با پایان جنگ سرد، در قرن حاضر، شاخص قدرت رهبرى براى کشورهاى سرمایهدار و قدرتمند جنگى درصحنه بین المللى، دیگر قدرت نظامى نیست. زیرا در حال ورود به عصرى هستیم که نزاع مستقیم و رودرو، که نیازمند پشتیبانى نیروهاى نظامى است، فرصت بروز پیدا نخواهد کرد. در واقع امروزه قدرت ملى ارتباط مستقیمى با درک مفاهیم اقتصاد ملى دارد. در دنیایى که بسرعت به سمت اقتصاد جهانى پیش میرود، اهداف و منافع سیاست ملى موضوعى براى اهداف و منافع اقتصادى میشود. این تغییر جهتها و ارتباط مفاهیم جدید با یکدیگر نشان دهنده شروع یک عصر ویژه است.
تعریف دقیق ژئواکونومیک[۵۴] عبارت است از »تحلیل استراتژیهاى اقتصادى بدون در نظر گرفتن سود تجارى، که ازطرف دولتها اعمال میشود، به منظور اقتصاد ملى یا بخشهاى حیاتى آن و بدست آوردن کلیدهاى کنترل آن از طریق ساختار سیاسى و خط مشیهاى مربوط به آن «همچنین دولت از این طریق مىتواند کنترل و اقتدار تمام منابع تولید و بخشهاى کلیدى اقتصادى را بدست بگیرد و به استحکام بخشیدن فعالیتهاى اقتصادى و قدرتهاى اقتصادى بپردازد. به عبارتى دیگر، ژئواکونومى رابطه بین قدرت و فضا[۵۵] را بررسى مىکند. فضاى بالقوه و در حال سیال همواره حدود و مرزهایش درحال تغییر و تحول است، از این رو آزاد از مرزهاى سرزمین و ویژگیهاى فیزیکى ژئوپولیتیک است. در نتیجه تفکر ژئواکونومى شامل ابزار آلات لازم و ضرورى است که دولت میتواند از طریق آنها به کلیه اهدافش برسد. در نهایت همه استراتژیهاى ژئواکونومى شامل بیشترین حوزه قلمرو توسعه کشورهاست و ممکن است این اهداف استراتژیها به وسیله کشورهاى صنعتى، خارج از سبک سنتى تعیین و پیگیرى شود و هدف اصلى ژئواکونومى کنترل سرزمینها و دستیابى به قدرت فیزیکى نبوده، بلکه دست یافتن به استیلاى تکنولوژى و بازرگانى است. که در نهایت شکل نوینى از هژمونى را در قالب توان اقتصادى در عرصه بین المللى پدید میآورد) عزتى،۱۳۸۰ :۱۶۰ ).
بنابراین ژئواکونومی در واقع، اقتصاد و رابطه بین جغرافیا و قدرت اقتصادی کشورها را مورد مطالعه قرار میدهد. زمانی که بخشی یا تمام قابلیتهای اقتصادی کشورها در گرو مسائل جغرافیایی باشد، اقتصاد جغرافیایی یا ژئواکونومیک شکل میگیرد. البته ژئواکونومی را مانند دیگر زیر مجموعههای ژئوپلیتیک نمیتوان بحث جداگانهای از مبحث مادر دانست. چرا که یک از این مباحث قرائت ویژه خود را از ژئوپلیتیک ارائه میدهد؛ یعنی آنجا که اقتصاد انگیزه رقابتهای قدرتی است، ژئوپلیتیک قرائتی اقتصادی از شرایط موجود را ارائه میدهد و جنبه ژئواکونومیک به خود میگیرد. بنابراین، ژئواکونومی، اثرگذاری عوامل یا زیر بناهای اقتصادی در محیط کشورها، منطقهای، یا جهانی در تصمیمگیری سیاسی و رقابتهای قدرتی و اثرگذاری این عوامل در ساختار شکلگیرنده ژئوپلیتیک منطقهای یا جهانی را مورد مطالعه قرار میدهد.
در واقع با تغییر شاخصها در انتخاب قلمروهای ژئواستراتژیک پس از پایان جنگ سرد[۵۶] و اولویت یافتن مسائل اقتصادی بر مسائل نظامی، انطباقی بین قلمروهای ژئواکونومیک و استراتژیک پدید آمده و در مباحث ژئواکونومیک، موضوع ژئوپلیتیک نفت و امنیت استراتژیک منابع انرژی به عنوان مهمترین عامل تعیین کننده در تعیین استراتژیهای جهانی مطرح گردید است. بر این اساس در آغاز سده بیست یکم دو عامل « منابع و انرژی[۵۷]» نقش اصلی را در شکلگیری مناطق ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک بازی میکنند.( عزتى،۱۳۸۰ :۱۶۰). در این باره لوتویک معتقد است که زوال جنگ سرد در واقع نشان دهنده تغییر مسیر و حرکت نظام از سوی ژئوپلیتیک به سمت ژئواکونومی میباشد(اتوتایل و دیگران،۱۳۸۰: ۱۴۸-۱۴۹). پایه و اساس این مطلب استدلالی است که از سوی « ادوارد لوتواک[۵۸] » ارائه شده است. وی معتقد است که در عصر ژئواکونومیکی، وسایل و علل مناقشه ماهیتی اقتصادی پیدا میکنند و ابزار الات اقتصادی جایگزین اهداف نظامی میشود.
بنابراین در عصر ژئواکونومی، رشد تقاضای جهانی مصرف انرژی، افزایش قیمت نفت خام و کاهش ارزش دلار همراه با ترس روانی از اقدامات تروریستی، عدم ثبات دولتها در برخی از کشورها مهم تولید کننده نفت و گاز و رقابتهای ژئوپلیتیکی همراه با این واقعیت که آیا منابع کافی انرژیهای فسیلی برای تأمین انرژی مورد نیاز جهان وجود دارد یا خیر؟ موضوع امنیت تأمین انرژی را در صدر دستور اجلاسهای مهم سیاسی قرار داده و دیپلماسی انرژی اهمیت ویژهای یافته است. از این رو در این دوره، منابع تأمین انرژی، مسیرهای انتقال انرژی، بازارهای مصرف، تجارت انرژی، فنآوری انرژی و نظایر آن اعتبار ویژهای پیدا میکنند. و از همین روست که انرژی در سیاستهای ملی و بینالمللی نقش تعیین کنندهای پیدا کرده است، و الگوهایی از رقابت، همکاری، کشمکش، تجاوز، تعامل، همگرائی و واگرائی[۵۹] را در عرصه سیاست بینالملل بین کشورها شکل دادهاست.
۲- برآوردی آماری انرژی(نفت وگاز طبیعی)در جهان
یکی از تحولات عمده در عصر ژئواکونومی و ژئوپلیتیک انرژی جهان، شتاب گرفتن مصرف جهانی نفت بویژه در کشورهای در حال توسعه آسیا است. برآوردها حاکی از آن است که تقاضا برای نفت در جهان در حال توسعه سه برابر سریعتر از جهان توسعه یافته است و انتظار میرود که تقاضا نفت از ۶/۸۵ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۰۸، به ۶/۱۰۵ میلیون بشکه در روز تا سال ۲۰۳۰، افزایش یابد.(OPEC, WORLD OIL (OUTLOOK, 2009.
طبق برآوردهای دبیرخانه اوپک، تقاضای جهانی نفت از سال ۲۰۱۰ تا سال ۲۰۲۰، سالیانه به طور متوسط از رشد ۱/۱ میلیون بشکه در روز برخوردار خواهد بود و از سال ۲۰۲۰ تا سال ۲۰۳۰ این رقم به ۱ میلیون بشکه در روز خواهد بو( .( ibهمچنین تا سال ۲۰۳۰، مصرف گاز طبیعی در جهان، در سال به طور متوسط ۶/۱ درصد افزایش خواهد یافت و از ۱۰۴ تریلیون فوت مکعب در سال ۲۰۰۶ به ۱۵۳ تریلیون فوت مکعب در سال ۲۰۳۰ خواهد رسید که از این نظر گاز دارای بالاترین نرخ رشد در مقایسه با دیگر حاملهای انرژی است international energy outlook,2009) (.
بنابراین برای تأمین این حجم از تقاضای انرژی بویژه در بخش نفت و گاز اهمیت راهبردی منطقه خلیج فارس طی بیست سال آینده افزایش خواهد یافت. تقریباً نیمی از ذخایر نفت جهان در قلمرو سه کشور عربستان سعودی(با ۱/۲۶۴( میلیارد بشکه ذخایر اثبات شده، ایران(با ۶/۱۳۶ میلیارد بشکه) و عراق ( با ۱۱۵ میلیارد بشکه) نهفته است. خلیج فارس با دارا بودن حدود ۵/۵۹ از ذخایر نفت خام جهان و ۶/۴۰ درصد از ذخایر گاز طبیعی، منطقهای سرشار از ذخار نفت و گاز محسوب میشود.
برای منطقه خزر نیز ارزیابیهای مختلفی درباره ذخایر اثبات شده و احتمالی وجود دارد. این مقدار از ۱۷ تا ۲۵۰ میلیارد بشکه است. از این میزان قزاقستان با ۴۰ میلیارد بشکه بیشترین ذخایر نفت را در این منطقه در اختیار دارد. بعد از آن به ترتیب ترکمنستان ۷/۱، آذربایجان ۷، ایران ۱/۰، روسیه ۳/۰ و ازبکستان ۵۹/۰ میلیارد بشکه ذخایر نفت دریای خزر را در اختیار دارند(اطاعت و نصیری، ۱۳۸۸: ۱۰- ۵).
در این میان، ایران علاوه بر اعتبار ژئوپلیتیکی دارای ارزش و قابلیتهای منحصر به فردی در زمینه ژئواکونومیکی که از مفاهیم اصلی قرن بیست و یکم میباشد نیز است. از جمله این قابلیتها میتوان به قرار گرفتن ایران در کنار خلیج فارس، که هارتلند انرژی فسیلی جهان است اشاره نمود. در شمال نیز دریای خزر و وجود دارد که اولویت دوم انرژی جهان به شمار میرود. از این رو، پیوند ژئوپلیتیک و ژئواکونومی ایران در دریای خزر و آسیای مرکزی[۶۰] با موقعیّت آن در خلیج فارس که کنترل بیش از نیمی از این منطقه را در دست دارد و عمل بزرگی است که منابع و نقش آفرینی ایران را در آسیا و اروپا گسترش میدهد. و هرگونه تلاش دیگری برای نادیده گرفتن این مقام ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران و اعمال فشار بر این کشور در خلیج فارس و اخیراً در خزر موجب واکنش منفی دیگر کشورهای روبه رشد خواهد شد.
