نخستین متنی که در آن به نقد و تحلیل نمایش پرداخته شده است، رساله بوطیقا اثر ارسطو نیست و پیش از تحلیل این رساله کسانی مانند «اریستوفانس» در کمدی غوکان که در سال ۴۰۵ ق. م تحریر شده و «افلاطون» در رساله جمهوری که در سال ۳۷۳ ق. م نوشته شده، آرایی در باب نمایش آوردهاند، با این حال رساله بوطیقای ارسطو نخستین تحلیل مدون از انواع نمایش را بهدست میدهد. اهمیت این اثر زمانی بر ما معلوم میشود که بدانیم از حدود دویست و پنجاه اثری که توسط تراژدینویسان یونانی نوشته شده و احتمالاً همه آنها در دسترس ارسطو بوده است. اینک تنها سی و سه تای آنها برای ما باقی مانده است (ملکپور، ۱۳۶۵: ۲).
ارسطو در تعریف خود از تراژدی میگوید: تراژدی تقلیدی است از واقعهیی جدی، کامل و دارای اندازهای معین، به زبانی آراسته به انواع زیورها (ارسطو، ۱۳۶۹: ۱۳۰).
مراد ارسطو از واژه «تقلید» بازسازی دقیق چیزی نبوده، بلکه خلق چیزی بوده است (ملکپور، ۱۳۶۵: ۳).
در تعریف ارسطو از تراژدی چند نکته مهم و قابل بحث است، یکی واقعه است که آن را در برابر «Action» آوردهایم، معانی عمل و کردار در اینجا منظور نمایشی ارسطو را نمیرسانند. از واژه کامل «Complete» بیشتر مراد آن است که هر واقعهای باید آغاز، میانه و پایانی داشته باشد.
ارسطو درباره روش تراژدی میگوید: «تراژدی بهوسیله عمل و نه روایت، رحم و ترس را برانگیخته و سبب پالایش این عواطف میشود».
اینکه ارسطو میگوید تراژدی باید بهوسیله «عمل» و نه «روایت» نشان داده شود، مرادش آن است که واقعه باید ظرفیت بازی شدن داشته باشد و از طریق حادثهای که روی صحنه اتفاق افتاد به تماشاگر منتقل شود (ملکپور، ۱۳۶۵: ۴).
برای رحم و ترس که در برابر «Pity» و «Fear» بهکار گرفته شدهاند، بشر مناسب است که حس «همدردی و اضطراب» بهکار رود تا منظور نمایشی از تعریف ارسطو حاصل آید (ملکپور، ۱۳۶۵: ۵).
فرهنگ آکسفورد در ذیل کلمه تراژدی دو معنی آورده است:
۱ـ داستان یا شعری قرون وسطایی که بهطور سمبلیک زوال و سقوط یک انسان بزرگ را شرح بدهد.
۲ـ نمایشی جدی و مهم که بهطور سمبلیک یک نبرد میان قهرمان و نیروی برتر (همانند تقدیر) را توصیف میکند که پایانی غمانگیز و منحوس و مصیبتآمیز دارد که حس همدردی و ترحم یا ترس را برمیانگیزد.
۳ـ یک حادثه پربلا و مصیبتآمیز
۴ـ بدبختی، بیچارگی
۵ـ عنصر یا ماهیت غمانگیز
۶ـ فرهنگ و بستر معانی بالا را ذکر میکند و نوع ادبی نمایشنامههای غمانگیز را به آن اضافه میکند.
آبرامز در «فهرست اصطلاحات ادبی» میگوید: «کلمه تراژدی به نمادهای ادبی مخصوصاً دراماتیکی اطلاق میشود که در آن اعمال بسیار مهم و جدی به نمایش درمیآید و این اعمال به پایانی فاجعهآمیز برای قهرمان یا شخصیت اصلی داستان منجر میشوند» (Abrams, 1985: 212).
پرین در اثر خود با عنوان «ادبیات: ساختار، صدا و معنا» در تعریفی که از تراژدی ارائه میدهد با نظر ارسطو بهطور کامل موافق است.
او معتقد است که حس ترس و شفقتی که در پایان تراژدی به مخاطب دست میدهد، به مخاطب میفهماند که زندگی انسان بالقوههای بالفعل نشده بسیار دارد و قهرمان تراژدی بسیار منحصر بهفرد است تا جایی که نمایشنامه به اسم او عنوان میگیرد، تراژدی او را منزوی میکند و بر بیهمتا بودن او تأکید میکند (Perrine, 1974: P 1087).
کادن در «فرهنگ اصطلاحات ادبی» خود میگوید: تراژدی نوعی شورش است و فریاد وحشت از همه آن چیزهایی است که عامل درد تراژدیک بوده و قهرمان تراژدیک از آن نیرویی که باعث این درد تراژدیک بوده شکایت میکند یا خشم و اندوه خود را علیه این نیروها نشان میدهد، بیننده نیز در پایان با شریک شدن با قهرمان تراژیک در درد او، ترس و شفقت را تجربه میکند و به خلوص میرسد یا اینکه میتوان گفت، او یک فریاد یا گریهای بسیار نیکو را سر میدهد و به احساس بهتری دست مییابد (Cudden, 1979, P 706).
ایزیدور سویلی معتقد است که تراژدی داستان غمانگیزی درباره سرزمینها و شاهان است.
چاسر در پیش درآمد «حکایت راهب» نگرش نمونهوار قرون وسطایی را ارائه تراژدی روایت کردن داستانی است برگرفته از متون کهن، درباره کسی که در منتهای سرور و افتخار بهسر میبرد و از اوج منزلت به حضیض مذلت میافتد و سیه روز میشود (کادن، ۱۳۸۰: ۴۵۴).
سر فیلیپ سیدنی بهوضوح به «تراژدی والا و متعالی اشاره میکند که بزرگترین زخمها را آشکار کرده و زخمهای پنهان را هویدا میسازد. تراژدی است که سبب میشود تا پادشاهان از مستبد و زورگو بودن خود هراس به خود راه دهند و زورگویان و دیکتاتورها خصلتهای زورگویانه و مستنبدانه خود را آشکار سازند.
سیدنی در ادامه توصیف این نوع تراژدی اظهار میدارد که تراژدی عدم حقیقت این جهان را یادآور میشود و سست بنیادی و زودگذر بودن خانههای طلایی را متذکر میشود (فاطمی، ۱۳۷۷).
فروید میگوید: «اعتقاد من این است که لذتی که از ادبیات میبریم به این علت است که بدینوسیله فشارهای روانی ما راه فراری مییابند» اگر با اصول فرویدی به تراژدی نگاه کنیم میبینیم که تراژدی در واقع داستان کشمکشها و تعارضات روحی فرد است، تعارضاتی که هیچیک از ما از آن بیبهره نیستیم، این تعارضات وقتی برون فکنده شوند و بهصورتی بیان شوند که فردی و شخصی نباشند و انسانی و جهانی گردند، هنر بزرگ بهوجود میآید.
طبق نظریه فروید در روح ما پیوسته مهر و کین، غریزه و اخلاق، مصلحتاندیشی و حقپرستی در کشمکش و در تنازعاند، آنچه ما هستیم تألیف و مصالحهایست که در زمان معینی این نیروهای متضاد و متخاصم بهوجود آمده است.
به قول دیدرو که فروید نظر او را تأیید کرده است، کودک آدمی اگر به حال خود رها شود، پدر خود را میکشد و با مادر خود همخوابگی میکند. لیکن اجتماع او را به حال خود رها نمیکند و بر غرایز او بندها میگذارد. بدین ترتیب روح ما پیوسته جولانگاه نیروهای متضاد است. مهمترین صفت روح آدمی، کشمکش و تنازع است (صناعی، ۱۳۸۴: ۲۶).
و همین مهمترین صفت تراژدی بزرگ است. تراژدی بزرگ بر کشمکشهای روحی آدمی مبتنی است، این است که بیش از انواع دیگر هنر به روح ما نزدیک می کند (صناعی، ۱۳۴۸: ۲۷).
هگل در ارتباط با تراژدی میگوید: تراژدی از برخورد دو نیروی اخلاقی پدید میآید و هریک از این نیروها در یکی از اشخاص نمایش تجسم یافته و بدین ترتیب ستیز نیروهای اخلاقی بهصورت ستیز اشخاص درمیآید. گوهر تراژدی در کشمکش بین نیروهایی است که هریک در کار خود از لحاظ اخلاقی بر حق هستند (ملکپور، ۱۳۶۵: ۳۰).
آلبرکامو در مقایسهای که میان درام و ملودرام با تراژدی میکند، میگوید: «در تراژدی نیروهایی که به مقابله هم میآیند، به یک نسبت مشروع و بر حقاند، برعکس در درام و ملودرام تنها یکی از نیروها مشروع است. بهعبارت دیگر تراژدی دو پهلوست و درام ساده. دیگر در تراژدی هر نیرو در عین حال هم خوب است و هم بد. در دومی خوبی و بدی در برابر هم قرار میگیرند.
تراژدی عبارت است از تنش، از آنرو که تقابل دو قدرت است، هریک دارای دو نقاب خیر و شر بر چهره، در سکونی هیجانانگیز.»
کامو عقیده دارد که تراژدی میان دو قطب نیهیلیسم افراطی و امید بیپایان در نوسان است و قهرمان تراژدی به نفی نظامی میپردازد که او را میکوبد و قدرت نظام بههمین سبب بر او فرود میآید. و بدینگونه هردو، درست در همان لحظهای که مورد نفی و مقابله قرار گرفتهاند، وجود متقابل خود را تأیید میکنند (کامو، ۱۳۶۲: ۱۱۷).
کاستورییادیس تراژدی را از بعد سیاسی این چنین تعریف میکند:
آنچه تراژدی (نه در شکل گفتاری) در نمایش پیش روی همگان قرار میدهد، این است که هستی «خائوس»[۲۹] (آشوب) است. تراژدی نخست خائوس را در فقدان نظم نزد انسان و سپس در نبود ارتباط قانع میان نیات و اعمال انسانها از سویی و ثمرات و پیامدهای آن از دیگر سو به نمایش میگذارد. افزون بر این نشان میدهد که ما نه تنها حاکم بر نتایج اعمال خود نیستیم، بلکه بر مقاصد آن نیز تسلطی نداریم. این خائوس همچنین نمایانگر آشوبی است در خود انسان که همان «هوبریس»[۳۰] (= بیعدالتی) اوست. بالاخره نظر غالب نیز نظمی است از راه فاجعه گونهای «نظم بیمعنی». بنابراین از تجربه جهانشمولی فاجعه، بینش جهانشمولی و تسامح تراژدی برمیخیزد (کیا، ۱۳۶۹: ۵۴).
همیلتون در مقالهای با عنوان «انگاره تراژدی» در ارتباط با تراژدی میگوید:
«تراژدی به ما درد را نشان میدهد و بهموجب آن لذتی به ما میرساند. هرچه تجسم رنج عظیمتر و وقایع هرچه موحشتر باشد، لذت ما شدیدتر میشود. غولآساترین و مخوفترین کارهایی که زندگی میتواند نشان دهد، همانهایی است که تراژدی نوین انتخاب میکند و با نمایشی که بدینگونه به ما ارائه میدهد ما به هیجان شدیدی مملو از لذت درمیآییم. تراژدی متعلق به شاعران است، فقط آنان بر فراز انوار درخشان خورشید گام زدهاند و از ناهماهنگی زندگی نوایی هماهنگ نواختهاند. هیچکس بهجز شاعر نمیتواند تراژدی بنویسد، زیرا تراژدی چیزی کمتر از درد مبدل شده به سرفرازی، توسط کیمیاگری شعر نیست و اگر شعر معرفتی است حقیقی و شاعران بزرگ بدان سو ایمن رهنمون میدهند، این تبدیل، مفاهیم و اشارات پرجاذبهای دارد» (همیلتون، ۱۳۷۰: ۱۸).
