اگروفاء به عهد راعمل حقوقی بدانیم به نظرمیرسد داشتن سمت، شرط انجام عمل حقوقی می باشد.
برخی تصور کرده اند در صورتی وفاء به عهد محقق می شود که مدیون آنچه را که به عهده گرفته است انجام دهد و طلبکار نیز آن را قبول کند؛ به طور مثال اگر در قولنامه مالک تعهد کرده باشد تا خانه خود را به دیگری بفروشد اجرای این تعهد وقوع عقد بیع در دفترخانه اسناد رسمی صورت می گیرد و نیاز به ایجاب و قبول دارد.[۵۱]
با دیدن این مثال ها بعضی از نویسندگان پذیرفته اند که وفای به عهد جزءاعمال حقوقی است و با این عمل مدیون و طلبکار در اموال خود تصرف می کنند.[۵۲]
نظر مشهور در فرانسه وفاء به عهد را توافق یا قراردادی می داند که موضوع آن پایان دادن به تعهد و برائت مدیون است. در ایفاء دین صرف وصول طلب کافی نیست؛ بلکه باید برای دریافت طلب اهلیت تصرف داشته باشد.
اما فردگرایان معتقدند که همه روابط اشخاص در قالب قرارداد و تراضی انجام می گیرد، ولی نباید به این نتیجه برسیم که وفاء به عهد صرفاً در قالب ماهیت قراردادی و توافق و تراضی انجام می شود، بلکه در هنگام تشکیل قرارداد طرفین آزادی در انتخاب و تراضی و نفوذ انشاء دارند و بعد از اینکه قرارداد بسته شد، مدیون باید مالی را به دیگری واگذار کند یا کاری را انجام دهد و اگر مدیون بر اساس میل و رغبت به تعهد خود عمل نکند، قانون به اجبار و زور مدیون را وادار به وفاء به عهد می کند و همچنین سقوط تعهد هم نتیجه اجرای تعهد می باشد و هیچ ارتباطی به قصد انشاء و اراده طرفین ندارد و به طور مثال اگر طلبکار بدون دخالت مدیون به موضوع طلب دست پیدا کند وفاء به عهد و سقوط تعهد انجام شده است.
از سوی طلبکار نیز وضع به همین منوال است: پس از اینکه مدیون به عهد خود وفاء کرد دین خود به خود ساقط می شود و اراده طلبکار هیچ نقشی ندارد و آنچه اهمیت دارد این است که مدیون آنچه را که پرداخت می کند با موضوع دین و مفاد قرارداد مطابقت داشته باشد.
در تأیید این مطلب در ماده۲۷۳ ق.م. بیان شده است که اگر صاحب حق از قبول آن امتناع کند متعهد با تصرف دادن آن به حاکم یا قائم مقام آن بری می شود. بنابراین باید گفت که «وفاء به عهد» دو رکن اساسی دارد: ۱- وجود تعهدی که باید اجرا شود ۲- اجرا تعهد بر طبق مفاد قرارداد و تعهد خواه با اراده مدیون یا طلبکار باشد یا بدون اراده و آگاهی آنها.
در وفای به عهد اختیاری ممکن است توافقات مقدماتی درباره شیوه اجرای تعهد بین طرفین انجام شود، لکن انجام این توافقات لازمه وفای به عهد و در شمار ارکان آن نمی باشد پس اگر شخصی دینی را به اکراه گرفته باشد، اثر طبیعی آن سقوط تعهد می باشد. اثبات اکراه اماره «وجود دین» را که در اثر پرداخت به وجود آمده است از بین می برد[۵۳] ولی مجوز پس گرفتن مالی را که طلبکار به حق گرفته، نیست.
پس اشتباه نیز وفاء به عهد را ناروا نمی کند و اشتباه در صورتی موثر است که نشان دهد دینی وجود نداشته است.[۵۴]
لذا این نظرقوت می یابدکه وفای به عهدواقعه حقوقی است ولی گاه اجرای وفاء به عهد باید در قالب یک عمل حقوقی یا قراردادی باشد؛ به طور مثال اگر موضوع تعهد، تعهد به فروش مال باشد باید در قالب وقوع عقد بیع بین دو طرف اجرا شود[۵۵] و یا اینکه بابت وفای به عهد با توافق طلبکار حواله ای صادر گردد.[۵۶]
برخی حقوقدانان معتقدند ایفاء تعهد غالباً به صورت ایقاع لازم است اما به صورت عقد هم در می آید مانند حواله که ایفاء دین است.[۵۷]
حقوقدانان فرانسوی معتقدند ایفاء تعهد یک قرارداد است و نیاز به توافق متعهد و متعهد له دارد و در ادامه خود ایشان به این مطلب تاکید دارد که طلبکار نمی تواند از دریافت موضوع تعهد که به وسیله ثالث پرداخت می شود امتناع ورزد.[۵۸]
دکتر شهیدی معتقد است که تفاوتی بین ایفاء تعهد به وسیله ثالث و ایفاء تعهد به وسیله شخص متعهد وجود ندارد پس اگر متعهد له نتواند ازدریافت موضوع تعهد امتناع کند پس اراده او در تحقق وفاء به عهد موثرنمیباشد و این چیزی جزء ایقاع بودن وفاءبه عهدنیست پسوفاء بهعهدبهموجب قانون یا قرارداد برمتعهد بارمیشود، لکن متعهدله باید اهلیت داشته باشد؛ زیرا درماده۲۷۴ قانون مدنیایران و ماده۱۲۴۱ قانون مدنی فرانسه بیان شده است که اگر متعهد له فاقد اهلیت باشد ایفای تعهد به او فاقد اعتبار است.
لزوم اهلیت متعهد له از بابت تحقق وفای به عهد نمی باشد، بلکه تنها از بابت این باید متعهد له اهلیت داشته باشد تا صلاحیت تصرف در اموال خود را داشته باشد.
پس در مقام وفاء به عهد نیاز به توافق با متعهد له نمی باشد، ولی اگر متعهد در مقام وفاء به عهد مالی غیر از موضوع تعهد را به متعهد له تسلیم نماید ،پس آنچه را که به متعهد له تسلیم شده است غیر از تعهد قبلی است، بلکه تعهد جدیدی به وجود آمده که به نظر می رسد اراده متعهد له در این تبدیل تعهد لازم و ضروری است نه در ایفای تعهد.[۵۹]
گفتار سوم: شیوه های پرداخت توسط ثالث
ثالثی که اقدام به پرداخت محکوم به و تعهد نماید ،لزوماً این امر را از طریق پرداخت وجه نقد به دایره اجرای اسناد و یا احکام مدنی ، انجام نمی دهد ، بلکه ممکن است این کار به نحوه دیگری انجام گیرد. در این گفتار شیوه های پرداخت توسط ثالث را مطالعه می کنیم :
بند اول: پرداخت مستقیم به متعهدله
در مواردی که موضوع تعهد وجه نقد یعنی پول رایج کشور یا ارز کشور دیگری است و یا مال کلی است که دارای مصادیق و افراد متعدد است، ممکن است ثالث وجه یا ارز یا مصداقی از آن مال کلی را مستقیماً به خود متعهد له (طلبکار) پرداخت نماید. این پرداخت خارج از روند دادگاه و دایره اجرای احکام و اسناد و بدون مداخله آنها انجام می شود. این ساده ترین شکل پرداخت دین توسط ثالث می باشد. با توجه به اینکه ماده۲۶۷ قانون مدنی پرداخت دین از جانب غیر مدیون را جایز دانسته است، متعهد له حق ندارد از قبول آن امتناع کند و در صورت امتناع، ثالث نیز به مانند متعهد و به تجویز ماده۲۷۳ ق.م. می تواند به وسیله تصرف دادن آن به حاکم یا قائم مقام او پرداخت را انجام دهد. در این صورت به پرداخت اصطلاحا «ایداع ثالث» گفته می شود. در تعریف ایداع ثالث گفته شده است: «اگر شخص ثالث بدون اینکه در پرداخت دین دیگری ذی نفع باشد اقدام به پرداخت نماید متعهد له، مجاز به رد کردن این ایفاءتعهد توسط ثالث نمی باشد ولی اگر ثالث امتناع ورزد ثالث می تواند از جانب متعهد دین را به صندوق رسمی بسپارد و این سپران توسط ثالث را اصطلاحاً «ایداع ثالث» می نامند.»[۶۰]
بدیهی است در مواردی که پرداخت ثالث به دلایل قانونی صحیح نیست؛ مانند حالتی که مالی که ثالث قصد تسلیم دارد مصداق سالمی از کلی نیست یا صرفاً قسمتی از موضوع تعهد است، متعهد له می تواند بموجب مواد۲۷۷ و ۲۷۹ ق. م. از قبول آن امتناع کند.
نباید فراموش کرد پرداخت در خارج از دایره اجرای اسناد و واحد اجرای احکام مدنی دادگاه، چه توسط محکوم علیه و چه از طریق ثالث ، در صورتی در دایره اجراء پذیرفته می شود که متعهد له یا محکوم له نزد مأمور اجراء به پرداخت اقرار نماید یا مستند به سند منجز لازم الاجراء باشد .[۶۱]
بند دوم: پرداخت ثالث از طریق معرفی مال به دایره اجرا
ممکن است ثالث قصد پرداخت دین دیگری را بعد از صدور اجرائیه و در جریان اجرا داشته باشد، در اینصورت آیا محکوم له یا دایره اجرا (دادورز، مأمور اجرا، مسئول واحد ثبتی و یا دادگاه و بطور کلی مقامات اجرایی) حق دارند از پذیرش مال از ثالث خودداری کنند؟
ماده۳۴ قانون اجرای احکام مدنی مقرر نموده است: «همینکه اجرائیه به محکوم علیه ابلاغ شد، محکوم علیه مکلف است ظرف ده روز مفاد آن را به موقع اجرا بگذارد یا ترتیبی برای پرداخت محکوم به بدهد یا مالی معرفی کند که اجرای حکم و استیفاء محکوم به از آن میسر باشد و در صورتی که خود را قادر به اجرای مفاد اجرائیه نداند باید ظرف مهلت مزبور صورت جامع دارایی خود را به قسمت اجرا تسلیم کند و اگر مالی ندارد صریحاً اعلام نماید. هر گاه ظرف سه سال بعد از انقضاء مهلت مذکور معلوم شود که محکوم علیه قادر به اجرای حکم و پرداخت محکوم به بوده لیکن برای فرار از آن اموال خود را معرفی نکرده یا صورت خلاف واقع از دارائی خود داده به نحوی که اجرای تمام یا قسمتی از مفاد اجرائیه متعسر گردیده باشد به حبس جنحه ای از شصت و یک روز تا شش ماه محکوم خواهد شد.
تبصره: شخص ثالث نیزمیتواند به جای محکوم علیه برای استیفای محکوم به مالی معرفی کند.»
ماده۲۴ آئین نامه اجرای اسناد لازم الاجرا نیز مقرر نموده: «ثالث می تواند مال خود را برای اجراء اجرائیه معرفی کند، در اینصورت پس از بازداشت از طرف اجرا معرفی کننده حق انصراف ندارد.» تبصره ماده۳۴ قانون اجرای احکام مدنی نیز مقرر می دارد:« شخص ثالث نیز می تواند بجای محکوم علیه برای استیفاء محکوم به مالی معرفی کند.»
موارد فوق الذکر در واقع مصداقی از قاعده کلی موضوع ماده ۲۶۷ ق.م. می باشد. [۶۲]
با توجه به مراتب فوق به نظر می رسد محکوم له یا متعهد له و مقامات اجرا کننده رأی یا سند حق ندارند از پذیرش مال موصوف خودداری کنند، البته مواد۲۵ و ۱۰۰ آئین نامه فوق الذکر در خصوص اجرای اسناد لازم الاجرا فرضی را پیش بینی کرده است که متعهد له می تواند از مال معرفی شده توسط ثالث صرفنظر نموده و مال دیگری از اموال محکوم علیه را جهت بازداشت و اجرای سند از محل آن معرفی نماید، تو گویی قانونگذار رضایت متعهدله را برای پرداخت موضوع سند اجرایی از سوی ثالث ضروری می داند، لکن باید از این شبهه چشم پوشی کرد؛ چون ماده موصوف به طور مطلق حق تبدیل مال بازداشت شده بابت اجرای سند را به مال دیگری که از جهت فروش آسان تر باشد، به تقاضای متعهدله پیش بینی کرده است؛ خواه مال بازداشت شده از سوی ثالث معرفی شده باشد یا از سوی متعهد و از محل اموال خود او و در این خصوص ثالث بودن معرفی کننده مال خصوصیتی ندارد. این ماده مقرر می دارد:« معرفی مال از طرف بدهکاریاثالث مانع ازتقاضای بازداشت معادل آن از اموالی که قبلاً بازداشت شده است رفع بازداشت می شود، این تقاضا ازطرف متعهد له فقط برای یک مرتبه تا قبل از انتشار آگهی مزایده پذیرفته خواهد شد.»