انرژیهای فسیلی[۶۱] بویژه نفت و گاز از آن حیث که در انرژی جهان سهم بالایی دارند، جایگاه ویژهای را در مناسبات بینالمللی پیدا کردهاند و سیاست بینالمللی را نیز تحت الشعاع قرار دادهاند. امروزه نفت و گاز از اهمیت فوق العادهای برخوردارند. ارزش آنها تنها در خواص انرژیزایی آنها نیست بلکه این گونه مواد امروزه در صنایع پتروشیمی کاربرد عمدهای دارند و به عنوان مواد اولیه مورد استفاده قرار میگیرند. با این وصف اهمّیت انرژیهای فسیلی طی زمان نسبت به یکدیگر تغییر کرده است. ابتدا ذغال سنگ در قرون ۱۸ و ۱۹ اهمیت داشت و به توسعه صنایع بویژه در اروپا کمک شایانی کرد. پس از کشف نفت در ایالات پنسیلوانیای آمریکا در سال ۱۸۵۹ م. به تدریج این ماده اهمیت یافت و جایگزین ذغال سنگ شد. امروزه نیز گاز طبیعی به دلیل خاصیت انرژیزایی، سهولت انتقال، قیمت مناسب، صرفه جویی در بهرهبرداری و از همه مهمتر پائین بودن آلودگی زیست محیطی نسبت به سایر انرژیهای فسیلی جای خود را باز کرده و به عنوان رقیب نفت مطرح شده است.
۳- پراکندگی منابع نفت وگاز در جهان
نکته حائز اهمیت این است که منابع نفت عمدتاً در خلیج فارس، خاورمیانه، غرب و شمال آفریقا، آمریکای مرکزی و جنوبی، روسیه، آمریکای شمالی و اروپا پراکندهاند و خلیج فارس به تنهایی حدود ۶۵ درصد منابع نفت جهان را در اختیار دارد و بزرگترین انبار نفت جهان محسوب میشود. بنابراین شاید هیچ چیز به اندازه نفت و گاز در سیاست جهان و تحولات ژئوپلیتیکی امروز تأثیر نداشته باشد. بحرانها و تحولات سیاسی و مناسبات متغیر جهانی و منطقهای بویژه در خاورمیانه، خلیج فارس و خزر عمدتاً متأثر از عامل نفت و گاز است. چنانچه به رغم تمام تلاشها برای یافتن جانشینی برای نفت، هنوز این ماده بهترین و ارزانترین نوع انرژی است. کشورهای توسعه یافته با داشتن ۳ درصد جمعیت جهان، بیشتر از ۷۰ درصد مصرف انرژی جهان را به خود اختصاص دادهاند، در حالی که منابع مورد نیاز آنها در داخل کشورهای درحال توسعه واقع شده و بالغ بر ۸۰ درصد از ذخایر نفتی متعلق به کشورهای در حال توسعه است. در این میان، ژاپن تمام نیازهای نفتی خود و اروپا نیز بخش بزرگی از نیاز نفتی خود را وارد میکند. امریکا نیز ۵۰ درصد از نفت مورد نیاز خود را از خارج وارد میکند که ۲۶ در صد این رقم متعلق به خلیج فارس است. پیش بینی میشود تا سال ۲۰۰۰ امریکا ۷۰ درصد نفت مصرفی خود را وارد کند. به عنوان مثال: در گزارش استراتژی امنیت ملی آمریکا آمده است« تأمین مستمر عرضه انرژی برای پیشرفت و امنیت ما حیاتی است، تمرکز ۶۰ درصد از ذخایر شناخته شده نفت در خلیج فارس به این معنی است که باید تضمین کنیم که در آینده هم به مواد نفتی با قیمت قابل رقابت در بازار جهانی دسترسی داشته باشیم. در این زمینه نظم نوین جهانی در واقع طرحی نو برای سلطهای نو بر مناطق مهم و ژئوپلیتیک جهان توسط آمریکا است. تئوریسینها و استراتژیستهای امریکا بخوبی دریافتهاند که در توازن قدرتهای آینده برتری از آن قدرتی خواهد بود که بر مناطق ژئواکونومیک انرژی تسلط داشته باشد. بنابراین در زمینه اعمال این استراتژی، آمریکا از بحران کویت استفاده کرده و نیروهای خود را در منطقه مستقر کرد. اهداف آمریکا در این زمینه عبارتند از:
تضمین دسترسی بلند مدت خود به نفت؛
کنترل قیمت نفت؛
در اختیار گرفتن نبض اقتصادی اروپا و ژاپن.
در حالحاضر نیز تخمین زده میشود که ۴۰% از تقاضای جهانی برای انرژی را نفت برطرف میسازد. پیشبینی میگردد از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۰۵ سالانه حدود ۹/۱ میلیون بشکه، تقاضای جهانی نفت افزایش یابد.(جویس، ۱۳۷۱: ۴۷-۴۰) در ادامه برای عینیت بخشی به پژوهش و برای ملموس شدن توضیحات درصد خواهیم بود چشم اندازی از میزان نفت و گاز موجود در مناطق مهم را با بیان آمار و جدول ارزیابی خواهیم کرد.
بر اساس برآوردهای سازمان بین المللی انرژی[۶۲] حجم ذخایر گاز طبیعی جهان در سال ۲۰۰۷ بیش از ۱۸۱ تریلیون متر مکعب(۴۸/۶۴۰۵ میلیارد فوت مکعب) بوده که در ۲۰ سال گذشته دو برابر شده است. و این مقدار، پاسخگوی تقاضای بازارهای جهانی تا ۶۶ سال آینده خواهد بود و با فرض افزایش تقاضای جهانی گاز طبیعی با نرخ رشد ۳/۲ درصد در سال، این ذخایر تا ۴۰ سال آینده، تقاضای بازار جهانی را برآورده خواهد کرد. International Energy Agency (IEA), 2004, 135) ).
فدراسیون روسیه و خاورمیانه، دو منطقه غنی گازی جهان است که بیش از ذخایر تثبیت شده گاز جهانی را در خود جای دادهاند و مابقی به صورت سفرههای پراکندهای در کره خاکی دیده میشود
(جدول زیر: ذخایر گاز طبیعی جهان(بر حسب میلیارد فوت مکعب) ( International Energy Agency (IEA), 2004, 135) ).
حوضههای بزرگ گازی جهان را میتوان به سه منطقه: ۱- خلیج فارس ۲- سیبری غربی ۳- آسیای مرکزی(ترکمنستان، قزاقستان و ازبکستان) تقسیم کرد. که به ترتیب ۴۰ (۶۴/۷۲ تریلیون متر مکعب)، ۶/۲۴ ( ۲۲/۴۴ تریلیون متر مکعب) و ۳/۴ (۷۳/۷ تریلیون متر مکعب) و در مجموع ۹/۶۸(۵۹/۱۲۴ تریلیون متر مکعب). از ذخایر گازی جهان را در اختیار دارند. این سه حوضه بزرگ ذخایر گازی در بحر قدیم و در محور شمال به جنوب اوراسیا( از شمال روسیه تا جنوب خلیج فارس) در یک بیضی ـ که ایران و آسیا مرکزی در محور آن است ـ قرار دارد. این محدوده بیضی شکل ۹/۶۸ درصد گاز دنیا را در خود جای داده است، که ما آن را « بیضی استراتژیک ذخایر گازی جهان» مینامیم. این ذخایر عظیم گازی در میان دو بازار بزرگ مصرف اتحادیه اروپا و جنوب و جنوب شرق آسیا قرار گرفته است.( ویسی:۱۳۸۷، ۴۵).
۴-گاز طبیعی و افزایش تقاضای جهانی
در آغاز سده بیست و یکم، گاز طبیعی پرکاربردترین انرژی مصرفی اولیه جهان است.گاز طبیعی از جمله انرژی پاکی است که پیامدهای منفی زیست محیطی اندکی دارد؛ زیرا دی اکسید گوگرد، دی اکسید کربن و ذرات جامد کمتری نسبت به نفت یا زغال سنگ تولید و منتشر میکند.گاز طبیعی با ویژگیهای طبیعی در سازگاری با محیط زیست، کاهش آلودگی هوا و انتشار کمتر گازهای آلاینده از جمله آن دسته از حامل های انرژی است. که در سالهای آینده از بالاترین رشد تقاضا برخوردار خواهد بود. گاز طبیعی مایع، از جمله همین منابع میباشد که به واسطه ویژگیهای فوق، مورد توجه قرار گرفته است. بررسی روند سهم انواع انرژی طبق مطالعه دبیرخانه اوپک بیانگر کاهش سهم تمامی حاملهای انرژی به نفع سهم گاز میباشد.
تقاضای انرژی جهان در حدود ۶۰ درصد در میان سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۳۰ رشد خواهد داشت، که به طور متوسط در هر سال ۷/۱ رشد را نشان میدهد. از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۳۰، همچنان هیدروکربنها بیشترین سهم و نرخ رشد در میان دیگر عناصر انرژی را خواهد داشت؛ به عبارت دیگر ۸۱ درصد تقاضای انرژی جهان، مربوط به سوختهای فسیلی است.( به نمود ار زیر توجه کنید)نمودارزیر: سهم انرژیهای فسیلی در سبد جهانی را نشان می دهد) .این امر، نشانگر آن است که انرژیهای نوین تا ۲۲ سال آینده نمیتوانند سهم قابل توجهی از مصرف انرژی جهان را به خود اختصاص دهند. گاز طبیعی، نسبت به نفت و زغال سنگ از جمله حاملهای انرژی است که در دهه اخیر از بالاترین رشد تقاضا در میان سایر حاملهای انرژی برخوردار بوده است. بررسی روند سهم انرژی، طبق مطالعه آژانس بینالمللی انرژی، حاکی از کاهش سهم تمامی حاملهای انرژی به نفع گاز است. تقاضای اولیه گاز طبیعی، رشد ۳/۲ درصد در سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۳۰ را نشان میدهد که بالاترین رشد در میان سایر انرژیهاست. به دیگر سخن، مصرف گاز طبیعی تا سال ۲۰۳۰ در حدود ۹۶ درصد بیشتر از سال ۲۰۰۲ میباشد و سهم گاز در انرژی اولیه جهان از ۲۱ درصد در سال ۲۰۰۲ به ۲۵ درصد در سال ۲۰۳۰ خواهد رسید.
تقاضا برای انرژی زغال سنگ با نرخ رشد ۵/۱ درصد و با ۲۳۸۹ Mtoe (معادل یک میلیون تن نفت) از سهم بازار در سال ۲۰۰۲، بعد از نفت این ماده انرژی را در رتبه دوم حاملهای انرژی جهان قرار داده است؛ با توجه به نرخ رشد ۳/۲ درصدی گاز طبیعی(۸/. درصد بیشتر از زغال سنگ)، تا سال ۲۰۱۱ گاز طبیعی جای زغال سنگ را خواهد گرفت و تا سال ۲۰۳۰ سهم بازار انرژی از گاز طبیعی به ۴۱۳۰ Mtoe خواهد رسید که ۵۲۹ Mtoe در همان سال نسبت به زغال سنگ بیشتر خواهد بود.
تقاضا برای این ماده انرژی در کشورهای در حال توسعه آسیا در طی دوره زمانی ۲۰۰۲ تا ۲۰۳۰ سه برابر خواهد بود. یعنی از ۲۰۸ میلیارد مترمکعب در سال ۲۰۰۲ به ۳۲۲ میلیارد مترمکعب در سال ۲۰۱۰ و به ۶۷۲ میلیارد مترمکعب در سال ۲۰۳۰ خواهد رسید. ۵۰ درصد از این واردات، صرف تولید برق، ۲۳ درصد در بخش صنایع و بقیه صرف امور دیگر می شود.( International Energy Agency, 2004, 161 ).
