برخی محصولات با نام تجاری خاص سال های درازی در بازارها وجو دارند این محصولات ابتدا به عنوان محصولی جدید با یک نام تجاری وارد بازار شده اند و به مرور با جلب رضایت و اعتماد مشتریان جایگاه محکمی در بازار یافته و مشروعیت کسب کرده اند قدمت کالا به معنای مدت زمانی است که یک مارک محصول در بازار وجود دارد و برای عامه مردم شناخته شده است و بتدریج خود را با تغییرات موجود هماهنگ کند. تلاش تولید کنندگان باید این باشد که بطور پیوسته کیفیت کالا را بهتر ساخته و آن را با خواسته ها و نیازهای مشتریان بیشتر منطبق سازند. اعتبار محصول بطور مرتب افزایش خواهد یافت قدمت محصول نشان دهنده دوام و کسب موقعیت در بازار است که این نتیجه رضایت مشتریان از محصول و تداوم خرید از محصول است. اگر محصولی در بازار موفق است و مشتریان زیادی دارد، خود را با تغییراتی که در سلیقه، میل و خواست و نیازهای مشتریان ایجاد می گردد، هماهنگ نسازد به سرعت در منحنی عمر خود به نقطه افول خواهد رسید و عمر طولانی نخواهد داشت. با ایجاد تغییر و نوآوری در محصول می توان عمر محصول را طولانی تر کرد.
بسیاری از مصرف کنندگان هنگام تصمیم گیری برای خرید محصولات ابتدا به سراغ محصولاتی می روند که در بازار کاملاً شناخته شده اند و سابقه طولانی دارند. بویژه در مورد محصولات غذایی این مسئله اهمیت دارد. زیرا محصولات غذایی با سلامت افراد سروکار دارند و قدمت و حسن شهرت و تجربه تولید کننده و در نتیجه کیفیت محصول چیزی بیش از عوامل دیگر مد نظر قرار می گیرد. بنابراین برای نفوذ مشتریان و جلب نظر آن ها برای خرید محصولایت که در بازار قدیمی هستند حفظ شهرت در دوران عمر محصول نکته مهمی است. قدمت کالا در بازار مرهون شناخت مارک تجاری و اعتماد و وفاداری به آن است.
نام تجاری
یک برند،یک نام یا یک سمبل (مانند لوگو،مارک تجاری یا طراحی بسته بندی) است که هدف آن مشخص کردن کالاها یا خدمات از سایر کالاهای یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان وبرای متمایز ساختن آن کالاها یا خدمات از کالا وخدمات رقبا است.
این تعریفی است که انجمن بازاریابی آمریکا(AMA)[34] در سال ۱۹۸۷ ارائه کرده است. (Jarvis& et al,2007 , 134).[35]
نام تجاری، دارایی شرکت است که باعث افزوده شدن ارزش محصول نهایی می شود. یک استراتژی نام تجاری قوی برای سهامداران ارزش ایجاد و همچنین نخبگان را به کار جذب می کند. اما از آنجا که یک الگوی استاندارد برای محاسبه ارزش نام تجاری وجود ندارد، درک میزان ارزش آن مشکل است.
تمایز میان نام تجاری ومحصول، بنیادین است. محصولات، آن چیزهایی هستند که شرکتها می سازند؛ آنچه مشتری می خرد، نام تجاری است.خریداران به هنگام پرداخت مبالغی بالاتر برای نامهای تجاری، آنچه درواقع می خرند، موقعیتی است که در ذهن آنها وجود دارد.
امروزه مصرف کنندگان از فروشگاههایی خرید می کنند که همه اجناس، از خودرو و رایانه گرفته تا غذاهای حاضری و بطری های آب در آنها عرضه شوند. مواجه شدن با انبوه فراوانی از محصولات که به لحاظ کیفیت و شکل یکسان هستند، تصمیم خرید مصرف کنندگان را بدون توجه به خصوصیات آنها به نام تجاری محصولات سوق می دهد. در حقیقت، نامهای تجاری آنقدر در تصمیم گیریهای خرید مصرف کننده دارای اهمیت شده اند که به عنوان دارایی شرکت (سازمان) و دارایی اصلی یاد می شود.