نیچه تراژدی را نگاهی هستیشناسانه به حیات انسانی میداند، نیچه نخستین تأمل انسان را ، تأمل درباره مرگ و فناپذیری وی میداند. انسان تنها جانداری است که بر مرگ خویش واقف است. این حقیقت دردناک عامل روی آوردن بشر به هنر است. خلاقیت وی برای فرار از مرگ، در هنر تجلی مییابد و تراژدی اوج خلاقیت بشر در هنر است.
این قالب بزرگ ادبی در نخستین مرحله ظهورش، در گروه همخوانان تجلی مییابد. گروه همخوانان با سرودهای نشئهآورشان که «دیتیرامب» نام دارد، موجوداتی هستند با نام «ساتیر» که بهشکلی نیمه انسان و نیمه بز روی صحنه ظاهر میشوند و «دیونوسوس» خدای شراب و وجد و سرمستی را در عیش و نوشها همراهی میکند. ساتیرها حضوری با عالم و آدم و مبدأشان پیدا میکند. اوج هنر تراژیک در همین نسبت حضوری است که انسان هم فاعل شناسایی است و هم متعلق آن تنها در این هنر متعالی است که بشر به توجیه زندگی دست مییابد و برای غلبه بر فناپذیر بودنش فایق آمدن بر حقیقت دهشتناک هستی زمینی پیدا میکند (ذاکرزاده، ۱۳۸۲: ۴۸).
نیچه در «زایش تراژدی» مینویسد: توسعه هنر نتیجه تقابل مداوم دو عنصر متضاد در زندگی خلاق بشر است، آپولویی و دیونوسی. این دو نام از نام خدایان باستان گرفته شده است. آپولویی، خدای پیشگویی، حامی هنر و ربالنوع موسیقی، جوانی و گاهی نیز برابر با خورشید است (مقدادی، ۱۳۷۸: ۱۷). و دیونوسی خدای طبیعت و باروری و به خصوص الهه شراب و خوشی است. آپولویی بهمنزله آفتابی شدن و آرامش و دیونوسی نشانگر طوفان و آشفتگی است.
به نظر نیچه یونانیان این پندارها را برای تحملپذیر ساختن رنجها و مصایبشان خلق کردند. او ایندو شخصیت اسطورهای را تشخصهایی از تمایلات خلاق متضاد در آدمی میداند. تضاد و کشمکش ایندو یکدیگر را به تلاش بیشتر تحریک میکند و در نتیجه به رشد هنر می انجامد. از سوی دیگر ایندو تمایل، وابستگی خاصی به هم دارند. در تراژدی یونانی است که ایندو تمایل به تعادل رسیدهاند (مقدادی، ۱۳۷۸: ۱۸).
بنابراین از نظریهها و مصادیق عملی میتوان دریافت که تراژدی شکلی از نمایش است که با اقبال و بداقبالی و بخت مرتبط میباشد و نهایتاً به فجایع و مصایبی میپردازد که برای انسانهای صاحب جاه و مقام و عنوان رخ میدهد.
تراژدی مصیبتی است و بر کسانی نازل میشود که خطاها و کوتاهیهایی را در شکل شدیدتر نشان میدهند و نمادین میکنند که در شکل کوچکترین عالمگیر است. تراژدی مصیبتی است که بر دیگران نازل میشود و آدمها هرچه بزرگتر به نظر میآیند، تراژدیشان شدیدتر خواهد بود. بهعبارتی آدمها هرچه بالاتر باشند، سقوطی سختتر دارند.
۱ـ۷ـ۱ـ انواع تراژدی
آقای ناظرزاده کرمانی در کتاب «ادبیات نمایشی در روم» تراژدی را در سیر تاریخی، تکوینی و تحولی آن به پنجگونه تقسیم میکند (ناظرزاده کرمانی، ۱۳۷۱: ۹۳).
۱ـ تراژدی یونانی
۲ـ تراژدی رومی
۳ـ تراژدی نئوکلاسیک
۴ـ تراژدی رمانتیک
۵ـ تراژدی نوگرای
به نظر ایشان تراژدی به مفهوم کلی آن، نمایشی است درباره حرمانها و مشقات انسان. انسان در سیطره جبر و تقدیر گرفتار آمده و چنان در زمان و مکان و حادثههای نستوه و غمگین گرفتار و تختهبند شده که امکان خروج از آن وضعیت و موقعیت محال و امکان ماندن در آن هم ممتنع است.
جبر و تقدیر از نظر ایشان از چهار منشأ ایجاد میگردد:
۱ـ تقدیر و اراده آسمانی؛ ۲ـ نظام تاریخی و اجتماعی؛ ۳ـ خصلتها و سجایای نفسانی و اخلاقی؛ ۴ـ ویژگیهای جسمانی و کالبدی (ناظرزاده کرمانی، ۱۳۷۱: ۹۴).
جدا از خصوصیات تراژدی یونانی که پیش از این بدان اشاره شد تراژدی رومی در کتاب فوق به ویژگیهای زیر منسوب میشود:
۱ـ سهمگینی مضمون و طرح داستان نمایش؛ ۲ـ واژگان والای نمایشی ـ کلام خطابی؛ ۳ـ درج اندیشههای گوناگون فلسفی و اخلاقی در نمایشنامه؛ ۴ـ یادآوری اشارات و تلمیحات تاریخی در نمایشنامه؛ ۵ـ فضاسازی و ایجاد جو نمایشی قوی و فراگیر؛ ۶ـ تقسیم نمایشنامه به پنج پرده؛ ۷ـ استفاده از شخص محرم راز؛ ۸ـ نمایش خونریزی و قساوت؛ ۹ـ استفاده از موجودات فوق طبیعی چون روح و ابلیس و. . . بر صحنه؛ ۱۰ـ پرداخت شخصیتهای روانپریش خودآزار و دیگر آزار؛ ۱۱ـ کاربرد شگردها و شیوههای کلامی چون تکگویی، تنهاگویی و کنارهگویی.
این ویژگیها خاص تراژدی رومی عنوان شده و وجه تمایز آن بهشمار میرود که آن را از گونههای دیگر تراژدی ممتاز میکند. سنکا مشهورترین نویسنده تراژدی در این دوره است.
تصمیماتی که شورای امنیت در چهارچوب فصل هفت منشور سازمان ملل اتخاذ می کند از شمول صلاحیت داخلی دولت ها خارج شده است.در این خصوص قسمت اخیر بند ۷ ماده ۲ صراحت دارد. برای اینکه شورای امنیت بتواند به موجب فصل هفت به اقدامات قهرآمیز متوسل گردد ابتدا باید طبق ماده ۳۹ منشور وجود تهدید بر علیه صلح، نقض صلح، یا تجاوز را احراز کند. بنابراین اگر شورای امنیت وضعیت را تهدید یا نقض صلح یا عمل تجاوز تلقی کرد دولتی دیگر نمی تواند به بهانه اعمال صلاحیت داخلی آن دولت مانع از اقدامات قهری شورای امنیت شود.[۱۲]
گسترش مفهوم صلح و امنیت بین المللی توسط شورای امنیت از بیانیه نهایی اولین اجلاس سران شورای امنیت که در ژانویه۱۹۹۲ برگزار شد به خوبی پیداست:« نبود جنگ و درگیری بین دولت ها به خودی خود تضمین کننده صلح وامنیت بین المللی نمی باشد.منابع غیر نظامی، عدم ثبات در زمینه های اقتصادی،اجتماعی، انسانی و زیست محیطی اکنون تهدید علیه صلح وامنیت بین المللی به شمار می آیند.اعضای سازمان ملل به طور کلی باید از طریق ارکان ذیربط سازمان ملل متحد اعلای اولویت را به این مسأله بدهند.[۱۳]
ب : حقوق بشر و تأثیر آن بر حاکمیت
از موضوعاتی که به طور متقابل بر تحول اصل حاکمیت و تعدیل اصل عدم مداخله در امور داخلی دولت ها موثر بوده است. موضوع حقوق بشر و بین المللی شدن آن است.آنتونیو کاسسه حقوقدان شهیر ایتالیایی، اصل احترام به حقوق بشر را «مشخصه دوران جدید جامعه بین المللی» میداند.از نظر او این اصل به گونه ای در رقابت، اگر نگوییم در تضاد با اصول سنتی احترام به برابری مطلق کشورها و منع مداخله در امور داخلی است.[۱۴]
منشور ملل متحد را باید سند اولیه در رابطه با تعیین محدوده جغرافیایی التزام دولت ها در اجرای ترتیبات حقوق بشری دانست.بند ۷ از ماده ۲ منشور سازمان ملل متحد اشاره به حیطه تحت صلاحیت داخلی دولت ها دارد. چنین به نظر میرسد که باید این قید را مبنا و سنگ بنای آغازین سیر تکامل مفهوم مد نظر ما قرار داد. محدوده صلاحیت داخلی دولت ها بستگی به توسعه حقوق بین الملل و روابط بین الملل دارد، از این رو مسائل مربوط به حقوق بین الملل عمومی را دیگر نمی توان الزاماً داخل در حیطه صلاحیت دولت ها تلقی کرد چون حقوق بین الملل موجود در معاهدات بین المللی موضوع خاصی که در این معاهدات تنظیم گردیده را از حیطه هرگونه صلاحیت انحصاری خارج می نماید.
از سوی دیگر جایگاه حقوق بشر در پیشگاه منشور ملل متحد همواره با عبارت هایی شامل «ارتقا»، «تشویق » و «حفاظت» مشخص گردیده است. ارتقا و تشویق به رعایت حقوق بشر از دیدگاه ملل متحد به مثابه اموری بلا منازعه قلمداد می گردد، لذا تمامی اقدامات و ترتیبات مربوط به آنها دیگر به ماهیت در محیط انحصاری اختیار دولت ها مستقر نیست. اما در مورد حفاظت این صلاحیت به گونه ای متفاوت رغم خورده است و این تفاوت به طور عمده به تعریف این مفهوم برمی گردد. از این جهت باید اقدامات مرتبط و منتسب بدان را به دو دسته اقدامات مستقیم و غیر مستقیم تقسیم بندی کرد. اقدامات مستقیم در حفاظت از حقوق بشر را باید متعلق به صلاحیت داخلی دولت ها قلمدادنمود. حال آنکه در وضعیت های مربوط به نقض شدید و سیستماتیک حقوق بشر، نسل زدایی، اهمال در عدم تبعیض و یا مسئله تعیین سرنوشت اساساً در صلاحیت ملل متحد قرار می گیرند.[۱۵]
با تحول جامعه بین المللی و سر برآوردن مفاهیم و ارزش های در پرتو اندیشه بشردوستانه، دیگر نه می توان بر مطلق بودن« حاکمیت ملی» تکیه کرد و نه مرزهای آن را دیوارهای آهنین پنداشت.حقوق بین المل امروزی نمی پذیرد که دولت ها با استناد به اصل عدم مداخله دست به هر کاری بزنند،با افزایش آگاهی ها در زمینه حقوق بشر، بیشتر شدن سازمان های غیر دولتی هوادار حقوق بشر و سازمان های منطقه ای و بویژه بالا گرفتن حساسیت های جامعه جهانی نسبت به حقوق بشر می توان گفت که دیگر حاکمیت ملی سکاندار حقوق بشر نیست.