تقاضای نفت در کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه(OECD) و کشورهای غیر عضو برای سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۹ در اشکال ۹ و ۱۰ نمایش داده شده است. افزایش زیاد در قیمتهای نفت در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۹ منجر به توسعه انرژیهای جانشین، به کارگیری معیارهای حفاظت انرژی و دورگزینی از صنایع سنگین انرژی بر شد. رکود اقتصادی جهان نیز در سالهای اول دهه ۱۹۸۰، اثر منفی بر تقاضای نفت در کشورهای OECD ، گذاشت بطوری که در ۱۹۸۳ تقاضای نفت OECD به سطح ۳۲/۲ میلیون بشکه تنزل یافت، ولی از آن به بعد تقاضا به آرامی بهبود یافته و در ۱۹۸۹ به ۳۵/ ۶ میلیون بشکه در روز رسید که هنوز نسبت به سطح ۳۹/۶ میلیون بشکه در روز که متعلق به سال ۱۹۷۹ میباشد، کاملاً پائینتر است. از سال ۱۹۷۳ تاکنون تقاضای نفت در کشورهای غیر OECD50 درصد افزایش یافته است. که نمایانگر رشد سالانهای به میزان ۵% میباشد. تقاضای نفت این کشورها در سال ۱۹۸۹ به میزان ۱۴/۴ میلیون بشکه در روز بوده است که ۲۲% کل تقاضای جهان (۶۴/۵ میلیون بشکه در روز) را تشکیل میدهد(غازی، ۱۳۷۱: ۱۲۱).
رشد تقاضا برای نفت خصوصاً در آسیای شرقی شامل کشورهای تازه صنعتی شده، چشمگیر خواهد بود. چین و هند با جمعیت عظیمی که دارند مترصدند به رشد سریع اقتصادی خود ادامه دهند. به ویژه چین، برای گسترش سریع صنایع و تولید یک« ماشین خلقی» تا پایان دهه حاضر، برنامههایی در دست دارد و این سیاستی است که قطعا بر مصرف انرژی در این کشور به میزان قابل ملاحظهای خواهد افزود. بنابراین انتظار میرود که چین در آغاز سده آینده به یک واردکننده عمده نفت خلیجفارس مبدّل شود.
۵- نفت و افزارش تقاضای جهانی
در تقاضای سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۹ تقاضای انرژی(انرژیهای اولیه عبارتند از نفت، زغال سنگ، گازطبیعی، انرژی آب، نیروی اتمی و غیره) اولیه در جهان(به استثنای اقتصادهای با برنامه ریزی متمرکز) به استثنای دو افت کوتاه مدت که یکی در ۱۹۷۵ و دیگری در ۸۳-۱۹۸۰ بوده، پیوسته رو به افزایش بوده است. چنانکه مقدار کل این تقاضا که در ۱۹۷۳حدود ۸۹ میلیون بشکه معادل نفت در روز بود، به ۱۱۳ میلیون بشکه در روز معادل نفت در ۱۹۸۹ رسیده است. در این سال تقاضای سه سوخت فسیلی یعنی نفت، گاز طبیعی و زغالسنگ به تنهائی به میزان ۹۳ میلیون بشکه در روز معادل نفت بوده است که ۸۲% کل تقاضای انرژیهای نخستین را تشکیل میدهد.( غازی،۱۳۷۱: ۱۱۶).
۶- جهانی شدن اقتصاد و اهمیت ژئواکونومیک انرژی
آنتونی مکگرو در تعریف جهانی شدن میگوید: در جهانی شدن الگوی فعالیتهای مختلف بشری به سوی فراقارهای و بین منطقهای شدن در حرکت است. وی همچنین معتقد است جهانی شدن در تمام حوزه های زندگی مدرن در ابعاد مختلف ظهور و بروز دارد. از اینرو جهانی شدن یک فرایند چند بعدی است. رویدادهای پس از ۱۱سپتامبر سال ۲۰۰۱ در آمریکا و آنچه که امروز در افغانستان، عراق، لبنان، سوریه و فلسطین اشغالی و اخیراً در پاکستان و سومالی مشاهده میشود نمونههایی از ایفای نقش کشورها برای تأمین منافع راهبردی خود در عرصه جهانی است و به زعم آنها این منافع تأمین نمیگردد مگر با تأمین امنیت در سطح جهان، از این رو هر موج ناامنی که در یک منطقه کم اهمیت از دنیا رخ میدهد اثر هم سنگ خود را در پراهمیتترین منطقه دنیا خواهد گذاشت. این پیوستگی فضایی که از جمله ویژگی جهانی شدن است امکان محوریت یافتن ژئواکونومی را در روابط بینالمللی بیان میکند. لذا هر نوع فعالیتی که بخواهد در این فضا صورت گیرد نیازمند بستری امن است و در نتیجه در عصر جهانی شدن مهمترین تلاش کشورها در راستای تأمین امنیت جهانی است زیرا که این کشورها امنیت خود را در امنیت جهانی جست وجو میکنند.
به نظر میرسد که ژئواکونومی، مفهومی است که ورود موضوع اقتصاد را به صحنه جهانی، به ویژه به لحاظ انگیزه سودگرایی تأیید میکند. در واقع، هر زمان که رقابت میان قدرتها در نظام جهانی، بر موضوع اقتصاد و برداشتن مرزهای اقتصادی باشد، صحبت از ژئواکونومی است. این قدرتها هستند که سیاستهای اقتصادی را در فضا(نظام جهانی) اعمال و رهبری میکنند و برآیند این فرایند ژئواکونومی است که به عنوان پدیدهای سیال جهت پوشش دادن به فضای جدید رقابتی در نظام جهانی و روشی برای توجیه و تحلیل سیاستهای جهانی اکثر قدرتهای غربی در آمده است. در این میان، انرژی، مهمترین عنصر در رقابتهای ژئواکونومی است که موضوع ژئوپلیتیک انرژی را به وجود آورده است.
در هر صورت جهانی شدن، شبکهای به سرعت گسترش یابنده است و همیشه متراکم شونده از پیوندها و وابستگی متقابل که وجه مشخصه اجتماعی مدرن به شمار میرود. به عبارت دیگر فرایندی است که طی آن وابستگی متقابل دولتها و جوامع مختلف در حال گسترش است. آنچه که در آغاز از نام جهانی شدن به ذهن متبادر میشود. شبکهای بودن و فراگیر بودن و وابستگی بودن، و فشردگی زمان و مکان است. جهانی شدن به معنای عمومی به هم ریختن نظام بینالملل فعلی یعنی مجموعهای از تعاملات میان دولتها و ملتها به شکل کنونی آن است. برای مثال ساتورین بر این باور است که جهانی شدن پایان روابط بینالملل به عنوان یک رشته علمی دولت محور است(ملک حسینی،۱۳۸۴: ۱۵).
اما جهانی شدن اقتصاد[۶۳] فرایندی رو به پیشرفت است که در آن تعاملات فراملّی به سرعت در حال شکلگیری بوده و وابستگی متقابل میان اقتصادی میان کنشهای واحدهای در حال جهانی شد در حال تعمق است. مقایسه رشد تولید ناخالص، صادرات، و سرمایه گذاری مستقیم خارجی[۶۴] جهان بیانگر آن است که در طی نیم قرن گذشته رشد صادرات سریعتر از رشد تولید و رشد سرمایهگزاری مستقیم خارجی، به مراتب سریعتر از تجارت خارجی بوده است.( هاشمیان و گرجی، ۱۳۸۶) و مهمتر از همه اهمیت روز افزون انرژی(نفت و گاز ) در معادلات سیاسی منطقهای و جهانی باعث گردیده تا مناطق ژئواکونومیکی چون ایران به عنوان یک امر استراتژیک در برنامههای استراتژیهای قدرتهای بزرگ گنجانده شود. و به نوعی میتوان گفت فارق از اینکه ما نگاهی پروژهای یا پروسهای به جهانی شدن داشته باشیم نمیتوان جهانی شدن اقتصاد را بدون اهمیت یافتن حوزههای انرژی در نظر گرفت.
نتیجه گیری
کشورهای که دارای موقعیت ژئواکونومیک میباشند میتوانند از این موقعیت در جهت ارتقاء منزلت و جایگاه خود در سطح بینالملل بپردازند؛ چرا که امروزه انرژی(نفت و گاز) به عنوان یک کالای مهم در ابعاد مختلف سیاست داخلی[۶۵] و بینالمللی واحدهای سیاسی به ایفای نقش میپردازد. در همین زمینه دانیل یرگین[۶۶] خاطر نشان میکند که نفت یک رکن اساسی در قدرت ملی، یک عامل عمده در اقتصاد جهانی، یک کانون حیاتی در جنگ و یک نیروی قطعی در رویدادهای بینالمللی است و زمانی این تأثیرگذاری مضاعف میشود که ماهیت اقتصادی دولتها وابسته به نفت باشد و یا به عبارتی بیش از نیمی از درآمد کشور از طریق فروش نفت و به شکل رانت دریافت شود. برای مثال اگر به ریشهها و دلایل کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بنگریم متوجه خواهیم شد که حتی مشروعیت سیاسی حاکمان و شکست حکومتها با مقوله انرژی پیوند خورده و این امر به ما گوشزد میکند که در جهت ثبات اقتصادی و سیاسی و امنیتی باید تلاش شود و از وابستگی نفت کاسته و به درآمدهای باثباتتری رویآوریم. به طور کلی نظام بینالملل در عصر وابستگی متقابل از همتنیدگی ژرفی برخوردار است. به گونهای که اجزای تشکیلدهنده آن به طور لا ینفک به یکدیگر وابستهاند و هرحرکتی که در یکی از واحدهای آن پدید آید، درکوتاهترین زمان در نقطه دیگری منعکس میشود. طی نیم قرن آینده تقاضای جهانی برای انرژی بیش از سه برابر خواهد شد. قدرتهای صنعتی آزمندانه در پی یافتن منابع تازه انرژی و بیش از همه ذخایر تازه نفتی هستند تا خود را در برابر بحرانهای پیشبینی شده کمبود انرژی که ممکن است هم ناشی از تخلیه چاه ها باشند و هم بیثباتیهای سیاسی، ایمن سازند. در این بین ایالات متحده آمریکا، نفت و گاز بیشتری برای تأمین مصرف فزاینده خود نیاز خواهند داشت. خلیج فارس و حوضه خزر با توجّه به منابع خود بر اساس طرحهای پیشبینی شده، نفت و گاز قابل توجهی تولید خواهند نمود. وانگهی، ایران به عنوان یک بازیگر محوری در هر دو منطقه خلیج فارس و حوضه خزر و نیز در بازار انرژی دنیا، همچنان نقش ممتازی خواهد داشت. در چنین شرایطی قدرتهای جدید بلعنده منابع نفتی چون چین، اتحادیه اروپا، هند، به یک معظلی فزاینده جهانی یعنی رقابت بر سر دستیابی به منابع انرژی دامن میزند.
