۱۰ـ توجه دادن به رعایت و نیز باور پوشش نه به عنوان یک اجبار اجتماعی بلکه به عنوان یک ارزش انسانی، دینی و معنوی و یک باور قلبی جهت مصونیت از زشتیها و آسیبهای اجتماعی
۱۱ـ افزایش آگاهی والدین نسبت به رعایت حجاب و عفاف خصوصاً در خانواده و نقش الگویی آنان در این امر
۱۲ـ اهتمام جدی نهاد خانواده نسبت به تأمین نیازهای عاطفی و شخصیتی فرزندان به ویژه دختران و تأثیر آن در شکلگیری هویت دینی و اجتماعی آنها
۱۳ـ تبیین نقش عفاف و حجاب در تقویت هویت ملی و فرهنگی جوانان و تأثیر آن بر استقلال فرهنگی و سیاسی کشور
۱۴ـ تقویت روحیه تعادل در جوانان در رویکرد آنان به مدگرایی و بیان مستدل و منطقی اثرات و پیامدهای مدگرایی افراطی و پرهیز از تقلید کورکورانه از مدهای غربی و تقویت مدگرایی ملی
۱۵ـ تبیین ریشههای تاریخی و فرهنگی و نشانههای روشن از وجود حجاب و پوشش در ادیان الهی و جوامع دارای سابقه تاریخی و تمدن فرهنگی
۱۶ـ زمینه سازی اجتماعی مناسب برای دختران و پسران جهت کشف، هدایت و بروز قابلیتها و توانمندیها و تأمین مطالبات خود به منظور جلوگیری از بروز جلوهگریهای نامناسب در حیطه فرهنگ عفاف و حجاب
۱۷ـ اختصاص بخشی از موضوعات تحقیقاتی به بررسی «زمینه، علل و موانع گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه» و بررسی تأثیرات محصولات فرهنگی کشور بر این موضوع
۱۸ـ تشویق و ترغیب خانوادهها و جوانان به ازدواج آسان و آشنا نمودن آنان با معیارهای شرعی انتخاب همسر، حقوق و وظایف یکدیگر، تقویت روحیه ساده زیستی و قناعت پیشگی در زندگی
۱۹ـ تقویت هماهنگی بین دستگاههای ذیربط در برنامهریزی و تأمین امکانات لازم جهت رفع مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود بر سر راه ازدواج جوانان
۲۰ـ توسعه فعالیتهای بنیادهای ازدواج به منظور جلب مساعدت دولت و خیرین در امر ازدواج جوانان
۲۱ـ ارتقای مهارتهای فنی و حرفهای و توانمندیهای جوانان جهت توسعه طرحهای خود اشتغالی و آشنایی با بازار کار و زمینههای مختلف فعالیت به عنوان زمینه ساز ازدواج، تشکیل خانواده و نهایتاً توسعه فرهنگ عفاف
۲۲ـ اهتمام جدی مراکز فرهنگی و کلیه رسانههای کشور نسبت به ارائه الگوی مطلوب از عفاف و حجاب در محصولات فرهنگی خود (فیلم، سریال، تئاتر و…) و پرهیز از ایجاد تضاد و تناقض برای جوانان در این امر
۲۳ـ جذب، تربیت و بکارگیری نیروی انسانی آگاه و عامل به مبانی دینی عفاف و حجاب در برنامههای فرهنگی و تبلیغی
۲۴ـ جهتدهی و تقویت امر عفاف و حجاب با بهره گرفتن از قابلیتها و ظرفیت سازمانها، احزاب، تشکلهای غیردولتی و هیئت های مذهبی در کشور
۲۵ـ هدایت تبلیغات تجاری به سوی استقلال فرهنگی و اقتصادی
۲۶ـ سازماندهی مبلغان آشنا به اصول و مبانی فرهنگ عفاف و حجاب به روشهای صحیح تبلیغ و استفاده بهینه از آنها در مجامع دینی و خودجوش مردمی
۲۷ـ نظارت دقیق و همه جانبه در امر تولید و نشر کتاب، مطبوعات و مجلات سینمایی در خصوص رعایت حریم عفاف و حجاب از نظر محتوایی و شکلی
۲۸ـ تبیین ضرورت رعایت حجاب و عفاف توسط زنان و مردان در برنامه های فرهنگی، تبلیغی و هنری و پرهیز از یک سونگری
۲۹ـ الگوسازی و ایجاد گرایشات عمیق و پایدار نسبت به امر حجاب و عفاف از طریق معرفی سیره عملی معصومین (ع)، بزرگان علمی و ادبی و فرهنگی، منطبق با مقتضیات زمان و مکان و شرایط سنی جوانان
۳۰ـ تبیین عدم مغایرت پوشیدگی، حجاب و عفاف با حضور و فعالیتهای اجتماعی زنان و رفع شبهه تعارض بین آن دو
۳۱ـ توسعه ارتباطات و تبادل اطلاعات بین دستگاههای مختلف آموزشی، فرهنگی و تبلیغی در جهت تبیین و تعیین حدود و ضوابط هماهنگ در رعایت عفاف و حجاب در ارائه برنامهها و کالاهای فرهنگی
۳۲ـ تربیت و توسعه نیروی انسانی مؤمن، کارآمد و آشنا به مسائل فرهنگی ـ تبلیغی در امر عفاف و حجاب و پرهیز ازبرخوردهای خشن، فیزیکی و تحقیرآمیز با متخلفین
۳۳ـ هماهنگی و وحدت رویه مستمر و پایدار در برخورد با ناهنجاریهای فرهنگی توسط دستگاههای مختلف در چارچوب قانون
۳۴ـ ارتقای سطح آگاهی وایجاد حساسیت در مدیران نسبت به توسعه فرهنگ عفاف و حاکمیت ارزشهای اخلاقی در مجموعههای تحت مسئولیت آنها
۳۵ـ طراحی و اجرای فعالیتهای فرهنگی در مراکز تبلیغی، آموزشی و فرهنگی در راستای توسعه امر عفاف و حجاب
۳۶ـ ترغیب مسئولین و مدیران نسبت به مناسبسازی فیزیکی و فرهنگی محیط کار در ادرات، بانکها، مدارس، دانشگاهها، شرکتهای خصوصی برای شاغلین و مراجعین
۳۷ـ توسعه و تنوع بخشی به الگوهای مناسب حجاب و تبلیغ آن توسط رسانهها به منظور اقناع روحیه تنوع طلبی و حس زیبا شناختی جوانان ضمن ترویج و تشویق چادر به عنوان حجاب برتر و پرهیز از تحمیل و اجباری کردن یک الگوی ثابت از حجاب
۳۸ـ توجه دستگاهها و نهادهای فرهنگساز به مد به عنوان مؤلفهای نوین و تأثیرگذار در جهتدهی به نوع پوشش و آراستگی جوانان
۳۹ـ تشویق وترغیب و تبلیغ نمادها و الگوهای لباس ایرانی و بومی مناطق مختلف کشور و ممانعت از تبلیغ الگوهای مغایر با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی
۴۰ـ اتخاذ تدابیر لازم جهت تولید و توزیع اقلام مورد نیاز جامعه در رعایت حجاب
۴۱ـ ایجاد زمینههای دسترسی عمومی به پارچه و لباس منطبق با الگوهای ایرانی ـ اسلامی و حمایت از طراحان و تولید کنندگان آن
۴۲ـ ایجاد زمینه تبادل فرهنگی ملل اسلامی از طریق ارائه الگوها ونمادهای پارچه و لباس ایرانی ـ اسلامی
۴۳ـ فراهم ساختن زمینههای امکان رقابلت برای تولید کنندگان داخلی و حمایت مالی از آنها
۴۴ـ تقویت فرهنگ استفاده از پارچه و لباسهای منطبق با الگوهای ایرانی ـ اسلامی
۴۵ـ تهیه مقررات لازم برای جلوگیری از واردات پارچه و لباس غیرمتناسب با فرهنگ عفاف و حجاب
۴۶ـ به منظور ایجاد هماهنگی بین دستگاههای اجرایی و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی فعال در امر ترویج و گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه کمیته ترویج و گسترش فرهنگ عفاف با ترکیب ذیل در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل خواهد شد و گزارش عملکرد آن هر شش ماه یکبار به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه خواهد گردید
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (رئیس کمیته)، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی (نائب رئیس کمیته)، دبیر شورای فرهنگ عمومی (دبیر کمیته)، نماینده سازمان ملی جوانان، نماینده وزارت اطلاعات، نماینده نیروی انتظامی، نماینده وزارت کشور، نماینده کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، نماینده وزارت آموزش وپرورش، نماینده وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری، نماینده وزارت بهداشت، درمان وآموزش پزشکی، نماینده سازمان صدا و سیما، نماینده وزارت بازرگانی، نماینده ستاد امر به معروف و نهی از منکر، نماینده شورای فرهنگی اجتماعی زنان، نماینده سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نماینده وزارت مسکن وشهرسازی، نماینده وزارت اقتصاد و دارایی، نماینده وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، نماینده گمرگ جمهوری اسلامی ایران، نماینده سازمان تربیت بدنی، نماینده مرکز امور مشارکت زنان
۴۷ـ کمیته ترویج و گسترش فرهنگ عفاف موظف است حداکثر ظرف مدت دو ماه راهکارها، آییننامهها و دستورالعملهای اجرایی و نقش دستگاههای ذیربط در این خصوص را تهیه و تصویب نموده و به اطلاع شورای عالی انقلاب فرهنگی برساند.»