ماده۱۰۰ آئین نامه فوق الذکر نیز حکم ماده۲۵ را تکرار کرده است :« در هر مورد که از طرف متعهد یا ثالث مالی در قبال دین معرفی و بازداشت شود متعهد له می تواند تا قبل از قطعیت ارزیابی مال دیگری برای استیفای طلب خود معرفی کند مشروط به اینکه وصول طلب از این مال آسانتر باشد در این صورت مال معرفی شده بازداشت و ارزیابی می شود و معادل آن از اموال بازداشت شده سابق رفع بازداشت به عمل می آید. ……» ماده۵۳ قانون اجرای احکام مدنی نیز حکم مشابهی را در خصوص اختیار محکوم له برای تبدیل مال توقیف شده پیش بینی کرده است، اگر چه ظاهراً راجع به تبدیل مال توقیف شده از محکوم علیه است لکن به نظر می رسد شامل تبدیل مال معرفی شده از سوی ثالث نیز می باشد.
درتأکید به آنچه درباره عدم رضایت متعهدله درخصوص پذیرش پرداخت ازسوی ثالث یا معرفی مال ازجانب ثالث گفتیم، میتوان به حکم مقرردر ماده۲۶ آئین نامه فوق الذکر اشاره کرد،این ماده اعلام داشته: « در صورتی که مال به آسانی قابل فروش باشد نمی توان آنرا به مال دیگری تبدیل کرد مگر به رضای ذینفع.»
همچنین طبق قواعدعمومی پرداخت، مخصوص ماده۲۶۷ ق.م. اجازه و اذن محکوم علیه و متعهد سند اجرایی نیزبرای پرداخت ضروری نیست . حتی برخی ازنویسندگان، البته بدون ارائه استدلال خاصی، معتقد در این حالت عدم اذن قبلی محکوم علیه مانع رجوع بعدی ثالث پرداخت کننده به محکوم علیه نمی باشد.[۶۳]
مطلب دیگری که پرداختی به آن در اینجا ضروری است، اینست که لازم نیست ثالث مال خود را بالمباشره جهت اجرای حکم یا سند ذمه ای معرفی نماید بلکه ممکن است بموجب وکالتنامه ای این اختیار را به متعهد سند ذمه ای یا محکوم علیه تفویض نماید و متعهد به وکالت از ثالث مال او را جهت پرداخت دین و ایفاء تعهد یا استیفاء محکوم به خود معرفی نموده و اختصاص دهد.[۶۴]
ماده۲۳ آئین نامه اجرای مفاد اسناد لازم الاجرا قبل از اصلاحات شهریور ماه سال۱۳۸۷ به ترتیب فوق تصریح کرده بود:« … معرفی مال ثالث به توسط مدیون سند وکالتاً از جانب مالک در صورت دلالت صریح وکالتنامه رسمی بر این امر منعی ندارد، در این صورت پس از بازداشت مال، موکل حق ندارد تقاضای استرداد مال مورد بازداشت را بنماید.»
این قسمت از ماده فوق الذکر در اصلاحات سال۱۳۸۷ حذف شده است، لکن با توجه به اینکه حکم مذکور مطابق قواعد عمومی و عمومات قانون در باب وکالت می باشد، بدون تصریح و نص خاص نیز می توان به جواز این امر حکم داد.
ذکر این نکته ضروری استکه پرداخت محکوم به و ایفاء تعهدموضوع سنداجراییممکناستاز طریق معرفی مال به غیرجنس محکوم به یاموضوع تعهدباشد؛ برای مثال شخصی به پرداخت مبلغی وجه نقد محکوم شده یاموضوع سند اجرایی پرداختمبلغی وجهنقدبه متعهدله میباشد و ثالث به جای وجه نقد مالی دیگری ازقبیل مالغیرمنقولیاخودرو یا …. را جهت استیفاء محکوم به یا متعهد به از محل آن به دایره اجرای دادگاه یا واحد ثبتی معرفی می نماید. در این صورت دایره اجرا اقدام به فروش مال موصوف و تبدیل آن به وجه نقدوسپس به پرداخت وجه موضوع اجرائیه از محل آن به محکوم له یا متعهد له می نماید که ترتیبات آن در مواد۴۹ قانون اجرای احکام مدنی و مواد۲۴ آئین نامه اجرای اسناد لازم الاجرا پیش بینی شده است.
با توجه به مراتب فوق، لازم نیست ثالثی که قصد پرداخت دین دیگری در روند اجرای احکام مدنی یا اجرای اسناد لازم الاجرا را دارد، لزوما عین محکوم به یا مصداقی از آنرا به دایره اجرا تحویل نماید، بلکه می تواند مال دیگری جهت فروش و تبدیل آن به وجه نقد و وصول محکوم به از محل آن معرفی نماید.
بند سوم: پرداخت ثالث از طریق پرداخت طلب توقیف شده نزد شخص ثالث
مواد۸۷ الی۹۸ قانون اجرای احکام مدنی و مواد۷۴ الی۸۴ آئین نامه اجرای مفاد اسناد لازم الاجرا توقیف طلب محکوم علیه و متعهد نزد شخص ثالث و وصول و استیفاء محکوم به و تعهد از محل وجوه موصوف را پیش بینی کرده است. اگر محکوم علیه یا متعهد از شخص ثالثی طلبکار باشد و این دین را قبول داشته باشد باید به دستور مرجع اجرا از پرداخت وجوه موصوف به محکوم علیه یا متعهد سند اجرایی خودداری کرده و وجه را به حساب دایره اجرا پرداخت نماید. در این صورت ذمه او در برابر طلبکارش (محکوم علیه و متعهد سند اجرایی) بری می شود و محکوم به و تعهد نیز بدین ترتیب استیفاء می گردد.[۶۵]
سوال اینست که آیا این ترتیب مصداق از قاعده پرداخت دین توسط ثالث محسوب و از آثار و احکام آن تبعیت می کند؟
در یک نگاه سطحی چنین به نظر می رسد در این حالت نیز ثالث دین دیگری می کند، لذا این نوع پرداخت نیز مشمول همان احکام و آثار می باشد، لکن با کمی دقت معلوم می شود ماهیت توقیف طلب نزد شخص ثالث و پرداخت وجه یا مال موصوف به دایره اجرا از سوی ثالث چیز دیگری است. در پرداخت دین توسط ثالث، ثالث دین دیگری را از محل اموال و دارایی خود پرداخت می نماید در حالیکه درتوقیف طلب نزد ثالث آنچه اتفاق می افتد پرداخت محکوم به یا تعهد از محل مالی از اموال خود متعهد و محکوم علیه می باشد که نزد ثالث می باشد. بعلاوه بر خلاف تأسیس حقوق پرداخت دین توسط ثالث، که ثالث پرداخت کننده در این پرداخت اختیار کامل دارد و به تشخیص و انتخاب خود اقدام به پرداخت دین دیگری می کند، در توقیف طلب نزد ثالث، ثالث اختیاری در پرداخت یا عدم پرداخت ندارد و به حکم مواد فوق الذکر در پرداخت وجهی که از محکوم علیه در نزد خود دارد ملزم و مجبور می باشد.
با توجه به مراتب فوق الذکر آثاری که قانونگذار بر این ترتیب پرداخت مترقب کرده است هیچ شباهتی به پرداخت دین توسط ثالث ندارد و ماده۸۹ قانون اجرای احکام مدنی اثر این پرداخت را پرداخت دین، خود محکوم علیه (طلبکار از ثالث) تلقی کرده است:« … این سند به منزله سند تأدیه وجه یا دین یا تحویل عین معین از طرف شخص ثالث به محکوم علیه خواهد بود.»
گفتار چهارم: انصراف ثالث از ایفاء تعهد یا پرداخت محکوم به
گاه پیش می آید ثالثی که موضوع سند اجرایی یا محکوم به و یا دین دیگری را پرداخت نموده از کرده خود پشیمان شده و تقاضای استرداد وجه یا مال پرداخت شده را دارد، آیا چنین خواسته ای قابل اجابت است؟
با بررسی در مقررات خاص و با مراجعه به قواعد کلی حاکم این نتیجه به دست می آید که باید بین دو حالت قائل به تفکیک شد:
فرض اول ، راجع به حالتی است که ثالث دین یا تعهد یا محکوم به را به طلبکار، محکوم له یا متعهدله سند اجرایی مستقیماً پرداخت نموده یا به صورت وجه نقد به حساب اجرا واریز شده است. در این صورت ثالث پرداخت کننده حق انصراف ندارد و پرداخت اثر نهایی خود را به محض پرداخت بجا خواهد گذاشت. اگر قرار است پرداخت ثالث موجب قائم مقامی او از طلبکار بشود، به محض پرداخت به ترتیب فوق این اثر محقق خواهد شد و اگر قرار است پرداخت موجب سقوط دین گردد، به محض پرداخت به ترتیب فوق الذکر این اثر حاصل خواهد شد و دین ساقط و ذمه متعهد و محکوم علیه (بدهکار) بری خواهد شدو انصراف ثالث پرداخت کننده نمی تواند موجب مشغولیت مجدد ذمه متعهد و محکوم علیه گردد. این امر حتی با رضایت محکوم له یا متعهد له سند اجرایی نیز میسور نیست؛ چون دینی که ساقط شده دوباره قابل احیاء نیست و توافق در این باره می تواند موجب ایجاد دین جدید و رابطه حقوقی جدیدی باشد.
فرض دوم، راجع به حالتی است که ثالث به جای پرداخت عین محکوم به یا موضوع سند ذمه ای مالی غیر از محکوم به را به دایره اجرا جهت فروش و استیفاء محکوم به از محل آن معرفی می نماید که در اینصورت ابتدا مال بازداشت و سپس به فروش گذاشته می شود و از محل حاصل فروش طلب یا محکوم به پرداخت می گردد. در این حالت شخص ثالث با حضور در اجرای احکام مدنی، ملک معین متعلق به خودش را معرفی کند تا با رعایت تشریفات و برابر قانون اجرای احکام مدنی به فروش رفته و محکوم به یا وجه حاصل از فروش ملک به محکوم له پرداخت شود و بدین ترتیب دادگاه متعرض محکوم علیه نشده، آیا شخص ثالث متعاقبا می تواند اعلام نماید که از تصمیم خود پشیمان شده و تمایلی به پرداخت شدن محکوم به از محل فروش ملک خویش ندارد؟ بر این پشیمانی شخص ثالث چه آثار حقوقی مترتب می شود؟ آیا اجرای احکام مکلف به آزاد کردن ملک شخصی ثالث می باشد یا خیر؟ اکثریت و اقلیت قضات دادگستری ساری در نشست قضایی دادگستری ساری در بهمن ماه۱۳۸۷ در این باره به شرح ذیل اظهار نظر کرده اند:[۶۶]
نظر اکثریت: « با استناد به تبصره ماده۳۴ قانون اجرای احکام مدنی و ماده۲۶۷ قانون مدنی شخص ثالث می تواند مال خود را برای وصول محکوم به معرفی نماید ولی در مورد اینکه آیا شخص ثالث می تواند پس از معرفی مال خود از این اقدام خود پشیمان شود و مال خود را پس بگیرد به نظر می رسد که شخص ثالث هم مثل خود محکوم علیه حق پس گرفتن مالی را که برای وصول محکوم به معرفی کرده ندارد و تنها در شرایط خاصی می تواند مالی دیگر را به جای مال توقیف شده معرفی کند.