فصل چهارم
موقعیت ژئواکونومیک انرژی ایران
فصل چهارم- موقعیت ژئواکونومیک انرژی ایران
مقدمه
با فروپاشی بلوک شرق و گسترش دامنه رقابتهای بین دولتها درسطح جهانی و منطقهای و گسترش فرایندهایی همگرایی و واگرایی در رفتار دولتها، شاهد تحول در قلمرو و ابعاد تعاملات ژئوپلیتیک درممالک هزاره سوم هستیم، در این فضای جدی ایران نیز به دلیل اینکه در یکی از حساسترین موقعیتهای ژئواکونومیکی جهان قرار گرفته است آن را به صورت کانون جازبه دیپلماسی منطقهای و جهانی در آورده است. در این رابطه جمهوری اسلامی ایران میتواند با نفی نگاه انفعالی و اعتراضی، نگاهی تعامل گرایانه بر پایه موقعیت ژئواکونومیکی را به منظور توسعه و پیشرفت و استفاده از ظرفیتهای جهانی را مد نظر قرار دهد. در ارزیابی از وضعیت کشورها در عرصه بینالملل، این کشورها را در چهار دسته به شرح ذیل طبقه بندی میکنند:۱- کشورهای تأثیر گذار و تأثیر پذیر؛۲-کشورهای تأثیر پذیر و فاقد تأثیرگذاری؛۳-کشورهای که نه تأثیرپذیرند و نه تأثیرگذار؛۴-کشورهایی که آمادگی تأثیرپذیری و تأثیرگذاری دارند. و اگر بخواهیم ایران را با توجه به تحولات قرن جدید در یک از این دسته ها جای بدهیم، ایران در دسته چهارم قرار میگیرد. شناخت این مسئله باعث میگردد که موقعیت کشورمان را از نظر ژئوپلیتیک به خوبی درک نماییم. چرا که در سبز فایل سامانه اقتصاد محور بر مبنای ترتیبات سیاسی و هدف کسب برتریهای اقتصادی شریانهای حیاتی اقتصاد و تمرکز ویژه ای – حداقل در حوزه جغرافیای خاورمیانه – برروی انرژی است(نامی، محمد پور و عباسی،۱۳۸۸: ۶۵ ) پرفسور فقید، ژان گاتمن، بر این باور بود که دولتها معمولاً در اتخاذ سیاستهای راهبردی خود در عرصه سیاست بینالملل دو شیوه پارادوکسیکال را در پیش میگیرند. یکی سیاست آیکنوگرافی است بدین معنی که دولتها سیاست، بازگشایی مرزهای سیاسی و اقتصادی و گمرکی … خود را روی جریانات و مبادلات بینالمللی، باز کرده و این روند به جابه جایی انرژی کمک خواهد کرد و در نهایت این پروسه موجبات کاهش سطح آنتروپی(فرسایش) داخلی دولتها میشود. در طرف دیگر دولتهایی هستند که سیاست سیرکولیش (نماد سازی) در پیش میگیرند این دولتها یا سعی میکنند با برجسته ساختن نمادهای ملی، اسطورهای، یادمانی و تاریخی و یا انگاره ارزشی و ایدئولوژیکی خود، و در مقابل کاهش ارتباطات بینالمللی و ایجاد مانع در مسیر واردات الگوهای خارجی، موجبات پیوند هر چه بیشتر با داخل جهت ایجاد و حدت ملی را فراهم سازند. که این سیاست در نهایت بر اثر ازدیاد میزان انتروپی یا اختلاف سطح زندگی، بتدریج زمینه فروپاشی را فراهم می سازد برای مثال او در این زمینه مثال اتحاد جماهیر شوروی را ذکر میکند.(حیدری،۱۳۸۴: ۱۵۵-۱۶۵). به طور کلی این فصل را به دو بخش تقسیم خواهیم کرد در بخش اول، در صدد خواهیم بود که به بررسی موقعیت ژئواکونومیک انرژی ایران از دو منظر کلی، الف: موقعیت ژئواکونومیک ایران و قرار گرفتن در کانون بیضی انرژی جهانی، ب: موقعیت ایران از لحاظ مسیرهای انتقال انرژی و نقش حیاتی این کشور در امنیت انرژی بپردازیم. در بخش دوم؛ به رابطه بین گفتمانهای حاکم بر امنیتملی جمهوری اسلامی و ارتباط آنها با موقعیت ژئواکونومیک انرژی ایران خواهیم پرداخت.
۱- موقعیت ژئوپلیتیک ایران
ژئوپلیتیک مجموعه پیچیده نیروهای متخاصم و متعددی است که بر سرزمینهایی به ابعاد کوچک به کشمکش میپردازند، خواه به این منظور که به رغبت یا به زور، تفوق سیاسی خود را برقرار سازند و خواه به این منظور که رقبای خود را بیکم و کاست از صحنه بیرون رانند، با توجه به این تعریف، در یک تحلیل ژئوپلیتیکی سعی بر این است که میان مراکز قدرت بینالمللی و مناطق جغرافیایی رابطه برقرار نمود. در نظریه ژئوپلیتیکی ساختار جغرافیایی منطقهای که در آن قدرت اعمال میشود از اهمیتی ویژه برخودار است. ساختار نظام بینالملل از حیث توزیع قدرت به ویژه پس از فروپاشی وارد عصر تازهای گردید و شمای نظام بینالملل از مسائل نظامی و امنیتی به مسائل اقتصادی و رقابتی شدید تبدیل گشته است؛ در این وضعیت توان اقتصادی بالا، عامل مهمی در ایفای نقش بینالمللی و منطقهای محسوب میشود. در این میان تحولات ساختاری ناشی از فروپاشی شوروی تأثیرات عمیقی را بر جغرافیای سیاست ایران به جای نهاد است، زیرا فروپاشی شوروی باعث تغییر و تحول در معادلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی منطقهای و بینالمللی گردید(ستوده،۱۳۸۶: ۲۵۴).
در واقع در عصرجهانی شدن، جمهوری اسلامی در مقام سرزمین پل مانندی است که دو منطقه پر اهمیت جهان، یعنی خاورمیانه- آسیای مرکزی و قفقاز را به هم مرتیط میکند، و از موقعیت ممتازی برخوردار است. این وضع نوین اثر ژرفی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نهاده است. و مهمتر اینکه که حضور جمهوری اسلامی ایران در هر دو منطقه بر شکلگیری سیاستهای قدرتهای دیگر نیز در این منطقه اثر میگذارد.
در هر حال یکی از عوامل موثر در سیاست خارجی هر کشوری وضعیت ژئوپلیتیکی آن یعنی وسعت خاک، موقعیت یا محل کشور، آب و هوا، پستی و بلندی و یا سرحدات است. برخی مانند مکیندر معتقدند که وضع جغرافیای در واقع « تمام سیاست خارجی » یک کشور را تعیین میکند. مورگانتا بیشتر به پایداری و دائمی بودن وضع جغرافیا توجه دارد و میگوید یکی از پایدارترین عواملی که قدرت یک کشور بر آن مبتنی است، وضع جغرافیای است. ایران از نظر جغرافیای در محلی واقع شده که قاره آسیا، اروپا و آفریقا را بهم وصل میکند. به علت این موقعیت ایران از دیرباز محل ارتباط شرق و غرب بوده است. گراهام فولر در کتاب قبله عالم ژئوپولیتیک میگوید ایران مرکز جهان است، این موقعیت باعث شدهاست تا این کشور به عنوان یک کشور بینالمللی شناخته شود.
موقعیت جغرافیای ایران ایجاب میکند تا با بسیاری از قدرتهای بزرگ در ارتباط باشد. به عبارت دیگر ایران به علت موقعیت جغرافیای خود، در تلاقی با قدرتهای بزرگ قرار دارد. بنابراین هرگونه رفتار آن در سیاست خارجی، به منافع قدرتهای بزرگ ارتباط پیدا میکند.( ولدانی،۱۳۸۲: ۲۲-۲۳). همچنین براساس نظریه« کمربندهای شکننده» اس. بیکوهن، ایران بین دو قدرت بری و بحری واقع شده است و لذا در زیر فشار این دو قدرت خرد میشود. تقسیم ایران در سال۱۹۰۷، ۱۹۱۵ و اشغال آن در جنگ جهانی اول و دوم گویای این امر است(ولدانی،۱۳۸۲: ۲۴).
بنابراین از یک سو ایران به لحاظ منزلت استراتژیکی که دارد، دارای وجوه و ابعاد مختلفی از « امنیت» است. نکته حایز اهمیت این است که از لحاظ نظری، دو حوزه داخلی و خارجی امنیت ایران به هم پیوند خوردهاند. از دیگر سو، ایران در چهار راه حوادث بین شمال – جنوب و غرب – شرق منطقهای قرار داشته که همواره امنیت آن را عوامل خارجی تهدید میکند(سیف زاده،۱۳۸۴: ۱۴۶ ). بنابراین میتوان گفت ایران داری یک موقعیت ژئواستراتژیک است، موقعیت ژئواستراتژیکی ایران که از طرف جنوب به خلیج فارس و کشورهای عربی و مسلمان حاشیه خلیج فارس، که بر قدرت این کشور و توان بالقوه بازیگری با نفوذ در عرصه معادلات منطقه افزوده است. بر مبنای همین جاذبه ژئواستراتژیکی، موقعیت جغرافیائی ایران به عنوان یکی از حلقههای مهم سیاست سد نفوذ[۶۷] در استراتژی غرب از اعتبار خاص برخوردارگردید بود.
-
-
-
-
- سرپرستى خانواده
-
-
-
خانواده نخستین کانون رشد و آرامش بشری است که مراقبت از آن مسئولیتی سنگین به شمار آمده و موجب نجات از رنج و عذاب دنیوی و اخروی خواهد گردید. قرآن و روایات برای خانواده اهمیت ویژه ای قائل شده و احکام و آداب فراوانی رشد و بالندگی آن مقرر کرده اند که افزون بر رعایت آنها برای رفاه و آسایش و رشد و تعالی خانواده، باید از خدای سبحان نیز نجات و آسایش خانواده را خواست.(مفاتیح الحیاه،جوادی آملی،ص۲۳۵) در زندگى خانوادگى، مرد یا زن یکى باید رئیس و سرپرست و دیگرى معاون و تحت نظارت او باشد. مردان به خاطر دارا بودن بعضى از خصوصیت ها و توانایى بیشتر در امر مدیریت و نیز به خاطر تفاوتهایى که خداوند از نظر آفرینش- براساس مصلحت نوع بشر- میان مردان و زنان قرار داده، براى سرپرستى خانواده مناسبتر هستند. بنابراین قرآن کریم، تصریح مىکند که مقام سرپرستى و مدیریت در خانواده باید به مرد داده شود:
«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما انْفَقُوا مِنْ امْوالِهِمْ» (نساء/۳۴)
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتریهایى که خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و به خاطر انفاقهایى که از اموالشان (در مورد زنان) مىکنند.
ترجیح قدرت تفکّر مرد بر نیروى عاطفه و احساسات (بعکس زن که از نیروى سرشار عاطفه برخوردار است) و نیز داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر، زمینه سرپرستى او را فراهم مىکند تا وى بتواند با ویژگى اول بیندیشد و نقشه طرح کند و با صفت دوم، بتواند از حریم خانواده خود دفاع کند.