۲-۴-۳-۴- سیاستها و راهکارها
۱- در اولویت قرار دادن موضوع حجاب و عفاف در برنامههای دستگاههای اجرایی کشور برای مقابله با روند فزاینده بدحجابی.
۲- ابلاغ روشهای اجرایی و تعیین ضوابط و هنجارهای روشن در مورد نوع لباس و پوشش افراد در بخشهای رسمی و اداری کشور.
۳- نظارت بر رعایت حریم حجاب و عفاف در سازمانهای دولتی و عمومی و نظارت و تأکید بر ضرورت رعایت سادگی و پوشش و فرمهای اسلامی و حضور ساده و بیآرایش در محیط کار به دلیل تأثیر منفی بر مراجعین.
۴- تعریف استانداردهای فرهنگی مناسب جهت ترویج فرهنگ عفاف منطبق با فرهنگ دینی و ملی و فراهم کردن زمینههای لازم برای ترویج الگوهای مناسب پوشش اسلامی توسط نهادهای الگوده.
۵- ایجاد مراکز و مؤسسات متعدد با هدف الگوسازی، ارائه مدلهای مناسب و متنوع و ایجاد رقابت سالم در این زمینه بین افراد.
۶- وضع قوانین و مقررات لازم برای اصلاح وضعیت پوشش در جامعه.
۷- گسترش و تقویت مراجع قانونی برای ترویج پوشش اسلامی در جامعه.
۸- اصالتبخشی به فرهنگ عفاف از طریق محصولات متنوع فرهنگی، هنری مناسب.
۹- رعایت حجاب و حفظ شئونات اسلامی از سوی مدیران، مسؤولین حکومتی و خانوادههای آنان و تدوین شاخصهایی در این زمینه برای گزینش مدیران.
۱۰- رفع اشکالات قانونی در نحوه تولید، توزیع و عرضه پوشاک داخلی و خارجی.
۱۱- پیگیری نحوه اجرای طرح گسترش فرهنگ عفاف به صورت مستمر در جلسات شورای فرهنگ عمومی استانها و ارائه گزارشهای منظم به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی(رئیس کمیته)
۱۲- ارزیابی دقیق از اجرای طرحها توسط دستگاههای فرهنگی، انتظامی و قضایی برای مقابله با مظاهر بدحجابی و یافتن راهکارهای مناسب توسط کمیته توسعه و ترویج فرهنگ عفاف.
۱۳- نظارت و ارزیابی عملکرد رسانهها- خصوصاً صدا و سیما- در ارتباط با الگوهای تبلیغی آنها و تأثیر آن در جامعه.
۱۴- احیاء سنت حسنه امر به معروف و نهی از منکر در مورد حجاب و عفاف.
۱۵- فراهم کردن زمینههای لازم جهت تهیه کتب، نشریات و تولیدات علمی- فرهنگی به منظور ترویج فرهنگ عفاف و پاسخگویی به شبهات موجود در مورد آن.
۱۶- انجام سیاستهای تشویقی درباره مدیران و کارگزارانی که در محیط کار خود اصول عفاف و پوشش اسلامی را رعایت میکنند.
۳-۴-۳-۴- وظایف
به موجب طرح راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب، ۲۶ دستگاه که مسائل عفاف و حجاب به نوعی در قلمرو وظایفشان بود به عنوان اعضای کمیته اجرایی در نظر گرفته شدند و این کمیته موظف به اجرای آییننامه و کلیه دستورالعملهای اجرایی آن جهت تحقق راهبردهای مذکور در دستگاههای مختلف گردید. دستگاههایی که در این مصوبه از آنها یاد شده عبارتند از:
۴- کار و تلاش
نگرش انسان به کار، برابر با نگرش وی به جهان هستی است، آن کس که همه موجودات را منحصر در قلمرو ماده میداند و در بخش شناخت شناسی، راهی جز راه حس و تجربه را به رسمیت نمیشناسد، کار را در حد تولید مادی و مصرف مادی مینگرد؛ ولی آن کس که با فرهنگ قرآن آشناست، میداند که قرآن ، هستی را به غیب و شهادت تقسیم کرده است.از ین روشناخت نیز به دو شعبه تقسیم میشود؛ چنان که کار نیز این دو شعب را دارد. بر این اساس، کسی که هستی را فراتر از ماده میبیند، به کار نیز به دید وسیع تری می نگرد و با تقدس بشیدن به آن از راه معنوی ، عرصه فعالت را گسترده می سازد.[۵۵۵]
به اذعان غیرمسلمانان: «شخص مسلمان احساسی جدی نسبت به تاریخ دارد… مسلمانان همیشه میکوشند تا واقعیت زندگی را در محدوده آن جریان دهند و از همین جاست که شخص مسلمان همیشه در تلاش فردی یا اجتماعی است… و تاریخ در نظر مسلمان شناسنامه تلاش پیگیر انسان در جهت تحقق بخشیدن به حکومت خدا در زمین است ؛ زیرا زمان حال نتیجه گذشته است و آینده نیز بر حال تکیه دارد…»[۵۵۶]
تلاش اسلام برای نمود ارزش فراوان فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی تا به آن حد میرسد که احکام و ضوابط فوقالعاده گستردهای برای تسهیل ارتباطات در معامله، شرکت، اجاره، وکالت، قرض، حواله، رهن، ضمانت، وقف، مزارعه، مساقات، جعاله و … وضع و به اجرا گذارد.[۵۵۷]
اسلام مشوّق کار است. این مسئله را مى توان در روایات سیره ى معصومین مشاهده کرد که چه زحمتی را برای امور زندگی خود و مسلمین متحمل میشدند. چنان که: امیرمؤمنان على(علیه السلام( با دست رنج خود، هزار برده خرید و آزاد کرد.»[۵۵۸]
۱) کرامت کارگر در اسلام
ارزش کارگر زمانی مشخص میشود که اهتمام به احترام کارگر را در بلندمرتبه ترین شخص آن دین ببینیم. یکی از موارد که در تاریخ معروف است، هنگام بازگشت پیامبر از جنگ تبوک اتفاق افتاد؛ که سعد انصاری به استقبال آن حضرت رفت و پس از مصافحه حضرت از خطوط کف دست وی پرسید،که در اثر چیست؟ سعد گفت با ریسمان و بیل کار می کتم تا مخارج عایلهام را تتامین کنم. حضرت کف دست وی را بوسید و گفت« هذه ید لاتمسها النار»[۵۵۹]
کار در اسلام سبب کسب عزت میشود و آموزههای فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق به یکی از اصحاب خود که سوال داشتند، در این صبح زود به کجا میروی، فرمودند: « اغدوا الی عزک»[۵۶۰]
۲) کارگر در صف مجاهد
کارگران در دید اسلامی به مثابه سربازانی محسوب می شوند که در راه خدا مجاهدت می کنند:
مجاهدان در راه خدا با جان فشانی و جهاد خود، امنیت سیاسی- اجتماعی را بر جامعه اسلامی حاکم میکنند و کرگزان با کوشش خود امنیت و استقلال اقتصادی و بهبود معیشتی را برای امت اسلامی به ارمغان میآورند؛ شاید از این رو بوده که امام صادق کارگر را در ردیف جادگر در راه خدا قلمداد کرده: کسی که کار و کوشش مینماید تا نیازهای عایله خود را تامین کند مانند مجاهد در راه خداست[۵۶۱]
و به واقع کارگر نه تنها برای خود عزت میخرد که با تلاش خود موجبات عزت تمام کیان اسلامی را فراهم میآورند.