بطور خلاصه نام تجاری سبب شناسایی فروشنده یا سازنده می شود. مهم ترین قدرت متمایز کننده بازاری های حرفه ای توانایی آن ها در خلق، نگهداری، محافظت و تقویت نام تجاری است. این توانایی منعکس کننده ارزشی است که کمپانی ها روی نام تجاری خود می گذارند.
امروزه سرمایه اصلی بسیاری از کسب و کارها نام های تجاری آن هاست. برای دهه ها، ارزش واقعی یک شرکت، جایی بیرون از آن یعنی در اذهان خریداران بالقوه قرار دارد. مثلاً شرکت BMW مبلغی معادل ۶۰ میلیون دلار برای خرید Rolls Royce پرداخت که تنها شامل نام این شرکت می شود و مطلقاً دارایی های فیزیکی و خط تولید آن را در بر نمی گرفت.
علامت نام تجاری از نظر مصرف کنندگان جزء مهمی از کالاست. ممکن است مشتریان در برخی موانع نسبت به کیفیت نسبی کالاهای تولیدی شرکت به دلیل ناآشنا بودن نام کالا و یا جدید بودن نام کالا و یا جدید بودن کالای تولیدی آن مطمئن نباشند. در این حالت است که آن ها به ادراکی که نسبت به سازمان دارند تکیه می کنند و نسبت به خرید آن اقدام می کنند.
مثلاً بعضی افراد ممکن است احساس کنند کالاهای شرکت بلاک اند دکر کالاهای بسیار خوبی می باشد و نام معتبری دارد و اگر از کالاهای دیگر آن استفاده کنند از کیفیت خوبی برخوردار خواهند بود. بازاریاب ها این نکته را در نظر گرفته اند که کیفیت در بازار عمدتاً یک مسئله ادراکی است و نه ویژگی فنی. این نکته در بازارهای مصرفی با مشتریان بالفعل و بالقوه که ممکن است از تخصص لازم جهت قضاوت در مورد کیفیت برخوردار نباشند و از مسائل مرتبط با محصول همچون قیمت، بسته بندی و یا مقایسه کالا با رقبا جهت ارزیابی سطح کیفیت کالا استفاده کند مصداق دارد. اکثر تولید کنندگان در نهایت به این امر می رسند که اهرم قدرت در اختیار شرکت هایی قرار می گیرد که کنترل نام تجاری را در دست دارند. زیرا مصرف کنندگان نسبت به نام تجاری وفادارند و نه کالاها. نام های تجاری خوب از امتیاز مصرف کننده و وفاداری مشتریان برخورداند. بسیاری از مشتریان حتی در صورتی که کالاهای جانشین دیگری با قیمت پایین تر نیز در بازار عرضه می شود متقاضی همان نام تجاری خواهند بود و کالاهای جانشین را نخواهند پذیرفت. اعتبار یک نام تجاری از حیث کیفیت و فعالیت های پیشبردی که آن اعتبار را پررنگ تر می کند، می تواند به شدت بر دیدگاه مشتریان نسبت به کیفیت یک محصول اثر بگذارد. (کاتلر و آرمسترانگ، ۱۳۸۱).
ارزش مالی نام تجاری
نامهای تجاری برای سهامداران به طرق ذیل ایجاد ارزش می کنند.
انتخاب مصرف کنندگان را هدایت می کند؛
بر وفاداری مشتریان می افزاید؛
ورود به بازار جدید را ممکن می سازد؛
افزایش قیمت محصول را امکان پذیر مــــی سازد؛
استخدام کارکنان را افزایش می دهد.
ویژگی های یک نشان تجاری[۳۶]
یک نشان تجاری باید ویژگی هایی داشته باشد که تا بتواند جایگاه مناسب خود را در بازار رقابتی پیدا کند.
اعتبار و ارزش درک شده نام تجاری اغلب به عنوان دو ویژگی بسیار مهم محسوب می شوند که بازاریابان برای اتخاذ و ساخت یک نام تجاری قوی به آن نیاز دارند .
چندین وجه یک نام تجاری موفق:
یک نام تجاری خوب چندین منظر دارد که بطور خلاصه به صورت view بیان می شود:
V: visibility – (پدیداری): بطور مؤثر در دید مشتریان بازار هدف باشد.