بعلاوه تعهّد مرد نسبت به پرداخت هزینههاى زندگى و نیز مهریه و تأمین زندگى آبرومندانه همسر و فرزند، این حق را به او مىدهد که وظیفه سرپرستى به عهدهاش باشد. امام صادق علیه السلام فرمود:
« مِنْ سَعادَهِ الْمَرْءِ انْ یَکُونَ الْقَیِّمَ عَلى عِیالِهِ»
-
-
-
-
-
-
- سرپرستى خانواده، از سعادت مرد است.
-
-
-
-
-
مدیریت و سرپرستى مرد در خانواده منحصر به امور مالى و نظم و انضباط خاص خانوادگى نیست، بلکه مسؤولیت نظارت و هدایت همسر و فرزندان در مسائل اخلاقى و معنوى و جلوگیرى از فساد و تباهى آنان نیز به عهده مرد است. قرآن کریم مىفرماید:
«یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا انْفُسَکُمْ وَ اهْلیکُمْ ناراً وَ قُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَهُ» (تحریم/۶)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگهاست، نگه دارید.
از امام صادق علیه السلام درباره کیفیت حفظ خانواده از آتش الهى پرسیده شد، آن حضرت فرمود: «آنها را امر به معروف و نهى از منکر کنید» گفتند: این کار را مىکنیم، اما آنها قبول نمىکنند. فرمود: «در این صورت وظیفه خود را انجام دادهاید.»
رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
«الرَّجُلُ راعٍ عَلى اهْلِ بَیْتِهِ وَ کُلُّ راعٍ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ»
مرد سرپرست و عهدهدار امور خانوادهاش است و هر سرپرستى مسؤول کارهاى زیردستان است.
بنابراین، مرد باید با نظارت بر کارهاى افراد خانواده، آنان را از ارتکاب گناه و مفاسد اخلاقى باز دارد و چنانچه نسبت به تعهّداتى که در جهت هدایت خانواده دارد کوتاهى کند، مسؤول خواهد بود. پیامبر صلى الله علیه و آله مردانى را که به زنان خود اجازه پوشیدن لباسهاى بدننما و رفتن به مجالس مفسدهانگیز مىدهند، وعده عذاب الهى داده است.(اخلاق در خانواده،ج۲،ص۱۱۴)
ادله ای که جنبۀ عرفی دارند مانند امارات، تحقیق محلی، کارشناسی
ادله ای که اصحاب دعوی منشاء آن هستند عبارتند از اقرار، اسناد و سوگند
ادله ای که منشاء آن اشخاص ثالث هستند عبارتند از شهادت، اظهار نظر کارشناس
ادله ای که منشاء آن درک دادرس است عبارتند از امارات قضایی
ادله ای که منشاء آن فرض قانون است مانند امارات قانونی
ادله ای که منشاء آن قدرت اثبات کنندگی آن است که به دلایل اصلی(سند و شهادت) ، تکمیلی(سوگند) ، احتیاطی تقسیم می شود
ادله ای که مبتنی بر غلبه است که به دلیل مستقیم و یا با واسطه تقسیم می شود
به طور کلی ادلۀ اثبات دعوی از جهت اثر اثباتی دو دسته اند: یک دسته ادله ای هستند که برای دادگاه مفید قطع می شوند، یعنی علم قاضی را به دنبال خود دارند و تحصیل علم قاضی مرحلۀ اوج و تکاملی است در یک دادرسی یعنی اگر قاضی به مرحله ای از اثبات حق رسید که علم و یقین پیدا کرد بدون هیچ گونه نگرانی حکم صادر می کند اما غالب نگرانی ها در قضاوت به آن لحاظ است که علم به واقع ندارند و مع الوصف به حکم قانون باید تصمیم بگیرند. دسته ای دیگر که شامل اکثر ادله می شود آنهایی هستند که فقط مفید ظن می شوند مانند اقرار و شهادت، که دادرس از مؤدای گواهی یا اقرار، هیچ گاه علم قطعی و یقینی حاصل نمی کند بلکه استفاده ظن می نماید[۷].
در حقوق دلیل باید قاطع دعوا باشد بنابراین احتمال موجه درباره چیزی مانع از آن می باشد که آن چیز را دلیل بر امری قرار دهیم. همچنین دو دلیل متعارض به جهت اینکه ترتیب اثر دادن به هر دو مقدور نیست از اعتبار ساقط است( اذا تعارضا تساقطا) همان طور که گفته شد ممکن عامل اثبات حقیقت حکم قانون باشد و گاهی دو قانون از هر جهت مخالف مدلول یکدیگر باشند در اینصورت قانونی که تاریخ آن مؤخر از تاریخ دیگری باشد ناسخ قانون اول خواهد بود.
تا زمانی که دلیل وجود دارد نباید به اصل استناد کرد اما در مواردی ممکن است چنین کاشفی وجود نداشته باشد و قانون سکوت کرده باشد در این صورت مطابق قاعده فقهی( الاصل دلیل حیث لادلیل) عمل می شود که به برخی از این اصول به شرح ذیل اشاره خواهد شد :
قاعده اتلاف (من اتلف مال الغیر فهو له ضامن)
قاعده احسان (ما علی الحسنین من سبیل)
قاعده اقرار (اقرار العقلا علی انفسهم جائز)
قاعده اکراه (الاکراه یسقط اثر التصرف الا فی قتل النفس)
قاعده قبح عقاب بلا بیان (و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا )
قاعده بینه (البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر)
قاعده تسلیط (الناس مسلطون علی اموالهم)
قاعده ید (لو لم یجز هذا لم یقم للمسلمین سوق)
نسبت دلیل و مدعی :
تشخیص نسبت بین دلیل و مدعی در حقوق و سیستم قضایی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و لازمۀ استدلال قضایی می باشد دلیل ممکن است مساوی با مدعی یا اخص و یا اعم از آن باشد در دلیلی که با مدعی مساوی است عیناً خواستۀ ادعاءکننده ثابت می شود اما در دلیل اخص از مدعی ، فقط می تواند پاره ای از ادعای خود را ثابت کند و در دلیل اعم از مدعی علاوه بر عین خواسته ممکن چیزهای دیگری ثابت شود.
گفتار دوم - تعریف سند
بند اول - تعریف لغوی سند
قانونگذار هیچ کاری را بدون نیت و قصد، به صورت عبث و بیهوده انجام نخواهد داد بنابراین قانون، ادلۀ اثبات دعوا را به ترتیب اهمیت، ردیف نموده است. دومین ادله ای که قانون مدنی در ماده ۱۲۵۸ بیان نموده است اسناد کتبی می باشد بنابراین سند بعد از اقرار بهترین شیوۀ بیان و اثبات اراده و قصد و نیت امضاءکنندگان آن می باشد. سند را می توان شاهد مکتوبی دانست بر یک واقعیت که ماهیت حقوقی دارد . قرآن کریم توصیه می نماید[۸] ( یَا اَیُّهَا الَّذِینَ امَنُو اِذَا تَدَایَنتُم بِدَینٍ اِلَی اَجَلٍ مُّسَمًّی فَاکتُبُوهُ وَ لیَکتُب بَّینَکُم کَاتِبُ بِالعَدلِ وَلایَابَ کَاتِبٌ اَن یَکتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللهُ فَلیَکتُب …….. ای اهل ایمان چون به قرض و نسیه تا زمانی معین، با یکدیگر معامله کنید، باید آن را بنویسید، و بایست نویسندۀ درستکاری(معامله را)میان شما بنویسد، و هیچ نویسنده ای از نوشتن ابا نکند همان گونه که خدا به وی نوشتن آموخته است).
اهمیتی که سند به عنوان یکی از ادلۀ اثبات دعوا دارد همان قدرت اثباتی آن است که با وجود سند از بسیاری از اختلافات کاسته خواهد شد و نیازی به طرح دعوا نمی باشد. در عرف سند به چیزی گفته می شود که به آن اعتماد کنند و برای شخص متضمن حقی باشد همچنین در عرف از دلیل با عنوان سند یاد می شود.
و در لغت نامه دهخدا ، سند به این نحو تعریف شده است :
آنچه بدان اعتماد کنند، نوشته ای که وام یا طلبی را معین نماید، سند نوشته ای است که وسیله اثبات باشد، مدارک مستند و نوشته ای که قابل استناد باشد[۹].
بند دوم - تعریف اصطلاحی سند
به طور کلی برای سند دو معنی متصور است :
۱- سند با معنی موسع
۲- سند با معنی مضیق
۱- معنی موسع سند عبارت است از هر شیئی که دلیل وجود حق یا یک رابطه حقوقی میباشد و از آن جمله اطلاع کتبی اشخاص ثالث یا تصدیق نامه، شهادت و نظر کارشناسی. بنابراین در معنای موسع سند هر شیئی که قابلیت دلالت و ارزش اثبات و اعتبار حقوقی و قضایی داشته باشد اعم از نوشته و غیرنوشته نظیر فیلم ، عکس و غیره را در بر میگیرد . اگرچه سند در معنای موسع، قابل استناد است اما سند اصطلاحی نسیت زیرا ماده ۱۲۸۵ قانون مدنی تصریح کرده شهادتنامه سند محسوب نمی شود و فقط اعتبار شهادت را خواهد داشت.
۲- سند در معنای مضیق ، شامل اشیایی که فاقد وصف نوشته هستند نمیشوند هرچند به عنوان دلیل و مدرک در مراجع و محاکم قابلیت استناد داشته باشد . بند ۲ ماده ۱۲۵۸ قانون مدنی که اسناد کتبی را در زمره دلایل اثبات دعوی آورده اشاره به همین معنی خاص دارد که با قید(کتبی) از مفهوم عام سند جدا می شود.
بنابراین در معنای مضیق ، سند نوشتجات را شامل میشود اعم از اینکه خود نوشت و یا غیر آن باشد و به عبارتی سند نوشته ای است که بتواند به عنوان دلیل برای حق یا تعهد بکار رود. رابطه ای که بین سند و نوشته وجود دارد رابطه خصوص و عموم مطلق است، یعنی هر سندی نوشته است ولی هر نوشته ای سند نیست .
ماده ۱۲۸۴ قانون مدنی در تعریف سند مقرر میدارد «سند عبارت است از نوشته ای که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد. »
بنابراین خصائص برشمرده شده توسط قانون مدنی بر مفهوم مضیق سند منطبق است . این خصوصیات عبارتند از :
۱- نوشته ( کتبی ) بودن ۲- قابلیت استناد
اما در این تعریف، سند را با یک مشخصۀ اساس می توان شناخت و آن قابلیت استناد است بنابراین سند نوشته ای است که به وسیله اشخاصی تنظیم و امضاء شود که در ایجاد آن اعمال حقوقی مؤثر باشند. لذا بیان کتبی اطلاعات اشخاصی که در عمل حقوقی دخالتی نداشته اند شهادتنامه است نه سند. همچنین در وقایع حقوقی انتظار تنظیم سند به آن گستردگی که در اعمال حقوقی به کار می رود وجود ندارد مگر به طور استثناء آن هم پس واقعه. صرفاً آندسته از وقایع حقوقی و اعلام هایی که با امور انشایی ارتباط مستقیم دارند جزء سند محسوب می شوند مثل ولادت که سند ولادت و شناسنامه تنظیم می گردد یا فوت که سند فوت تنظیم می گردد
بنابراین نوشته ای که به منظور تحقق بخشیدن و اثبات واقعه حقوقی تنظیم می شود در اصطلاح حقوقی سند نامیده می شود[۱۰].