د- علمی
سدههاى نخستین اسلامى، به ویژه قرن دوم تا پنجم، عصر طلایى جهان اسلام است. مسلمانان با محوریت قرآن و با الهام از تعالیم پیامبر(صلى الله علیه وآله)و با کمک اندوختههایى که از غرب و شرق گرفته و با آموزههاى اسلام آمیخته بودند، به پیشرفتهاى علمى و فرهنگى خوبى دست یافتند. شهرهاى مهم دنیاى اسلام به صورت مراکز علم و فرهنگ درآمدند و دانشمندان ابتکارات خود را عرضه نمودند.[۵۶۲]
علم، اساسیترین رکن و لایه تمدن، از مهمترین دستاورد انبیای الهی، و فرهنگ نیز در ابعاد مختلف آن، فرایند بعثت انبیای الهی بوده است. و وحی دستاوردی مهم و زیربنایی به نام و علم الهی برای بشریت داشته و به تناسب درک و کشش انسانها و مقتضای زمان خود، به ترویجِ انواع علوم در عصر خویش پرداختهاند و قرآن نیز پیامبران را، معلم معرفی نموده است: (کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ).[۵۶۳]
در اسلام، علم فریضهای است که نه از لحاظ متعلم و نه از لحاظ زمان و نه از لحاظ مکان محدودیت ندارد، و این عالیترین و بالاترین توصیهای ست که میتوانسته بشود و شده است.[۵۶۴] و علوم دینی و غیر دینی را تحت پوشش دستورات خویش قرر می هد.
اسلام با علوم جدید و «افکار آزادیخواهانه و عقاید تازه» نیز سازگاری دارد، حتی فارغ از مشکلاتی که امثال لوتر (پیشوای جنبش پروتستانتیسم) با آن مواجه بودهاند.[۵۶۵]
۱- اسلام دین علم و خرد
سر پذیرفته شدن اسلام در مجامع علمی و پیشرفت کنونی آن در میان دانشمندان، پیوند جاودانه آن با دانش و خرد میباشد متون دینی اسلام به ویژه اصیلترین و معتبرترین آنها قران کریم، بستگی این آئین مقدس را با علم و عقل پایهریزی و تأیید مینماید. عقل نظری، عقل عملی و عقل ابزاری، سه اصطلاح مهم و رایجی هستند که در واقع، هر یک بعدی از ابعاد این قوّه شناختی را توضیح میدهند.[۵۶۶]
روایات اسلامی عقل را در عرض انبیاء حجت الهی ما بین خداوند و بندگانش قرار داده و آنرا محبوبترین مخلوق خدا و وسیله امتیاز انسان از سایر حیوانات و علت ثمربخش شدن عبارت و مدار کیفر و پاداش میداند[۵۶۷]
اسلام با نگاهی معرفت گرایانه ضمن ستودن سطوح سهگانه عقل، انسان را به بهرهگیری هرچه بیشتر از این نعمت الهی فرامیخواند و کسانی را که از آن استفاده نمیکنند با شدیدترین عبارتها مذمّت میکند تا جایی که آنها را از حیوان هم پستتر میداند: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرا مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ»[۵۶۸]
عقلانیت اسلامی برخلاف عقلانیت مدرن غرب که تنها به ساحت ابزاری بودن عقل محدود می گردد،از هر سه سطح برخوردار بوده و در یک موالات و ترتیب منطقی، ابتدا در یک پرسش اصلی و کلان، از انسان و حیات می پرسد و وقتی سنگ بنای عقلانیت را گذارد و مختصاتو اهداف و مبانی آنرا معلوم کرد به تنظیم اخلاقیات مینشیندو عاقبت به روشها و ابزار تأمین اهداف مادی و معنوی بشریت می پردازد.[۵۶۹]
عقل اسلامی ساختار ویژهای دارد و در ذیل راهنمایی آموزههای دینی معنا مییابد و لذا میتواند از دیگر قوای آدمی از قبیل خشم و شهوت و احساسات رهانیده شده و در جایگاهی فوق آنها، مهار و کنترل دیگر قوا را دراختیار بگیرد. مبتنی با این نگاه است که عقل در جایگاه “ماعبد به الرحمن واکتسب به الجنان»[۵۷۰] .این عقل حجت الهی است و به فرموده امام صادق علیهالسلام میفرماید: “الْعَقْلُ دَلیِلُ الْمُؤْمِنِ.»[۵۷۱]
تولید و توسعه علم در تمدن اسلامی مورد عنایت خاص قرار گرفته؛ دراسلام از سویی، کلیه طبقهبندیها در عرصه دانشاندوزی را برانداخت و همه را به تدبّر در احوال کائنات و تأمّل در آیات الهی دعوت کرد.[۵۷۲] اسلام امر کرد، حتی در برابر کفار زانوی تلمّذ بزنید،[۵۷۳] ازتنپروری و تنآسایی بپرهیزید و برای فراگیری علوم سختترین گردنهها را پشت سر بگذارید[۵۷۴] و به دورترین نقاط عالم سفر کنید،[۵۷۵]
در واقع مهمترین نقشی که اسلام در ایجاد تمدن اسلامی ایفا کرد زمینهسازی مناسب برای رشد و شکوفایی علم است. بر این اساس، لازم است نشان دهیم که اسلام با چه شیوههایی عناصر گوناگون تمدن اسلامی را میسر ساخته است
۲-قرآن و دعوت به تجربه و حس
قران به عنوان رکن اندیشه و تحرک مسلمین در جای جای قرآن و به هر مناسبتی از انسان خواستار تعقل می باشد، آدمى به اندیشیدن و بهره جستن از اندیشۀ خویش براى پىبردن به اسرار جهان دعوت شده است: افلا تعقلون، لعلّهم یتذکرون، افلایتذکرون، فانظروا و…. نظایر فراوان اینها، که در قرآن کریم آمده، همه دستورهایى است که افراد مسلمان را به تفکر و تدبّر در هر چه آفریده شده است، مىخواند و این خود آغاز علم و دانش است. در قرآن، برترى دانشمندان بدین زیبایى توصیف شده باشد که «هل یَستوىِ الّذینَ یعلمونَ و الّذینَ لا یَعلمونَ» و یا در ستایش حکمت و فرزانگى چنین نغز گفتارى آمده که “ومن یؤت الحکمه فقداوتى خیراًکثیراً.»[۵۷۶]
علّامه طباطبائى دربارۀ تأثیری که اسلام و قرآن در پیشرفت مسلمین داشت آورده اند: «و به جرئت مىتوان گفت که عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى از طبیعیات و ریاضیات و غیر آنها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود… و معلوم است که مدنیّت وسیع اسلامى که کمى بعد از هجرت و رحلت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله( قسمت معظم معموره را تحت تسلط خود گرفت و در آن حکومت نمود و بالاخره امروز در حدود ششصد میلیون از جمعیت کره زمین را به نام اسلام مىدارد، یکى از آثار بارزه قرآن مجید بود… و بدیهى است چنین تحولى که یکى از حلقه هاى بارز سلسله حوادث جهان مىباشد در حلقههاى بعدى تأثیر بسزایى خواهد داشت و از این رو، یکى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود.»[۵۷۷]
اسلام و قرآن با طرح موارد حسی و دقت ستور دادن به دقت در آن امور عقل را به کنکاش طبیعت دعوت می کند. از آسمان و ستاره و فجر دم میزد، از آفرینش و صورتگری در رحم سخن میگفت، خلقت شتر را به یاد میآورد، زندگانی مورچگان و زنبوران عسل را تذکر میداد، به چگونگی پرواز پرندگان اشاره میکرد، از شکفتن دانه در زمین و از خوشه گندم و خرما و. . . این دانشها بجز علوم فقهی و تفسیری و قرآنی و حدیثی و ادبی بود که پایهگذار اصلی آنها نیز کتاب خدا بود.[۵۷۸]
اسلام با قرار دادن عباداتی که احتیاج به وقت در مسایل نجومی دارد، وخواهان مشاهدات دایمى تغییرات است و چون براى اداى نماز، اوقات خاصى تعیین گردیده، سبب شد دانشمندانى همچون بیرونى، خواجه نصیر، ابن یونس و دیگران ابزارى براى تعیین اوقات نماز اختراع کنند. افزون بر نماز، شروع و پایان ماه رمضان و زمان طلوع و غروب خورشید در آن، و همچنین لزوم مشاهده خورشید و ماه گرفتگى براى اداى نماز آیات و مهمتر از همه تعیین جهت قبله، به پیشرفت این علم در دنیاى اسلام کمک نمودند. از این جهت است که یکی از دانشمندان بزرگ جهان اسلام می گوید: هر مسلمان پس از آموختن اصول دین و قوانین مذهبی، باید از علم نجوم بهره مند گردد، چون به وسیله آن ست که به وحدانیت و به عظمت جهان و عالی ترین دانش و بزرگترین قدرت و کمال صنعتش پی می بریم». البته باید توجه داشت که مسلمانان موهومات مربوط به تنجیم (تأثیر اوضاع کواکب در احوال مردم روى زمین از حیث سعد و نحس بودن) را رد کردند و بىاساس بودن آن را اعلام داشتند، اما آن دانش را باطل نساخته و رصد و زیج ایجاد کردند.[۵۷۹]