ج :توسعه حقوق بین الملل و حاکمیت دولت ها
بند ۲ ماده ۱ منشور ملل متحد خصوصا مقرر می دارد که« همه ی اعضا به منظور تضمین حقوق و منافع ناشی از عضویت باید تعهدات خود را بر طبق منشور حاضر با حسن نیت انجام دهند.» افزون بر آن، تحت مقررات مربوط به «مقاصد و اصول » همین ماده دولت های عضو را موظف می کند جهت نیل به همکاری بین المللی برای حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و یا بشردوستانه و نیز ارتقا و ترغیب احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی بکوشند. همچنین این ماده سازمان ملل متحد را چون کانونی برای هماهنگی اقدامات دولت ها در حصول این مقاصد مشترک می داند. بدین ترتیب منشور، مسایل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بشردوستانه و حقوق بشر را به سطح بین المللی ارتقا می دهد.[۱۶]
از بررسی اجمالی گوشه هایی از توسعه و تدوین حقوق بین الملل در دوره پس از تاسیس سازمان ملل چنین بر میآید که حقوق بین الملل در این دوره گسترش چشمگیری داشته است. تعداد زیادی از کنوانسیون ها، پروتکل ها و دیگر اسناد حقوقی که در این زمینه تهیه و تصویب و بر روابط بین دولت ها حاکم شده و تنوع موضوعاتی که راجع به آن ها در روابط بین دولت ها قاعده وضع شده موید این ادعاست. در این میان باید به نقش ارکان و کمیته های اصلی و فرعی سازمان ملل که در چهارچوب وظایف خود به توسعه و تدوین حقوق بین الملل می پردازند اشاره نمود.[۱۷]
از دهه شصت به بعد جامعه بین المللی با گذر از دیواره حاکمیت دولت ها، قواعدی ناظر بر روابط بین دولت ها و اتباعشان که زمانی در صلاحیت داخلی دولت ها بوده وضع کرده است. کنوانسیون های متعدد حمایت از حقوق بشر اعم از زنان و کودکان از این نمونه اند.
باید پذیرفت که علیرغم اینکه دولت به عنوان سنگ بنای نظام بین المللی حفظ خواهد شد از اختیار شان در زمینه قانونگذاری در قلمرو خود کاسته شده و این اختیار به کل جامعه محول خواهد شد و دولت ها به عنوان مجریان قواعدی عمل خواهند کرد که از سوی جامعه بین المللی تهیه و تدوین خواهد شد.
بند۲- اصل عدم مداخله و تعدیل آن
موضوع دخالت در امور داخلی دیگران تا پیش از تصویب منشور ملل متحد از جمله موضوعاتی بود که با توجه به آزادی عمل کشورها در توسل به زور و آغاز جنگ با دیگران ممنوعیت و محدودیت عام و مشخصی نداشت. لذا دخالت یا عدم دخالت در امور داخلی دیگران تابع اراده، خواست موجود، منافع و قدرت کشور مداخله گر از یک سو و منافع و قدرت کشور هدف مداخله از سوی دیگر بود.
با تصویب منشور ملل متحد برای نخستین بار ممنوعیت دخالت در چنین اموری صریحاً مورد اشاره گرفت.بند۷ ماده ۲ منشور میگوید:«هیچیک از مقررات مندرج در این منشور، ملل متحد را مجاز نمی دارد در اموری که ذاتاً جزء صلاحیت داخلی هر کشوری است دخالت نماید و اعضا را ملزم نمی کند که چنین موضوعاتی را تابع مقررات این منشور قرار دهند لیکن این اصل به اعمال اقدامات قهری پیش بینی شده در فصل هفتم لطمه وارد نخواهد آورد.»
با این حال، قلمرو قاعده ی ممنوعیت مداخله در اموری داخلی کشورها هنوز نیز از جمله موضوعات جنجال بر انگیز به شمار میرود. در این خصوص برخی از علمای حقوق بین الملل از تفسیر موسع اصل عدم مداخله که بر تفسیر مشابهی از مفهوم حاکمیت پایه می گیرد حمایت وجانبداری می کنند وهر گونه مداخله در قلمرو وحاکمیت کشورها را به شدت مردود می شمارند.
از سوی دیگرگروهی نیز از تفسیر مضیق ومحدود اصل عدم مداخله حمایت می کنند. به اعتقاد این عده، تفسیر موسع اصل حاکمیت وتفسیر مشابهی از اصل عدم مداخله، دیگر پاسخگوی تقاضاهای روز افزون بین المللی شدن مسئولیت کشورها در قبال حفظ صلح وامنیت بین المللی و حمایت از حقوق بشر نیست[۱۸].
اصل عدم مداخله به عنوان یکی از قواعد مهم نظام دهنده روابط بین المللی که هم مبنای عرفی وهم مبنای قرار دادی دارند. مانع عمده ای در راه هر نوع مداخله محسوب می شود. اصل عدم مداخله در امور داخلی دولت ها،به عنوان اصل بنیادین در حقوق بین المللی، مبتنی بر حاکمیت، برابری و استقلال سیاسی دولت هاست. این اصل تکلیفی حقوقی بر دولت ها برای خودداری از دخالت در امور داخلی یکدیگر تحمیل می کند.
البته در امور داخل در صلاحیت یک دولت اتفاق نظر وجود ندارد.« صلاحیت داخلی» مفهومی نسبی وانعطاف پذیر است و در منشور ملل متحد نیز معیاری در مورد چیستی صلاحیت داخلی و مرجع تشخیص آن وجود ندارد. لذا خط تفکیک میان موضوعات داخلی وبین المللی مبهم است.
از نظر برخی صاحب نظران،هر امری که در باره آن تعهدات قراردادی یا عرضی بین المللی وجود دارد، از حیطه امرمنحصراً داخلی کشورها بیرون می آید، از نظر «گردن» ، صلاحیت داخلی با توسعه روابط بین المللی تعیین می شود و تشخیص داخلی یا بین المللی بودن یک موضوع با معیارهای سیاسی وحقوقی تغییر می کند. به نظر او« عملکرد سازمان ملل به نفع معیارهای سیاسی بوده. چرا که در عمل، تشخیص داخلی یا بین المللی بودن موضوعات به ارگان های سیاسی آن یعنی مجمع عمومی وشورای امنیت سپرده شده است.[۱۹]
شوبنجی کوبایاتسی استاد دانشگاه “نیهو"نظریه مداخله بشر دوستانه را چنین شرح میدهد اگر کشوری در قالب حاکمیت خود حق دارد سرزمین و مردمش را اداره کند،پس وظیفه دارد حداقل اندازه خوشبختی مردمانش را تضمین کند. با این حساب هرگاه حکومت کشوری نخواهد یا نتواند از شهروندان محافظت کند وضعی پیش می آید که در آن حقوق بشر پیوسته نقض شود.این حکومت حق ندارد مانع مداخله دیگران شود و جامعه جهانی هم در چنین مواردی حق مداخله را داراست.
بسیاری کسان همچون “میشل فوچر"فرانسوی، استاد ژئوپلتیک،حاکمیت را مطلق نمیدانند و می گوید حاکمیت دژی نیست که رژیم های راحت طلب و جنایتکار پشت آن سنگر بگیرند، دولتها از آن رو حاکمیت دارند و به عبارتی با هم برابرند که قادر به ایجاد نظم جمعی و حفظ روابط صلح آمیز هستند.
از همین رو مداخله، به عنوان مجازات،در مورد دولتهایی به کار گرفته میشود که با پایبند نماندن به تعهدات و وظایف خود در برابر شهروندان و جامعه بین الملل، اصل همزیستی مسالمت آمیز را به خطر می اندازند.رویه سازمان بین الملل نشان میدهد که حاکمیت هر دولت در زمینه امور ملی، آنجا که با حقوق دیگر دولتها برخورد میکند یا یکی از حقوق اساسی انسان را به خطر می اندازد، محدودیت می پذیرد و نهادها و سازمان های بین المللی را به موجب مقررات حقوق بین الملل و قواعد موضوعه و نظامات حقوق بین الملل مجاز به مداخله حتی در امور داخلی دولتها می شوند.
در اینجاست که نبود دمکراسی و نادیده گرفتن حق تعیین سرنوشت که بخشی از مجموعه حقوق بشر است، مداخله عوامل غیرملی و نقض حاکمیت و استقلال را موجب می شود. در این زمینه،مداخله جامعه جهانی در امور کشور ها از طریق نهادها و سازمانهای بین المللی، می تواند حوزه هایی چون صلح و امنیت بین الملی، محیط زیست، مداخله بشر دوستانه،حقوق بشر و پشتیبانی از دمکراسی و میراث مشترک را در بر میگیرد که در یک تقسیم بندی کلی میتوان حوزه حقوق بشر و صلح و امنیت را مورد توجه قرار داد.[۲۰]
از نظر پرفسور ویرالی، حاکمیت در جهان امروز با حاکمیت در سده نوزدهم فرق اساسی دارد و در حقوق بین الملل کنونی ،در سنجش با برداشت سنتی،با دو محدودیت بزرگ رو به رو شده است. محدودیت نخست در زمینه کاربرد خود سرانه زور است که پیشتر جزء لاینفک حاکمیت به شمار می آامد و محدودیت دوم ناشی از افزایش احترام به حقوق بشر و حقوق ملت هاست حقوقی که در گذشته چندو چون آن یکسره به خواست حکومت بستگی داشت.چنان که پل مری دوپوئی گفته است شناسایی حقوق بشر ، تعهدات بین المللی بر دوش دولتها نهاده است که این تعهدات بر اعمال انحصاری صلاحیت در محدوده سرزمین اثر می گذارد.[۲۱]
به سخن دیگر از دید حقوق دانان اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها نمیتواند توجیه کننده رفتار ناپسند برخی دولتها در نقض گسترده حقوق بشر در قلمروشان باشد. در جهان امروز دیگر نمیتوان مقوله حقوق بشر را در صلاحیت داخلی دولتها قرار داد.
مبحث دوم: تعریف، مفهوم و سابقه مداخلات بشردوستانه
این مبحث شامل مفهوم و تعریف مداخله بشردوستانه می باشد و همچنین به سابقه مداخلاتی که در دوران قبل و بعد از تدوین منشور ملل متحد انجام شده است، می پردازد.
گفتار اول: مفهوم و تعریف مداخله بشردوستانه
بند۱- مفهوم مداخله
مداخلات کشورها و سازمان های منطقه ای و بین المللی در امور داخلی کشور های دیگرپدیده جدیدی در روابط بین الملل نیست گذشته از جنگ و مداخله جهت تامین منافع انسانی چه در جامعه داخلی و چه در جامعه بین المللی یک حقیقت رایج،معمول و متداول بوده است.
مداخله بشر دوستانهhumanitarion intervention)) از دیر باز چه در نظریه و چه در عمل کاربرد فراوان داشته است. در یونان باستان موضوع جنگ های آرمانی و غیر آرمانی (جنگ های عادلانه و غیر عادلانه مطرح بوده و بر پایه ان اصل که مشروع بودن مداخله در برابر متجاوزان شناخته شده بود .
تعدادی از روحانیون مسیحی بویژه سن توما داکن(۱۲۷۴-۱۳۲۵)در چارچوب مبحث جنگ و صلح بر این مفهوم پرداخته بودند .در سده های شانزدهم و هفدهم هم که کشورهای مستقل به مفهوم امروزی سر بر آوردند. با نویسندگان پیرو حقوق طبیعی همچون ویتوریا وسوآرز اسپانیایی رو به رو میشویم که ملاحضات کشورهای خود در نواحی مختلف جهان بویژه در قاره آمریکا را در قالب حق ارتباط اجتماع ، تجارت و تبلیغ دین مسیح مجاز و مشروع قلمداد کرده اند.
در حوزه عمل، اصل مشروع بودن، ملاحظه در قالب کنسرت اروپا یا همان دیپلماسی موازنه قدرت،نمود چشم گیری داشته است. کشورهای بزرگ اروپایی برای حفظ سلطنت خود و حوزه نفوذ خویش و ترس از انقلاب و آشوب و بر سر هم با هدف حفظ وضع موجود، برای خود حق مداخله در کشور های ضعیف قائل می شدند. بدین سان تا آغاز سده شانزدهم که روابط میان ملت ها و اقوام بر اصول غیر حقوقی استوار بود، مداخلات بشردوستانه شکل خاصی نداشت و کشوره های نیرومند ، حقوق ویژه ای برای کشور های کوچک یا دیگر سرزمین ها قایل نمی شدندو آنها را با زیر پا گذاشتن حقوق ساکنانش ضمیمه خاک خود میکردند. هر چند برخی از این مداخلا ت در راستای پشتیبانی از اقلیتهاو نژادها ی وابسته به خودشان بود.[۲۲]
مفهوم مداخله بشر دوستانه را نخستین بار گروسیوس هلندی در سده ی هفده ام مطرح کرد .کاربرد زور از سوی یک یا چند دولت برای پایان دادن به بد رفتاری با اتباع شان در دیگر سرزمین ها را مشروع دانست به شرط آن که این بد رفتاری چنان گسترده و وحشیانه بوده باشد که وجدان جهانی را تکان دهد.