برای توجیه این نظر می توان استدلال ذیل را بیان کرد:
۱- در تبصره ماده۳۴ قانون اجرای احکام مدنی به شخص ثالث این اجازه را داده است که مال خود را برای وصول محکوم به معرفی نماید که یک اراده یک جانبه از ناحیه ثالث است پس آثاری که بر محکوم علیه در معرفی مال خود بار می شود در مورد شخص ثالث نیز اعمال می شود، پس چون محکوم علیه پس از معرفی مال خود حق عدول را ندارد پس شخص ثالث هم حق عدول ندارد.
زمین و چگونگی (وسعت و شکل قطعات ) آن تعیین کننده فرم مسکن است در واقع این شکل زمین است که به معمار خط اصلی را میدهد که چگونه طراحی کند به بیان واضح تر میتوان گفت فرم هر ساختمان تحت تاثیر مستقیم شکل زمین آن ساختمان است . هم چنین نیروی انسانی ، تعیین کننده کیفیت ساخت و ساز بوده و منابع مالی بر کیفیت و چگونگی ساخت وساز و چگونگی استفاده از مصالح و نوع آن موثر است به منظور کنترل صحیح عوامل فوق در سه رأس مثلث و برقراری ارتباط مابین آنها ، مدیریت و کنترل صحیح و قوانین مدون مورد نیاز است ، هماهنگی تمامی این عوامل موجب رسیدن به فرم مطلوب مسکن و بالا بردن سطح کیفی می شود (http://culture,aruna.ir) .
۲-۶-۴.استحکام مسکن
از آنجایی که عواملی مانند شیوه طراحی مهندسان و محاسبه و اجرای سازه و رعایت اصول و مسائل فنی نقش تعیین کننده ای در تامین ایستایی و استحکام ساختمان بر عهده دارند لذا میبایست همواره مدنظر مهندسان و معماران باشد ، به همین جهت لزوم بررسی ژئوتکنیکی ، بررسی مصالح ساختمانی مقاوم ، شناسایی گسلهای موجود ، شیوه مقاوم سازی سازه و مصالح و لزوم تجدید نظر در آیین نامه ها و مقررات ، کاملا محسسوس است . علاوه بر مسائل فوق ، با آشنایی مهندسان به تکنیک های مقاوم سازی مدرن و به روز کردن اطلاعات مهندسان ، میتوان الگوهای مقاوم ، ارزان و مناسب طراحی نمود ( دهقان ،۴۵:۱۳۸۲) .
۲-۷.جایگاه مسکن روستایی در توسعه پایدار روستایی
توسعه پایدار توسعهای است که زندگی روستا را بهبود می بخشد و زمینه های لازم را برای رشد جوامع روستایی فراهم می کند . روند رو به رشد مهاجرت روستایی به شهر موجب خالی شدن روستاها از سکنه شده است در نتیجه بناهای موجود در روستاها دچار تخریب و نابودی می شود ، ازسوی دیگر آسیب پذیری بالای سکونتگاه های روستایی در برابر سوانح طبیعی موجب ایجاد خسارت های جانی و مالی فراوانی به این مناطق شده است که همین موضوع در مهاجرت روستاییان بی تاثیر نبوده است . رشد فرهنگ شهرنشینی اثرات ناهنجار خود را بر ساختار مجتمعهای زیستی روستایی کشور وارد کرده است و ابعاد کمی و کیفی استقرار انسان و واحدهای سکونتی را دگرگون ساخته است .مسائل فوق موجبات به مخاطره افتادن بخش بزرگی از نظام تولیدی کشور بر پایه کشاورزی و تولیدات صنایع وابسته به آن را به دنبال دارد ، ضرورت توجه بیش از پیش را به احیاء مجتمع های زیستی را می رساند که جبران آن یا میسر نخواهد بود یا هزینه هنگفت و توان فراوانی برای بهبود آن باید صرف شود. رسیدگی به کالبد روستا و بهبود بخشی فضایی زیست محیطی روستایی بخش کوچکی از مجموعه اقدامات عملی در زمینه توسعه روستایی است ، بدین ترتیب توجه به مجتمعهای زیستی روستایی که مسکن از مهمترین عناصر آن به شمار می رود از اهمیت ویژه ای برخوردار است و برای حفظ ساختارها و پایه های سکونتی روستاییان و ماندگاری آن در مکان و حفظ فرهنگ و نظام معیشتی و تولیدی آن باید پژوهشهای فراوانی انجام پذیردو بر پایه دستاوردهای پژوهشی علمی در روستاها بکار گرفته شود(بنیاد مسکن انقلاب اسلامی ،۸۱:۱۳۸۰). نقش اسکان پایدار و تامین مسکن مناسب برای مردم در روند توسعه بسیار اهمیت دارد پس مسکن پایدار روستایی را میتوان یکی از شاخصهای مهم در توسعه و عمران روستایی محسوب نمود و از این جهت شناخت ویژگی های مسکن روستایی و روش های تامین آن اهمیت پیدا میکند . با توجه به تحولاتی که سالهای اخیر در جوامع روستایی کشور بوجود آمده است پرداختن به مقوله مسکن در توسعه پایدار روستایی بطوری که دربرگیرنده تمام ویژگیهای یک معماری تمام عیار باشد ، اهمیت خاصی می یابد . برای رسیدن به نتایج کاربردی از جهات مختلف چون اقتصاد ، فرهنگ ، معماری ، سازه و…….به مسکن روستایی باید توجه کرد. در اجرای سیاست های جدید ملهم از نگرش توسعه پایدار فقدان نیروهای کارآمد و آموزش دیده ، از مهم ترین مسائل موجود در سر راه این مسئله در مناطق روستایی است. که نیاز به آموزش و مسئولین بومی بیش از پیش احساس میگردد، آموزش شیوه های مناسب در مورد توسعه پایدار مسکن روستایی بقدری اهمیت دارد که اگر بگوییم فقدان آن دستیابی به مسکن مناسب روستایی را ناممکن می سازد، حداقل میتوانیم بگوییم طی این فرایند را بسیار مشکل و طولانی خواهد نمود بنابراین اصلاح ساختار آموزشی و ترویج در جوامع روستایی و انطباق آن بر اساس نیازها و نحوه زندگی مردم باید مورد توجه قرار گیرد و به عنوان یک راه حل ریشهای ، به افزایش روستاییان و ارتقای مهارتهای فنی آنها توجه گردد.
یکی از مسایلی که به شدت توجه همگان را به خود معطوف داشته مسکن و توسعه پایدار آن و همگام با آن توسعه انسانی است . درچنین استراتژی استفاده بهینه از منابع و امکانات ، بدون تباهی آنها مد نظر قرار میگیرد. یکی از عوامل توسعه انسانی تامین مسکن مناسب با شئونات انسان است ، بدون اینکه منابع طبیعی و زیست محیطی دچار تخریب گردند. برنامه ریزی تهیه مسکن باید به صورتی طراحی گردد که علاوه بر تامین مسکن مناسب متغیرهای اصلی زیست محیطی نیز در آن محفوظ شود( چپرلی ،۱۳۸۶: ۱۴-۱۲) .
۲-۸.عوامل موثر بر پایداری مسکن روستایی
مسکنسازی به عنوان جلوه فیزیکی فرهنگ اجتماعی امری پویا است . تغییر شکل خانه سازی پاسخ ناگزیر به نیازهای متغیر انسان است که برای متغیرهای اجتماعی و اقتصادی رخ میدهد . همان طور که در سراسر جهان مشاهده شده خانوارها به مسکن با کیفیت در تمام دوران زندگی خود نیاز دارند . تغییر شکل مسکن خواه با کوچ کردن ، خواه با اصلاح یا ترکیبی از هر دو به قصد کسب رضایت ساکنان آن میباشد (Chokor,2005:3). بر اساس ویژگیهای شناخته شده عوامل رفتاری ، فرهنگی ، اجتماعی – اقتصادی و محیطی باعث تغییر در شکل مساکن در مناطق روستایی میشود . بنابراین میتوان گفت مسکن سازی در مناطق روستایی در ارتباط با محیط فیزیکی و پیشرفت اجتماعی - اقتصادی و همچنین مقدمات فرهنگی ایجاد و توسعه یافته است (sultana,1993:11) .همچنین به گفته اسپنسر[۵] پایداری مسکن تابع عواملی چون مصالح مختلف موجود در محیط طبیعی ، نوع و سطح فعالیت اقتصادی ، ترکیب اجتماعی جمعیت و محیط فرهنگی حاکم می باشد و هدفهای مشخص اقتصادی ، دینی و اجتماعی نیز در شکلگیری آن موثر واقع می شوند(spencer,1995:22) مدیریت ساخت و ساز روستاها جزء سنت زندگی روستایی است که در بطن آن شیوه های ساخت به تکامل رسیده و در نهایت سازنده روستایی را مشرف بر معماری ساخت متناسب با محیط و هم سو با نوع مصالح ساختمانی بومی نموده است . در این نوع معماری مصالح به خوبی با هم تلفیق و در هم گره خورده و بدنه ساختمان را به صورت یک توده مقاوم شکل میدهند .این پیروی از شیوه های پیشینیان مبتنی بر تجربه بوده در حالی که شیوه های جدید نخست جنبه آزمایشی دارد که اگر با محیط طبیعی و عوامل فرهنگی منطبق شود می تواند دوام یابد( Phillips,1982:878). با توصیفات میتوان گفت تغییرات در طراحی و ساخت و ساز مساکن به ویژه مسکن روستایی بدون بازنگری رابطه متقابل سازمان فضایی و شیوه زندگی امکان پذیر نمی باشد(Ahmed,1997:68) .
۲-۹. شاخص ها ی تبیین کننده توسعه پایدار و توسعه پایدار روستایی
شاخص سازی یکی از فعالیت های مهم در ارزیابی های مختلف است که فواید بسیاری دارد(افتخاری و بدری ،۱۳۸۳:مقدمه مترجمین ) . تاکنون اصطلاح شاخص ( INDEX ) در آثار و ادبیات آماری به طور مکرر به کار برده شده ، اما معنی و مفهوم آن به طور دقیق تعریف نشده است . شاخص در فرهنگهای لغت به معنی نشانگر یانمودارو نماینده ، تعریف شده است . شاخص ها ، آماره های فردی یا ترکیبیاند که ویژگیهای مهم یک سیستم نظیر آموزش ، بهداشت یا اقتصاد را منعکس میکنند . برنامه توسعه سازمان ملل در گزارش توسعه انسانی خود تاکید میکند که ؛ یک شاخص ، نشان یا علامتی است که به ما کمک میکند تا تغییرات را برحسب کمیت ، کیفیت و بهنگامی آنها اندازه گیری کنیم به عبارت دیگر شاخص بیان آماری پدیده هاست که امکان مقایسه و ارزیابی پدیده ها را در زمانها و مکان های مختلف فراهم میکند و امکان پیش بینی ، سیاست گذاری ،تصمیم گیری و برنامه ریزی را در حوزه های مختلف برای سازمانها و افراد فراهم می نماید. بنابراین هدف از تنظیم شاخصها ، شناخت کمی و دقیق شرایط موجود در یک مقطع زمانی و تصویر روندها و دگرگونی هایی است که در طی ساها در جامعه مورد نظر صورت می گیرد (آسایش ،۴۱:۱۳۷۵) . از دیدگاه برنامه ریزی و توسعه منطقهای هدف نهایی از تدوین شاخصها ،در اختیار قراردادن ابزارهای عینی برای طرح ریزی و برنامه ریزی کاربرد فضا در سطح سرزمین در راستای تامین رفاه انسانها ،بالا بردن کیفیت زندگی ،توجه به کیفیت محیط زیست و جلوگیری از آلودگی و تخریب محیط و آمایش بهینه سرزمین است . به نظر میرسد همین که یک درک روند ، ناهنجاریهای بیشتری در ساختار کالبدی ، فضایی روستایی را می رساند که جبران آن یا میسر نخواهد بود یا هزینه هنگفت و توان فراوانی برای بهبود آن باید صرف شود (بنیاد مسکن انقلاب اسلامی ،۸۱:۱۳۸۰) . با توجه به اهمیت روستاها و نقش تعیین کنندهای که در توسعه اقتصادی ، اجتماعی و امنیت ملی ایفا مینمایند تامین مسکن مناسب در آنها و برطرف نمودن مشکلات موجود در این زمینه خصوصا تامین استحکام و رفع آسیب پذیری آنها از موضوعاتی است که اهمیت خاصی می یابد (سرتیپی پور ،۵:۱۳۸۴) . بنابراین رسیدگی به کالبد روستا و بهبود بخشی فضایی زیست محیطی روستایی بخش کوچکی از مجموعه اقدامات عملی در زمینه توسعه روستایی است . بدین ترتیب توجه به مجتمعهای زیستی روستایی که مسکن از مهمترین عناصر آن به شمار می رود از اهمیت ویژه ای برخوردار است .