دانش جغرافی، در پرتو این وجهه نجومی در پرتو فرهنگ اسلامى رشد چشمگیرى کرد. بسیارى از کتب «مسالک و ممالک» با محور قرار دادن مکّه و مدینه، که هر ساله میزبان زائران بیت اللهالحرام بوده اند، به نگارش درآمدند و در این دانش پیش گام دیگر ملت ها شدند. نقشه جهانى، که ابوعبدالله ادریسى، مؤلف کتاب نزهه المشتاق فى اختراق الآفاق اختراع نمود، مدت ها مرجع اروپاییان بود.[۵۸۰]
۳- کسب علم و عبادت
زیگرید هونکه، کسی است که در جای جای کتابش از اسلام تمجید می کند. وی نه تنها آموزهای مترقی اسلام را می ستاید بلکه با کنایه زدن به غرب ضعف آنها را نیز به رخشان می کشد و می گوید: «آیا محمّد(ص) با گفتن این جمله که «مدادُ العلماء افضلُ من دماءِ الشهداءِ» چیزى نگفته که اگر آن زمان در رُم کسى این حرف را مى زد، او را در دادگاه به عنوان ضدّ دین محاکمه مىکردند»[۵۸۱]
وی در بحثى با عنوان «طلبُ العِلم عبادهٌ » مى نویسد: «دنبال علم رفتن را محمّد(صلى الله علیه وآله( چنان جدّى به مردان و زنان توصیه مى کند که شباهت به دستورات مذهبى و عبادات دارد….. طرز فکر اسلامى این است که همه دانش ها از جانب خدا مى آید و به او راه مى برد. به خاطر همین، دستور مىدهد: «دانش را از هر سرچشمهاى هست، بدست آور!» آرى به خاطر خدا دانش را حتى از منابع و لسان بىدینها و لامذهبها هم بیاموز.»[۵۸۲]
از سوى دیگر، اسلام یک ساعت تفکّر و اندیشیدن را برتر از یک سال عبادت به شمار آورده است;[۵۸۳] زیرا در پرتو تفکر صحیح است که مى توان ره چند ساله را یک شبه پیمود. چه زیباست که اسلام تملّقگویى و چاپلوسى را به شدت محکوم مىکند، اما این امر مذموم را در طلب دانش جایز مىشمارد.[۵۸۴]
۴- عقل ابزاری اسلامی
روایات فراوانی مسلمان را به بهرهگیری از عقل در تامین معاش تشویق میکنند؛ من جمله روایات مربوط به اهمیت کار و تلاش، محاسبه، مشاوره، دوراندیشی، استفاده از تجربه دیگران و عبرت گرفتن از حوادث و رخدادها، تأمین زمینه زندگی شرافتمندانه برای اعضای جامعه از سوی دولت و تأمین زندگی مرفّه برای خانواده از سوی سرپرست خانواده، خواست اکید اسلام است. امام صادق (ع) فرمود: مؤمن در مصرفْ کمهزینه، در برخورد با مردم کمککار آنان و در امور زندگی خود دوراندیش و زیرک است: “الْمُؤْمِنُ حَسَنُ الْمَعُونَهِ خَفِیفُ الْمَئُونَهِ جَیِّدُ التَّدْبِیرِ لِمَعِیشَتِهِ لَا یُلْسَعُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ»[۵۸۵] و نیز روایاتی که به سنجش سود و زیان در کارها و بهرهگیری از فرصتها تأکید دارند: “إذا أمکنت الفرصه فانتهزها فإن إضاعه الفرصه غصه.»[۵۸۶] ممنوعیت راکد گذاشتن سرمایه و به کار نگرفتن آن “تَرْکُ التِّجَارَهِ یَنْقُصُ الْعَقْلَ»[۵۸۷] و تأکید به در نظر گرفتن وسایل مناسب برای رسیدن به اهداف در کلیه کارهای فردی و اجتماعی و روایات فراوان دیگری از این دست، ناظر به سطح ابزارشناسی عقل میباشند.
۵- ترغیب به علم آموزی
فرهنگ دینى “طلب العلم فریضهٌ علی کل مسلم»،[۵۸۸] جستجوى دانش را بر هر مسلمانى لازم شمرد و در نتیجه آن صدها دانشمند همچون فارابى، ابن سینا، خوارزمى و خواجه نصیر پدید آمدند؟[۵۸۹]
اسلام کسب علم را مستحب اعلام کرد و در برخی موارد، بر عوام و خواص واجب ساخت و با همگانی کردن دانش در میان تمام مسلمانان، آن را از انحصار طبقه ای خاص درآورد و فرمود: “هر کس به راهی برود که به کسب علمی بینجامد، خدا برای او راهی به سوی بهشت میگشاید. »[۵۹۰]
باید اذعان کرد، آنچه مایه ترقیات علمی و پیشرفت های مادی را برای مسلمین میسر ساخت در حقیقت، آموزههای اسلام بود که با تشویق مسلمین به علم و ترویج نشاط حیاتی، روح معاضدت و تساهل را جانشین تعصبات دنیای باستانی کرد و در مقابل، رهبانیت کلیسا، که ترک و انزوا را توصیه میکرد، با توصیه مسلمین به راه وسط، توسعه و تکامل صنعت و علم انسانی را تسهیل کرد
قرآن نیز به عنوان کتابی مشوق عقل و جهل ستیز عالم را همچون اهل ایمان مراتب والائی میبخشد و ایمان و علم را مایه سرافرازی و بلند مرتبگی انسان میداند و میفرماید:”یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»[۵۹۱]
رسول خدا(صلى الله علیه وآله با“اُرسلتُ بالتعلیم»[۵۹۲] هدف از بعثتش را تبیین کرد. جامعه را به فراگیرى هر دانشى که براى روح و جسم انسان سودمند باشد، فرا خواند
ویل دورانت هم با بیان احادیثی در این مورد، بر تاثیر تشویق و ترغیب اسلام به علم اندوزی صحه میگذارد و زمینه های اجتماعی را، که بر اثر این تشویقات منجر به رشد علم و دانش گردید، ذکر میکند: «به طوری که از احادیث نبوی معلوم میشود، پیامبر مردم را در طلب علم تشویق میکرد و این کار را محترم می دانست و از این جهت، با مصلحان دینی تفاوت داشت"… »[۵۹۳]
انتشار دین اسلام، که مسلمانان به آن مامور بودند، مستلزم پیکار با بیسوادی بود; «زیرا آیات قرآن کریم نوشته می شد و کسی که توانایی داشت آن ها را برای دیگری میخواند. . . پس از جنگ بدر، برای رهایی هر اسیری آموختن دو طفل از اهالی مدینه مقرر شده بود و این یک نمونه روشن از طرز فکر بنیانگذار اسلام است. پیامبر اسلام برای بعضی یاران خود، حتی یادگرفتن زبان بیگانه را لازم شمردند و زیدبن ثابت را مامور یادگرفتن زبان یهود نمودند. . . عده دیگری را نیز حضرت وادار کرد زبان سریانی بیاموزند. »[۵۹۴]
۶- توصیه به استفاده از علوم سایرین
دین اسلام نه تنها با علم و تمدن تعارضی ندارد وحتی.اسلام با تشویق و تحریک مسلمانان به علم اندوزی زمینه را برای توسعه علمی آنها فراهم نموده و اجازه استفاده از پیشرفتهای علمی سایر تمدن ها را داده است
چنانکه در احادیث نبوى به این فراگیری علم در هر کجا و از هر کسی ، توجه داده شده است که رسول اکرم فرمود: «کلمه الحکمه ضاله المومن فحیث وجدها فهو احق بها» [۵۹۵]
بدینسان، اسلام فرهنگ تساهل در علمآموزی را میان مسلمانان ترویج کرد. با این فرهنگسازی، مسلمانان در مدت یک قرن و اندی مطالب و علومی به زبان عربی ترجمه کردند که رومیان در مدت چندین قرن از انجام آن عاجز بودند. آری، مسلمانان در ایجاد تمدن شگفتآور خود در غالب موارد به همین سرعت پیش رفتهاند.[۵۹۶]
۷- احترام به دانشمندان
علاوه بر سنّت گفتارى پیامبر اکرم(ص)، که مشوّق مسلمانان در فراگیرى علوم بود سیره عملی و رفتاری پیامبرفراگیری علم و دانش را تأئید می نماید؛ در جنگ بدر، بهاى آزادى هر اسیر را آموزش خواندن و نوشتن به ده مسلمان قرار داد،[۵۹۷] و در پىروى از همین سیره نبوى است که مسلمانان شرط آزادى اسیران جنگى چینى را، که در شهر سمرقند آورده بودند، ادامه شغل سابقشان قرار دادند; چون اسرا در کارخانه کاغذسازى کار مىکردند. همین سبب شد که در شهر سمرقند، صنایع کاغذسازى مهمّى رشد کرد.[۵۹۸]
ب- باورها در انحطاط
باید اذعان کرد که دین اسلام با آموزه های مترقیاش هیچ آموزۀ اصلی که باعث پسرفت انسان ها شود ندارد منتها گاها برخی آموزه هایش گرفتار بدفهمی و نافهمی گردیده و از اصل کارایی خود دور شده است.
