعتماد، مجازات اشتباهات و ترس از وقایع غیرمنتظره، از آن مجزا میگردد.
سایدن[۷۹]، هوی و سوئیتلند (۲۰۰۴) با توسعه تعریف مفهومی ساختار تواناساز مراکز آموزشی به توصیف پویاییهای آن پرداختند و اظهار داشتند، از جمله ویژگیهای ساختار تواناساز این است که به یاددهنده و یادگیرنده در جریان یاددهی ـ یادگیری کمک می شود، به نظرات و دیدگاه های کارشناسانهی افراد ـ به خصوص یاددهندگان ـ احترام گذاشته می شود، ساختار دارای درجه بالایی از انعطافپذیری است به نحوی که در این نوع ساختار مدیران یا اغلب نادیده گرفته میشوند و یا در راستای پاسخگویی به نیاز یاددهندگان و یادگیرندگان عمل می کنند، قوانین اغلب به صورت مشارکتی تدوین میشوند، ارتباط افراد با یکدیگر خوب و صمیمی است. به این معنی که اغلب، افراد به صورت غیررسمی، منظم و مستمر با مدیران و زیردستان خود رابطه برقرار می کنند و مدیران نیز به عنوان شنوندگانی با رویکردی باز محسوب میشوند که تلاش می کنند اعتماد افراد به سمت خود را جلب کنند.
بدین ترتیب سازمانها و به خصوص مؤسسات و مراکز آموزشعالی توانمند، سازمانهایی هستند که با ارائه ساختارها و فرایندهای منعطف، فراهم کردن زمینه تسهیل مشارکت یاددهندگان جهت توسعه تکنولوژیهای آموزشی اثربخش، توسعه قابلیتها و اعتماد به نفس یاددهندگان و شفافسازی اهداف و رسالتهای خود از سازمانهای بازدارنده منفک میگردند. بنابراین از جمله مزایای ساختار تواناساز این است که این نوع ساختار از یک طرف سادگی را تشویق می کند و از طرف دیگر تصور غیرهمکارانه و غیرمشارکتی را که ساختار بازدارنده بر آن تاکید دارد را به تصوری ماهرانه و دقیق تبدیل می کند. مدیران از قدرت خود به منظور ترغیب زیردستان و طراحی ساختارهایی که تسهیلگر فرایند یاددهی ـ یادگیری است استفاده می کنند و بیش از اینکه بر انطباق و همنوایی تاکید داشته باشند به حل مسائل به صورت مشارکتی توجه دارند (هوی و سوئیتلند، ۲۰۰۱).
با توجه به مطالب مطرح شده میتوان گفت که ساختار سازمانی، بیانگر الگوی روابط بین اجزای سازمان است که بر حسب ویژگی عناصر سازندهی آن و همچنین شرایط موجود سازمان قابل تفکیک به اشکال و انواع متعددی از جمله ساختار تواناساز و بازدارنده (هوی و میسکل، ۲۰۰۸؛ هوی و سوئیتلند، ۲۰۰۱) میباشد. بر این اساس، ساختار تواناساز با ویژگیهایی چون برقراری رابطه دو طرفه، اعتماد، یادگیری از اشتباهات و پذیرش تفاوتها مشخص می شود؛ ساختار بازدارنده با تأکید بر ارتباطات یکطرفه، ترس از وقایع غیرمنتظره، فقدان اعتماد و مجازات اشتباهات در مقابل ساختار تواناساز قرار میگیرد. بنابراین، توجه به نوع ساختار سازمانی جهت برقراری تناسب بین فرایندها و رویههای سازمانی با نوع ساختار سازمانی موجود امری اجتنابناپذیر است که بایستی از سوی مسئولان و مدیران سازمانها به ویژه دانشگاهها مورد توجه قرار گیرد.