۲-۱۰.اصول طراحی مسکن پایدار روستایی
استفاده از مواهب طبیعی ، منجر به زیستی پایدار با کمترین آسیب به نظام طبیعت خواهد شد بطوریکه از آثار به جامانده از معماری و شهرسازی کشورمان پیداست که چگونه مردم با همراهی و سازگاری با نظام آفرینش توانسته اند بدون نابود کردن منابع طبیعی و بدون اتلاف انرژی و متناسب با تکنولوژی زمان ، محیط و زندگی خود را شکل دهند و از مواهب خلقت بهره مند گردند . انسان امروزه با ساخت مسکن نامناسب با شرایط طبیعی و با زیاده روی در مصرف انرژی و سوخت های فسیلی پایان پذیر و ذخایر نسلهای بعد از خود ، ضمن مصرف بیش از حد باعث تباهی منابع طبیعی و آلودگی محیط زیست خود شده است . مسکن و توسعه پایدار امروزه در محافل علمی جهان هموراه مورد بحث و بررسی بوده است . حفظ منابع طبیعی ، عدم آلودگی محیط زیست حداقل مصرف انرژی های فسیلی و همزیستی با شرایط طبیعی و اقلیمی از طریق تدابیر معماری و شهرسازی از موارد مهم در طراحی و ساخت مجتمع های زیستی بوده و باید مورد توجه توسط طراحان و مجریان قرار گیرد . مساکن نمی توانند به تنهایی یک محله پایدار در سه بعد اقتصادی ، اجتماعی و اکولوژیکی تقسیم بندی شدهاند که در زیر توضیح داده شده است :
۲-۱۰-۱.موارد اکولوژیکی
۲-۱۰-۱-۱.مسکن پایدار و طراحی منظر
در مسکن پایدار مجاورت با طبیعت دارای فواید بی شماری برای سلامتی جوامع ، آسایش و سازگاری بصری دارد بطوریکه منظر یک درخت یا ششنیدن صدای پرندگان اثر خوبی بر آرامش ساکنین میگذارد و طبیعت به خودی خود بر تداوم زندگی تاکید میکند . آب هسته مرکزی زندگی است ، از این رو دلیلی بر پرداخت این عنصر در طراحی منظر است . همچنین آب مقیاس کمی و کیفی ای را مقرر میکند که میتواند اطلاعاتی را در روند اکولوژیکی بدهد (Gauzin,2000:18) . درختان اطراف ساختمان میتوانند مسکن را از تابش مستقیم نور خورشید محافظت کنند و با تبخیر سطحی برگهایشان ، دمای محیط را کاهش دهند و نهایتا یک فضای حفاظت شده و مناسب را برای ساکنان داخلی ساختمان ایجاد نماید (زاهدی ،۱۱۷:۱۳۸۵) .
۲-۱۰-۱-۲.مسکن پایدار و اقلیم
انسان همواره در طول تاریخ سعی مینماید به منظور ایجاد سرپناهی امن برای سکونت ، آنرا با محیط پیرامون خود هماهنگ سازد تا بتواند شرایط مناسبی برای ادامه حیات خویش ایجاد کند و درحقیقت شرایط جغرافیایی ، اقلیمی نیز در شکل گیری این فضای زیست ، دخالت مستقیمی دارند . در ایران به علت دارا بودن ، چهار اقلیم متفاوت گرم و مرطوب ، گرم و خشک ، معتدل و مرطوب و سرد ، معماریهای متفاوتی ( به ویژه در طراحی مسکن بومی ) هماهنگ با اقلیم بوجود آمده در چنین فضاهای ساخته شدهای ، بکارگیری مصالح بومی که کمترین تاثیر نامطلوب را دارند و همچنین کاهش میزان انرژی مصرفی با بهره گرفتن از مصالح محلی ، موجب پایداری محیط زیست و افزایش دوام بناها گردیده است . موضوع اقلیم معماری یکی از موضوعات جالب در مطالعات مربوط به نقش عوامل آب و هوایی بر مسکن و فضای زندگی انسان است . معماران در زمان های گذشته بر اثر تجربه ، اثرات باد و آفتاب و باران را بر مساکن و بناها موثر میدانستهاند و روش های جالبی نیز برای کاهش اثرات نامطلوب این عوامل ارائه دادهاند . در معماری معاصر تغییراتی که با توجه به معیارهای زیست اقلیمی و پایداری پدید می آید، هر روز اهمیت بیشتری مییابد . در واقع بومشناسی ساختمان بر قابلیتهای ساختمان برای تلفیق عوامل محیطی و جوی و تبدیل آنها بصورت کیفیتهای فضایی و آسایش فرم تاکید دارد (Gauzin,2000:29) .
۲-۱۰-۱-۳.مسکن پایدار و حفاظت از منابع آبی
یکی از اصول مهم در طراحی مسکن پایدار حفاظت از منابع آبی است . محافظت از منابع طبیعی آب عامل اصلی رسیدن به توسعهای پایدار است . به دلیل آنکه در مسکن سازی بیش از ۵۰ درصد از کل تقاضای عمومی آب میشود ، بدیهی است که بهره بردای از طرحها و پیشبرد مدیریت در راستای کمک به صرفه جوییها امری سودمند است . آب جزء اصلی تشکیل دهنده و بنیادین زندگی و شاخصی مهم در کیفیت زندگی است اگر چه بطور معمول در خانه ها هدر می رود . آب در آینده همچون نفت منبع ارزشمندی خواهد شد . اصول زیادی را برای حفظ آب همانند آنچه برای حفظ انرژی در نظر گرفته می شود باید در طراحی مسکن بکار برد و حلقه های بازیافتی باید مورد توجه قرار گیرند (Harris,2000:16) تا مصرف آب به حداقل برسد .
۲-۱۰-۱-۴.مسکن پایدار و پیوند با طبیعت
طبیعت دستاورد بهترین معمار یعنی خداوند است و اغلب برای معماران بهترین سرچشمه الهام بوده است . بشر در طول تاریخ از هنگامی که سرپناه ، مسکن ،محیط زیست و یا هر نوع فضایی راساخته و مورد بهره برداری قرار داده ، همیشه عوامل طبیعی در این ساختار یک اصل مهم و اساسی برای او بوده اند . معماری انسان در این دوران تاریخی آگاهانه دو موضوع فرم و عملکرد را آشکارا در بر داشته است . بکارگیری فرم های طبیعی در معماری ، نشانه گرایش انسان به آثار خلقت و تاثیرات آن است . از سوی دیگر فرمهای طبیعت در گذشته از نقش موثرشان چه در زمینه عملکردی و چه در باب زیبایی ، از احترام و تقدس در فرهنگ ها و اقوام ملل مختلف برخوردار بودهاند . طبیعت همیشه در همه جا حاظر و طبقه بندی ناپذیر و به مثابه ابزاری بسیار قدرتمند در طراحی و انتخاب مصالح مسکن است ( زاهدی ،۳۵:۱۳۸۵) .
۲-۱۰-۲.موارد اجتماعی
۲-۱۰-۲-۱.مسکن پایدار و فرهنگ ساکنین
مردم و رفتارهای آنان بخشی از سیستم محیط های مسکونی میباشند ، به طوری که رفتار و محیط را نمیتوان از یکدیگر جدا فرض نمود . رفتارهای انسانی همواره دربستر محیط شکل میگیرند و نمی توان بدون در نظر داشتن تاثیر محیط ، شرایط رفتاری را مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار داد . بنابراین طراحی باید با تکیه بر دانش چگونگی تعامل انسان با محیط به نتیجه برسد . هدف از طراحی محیط ، تنها بر محور بیابانهای زیبایی شناسانه قرار نمیگیرد بلکه طراحان معمولاً از طریق ادراک موضوع طراحی ، تشخیص مسائل و ارائه راه حلها ، طرحی را به نتیجه میرسانند که نه تنها به نیازهای کیفی کاربران پاسخ میگوید بلکه محیطی زیبا نیز خلق مینمایند . بنابراین هدف طراحی ، خلق محیطی با اجزایی نظیر قرارگاه های رفتاری و مبلمانهایی است که همه آنها متناسب با نیازهای رفتاری ، انتظارات ، توقعات و نیازهای کیفی کاربران متناسب قرار میگیرند. این بدان معناست که محصول چنین تلاشی باید بر اساس شناخت ویژگی کاربران یعنی فرهنگ آنان باشد، تا بتواند به نیاز آنان پاسخگوید . فرهنگ میتواند نقش متفاوت خود را از طریق سازو کارهای متفاوت ایفا نماید . تمایل یا عدم تمایل به معاشرت و تعامل با خویشاوندان ، یا با افراد غریبه به فرهنگ اجتماعی وابسته میگردد هدف اصلی مسکن ایجاد محیطی سازگار و منطبق بر روش زندگی انسان است ، به بیان دیگر علاوه بر تامین نیازهای شخصی باید نیازهای کیفی و نیازهای اجتماعی او را نیز برآورده نماید . بافت های مسکونی و ساختمان های بومی کمتر نتیجه امیال شخصی هستند و بیشتر نشان دهنده اهداف و امیال گروه ها برای یک محیط آرمانی میباشند .
بنابراین آنها دارای ارزشهای نمادینی هستند که توسط فرهنگ اجتماعی بوجود آمدهاند و میتوان آنها را محصول عوامل مشترک اجتماعی دانست . بنابراین توجه به فرهنگ اجتماعات انسانی یکی از اصول مهم در طراحی مسکن پایدار می باشد(Harris,2000:125) .
۲-۱۰-۲-۲.مسکن پایدار و کاربری های مختلط
مسکن پایدار مستلزم طراحی تلفیقی است به گونهای که از لحاظ کارکرد جدا و بسته نیست بلکه در میان بلوکها و همسایگی که کاربری های دیگر دارند اجرا و ساخته می شود . تلفیق کارکردهای مختلف در مناطق فعالیت مشترک ، بهره مسکن را به طرز چشمگیری عوض خواهد نمود . موقعیت و طراحی دو کلید اصلی طراحی خانه مساکن پایدار میباشند . ساخت و سازهای جدید در صورتی که از ارتباطات حمل و نقلی ، ساخت و ساز پایدار به حساب نمی آورند(Edwaards,2000:21) .
۲-۱۰-۲-۳.مسکن پایدار و تراکم
کاملا واضح است که تراکم مزایای زیادی دارد. صرفه جویی در انرژی ، حمل و نقل بهتر ،امنیت و خصوصیات جمعی . تراکم بیش از حد مشکل ساز است مثلا تراکم زیاد با طراحی ضعیف میتواند موجبات افزایش جرم و جنایت و از خود بیگانگی را فراهم سازد . تراکم بالا همچنین میتواند موجب کاهش حس توانایی زندگی در اماکن عمومی شودو منجر به ساخت مساکنی شود که مخل نظم عمومی باشند . همچنان که تراکم افزایش مییابد ، تحمل سروصدا و رفتارهای ضداجتماعی طاقت بیشتری میطلبد . و بلاخره در مناطق پرتراکم مهار انرژی یا آب باران برای مصارف عمومی تحلیل میرود( Edwards,2000:21) . چنانچه مایل باشیم به مسکن پایدار برسیم تراکم هم باید متعادل و محدود باشد .