باورهای دنیا گریز
مدیر پروژه کسی است که از طرف سازمان انجام دهنده پروژه، برای رهبری تیمی که مسئول تحقق اهداف پروژه هست منصوب می شود(خرمی راد،۱۳۹۱).
۲-۳ مهارتهای مدیر پروژه
مهارتهای یک مدیر پروژه می تواند شامل موارد زیر باشد:
سازماندهی
ارتباطات
انگیزش
تیم سازی
رهبری
آگاهی سیاسی و فرهنگی
مذاکره
……
۲-۴ دلائل استفاده از مدیریت پروژه
برخورد انعطاف پذیرومسولانه بانیازهای درحال تغییرمشتریان ازجمله نکات مهمی است که بایدبرمبنایی دردنیای پررقابت کسب وکارموردتوجه خاص قرارگیرد.مدیریت پروژه شمارادرتمرکزیافتن براولویتها،بررسی عملکردها،غلبه برمشکلات وسازگاری باتغییرات یاری می دهد.علاوه براین بااستفاده ازمدیریت پروژه بهترمی توانید زمام اموررادراختیاربگیرید وبا کمک تکنیکها وابزارهای آزمایش شده آن راحتترمی توانیدگروههای کاری رادرجهت رسیدن به اهدافشان درمحدوده زمانی وبودجه تعیین شده رهبری کنید.هرچندممکن است درابتدای امرسازماندهی یک پروژه زمان برباشد.امادربلندمدت موجب صرفه جویی دروقت وکاهش ریسک شکست می شود(یار احمد خراسانی،۱۳۸۷).
اقدامات مدیریتی:
درزمان کاربردروشهای مدیریت پروژه،اقدامات مدیریتی متعددی به صورت غریزی مورداستفاده قرارمی گیرند.درحالیکه کتب زیادی دراین خصوص نوشته شده،ولی یک درک کلی ازآنها وکاربردشان برای یک مدیریت پروژه کفایت می کند.خلاصه اقداماتی که مورد استفاده قرارخواهدگرفت عبارتنداز:
- تحلیل شبکه(یاتحلیل گرافیکی):
نقشه عملیاتی رابااستفاده ازیک نمودارگرافیکی بیان میکند.
- مدیریت برمبنای هدف :
یک عمل فنی است که اهداف راتعریف نموده است وروش منظمی برای برآوردعملکردومقایسه آن بااهداف پروژه بیان می کند.این کاردربرنامه ریزی وکنترل ونظارت پروژه کاربرددارد.
- مدیریت برمبنای استثنا:
یک عمل فنی دیگری است که مشکلات خاصی که بایدمورد توجه مدیریت قرارگیرد را برجسته می نماید.مطالعات انجام شده نشان می دهدکه مدیریت نبایددر یک زمان خودرابیش از۲۰ درصدکل پروژه درگیرنماید.
- تقلیل هزینه:
دراین روش سعی می شودبدون تحمیل هزینه های زیاد،زمان انجام وتکمیل پروژه راکاهش داد.
- تخصیص منابع:
برای انجام هریک از فعالیتهای پروژه منابعی درنظرگرفته می شود.
منظورازمنابع می تواند نیروی انسانی(کارکنان وکارگران)، اعتبارات مالی (هزینه لازم برای انجام فعالیتها) ،لوازم، ابزار و موارد باشد.
- ترازکردن منابع:
دراین روش فعالیتها به نحوی زمان بندی می شوند تا از منابع موجود بتوان به صورت یکنواخت درطول پروژه استفاده نمود.
۲-۵ وظایف مدیریت پروژه:
ازسال۱۹۸۱،باتلاش موسسه مدیریت پروژه یاPIM،مدیریت پروژه به صورت یک حرفه مستقل درآمده است.این موسسه برنامه ای تحت عنوانPMPیاگواهی مدیریت پروژه خبره راتدارک وپشتیبانی نمود.این برنامه شامل داوطلبانی می شود که دارای سوابق تحصیلی وتجربه کاری لازم بوده وتخصص کافی درکلاسهایPMBOKبه دست می آورند. PMBOk از۹ موضوع تشکیل شده که به قرارزیراست:
۱- مدیریت اهداف: نظارت برپروژه ازطریق اهداف ودستیابی های موردنظرکارفرما.
۲- مدیریت هزینه: نظارت برهزینه های پروژه ازطریق تجمعی ،سازماندهی وتحلیل اطلاعات ونهایتا ارائه گزارش مالی.
۳- مدیریت زمان: برنامه ریزی،زمان بندی ونظارت برپروژه جهت دستیابی به اهداف زمانی.
۴- مدیریت نیروی انسانی: راهبردوهماهنگی افراد شرکت کننده درپروژه.
۵- مدیریت کیفیت: دستیابی به استانداردهای کیفی جهت ارتقاء کارایی پروژه.
۶- مدیریت پیمان/ تامین: انتخاب،مذاکره وسفارش تهیه وخریدمواد،ابزاروخدمات.
۷- مدیریت ارتباطات: پخش اطلاعات وداده هابه صورت مستمردرمیان اعضاء تیم پروژه ومدیران پروژه.
۸- مدیریت ریسک: مواجهه با درجه نامعلومی وعدم اطمینان های موجود درپروژه ازطریق دانش وتجربه درشرایط خاص.
۹- مدیریت یکپارچه سازی: همگن کردن صحیح همه اجزاء و وظایف یک پروژه(اکبری،۱۳۹۱).
۲-۶ کاربردهای مدیریت پروژه:
به کارگیری اصول مدیریت پروژه درصنعت،مشاغل تجاری ودولتی افزایش یافته است، زیرا اکنون ثابت شده که مدیریت پروژه می تواند مشکلات و پیچیدگی های روزافزون پروژه ها را حل کرده و به انجام هر چه بهتر آنها کمک نماید.
به همین دلیل می توان مدیریت پروژه را در مراکزی که IT محور هستند، مثل مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی( مرکز نور) به کاربرد و نتایج و فواید بسیار زیادی را از به کاربری مدیریت پروژه به دست آورد.
ما همیشه نباید فقط مدیریت پروژه را در فعالیتهای سنگین صنعتی و مراکز تجاری بزرگ در نظر بگیریم، ما بدید سعی کنیم با الگو گرفتن از پروژه های سنگین و زیربنایی، پروژه های کوچک را هم مدیریت نموده و به صورت سیستماتیک با تمامی مراحل کار در اتباط باشیم و این چیزی نیست جز به کاربردن مدیریت پروژه در فعالیتهای هر سازمان(اکبری، ۱۳۹۱).
۲-۷ فواید و محدودیتهای پروژه:
استفاده ازفنون مدیریت پروژه درراهنمایی ونظارت برنحوه اجرای پروژه هاباعث ایجادیک اطمینان قبلی جهت تکمیل موفقیت آمیزپروژه می گردد.هنوزهم قضاوتهای موردی ارزشمند بوده وکسب نتایج مطلوب حاصل کوششهای بی دریغ می باشد.
به یاد داشته باشید که بزرگترین نتایج مثبت حاصل از برنامه ریزی استراتژیک ممکن است به روش های حیرت آور، و یا از منابع شگفت آور حاصل شود.
مشاوره از خارج سازمان یا سایر تسهیلات می توانند سودمند باشند. سازمانها و جوامع، اغلب به مشورت، تسهیلات و آموزش از خارج نیاز دارند.
اگر انجام دادن کار به دشواری پیش می رود، فایده های بالقوه فرایند را به یاد داشته باشید.خاطر نشان می گردد که برنامه ریزی استراتژیک می تواند به سازمانها و جوامع کمک کند تا به روش استراتژیک فکر کنند و به تدوین استراتژی های کار ساز بپردازند.
سرانجام، به یاد داشته باشید که برنامه ریزی استراتژیک برای تمام سازمان ها یا جوامع مناسب نیست. «بری» معتقد است که در اوضاع معین که فهرست آنها در سطرهای بعد خواهد آمد، احتمالا نباید نسبت به برنامه ریزی استراتژیک اقدام شود:
اگر خانه از پای بست ویران باشد.
اگر سازمان یا جامعه فاقد مهارتها، منابع یا تعهد لازم از سوی تصمیم گیرندگان کلیدی برای تولید یک برنامه خوب باشد.
اگر هزینههای برنامه بیش از فایدههای آن باشد.
