تطابق با نیازها
رضایت بخشی مشتری
فلسفه
وفاداری خرید، تجزیه و تحلیل آماری
رویکرد پروژهای
رضایت کامل مشتری
کیفیت رایگان است
کنترل کیفیت در سطح کل سازمان
رویکرد
تکنیکهای آماری
گروه سهتایی کیفیت برنامه ریزی، کنترل و بهبود
رویکرد سیستمی به کنترل کیفیت جامع
انگیزش افراد
کار مبنی بر داده ها
مکانیسم
چهارده وظیفه مدیریت
بررسی چارهساز و تشخیصی
۹M در کیفیت
چهارده اصل
هفت ابزار آماری
(رمضانیان و اسماعیلپور، ۱۳۹۱، ۳۷؛ بهنقل از Shari, 2003, 11)
از مجموع تعاریف کیفیت به اختصار میتوان گفت:
- کیفیت را مشتری تعیین می کند و اغلب تغییرات غیرقابل پیش بینی هستند.
- کیفیت خلق ارزش با مشارکت مشتری است.
- یک کیفیت خوب باید بیش از انتظارات مشتری باشد.
میتـوان گفت؛ کیفیت مجموعه ای از مفاهـیم است که نشـان دهد، همه ارکان سازمان باهم کار می کنند Knowles and Ventus, 2011 , 11)).
با توجه به دیدگاه های مختلف درباره کیفیت در مجموع میتوان گفت؛ پنج نگرش راجع به کیفیت مطرح شده است، عبارتند از:
- نگرش غیرمحسوس (فلسفی): کیفیت عبارت است از یک پدیده بینقص و کمال مطلق. این نوع کیفیت را نمی توان اندازه گیری کرد، بلکه هنگام مواجه با آن میتوان آن را تشخیص داد.
- نگرش محصولگرا (معیارهای محصولگرا یا خدمتگرا): این نوع کیفیت بهعنوان موجودیت بخشی از محصول یا خدمت تعریف می شود. برای مثال، قدرت موتور بر حسب کیلووات یا میزان آزادی جای پا در هواپیما بر حسب سانتیمتر. این نوع کیفیت را میتوان با شاخص های روشنی اندازه گیری کرد.
- نگرش مصرفگرا (با توجه به نیـاز مشتری): کیفیت عبارت است از تأمین مـطلوب رضـایت مصرف کننده با شعار “درست مناسب مصرف”[۳۸]. این نوع کیفیت با احساس شخصی هر مصرف کننده اندازه گیری می شود.
- نگرش ساختگرا (دیدگاه تولیدی- فنی): کیفیت عبارت است از انطباق کامل مقادیر از قبل تعیینشده با مشخصات فرآورده یا خدمت.
- نگرش ارزشگرا (دیدگاه قیمت و نتیجه): کیفیت عبارت است از مقایسه ای از آنچه که به دست می آید، در مقابل قیمتی که برای آن پرداخت می شود (حاجیشریف، ۱۳۷۶).
۲-۱-۲ تئوری مدیریت کیفیت جامع[۳۹] وتحولات آن
مدیریت کیفیت از بدو پیدایش تاکنون دستخوش تغییراتی بوده است. تحولات تکنولوژیکی و تغییرات سلایق مشتریان و ضرورت توجه به خواست مشتریان و عرصه رقابت جهانی و … همگی تغییرات و اصلاحاتی در اصول TQM در پی داشت. خاصیت دینامیک TQM هماهنگی و تطبیق متناسب با تحولات است. در این بخش ابتدا تئوری مدیریت کیفیت و سپس تحولات در مدیریت کیفیت پرداخته می شود.