۲-۱۰-۲-۴.مسکن پایدار و رابطه انرژی و سلامت
سلامتی و انرزی دو عاملی هستند که در زمینه خانه سازی پایدار مرتبط میباشند . پایداری اصولی را فراهم میآورد که به کمک آنها جوامع امیدوار ، راحت و سالم ایجاد میشوند . ارتباط میان مصرف انرژی ، شرایط مسکن و وضعیت سلامت ساکنان محرز است . به عنوان مثال سرما ، رطوبت و مکانهایی که تهویه کافی ندارند موجب افزایش مصرف انرژی و تهدیدی برای سلامت افراد میباشند که معمولا به شکل آسم ،برونششیت و دردهای مفصلی بروز می کنند و همچنین خانه سرد ، مرطوب و خوب تهویه نشده مکان مناسبی برای تجمع ذرات گردو غبار است . تعادل رطوبتی برای کنترل غبار ضروری است که این شرایطی است که با اقدامات موثر متعدد در کارآمدی انرژی بوجود می آید که تنها در چند سال اخیر به آن توجه شده است مثلا پنجره های دو جداره ، کنترل تهویه ، عایق بندی بهتر و ….. بنابراین هر گونه تجدید نظر نه تنها باید با ملاحظه انرژی ، بلکه متوجه نتایج و روشها بر شرایط زیست داخلی از نقطه نظر سلامت باشد .
۲-۱۰-۳.موارد اقتصادی
۲-۱۰-۳-۱.مسکن پایدار و عوامل تکنیکی
مسکن پایدار آسایش ، قبضهای سبک ترانرژی و آب ، استقلال ، سلامت بیشتر و هم خوانی با طبیعت را تامین میکند . ممکن است آرمانگرایانه باشد ولی مسکن پایدار فردا ارزشهای معنوی را با داشتن ساختمان با هم خواهد داشت . سه عامل برای اجرای مسکن پایدار ملزوم است :۱- ضخامت بدنه مناسب ۲- هواگیری و عایق کاری ۳- سیستم بویلر مناسب . اینها سه فاکتور کلیدی برای طراح یا سرمایه گذاریند و مستقیما مارا به انتخاب مصالح ، راهکارهای انرژی و ارتقای چرخه زندگی در مسکن رهنمون می گردانند (Edwards,2000:21) .
۲-۱۱.شاخصهای مسکن پایدار در تجارب جهانی
هدف از بررسی شاخصهایی که در ادبیات جهانی برای بررسی ویژگیهای مسکن روستایی وجود دارد تنظیم شاخصهایی است که به نوعی در رابطه با مسکن روستایی منطقه مورد مطالعه دارای اهمیت بوده اما در ادبیات داخلی بدان توجهی نشده و در نتیجه داده های مرتبط با آنها نیز جمع آوری نگردیده است .بنابراین هدف نهایی از این بررسی ، تنظیم شاخصهای پایداری است تا حتیالامکان داده های مرتبط با آنها برای ارزیابی شاخصهای توسعه پایدار مسکن روستایی در مناطق مورد مطالعه جمع آوری گردد.نکته دیگر تفاوت قابل توجه دراستانداردهای شاخص مسکن روستایی در این ادبیات بوده که عملا در بعضی موارد امکان مقایسه با شرایط داخلی کشورمان منتفی میساخت (به عنوان مثال یکی از شاخصهای توسعه روستایی راه یابی خطوط مترو به نواحی روستایی است که عملا در شرایط کشور ما شاخص مناسبی برای سنجش توسعه روستایی نمی باشد) . بنابراین در نهایت محلی کردن شاخصهای جستجو شده در این قسمت لازم می باشد . ضمن اینکه توجه به امکان جمع آوری داده های مرتبط با آن شاخص را باید مدنظر داشت به خاطر ویژگیهای متنوع روستاها و مسائل مبتلا به آن در نقاط مختلف ، استانداردها و معیارها ، تفاوتهای زیادی با هم داشتند .
عنوان | شاخص |
شاخص های توسعه پایدار مسکن روستایی در تجارب جهانی | برخورداری ازا ستانداردهای حفاظتی و آتشنشانی |
برخورداری از استاندارهای ساختمانی ( استحکام و ….) |
خیل کثیری از این افراد نیز همگام با آموزههای نامطلوبی که از رسانه های دیداری مختلف آموختهاند و هم چنین با به کار بستن تجاربی که از گروه همسالان خود بدست میآورند تن به برقراری روابط ناسالم جنسی با یکدیگر داده و از این رهگذر مرتکب جرایم عدیده ای که نوعاً از جمله جرایم علیه عفت و اخلاق عمومی جامعه میباشد میشوند. این افراد پس از معرفت به ویژگی جنسی، ابتدا برای ارضای حس کنجکاوی و سپس برای فرو نشاندن شعله های سرکش میل جنسی عموماً از چارچوب مورد احترام جامعه، پا را فراتر میگذارد. گروهی دیگر از این افراد نیز که به هر دلیل توان برقراری روابط جنسی آزادانه با دیگران را نداشته و مقید به آموزههای اخلاقی و مذهبی نمیباشند، به افرادی سر خورده و توأمان با عقدههای جنسی، حقارت و خود کمبینی تبدیل میشوند که در اولین فرصت می توانند انتقام خود را از گروه خاصی از شهروندان و یا از تمام افراد بگیرند. اگر بخواهیم به اهم این عناوین مجرمانهای که به طور مستقیم از حدوث بلوغ زودرس ناشی از اشاعه تبلیغات انحراف آمیز و مضامین ناهمگون رسانه های دیداری با وضعیت کودکان سخن بگوییم، میتوانیم روسپیگری، هم جنس بازی، (لواط، تفخیذ و مساحقه) سقط جنین، برقراری روابط نامشروع موضوع ماده ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی و جرایم تابعی چون شرب خمر، اعتیاد به انواع مواد مخدر و غیره نام ببریم که در آینده دامن گیر کودکان میشود (شامبیاتی ۱۳۷۷، ۱۳۸).
در آخر به ذکر این نکته بسنده میکنیم که براساس آماری که در همایش بررسی آسیبهای اجتماعی در سال ۱۳۸۲ ارائه شد، در مدت ۷ سال، متوسط سن فحشا از ۲۸ سال به زیر ۲۰ سال کاهش یافته است و متأسفانه رواج این پدیده در میان نوجوانان بیشترین آمار را به خود اختصاص داده است به گونهای که سن فحشا با رضایت، گاهی به کف ۱۳ سال نیز می رسد که اگر به این صورت ادامه پیدا کند به سن پایین تری خواهد رسید (شامبیاتی ۱۳۷۷، ۱۳۹).
۳-۱-۲-۲-۳ اختلالات پنداری
بسیاری از مردم بر این باورند که جرایم خشونت آمیز و به ظاهر بدون معنی را کسانی مرتکب می شوند که از لحاظ روانی بیمارند. برای مثال مردی که چند بار به یک کودک چهار ساله تجاوز میکند، سپس وی را شکنجه داده و به قتل میرساند، چرا که چنین جنایت هولناکی را نمیتوان به علت دیگری نسبت داد. اگر چه تمامی مردم این رابطه را باور ندارند ، اما دست کم ۲۵درصد از افراد جامعه آن را میپذیرند (موناهان ۱۳۸۲، ۱۲۶).
پذیرش ارتباط بین ارتکاب جرم و اختلال روانی بر این فرض مبتنی است که بیماران روانی به قوانین جامعه وقعی نمینهند، رفتار آنها غیر قابل پیش بینی است و نمی توانند اعمال خود را مهار کنند و چون قادرند در هر زمانی دست به انجام هر کاری بزنند بالقوه خطرناکاند. از سوی دیگر، این فرض نیز پذیرفته شده است که اگر فردی به اعمال خشونتآمیز، بی معنا و غیر قابل درک دست بزند، آشکارا بیمار است. پس چنین نتیجه گرفته میشود که نه تنها بیماران روانی خطرناکند، بلکه آنهایی هم که مرتکب جرایم عجیب می شوند نیز از لحاظ روانی بیمارند (موناهان ۱۳۸۲، ۱۲۷).
شایان ذکراست که رسانه ها نقش مهمی در ایجاد ارتباط بین اختلال روانی و خشونت در اذهان مردم ایفاء کردهاند، در یک بررسی در سال ۱۹۹۲ نشان داده که در برنامههای تلویزیونی شبکه های دست اول آمریکا، ۷۳% از کسانی که نقش بیمار روانی را ایفاء میکردند، رفتارهای خشونتآمیز داشتند. البته این کارکرد رسانه ها صرفاً جنبه بازتابی ندارد، بلکه در بسیاری از موارد خود آنها هستند که باعث ایجاد یک سری اختلالات پنداری و روانی در بینندگان و یا استفادهکنندگان خود میشوند (موناهان ۱۳۸۲، ۱۲۷).
شاید بتوان اختلالات روان گسیختگی و اختلالات خلقی را از جمله مهمترین آنها برشمرد که در ادامه این اختلالات و تأثیرات آنها بر کودکان را بررسی میکنیم.
الف- روان گسیختگی و تأثیر آن برکودکان
روان گسیختگی در برگیرنده رفتارها و یا نشانه های است که میتواند تمام فرآیندهای فکری، ادراکی، هیجانی و حتی شیوه حرکتی کودک را پوشش دهد. وجود هذیانها، بینظمی افکار، اختلالهای ادراکی، توهمها و عواطف نامناسب و از طرفی فقر در گفتار و کردار و فقدان حالت ارتجاعی در حرکتها و فراوانی اطوارگری ها از جمله خصوصیات یک کودک روان گسیخته میباشد.
با این حال اسپرای دانشمند علوم جرم شناسی و روان شناسی به مرور پژوهشهای پرداخته است که مسأله روان گسیختگی و جرم را مورد نظر قرار میدهد. با این حال، همان گونه که برخی از متخصصان بالینی عقیده دارند، بیشترین جرائم خشونتآمیز نامتداول و عجیب را کودکانی مرتکب میشوند که در مقوله تشخیص بیماری روان گسیختگی پارانویاگونه قرار دارند. افزون بر این خشونت های افراطی کودکان دارای روان گسیختگی که معمولاً متوجه اطرافیان و اعضای خانواده آنهاست، گاهی نیز به خود ناقصسازیهای عجیب منجر میشود و در برخی از موارد هم در سطح جامعه بروز پیدا کرده و سبب ایجاد انواع انحرافات و ایجاد زمینه های بزه را ایجاد میکند. مانند جایی که کودک فیلمی را میبیند که از لحاظ روانی بر او تأثیر گذاشته و ممکن است باعث شود که مثلاً رگ خود یا دیگری را بزند و باعث جنایت غیر قابل جبرانی شود (صناعی زاده ۱۳۸۷، ۲۹۱).
ب- اختلالات خلقی و تأثیرآن برکودکان
صرف نظر از اختلالات خلقی مبنی بر علت شناسی (ناشی از عارضه تب عمومی و یا مصرف انواع مواد مخدر) به لحاظ بالینی این اختلالها را میتوان به دو گروه اختلالات تک قطبی (افسرده وار) و اختلالات دو قطبی تقسیم کرد. شدت یک گستره افسردگی در افراد مختلف، متفاوت است و در کودکان حتی ممکن است در برگیرنده روان گسیختگی نیز باشد. بدین معنی که کودک تماس با واقعیت را از دست میدهد، هذیان (افکارعجیب وغریب بدون مبنا) و توهم (ادراک چیزهایی که در وضع کنونی وجود ندارند) را تجربه میکند. از طرفی اختلال دو قطبی براساس بروز متناوب وهلههای آشفتگی (شیدایی) با دوره های افسردگی (رسوایی) همراه میشوند. در این حالت برونریزیهای هیجانهای مهارنشده از ویژگیهای گسترده آشفتگی است و احساس شادی و لذت وافر او با رویدادهای کنونی زندگیاش تناسبی ندارد (صناعیزاده ۱۳۸۷، ۳۰۱).
در این حالت محرکهای بیرونی به شدت افراد آشفته را تحت تأثیر قرار میدهند و به خصوص در وهلههای اول که همان گذران لحظات حاد آشفتگی است، مهارفکری با آن چنان مشکلاتی مواجه میشود که به از هم پاشیدگی و عدم انسجام ذهنی فرد میانجامد و حتی قطع رابطه با واقعیت را در پیدارد (موناهان ۱۳۸۲، ۴۸).
