نحوه عملکرد پایه های این مدل به شرح زیر است:
تعیین هدف های دانش: هدف های مدیریت دانش، باید از هدف های اصلی سازمان نشات گرفته و در دو سطح استراتژیک و عملیاتی مشخص شوند.
سطح استراتژیک: تبدیل و نگهداری سازمان بر مبنای مدیریت دانش و همچنین ایجاد فرهنگ و سیاست های لازم در این زمینه انجام می شود.
سطح عملیاتی؛ که در این سطح، با توجه به هدف ها باید نحوه شناسایی، استفاده، توزیع، کاربرد و نگهداری دانش، مشخص و برنامه های لازم برای دستیابی به آنها درزمان معین، طراحی شود و به مرحله اجرا درآید.
شناسایی دانش: با طرح این پرسش که «آیا می دانیم که چه می دانیم؟» باید انجام این وظیفه مدیریت دانش؛ یعنی مرحله کشف دانش را آغاز کرد.
بسیاری از سازمان ها به خاطر ناآشنا بودن با دانش خود، در تصمیم گیری ها و هدف گذاری هایشان دچار مشکل می شوند، البته ناگفته نماند که شناسایی منابع دانش درون و بیرون سازمان، به همراه هم انجام می شود.
کسب دانش: در این مرحله، دانش ها باید از بازار داخلی و خارجی نظیر دانش های مربوط به مشتریان، تولید، همکاران، رقبا و… از منابع شناسایی شده در مرحله کشف، کسب گردد و نیز مشخص نمودن آن که چه قابلیت هایی را می توان از خارج خریداری یا تهیه کرد و مورد استفاده قرار داد، مورد توجه قرار میگیرد.
توسعه دانش: با توجه به پایه های موجود، باید دانش سازمان را گسترش داد، البته این امر، شامل توسعه قابلیت، محصول، ایده های جدید، فرآیندها و… مسائلی از این دست می شود.
تسهیم دانش: مسائلی همچون چگونگی به اشتراک گذاری دانش موجود و انتقال آن به محل مناسب و مورد نیاز و چگونگی انتقال دانش، به گونه ای که در سازمان قابل دسترسی و استفاده باشد و نیز چگونگی انتقال دانش از سطح فردی به سطح دانش گروهی و سرانجام سطح دانش سازمانی، از جمله مواردی است که در دستور کار این بخش از مدیریت دانش قرار می گیرد.
استفاده از دانش: اطمینان به استفاده مفید از دانش در سازمان، مربوط به این قسمت است. در این بخش، موانعی بر سر راه استفاده مفید از دانش جدید است که باید شناسایی و رفع شوند تا از آن بتوان، به طور عملی در ارائه خدمات و محصولات دانش استفاده کرد.
نگهداری دانش: ذخیره، نگهداری و روزآمد کردن دانش به این بخش مربوط می شود. این روش، از نابودی دانش جلوگیری کرده به آن اجازه این که مورد استفاده قرار گیرد را می دهد که البته در این راستا باید ساز و کارهای مناسبی برای به روز کردن سیستم ایجاد شود.
ارزیابی دانش: نحوه رسیدن به هدف های معین و استفاده از نتایج آن به عنوان بازخور، برای تعیین یا اصلاح هدف، به این بخش مربوط است. با نگاه به نتایج بعضا کیفی این فرایند، ضروری است، آنها را با توجه به نتایج کمی و هزینه های انجام شده در این زمینه، مورد ارزیابی قرار داد. .(همان منبع)
بخش دوم سرمایه فکری
۲-۲) سرمایه فکری:
سرمایه فکری از جمله مسائلی در علم مدیریت است که تعاریف مختلف دارد و همین تعاریف و برداشت های مختلف موجب شده است که در رسیدن به یک تعریف جامع دچار مشکل شویم تنها نکته ای که در اکثر این تعاریف مشترک است این مطلب می باشد که سرمایه فکری جزئی از دارایی های نامشهود است که در هر شرکتی که دارای سرمایه فکری قوی تری باشد نسبت به سایر رقبا موفق تر خواهد بود.جعفری(۲۰۱۳) در تعریف خود از سرمایه فکری اشاره می کند که: تمام دارایی ها که ترازنامه شرکت نشان داده نشده است و آن شامل کسانی که دارایی های نامشهود مانند علائم تجاری، ثبت اختراعات و مزایای انسانی، ساختار و محیط ارتباط است و به عقیده ادوینسون و سولیوان(۱۹۹۶) تفاوت بین ارزش بازار و ارزش دفتری می باشد.
.پابلوس( ۲۰۰۴ ) سرمایه فکری را شامل تمام منابع دانش محوری می داند که برای سازمان ارزش تولید می کنند ولی در صورتهای مالی وارد نمی شوند.
ماوریدس ( ۲۰۰۵ ) سرمایه فکری را یک دارائی ناملموس با پتانسیل خلق ارزش برای سازمان و کل جامعه می داند. .
مارتینز( ۲۰۰۵ ) سرمایه فکری را دانش، اطلاعات، دارایی فکری و تجربه ای که می تواند در خلق ثروت مورد استفاده قرار گیرد، تعریف می کند. .( همتی و همکاران،۲۰۱۳،۶)
۱-۲-۲) اجزای سرمایه فکری:
۱-۱-۲-۲) سرمایه انسانی:
سرمایه انسانی موجودی دانش افراد یک سازمان است. کارکنان، سرمایه فکری را از طریق شایستگی، نگرش و چالاکی فکریشان ایجاد می کنند.مهمترین عناصر تشکیل دهنده سرمایه انسانی سازمان، مجموعه مهارت های نیروی کار، عمق و وسعت تجربه آن هاست . منابع انسانی می توانند به منزله روح و فکر منابع سرمایه فکری باشند. این سرمایه در پایان روز کاری، با ترک سازمان از سوی کارکنان از شرکت خارج می شود، اما سرمایه ساختاری و سرمایه رابطه های حتی با ترک سازمان هم، بدون تغییر باقی می مانند . سرمایه انسانی شامل :
مهارتها و شایستگی های نیروی کار ؛
دانش آنها در زمینه رشته هایی که برای موفقیت سازمان مهم و ضروری هستند ؛
استعدادها و اخلاق و رفتار آنهاست .(دستگیر و محمدی، ۱۳۸۸،۳۱)
۲-۱-۲-۲) سرمایه ساختاری:
سرمایه ساختاری شامل همه ذخایر غیر انسانی دانش در سازمان می شود که در برگیرنده پایگاه های داده، نمودارهای سازمانی، دستورالعملهای اجرایی فرایندها، استراتژی ها، برنامه های اجرایی و به طور کلی هر آنچه که ارزش آن برای سازمان بالاتر از ارزش مادی اش باشد، است. سرمایه ی ساختاری را در دستورالعمل ها، راهبردها، خط مشی ها و هرآن چه ارزش سازمان را بیشتر از ارزش فیزیکی آن می سازد معرفی میشود . طبق یافته ها در سازمانی با اسلوب و شیوه های ضعیف، سرمایه فکر ی به تمامی پتانسیل خود نمی رسد. سرمایه ساختاری، دامنه گسترده ای از عناصر ضروری را پوشش می دهد . مهمترین آنها معمولاً شامل :
فرایندهای مهم اجرایی سازمان ؛
چگونگی ساختاربندی آنها ؛
سیاست ها، جریان های اطلاعاتی و عناصر پایگاه های داده؛
رهبری و سبک مدیریت آن ؛
سرمایه ساختاری می تواند به گروه های فرعی فرهنگ، عملیات و عادات کاری، و اموال فکری تقسیم شود.(همان منبع)
۳-۱-۲-۲) سرمایه رابطه ای:
سرمایه رابطه ای، شامل همه روابطی است که بین سازمان با هر فرد یا سازمان دیگری وجود دارد . این افراد و سازمانها می توانند شامل مشتریان، واسطه ها، کارکنان، تأمین کنندگان، مقامات قانونی، جوامع، اعتباردهندگان، سرمایه گذاران و . .. باشند .سرمایه مشتری به عنوان یک پل و سازمان دهنده عملیات سرمایه فکری تلقی می شود و یک عامل تعیین کننده در تبدیل سرمایه فکری به ارزش بازار است . این سرمایه، شامل استحکام و وفاداری مناسبات و روابط مشتری است
تعاریف جدید، مفهوم سرمایه مشتری را که قبلاً وجود داشت، به سرمایه رابطه های توسعه داده اند که شامل دانش موجود در همه روابطی است که سازمان با مشتریان و رقبا، تأمین کنندگان، انجمن های تجاری و دولت برقرار می کند..به طور کلی، می توان گفت که مهمترین جزء اصلی و اساسی سرمایه فکری، سرمایه انسانی است و دو سرمایه دیگر تابعی ازسرمایه انسانی هستند . در واقع بدون سرمایه انسانی امکان رشد و توسعه آن ها محدود است .(همان منبع)
۲-۲-۲) فرایند مدیریت سرمایه فکری:
شناسایی و تعریف سرمایه فکری سازمان
اندازه گیری سرمایه فکری
برنامه ریزی کلیدی محرک های ارزش
گزارشگیری سرمایه فکری
مدیریت و اداره سرمایه فکری
۵۵شکل(۲-۵) فرایند مدیریت دانش(دستگیر و محمدی، ۸۸)
اولین گام، شناسایی سرمایه های فکری بنگاه است. این مرحله، شامل اندازه گیری ارزش آن می باشد .همه سرمایه های فکری بطور خودکار برای یک بنگاه ارزشمند نیستند .این سرمایه ها زمانی ارزشمند هستند که به پیشبرد اهداف بنگاه کمک کنند. سرمایه فکری را می توان از طریق انجام مصاحبه، کارگاههای آموزشی یا از طریق نظرسنجی های اینترنتی شناسایی کرد . زمانی که سرمایه فکری شناسایی شد، می توان ارزش آن را سنجید . هنگام ارزشگذاری سرمایه فکری باید به خاطر داشته باشیم که ارزش سرمایه فکری به راهبرد بنگاه بستگی دارد و بطور پویا با سایر منابع در تعامل و به آنها وابسته است. گام بعدی، ترسیم نقشه ارزش است . این تمثال دیدنی، دو کارکرد اولیه دارد : ایجاد اطمینان از این که راهبرد با همه عوامل ارزش سرمایه فکری منسجم و پیوسته است، و ایجاد امکان ارتباط دهی آسان راهبرد و نقش و اهمیت سرمایه فکری در پیشبرد راهبرد.بعد از شناسایی و ترسیم عوامل ارزش سرمایه فکری، بنگاه می تواند سنجش آنها را شروع کند. ابزار و فنون زیادی برای سنجش سرمایه فکری موجود است.
زمانی که سرمایه فکری اندازه گیری شد، می توان آن را مدیریت کرد . به کمک ارزشیابی های مربوط می توانیم سطوح فعلی عملکرد را بشناسیم، بفهمیم که آیا سرمایه فکری بهتر شده یا رو به زوال رفته است و پی ببریم چه فعالیت ها یا برنامه هایی بر عملکرد اثر داشته اند . از این اطلاعات می توان در تصمیم گیری، بررسی و آزمون راهبرد و مدیریت مخاطرات مرتبط با سرمایه فکری استفاده کرد.
گام نهایی، گزارشگری سرمایه فکری است . هدف گزارشگری سرمایه فکری، ارائه اطلاعاتی درباره سرمایه فکری یک سازمان به ذی نفعان آن است . گزارشگری سنتی نمی تواند ارزش سرمایه فکری را توصیف کند. راه های مختلفی برای توجه به محدودیت های گزارشگری مالی سنتی در افشای اطلاعات درباره سرمایه فکری ایجاد شده، اما هنوز نسبت به هیچ استانداردی توافق نشده است . در نتیجه، سازمانهای مختلف گزارشهای داوطلبانه ای را ارائه کرده و به مزایای واضح آن از قبیل بهبود شناخت ذی نفعان از راهبرد بنگاه و بهبود تصویر از بنگاه و شهرت آن، پی برده اند.( همتی و همکاران،۷)
۳-۲-۲) تاریخچه سرمایه فکری:
در سال ۱۹۶۹ جان گالبریت اولین کسی بود که از اصطلاح سرمایه فکری استفاده کرد. اما در اواسط دهه ۱۹۸۰ حرکت از عصر صنعت به سمت عصر اطلاعات آغاز شد و شکاف عمیق بین ارزش دفتری و ارزش بازار شرکت ها بوجود آمد و در اواخر دهه ۱۹۸۰اولین تلاشها برای تدوین صورتهای مالی حسابهایی که سرمایه فکری را اندازه گیری کنند. صورت گرفت و کتابهایی در این موضوع از قبیل مدیریت دارایی های دانش توسط آمیدن تالیف شد . در اوایل ۱۹۹۰ ، اولین بار نقش مدیریت سرمایه های فکری با تخصیص یک پست رسمی، در سازمان مشروعیت یافت و آقای ادوینسون بعنوان مدیر سرمایه های فکری شرکت اسکاندیا معرفی شد همچنین در این دوره مفهوم رویکرد ارزیابی متوازن توسط کاپلان و نورتن مطرح گردید و در مجله فورچون مقالاتی در این زمینه منتشر گردید . اما در اواسط دهه۱۹۹۰ ، شرکت اسکاندیا اولین گزارش سرمایه های فکری را منتشر کرد و همایشی در سال۱۹۹۶ با موضوع سرمایه فکری ترتیب داده شد. در اوایل دهه ۲۰۰۰ ،اولین مجله معتبر(Machlup) با محوریت سرمایه های فکری و اولین استانداردهای حسابداری سرمایه فکری توسط دولت دانمارک منتشر گردید . امروزه پروژه های مختلفی از قبیل انتشار کتب و برگزاری سمینارها و تهیه و تدوین مقالات متعددی در این زمینه در حال انجام است( همتی و همکاران،۷)
پیشرفت | دوره زمانی |