الف) تئوری مدیریت کیفیت جامع
اساس فلسفه TQM از تلاش های افرادی چون دمینگ، جوران و کرازبی به وجود آمده است. TQM مبتنی بر اصول دمینگ، یکی از پرکاربردترین سیستمهای کیفیت در دنیا است. ژاپن اولین جایی بود که سیستم کیفیت دمینگ را پیـاده کرد که این امر به صنایعی مثل؛ خودروسازی و الکترونیک کمک کرد، تا از رقبای آمریکایی خود بعد از جنگ جهانی دوم بهتر عمل کنند. TQM بر این فرض بناشده که موفقیت سازمان به برآورده کردن نیازهای مشتریان و بهبود مستمر محصولات و خدمات، بستگی دارد (رمضانیان و اسماعیلپور، ۱۳۹۱؛ بهنقل از Harrisson & Shirom, 1999).TQM بر بهبود روشهای ساختاری، زیرساختی، نگرشی، رفتاری و روششناختی راضی کردن مشتریان تمرکز دارد، با تأکید بر ثبات بهبود در کیفیت و ارتقای رقابتی (Zairi & Youseff, 1995). TQM با ساختار مدیریت سلسله مراتبی سنتی و مدیریت سبک X متفاوت است.TQM بر اساس مدیریت سبک Y است که فرض می کند، همه افراد یک انگیزه طبیعی برای پیشرفت کردن و بهبود دارند. ساختار مدیریتی در TQM منعطفتر و مسطحتر است. اختیار غیرمتمرکز بوده و کارکنان مشارکت زیادی دارند. مدیریت سنتی تأکید بر کنترل کیفیت پس از ساخت محصول دارد؛ ولی TQM بر بهبود کل سیستمهای مدیریت تأکید بیشتری دارد تا عملکرد فردی (رمضانیان و اسماعیلپور، ۱۳۹۱).
در دهه ۱۹۸۰، فیگنبام، مفهوم کنترل کیفیت جامع را مطرح نمود. ایده وی مشابه ایده دمینگ در تضمین کیفیت بود. در کنترل کیفیت جامع مدیریت عـالی سازمان از طریق اعمال قدرت تلاش می کند، تا تمام اجزاء را در بهبود دائمی کیفیت رهبری نماید (متقی و حسینزاده، ۱۳۸۳، ۴۳۰). وی عبارت کنترل کیفیت جامع را ابداع کرد و اهمیت مسئولیت کیفیت را گسترش داد، معتقد است همه افراد سازمان نسبت به کیفیت مسئولیت دارند (Evans & Lindsay, 2002, 144). مدیریت کیفیت فراگیر ابتدا در ژاپن توسعه یافت و منشأ و مبدأ آن را میتوان در نظریه ها و فعالیتهای بزرگانی همچون؛ دمینگ، کرازبی، ایشیکاوا[۴۰]، فیگنبام، جوران، دانست (مهدویمزده و جلالینائینی و متولیان، ۱۳۸۹).
مدیریت کیفیت فراگیر، سازمان را بهمثابه نظامی میداند که برای خدمت به مشتریان طراحی شده است. فرآیندها و فعالیتهای درون سازمان به یکدیگر پیوند خوردهاند و بر یکدیگر اثر میگذارند. برای برآورده ساختن نیازهای مشتریان، سازمان باید نظام را بهبود بخشد (فقیهی و رجببیگی بهنقل؛ از شولتز، ۱۹۹۱، ۲۰۳). این مدل (TQM ) بر اساس این تفکر بنا شده است که، صاحبان فرآیندها را برای ارتـقای عملکرد فرآیندها آماده و بسیج نماید و کارکنان نیز از قاعده سازمان با ارتقای عملکرد فرآیندهای کلیدی، با مدیران ارشد سازمان همگام و همراه شوند. برآیند دو حرکت از بالا به پایین و از پایین به بالا موجب دگرگونی و تحول اساسی و جهتدار در سازمان خواهد بود. تداوم این دو حرکت و حمایت آن دو از هم، به نهادینه شدن مدیریت جامع کیفیت خواهد انجامید. کیفیت، یک ماهیت چندگانه دارد. مدیریت کیفیت فراگیر مجموعه ای از اصول مدیریت را که بر بهبود کیفیت تمرکز دارند، بهعنوان نیروی محرکه در همه بخشهای وظیفه ای و در تمام سطوح شرکت ارائه می کند. این اصول عبارتند از:
۱- مشتری کیفیت را تعیین می کند و نیازهای مشتری اولویتهای اصلی هستند؛ مشتری نه تنها شـامل مشتریانی بیـرونی که از خدمات و محصولات سازمان بهرهمند میشوند، بلکه شامل مشتریان داخلی نیز می شود که در سازمان با یکدیگر در ارتباط متقابل بوده و خدماتی را ارائه می دهند.
۲- مدیریت ارشد باید رهبری کیفیت را برعهده داشته باشد؛