برای مثال در سال ۱۹۶۸ میلادی در یکی از ایالات غربی آمریکا پسر بچهای به نام جری اسمیت عاشق دختر زیبای چهارده سالهای شده بود. با این حال دخترک علاقه زیاد او را با شیطنتی کودکانه به باد تمسخر میگرفت، تا اینکه جری بلاخره در یک شامگاه در اوج خوشی خویش، راه را به روی او بسته و کاردی را تا دسته در سینه او فرو برد و در گودالی که از قبل تهیه دیده بود وی را دفن کرد. او پس از دستگیری در دادگاه اظهار داشت: من عشق و جنایت را از سینما یاد گرفتهام و اگر فیلمهای عاشقانه و جنایی را نمیدیدم نه دچار چنین عشقی میشدم و نه چنین جنایتی را انجام میدادم (حقانی وهمکاران ۱۳۴۱، ۵۷).
در این میان رسانه های دیداری به عنوان مؤثرترین و به عبارتی پویاترین محرک پیرامونی، میتوانند کودکان را از حالت افسردگی نجات داده و یا برعکس افسردگی آنان را تشدید نمایند. بدیهی است که مشاهده صحنههایی از یک خودکشی و یا مطالعه رمانی در این مورد میتواند به عنوان یکی از انگیزههای مورد بحث ما مطرح شود. از طرفی این رسانه ها نیز با تقویت ذهن هذیان باف برخی کودکان مستعد، همچنین گرفتن امید به زندگی میتوانند ایجادکننده توهمات و افسردگیها و اختلالات خلقی در آنان گردند.
۳-۱-۲-۲-۴ انحراف در فرهنگ پذیری کودکان
یکی دیگر از پیامدهای مخرب ناهمگونی مضامین رسانه های دیداری با وضعیت کودکان که تأثیر چشمگیری بر شیوع انواع بزهکاری و بزه دیدگی نیز در آنان دارد، مقوله انحراف در فرهنگپذیری کودکان است. فرهنگپذیری به فرآیندی که متضمن هماهنگ شدن شخص با رسوم و اخلاق زندگی اجتماعی باشد ، اطلاق میشود که البته دگرگونیهایی که در فرهنگ یک گروه به هنگام تماس با گروهی دیگر پدید میآید، را نیز با این واژه مطرح میکنند (حقانی و همکاران ۱۳۴۱، ۲۳۳).
از تماس مستقیم و پیوسته افراد گروههایی که از فرهنگهای مختلف برخوردارند، فرهنگپذیری به وجود میآید. این تماسها موجبات دگرگونیهای بعدی در گونه های اولیه فرهنگ یک سویه و دو سویه و یا هر دو را فراهم میسازد. به خصوص هنگام مشخص ساختن مرحله نوین فرهنگی در حیات گروه فزونتر، که تحت تأثیر گروه فراتر قرار گرفته است و یا وقتی که فرهنگ یک گروه ضعیف در بطن فرهنگ گروهی قوی جای میگیرد، این اصطلاح به کار میرود (کوئن ۱۳۷۲، ۶۹).
در این که آیا فرهنگپذیری رسانه های دیداری به صورت یک سویه یا دو سویه است، هنوز محل اختلاف بسیاری از اندیشمندان میباشد. در فرهنگپذیری یک سویه، کودک فقط میپذیرد و چیزی ندارد که به منبع انتشار انتقال دهند. مانند کودکی که تازه در جامعه و فرهنگی منحصر به فرد زاده می شود و تحت تأثیر کودکان و رفتارهای آنان قرار میگیرد. پدیده های فرهنگی، ارزشهای اجتماعی، هنجارهای مورد پذیرش، آرمانها، عرف و عادات و بسیاری از خصیصه های فرهنگی از هر جهت او را در بر میگیرند و کودک نیز طی تعاملاتی به تدریج آنها را میآموزد. در این دیدگاه رسانه به عنوان یک منبع غنی از باید و نبایدهای اجتماعی صرفاً نقش تعلم را داشته و تعلیمی از افراد دریافت نمیکند. فلذا به صورت قدرتی بلامتنازع یکه تاز عرصه فرهنگسازی میباشد. اما در فرهنگ پذیری دو سویه، وقتی شخصیت کودک قوام مییابد، خصیصههای فرهنگی زیادی را در بطن خود گرد می آورد و بر همین اساس، رفتارهای اجتماعی خود را تنظیم و یا تعدیل میکند. بعد از گذشت زمانی متمادی، بواسطه دو سویه بودن تعاملات، هم عناصری از فرهنگ خود را به جامعه مقصد منتقل میکند و هم جامعه عناصری را به او انتقال میدهد. این انتقال دو سویه در تبادل فرهنگی بین دو کشور نیز مشاهده میشود.
برای مثال کودکی که در روستا متولد میشود و رفت و آمد با محیط بیرون ندارد، تمام هنجارها و ارزشها و آداب روستا را میآموزد و با آن زندگی میکند، حال اگر همین کودک چند سالی در شهر زندگی کند فرهنگ شهری نیز در او تأثیرگذار بوده و او را به سمت پذیرش دو فرهنگ نامتناجس سوق میدهد. اگر چه این کودک تمام ارزشها و هنجاریهای خود را نیز منتقل میکند، ولی هرگز به طور خالص فرهنگ شهر یا روستا در او یافت نمیشود و او از هر دو فرهنگ عناصری را در بر میگیرد و عناصری را رها می کند و به عبارتی یک فرهنگپذیری دو سویه دارد. اینجاست که بنا به نظر جرم شناسان گاهی کودکان در تعارض فرهنگی موجود، دچار برخی از کج رفتاریها میشوند و کودک گاهی تحت تأثیر همین فشار، مجبور به کج رفتاری میشود. برای مثال رابرت مرتون عنوان عدم انطباق مضامین فرهنگ مورد قبول جامعه با وضعیت افراد جامعه را مطرح میکند که فرد در آن ناتوان از دستیابی به اهداف مبتدی اجتماعی می باشد و از طرفی آلبرت کوهن ناکامی در رسیدن به جایگاه بالا در جامعه را عامل این فشار میداند (صدیق سروستانی ۱۳۸۳، ۴۴).
در هر حال طبق این دیدگاه، رسانه دیداری با یک تلاش مضاعف در فرهنگپذیری دو سویه کودکان جامعه نقشی بسزا دارد. به این معنی که کودکان با توجه به درک آموزههایی که از تعامل با محیط پیرامون به غیر از رسانه آموختهاند به یک شخصیت نسبی رسیدهاند ولی بعد از آشنایی در رسانه ها در مسیر نیل به اهداف خود به تکمیل این پروسه شخصیتی پرداخته و تأثیراتی نیز از این رسانه ها میگیرند. البته به طور متقابل رسانه نیز که تشکلی از بطن جامعه است با پذیرش منویات اجتماعی سعی در باز پروری شخصیت مجازی خود مینماید. به نظر میرسد که این تفسیر مادامی حمل بر صحت میشود که منظورمان رسانه های دیداری ملی یک سرزمین باشد . چرا که اگر پای رسانه های خارجی به میان آمد، بدون شک این تعامل یک سویه خواهد شد. به عبارتی دیگر در رسانه های مزبور غالباً بدون پذیرش هیچ اصول و فرهنگی، صرفاً سعی در تزریق یک سری باورهای غلط و انحرافآمیزی میکنند تا سیر فرهنگ پذیری مردم از باورهای جمعی فاصله گرفته و حتی بعد از پذیرش همگانی، همین باورهای غلط تبدیل به یک باور ملی و میهنی شود.
البته لازم به ذکر است که جامعه پذیری با فرهنگ پذیری متفاوت میباشد؛ چرا که جامعه پذیری یعنی انتقال فرهنگ از جامعه خودی و نسل حاضر به نسل جدید که غالباً از طریق آموزش و نهادهای رسمی و به
طور آگاهانه صورت میپذیرد ولی فرهنگ پذیری انتقال عناصری از نظام فرهنگی دیگران و بیگانگی به افراد جامعه است که گاهی در برخورد دو فرهنگ، یکی از فرهگها به دلیل محدودیت و ضعف فرهنگی، فرهنگ جامعه دیگر را میپذیرد و هیچ تأثیری به آن فرهنگ نمی گذارد که در این صورت فرهنگ پذیری یک سویه اتفاق میافتد. مانند پذیرش فرهنگ اسلام و ایران از سوی مغولان در حمله قرن هفتم هجری و گاهی فرهنگ پذیری دو سویه است که پارهای از عناصر فرهنگی جامعه میزبان را میپذیرند و پارهای از عناصر فرهنگ خود را نیز منتقل می کنند (شایان مهر ۱۳۷۷، ۴۰۲).
حال رسانه ها با محدود کردن میدان جنگ و تقابل فرهنگی در همان حیطه سرزمینی هر کشور عملاً یک سوی ماجرا یعنی تأثیر متقابل فرهنگ جامعه هدف (ولو اینکه قوی و غنی هم باشد) را بر فرهنگ انطباقی رسانه مزبور عقیم ساخته است. اینجاست که به جای واژه رویارویی و تقابل فرهنگی و یا فرهنگ پذیری دو سویه از اصطلاح تخریب فرهنگی استفاده میشود.
۳-۱-۲-۲-۵ ایجاد حس بزرگ بینی درکودکان و ملاک ارزیابی آن
امروزه برهیچ کس پوشیده نیست که کودکان بدون طی کردن فرایند دست و پا گیر کوشش و خطا، خصوصیات اجتماعی و عاطفی گستردهای را میآموزند. آنان صرفاً با مشاهده دیگران به این توانایی دست مییابند. آنها را میتوان بزرگترین تقلید کنندگان گروه بشری دانست، هر چند هم که گاهی هم تقلیدشان خوشایند اطرافیان نباشد . در همین راستا کودک از سال دوم زندگی به خود آگاهی دست مییابد و تقریباً در هجده ماهگی است که کودکان چهره خود را تشخیص میدهند و هنگامی که اسمشان را صدا میزنیم، تصویر خود را نشان میدهند. در اواسط دوران کودکی توصیف از خود به تدریج انتزاعیتر میشود و از صورت جسمانی به روان شناختی درمیآید. در این موقع کودکان بین ذهن و بدن، بین آنچه در درون میگذرد و وقایع خارجی و حتی بین خصوصیات روانی و انگیزشی و کارکرد اعضای بدن تمایز قایل میشوند. در نتیجه کمکم شروع به اندیشیدن میکنند و دیگران را تحت تأثیر افکار خود قرار میدهند. در این سن کودک احساس میکند از دیگران فاصله دارد زیرا تشخیص میدهد که احساسات و افکاری منحصر به فرد دارد، بالتبع به توانایی های خود توجه میکند و خود را با دیگران مقایسه میکنند. هم چنان که کودکان از خود درکی پیدا می کنند و هویت خود را در مییابند، تلویحاً برای خصوصیات خود ارزش منفی یا مثبت قائل میشوند و حس بزرگ بینی در آنان به وجود میآید. مجموعه این ارزیابیها که کودک از خود ارائه میدهد شکل دهنده عزت نفس او هستند. عزتنفس هر فرد با خود پنداره او تفاوت دارد. چرا که خود پنداره مجموعهای از عقاید فرد درباره خود که بیشتر بر مبنای توصیف گردآوری شده است در حالی که عزت نفس به ارزیابیهای شخص از خصوصیاتش اطلاق میشود (موناهان ۱۳۸۲، ۵۷).