I: informative – (اطلاع رسانی): ایجاد توجه به مزایا وفواید نام تجاری.
E: emotional appeal – (جذبه احساسی): ایجاد شخصیت وهویت برای نام تجاری
W: work ability – (جنبه های کارکردی): در مجموع این نام تجاری چگونه عمل می کند[۳۷].
اعتبار یک نام تجاری، به معنای اعتماد درک شده در مورد توانایی و میل به ارائه ی مداوم چیزی که وعده داده شده است، می باشد ، و سود زیادی را برای مشتری و شرکت ها فراهم می کند. در واقع، خرید یک نام تجاری معتبر برای مشتری کیفیتی را تضمین میکند که می توانند آن را به حساب بیاورند.
در ادبیات بازاریابی، نمی توان به هر نامی برند گفت. برای اینکه بتوان با یک نشان تجاری به دنبال بازار هدف و الگوهای بازاریابی گشت باید شش ویژگی زیر را داشته باشد:
نشان تجاری باید محصول، خدمت یا شرکت تولید کننده را به صورت منحصر به فرد به مشتری معرفی کند.
نشان تجاری باید به آسانی قابل تلفظ بوده تا ماندگاری بیشتری در اذهان داشته باشد.
نشان تجاری باید در تمام دنیا قابل استفاده و پسندیده باشد، بدین معنی که مغایر با اصول اخلاقی سایر کشورها نباشد و یا معانی نامناسبی به زبان کشورهای دیگر نداشته باشد.
نشان تجاری محصول نباید محدودیت قانونی داشته باشد.
نشان تجاری باید احساس خوب و مناسبی در مشتریان ایجاد کند بطوریکه در درازمدت به اعتماد و وفاداری بیانجامد.
در نهایت نشان تجاری باید به عنوان سرمایه شرکت قابل داد و ستد باشد و ارزش آن قابل محاسبه باشد. نشان تجاری باید بداند مصرف کنندگان تا چه میزان حاضرند برای آن هزینه کنند (آلرک و ستل، ۱۹۹۹).
آگاهی از نام و نشان تجاری و وفاداری مشتریان به نام تجاری
منظور از آگاهی، میزان و قدرت حضوری است که نام تجاری در ذهن مصرف کننده دارد. روش های مختلفی که آگاهی از نام تجاری را می سنجد به یاد داشتن نام تجاری توسط مشتری را ملاک قرار می دهد. از تشخیص نام تجاری (آیا شما تاکنون این نام تجاری را دیده اید؟) گرفته تا فراخوانی ذهنی نام تجاری (چه نام های تجاری از این گروه محصولات را به یاد می آورید؟) تا بالاترین نام تجاری در ذهن (نخستین برندی که به یاد آورده می شود) و تا نام تجاری مسلط (تنها نام تجاری که به یاد آورده می شود.) (آکر[۳۸]، ۱۹۹۶).
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﻧﺎﻡﺗﺠﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺧﺮﻳﺪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ، ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻫﺎﻱ ﺭﻭﺍﻧﻲ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ .ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ، ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺧﺮﻳﺪ ﺻﺮﻓﺎ ﻳﻚ ﻭﺍﻛﻨﺶ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻋﻮﺍﻣﻞﺭﻭﺍﻧﻲ،ﺍﺣﺴﺎﺳﻲ ﻭﻫﻨﺠﺎﺭﻱ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. مصرف کنندگانی که نسبت به یک محصول خاص وفادارند، وسیله ای برای کسب سهم بازار بیشتر می باشند. همچنین این مصرف کنندگان دارایی های نامشهود شرکت هستند. وفاداری به علامت تجاری مستقیماً متأثر از رضایت یا نارضایتی از آن درطول زمان و نیز کیفیت محصول می باشد.