گریسیوس راجع به مداخله بشر دوستانه چنین نوشته است: «یک مسئله دیگر وجود دارد و آن اینکه آیا به خاطر اتباع دولت دیگر برای دفاع از آنها در مقابل جراحات وارده توسط حاکمشان میتوان جنگ مشروعی باشد. یقینا از زمان تاسیس جوامع متمدن در این خصوص شک وجود نداشته است که هر حاکمی نسبت به اتباعش از حقوق ویژه ای بر خوردار است اما اگر یک مستبد مرتکب اعمال بیرحمانه ای علیه اتباعش شود که هیچ مرد عادلی نتواند آن را تایید بکند. در چنین صورتی ارتباط اجتماعی انسان از بین نمیرود.»[۲۳]
بحث بر سر مفهوم مداخله بشردوستانه در امور کشورها به ویژه تحت عنوان بشردوستانه ( البته نه به مفهوم کنونی آن) از دیر باز درحقوق بین الملل عمومی مطرح بوده به طور کلی کمتر واژه ای را در حقوق بین الملل می توان یافت که بحث های پیچیده و دامنه داری مثل مداخله بشردوستانه انجامیده باشد. در اسناد بین المللی متعددی از جمله عهدنامه ها و قعطنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز منعکس گردیده و در آرای دیوان بین المللی دادگستری نیز مورد بحث قرار گرفته است با این وجود می توان گفت هنوز همه مسائل و زوایای موضوع روشن نشده و جای بحث دربسیاری از زمینه های آن باقی است و حتی تعریف جامع و مانعی از مداخله در دست نیست. البته وجود تعاریف منطقی از«اصل عدم مداخله» به عنوان اصل مسلم در حقوق بین الملل حائز اهمیت است.
واژه مداخله بشر دوستانه از دو واژه « مداخله» و «بشر دوستانه» تشکیل شده است. در باب مفهوم مداخله [۲۴]باید گفت ارائه تعریفی جامع از مداخلات ارتباط نزدیکی با تعریف حاکمیت دارد وتحولاتی که در طول زمان در این مفهوم به وجود آمده سبب بروز تغیرات وسیعی در مفهوم مداخلات گردیده است.
کاواره استاد بنام حقوق بین الملل، در تعریف بین الملل می گوید «اعمال نفوذ کشوری در امور داخلی کشوری دیگر در جهت تحمیل اراده خود بر آن کشور» کاواره در این تعریف سعی بر آن داشته است مداخله را نفوذ در امور داخلی دیگران تعریف نماید این در حالی است که بسیاری مولفان مداخله را به امور خارجی هم توسعه دادند و در تعریف آن از دخالت در امور داخلی و خارجی کشور دیگر سخن به میان آورده است. از جمله شارل روسو در تعریف مداخله می گوید: « مداخله کار کشوری است که در امور داخلی یا خارجی کشور دیگری نفوذ می کند تا آن را به انجام دادن با ندادن عملی یا پرداخت خسارتی وادار کند. کشور مداخله کننده از موضع قدرت عمل می کند و در پی آن از اراده خود را با اعمال فشار (سیاسی ،اقتصادی ، روانی ،نظامی و غیره ) برای به کرسی نشاندن نظرهای خود تحمیل کند».[۲۵]
در دایره المعارف حقوق بین الملل عمومی تحت عنوان تعریف و تعیین حدود به مفهوم مداخله چنین آمده است: «با این که مفاهیم مداخله و عدم مداخله به اصولی است که در حقوق بین الملل بیشتر از هر چیز دیگری مورد بحث واقع شده و کشور ها همواره سعی نمودند هر گونه دخالت کشور دیگر در امور که آنها را داخلی یا برون مرز تلقی می کنند غیر قانونی معرفی نمایند.اما مرز روشن و تعاریف کار سازی در این خصوص هنوز وجود ندارد. طبق اغلب نویسندگان، مداخله آن نیست که کشوری در امور داخلی یا خارجی کشوری به منظور وادار کردن آن کشور به انجام رفتاری نفوذ کند و بدون وسیله بر او فشار آورد واراده حاکم کشور تحت مداخله را نقض نماید. ونسنت مداخله را چنین تعریف میکند : کاری که به دست یک دولت، گروهی وابسته به آن یا شماری از دولتها یا سازمان بین المللی بازور در کشور دیگر صورت گیرد.[۲۶]
ژاک مورژن استاد دانشگاه تولوز نیز معتقد است:«مداخله در حالتی عینییت میابد که شخصی اعم از حقیقی یا حقوقی عملی را انجام می دهد،صرف نظر از اینکه تقاضای یک یا چند شخص ثالث صورت پذیرد یا صرف نظر از این که در راستای اجرای قاعده حقوقی، قراردادی یا غیر از آن باشد. به اوضاع و احوال زمان وقوع ان عمل و انگیزه ها و مقاصد مرتکبین آن توجهی نمی شود البته مداخله یا بنا بر در خواست و تقاضا به عمل می آید یا بر اساس حق و صلاحیتی که بر آن کشور اعطا شده است . بنابراین مداخله در کمترین حالت منوط به وجود اجازه انجام آن و در بیشترین حالت منوط به وجود حق و صلاحیت انجام آن است.[۲۷] در نتیجه میتوان گفت واژه «مداخله» فعالیت های زیادی را به صورت با القوه تحت پوشش قرار می دهد که مداخله نظامی یکی از انواع مداخلات می باشد.
در خصوص اینکه چه اقداماتی مداخله محسوب می شود نظرات متفاوتی مطرح شده است:برخی هر اقدامی که از سوی دولت مداخله گر علیه کشور ایجاد کننده فاجعه بشری صورت گیرد،مداخله قلمداد کرده است و خواستار شامل شده برنامه های مشروط حمایتی که از سوی سازمانهای مالی و بین المللی اعلام می شود ، هستند.برخی دیگر نیز خواستار توجه به هر نوع اقدام قهری فوری شده و آن را مشمول مداخله دانستند، از نظر این گروه، مداخله تنها اقدامات نظامی را در بر نمیگیرد بلکه مجازات یا تهدید به مجازات اقتصادی و سیاسی و تحریم ها و تهدیدات سیاسی و نظامی و تعقیب های جزایی بین المللی را نیز شامل می شود. در عین حال برخی نیز خواستار محدود نمودن این واژه در معنای بکار گیری نیروی نظامی شده اند. البته نوع دیگر از مداخله که باید مورد توجه قرار گیرد،در خصوص اقدامات صورت گرفته علیه یک کشور یا رهبران آن،بدون رضایت آنهاست که برای اهدافی که ادعا میشود جنبه بشر دوستانه یا حمایتی هستند، صورت می پذیرد.[۲۸]
واژه بشر دوستانه از لحاظ قواعد فنی ادبی، به عنوان صفت برای مداخله آورده شده است و به نوعی هدف مداخله را بیان نموده و آن را محدود به این نوع می نماید: در خصوص مفهوم واژه بشر دوستانه حقوق دانان نظرات متعدد را بیان نموده اند از جمله ژاک مورژن در این زمینه می گوید:«وصف(بشر دوستانه) ممکن است تا آنجا گسترش یابد که آنچه را مربوط به ضمیر و صلاحیت بشریت است، در بر گیرد. اما چنین معنایی مناسب به نظر نمی رسد. معنای دیگر نیز می توان عرضه کرد که محدودتر ولی دقیق تر است و قابلیت به کار گیری در حقوق بین الملل را نیز دارد و عبارت است از اینکه بشر دوستانه آن چیزی است که مربوط به حیات انسان است. در این قسمت باید به این نکنه توجه نمود که حفظ و صیانت از حیات انسان به عنوان هدف نهایی نیازمند فعل یا ترک فعل است که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم موجودیت فیزیولوژیک انسان را مطرح می سازد .[۲۹]
بند۲- تعریف مداخله بشر دوستانه
بیشتر علمای حقوق بین الملل از نظریه ای حمایت کرده اند که بر اساس آن، نقض جدی حقوق اساسی بشر شرط اصلی مداخله بشردوستانه محسوب می شود. از این رو در اغلب تعاریفی که از مداخله بشر دوستانه ارائه شده به نقض«عمده»، «وسیع» یا مداوم، حقوق اولیه یا اساسی بشر اشاره گردیده است.[۳۰]
الکساندر اورا خلایشویلی در تعریف مداخله بشر دوستانه می گوید: مداخله بشر دوستانه به معنی مداخله قهر آمیزی است که عموماً از طریق عملیات نظامی توسط شورای امنیت، گروهی از دولتها یا سازمان های بین المللی با مجوز از شورای امنیت در قلمرو دولت دیگر ودر جهت حفظ و حمایت از جان و حقوق اساسی و بنیادین افراد موجود در قلمرو آن دولت صورت می گیرد، می باشد.[۳۱]
ودر تکمیل تعریف می توان گفت مداخله بشر دوستانه عبارست از مداخله دولت و یا گروهی از دولت هایX با مجوز از شورا ی امنیت با توسل به اهرم ها ی سیاسی و دیپلماتیک، رسانه ای اقتصادی و در آخر نظامی در داخل سرزمین دولت Y به نفع Z (اشخاص و گروه های خاص) با هدف خاتمه یا حد اقل کاهش نقض فاحش حقوق بشری که Z را بالفعل یا بالقوه(تحت شرایطی) تهدید می کند و دولت Y توانایی رفع آن را نداشته یا اصلا مایل به اتخاذ تولیدی در این زمینه نمی باشد.
مداخله با به کار گیری زور توسط یک یا گروهی از کشور ها علیه کشور دیگر ، به منظور پیشگیری یا مقابله با نقض گسترده و فاحش حقوق بشر در حمایت از اتباع دولت ثالث یا دولتی که در قلمرو آن مداخله انجام می شود با رعایت حسن نیت به عنوان آخرین راهکار، بدون رضایت دولت مداخله شونده با مجوز شورای امنیت و با در نظر گرفتن نتایج مثبت و معقول آن.[۳۲]
گفتار دوم: پیشینه مداخلات بشردوستانه در جامعه بین المللی
بند۱- مداخله بشر دوستانه پیش از تدوین منشور ملل متحد
آغاز این دوره را می توان۱۸۲۷دانست که انگلستان،فرانسه و روسیه به پشتیبانی از یونانی ها در برابر ترک ها پرداختند مداخله دولت ها قبل از تدوین منشور ملل متحد بیشتر برای پشتیبانی از اتباع خود در خارج یا پشتیبانی از اتباع دولت دیگر بوده است. در مورد نخست می توان به مداخله کشورهای غربی در چین(۱۹۰۰)و آمریکا در نیکاراگوئه(۱۹۰۹) اشاره کرد.[۳۳]
در مورد دوم، گذشته از دخالت برخی کشور ها در یو نان، اقدامات فرانسه در روسیه و راستای پشتیبانی از مسیحیان مارورنی در ۱۸۶۰، اتریش، فرانسه، ایتالیا، پروس و روسیه در ۸-۱۸۶۶ برای پشتیبانی از مسیحیان در جزیره کرت و دخالت دولت های غربی به سود مسیحیان مقدونی در ۸-۱۹۰۳ از دیگر موارد مداخله بشر دوستانه پیش از تدوین منشور بوده است.[۳۴]
همان گونه که دیده می شود، دخالت ها با هدف پشتیبانی از اتباع دیگر کشور ها به ویژه مسیحیان آغاز شده وسپس کار به پشبیبانی از اتباع قدرت مداخله گر کشیده است.