ولی سوال اینجاست که برای طفلی این چنینی ، ملاک ارزیابی چیست؟ به عبارتی رفتار و خصوصیات خود را با چه معیارها و شاخصههایی میسنجد و سپس به این نتیجه میرسد که باید برای رفتار خود ارزش قایل شود و یا به کنشی جایگزین بیاندیشد؟ اینجاست که نقش رسانه ها به عنوان یکی از پر طرفدارترین و در عینحال جذابترین ابزاری که میتواند در فرهنگپذیری هر فرد تأثیری شگرف داشته باشد هویدا میشود. طبیعتاً کودک وقتی که رغبت همگان را به داده های رسانه ای ملاحظه می کند به این باور میرسد که میبایست خوب و بد خود را از میان همین آموزه ها گزینش نماید. حال با این معیار گزینش به سمت جرح و تعدیل رفتارهای خود میرود و گاهی رفتاری به اندیشه خود درست را بر میگزیند در حالی که خطاست. در آستانه این بحران، زمانی که کودک رفتار کودکانه خود را رها کرده و با توجه به اصول و شاخصههایی نقش بسته در ذهن خود به نوعی تقلیدکننده صرف رفتار بزرگان تبدیل میگردد، دچار بزرگ پنداری رفتاری میشود. این در حالی است که والدین روش های آموزش مستقیم مانند پاداش و تنبیه را عمداً به کار میبرند تا قوانین و مقررات را اعمال و یا واکنشهای کودکان را اصلاح کنند، ولی غافل از اینکه کودکان غالباً از رفتاری تقلید میکنند که والدین چندان تمایلی به آموختن آن به کودک ندارند. باید این را بپذیریم که کودکان بسیاری از الگوهای رفتاری، خصوصیات اخلاقی، انگیزهها و نگرشها و حتی ارزشهای والدین خود را از طریق رسانه های دیداری کسب می کنند و نکته حائز اهمیت این است که فرآیندهای مزبور بدون آموزش عمدی والدین یا تلاش عمدی کودک برای یادگیری ایجاد میشود.
برای مثال شاید خود ما هم به کرات شاهد این قضیه بودهایم که کودکی به تقلید از این رسانه ها با مداد خود نقش یک آدم سیگاری را ایفاء میکند. از لحاظ نظری، بین تقلید و همانندسازی تفاوت وجود دارد، تقلید صرفاً تکرار رفتارهای خاص دیگران است اما همانند سازی مفهومی است که از نظریه فروید گرفته شده و به فرآیندی ظریف اطلاق میشود که به موجب آن کودک، الگوهای کلی و گسترده تفکر و رفتار را درونی میکند. در واقع همانندسازی نشان دهنده پیوند عاطفی شدید کودک با شخصی است که با او همانندسازی کرده است. حال آنکه تقلید این چنین نیست فروید معتقد بود که کودک با همانندسازی با برنامه مورد علاقه خود، ارزشهای اخلاقی، معیارها، واکنشها و نگرشهای متناسب با جنسیتش را کسب میکند. از این رو دختر بچهای ممکن است از طریق همانندسازی، نگرشها، علایق، رفتار و نحوه لباس پوشیدن و حتی ظریفترین الگوهای رفتاری این گونه رسانه ها را فرا بگیرد. با توجه به جمیع مطالب، جای هیچ تردید باقی نمیماند که با توجه به علقه بیش از حد کودکان به رسانه در خور سنشان و تقویت روز افزون روحیه همانندسازی، هر آینه با مشاهده جزئیترین پیام به جلب، درک و پردازش آن مبادرت ورزیده و سعی در ارائه رفتاری همسان با آن خواهند داشت. البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که همانند سازی و تقلید تأثیراتی طولانی مدت دارد. کودک ممکن است رفتار خاصی را از صحنه رسانه دیداری مشاهده کند و یا اصل اخلاقی را درونی کند ولی تا ماه ها یا حتی سالها بعد، موقعیتی برای کاربرد آن آموخته پیدا نکند.
برای مثال کودک خردسال با دیدن والدینشان و سایرین، بسیاری از نقشهای بزرگسالان را میآموزند، در بازی خیالی یا پدر میشوند و یا مادر و یا راننده و یا غیره. ولی نتیجه این یادگیری تا زمانی که کودک بزرگ شود و خودش در مقام ایفاء این نقش بر نیاید معلوم نمیشود. یک جاذبه و کشش غیرطبیعی، افراد خردسال را به پیروی از عادات بزرگسالان وا داشته و باعث میشود که با ایجاد تمایلات زودرس جنسی، سیگارکشیدن، مشروب خوردن و تقلید از اعمال جوانان از رفتار و کردار واقعی خود فاصله بگیرند و بدین ترتیب از همان سن رشد خود دچار تضاد شخصیت و منش گردند و همین تقلید و ایجاد اختلال و تضاد شخصیت باعث ایجاد زمینه انواع بزهها میشود که در این میان نقش رسانه به عنوان عاملی برای انعکاس نقاط آسیب خیز و محرکی قوی در راستای گسیل داشتن کودکان به این سمت و سو قابل توجه میباشد (مرادی مدیران ۱۳۹۱، ۱۱۲).
۳-۱-۲-۳ قهرمان طلبی و ایجاد حس شهرت طلبی درکودکان
یکی از اثرات ناگوار دیگر مصادیق تحریکات رسانهای متضمن تحریک به بزهکاری و بزه دیدگی، قهرمان طلبی و ایجاد حس شهرتطلبی در کودکان است. هنگامی که رسانه ها شرح اعمال و رفتار یک مجرم را با تمام جزئیات و گاه به صورت اغراقآمیزی ترسیم مینمایند و عکسها، تصاویر و گفتههایی از او منتشر میسازند، بدون شک نظر و میل افراد ضعیف النفس و آماده بزهکاری را به خود جلب مینمایند و عاملی در جهت ترغیب آنها به بزهکاری و بزه دیدگی میگردند و کودکانی که دارای اراده ای سست میباشند و یا دچار شکستهایی در زندگی بوده مانند فرزندان طلاق و یا مورد تحقیر و آزار قرارگرفته اند یا کودکانی که نتوانسته اند حس شهرت طلبی خود را که در بازی ها به دست آورده اند را نمیتوانند ارضاء کنند و عملی انجام دهند که مورد توجه جامعه قرار گیرند و از گمنامی خارج شوند و دارای نام و شهرتی در جامعه گردند با مشاهده عکس، تفصیلات و شرح حال بزهکاران در رسانه ها و مشاهده اینکه افرادی که تا چندی قبل گمنام و بینام و نشان بودهاند، امروز مورد توجه خبرنگاران، عکاسان و گزارشگران میباشند، به شدت ترغیب میگردند که مرتکب عملی شوند تا هم چون شخصیتهای مزبور مورد عنایت و توجه قرار گرفته و سوژهای خبر ساز شوند. به همین جهت برخی از این کودکان مرتکب جرم گردیده و پس از ارتکاب آن، هیچ کوششی در فرار از خود نشان نمیدهند تا دستگیر شوند و بدین ترتیب قصد دارند عکس و شرح حال آنها در رسانه ها درج گردد تا از حالت گمنامی خارج شوند. فلذا، شرح و توصیف نحوه ارتکاب جرم، توجه و تأکید بر ماجرای زندگی مرتکب و درج اظهارات صاحب نظران در مورد جرایم ارتکابی باعث میگردد که کودکان مستعد بزهکاری، برای حصول چنین شهرتی، اقدام به ارتکاب جرم نمایند و گاهی هم مورد بزه دیدگی قرار میگیرند (مظلومان ۱۳۵۶، ۳۸).
۳-۱-۲-۴ ایجاد زمینه خشونت رسانه ای و تأثیرآن برکودکان
تمام رسانه های دیداری بالاخص تلویزیون به خاطر در دسترس بودن، رایگان بودن و قدرت صوتی و تصویری آن، بیشتر روی کودکان نابالغ که هنوز قابلیت تمیز خوب از بد را ندارند تأثیر میگذارند. چرا که در غالب اوقات رسانه به آنها میفهماند که خشونت آسانترین راهحل بسیاری از مشکلات است که هم شخصیتهای مثبت (خوب ها) آن را به کار میبرند و هم شخصیتهای منفی (بدها) از آن استفاده میکنند و همیشه هم پایان خوشی دارد (نوابی نژاد ۱۳۷۷، ۷۷).
امروزه ما باید بپذیریم که خشونت امری عادی شده است و مانند پرندهای خوش خط و خال که در واقع طعمه را دارد، گرگ درنده خو ولی خفته نفس هر انسانی را بیدار میسازد و آنهایی را که آسیب پذیرترند به دنیایی تیره و تار میکشاند.
همان طور که در گفتارها و مطالب قبلی خود اشاره کردیم حس تقلیدگرایی در دوران کودکی و با اندکی اغماض حتی بنا بر مصالحی در دوران بزرگسالی اهمیتی بسزا در شکلگیری رفتارهای انسانی دارد. به عبارتی وقتی که یک کودک رفتار خشونت بار فلان شخصیت تلویزیونی را به روی برادر کوچکتر خود اجرا میکند مرتکب نوعی تقلید محض شده است، در حالی که تقلید آگاهانه یک بزرگسال از شیوه نوینی برابر ارتکاب یک جرم به نوعی مشمول قهرمان پروری یا الگوبرداری انحراف آمیزی برای راحتی خود یا هر مصلحت دیگری خواهد شد . برای نمونه اگر به تحقیقات مورای و زینمن واتکتین در سال۱۹۷۲ و ویس در سال ۱۹۶۹ میلادی توجه کنیم ، اطلاعات به ما نشان میدهد که گاهی کودک سعی می کند همان رفتاری که از تلویزیون دیده است را عیناً تقلید نماید که در بعضی ازموارد با نتایج تأسف باری نیز همراه بوده است.
باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم به همان ترتیب که کودک رشد میکند احتمال بیشتری دارد که انگیزه و نتایجی را که فیلم سازان و رسانه گران برای نشان دادن خشونت در تلویزیون و سایر رسانه های دیداری دارند، بفهمد. لکن این گونه فهم و بصیرت، تأثیری در تغییر رفتار پرخاشگرانه او ندارند. درحقیقت با بررسی متغیرهای گوناگون میتوانیم پیببریم که بهترین عامل پیشگویی رفتار پرخاشگرانه آنها همان تعداد خشونت مصور درتلویزیون و رسانه های دیداری دیگراست، بدین معنی که کودکانی که بیشتر از برنامههای خشونتآمیز استفاده میکنند رفتارهای خشنتری از خود نشان میدهند و همین خشونت باعث ایجاد زمینه بزهکاری و بزه دیدگی در کودکان را به وجود میآورد (کی نیا ۱۳۷۲، ۴۱۸).
۳-۲- رسانه های دیداری و تسهیل بزهکاری و بزه دیدگی درکودکان
آنچه تاکنون بیان داشتیم رسانه های دیداری و تحریک بزهکاری و بزه دیدگی در کودکان بود. ولی آنچه اکنون در مقام بیان آن هستیم رسانه های دیداری و تسهیل بزهکاری و بزه دیدگی در کودکان است. به عبارتی دیگر آیا کودکانی که با هر انگیزهای دست به اقدام یک سری اعمال مجرمانه زده اند و یا در آستانه اقدام به چنین مواردی میباشند میتوانند با الهام گرفتن از رسانه های دیداری به شیوهای سادهتر و مصممتر به فعالیت خود بپردازند؟ طبیعی است که با فرض قبول در این حالت رسانه ها فرآیندی برخلاف فلسفه وضع خود را طی میکنند.
در یک نظر کلی میتوان دو جایگاه متفاوت از هم را برای رسانه های دیداری در امر تسهیل ارتکاب جرم تصور نمود:
حالت اول زمانی است که فرد تحت فشارهای روانی و روحی و جنجال های درونی به عالم رسانه ها پناه می آورد و با مواردی رو به رو می شود که علارغم تصورات باطنی اش بسیار راحت از سوی دیگران انجام یا ترک می شود. در واقع در اینجا رسانه ها با به تصویرکشیدن مکرر جلوههایی از بزهکاری و از همه مهم تر با عادی جلوه دادن انواع بزهکاری تماشاگر خود را به سویی سوق می دهند تا به این باور برسد که در اصطلاح با انجام یا ترک این باید و نباید شرعی یا قانونی توسط افراد هیچ خللی در نظم طبیعت وارد نمی شود بلکه گاهی اوقات با رنگ و لعاب دادن آن و یا توجیه های سینماگرایانه وقوع چنین فعالیتی را ضروری نیز می انگارند.
حالت دوم فرضی است که رسانه های دیداری خواسته یا نا خواسته به آموزشگاهی برای انجام بزههای گوناگونی با طرق مختلف تبدیل میشوند یعنی با ارائه تصاویری از بزهکاریها و بزه دیدگی های نوین در قالب فیلمهای سینمایی، مستند و غیره و یا با ترسیم شیوههایی بدیل و سود آور با زحمت و ریسکی کمتر این امکان را به کودکان خاطی میدهند تا با یک الگوبرداری موفق طرح مزبور را در سطح جامعه به واقعیت بپیوندند.