گفتار سوم - انواع سند و اعتبار آن
نوشته های قابل استناد در زندگی اجتماعی و روابط حقوقی چندان گوناگون و فراوان است که مطالعه همۀ انواع آن بسیار دشوار است سند را از جنبههای مختلف میتوان تقسیمبندی کرد:
بند اول - انواع سند از نظر چرخه زندگی
سند جاری : اسنادی که مورد مراجعه مستمر باشند.
سند نیمه جاری : اسنادی که گاه گاهی مورد مراجعه قرار میگیرند.
سند راکد : اسنادی که مورد مراجعه ایجاد کننده آنها قرار نمیگیرد.
بند دوم - انواع سند از نظر ارزش
ارزش اسناد به اعتبار آنها از نظر اداری و یا اطلاعاتی است که در هر سند برای اداره ایجادکننده و بایگانی وجود دارد بنابراین تعریف هر سند میتواند دارای ارزشهای اداری و بایگانی باشد
با شنیدن این اشعار حال آن مرحوم به نحو عجیبی تغییر یافت، چهرهاش برافروخته شد و گریهی بسیار کرد و از بنده خواست همان روز یک جلد دیوان پروین برای ایشان تهیه کنم. پس از چند روز که باز به خدمت ایشان رسیدم. فرمود: تمام دیوان را من و خانواده از اول تا به آخر خواندیم و از آن پس با اعجاب و احترامی خاص از آن مرحومه یاد میکرد و مخصوصاً شعر «لطف حق» پروین را که با:
مادر موسی چو موسی را به نیل
…
در فکند از گفتهی ربّ جلیل[۱۰۵]
خلاصه در این سالهای آخر و مخصوصاً در این ماههای خانهنشینی و زمینگیری چنان نازک دل شده بود که از شنیدن مطالب تأثرانگیز بیاختیار به صدای بلند میگریست و مانند باران، اشک از چشمها فرو میبارید و به هیچ وجه قادر به خویشتن داری نبود. عیال آن مرحوم که به خوبی از رقّت احساس و درجهی رحم و شفقت ایشان آگاه بود، از راه دلسوزی روزنامهها را قبلا خودْ میخواند و شمارههائی را که شامل مطالب تأثرانگیز بود از آن مرحوم پنهان میساخت.[۱۰۶]
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۸٫ بیان شیوا
این علامهی گرانقدر دوران تحصیل خود را بهواسطهی تنگی معیشت، به زحمت میگذرانید و گاه در ماه رمضان، افطار و سحر را به نان و پیاز و ماست اکتفا میکرد؛ ولی میفرمود: صفای باطن و لذت روحی و معنوی را در همان سالها یافتم. … وی مطالب درس را با طمانینه شرح میداد و مشکل ترین مطالب را با قوت بیان خویش ساده و روشن میساخت. درس خود را با آیات قرآنی و اشعار مولانا و حافظ و شیخ محمود شبستری میآراست . گاهی در اثنای درس میفرمود بکوشید با علوم و معارف الهی انس بگیرید. اگر نفس با این معارف آشنا نشود، به تدریج به امور پست دنیایی گرایش مییابد.[۱۰۷]
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۹٫ قدرت حافظه
مرحوم فاضل تونی از نعمت خط تقریباً محروم بود و به سختی میتوانست چیزی بنویسد. چون آن مرحوم در کودکی فقط چند ماهی در مکتب مشق نوشته بود. ایشان به واسطهی قدرت حیرت انگیز حافظه احتیاجی به یادداشت کردن مطالب نداشت.[۱۰۸]
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۱۰٫ ملکه تواضع
تواضع ملکهی وجود آن بزگوار بود. شاگردانش او را بسیار خوشمحضر مییافتند؛ چنان که در تمام مدت تحصیل یک کلمه حرف تند یا اخم و ترشرویی از او ندیدند. ضمن تدریس برای رفع ملال دانشجویان مطالبی شیرین و فرحبخش بیان میکرد و کمتر جلسه درسی بود که بدون خنده به پایان برسد. خود ایشان را گاهی چنان خنده میگرفت که مدتی سخنش قطع میشد.[۱۰۹]
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۱۱٫ دوری از تکلف
استاد بزرگوار مرحوم فاضل علم را با عمل توأم داشت و همچنانکه در زمینهی علم و حکمت به عالیترین درجه نائل آمده بود، از لحاظ تهذیب نفس و تزکیهی باطن نیز به سرحدّ کمال رسیده و نسخهای جامع و انسانی کامل شده بود.
در مقام تخلیه در آن وجود شریف سرسوزنی مائی و منی و کبر و خودبینی و تملّق و ریا و حبّ شهرت و دلبستگی به دنیا دیده نمیشد و واقعاً بر خودخواهی و خودپرستی که سرچشمهی همهی رذایل اخلاقی است، فائق آمده و از آلودگیها پاک شده بود.
رفتار و کردار و راه و روش آن مرحوم بیاندازه طبیعی و به اصطلاحْ خودمانی و دور از تصنّع و تکلّف بود که أنا و أتقیاء أمتّی بُرَءَاء مِن التکلفّ[۱۱۰].[۱۱۱]
۲ـ ۲ـ ۲٫ علیاکبر سیاسی
دکتر علیاکبر سیاسی در سال ۱۲۷۴ ش در تهران به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، وارد مدرسه سیاسی شد. با گذراندن امتحان، جزو دانشجویانی شد که به خرج دولت ایران برای ادامهی تحصیل به اروپا اعزام میشدند. او به پاریس رفت و پس از مدتی در دانشگاه روآن به تحصیل پرداخت. در همان زمان نام خانوادگیِ «سیاسی» را با اشاره به دورهی تحصیلش در مدرسهی سیاسی تهران، برگزید. به خاطر درگیری جنگ جهانی اول ناچار شد به ایران بازگردد. پس از بازگشت، در دارالفنون و مدرسه علوم سیاسی به تدریس پرداخت. در همین دوره، انجمن ایران جوان را تأسیس کرد. در ۱۳۰۶ دوباره به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن به ادامه تحصیل در رشته روانشناسی پرداخت. در سال ۱۳۰۹ موفق به دریافت درجه دکتری شد. بخاطر رسالهای که با نام «ایران در تماس با مغربزمین» نوشته بود، جایزهای از آکادمی فرانسه دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۱۰ به ایران بازگشت و به ریاست ادارهی تعلیمات عالیه در وزارت فرهنگ منصوب شد. در تدوین قانون تأسیس دانشگاه تهران شرکت کرد. به ابتکار او، دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی برای تربیت معلم در ایران تأسیس شد. پس از تأسیس دانشگاه تهران از اداره تعلیمات عالیه استعفا داد و به تدریس در دانشکده ادبیات پرداخت.
او مسؤولیتهای زیادی را تجربه کرد: وزارت فرهنگ، نخستین ریاست دانشگاه تهران پس از مستقل شدن از وزارت فرهنگ، وزارت خارجه، سمت وزیر مشاور، عضویت در هیأت نمایندگی ایران در تدوین و تصویب منشور سازمان ملل متحد و پایهگذاری یونسکو، پایهگذاری کوی دانشگاه تهران، و … .
او به شاه دربارهی کشته شدن سه دانشجو در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ اعتراض کرد.
دکتر علیاکبر سیاسی در سال ۱۳۶۹ در سن ۹۵ سالگی درگذشت.[۱۱۲]
فاضل تونی در بیان دکتر سیاسی
۲ـ ۲ـ ۲ـ ۱٫ محضر شریف
ایشان دربارهی چگونگی کسب فیض از فاضل تونی میگوید که در مراجعت از سفر اول اروپا، تدریس فلسفه جدید در دار الفنون سابق و علم النفس در مدرسهی علوم سیاسی ـ که ریاست آن در آن هنگام با مرحوم علی اکبر دهخدا بود ـ به عهدهی من گذاشته شد. امروز تدریس این مواد، مانند سایر مواد علمی، امری عادی به شمار میرود؛ ولی در سی و پنج سال پیش، چون این کار سابقه نداشت، دشوار مینمود؛ خاصّه که لازم بود در برگزیدن اصطلاحات برای معانی جدید، دقّت و احتیاط کافی به عمل آید.
این مقدمه سبب شد که من با بعضی از استادان فلسفه قدیم به خصوص مرحوم میرزا طاهر تنکابنی و مرحوم آقا شیخ محمدحسین معروف به فاضل تونی تماس بگیرم و از محضر شریفشان استفاده کنم. نسبت به فاضل تونی از همان روزهای نخست ارادت و علاقهای مخصوص پیدا کردم و مدت پنج سال متوالی با آن مرحوم به مرور یک دوره منطق و فلسفه قدیم پرداختم. این مجالس درس و بحث در خانهی من تشکیل میشد. مرحوم فاضل پس از صرف چند چای پر رنگ خیلی شیرین و کشیدن قلیان سخن آغاز میکرد. من در این جلسات میکوشیدم وضع و حال یک محصّل واقعی به خود بگیرم؛ ولی او هیچگاه جنبهی همکاری را از نظر دور نمیداشت و غالباً با کنجکاوی فراوان در مسائل مورد بحث، نظر فلاسفهی جدید از دکارت به بعد را پرسش میکرد. گاه اتفاق میافتاد که کار ما به مباحثه میکشید و احیانا با حرارت و تندی شورانگیز توأم میگردید. مرحوم فاضل خود را موظّف میدید از نظر حکمای مشّاء و پیشروِ آنها ارسطو و حکمت مُدرّسی قرون وسطی که دنبالهی طبیعی آن فلسفه است، دفاع کند و نظر حکمای جدید را که خواستهاند معلّم اول را از سریر سلطنت جهان فلسفه پائین بیاورند، ردّ کند. ولی او بهتدریج از پافشاری خود در این زمینه کاست و متوجه شد که روش تحقیق جدید که با دکارت فرانسوی و فرنسیس بیگن انگلیسی آغاز گردیده، خالی از فائده نبوده و به پیشرفت علم و فلسفه کمک شایان کرده است.[۱۱۳]
۲ـ ۲ـ ۲ـ ۲٫ افسانه فیلسوفان
روزی بحث دربارهی مبدأ کلّ و امکانِ وصول یا حتی معرفت به ذات پاک او بود. مرحوم فاضل با شوری مخصوص، اثبات وجود مبدأ را وجههی همت خود ساخت و این مهم را هم از طریق برهان صدّیقین و الهیین یعنی برهان لِم و هم از طریق برهان اِن و وجوه مختلف هر یک از این دو برهان (تمسّک به ابطال دور و تسلسل، بدون تمسک به آن، امکان و ترکیب، تغییر و استحاله، حدوث…) با بیانی روشن و بلیغ انجام داد و ضمناً اشکالاتی را که به بعضی از این براهین شده بود، ذکر نمود و رد کرد. من در این هنگام جسارت ورزیدم و به اشکالات دیگری که بعضی از دانشمندان غربی از نظر علمی وارد پنداشتهاند، اشاره کردم و بیآنکه مجال جواب به مرحوم فاضل بدهم گفتم: «جناب آقای فاضل! البته میدانید که در عالم خلقت حیواناتی هستند بسیار کوچک و حقیر بنامپروتوزوئر[۱۱۴]؛ آیا خیال میکنید که این حیوانات هرگز قادر خواهند شد به اینکه مثلاً به وجود و ماهیت انسان پی ببرند؟ آدمی هم با وسایل ادراکی بسیار ناقص و محدودی که در اختیار دارد، ادّعایش در شناختن مبدأ کل و نتیجهای که از این ادعا پیش خود میگیرد، آیا بیشباهت به ادعای حیوان یک سلولی، بلکه هزاران بار سخیفتر و واهیتر از آن نخواهند بود؟ چه خوب این معنی را پرورانده است شاعر، وقتی میگوید:
زمین در جنب این نُه سقف مینا
ببین تو تا از این خشخاش چندی
چو خشخاشی بود بر روی دریا
سزد گر بر بروتِ خود بخندی![۱۱۵]
<p>۱ ـ شهروندى قانونى: یعنى آزادى فکر و بیان و برابرى در مقابل قانون.<br />۲ ـ شهروندى سیاسى: یعنى حق مشارکت در اعمال قدرت سیاسى.<br />۳ ـ شهروندى اجتماعى: یعنى حق حداقل رفاه اجتماعى و اقتصادى.<br />۴ ـ شهروندى سازمانى: یعنى حق مشارکت در اداره سطحى از سازمان، و مکانیسمى است براى تحکیم انسجام اجتماعى در سازمان و تقویت تعهد سازمانى. (گرینت، ۱۹۹۷)<br />بهرغم وجود نگرشها و تعاریف متفاوت از مفهوم تعهد، مىتوان گفت بیشتر این تعاریف در رهیافت جامعهشناسى و مدیریت، بر این نقطه توافق دارند که: تعهد سازمانى نوعى وابستگى عاطفى و روانى به اجتماع و سازمان است که موجب پیوند فرد و سازمان با یکدیگر مىشود. (رهنمای،۱۳۸۷)<br /><strong>۲-۲-۲-انواع تعهد</strong><br />مطالعات نشان میدهد که مدیران درمجموعه ای مرکب از تعهدات زیر اتفاق نظر دارند:</p><p> </p><ul><li style="list-style-type: none;"><ul><li>تعهد نسبت به مشتریان یا ارباب رجوع</li></ul></li></ul><p> </p><ul><li style="list-style-type: none;"><ul><li>تعهد نسبت به سازمان</li></ul><
- معنای موّسع این کلمه معنائی است که از یک طرف شامل تزویر در اسناد است (جعل اسناد به معنی اخص) و از طرف دیگر شامل تمام قلب سازیها از قبیل ساختن سکه تقلبی و غیره می باشد.