گر سازمان یا جامعه ترجیح دهد بر ادراک مستقیم و مهارت رهبران بغایت با استعداد متکی باشد.
اگر((کار کردن بدون برنامه)) تنها فرایندی باشد که بتواند کار راه انداز باشد.
اگر اجرای برنامههای استراتژیک بیش از حد نا محتمل باشد. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۲۹۲)
۵-۴-۱-۲ تفکر به شکل استراتژیک
ویکتورتن (V.S.L. Tan) مدیر عامل گروه مشاورین استراتژیک می گوید:
تفکر استراتژیک یقیناً یک مهارت حیاتی در هزاره جدید است. مهارتی که لازمه توانمندسازی سازمان برای بقاء رشد در محیط به شدت رقابتی امروز است.
چرخه شکل گیری تفکر استراتژیک از نظر ماهیت، نوعی «یادگیری حین عمل» به شمار می آید. اگر در حرکت و رفتار سازمان (و همچنین افراد) توجه و سازو کار لازم برای یادگیری وجود نداشته باشد، صرف انجام اقدامات و عمل، منجر به یادگیری نخواهد شد. در این حالت بنابر تعبیر زیبای استیفن رابینز (S.Rpbbins): «بیست سال سابقه، به جای بیست سال تجربه بیست بار تکرار تجربه یکساله را به همراه خواهد داشت.» در جهت گیری برای یادگیری باید فضایی برای خلق و تجربه ایده های نو و بدیع در حوزه کسب و کار فراهم شود و بازخور منفی (شکست) در بکارگیری این ایده ها یک دستاورد ارزشمند (در بعد یادگیری) تلقی گردد. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۷۲)
حاصل تفکر استراتژیک ساختاری از معانی است. این ساختار مبنای تصمیم گیری های روزانه تا جهت گیری های اساسی سازمان قرار می گیرد. معانی حاصل از تفکر استراتژیک در قالب سیاست، خط مشی و قواعد ساده و در عین حال عمیقی ظاهر شده و چگونگی تصمیم گیری و گزینش های سازمان را تعیین می کند. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۵۰) اندیشه و عمل استراتژیک بسیار مهم تر از هر رویکردی در زمینه برنامه ریزی استراتژیک است. «وین گرتزلی» یکی از برجسته ترین بازیکنان هاکی روی یخ در جهان است. زمانی که وی می گوید «من به سمت محلی اسکیت می کنم که می پندارم حلقه در آنجا خواهد بود»، در واقع در مورد اندیشه و اقدام استراتژیک سخن می گوید. نامبرده با یک برنامه ریزی استراتژیک ضخیم در جیب عقب خود اسکیت نمی کند، اساسا لباس های مخصوص حاکی ممکن است هرگز جیب عقب نداشته باشند. آنچه وی انجام می دهد این است که در هر لحظه از بازی، مطابق برنامه ساده بازی که از پیش با همکاری مربیان خود تنظیم کرده، به شکل استراتژیک تفکر و اقدام می کند. (منوریان،۱۳۸۶، ص ۶۶)
در رویکرد تفکر استراتژیک بیش از آنکه اصول و مفاهیم استراتژی برای توسعه مهارت برنامه ریزی (استراتژیک) مدیران بکار گرفته شود، بر توسعه دیدگاه ها و بازآفرینی باورهای آنان تاکید می شود. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۱۸) تفکر استراتژیک رویکردی است که در این راستا چارچوب نگرشی ارزشمندی را می آفریند و مفاهیم اثربخشی را عرضه می کند. هرچند باید عمیقاً توجه داشت که منظور از این مفاهیم بازافرینی نگرش مدیران است و نه توسعه دانش آنان. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۲۰)
۶-۴-۱-۲ شاخص های تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک در وجود مدیران و افراد کلیدی آن قابل رؤیت است و فقط در صورت وجود یک نظم سازمانی بین آنها در قالب برنامه ریزی استراتژیک، ظرفیت تفکر استراتژیک حاصل میشود. نمود ظرفیت تفکر استراتژیک را در پاسخ به سؤالهایی مانند زیر میتوان جستوجو کرد:
آیا عوامل جهتساز سازمان، مانند چشمانداز، به روشنی تعیین شدهاند؟
آیا سیاستهای کلی برای مدیریت سازمان روشن هستند؟ این سیاستها تا چه میزان با چشمانداز سازگاری دارند و آن را پشتیبانی میکنند؟
آیا سازمان فرصتهای موجود را میشناسد؟ به استفاده از آنها چهقدر اهمیت میدهد؟
آیا سازمان تحلیلی روشن و قابل اتکا از رقبا دارد؟
آیا سازمان استراتژی دارد؟
آیا سازمان توان حل مسایل استراتژیک را دارد؟ (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۵۵)
رویکردهای مختلف تفکر استراتژیک متنوع و از حیث شاخص ها متفاوت هستند. به عبارت بهتر با توجه به جامعیت و چند وجهی بودن این دیدگاه در هر فضای فکری و محیطی حاکم می توان شاخص گذاری جدیدی از این رویکرد ارائه کرد. در ادامه چند دسته از شاخص گذاری های مطرح شده را بررسی خواهیم کرد.
سطح فردی و گروهی (سازمانی)
تفکر استراتژیک باید در دو سطح متفاوت ولی مرتبط به هم مورد توجه قرار گیرد. سطح فردی و سطح سازمانی. یکپارچه سازی تفکر استراتژیک در این دو سطح قابلیتی حیاتی در سازمان ایجاد می کند. این رویکرد، اثر، ویژگی ها و اقدامات فردی بر زمینه سازمانی و برعکس زمینه سازمانی بر تفکر فردی را نشان می دهد.(Bonn, 2001, p63)
بون با رویکرد چند سطحی، اینگونه بیان می کند:«تفکر استراتژیک در یک ذهن به تنهایی شکل نمی گیرد، بلکه از زمینه ی اجتماعی تاثیر می پذیرد. از آنجائی که شخص وقتی در یک اجتماع قرار می گیرد علاوه بر اینکه ارزش های آن را می پذیرد، عقاید، هنجارها ارزش ها بر رفتار او نیز تاثیر می گذارد. او با این دلیل، تفکر استراتژیک را می توان در سطح میکرو به فردی و گروهی و در سطح ماکرو سازمانی و زمینه آن (صنعت و ملت و …) در نظر گرفت. افراد دیگر نیز کم و بیش در همین دسته بندی ها می گنجند.» (سرهنگی، ۱۳۸۷، ص۹)
تفکر استراتژیک در گروه ها
درک تفکر استراتژیک در یک محیط سازمانی پیچده مستلزم آن است که بتوانیم غیر از افراد موارد دیگری را نیز در نظر بگیریم و با دقت زمینه گروه و تاثیر آن بر توانایی فردی تفکر استراتژیک بررسی کنیم. این تعریف بر جنبه های اجتماعی زندگی سازمانی تمرکز دارد و بر اهمیت تعاملات را تشریح می کنند:یک فرد تفکرات جدید و تازه ای در زمینه تعاملات با دیگران خلق می کند.
مجموعه ساده ای از توانایی تفکر استراتژیک اعضا به طور جداگانه، تفاوت در ساختار باورهای پذیرفته شده مدیران ارشد گروه، تأثیر سازمانی است. همچنین نا همگونی و تعارض در فرایند تعاملات گروهی بسیار مهم هستند.
ناهمگونی: اگر گروه مدیریت با کارکنان خود نا همگون باشند سیستم های نمایشی متنوع بیشتری وجود خواهد داشت. بر اساس تئوری های شناختی سازمانی و مدیریتی، ناهمگونی در مبنای شناختی یک سیستم، تنوع را نشان می دهد. سیستم های ناهگونی و نامتجانس از منابع گوناگون اطلاعات را جمع آوری می کنند. به طور خاص تنوع مربوط به کار در گروه ها باعث می شود که اعضا در روش های پیچیده و واقعی تفکر کنند. (عموزاده خلیلی،۱۳۸۶،ص۴)
تعارض: گروه هایی که از نظر ویژگی های جمعیت شناختی ناهمگون هستند احتمالا در ویژگی ها و ارزش ها نیز ناهمگون اند. یک تیم متنوع نه تنها احتمال دارد که دیدگاه ها و نظرات متفاوتی داشته باشند بلکه در عین حال اعضایش نیز تعارضات بیشتری نیز تجربه می کنند و انتظار دارند. بازنگری از تحقیقات گذشته نشان می دهد که تعارض مربوط به وظیفه اثرات مثبتی بر تصمیم گیری می گذارد. تحقیقات در مورد تعارض مربوط به رابطه نشان می دهد که این نوع بر تغارض بر تصمیم گیری استراتژیک و بهره وری گروه و عملکرد گروه تاثیر منفی دارد و تعارض مربوط به رابطه درک متقابل را کاهش داده و مانع انجام وظایف سازمانی می گردد. (عموزاده خلیلی،۱۳۸۶،ص۵)
تفکر استراتژیک در یک زمینه سازمانی
به منظور درک بهتر تفکر استراتژیک، بایستی محتوای سازمانی نیز مطرح شود به دلیل آنکه پایه های فرایندهای درون سازمان، را شکل می دهد و به تفکر استراتژیک شکل داده و به افراد کمک می کند که به طور دسته جمعی عمل کنند.