تا قبل از جنگ جهانی اول با وجود تمام چراهایی که در زمینه ی اساس قانونی و قلمرو اجزایی مداخله بشر دوستانه وجود داشت، بیشتر نویسندگان حقوقی مشروعیت این نهاد را پذیرفته بودند، در مقابل،برخی نیز با استناد به اصل عدم مداخله، دخالت به دلیل انسانیت را غیر قانونی می دانستند. آنها معتقد بودند نمی توان ادعا کرد مداخله بشر دوستانه به صورت یک قاعده عرفی بین المللی پذیرش عام یافته است. بررسی توسل به زور از سوی دولت ها در حقوق بین الملل عرفی تحت عنوان مداخله بشر دوستانه نشان می دهد منافع استراتژیک و تجاری دولت ها نقش عمده ای در چنین اقداماتی داشته است.به طوری که برانلی می گوید: « تنها موردی که می توان گفت مداخله بشردوستانه ارتباطی با منافع دولت دخالت کننده نداشته، دخالت فرانسه در لبنان در سال ۱۸۶۰ بوده است.[۳۵]
مبنای مداخله پیش از منشورملل متحد
هر چند می توان استدلال کرد که اصل صریحی در حقوق و روابط بین الملل وجود ندارد که به کشورها حق دهد در امور دیگر کشورها دخالت کنند و گذشته از آن دست کم از ۱۹۲۸ با امضای پیمان بریان-کلوگ اصل خودداری از کاربرد زور در حقوق بین الملل پذیرفته شده است، اما نظر برخی علمای حقوق در این باره متفاوت است. برخی حقوقدانان مداخله بشردوستانه را مشروع می دانند و شماری آنان با استناد به حق محافظت از خود و خودیاری در صدد توجیه این گونه دخالت ها برآمده و می گویند جزئی از حقوق بین الملل عرفی شده است.[۳۶]
در مورد پشتیبانی از اتباع دولت دیگر و دخالت در کشور دیگر، نظریه پردازانی چون گروسیوس و اپنهایم به این باورند که اگر حقوق مردمانی در کشوری از سوی دولت آن کشور پایمال شود ، جامعه بین الملل حق دارد به پشتیبانی از آنان برخیزد.[۳۷]
بحرینی(۱۳۸۸) در پژوهش خود با بهره گرفتن از مدل سروکوال، کیفیت خدمات دانشگاه آزاد اسلامی(مطالعه موردی واحد علی آباد کتول) را از منظر پنج بعد مختلف مورد ارزیابی قرار داد. این پنج بعد عبارت بودند از: ۱- وضعیت ظاهری و تسهیلات سازمان یا ابعاد فیزیکی ۲- قابلیت اطمینان خدمات عرضه شده ۳- میزان پاسخگویی سازمان ۴- نحوه تضمین کیفیت خدمات و ۵- همدلی یا درک مشتری. همچنین با بهره گرفتن از تکنیک QFD به تعیین ویژگیهای خدمات بر اساس نیازمندیهای مشتریان پرداخت. نوع تحقیق مورد نظر کاربردی و روش آن از نوع توصیفی-پیمایشی میباشد. جامعه آماری پژوهش مورد نظر دانشجویان بودند که تعداد آنها ۶۰۰۰ نفر بود. و بصورت تصادفی تعداد ۳۶۱ نفر انتخاب گردید. با بهره گرفتن از پرسشنامه و مصاحبه اطلاعات مورد نظر تهیه گردید و جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات و تعیین شکاف معیارها و خدمات از آمار توصیفی استفاده شد و وجود شکاف خدمات با بهره گرفتن از آزمون علامت نیز مورد تایید قرار گرفت و همچنین براساس تکنیک QFD و با بهره گرفتن از تحلیل همبستگی ویژگیهای خدمات براساس نیازمندیهای دانشجویان بدست آمد. براساس نتایج تحقیق که نشان دهنده شکاف در تمامی معیارهای سروکوال بود شکافها به ترتیب از پایین به بالا عبارت بودند از: عوامل محسوس یا ملموسات، قابلیت اعتبار، همدلی، اطمینان خاطر و پاسخگویی.
باقرزاده خواجه(۱۳۸۸)، تحقیقی تحت عنوان« بررسی کیفیت خدمات مراکز آموزش عالی تبریز با بهره گرفتن از مدل سروکوال و رتبهبندی مراکز با بهره گرفتن از فرایند تحلیل سلسله مراتبی» انجام داد که هدف اصلی آن تعیین میزان شکاف بین انتظارات و ادراکات دانشجویان در مراکز آموزش عالی تبریز( دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، موسسه غیرانتفاعی الغدیر، موسسه غیر انتفاعی ارس تبریز و سازمان مدیریت صنعتی آذربایجان شرقی) میباشد. بدین منظور پرسشنامه مقیاس سروکوال برای بخش خدمات آموزش عالی تطبیق داده شد و برای ارزیابی شکاف کیفیت خدمات استفاده گردید. نتایج این پژوهش که اطلاعات آن با بهره گرفتن از نرم افزارSPSS شد نشان میدهد که مراکز آموزش عالی تبریز، نتوانستهاند انتظارات دانشجویان خود را برآورده سازند. کمترین میزان شکاف مربوط به بعد تضمین و بیشترین میزان شکاف مربوط به بعد همدلی میباشد. از نظر دانشجویان بعد همدلی و پاسخگویی بیشترین اهمیت را دارند.
مدهوشی(۱۳۸۷) تحقیقی تحت عنوان« تشکیل خانه کیفیت در نظام آموزش عالی(مطالعه موردی: مقطع دکتری مدیریت دانشگاههای دولتی)» انجام داد. در این پژوهش روش گسترش عملکرد کیفیت در مقطع دکتری رشته مدیریت دانشگاههای دولتی ایران( تهران، شهید بهشتی، تربیت مدرس، علامه، اصفهان) با هدف ارزیابی و بهبود کیفیت برنامه های آموزشی ارائه شده در این مقطع مورد مطالعه قرار گرفت. در این پژوهش ۸۰ نفر از۳۲۸ نفر دانشجوی مقطع دکتری مدیریت که در نیمسال دوم تحصیلی۱۳۸۷-۱۳۸۶ در این دانشگاهها تحصیل میکردند بعنوان نمونه انتخاب شدند که برای گردآوری داده ها از نمونه مورد نظر از پرسشنامه استفاده شد.
نتایج تحقیق حاکی از آن است که مهمترین خواسته های دانشجویان دکترای مدیریت« کسب جدیدترین تجارب سازمانی، تبحر یافتن در مهارتهای تحلیلی، ترغیب دانشجویان به تفکر، مفید و کافی بودن منابع معرفی شده، مثالها و تکالیف ارائه شده، داشتن روحیه انتقادپذیری استاد درس و توانایی علمی و میزان تسلط استاد بر موضوع درس» میباشد. همچنین یافته های پژوهش نشان میدهد که بین میزان اهمیت خواسته ها از نظر دانشجویان و میزان دستیابی آنها به خواسته هایشان تفاوت معنی داری وجود دارد و ضرورت گذر از وضع موجود به وضع مطلوب به روشنی ادراک میشود.
زوار(۱۳۸۶) تحقیقی با هدف«ارزشیابی کیفیت خدمات مراکز آموزشی دانشگاه پیام نور» انجام داد. این تحقیق که در استانهای آذربایجانشرقی و غربی انجام شده است نوعی تحقیق توصیفی-پیمایشی است. نمونه آماری این تحقیق۳۸۴ نفر از دانشجویان دوره کارشناسی بودهاند که در سال تحصیلی۸۶-۸۵ مشغول به تحصیل بودند که نمونهگیری از آن بصورت چندمرحلهای تصادفی منظم انجام شده است. دراین تحقیق اطلاعات از طریق مقیاس سرکوال در دو زمینه انتظارات و ادراکات گردآوری شد.
تحلیل داده های بدست آمده در این تحقیق که با بهره گرفتن از آزمونهای t،fو… انجام شده است حاکی از آن است که میانگین شکاف ادراک و انتظار دانشجویان از کیفیت خدمات مراکز آموزشی در همه مولفه ها و ابعاد الگو منفی است و آزمونt در سطح ۰۰۱/۰ معنیدار است و این نشان می دهد که دانشجویان از کیفیت خدمات مراکز آموزشی دانشگاه پیام نور راضی نیستند و در ضمن، میانگین کل ادراک دانشجویان۶۸/۲ درصد(زیر متوسط) و انتظار آنها ۴۴/۴ درصد(بالای زیاد) است.
آقاملایی(۱۳۸۵) تحقیقی تحت عنوان« شکاف کیفیت خدمات آموزشی از دیدگاه دانشجویان در دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان» انجام داد. که هدف آن« تعیین شکاف کیفیت خدمات آموزشی از دیدگاه دانشجویان در دانشگاه علوم پزشکی» بود. در این مطالعه مقطعی، نمونه پژوهش سیصد(۳۰۰) نفر از دانشجویان بودند که به صورت تصادفی انتخاب شدند. جمعآوری داده ها بصورت پرسشنامه صورت گرفت. این پرسشنامه دارای پنج بعد کیفیت خدمت شامل ملموسات، قابلیت اطمینان، تضمین، پاسخگویی و همدلی است. با بهره گرفتن از این پرسشنامه درک دانشجویان از وضع موجود و انتظار آنها از وضع مطلوب کیفیت خدمات آموزشی تعیین شد و با تفاضل نمرات درک و انتظار دانشجویان، شکاف کیفیت خدمات آموزشی در ابعاد مختلف بدست آمد.
نتایج یافته های این تحقیق نشان داد که بر اساس نظرات دانشجویان در هر پنج بعد خدمت و تمام عبارات مربوط به هر بعد، شکاف کیفیت وجود دارد. بیشترین شکاف کیفیت در بعد پاسخگویی(۱۴/۱-) مشاهده شد و بعد از آن به ترتیب ابعاد همدلی(۹۵/۰-)، تضمین(۸۹/۰-)، ملموسات(۸۴/۰-) و قابلیت اطمینان(۷۱/۰-) قرار داشتند. تفاوت مشاهده شده بین شکاف کیفیت در خدمات آموزشی از نظر آماری معنیدار بود.
براساس نتایج بدست آمده از این تحقیق، انتظارات دانشجویان فراتر از درک آنها از وضعیت موجود است و در هیچکدام از ابعاد خدمت، انتظارات آنها برآورده نشده است.
کبریایی(۱۳۸۳) تحقیقی تحت عنوان« شکاف کیفیت خدمات آموزشی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان: دیدگاه دانشجویان از وضعیت موجود و مطلوب» انجام داد که هدف آن«ارزیابی شکاف کیفیت خدمات آموزشی ارائه شده به دانشجویان علوم پزشکی زاهدان» بود. روش تحقیق دراین مطالعه توصیفی مقطعی بود که ۳۸۶ نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان با روش طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. گرد آوری اطلاعات بوسیله پرسشنامه که پایایی و روایی آن اندازه گیری شده بود، صورت گرفت. این پرسشنامه، شکاف کیفیت را در پنج بعد خدمت اندازه گیری مینمود. داده ها با نرم افزار SPSS و به کمک آمارههای توصیفی و آزمونهای ویلکاکسون و فریدمن، تجزیه و تحلیل شد. نتایج یافته های تحقیق، در مورد کیفیت کلی خدمات آموزشی ارائه شده، بدین صورت بود، که اکثریت دانشجویان(۶/۸۱ درصد) قائل به وجود شکاف منفی کیفیت بودند. همچنین از میان ابعاد پنجگانه خدمت، بعد پاسخگویی دارای بیشترین میانگین شکاف(۰۴/۱-+ ۷۳/۱-) و بعد قابلیت اطمینان دارای کمترین میانگین شکاف کیفیت(۹۹/۰-+ ۱۰/۱-) بودند. تفاوت شکاف مشاهده شده بین ابعاد پنجگانه خدمت با یکدیگر معنی دار بود. و نتیجهگیری پژوهش بدین صورت بود که از نظر اکثریت قریب به اتفاق دانشجویان، در هر پنج بعد خدمات آموزشی شکاف منفی کیفیت وجود داشت.