منظور و مورد توجه ما از جعل در معنای مضیق آن است که جرم در نوشته یا سند می باشد.[۵]
قانونگذار ایران از بزه جعل تعریفی ارائه نداده و به ارائه مصادیقی از انواع جعل پرداخته است. حکم ماده ۵۲۳ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ این مطلب را به طور واضح بیان می کند. مرحوم دکتر ضیاء الدین پیمانی معتقد است :
«جعل عبارتست از قلب متقلبانه حقیقت در یک نوشته یا سند یا چیز دیگر با هدف اضرار به غیر به یکی از طرق مذکور در قانون ».[۶]
دکتر ایرج گلدوزیان جعل را این چنین تعریف می کند :
«جعل و تزویر عبارتست از قلب متقلبانه حقیقت به زیان دیگری به یکی از طرق مذکور در قانون در یک سند یا نوشته یا چیز دیگر ».[۷]
تعریف این دو حقوقدان کشورمان که در تعریف جعل به عنصر، قلب متقلبانه حقیقت به زیان دیگری تکیه نموده اند مورد انتقاد حقوقدانان دیگر قرار گرفته است.
دکتر میرصادقی جعل را چنین تعریف می کند :
«ساختن یا تغییر دادن آگاهانه نوشته یا سایر چیزهای مذکور در قانون به قصد جا زدن آنها به عنوان اصل برای استفاده خود یا دیگری و به ضرر غیر ».[۸]
این استاد دانشگاه در توجیه تعریف خود از جعل ، بیان می دارد که تعریف مذکور می تواند تمامی مصادیق مذکور در ماده ۵۲۳ قانون مجازات اسلامی را دربر گیرد.
تعریف جرم جعل اگر بر پایه این باشد که همه مصادیق مذکور در ماده ۵۲۳ قانون مذکور را دربر گیرد؛ با این حال اگر ماده مذکور دستخوش تحول گردد و به آن مصادیق دیگری از سوی قانونگذار اضافه گردد ، آیا تعریف فوق از جعل ناقص نخواهد بود؟ لذا باید یک تعریف جامع و مانعی را ارائه داد.
برای تعریف جرم جعل باید به عناصر اصلی ذیل توجه کرد :
۱ ) ساختن نوشته یا هر چیز دیگر برخلاف حقیقت (تغییر حقیقت در یک نوشته) ؛
۲ ) امکان یا احتمال ورود ضرر به غیر (هر چند که تحقق ضرر شرط وقوع جرم نیست) ؛
۳ ) قصد متقلبانه.
گارسون معتقد است[۹] که در تعریف جعل سند باید شرایط ذیل باشد :
الف ) باید قلب حقیقت شده باشد ؛
ب ) این قلب حقیقت نسبت به یک نوشته صورت گرفته باشد ؛
ج ) به یکی از کیفیات پیش بینی شده در قانون ارتکاب شود ؛
د ) طبعاً موجب خسارت باشد ؛
س ) با قصد متقلبانه اقدام به جعل کرده باشد.
با درنظر گرفتن تعاریف علمای حقوق می توان جعل را چنین تعریف کرد :
«جعل سند عبارتست از ساختن نوشته یا سند یا چیز دیگر به خلاف واقع توأم با سوء نیت به یکی از طرق مذکور در قانون به نحویکه قابل اضرار به غیر باشد».
۱۰-۲ انواع جعل و وجوه افتراق آنها
۱-۱۰-۲ جعل مادی
حقوقدانان ایران معمولاً جعل را به مادی و معنوی تقسیم بندی می کنند، دکتر جعفری لنگرودی جعل مادی را این گونه تعریف می کند :
«جعل مادی عبارتست از قلب حقیقت به وسیله دخل و تصرف در سندی مانند خراشیدن، تراشیدن، استعمال مهر دیگری بدون اجازه صاحب آن یا جعل امضاء کسی »[۱۰]
عده ای از حقوقدانان کیفری معتقدند : جعل مادی آن است که در ظاهر و صورت نوشته یا سند و غیره خدشه وارد می شود.[۱۱]
در مقابل عده ای دیگر معتقدند جعل مادی است، وقتی که قلب حقیقت به صورت فیزیکی انجام شود و در نوشته از خود آثار و علائم حسی و ملموس باقی گذارد و غالباً به وسیله کارشناس قابل تشخیص است.[۱۲]
دکتر گلدوزیان معتقد است: «جعل مادی عبارتست از تحریف حقیقت با عملی مادی ضمن باقی ماندن اثر خارجی مادی جعل در نوشته یا سند و غیر آن».[۱۳]
پس جعل مادی یعنی تحریک و تقلب در نوشته به صورت مادی و دارای آثار مجسم و عینی باشد و لازمه این تغییر آن است که اولاً نوشته وسند قبلاً باشد ثانیاً در آن سند، افعالی همچون، خراشیدن، تراشیدن حذف کلمات، اضافه یا الحاق یا محو یا اثبات صورت گرفته باشد.
از مصادیق و صورجعل مادی می توان به موارد ذیل اشاره نمود :
- خراشیدن، تراشیدن، محو کردن یا سیاه کردن قسمتی از نوشته و قلم بودن در آن؛
- ساختن نوشته یا سند برخلاف حقیقت، ساختن مهر و امضاء، به کاربردن مهر دیگری بدون اجازه الصاق متقلبانه نوشته ای به نوشته دیگر؛
تقدیم یا تأخیر سند نسبت به تاریخ حقیقی ما به اختصار هر یک از آنها را ذیلاً به طور مجزا توضیح می دهیم :
۱ ) خراشیدن، تراشیدن، محو یا سیاه کردن قسمتی از نوشته :
خراشیدن شامل از بین بردن یک جزء از کلمه است در سند یا نوشته، مثلاً ۳۰۰ میلیون ریال را به ۲۰۰ میلیون ریال تبدیل کند و تراشیدن شامل از بین بردن تمام کلمه است مثلاً از بین بردن نام یکی از شرکاء. محو عبارت است از پاک نمودن از بین بردن جمله، کلمه یا حرف یا عدد در یک نوشته به گونه ای که نتوان به آن پی برد.
۲ ) قلم بردن، الحاق و اضافه کردن عبارتی در سند :
اضافه کردن رقم یا حروف یا کلمه ای را در متن یا حاشیه سند یا نوشته ای را الحاق گویند که این الحاق ممکن است تغییر رقم یا حروف باشد یا الحاق در محل تراشیدگی و خراشیدگی باشد یا الحاق کلمات یا سطر در بین سطر یا در خاتمه.
۳ ) الصاق متقلبانه سندی به سند دیگر:
مونتاژ اسناد و نوشته ها به هم دیگر به طور متقلبانه را گویند.
۴ ) مقدم یا مؤخر نمودن تاریخ سند:
نوع دیگر از انواع جعل مادی مقدم یا مؤخر نمودن تاریخ سند نسبت به تاریخ حقیقی و واقعی آن است.
۵ ) ساختن نوشته یا سند:
مقصود از ساختن این است که هیچ گونه سابقه قبلی از نوشته یا سند نباشد و ترکیب آن از ابتدا تا انتها که شامل خط و امضاء هر دو می شود.
۶) ساختن مهر و امضاء:
در اینجا جاعل به سند کار ندارد بلکه امضاء یا مهر شخص صاحب سند را جعل می کند.
۱۱-۲ جعل معنوی
جعل معنوی که از آن به عنوان جعل مفادی نیز یاد شده است یکی از صور جعل می باشد و آن عبارت است از تغییر حقیقت از حیث معنی و مفهوم نوشته به نحویکه به طور کلی آثاری از تبدیل و تغییر کلمات نوشته ظاهراً محسوس نباشد و هیچ گونه آثار مادی آشکاری از خود به جای نگذارد.