فرهنگ سازمانی: شرکت دادن کارکنان سطوح پایین تر در تصمیم گیری باعث افزایش رضایت کارکنان شده به مدیران ارشد در تصمیم گیری کمک می کند. در گیر کردن مدیران میانی در فرایندها باعث می شود که نظرها و چارچوب های متفاوت و مفیدی فراهم شود که برای مدیران ارشد مفید است و به آنها کمک می کند که دانش های جدیدی کسب کنند و نوآوری را توسعه دهد. (عموزاده خلیلی،۱۳۸۶،ص۵)
ساختار سازمانی: تعدادی از نویسندگان بحث می کنند که سازمان ها با ساختار ارگانیک به خاطر استقلال بیشتر افراد و گروه ها و در دسترس بودن بیشتر اطلاعات و مشارکت بیشتر اعضای سازمان، نوآورتر از سازمان هایی هستند که ساختار مکانیک دارند. بحث فوق مطرح می کند که ساختارهای ارگانیک، تفکر استراتژیک بیشتری را موجب می شوند زیرا این نوع ساختار تعامل ارتباطات را افزایش داده و عرضه ایده های جدید را تشویق می کند. در مقابل ساختارهای مکانیکی احتمالا تعاملات و ارتباطات و تبادل ایده ها را محدود می کند.
سیستم حقوق و دستمزد: طراحی سیستم پاداش رفتار افراد را تحت تاثیر قرار می دهد و نتایج مهمی برای تصمیم گیری مدیریتی، استراتژی و عملکرد شرکت خواهد داشت. تعدادی از نویسندگان بر اهمیت ارزیابی مدیران اجرایی ارشد با بهره گرفتن از معیارهای کمی تاکید می کنند و متعقدند که موفقیت استراتژیکبستگی دارد به اینکه چگونه یک سیستم پاداش و دستمزد سازمان از استراتژیهایش حمایت می کند. سیستم های پاداشی که تناسب بیشتری در معیارهای عملکرد کمی و بلد مدت در ترکیب پرداختی کل پاداش را دارند، تفکر استراتژیک درون سازمان را پرورش می دهند. (عموزاده خلیلی،۱۳۸۶،ص۶)
سطح سازمانی، زمینه ای را فراهم می کند که در آن بتوان تفکر استراتژیک فردی برخوردار بود. سازمان ها نیازمند ایجاد ساختارها، فرایندها وسیستم هایی هستند که بتوانند گفتگوی استراتژیک مستمری بین تیم مدیریت ارشد به وجود آورند و از مزیت نبوغ و خلاقیت تمام کارکنان بهره برداری کنند. (آقا زاده، ۱۳۸۳، ص۲۱)
گفتمان استراتژیک: تفکر استراتژیک مستلزم زمانی برای انعکاس و اکتشاف است. (تدبیر، ۱۳۸۳، ص۲۱) حذف عارضه همیشگی «ما وقت نداریم» پیش نیاز مهمی برای تفکر استراتژیک به شمار می رود. سازمانها باید به طور مرتب زمان و مکان کافی در اختیار مدیران ارشد خود بگذارند تا آنها بتوانند در گفتمان های مربوط به مباحث، بینش ها و ایده های استراتژیک شرکت فعالیت داشته باشند. گفتگوی استراتژیک جمعی - اگر به صورت سازنده انجام شود - از مزیت پتانسیل هم افزای چندین مغز به جای یک مغز برخوردار خواهد شد. (آقا زاده ، ۱۳۸۳، ص۲۱)
ارتباطات وسیله اساسی برای یک فرهنگ خلاق است. مدیران ارشد باید پیغامی سازگار و ثابت در راستای ارزش قائل شدن به خلاقیت در سازمانشان انتقال دهند. آنها نیاز دارند برنامه هایی آموزشی و توسعه ای طراحی کنند تا سطح عمومی و کلی توانایی خلاق را افزایش داده و نیز تفکر خلاق و نوآوری را پرورش دهند. ایجاد فرهنگ سازمانی که به نبوغ و خلاقیت کارکنان ارزش قائل باشد، قوه ابتکار و احساس مسئولیت آنها را تقویت خواهد کرد. آنها از کارشان راضی تر بوده و تعهد بیشتری نسبت به سازمان نشان خواهند داد.در نهایت، آنها اثر بخشی و مولد تر خواهند بود.
فقط انتخاب افرادی با توانایی تفکر استراتژیک زیاد یا ارائه آموزش در این زمینه برای ایجاد اطمینان از پیدایش تفکر استراتژیک در سازمان کافی نیستند. همان طور که قبلا اشاره شد، سازمان ها باید ساختارها، فرایندها و سیستم هایی ایجاد کنند که افزاینده گفتمان مستمر استراتژیک بین تیم مدیریت ارشد بوده وزمینه ساز بهره گیری از مزیت نبوغ و خلاقیت کارکنان باشد. (آقا زاده ، ۱۳۸۳، ص۲۲)
تفکر استراتژیک در سطح فردی
تفکر استراتژیک در سطح فردی شامل سه عنصر است.
درک کلی از سازمان و محیط: ویژگی اصلی تفکر استراتژیک برای بدست آوردن نگرشی کلی از سازمان و محیط و نحوه اثر مسائل مختلف بر یکدیگر
خلاقیت: جستجوی رویکردهای جدید و راه های بهتر انجام امور بوسیله به چالش واداشتن مفروضات همیشگی و تفکر غیر متعارف
چشم اندازی برای آینده سازمان: یک چشم انداز واقعی و درست، درک و فهمی از جهت حرکت سازمان ایجاد کرده و زمینه تمرکز و تأکید بر تمام فعالیت های داخل سازمان را فراهم می کند. (Bonn, 2001, p64)
بوسیله فرایند تحلیل شبکه ای فازی به منظور بهره گیری از نظرات کارشناسان و تلفیق نظرات آنها تحقیقی انجام شد که نتایج آن نشان می دهد سطح سازمانی به عنوان موثرترین معیار و ساختار سازمانی و فرهنگ سازمانی از تأثیرگذار ترین زیر معیارها بر تفکر استراتژیک می باشند. (قربان پور، ۱۳۸۶، ص۸)
زمانی که فرد با یک سری از رویدادهای دوپهلو روبرو می شود در پی درک آن برمی خیزد، طبق تئوری شناختی افراد بوسیله بازنمایی ذهنی از رویداد که تفکر آنها و جهت تصمیمات را هدایت می کند به ادراک می پردازند. زمانی که یک متفکر استراتژیک در یک موقعیت که آشنایی زیادی با آن دارد قرار می گیرد یک سیستم بازنمایی ذهنی منحصر به فرد کافی است. اما در موقعیت هایی که تصمیمات، نو، بدیع و پیچیده هستند و ساختاری ندارند مدیران به ارائه راه حل های چندگانه بالقوه برای دستیابی به نتایج مطلوب و قضاوت در مورد احتمال رویدادهای آینده نیازمند هستند.