۲ ـ ۱ ـ ۲ ـ سرمایه اجتماعی
۲ ـ ۱ ـ ۲ ـ ۱ ـ تعریف سرمایه اجتماعی
واژهی سرمایه اجتماعی برای نخستین بار توسط هانیفان (۱۹۱۶) به منظور بیان اهمیت مشارکت اجتماعی در ارتقای عملکرد مدارس به کار گرفته شد (شجاعی باغینی، ۱۳۸۷؛ پوتنام، ۲۰۰۰). بعد از وی، ایده مذکور چندین دهه به دست فراموشی سپرده شد و مجدداًً در دهههای بعدی در حوزه های گوناگون مورد توجه و بررسی قرار گرفت (بیکر[۸۰]، ۱۹۸۴). در دو دهه اخیر نیز صاحبنظران با توجه به مبانی نظری و شرایط عملی متفاوت، تعاریف متنوعی از سرمایه اجتماعی ارائه کردند که ضمن برخورداری از وجوه مشترک، تفاوتهایی نیز در آنها مشاهده می شود (سامپسون[۸۱]، ۲۰۰۱؛ وارن، تامپسون و سِگارت[۸۲] ، ۲۰۰۱؛ گتیل و تامپسون[۸۳]، ۲۰۰۱). بوردیو (۱۹۹۰) سرمایه اجتماعی را منابع بالقوه و بالفعلی میداند که با عضویت در شبکه پایایی از روابط کم و بیش نهادینه شده و آشنایی یا شناخت متقابل افراد با یکدیگر به دست می آید. از نظر فوکویاما (۱۹۹۵) سرمایه اجتماعی به معنی توانایی افراد برای کار کردن با یکدیگر به منظور دستیابی به اهداف مشترک در گروه و سازمان میباشد. بر این اساس، سرمایه اجتماعی زمانی به وجود می آید که روابط بین افراد به گونه ای دگرگون شود که کنش میان آنها را تسهیل کند (کلمن، ۱۹۹۰). پوتنام (۱۹۹۳) نیز با تأکید بر انجمنهای افقی[۸۴]، سرمایه اجتماعی را متشکل از شبکه های اجتماعی (شبکه فعالیتهای مدنی) و هنجارهای همراه آن میداند که به تسهیل همکاری و مشارکت در جهت منافع متقابل اعضای انجمن یا گروه میانجامد (شجاعی باغینی، ۱۳۸۷). کلمن (۱۹۹۰) سرمایه اجتماعی را ارزش آن جنبه از ساختارهای اجتماعی میداند که به عنوان منبعی در اختیار اعضاء قرار میگیرد تا بتوانند به اهداف خود دست یابند. بدین ترتیب از نظر کلمن، سرمایه اجتماعی علاوه بر روابط افقی، مشتمل بر انجمن های عمودی به منظور برقراری رابطه با سایر واحدها نیز میباشد. از دیدگاه لین[۸۵] (۲۰۰۱) سرمایه اجتماعی مجموعه منابع موجود در ساختار اجتماعی میباشد که امکان دسترسی بدان امکان پذیر باشد.
استن و هیوز[۸۶] (۲۰۰۲) سرمایه اجتماعی را مفهومی چند بُعدی و متشکل از ابعاد و عناصر متعددی مانند شبکه ها، اعتماد و بدهبستان میدانند و با تأکید بر کیفیت روابط اجتماعی و ساختار این روابط معتقدند که سرمایه اجتماعی صرفاً مختص نوع خاصی از شبکه های اجتماعی نیست، بلکه در انواع شبکههایی به شرح ذیل مشاهده می شود:
شبکه های موجود در قلمرو غیررسمی مانند پیوندهای خویشاوندی و خانوادگی.
شبکه های موجود در قلمرو تعمیم یافته[۸۷] مانند پیوند با افرادی که فرد آنها را به خودی خود نمیشناسد.
شبکه های موجود در قلمرو نهادی[۸۸] مانند ارتباط فرد با نهادها.