دکتر جعفری لنگرودی معتقد است که جعل معنوی :
«قلب حقیقت در مدلول سند بدون استمداد از عمل مادی مانند الصاق عکس دیگری به جای عکس صاحب کارت ورود جلسه امتحان و امتحان دادن به جای او یا ترک فعل مانند اینکه حسابداری برخی از عوائد و اصله را عملاً ننویسد و بنمایاند که واقع همان است که نوشته است»[۱۴]
عده ای جعل معنوی را این گونه تعریف نموده اند:
«جعل معنوی عبارتست از قلب حقیقت در ذهن و انعکاس حقیقت قلب شده در ذهن به عالم واقع یا خارج از ذهن».[۱۵]
/li></ul><p> </p><ul><li style="list-style-type: none;"><ul><li>تعهد نسبت به خود</li></ul></li></ul><p> </p><ul><li style="list-style-type: none;"><ul><li>تعهد نسبت به افراد و گروه کاری</li></ul></li></ul><p> </p><ul><li style="list-style-type: none;"><ul><li>تعهد نسبت به کار</li></ul></li></ul><p> </p><p><br />هرسی و بلانچارد، بیان میکنند که هر یک از تعهدات مذکور بهطور جداگانه فوق العاده در کار مدیریت مؤثر و با اهمیت است. اکنون به تشریح هر یک از تعهدهای ذکر شده میپردازیم: (غفوری، ۱۳۸۸)<br /><strong>۲-۲-۲-۱- تعهد نسبت به مشتری:</strong> اولین و شاید مهمترین تعهد سازمانی بر مشتری تاکید دارد. مدیران ممتاز میکوشند به مشتریان خدمت مفید ارائه دهند، مدیران از دو طریق عمده تعهد خود را نسبت مشتری نشان میدهند،</p><p> </p><ul><li style="list-style-type: none;"><ul><li>یکی انجام خدمت و دیگری ایجاد اهمیت برای او.</li></ul></li></ul><p> </p><ul><li style="list-style-type: none;"><ul><li>ایجاد اهمیت برای او</li></ul></li></ul><p> </p><p><br /><strong>۲-۲-۲-۲- تعهد نسبت به سازمان:</strong><br />ایفای وظیفه مدیران در دنیای مشتمل بر انسانها صورت میگیرد. افراد بهطور دائم رفتار، سلوک و کردار مدیر را زیر نظر دارند و از آنچه در مورد ارزشهای مدیر میبینند بر اعتقادات و رفتار و کردار انان اثر میگذارد. مدیران ممتاز تأثیر نیرومند و مثبت بر دیگران میگذارند زیرا مجموعه ای از اعتقادات مثبت یا مجموعه ای متناسب از رفتارهای مثبت در هم میآمیزند. این اعتقادات و اعمال «تعهدات» را تشکیل میدهند، تعهد حدود مختلفی میتواند داشته باشد که در این میان ما به تعهد نسبت به سازمان میپردازیم. مدیر مؤثر خود تصویرگر افتخار سازمان خویش ازت مدیر این تعهد را به گونه ای مثبت و به سه طریق نشان میدهد: خوش نام کردن سازمان، حمایت از مدیریت رده بالا و عمل کردن بر اساس ارزشهای سازمان.<br />الف<strong>: خوش نام کردن سازمان</strong>:<br />خودشناسی سازمانی با معرفی دایمی سازمان به گونه ای مثبت صورت میگیرد افرادی که کار خود ناراحت و یا از نام بردن محل کار خویش شرم دارند انگیزش خود را از دست میدهند آنان میخواهند که بخش مثبت از یک کار باشند.<br />مدیر ممتاز کسی است که حمایتها را به سوی سازمان جلب و از اظهارات مخرب نسبت به سازمان جلوگیری کند.<br /><strong>ب: حمایت از مدیریت رده بالا:</strong><br />از این جهت ضرورت دارد که همه سازمانها برای آنکه وظیفه خود را انجام دهند به وفاداری و صداقت نیازمندند. مدیران مقام خود را در سازمان دارای دو مسئولیت میدانند: اولین مسئولیت آن است که به گونه ای فعال به چالش بپردازند و از نردبان سازمان بالا روند. مدیر ممتاز تصمیمها را از بالای سازمان میگیرد آنها را عملی میکند و از دیگران نیز میخواهد که چنان کنند. چنین مدیری به سرزنش مدیریت رده بالا نمیپردازد و از زیر بار مسئولیت شانه خالی نمیکند.<br />رفتار مدیر ممتاز توانایی سازمان را برای اجرای تصمیمها و رسیدن به هدفها تقویت میکنند.<br /><strong>ج: عمل کردن بر اساس ارزشهای سازمان:</strong><br />ارزشها، بهطور وضوح القا کنند اهمیت است که بر پایی سازمان به خاطر آن است. یکی از جنبههای دشوار تفوق در مدیریت، زندگی کردن بر اساس معیارهای ارزشی سازمان است، به خصوص وقتی که این ارزشها، هنگام آزمایش به مبارزه دعوت شوند در سازمانی که دارای مجموعه اعتقادات اساسی، روشن و مشخص است، وظیفه مدیر آن است که به گونه ای عمل کند که کنش او با آن اعتقادات اساسی هماهنگی داشته باشد. مدیران واضحترین مدلها از چیزهایی هستند که سازمانها به خاطر آنها برپا شدهاند. مدیر ممتاز خصوصیات لازم برای مبارزه طلبی و تعهد در خویش دارد.<br /><strong>۲-۲-۲-۳- تعهد نسبت به خود</strong>:<br />سومی تعهد تکیه بر شخص مدیر دارد. مدیران ممتاز تصویری قوی و مثبت از خویش برای دیگران رقم میزنند. آنها در همه موقعیتها بهعنوان قدرتی قاطع عمل میکنند. این طلب را با خدمت به خود و یا خود پرستی نباید اشتباه کرد. تعهد به خود از سه فعالیت خاص معلوم میشود: نشان دادن خود مختاری، مقام خود را بهعنوان مدیر تثبیت کردن و قبول انتقال سازنده.<br /><strong>۲-۲-۲-۴- تعهد نسبت به افراد و گروه کاری:</strong><br />چهارمین تعهد مدیریت بر کار تیمی و فرد اعضای گروه تاکید دارد. مدیران نسبت به کسانی که برای آنها کار میکنند ایثار نشان میدهند، این عمل به استفاده مدیر از شیوه صحیح رهبری بهمنظور کمک به افراد در حصول توفیق در انجام وظایفشان اشاره دارد. تمایل مدیر به صرف وقت و انرژی و کار روزانه با زیر دستان نشان دهنده تعهد مثبت او نسبت به مردم است. به خصوص سه عمل حیاتی از اجزای تشکیل دهند این تعهد هستند. نشان دادن علاقه مندی مثبت و باز شناسی، دادن بازخورد پیشرفتی و ترغیب ایدههای نو آورانه.<br /><strong>۲-۲-۲-۵- تعهد نسبت به کار و وظیفه (تکلیف)</strong><br />پنجمین تعهد مدیریت بر وظایفی تاکید دارد که باید انجام گیرند. مدیران موفق به وظایفی که مردم انجام میدهند، معنا میبخشند. آنان برای زیر دستان کانون توجه و جهت را تعیین کرده، انجام موفقیت آمیز تکالیف را تضمین میکنند.<br />چنین تعهدی زمانی عملی است که هدف اصلی و صحیحی، سادگی و عمل گرایی آن حفظ شود و موحب مهم جلوه دادن تکلیف (وظیفه) شود. در صورتی که این پنج تعهد بهطور مستمر انجام گیرند کلید مؤثر مدیریت خواهند شد. مدیر حلقه اتصال اصلی میان هر یک از تعهدات است. مدیر ممتاز ضمن اعمال دیدگاههای خود، نباید این پنج تعهد را از نظر دور داشته باشد. مدیر ممتاز در مورد روند پیشرفت و حمایت از تعهدات، فرد اصل است. مدیر با قبول مسئولیت شخصی و عمل کردن در مقام نیروی مثبت میتواند قویاً در سازمان، مردم آن وظایف و مشتریان تأثیر گذارد، این مدیران ممتاز تشخیص میدهند که تکلیف خود آنان این است که نسبت به مشتری، سازمان، وظایف کلیدی مردم و خودشان تعهد ایجاد کنند. معنای این سخن آن است که برای هر تعهدی باید نگرشهای مناسب به وجود آورد و علاقه مثبت نشان داد. این کار وظیفه تک تک افراد میشود و نه وظیفه مدیر تنها. مدیر ممتاز خود باید به معیارهای این پنج تعهد نزدی کند و با هماهنگی دیگران برای ایجاد آنان به تلاش و کوشش بپردازد. به وجود آمدن تعهدات، به کمک فداکاری و خدمت انجام گیرد. وقتی مدیر ممتاز نسبت به زیر دستان خود بهطور واقعی وفادار باشد زیر دستان نیز نسبت به وظایف خود گذشت و تعهد نشان میدهند. (غفوری، ۱۳۸۸)<br /><strong>۲-۲-۳- تعاریف و مفاهیم تعهد سازمانی:</strong><br />در فرهنگ لغات آکسفورد تعهد الزامی است که آزادی عمل را محدود میسازد. تعهد سازمانی مانند مفاهیم دیگر رفتارسازمانی به شیوههای متفاوت تعریف شده است. معمولیترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است که تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان در نظر میگیرند. بر اساس این شیوه، فردی که به شدت متعهد است، هویت خود را از سازمان میگیرد، در سازمان مشارکت دارد و با آن در میآمیزد و از عضویت در آن لذت میبرد پورتو و همکارانش تعهد سازمانی را پذیرش ارزشهای سازمان و درگیر شدن در سازمان تعریف میکنند و معیارهای اندازهگیری آن را شامل انگیزه، تمایل برای ادامه کار و پذیرش ارزشهای سازمان میدانند. به نظر آنان، تعهد سازمانی حداقل از سه عامل زیر تشکیل شده است.<br />الف: قبول داشتن سازمان و پذیرش اهداف و ارزشهای آن.<br />ب: آمادگی برای بذل کوشش قابل توجه.<br />ج: علاقه مندی به حفظ عضویت در سازمان.<br />چاتمن و اورایلی (۱۹۸۶) «تعهدی سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگی عاطفی با ارزشهای یک سازمان، به خاطر خود سازمان و دوری از ارزشهای ابزاری آن (وسیله ای برای دستیابی به اهداف دیگر) تعریف میکنند» (سیفی، ۱۳۸۵).<br />تعهد سازمانی عبارت از نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمان (نه شغل) است که در آن مغول به کارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریقان سازمان خود را مورد شناسایی قرار میدهد.<br />استاد مطهری درباره تعهد چنین میگوید: «تعهد به معنی پایبندی به اصول و فلسفه یا قراردادهایی است که انسان به انها معتقد است و پایدار به آنها است» فرد متعهد کسی است که به عهد و پیمان خود وفادار باشد و اهدافی را که به خاطر آنها و برای حفظ و پیمان بسته است صیانت کند.<br />شلدون تعهد سازمانی را چنین تعریف میکند: «نگرش یا جهت گیری که هویت فرد را به سازمان مرتبط یا وابسته میکند». کانتر تعهد سازمانی را تمایل عاملان اجتماعی با اعطای نیرو و وفاداری خویش به سیستمهای اجتماعی میداند به عقیده سالانیسک تعهد حالتی است در انسان که در آن فرد با اعمال خود و از طریق این اعمال اعتقاد مییابد که به فعالیتها تداوم بخشد و مشارک مؤثر خویش را در انجام آنها حفظ کند و بوکانان تعهد را نوعی وابستگی عاطفی و تعصب آمیز به ارزشها و اهداف سازمانی میداند، وابستگی به نقش فرد در رابطه با ارزشها و اهداف و به سازمان فی نفسه جدای از ارزش ابزاری آن به نظر لوتانز ۱۹۹۲ و شاو، تعهد سازمانی بهعنوان یک نگرش اغلب اینگونه تعریف شده است:</p>