بهادری حصاری(۱۳۸۳) تحقیقی تحت عنوان« بررسی مقایسهای برخی عوامل آموزشی موثر بر کیفیت آموزش دانشگاهی در دوره های کارشناسیارشد از دیدگاه اعضای هیات علمی و دانشجویان کارشناسیارشد دانشکدههای علوم و فنی مهندسی دانشگاه شهیدبهشتی و صنعتیشریف» انجام داد. که هدف آن، یافتن راههایی برای افزایش کیفیت آموزشی در دو دانشگاه بود. این تحقیق نوعی تحقیق پیمایشی بود که برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شده است. جامعه تحقیق در این مطالعه اعضای هیاتعلمی و دانشجویان کارشناسیارشد دانشکدههای علوم و فنی مهندسی دانشگاه صنعتی شریف و شهید بهشتی بوده که نمونه آن شامل ۱۱۰ نفر عضو هیات علمی و ۱۴۰ نفر دانشجوی کارشناسی ارشد میباشد که از طریق نمونهگیری تصادفی طبقهای(سهمیهای) انتخاب شدهاند.
نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که ملاکهای مورد عمل در گزینش استاد، ملاکهای مورد عمل در گزینش دانشجو، چگونگی تدریس، چگونگی سازماندهی محتوی، چگونگی آرایش فضای کلاسی، و چگونگی ارزشیابی کلاسی تاکید داشتند. دانشجویان کارشناسی ارشد بیشتر به چگونگی تدریس، سازماندهی محتوای آموزشی و بعد از آن چگونگی آرایش فضای آموزشی و چگونگی ارزشیابی کلاسی توجه داشتند.
لوئیز ادموندو[۵۴](۲۰۰۹) تحقیقی تحت عنوان«انطباق و کاربرد مقیاس سرکوال در آموزشعالی» انجام داد. هدف این پژوهش« تطبیق مقیاس سرکوال به فعالیت خدمات آموزشعالی و ارائه نتایج کاربردی آن برای برنامه ریزی مهندسی تولید در دانشگاه ایالتی سائوپائولو، کالج بائورو» بود. نمونه مورد مطالعه در این تحقیق ۳۸ نفر از دانشجویان رشته برنامه ریزی مهندسی تولید در کالج بائورو بودند که برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه انطباق داده شده سرکوال استفاده شد.
نتایج حاصل از تحقیق بدین صورت بود. برای بعد ملموسات میانگین۶۷/۰- بدست آمد،بعد قابلیت اطمینان که مهمترین بعد برای مصرفکننده خدمات است میانگین کلی ۸۷/۰- را بدست آورد، بعد پاسخگویی بالاترین میانگین کلی (۹۷/۰-) را در بین ابعاد پنجگانه خدمت بدست آورد و برای بعد تضمین و همدلی به ترتیب میانگینهای ۸۱/۰- و ۹۶/۰- بدست آمد.
با توجه به نتایج تحقیق میزان رضایت دانشجویان در بعد ملموسات از ابعاد دیگر خدمت بیشتر است و ابعاد تضمین، قابلیت اطمینان، همدلی و پاسخگویی به ترتیب از نظر میزان رضایت در رتبه های بعدی قرار دارند.
جلینا لگسویچ[۵۵] (۲۰۰۹)، تحقیقی تحت عنوان«شکاف کیفیت خدمات آموزشی از دیدگاه دانشجویان» در دانشکده حقوق دانشگاه استراس مایر در Osijek در کرواسی انجام داد. هدف این تحقیق این بود که شکاف کیفیت خدمات آموزشی را با بهره گرفتن از ابزار سرکوال در بین دانشجویان دانشکده حقوق در Osejek تعیین کند. در این مطالعه، تعداد۴۷۹ نفر بطور تصادفی انتخاب شدند و از آنها خواسته شد تا پرسشنامهای را که طبق مقیاس سرکوال طراحی شده بود پاسخ دهند. این پرسشنامه انتظارات و ادراکات دانشجویان را در پنج بعد خدمت که شامل تضمین، پاسخگویی، همدلی، قابلیت اطمینان و ملموسات بود، اندازه گیری میکرد. شکاف کیفیت خدمات آموزشی بر اساس تفاوتهای بین انتظارات و ادراکات دانشجویان تعیین شد. نتایج نشان داد که در هریک از ابعاد پنجگانه سرکوال شکاف منفی کیفیت وجود دارد. کمترین و بیشترین شکاف منفی کیفیت مربوط به بعد قابلیت اطمینان و همدلی بودند. همچنین سطح معنی داری بین انتظارات و ادراکات دانشجویان در هر پنج بعد خدمت معادل(p=0.001) بود. شکافهای منفی کیفیت بدین معنی بود که انتظارات دانشجویان فراتر از ادراکات آنها است.
شومینگ چو[۵۶](۲۰۰۴) تحقیقی تحت عنوان«ارزیابی کیفیت در دوره های آموزش پرستاری با بهره گرفتن از مقیاس سرکوال» انجام داد. این تحقیق که در چهار دانشگاه پرستاری در تایوان انجام شد، هدف آن «شناسایی خواسته های کیفی از دیدگاه دانشجویان، شناخت اجزای خدمات آموزشی و تعیین ارتباط میان خواسته های دانشجویان و اجزای خدمات» بود. جامعه آماری این تحقیق را ۶۳۰ نفر از دانشجویان سال دوم، سال سوم و سال آخر رشته پرستاری در دو دانشگاه دولتی و دو دانشگاه خصوصی تشکیل میدادند.
نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که مهمترین خواسته های کیفی درک شده توسط دانشجویان مربوط به محتوای عملی دوره، اساتید با معلومات، مربیان بالینی با تجربه بسیار بالا و تعهد اساتید به آموزش است. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که دو مورد از ویژگیهای خدماتی که می تواند به بهترین نحو خواسته های کیفی دانشجویان را برآورده سازد عبارتند از: دوره های درمانی و سخنرانیهای کلاسی.
مک لر[۵۷](۲۰۰۵) از دانشکده اقتصاد و بازرگانی دانشگاه استرالیای غربی در زمینهسازی برای تضمین کیفیت در آموزشعالی ده فرمان/پیشنهاد را مطرح میسازد. توجه به این ابعاد دهگانه برای بهبود کیفیت دانشگاهها و موسسات آموزش عالی مهم می باشند و نباید کلیت آنها از نظر دور نگهداشته شود این فرامین و پیشنهادها با اندکی اضافات که در تفسیر آنها وارد کردهایم عبارتند از:
۱- دانشگاهها خود را بشناسند
۲- کارکنان کیفی را انتخاب کنند و آنها را نگهدارند
۳- بپذیرند که اندازه سازمان دانشگاه مهم است
۴- به تعادل بین آموزش و پژوهش دقت کنند
۵- اهمیت مراکز تحقیقاتی و کارکنان پژوهشی را دریابند
۶- بروندادهای پژوهشها و نیز معیارهای سنجش کیفیت آنها را طبقه بندی کنند
۷- شاخص های عینی کیفیت آموزش دانشگاهی و نظارت بر آن را توسعه دهند
۸- کیفیت تحصیلات قبل از دانشگاه با کیفیت تحصیلات دانشگاهی راهماهنگ کنند
۹- کیفیت دانشجویان خارجی را ارزیابی کنند
۱۰- نگذارند نهاد دانشگاه به تمسخر کشیده شود(یمنی، ۱۳۸۴)
۲-۳۹- نتیجهگیری
در تحقیق حاضر برای بررسی کیفیت خدمات آموزشی دانشگاهها مطالعات نظری و تجربی مختلفی بررسی گردید. در این مطالعه مشخص گردید مساله ارزیابی کیفیت خدمات آموزشی از ضروریات مدیریت آموزشعالی است. نتایج آن در تعالی سازمانی و توسعه کمی و کیفی خدمات آموزشی در موسسات آموزشعالی بسیار سودمند خواهد بود. با توجه به سوابق و مطالعات، چارچوب نظری زیر برای بررسی کیفیت خدمات آموزشی در دانشگاه علوم پزشکی دانشکده پزشکی بکار گرفته شده است.
همدلی
تضمین امنیت
ملموسات
قابلیت اطمینان
پاسخگویی
انتظارات دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان
کیفیت خدمات آموزشی
ادراکات دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان
همدلی
ملموسات
قابلیت اطمینان
پاسخگویی
تضمین امنیت
شکل ۳-۲ : چهارچوب نظری تحقیق
شکل ۲-۱۶ کمینه HHI در سطح بار پیک سیستم IEEE-118 Bus
شکل ۲-۱۷ بیشینه HHI در سطح بار پیک سیستم IEEE-118 Bus
موضوع قابل بحث دیگر تأثیر TS بر بازه تغییرات HHI است. بیشترین افزایش در بازه تغییرات را باید در سطح بار پیک جستجو کرد، زیرا که در این سطح بار، میزان کمینه و بیشینه HHI از TS بیشتر متأثر میشوند. اگر بازه تغییرات HHI را برای سناریو د در سطح بار پیک با توجه به شکلهای ۲-۱۶ و ۲-۱۷ در نظر بگیریم، مشاهده میشود که این بازه بدون TS دارای مقدار ۳۵۱ (۳۵۱=۶۵۳-۱۱۰۵) واحد بوده است که با TS به مقدار ۵۷۶ (۵۷۶=۴۲۹-۱۱۰۵) واحد افزایش یافته است. بنابراین TS بازه تغییرات HHI را ۲۲۵ واحد افزایش داده است. این در حالی است که کمترین افزایش در بازه تغییرات HHI مربوط به سناریو ب-۲ در سطح بار غیر پیک شبکه است. در شکلهای ۲-۱۴ و ۲-۱۵ مشاهده میشود که به دلیل متأثر نشدن کمینه و بیشینه HHI از TS، بازه تغییرات HHI، هیچ تغییری نمیکند. بنابراین در این شبکه افزایش بازه تغییرات HHI با در نظرگرفتن TS در مقایسه با شبکه IEEE-14 Bus کمتر میباشد. این موضوع به دلیل گستردگی و عدم تمرکز مالکیت در این شبکه است.
تحلیل حساسیت نتایج به پارامترهای خطیسازی و مدل مسأله
پس از انجام شبیهسازیها و اعمال مدل بر روی شبکه IEEE-14 Bus، در این قسمت حساسیت نتایج در یک سناریو و سطح بار مشخص نسبت به پارامترهای خطیسازی، تعداد خطوط مجاز به کلیدزنی و مدل مسأله ارزیابی شده است. ابتدا با تغییر پارامترهای تعداد تکههای در نظر گرفته شده برای خطیسازی و طول بازههای خطیسازی، نتایج حاصل شده با حالت اصلی مقایسه خواهد شد. سپس اثر تعداد خطوط مجاز برای کلیدزنی در مسأله اصلی مورد بحث قرار خواهد گرفت. در انتها نیز مقایسهای بین مدل MILP به دست آمده در این پایاننامه و مدل MIQCP انجام خواهد شد. برای تحلیل حساسیت در این قسمت، سناریو ج در سطح بار پیک انتخاب شده است.