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻥ، ﻛﻠﻴﺪ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﺠﺎﺭﻱ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻥ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺭﻳﭽﺎﺭﺩ ﺍﻭﻟﻴﻮﺭ، ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻄﺮﺡ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ «ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺗﻌﻬﺪ ﻗﻮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺮﻳﺪ ﻣﺠﺪﺩ محصول ﻳﺎ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﺮﺗﺮ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺍﻃﻼﻕ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﺗﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺎﺭﻙ ﻳﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﻋﻠﻲﺭﻏﻢ ﺗﻼﺵﻫﺎﻱ ﺑﺎﺯﺍﺭﻳﺎﺑﻲ ﺑﺎﻟﻘﻮﻩ ﺭﻗﺒﺎ ﻭ ﺗﺄﺛﻴﺮﺍﺕ ﺁﻧﻬﺎ، ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﻱ ﮔﺮﺩﺩ . ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻋﻤﺪﻩﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﻳﺎ ﻣﺎﺭﻙ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﻣﺎﺭﻙ ﻫﺪﻑ ﻧﻬﺎﻳﻲ ﻭ ﻏﺎﻳﻲ ﺷﺮﻛﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺑﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺗﺠﺎﺭﻱ ﻭﻳﮋﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ ﻳﺎ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺧﺮﻳﺪ ﻳﻚ ﻣﺎﺭﻙ ﻭﻳﮋﻩ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻗﻔﺴﻪ ﻣﺤﺼﻮﻝ، ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺸﺘﺮﻱ، ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﻣﺎﺭﻙ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﺩ . ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ، ﻳﻚ ﺧﺮﻳﺪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺑﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺗﺠﺎﺭﻱ ﻭﻳﮋﻩ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻭﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﺮﻳﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻼﻣﺖ ﺗﺠﺎﺭﻱ ﻳﺎ ﻣﺎﺭﻙ ﻣﺎﻳﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺁﺷﻨﺎ ﻭ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ(ﺳﺒﺤﺎﻧﻲ،ﻣﺤﻤﺪ ﺻﺎﺩﻕ،۱۳۸۵).
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻮﺯﻩﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻥ ﺑﺎ ﺑﺮﻧﺪ، ﻓﺮﺻﺘﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻧﮕﺮﺵ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﻭ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺪ ﻣﻬﻴﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺎﺣﻴﺔ ﺍﺻﻠﻲ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻓﺮﻭﺵ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺨﺼﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺍﻭ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﻧﻘﺶ ﺍﺻﻠﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻥ ﻭ ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻲ ﺍﺯ ﺑﺮﻧﺪ ﺍﻳﻔﺎ ﻛﻨﺪ( Brexendorf ,2009 )[39].ﻣﻴﻠﻮﻳﺰ ﻭ ﻫﺰﺑﻴﮓ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﻧﺪﻫﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎﻟﻚ ﻧﺸﺎﻥ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﺭﺍ ﻃﺒﻖ ﻣﺰﺍﻳﺎ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺘﺸﺎﻥ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺫﻫﻨﻲ ﺩﺭﻙ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. (yi lin,long, 2010)[40].
ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﻣﺎﺭﻙ ﺗﺠﺎﺭﻱ ﻛﻠﻴﺪ ﺍﻭﻟﻴﺔ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺪ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻓﻠﺬﺍ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻓﺮﻭﺵ ﻣﺸﺘﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻭ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻓﺮﻭﺵ، ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﻣﺸﺘﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻣﻲﺩﻫﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺜﺒﺘﻲ ﺑﺮ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺑﺮﻧﺪ ﺩﺍﺭﺩ( Brexendorf ,2009 ). ﺩﺭ ﺩﻫﺔ ﻛﻨﻮﻧﻲ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ نوشداﺭﻭﻳﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﺔ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭﻳﺎﺑﻲ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻛﺎﺗﻠﺮ ﻭ ﻛﻠﺮ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎﻱ ﺍﺻﻠﻲ ۲۰-۸۰ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫﻨﺪ ﻛﻪ ۲۰ ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺯ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻥ ﺑﺎﻻﻱ ۸۰ ﺩﺭﺻﺪ ﺳﻮﺩ ﺷﺮﻛﺖ ﺭﺍ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺭﺍﺑﻄﺔ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺑﻴﻦ ﻳﻚ ﺷﺮﻛﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻧﺶ ﺩﺭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻭ ﺳﻮﺩ ﻭ ﺯﻳﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﻫﺶ ﻛﻤﺘﺮ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻥ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﭼﺸﻤﮕﻴﺮﻱ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺳﻮﺩﺁﻭﺭﻱ ﺭﺍ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺩﻫﺪ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ: