بر اساس داده های جدول ۸-۴ که در فصل چهارم آمده است، تفاوت معناداری در میزان شیوع اختلالات روانی در مقیاس های شکایات جسمانی، حساسیت در روابط متقابل، اضطراب، پرخاشگری و روان گسستگی بر اساس نوع جرم وجود دارد، در حالی که میان زنان زندانی از نظر میزان شیوع اختلالات مرتبط با مقیاس های وسواس، افسردگی، فوبیا و افکار پارانوئیدی تفاوت معناداری وجود ندارد و تنها در چهار بعد مذکور فرضیه اول رد شد.
پاسخ این سوال از نظر شاخص کل سلامت زندانیان و شایع ترین اختلال با نتایج پژوهش قاسم بکلو و همکاران (۱۳۹۲)؛ مبنی بر بررسی میزان شیوع اختلالات روان پزشکی دز زندانیان مرد زندان خوی، با نتایج مطالعه ی رستگاری نیا (۱۳۸۸)؛ مبنی بر اختلالات روانی شایع در بین زندانیان و تاثیر اشتغال به کار در آن، با پژوهش آراسته و شریفی سقز (۱۳۸۷)؛ مبنی بر میزان شیوع اختلالات روان پزشکی در زندانیان زندان مرکزی سنندج، با پژوهش شریعت و همکاران (۱۳۸۵)؛ مبنی بر بررسی شیوع اختلالات روان پزشکی در زندانیان مرد زندان قصر تهران، با پژوهش فرایرز و همکاران(۲۰۱۳)؛ مبنی بر نشانگان درمان بیماری های روانی در میان زندانیان، با پژوهش فاضل و بیلارگون (۲۰۱۱)؛ مبنی بر مقایسه جمعیت عمومی با جمعیت زندانیان در کشور های غربی، با مطالعه ی فاضل و دانش (۲۰۰۲)؛ مبنی بر بررسی اختلالات روانی جدی در ۲۳۰۰۰ زندانی، همسو بود، به این صورت که شیوع کلی اختلالات در پژوهش های مذکور در دامنه ای مشابه بوده و افسردگی، شایع ترین اختلال در نمونه های مورد بررسی بوده است.
پاسخ این سوال با پژوهش امام هادی و همکاران (۱۳۸۵)؛ مبنی بر بررسی فراوانی اختلالات روانی در ۱۳۶ زندانی مرتکب قتل عمد و پژوهش بهرامی (۱۳۷۸) که به بررسی اختلال های روانی نزد زندانیان مرد و مقایسه ی آن با افراد عادی پرداخته بود نا هم خوان است. پژوهشگر احتمال می دهد نا هم خوانی با پژوهش امام هادی و همکاران به این دلیل است که در پژوهش مذکور صرفا افراد مرتکب قتل عمد مورد بررسی قرار گرفته اند. پژوهش بهرامی نیز شایع ترین اختلال ها را وسواس، افکار پارانوئیدی و حساسیت در روابط متقابل گزارش کرد و این امکان وجود دارد که علت اختلاف نتیجه ی پژوهش حاضر با پژوهش بهرامی در جنسیت نمونه مورد پژوهش باشد، چرا که به طور کل اختلال افسردگی و شکایات جسمانی در زنان بیش از مردان است.
بالاتر بودن شیوع اختلال افسردگی در زنان زندانی، احتمالا به این علت است که برخی اختلالات مانند سایکوز ها به سبب ماهیت غیر معمول خود به سرعت توسط سایر افراد شناسایی و جهت درمان ارجاع می گردند، ولی اختلال افسردگی به علت شیوع بالای آن در زندانیان و با توجه به شرایط و مشکلاتی که هر یک از زندانیان با آن درگیر است و به نوعی عادی در نظر گرفتن این وضعیت روانی و همچنین به علت عدم وجود سیستم غربالگری مناسب در زندان، افراد مبتلا به این اختلال تشخیص داده نشده و در نتیجه درمان نمی شوند. لذا با توجه به مطلب مذکور، عدم وجود تفاوت معنادار در افسردگی زنان زندانی بر اساس نوع جرم می تواند این گونه توجیه شود.
محقق احتمال می دهد، میزان شیوع نشانگان وسواس نیز مرتبط با وجود افکار مزاحم و تکرار شونده ای بوده است که در مورد جرم به وقوع پیوسته، مدت حبس، پیامد ها و شرایط سخت زندان وجود دارد و زندانیان را تحت تاثیر قرار می دهد. نشانگان ترس مرضی نیز، بعد از اختلال روان گسستگی کم ترین میزان شیوع را در کل جمعیت مورد بررسی نشان می دهد، که احتمالا این میزان نیز به ترس از حیوانات و موقعیت های اجتماعی یا شلوغ مربوط است. بیشترین میزان ترس مرضی در گروه مجرمین اعتیاد ملاحظه شد، که شاید این عامل یکی از عوامل موثر در کشش این افراد به سوی مواد مخدر و محرک بوده است تا با مصرف این مواد علائم ناشی از این اختلال را برطرف کنند یا کاهش دهند. در گروه مجرمین معتاد، نشانگان شکایات جسمانی نیز بالاست و به نظر می آید این میزان شیوع نیز با توجه به گرایش این افراد به مواد جهت تسکین درد قابل توجیه باشد.
سالم ترین گروه از نظر روانی، کلاهبردان بودند که احتمالا به علت واضح بودن مجازات و مدت محکومیت آن ها می باشد. مجرمان با جرم اعتیاد و حمل مواد مخدر و اعمال منافی عفت نیز پایین ترین سطح سلامت روان را داشتند که عوامل موثر در اعتیاد افراد به مواد، عوارض ناشی از آن و مجازات حبس ابد و اعدام برای بعضی از افرداد معتاد یا حامل مواد مخدر می تواند در توجیه این سطح از سلامت روان در این افراد مطرح و ممکن باشد. در مجرمان گروه اعمال منافی عفت نیز بیشترین اختلال در مقیاس حساسیت در روابط متقابل و افکار پارانوئیدی بود، احتمالا این افرد احساس عدم کفایت، خود کم بینی و احساس ناراحتی در ارتباط با دیگران دارند و شاید شرایط زندگی و بافت خانواده ی آن ها در بروز بدبینی آن ها نسبت به اطرافیان بی ربط نباشد.
دومین فرضیه پژوهش حاضر این بود که سبک های هویتی در زنان زندانی بر اساس نوع جرم متفاوت است.
همان طور که آزمون کروسکال و الیس (جدول ۱۰-۴) نشان داد از بین سه سبک هویتی موجود، تنها بین نمره های سبک هویتی هنجاری در میان زنان زندانی به تفکیک پنج نوع جرم صورت گرفته تفاوت معناداری وجود داشت و این فرض تنها در بعد مربوط به سبک هویت هنجاری تایید شد. زنان زندانی با جرم قتل و مشارکت در قتل بیشترین میانگین نمره را در سبک هویت هنجاری داشتند در حالی که سبک هویت غالب در زنان زندانی با جرم های اعتیاد و حمل مواد، کلاهبرداری و سرقت، سبک هویت سردرگم – اجتنابی بود. زنانی نیز که مرتکب اعمال منافی عفت بودند در سبک هویت اطلاعاتی بیشترین میانگین نمره را داشتند.
تا آنجا که جستجوی محقق نشان داد، پژوهشی که سبک هویت زنان زندانی را بر اساس نوع جرم مشخص کند یافت نشد، اما می توان پاسخ این سوال را با پژوهش علمی و حیدری (۱۳۹۰)؛ که به بررسی رابطه میان پایگاه هویت جوانان و ارتکاب جرم در آن ها پرداخته بود، با پژوهش باقری و همکاران (۱۳۸۸)؛ مبنی بر بررسی رابطه سبک های دلبستگی و نوع هویت زندانیان و همچنین با پژوهش شاره و آقا محمدیان (۱۳۸۵)؛ که با عنوان رابطه پایگاه های هویت و فرار دختران از خانه انجام شد، صرفا از این نظر که در هر یک از پژوهش های مذکور سبک هویت مجرمان را آشفته یا سردرگم و زود رس پیش بینی کردند هم راستا دانست.
سبک هویت هنجاری با تمایل به پیروی از نظرات و اعتقادات افراد مهم و همچنین تحمل کمتر در شرایط مبهم مشخص می شود، در گروهی که جرم آن ها قتل بود، ۳۸ نفر به علت ارتکاب قتل و ۲ نفر به علت مشارکت در قتل در زندان بودند، افرادی که خود مرتکب قتل شده بودند، علت قتل را اکثرا مشکلات اخلاقی و اعتیاد مقتول می دانستند که آن ها را در شرایطی قرار داده بوده است که این افراد به راهی جز قتل فکر نکردند، دو نفر دیگر نیز به تبعیت از همسر خود درگیر قتل شده بودند. شاید تحمل کم این افراد و تمایلشان به پیروی از افراد مهم زندگیشان که مرتبط با نوع هویت آن ها است و شرایط نا مساعد زندگیشان که در شکل گیری هویت هنجاری آن ها بی تاثیر نبوده است، این افراد را به سمت ارتکاب جرم سوق داده است.
سه گروه زنان زندانی با جرم های اعتیاد و حمل مواد، کلاهبرداری و سرقت، سبک هویت سردرگم – اجتنابی داشتند، قبلا در تعریف این سبک ملاحظه شد که فردی که سبک هویت سردرگم- اجتنابی دارد، سمبل برخورد طفره آمیز و مسامحه در مشکلات است، یک استراتژی متمرکز بر هیجان که با سطح پایینی از تعهد و اعتماد به نفس و بی ثباتی خود پنداره همراه می باشد. این افراد معمولا توجه کمی به آینده و یا نتایج طولانی مدت انتخاب هایشان دارند، شاید بتوان گفت که آن ها درگیر یک اکتشاف سازمان نا یافته و تصادفی هستند ( شوارتز، ۲۰۰۱). چنین ویژگی هایی را می توان تا حدی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اختلال شخصیت مرزی نیز مشاهده کرد، از آن جا که پژوهش های زیادی به میزان بالای شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اختلال شخصیت مرزی در زندانیان اشاره است (پالاهنگ، وکیل زاده و دریس،۱۳۸۱؛ قاسم بکلو و همکاران، ۱۳۹۲؛ آراسته و همکاران، ۱۳۸۷) و با توجه به ارتباط این سبک هویتی با اختلالات شخصیت مذکور، این احتمال نیز وجود دارد که ابتلا به هر یک از این دو اختلال شخصیتی مرزی و ضد اجتماعی و داشتن سبک هویت سردگم – اجتنابی، این افراد را مستعد انجام اعمال خلاف قانون و رفتار های ضد اجتماعی نماید.
سبک هویت اطلاعاتی که از نظر برزونسکی ظاهرا سازگارانه ترین سبک می باشد و در واقع یک استراتژی حل مساله و یا مکانیسم کنار آمدن برای اداره ی موقعیت های روزانه است. در این پژوهش زنان زندانی با جرم منافی عفت بیشترین نمره را در این سبک گرفتند و این می تواند به این علت باشد که اکثر این افراد از جرم خود به عنوان منبع درآمد زندگی خود و به عنوان راه حلی برای فرار از مشکلات زندگی خود استفاده می کنند. از طرفی شاید این سبک هویتی آنان تحت تاثیر یکی از اختلالات شخصیتی باشد که در پاراگراف قبل توضیح داده شد، لذا این افراد شاید سبک هویتی سازگاری داشته باشند اما راه حلی که انتخاب می کنند موافق قوانین و عرف جامعه نیست.
فرضیه سوم تحقیق عبارت بود از اینکه بین سبک هویتی و نوع اختلالات روانی زنان زندانی همبستگی وجود دارد.
با توجه به داده های جدول (۱۱-۴) « ماتریس بررسی همبستگی بین سبک های هویتی و انواع اختلالات روانی زنان زندانی مورد مطالعه در این پژوهش» نتایج زیر بدست آمد:
- بین سبک هویتی سردرگم/ اجتنابی و مقیاس حساسیت در روابط متقابل، سایر اختلالات و نیز مقیاس کل رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و فرض سوم در این بعد تایید می شود.
- بین اختلال روانی اضطراب و سبک هویتی اطلاعاتی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. این بدان معناست که زنان زندانی مورد مطالعه با سبک هویتی اطلاعاتی از اضطراب کمتری برخوردارند و فرض سوم در ارتباط با همبستگی موجود بین مقیاس اضطراب و سبک هویت اطلاعاتی نیز تایید می شود.
- پاسخ این سوال از نظر ارتباط سبک هویت اطلاعاتی با اضطراب در افراد و ارتباط بین سبک هویت سردرگم – اجتنابی با شاخص سلامت روان با پژوهش غضنفری (۱۳۸۲) هماهنگ بود. در تببین آن می توان گفت: افراد دارای سبک هویت اطلاعاتی اعتماد به نفس خوبی دارند و اضطراب را به نسبت کمتری تجربه می کنند، لذا احتمالا در آن ها اختلالات اضطرابی کمتری دیده می شود. زنان زندانی مورد مطالعه با سبک هویتی سردرگم/ اجتنابی از مشکل حساسیت در روابط متقابل، سایر اختلالات بیشتری برخوردارند و همچنین در کل، از سلامت روانی کمتری برخوردار هستند. با توجه به شباهتی که بین اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضد اجتماعی با ویژگی های سبک هویت سردرگم – اجتنابی وجود داشت، احتمالا یکی از اختلالاتی که در افراد دارای این سبک زیاد دیده می شود این گروه از اختلالات هستند. افرادی که در مقیاس حساسیت در روابط بین فردی نمره ی بالایی می گیرند، اکثرا در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارند و این ممکن است یکی از عواملی باشد که زندانیان را به سمت رفتار های خلاف عرف سوق می دهد.
- ضمنا مطابق با داده های بدست آمده در پژوهش بین دیگر متغیرها، مخصوصا بین انواع اختلالات روانی و سبک هویتی هنجاری رابطه معناداری وجود ندارد.
محدودیت های پژوهش
احساس نا امنی آزمودنی در ارائه پاسخ صادقانه به پرسش نامه به خاطر شرایط زندان، علی رغم توضیحاتی که توسط پژوهشگر پیش از اجرای تست به شرکت کنندگان داده می شد.