در مجموع میتوان گفت، سرمایه اجتماعی مجموعه ای از شبکه ها، هنجارها و اعتماد اجتماعی موجود در یک سیستم دانشگاهی است. به نحوی که با افزایش تعداد شبکه های موجود در یک سیستم، علاوه بر اینکه به افزایش سرمایه اجتماعی کمک خواهد شد، با توسعه هنجارهای اجتماعی مثبت مانند مسئولیت پذیری، رعایت انصاف و عدالت و … بستر توسعه اعتماد فزاینده در درون سیستم نیز فراهم خواهد آمد. بدینترتیب، با توجه به مطالب مذکور، تلاش جهت شناسایی و شناخت ابعاد و عناصر سرمایه اجتماعی امر مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
۲ ـ ۱ ـ ۲ ـ ۲ ـ ابعاد سرمایه اجتماعی
از نظر محققان و صاحبنظران سرمایه اجتماعی دربرگیرندهی ابعاد و عناصر متعددی است که تعیین کننده کیفیت آن میباشد. برای مثال از نظر نارایان و کسیدی[۸۹] (۲۰۰۱) ابعاد سرمایه اجتماعی شامل اعتماد، عضویت در انجمن ها یا مشارکت در اجتماع محلی، فعال بودن در زمینه های اجتماعی، جرم و امنیت، ارتباطات محلی، ارتباطات خانوادگی و دوستانه، تحمل گوناگونی، عمل متقابل، تعهد سیاسی و رفاه ذهنی میباشد. از نظر گروتارت، نارایان، جونز و وولکُک[۹۰] (۲۰۰۴) نیز طیف شش بُعدی سرمایه اجتماعی شامل گروه ها و شبکه ها، اعتماد و انسجام، عمل جمعی و همکاری، اطلاعات و ارتباطات، همبستگی اجتماعی، توانمندسازی و عمل سیاسی میباشد. استن[۹۱] (۲۰۰۱) نیز سرمایه اجتماعی را متشکل از دو بُعد کیفیت (هنجار) و ساختار (شبکه) روابط اجتماعی میداند که بُعد ساختاری در رابطه با ساختارها و فرایندهای مدیریتی و بُعد کیفیت در رابطه با پدیدههایی نظیر ارزش ها، نگرش ها، تعهدات، مشارکت و اعتماد موجود می باشد.
با وجود تحقیقات متعدد پیرامون سرمایه اجتماعی و ابعاد سازندهی آن، این موضوع همچنان به عنوان یک موضوع مورد اختلاف به شمار می آید و هر کس از منظری بدان نگاه کرده است (جدول شماره ۲). اما آنچه بر آن اتفاق وجود دارد آن است که هنجارها و شبکه های اجتماعی عناصر اصلی این سرمایه محسوب میشوند و اعتماد نیز بخشی از آن یا حداقل جانشینی نزدیک برای آن محسوب میشود. لذا در توضیح ابعاد فوق میتوان هنجارهای اجتماعی را قواعد رسمی شکلدهنده به رفتار در شرایط مختلف و اعتماد را سطح اطمینان افراد به یکدیگر دانست. شبکه اجتماعی را نیز گروهی از درون پیوسته متشکل از افرادی دانست که دارای نسبتی با یکدیگر بوده که ضمن برخورداری از هنجارهای اجتماعی خاص خود، دارای سطوح تعهد متقابلی به یکدیگر نیز میباشند. بدینترتیب، سرمایه اجتماعی با پدید آوردن چارچوبها و قالبهای رفتاری معین و تعریف شدهای همچون اجبار، انتظار، اعتماد، هنجار، ضمانت اجرایی مؤثر، روابط اقتدار و سازمان اجتماعی هم شبکه روابط اجتماعی بین کنشگران را مستحکم می کند و هم با تسهیل رفتار کنشگران در این شبکه، تحقق اهداف آنان را ممکن میسازد (کلمن، ۱۹۹۰).
جدول شماره ۲: ابعاد سرمایه اجتماعی
ارائه دهنده
ابعاد
بانک جهانی[۹۲] (۱۹۹۸)
عضویت در گروه های غیررسمی و شبکه ها، خونگرمی و خوشمشربی، مشارکت در اجتماع و پیوندهای همسایگی، پیوندهای خانوادگی، اعتماد و هنجارهای انصاف و برابری، جرم و امنیت، بهداشت روانی و پرداختن به امور سیاسی.
فلورا [۹۳](۱۹۹۹)
اعتماد متقابل، تعامل اجتماعی متقابل، گروه های اجتماعی، احساس هویت جمعی و گروهی، احساس وجود تصویری مشترک از آینده، کار گروهی در یک سیستم اجتماعی.
بریانت و نوریس[۹۴] (۲۰۰۲)
مشارکت اجتماعی، تعهد اجتماعی و التزام، میزان توانمندی (کنترل و خودکارایی)، احساس عضویت در اجتماع، شبکه های اجتماعی، حمایت اجتماعی و کنش متقابل اجتماعی، اعتماد، عمل متقابل و همبستگی اجتماعی.
هارپر[۹۵] (۲۰۰۲)
مشارکت اجتماعی (شبکه ها)، شبکه های اجتماعی و حمایت اجتماعی (شبکه ها)، عمل متقابل و اعتماد (هنجارها و ارزشهای مشترک)؛ مشارکت مدنی (همکاری)؛ جنبه های منطقه محلی (هنجارها و ارزشهای مشترک).