جدول ۲-۱۶ حساسیت HHI را نسبت به تعداد تکههای خطیسازی نشان میدهد. برای این کار، در شکل ۲-۴ تعداد تکهها افزایش یافته (با کاهش طول هر بازه خطیسازی) و میزان HHI محاسبه شده است. نتایج بیان میکنند که با افزایش تعداد تکههای در نظر گرفته شده برای خطیسازی، میزان کمینه و بیشینه HHI هر دو کاهش مییابند و در سطح پایینتری قرار میگیرند. این موضوع به دلیل افزایش دقت تقریب است. با توجه به اینکه خطوط هر یک از تکهها بالای نمودار توان دو قرار میگیرد، پس میزان تقریب زده شده همواره از میزان واقعی بیشتر است. اما اگر بازه تغییرات HHI در نظرگرفته شود مشاهده میشود که به طور مثال در حالتی که تعداد تکهها برابر با پانزده میباشد، بازه تغییرات HHI با TS، برابر با ۱۹۰۷ واحد است که در مقایسه با حالتی که تعداد تکهها برابر با پنج است تغییر زیادی مشاهده نمیشود و خطایی که رخ داده برابر با %۶۵/۱= ۱۹۳۹/(۱۹۰۷-۱۹۳۹) است که نشان میدهد خطای محاسبه بازه تغییرات HHI، اندک و قابل چشمپوشی است.
در جدول ۲-۱۷ تأثیر طول بازههای خطیسازی بر کمینه و بیشینه HHI بدون و با کلیدزنی بررسی شده است. برای طول بازهها دو حالت در نظر گرفته شده است. در حالت اول محدوده توان مورد نظر به تکههایی با طول برابر تقسیم شده است و در حالت دوم با افزایش شیب، طول بازهها نیز افزایش مییابد (حالتی که در شکل ۲-۴ نشان داده شده است)؛ به طوری که مجموع طول بازهها برابر با کل محدوده توان باشد. نتایج نشان میدهند در حالتی که طول تکهها برابر باشد (در هر دو حالت بدون و با TS)، کمینه HHI از حالت دوم بیشتر است، ولی بیشینه HHI مقدار کمتری را نسبت به آن دارا میباشد. این موضوع به دلیل شیب خطوط در دو حالت میباشد. در حالت اول شیب تکههای ابتدایی، بیشتر از شیب تکههای متناظر آن در حالت دوم است و به دلیل تغییرات بیشتر در ابتدای بازه، میزان کمینه HHI از شیب خطوط متأثر میشوند و در حالتی که با تکههای کوچکتر خطیسازی شدهاند به میزان واقعی نزدیکتر خواهند بود. تفاوت بیشینه HHI در دو حالت، کمتر از تفاوت کمینه آنها است که نشان میدهد استفاده از حالتی که طول تکه خطیسازی به تناسب افزایش شیب آن، بیشتر میشود با خطای کمتری نسبت به حالت برابری طول تکهها، همراه است. به همین دلیل، در خطیسازی برای هر دو مطالعه موردی بر روی شبکههای استاندارد IEEE-14 Bus و IEEE-118 Bus که در دو شکل ۲-۴ و ۲-۱۱ نشان داده شده است، از روش افزایش طول تکهها با افزایش شیب استفاده شده است.
در جدول ۲-۱۸ حساسیت HHI به تعداد خطوط مجاز برای کلیدزنی در شبکه بررسی شده است. مشاهده میشود که با افزایش تعداد خطوط مجاز برای کلیدزنی میزان کمینه HHI تغییری نمیکند، ولی بیشینه HHI به میزان اندکی میتواند افزایش یابد. به طور کلی مشاهده میشود که با افزایش تعداد خطوط مجاز برای TS، بیش از تعداد خاصی، TS تأثیری بر روی کمینه و بیشینه HHI ندارد.
در جدول ۲-۱۹ مدل MILP استفاده شده در این پایاننامه که به کمک پارامترهای خطیسازی معرفیشده در شکل ۲-۴ به دست آمده و تعداد خطوط مجاز برای آن پنج خط است با مدل MIQCP اصلی با یکدیگر مقایسه شدهاند. مقصود از مدل MIQCP، همان مسأله مرز رقابت با تابع هدف توان دو (مجموع مجذور توان تولیدی مالکها) است. این مسأله را میتوان در روابط ۲-۱ تا ۲-۷ مشاهده کرد. نتایج نشان میدهند که در مدل تقریب زده شده MILP میزان کمینه و بیشینه HHI، بیشتر از مدل MIQCP اصلی است. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که زمان صرف شده برای حل این دو مسأله کاملاً متفاوت است. به طوری که مدل MILP، با صرف زمان دو ثانیه، نتایج مورد نظر را استخراج میکند، ولی مدل MIQCP زمانی حدود سی دقیقه برای حل مسأله بیشینهسازی صرف میکند که زمان بسیار زیادی است. در شبکههای کوچک میتوان این زمان را صرف اجرای برنامه کرد، ولی در شبکههای بزرگ مدت زمان صرف شده برای شبیهسازی بسیار زیاد میباشد و با افزایش ابعاد شبکه و افزایش متغیرها، زمان شبیهسازی به صورت نمایی افزایش خواهد یافت. اگر بازه تغییرات HHI در هر دو مدل در نظرگرفته شود، با توجه به جدول ۲-۱۹ مشاهده میشود که در مدل MILP، بدون TS، بازه تغییرات HHI برابر با ۱۵۱۶ واحد و در مدل MIQCP برابر با ۱۴۳۴ بوده است. همچنین با بهره گرفتن از TS بازه تغییرات در مدل MILP برابر با ۱۹۳۴ و در حالت MIQCP برابر با ۱۸۵۰ است. این دو مقدار اختلاف زیادی با یکدیگر ندارند و خطای مدل MILP بدون TS برابر با %۷/۵ (%۷/۵=۱۴۳۴/(۱۴۳۴-۱۵۱۶)) و با TS برابر با %۵/۴ خواهد بود. نتایج به دست آمده، نشان میدهند که با تقریب اندک میتوان از مدل MILP بهجای مدل MIQCP برای رهایی از مشکل زمانبر بودن مسأله، استفاده کرد.
جدول ۲–۱۶ حساسیت HHI بدون و با TS در سطح بار پیک سیستم به تعداد تکههای خطیسازی
بیشینه HHI با TS | کمینه HHI با TS | بیشینه HHI بدون TS | کمینه HHI بدون TS | تعداد تکهها |
۳۳۲۸ | ۱۳۹۴ | ۳۲۲۳ | ۱۷۱۷ | ۵ |
۳۱۹۷ | ۱۳۰۸ | ۳۱۱۸ | ۱۷۰۰ | ۱۰ |
۳۱۸۴ | ۱۲۷۷ | ۳۱۰۲ | ۱۶۸۶ | ۱۵ |
جدول ۲–۱۷ حساسیت HHI بدون و با TS در سطح بار پیک سیستم به طول تکههای خطیسازی
بیشینه HHI با TS | کمینه HHI با TS | بیشینه HHI بدون TS | کمینه HHI بدون TS |
تقی زاده و همکاران (۱۳۸۶) در پژوهشی تحت عنوان “سنجش میزان کارآفرینی سازمانی ، مطالعه موردی: یکی از شرکتهای تولیدی شهر تبریز” در پی تعیین میزان کارآفرینی سازمانی در شرکت مذکور ، هم چنین شناسایی عوامل کلیدی مؤثر بر کارآفرینی سازمانی و تعیین رتبه هر یک از این عوامل بوده اند. معیارهای سنجش کارآفرینی سازمانی شامل شش شاخص اخص ریسک پذیری سازمانی، نوآوری سازمانی ، خلاقیت سازمانی، توفیقطلبی سازمانی، اعتماد به نفس سازمانی و مسئولیتپذیری سازمانی بوده است. نتایج میانگین کارآفرینی سازمانی در هر کدام از شاخصها به صورت کیفی نشان می دهند که شاخصهای نوآوری سازمانی، مسئولیت پذیری سازمانی، اعتماد به نفس سازمانی، توفیق طلبی سازمانی پایین تر از متوسط؛ ریسک پذیری سازمانی و خلاقیت سازمانی در حد متوسط بوده است.
پژوهش جهانگیری و کلانتری ثقفی (۱۳۸۷) تحت عنوان “بررسی و سنجش ویژگی های کارآفرینی مدیران (مطالعه موردی: شرکت مخابرات) ” ویژگی هایی از قبیل انعطاف پذیری، پشتکار، عمل گرایی، ریسک پذیری، فرصت طلبی، اعتماد به نفس، قاطعیت، درون گرایی و … را در مدیران شرکت مخابرات ایران اندازه گیری می کند. نتایج نشان می دهد که کارآفرین بودن با سابقه کار، جنسیت و پست سازمانی رابطه ندارد. هم چنین میانگین نمرات به دست آمده نشان می دهد که در همه ابعاد، نمره ویژگی های مدیران بیش از متوسط بوده است.
نتایج پژوهش عبدالملکی و همکاران (۱۳۸۷) با عنوان “بررسی رابطه مهارت های کارآفرینی با کارآفرینی سازمانی” حاکی از آن است که بین مهارت ها و قابلیت های کارآفرینی با میزان کارآفرینی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد. هم چنین میزان کارآفرینی سازمانی با توجه به متغیر های جنس، سن، سطح تحصیلات و سنوات خدمت متفاوت است.
نتایج به دست آمده از پژوهش خنیفر و وکیلی (۱۳۸۷) با عنوان “رابطه بین نوع ساختار سازمانی و کارآفرینی سازمانی و اقتصادی در شرکت های اقتصادی کوچک و متوسط” نشان می دهد که بین نوع ساختار سازمانی و کارآفرینی اقتصادی در شرکت ها ی کوچک و متوسط رابطه معناداری وجود دارد.
احمدپور و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان “بررسی تطبیقی انگیزه پیشرفت در کارآفرینان با غیر کارآفرینان در صنایع شهر تهران” به این نتیجه دست یافتند که انگیزه پیشرفت کارآفرینان ( فردی و سازمانی) به صورت معنی داری بیش از گروه غیرکارآفرین است. در عین حال تفاوت میان کارآفرینان فردی و سازمانی در انگیزه پیشرفت معنادار نیست.
نتایج پژوهش کردنائیج و همکاران (۱۳۸۸) با عنوان ” بررسی رابطه بین عناصر ساختار سازمانی و فرهنگ کارآفرینانه در دانشگاه تهران ” حاکی از آن است که بین تمامی ابعاد ده گانه فرهنگ و ساختار سازمانی کارآفرینانه به جز ریسک پذیری رابطه معناداری وجود دارد. هم چنین نتایج آزمون رگرسیون این تحقیق نشان داد مؤلفه های حمایت مدیریت، سیستم پاداش و کنترل بیش از سایر مؤلفه ها بر روی ساختار سازمانی اثر معنادار داشته اند.
پژوهش یدالهی و همکاران (۱۳۸۸) با عنوان “بررسی رابطه بین ساختار و کارآفرینی سازمانی (مطالعه موردی: بانک های خصوصی سطح شهر تهران)” نشان دهنده آن است که بین ابعاد ساختار سازمانی یعنی رسمیت، پیچیدگی و تمرکز سازمانی با ابعاد کارآفرینی سازمانی شامل نوآوری، خطرپذیری و پیش گام بودن رابطه معنی داری وجود دارد .
نتایج پژوهش یعقوبی فرانی و همکاران (۱۳۸۸) تحت عنوان “نقش عوامل سازمانی و مدیریتی در توسعه کارآفرینی در سازمان ترویج کشاورزی کشور” نشان دادشرایط سازمانی و مدیریتی ادارات ترویج شامل مقررات و ساختار سازمانی، رفتار مدیریت، نظام پاداش و ارتباطات سازمانی تسهیل کننده کارآفرینی سازمانی نمی باشد. در عین حال متغیر های فرهنگ سازمانی و ساختار سازمانی بیشترین تأثیر را بر توسعه کارآفرینی سازمانی داشته اند.
پژوهش علیمردانی و همکاران (۱۳۸۸) با عنوان “بررسی رابطه میان ساختار سازمانی و کارآفرینی سازمانی” حاکی از این است که بین ساختار سازمانی و کارآفرینی سازمانی رابطه ای معنا دار وجود دارد و بین مولفه های ساختار سازمانی (رسمیت، پیچیدگی و تمرکز) با کارآفرینی سازمانی رابطه معکوس وجود دارد. یعنی هر چه رسمیت، قانون و مقررات و پیچیدگی در سطح (عمودی، افقی، جغرافیایی) و تمرکز سازمانی بالاتر باشد، کارآفرینی سازمانی کمتر می شود و بین تخصص گرایی و کارآفرینی سازمانی رابطه معنادار وجود ندارد.