تصمیمات پیچیده نیازمند مدیرانی است که چارچوب های ادراکی چندگانه ای استفاده می کنند که ممکن است یکی با دیگری ناسازگارو یا متعارض باشد. یک پرتفوی از سیستم های بازنمایی برای بهبود تصمیم گیری استراتژیک اهمیت دارد. (Bonn, 2005, p342)
مدل سه بعدی غفاریان و کیانی
۱- در شرایط پیچیده با تغییرات غیرخطی که قضاوت بر مبنای الگوهای ساده شده می تواند گمراه کننده باشد. تکیه بر نمای کاملی از موضوع (هر چند غیردقیق باشد) موثرتر خواهد بود. جین لیدکا (J.Liedtka) این ویژگی تفکر استراتژیک را نمای یکپارچه کسب وکار می نامد و آن را به صورت یک الگوی ذهنی کامل از نظام خلق ارزش برای مشتری تعریف می نماید. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۵۲)
۲- ویژگی مهم دیگر «یادگیری دو حلقه ای» است. در رویکردهای معمول، یادگیری سازمانی با بهره گیری از نظام بازخور و در چارچوب قواعد حاکم حاصل می شود، در تفکر استراتژیک خود قواعد نیز در یک چرخه یادگیری تکامل پیدا می کند (حلقه بازخور دوم). این ویژگی تفکر استراتژیک اثربخشی آن را در تحولات عمیق محیطی (قواعد) حفظ می کند. در یادگیری با یک حلقه بازخور قواعد و چارچوب فکری حفظ و به بهینگی سیستم پرداخته میشود (برای مثال روش ها و تکنیک های بهبود و مستمر آلودگی موتورهای بنزینی خودرو)، ولی یادگیری با دو حلقه بازخور دستگاه فکری را تغییر داده و قواعدی را عرضه می کند که در آن مساله به نحو بسیار موثرتری پاسخگویی می شود (مانند ابداع موتورهای هیدروژنی خودرو با آلودگی صفر). این تغییر پارادایم به همراه خود فرصت های جدید را به همراه داشته و مولد استراتژی های تحول آفرین و اثربخش است. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۵۲)
۳- بعد سوم توضیح کارکردهای تفکر استراتژیک است. کارکرد اصلی تفکر استراتژیک خلق چشم انداز است با این دیدگاه در یک سازمان، استراتژیست چشم انداز خلق می کند و نه برنامه ریزان. چشم انداز سمت و سوی مطلوب حرکت سازمان را مشخص می کند و به حرکت سازمان جهت می بخشد. استراتژی در راستای چشم انداز شکل می گیرد و (در صورت اثربخشی)، سازمان را به سوی آن به حرکت در می آورد. سه عامل اساسی در خلق چشم انداز اثربخشی نقش ایفا می کنند: اول شناخت واقعیت های بازار (قواعد بازی) و درک ویژگی های جدید آن (زودتر از دیگران)، دوم درک جهش ها و ناپیوستگی ها در رفتار بازار و سوم خلق راه کارهای بدیع و خلاقانه در پاسخگویی به این شناخت. چشم انداز از سنتز عوامل موثر در کسب و کار و خلق چگونگی پاسخگویی به آن ها شکل می گیرد. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۵۳)
تفکر استراتژیک در مقابل رویکردهای غیر استراتژیک رفتار متفاوتی را بر سازمان حاکم می کند. در این رفتار منابع سازمان بر فعالیت های ارزش آفرین متمرکز شده و از پرداختن به همه امور اجتناب می شود. رفتار حاصل از تفکر استراتژیک سازمان را تمایزگرا و دنباله روی از دیگران را از مجموعه ارزش های او خارج می سازد. روحیه و جسارت پرداختن به مفاهیم، محصولات و شیوه های جدید کسب و کار و پذیرفتن ریسک «رفتن راه نرفته» یکی از نشانه های تفکر استراتژیک است. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۵۶)
نمودار ۵-۲. تفکر استراتژیک در مقابل تفکر غیر استراتژیک
هفت اصل کلیدی تفکر استراتژیک
۱- تناقض اندیشی: یکی از بزرگترین تله های مدیریت، نادیده انگاشتن تناقض ها یا دست کم گرفتن ضرورت مدیریت آنهاست که شامل مواردی نظیر گذشته و آینده، تداوم و تغییر، صلبیت و انعطاف پذیری، ارزش مداری و سنت شکنی، تنوع و سادگی و آزمون و تمرکز می باشد.
- توکل
اشخاص صبور، هنگامی که در راه خدا مورد اذیت و آزار قرار میگیرند، صبر پیشه می کنند: «الَّذِینَ صَبرَُواْ وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» (نحل، ۱۶/ ۴۲).
- صبوری در عبادت خدا
صابران، موقع عبادت خدا بیحال نیستند و میتوانند مدت طولانی به عبادت خدا بپردازند: «رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنهَُمَا فَاعْبُدْهُ وَ اصْطَبرِْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا» (مریم، ۱۹/ ۶۵)، «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَوهِ وَ اصْطَبرِْ عَلَیهَْا» (طه، ۲۰/ ۱۳۲).
-
-
-
-
-
-
- پاداش صابران در قرآن
-
-
-
-
-
- نیک فرجامی (بهشت) :
در آیه ی ذیل یکی از ویژگیهای خردمندان –اولواالباب- را صبر به خاطر خداوند بیان نموده است: وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ (رعد، ۱۳/ ۲۲).
«صبر» در مقابل اضطراب و بیتابی کردن، و به معنی ضبط نفس و شکیبا بودن و حالت طمأنینه و ثبات پیدا کردن است (مصطفوی۱۳۸۰، ج۱: ۲۳۶). «وجه رب» در اینجا به معنی «رضایت و خشنودی پروردگار» است، یعنی آنها به خاطر جلب رضای حق در برابر همه مشکلات صبر و استقامت بخرج میدهند، استعمال وجه در این معنی، به خاطر آن است که انسان هنگامی که میخواهد جلب رضایت کسی را کند صورت او را به خود متوجه میسازد (طباطبایی ۱۴۱۷، ج۱۱: ۳۴۳). «عاقبت» به مفهوم وسیع کلمه، سرانجام نیک، پیروزی در این جهان، بهشت و نعمتهایش در جهان دیگر است (مکارم۱۴۲۱، ج۱۲: ۳۱۰).
آیات قبل در مقام برشمردن صفات خردمندان بود، در آیه مورد بحث تعداد دیگری از این صفات مطرح میگردد و آنها عبارتند از اینکه: در مقابل هر عملی که انجام آن به صبر و استقامت نیاز دارد صبر و استقامت میورزند، نماز به پا می کنند، در آشکار و نهان از آنچه خداوند روزیشان کرده انفاق میکنند، و بدی را به نیکی دفع میکنند. و در پایان آیه، سرانجام نیکو را به عنوان پاداش خردمندان که یکی از ویژگیهای آنان صبر به خاطر خداست، معرفی نموده است.
آیهی ذیل نیز ناظر به همین پاداش برای صابران است: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّهِ غُرَفًا تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ * الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (عنکبوت، ۲۹/ ۵۸-۵۹).
- پیروزی
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ* الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفًا فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ صَابِرَهٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال، ۸/ ۶۵-۶۶). در این آیه ایمان و صبر را دو عامل مهم برای غلبه و پیروزی مسلمانان بر کافران معرفی مینماید.
- برخورداری از ثواب دنیا و آخرت:
«وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَکَانُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ … فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَهِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» ﴿آلعمران، ۳/ ۱۴۶ و ۱۴۸).
در این آیه موعظه و پندی همراه با عتاب و تشویق برای مومنین بیان شده است تا در زندگی خود به ربیون (ربانی کسی است که مختص برای رب العالمین باشد یعنی جز به کار خدا به کار دیگری مشغول نباشد). اقتدا کنند تا خداوند هم ثواب دنیا و هم ثواب آخرت را به آنان عطا کند همان طور که به ربیون عطا کرده است وآنها را به خاطر احسان و نیکو کاریشان دوست بدارد. همانگونه که پیش از آنها ربیون را به خاطر احسانشان دوست داشته است. خداوند در این آیه از برخی از اعمال و گفتار آنان چیزهایی را برای مومنان حکایت کرده است تا از آنها عبرت بگیرند و خطاهای آنان را که در جنگ احد مرتکب شدند را انجام ندهند و اعمال و کرداری را که مورد پسند خداوند است از قبیل صبر و مقاومت را که مورد رضایت خداوند است را انجام دهند تا در نتیجه خدا هم ثواب دنیا و آخرت را نصیب آنان گرداند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۴: ۴۱).
- جایگاه نیکو و تحیّت:
«أُولَئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ بِمَا صَبَرُوا وَیُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّهً وَسَلامًا (فرقان، ۲۵/ ۷۵). در این آیه خداوند کلمه غرفه را برای جایگاه صابران به کار برده است. کلمه غرفه به معنای بنایی بالای بنای دیگر است که از کف خانه بلند تر است که در این آیه کنایه از درجات عالی بهشت است ومنظور از صبر در این آیه صبر بر طاعت از خداوند و ترک معصیت اوست واین دو نوع صبر همان است که در آیات قبل این سوره ذکر شده بود (ترک زنا و قتل و… ). که این دو صبر عادتاً جدای از صبر بر قسم سوم یعنی صبر بر شدائد و سختی ها نیست و قهراً کسی که بر طاعت خدا و بر ترک معصیت صبر می کند ممکن نیست در زمان شدائد صبر نکند. معنای این آیه این است که نامبردگان آیات قبل که با اوصاف مذکور وصف شده اند درجات رفیع بهشت را پاداش می گیرند وفرشتگان آنها را با سلام وتحیت دیدار می کنند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱۵: ۲۴۵).
- رستگاری:
«إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿مؤمنون، ۲۳/ ١١١﴾. این آیه، مؤمنین را به این دلیل که در دنیا در برابر آزار و استهزاء و مسخره کافران و ملحدان صبر کردند، وعده نجات و رستگاری میدهد (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۷: ۱۹۳؛ آلوسی، ۱۴۱۵، ج۹: ۲۶۸).