در ادامه به شرح و تفصیل این موضوع میپردازیم.
۳-۲-۱- عادی نشان دادن بزهکاری و بزه دیدگی کودکان
یکی از راه های تسهیل بزهکاری و بزه دیدگی عادی جلوه دادن بزهکاری و بزه دیدگی کودکان توسط رسانه های دیداری است که این عادی سازی با روش های نظریه مشارکت هدایت شده و همسان سازی انحراف آمیز رسانه ای امکان پذیر است که در ادامه با بررسی این موارد به نقش تسهیل و تأثیر آن بر بزهکاری و بزه دیدگی کودکان توسط رسانه های دیداری پیمیبریم.
۳-۲-۱-۱ نظریه مشارکت هدایت شده و تأثیر آن برکودکان
زندگی در جمع، شرایط و محدودیتهای خاص خود را دارد. از این رو اجتماع تلاش میکند برای حفظ و بقای حیات خویش، کودکان را ناگزیر سازد تا روابط و کنشهای خود را در محدوده چارچوب های معین و براساس الگوهایی نسبتاً همسان با یکدیگر، سامان دهد زیرا کودکان آینده سازان جامعه هستند و هر تأثیری بر آنان تأثیر بر آینده جامعه میباشد. این نیز به آن جهت است که شرط بقای جامعه وجود یگانگی اجتماعی است (کوئن ۱۳۷۲، ۱۵).
فلذا با وضع یک سری باید و نبایدهای اخلاقی و قانونی و همچنین نهادینه کردن تدریجی آنها در ضمیر کودکان سعی درتحقق این مهم مینماید. با تمام این وجود گاهی نهادهایی با تخطی از این معیارها به ترویج و تشویق صریح یا ضمنی شهروندان راجع به نقش و یا ناکارآمدی آنها میپردازد. این در حالی است که هنوز باور همگانی بر قباحت این امور است. حال اگر نهادهای مزبور بر اشاعه باورهای خود ممارست ورزند و با یک برنامه ریزی خاص قباحت ذهنی کودکان جامعه را تطهیر نمایند، میتوان گفت که رخنه ای برای نفوذ خود یافتهاند. رسانه های دیداری نیز گاهی به عنوان نهادی مورد پذیرش و دارای جایگاه اجتماعی قابل قبول همین کار را با کودکان جامعه، انجام میدهند. یعنی با نفوذی تدریجی و مشارکتی هدایت شده جلوههای گوناگونی از تخلفهای قانونی را به منصه ظهور می کشانند و از این طریق با عادی کردن این اعمال و شکستن قبح ذاتی آن بستر ارتکاب را برای مشتاقان و انگیزه مندان و به ویژه کودکان تسهیل میکنند (مرادی مدیران ۱۳۹۱، ۱۲۷).
۳-۲-۱-۲ همسان سازی انحرافآمیز رسانهای و تأثیر آن برکودکان
محتوای فیلم ها نباید نظم و انضباط اخلاقی را سست و متزلزل سازد و تمایلات خلاف اصول و موازین اخلاقی را تحریک نماید. ارزشهای اجتماعی که نمودار بینش، باور و فرهنگ جامعه و همبستگی افراد آن است نباید خوار و بی مقدار جلوه گرشود. بهتر است که در هر حوزهای محتوای محصولات رسانهای در جهت رشد فرهنگ و تقویت مبانی اخلاقی، استحکام روابط انسانی، اعتلای ارزش های اجتماعی، وسعت بینش و گسترش اندیشه های صحیح و ارائه فلسفه زندگی و محرک روح فتوت و مسیر در صراط مستقیم باشد. اما گاهی علیرغم تمامی این تصورات، رسانه های دیداری گام در هبوط اصول و باورهای جامعه بر می دارد و نه تنها نمی تواند نقش آموزگاری خود را در راستای اعتلای فرهنگ هم زیستی، نوع دوستی ایفا کند بلکه برعکس، خواسته یا نا خواسته به تسهیل تعلیم گونه های مختلف کجرویهای اجتماعی و بزهکاریها و بزهدیدگیهای قانونی میپردازند. جرم شناسان در این مورد اتفاق نظر دارند که آموزش جنایی رسانه ها با توجه به آثار مخرب و زیانهای جبرانناپذیر حادث شده در چند دهه قبل، باید متوقف شود. روزنامهها از شرح بسط نحوه ارتکاب جرم خودداری کنند و حتی رأی نوشته های ما صحنه علنی تشریح ارتکاب جرم بوسیله خود جنایتکاران نگردند. فیلمهای سینما و تلویزیون در چشم اندازی وسیعتر، رفتارهای تبهکارانه، با جزئیات و ریزهکاریهای آن را در معرض دید کودکان حریص و ماجراجوی نگذارند و از این طریق جلوی تسهیل شدن بزهکاری و بزه دیدگی کودکان توسط رسانه های دیداری را بگیرند که اگر جلوی این تسهیل گرفته نشود میتواند تأثیرات سوئی را بر کودکان بگذارد (کی نیا ۱۳۷۲، ۴۰۰).
۱
۴۲۵/۳۴
آلیفاتیک ( (Ca
۲
۳۶/۷۶
آلیفاتیک ( (Cb
۱
۱۴/۲۵۰
آروماتیک ( (Co
۱
۳۶/۲۶۹
آروماتیک ( (Co’
۱
۹۹/۲۶۶
ایمینی Ci=N
۱
۳۸/۲۷۲
ایمینی Ci’=N
۱۱
۱۹/۲۴۴-۷۳/۲۱۱
آروماتیک
(Cc, d, e, f, g, h, j, k, l, m, n)
۴-۸- بررسی تشکیل کمپلکس بزرگ باز حلقه Zn2+
این کمپلکس به روش تمپلیت از واکنش سالیسیل آلدهید و دی آمین سنتز شده و نمک نیترات روی چهار آبه [Zn(NO3)2.4H2O]در حلال متانول سنتز و سپس در سیستم دو حلالی شامل استونیتریل و متانول حل و در حمام اتر خالص سازی شد و با روشهای طیف سنجی FT-IR، ۱۳CNMR، ۱HNMR و آنالیز Mass مورد شناسایی قرار گرفت.
۴-۸-۱- بررسی طیف IR کمپلکس بزرگ باز حلقه Zn2+
طیف مادون قرمز این کمپلکس (طیف۴-۱۱) در قرص KBr گرفته شد. در نواحی cm-11598-1621 نوارهای جذبی مربوط به باند ایمینی ظاهر شده،که نشان دهنده تشکیل باز شیف است. با توجه به اینکه سنتز به صورت تمپلیت صورت گرفته، حذف پیکهای مربوط به N-H کششی در cm-1 ۳۰۵۳ و N-H خمشی در cm-1 ۱۵۷۴، انجام واکنش تراکمی بین آمین و کربونیل را جهت تشکیل ایمین تایید مینماید. پیک پهن مشاهده شده در ناحیهی cm-1 ۳۴۳۶ را میتوان به گروه OH فنلی نسبت داد. . نوار جذبی موجود در ناحیهی cm-1 ۱۱۵۲ مربوط به ارتعاش کششی گروه C-O میباشد که عدم شکستن پیوند اتری را طی واکنش تشکیل کمپلکس تایید می کند. نوار جذبی مشاهده شده در ناحیهی cm-1 ۱۴۹۲ مربوط به C=C کششی حلقهی آروماتیک میباشد. پیک موجود درناحیهی cm-1 ۱۳۸۴ مربوط به گروه C-F میباشد، همچنین پیک مشاهده شده در ناحیهی cm-1835 مربوط به C-H خمشی خارج از صفحهای آروماتیک و پیک مشاهده شده در ناحیهی cm-12852 مربوط به C-H کششی میباشد. نوار جذبی موجود در ناحیهی cm-1 ۱۲۲۸ مربوط به ارتعاش کششی C-N میباشد.
۴-۸-۲- بررسی طیف جرمی کمپلکس Zn2+
مطالعه طیف جرمی این کمپلکس نشان دهنده پیکی در ناحیهی ۶۴۶ m/z = میباشد که تاییدی بر ساختار A کمپلکس Zn2+ میباشد (طیف۴-۱۲).
با جدا شدن یک گروه سالیسیل آلدهید از لیگاند، گونه B با ۵۲۵ m/z = حاصل می شود شکل (۴-۸). درصد فراوانی مشاهده شده در طیف با درصد فراوانی طبیعی ایزوتوپهای اتمهای تشکیل دهنده ترکیب تطابق قابل قبولی دارد. خلاصه نتایج طیف جرمی کمپلکس بزرگ باز حلقهی Zn2+ در جدول (۴-۶) آمده است. با توجه به داده های طیف سنجی جرمی و ساختارهای مشابه برای کمپلکسهای روی، به نظر میرسد محیط کئوردیناسیون اطراف اتم مرکزی Zn2+ بصورت شش کئوردینه با آرایش هشت وجهی انحراف یافته یا ضد منشور مثلثی منحرف شده شامل N2O3 از طرف لیگاند ویون همراه با حضور یک مولکول آب در فضای کئوردیناسیون قابل تصور است.
(۶۴۶) C29H25F2ZnN3O8
۱۰۰% ۶۴۵
۵۹% ۶۴۷
۴۵% ۶۴۹
(A)
(A)
(۵۲۵) C22H20F2ZnN3O6
۱۰۰% ۵۲۴
۵۷% ۵۲۶
بلکه موضوع آببندها جهت جلوگیری از سیلابها و خسارتها در منطقه بوده و نیز تقویت ذخایر زیرزمینی بوده است و اگر حمایتی نیز از موضوع سدسازی در منطقه صورت گرفته از این باب بوده است.
غیر قابل پیشبینی بودن تبعات زیستمحیطی
PO19
به بهانه احیای دریاچه ارومیه برخی پروژههای سدسازی را در استان آذربایجان غربی تعطیل کردند اما در استان مجاور (شرقی) هیچکدام از پروژهها متوقف نشد بلکه ادامه پیدا کرد.
تبعیض در منافع منطقهای
PO20
جاده شهید کلانتری حیات و امنیت منطقه را احیاء کرد و ایجاد آن ضرورت بسیار داشت. آنچه در طرح احداث این جاده پیشبینی شده بود، ایجاد چهار دهنه بر زیر جاده به منظور برقراری مستمر جریان آب بین دو طرف جاده بود؛
اهمیت احداث جادّه شهید کلانتری
PO21
در صورتی که این بخش طرح یعنی احداث این چهار دهنه به هیچ وجه انجام نشد.
اجرای ناموفق طرح جاده
PO22
یک مشکل در خصوص طرح مطالبات زیستمحیطی از طرف مردم وجود دارد و آن برخورد امنیتی با این مسئله است
برخورد امنیتی با مسائل زیستمحیطی
PO23
کما اینکه این اتفاق در مورد مطالبه زیستمحیطی مردم در مورد دریاچه ارومیه اتفاق افتاد و برخی به زندان افتادند که تعدادی از آنها هنوز هم در زندان هستند.
برخورد امنیتی با مسائل زیستمحیطی
PO24
ما در صدا و سیمای آذربایجان موضوع بهینه مصرف شدن آب کشاورزی به ویژه آبیاری قطرهای را در دستور کار قرار دادیم
ظرفیت و نقش رسانه برای فرهنگسازی
PO25
ولی منابع مالی خرید تجهیزات و امکانات از طرف وزارت جهاد و کشاورزی تا کنون تأمین نشده است.
محدودیت در تأمین منابع مالی
PO26
مسئولین سازمان محیط زیست اعم رئیس یا معاونین سازمان و یا سایر مسئولین نظیر وزیر جهاد کشاورزی، نیرو ، کشور یا مسکن و شهرسازی چند بار در این مدّت و پیش از بروز بحران به منطقه آمدند و وضعیت دریاچه ارومیه را از نزدیک رصد کردند؟ بسیار کم
عدم درک ابعاد مسئله به صورت مستقیم از طرف مسئولین
PO27
ما از نظرات تشکلهای مردمنهاد زیست محیطی در کمیسیونهای مختلف مجلس استفاده میکنیم و از آنها دعوت به عمل میآوریم و نظراتشان را جویا میشویم،
اهمیت جلب مشارکت تشکلهای مردمنهاد