نتایج پژوهش آزما و آقایی (۱۳۸۸) با عنوان “رابطه بین ساختار سازمانی و کارآفرینی سازمانی در سازمان جهاد کشاورزی استان خراسان شمالی” نشان داد میان هر سه بعد ساختار سازمانی یعنی پیچیدگی، رسمیت و تمرکز با کارآفرینی سازمانی رابطه معکوس و منفی وجود دارد. هم چنین در بین سه متغیر تمرکز بیشترین ارتباط و پیچیدگی کمترین ارتباط را با کارآفرینی سازمانی دارد.
پژوهش امیرکبیری و فتحی (۱۳۸۹) با عنوان “بررسی ارتباط ابعاد توانمندی روان شناختی با کارآفرینی درون سازمانی” نشان داد میان ابعاد توانمندی روان شناختی با کارآفرینی درون سازمانی همبستگی وجود دارد. هم چنین از میان پنج بعد توانمندسازی روان شناختی، احساس شایستگی بیشترین تاثیر را بر کارآفرینی سازمانی داشته است.
در پژوهش موغلی (۱۳۸۹) با عنوان ” تأثیر عوامل سازمانی بر کارآفرینی دانشگاهی” رابطه مثبت میان عوامل سازمانی ( سیستم های نظارتی، ساختار، سیستم های مدیریت منابع انسانی، فرهنگ سازمانی و رهبری) با گرایش به سمت کارآفرینی دانشگاهی تأیید می گردد.
قلیپور سلیمانی و زادباقر صیقلانی (۱۳۸۹) نیز طی پژوهشی با عنوان “تأثیر ویژگی های کارآفرینی بر تمایل به تشکیل بنگاه های کوچک"، تعداد ۱۶۰ نفر از کار آفرینان بنگاه های کوچک استان گیلان را مورد بررسی قرار دادند و نتایج نشان داد که بین ویژگی های کار آفرینان و تمایل به تشکیل بنگاه های کوچک همبستگی وجود دارد.
نتایج پژوهش هزارجریبی و ابراهیمی (۱۳۸۹) با عنوان ” بررسی و مقایسه رابطه بین ویژگی های کارآفرینی شاغلین سازمانی (زن ومرد) و رضایت شغلی” نشان داد که بین ویژگی های کارآفرینی اعتماد به نفس، کنترل درونی، نگرش مثبت، نیازبه توفیق، نیاز به استقلال و آینده نگری در زنان و مردان تفاوت معناداری نبود درحالی که بین خلاقیت، نوآوری، گرایش به رفاه اقتصادی و ریسک پذیری بین زنان و مردان تفاوت معنادار بوده و مردان این ویژگی ها را بیشتر داشتند. هم چنین از نظر میانگین روحیه کارآفرینی تفاوت معناداری بین دو جنس وجود داشته و مردان میانگین روحیه کارآفرینی بالاتری نسبت به زنان داشتند.
پژوهش نفری و امیدفرد (۱۳۸۹) با عنوان “بررسی میزان تاَثیر ساختار سازمانی (ابعاد ساختاری) بر توانمندسازی کارکنان” نشان داد همبستگی معنی داری میان ساختار سازمانی و توانمندسازی کارکنان در معاونت هزینه وزارت امور اقتصاد و دارایی وجود دارد.
پژوهش عربیون و همکاران (۱۳۹۰) تحت عنوان ” تأثیر ساختار سازمانی بر گرایش کارآفرینانه افراد سازمان، موردمطالعه: کتابخانه های دانشگاه تهران(پردیس های مستقر در شهر تهران)” نشان داد که ساختار سازمانی بر گرایش کارآفرینانه افراد سازمان تأثیر مثبت و معناداری دارد.
پژوهش محمدی و عسگری (۱۳۹۰) با عنوان ” تأثیر شخصیت کارآفرینانه بر موفقیت کارآفرینانه درکسب وکارهای کوچک و متوسط” رابطه میان ویژگی های شخصیتی کارآفرینان شامل خلاقیت، توفیق طلبی، مرکز کنترل درونی، خطر پذیری و تحمل ابهام با موفقیت کارآفرینانه را بررسی می کند. هم چنین تأثیر آموزش های تخصصی بر موفقیت کارآفرینانه را تبیین می کند .از سویی دیگر به بررسی تفاوت های زنان و مردان درباره ویژگی های کارآفرینانه می پردازد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که میان کارآفرینان موفق و کم توفیق در پنج ویژگی شخصیتی تفاوت معناداری وجود دارد. در واقع این ویژگی ها تبیین کننده موفقیت کارآفرینانه هستند. هم چنین مردان و زنان موفق در صفت خلاقیت با یکدیگر تفاوت دارند و در چهار ویژگی دیگر مشابه هستند. هم چنین بررسی متغیر تعدیل گر دوره های تخصصی که به دو گروه فنی و مدیریتی تقسیم شد، نشان داد این متغیر تأثیری بر رابطه میان صفت های شخصیتی و موفقیت کارآفرینانه ندارد.
پژوهش صفری و همکاران (۱۳۹۰) با عنوان ” ارتباط میان ساختار سازمانی و نوآوری کارشناسان ستادی سازمان تربیت بدنی ایران” نشان داد که بین ساختار سازمانی و نوآوری کارشناسان ستادی رابطه معنی داری وجود دارد. بین پیچیدگی و نوآوری کارشناسان ستادی رابطه معنی داری مشاهده نشد اما بین تمرکز و نوآوری کارشناسان ستادی رابطه معنی دار وجود دارد هم چنین بین رسمیت و سطح تحصیلات با نوآوری کارشناسان ستادی این رابطه معنی دار است و در نهایت، بین جنسیت و سابقه خدمت با نوآوری کارشناسان رابطه معنی داری مشاهده نشد. یافته های تحقیق ایشان بیانگر این است که دو مؤلفه رسمیت و تمرکز با نوآوری کارشناسان رابطه عکس دارد و جنسیت و میزان سابقه خدمت کارشناسان عاملی برای اولویت بندی یا گزینش آنها جهت کسب ایده های نو محسوب نمی شود.
نتایج پژوهش فضلی و علیشاهی (۱۳۹۱) تحت عنوان “بررسی اثر عوامل درون سازمانی بر عملکرد سازمان با در نظر گرفتن نقش مدیریت دانش” نشان دهنده تأثیر مثبت فرهنگ سازمانی، راهبرد سازمانی و مدیریت دانش بر عملکرد سازمانی است در عین حال تأثیر ساختار سازمانی بر عملکرد قابل توجه نیست.
یافته های پژوهش جعفری نیا و همکاران (۱۳۹۱) با عنوان ” بررسی تأثیر ساختار سازمان بر رضایت شغلی کارکنان دانشگاه شهید چمران اهواز ” نشان داد که ساختار سازمانی دانشگاه شهید چمران اهواز از رسمیت و پیچیدگی بالایی برخوردار است و سطح تمرکز آن متوسط می باشد.نتایج نشان داد که متغیر رسمیت بر رضایت شغلی کارکنان دانشگاه تأثیر دارد و همچنین بین متغیرهای تمرکز و پیچیدگی با رضایت شغلی کارکنان ارتباط معناداری یافت نشد.
پژوهش الوانی و همکاران (۱۳۹۲) با عنوان “شناسایی و اولویت بندی عوامل سازمانی موثر بر اجرایی کردن ابعاد کارآفرینی سازمانی با تبیین نقش نهادینه سازی کارآفرینی” نشان داد مؤلفه های عوامل سازمانی بر نهادینه سازی کارآفرینی در شرکت های کارآفرین در صنایع غذایی تأثیر مثبت دارند، و نهادینه سازی کارآفرینی در این شرکت ها نیز بر اجرایی شدن ابعاد کارآفرینی سازمانی تأثیر مثبت دارد.
نتایج پژوهش سیفری و تند نویس (۱۳۹۲) با عنوان “رابطه بین فرهنگ سازمانی و کارآفرینی سازمانی در اداره کل تربیت بدنی استان تهران” نشان داد میان فرهنگ سازمانی و کارآفرینی سازمانی ارتباط مثبت و معنی داری وجود دارد.
پژوهش ناهید و همکاران (۱۳۹۲) با عنوان ” بررسی تأثیر جو کارآفرینی سازمانی بر نوآوری ” نشان می دهد که حمایت مدیریتی، انعطاف پذیری مرزهای سازمان، در دسترس بودن زمان و پاداش و تقویت کارکنان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بر نوآوری تأثیر می گذارد، اما استقلال کاری برنوآوری در این سازمان تأثیری ندارد. در عین حال جو کارآفرینی سازمانی به طور کلی بر نوآوری سازمانی تأثیر معناداری دارد.
۲-۱۶-۲) تحقیقات صورت گرفته در خارج کشور
ولف[۱۳۶] (۱۹۹۵) در تحقیقی نشان داد متغیرهای شخصی و متغیرهای سازمانی از قبیل تکنولوژی، ساختار، استراتژی، فرهنگ و همچنین متغیرهای پی در پی محیطی بر نوآوری سازمان تأثیر می گذارد که از این سه دسته، متغیرهای سازمانی بیشترین نقش را دارا هستند و در نهایت ساختار سازمانی را اصلی ترین عامل تأثیرگذار بر نوآوری سازمان ها شمرد.
پژوهش کاریوآنا و همکاران (۱۹۹۸) با عنوان “تأثیر رسمیت و تمرکز بر کارآفرینی در شرکت های صادراتی” نشان داد رابطه معنی داری میان رفتار کارآفرینانه و سازه های مرکزیت و رسمیت وجود دارد به این معنی که سطح بالای تمرکز در سازمان سطح پایینی از کارآفرینی را موجب می شود و میزان بالای سطح رسمیت رابطه مثبت با کارآفرینی سازمانی دارد.
هورنسبی[۱۳۷] و همکاران (۲۰۰۲) معتقدند پنج فاکتور درون سازمانی به طور مجزا برای حمایت از کارآفرینی شرکتی لازم است که عبارتند از: حمایت مدیریت، پاداش، پذیرش ریسک، منابع و ساختار سازمانی.
هینونن (۲۰۰۳) در پژوهشی با عنوان “کارآفرینی در سازمان های دولتی” نتیجه میگیرد که وجود روش های سنتی کنترل نظیرگزارشهای ماهانه و سالانه، حسابرسی بودجههای مصرفی و عدم توجه به عملکرد باعث میشود تا کارکنان امکان انجام فعالیت های کارآفرینانه را به دست نیاورند چرا که این فعالیت ها با روح کارآفرینی در تضاد است. وی رشد و سودآوری سازمان، رضایت مشتری و ارباب رجوع سازمان را از ابعاد اصلی نتایج کارآفرینی مورد توجه قرار داده است. هم چنین محقق اظهار داشته که محیط خارجی به عنوان یک عامل تعیین کننده، در تمامی فعالیتهای کارآفرینانه در سطوح فردی و سازمانی باید مدنظر قرار گرفته شود.
پژوهش ایال و دانبر (۲۰۰۳) با عنوان ” تمایل به مشتری، کارآفرینی سازمانی، تمایل به یادگیری در سازمان ها” ارتباط معنی دار و منفی بین سن و افراد با کارآفرینی سازمانی را نشان داد. در واقع این یافته ها نشان دهنده آن است که افراد جوان برای تحقیق در نیازهای بازار به منظور توسعه اثربخشی کارآفرینانه مستعدتر هستند.
نتایج تحقیق هوارد[۱۳۸] (۲۰۰۴) نشانگر آن است که رابطه مستقیمی بین قابلیت های کارآفرینی(استقلال طلبی، ریسک پذیری، کنترل درونی، انگیزه پیشرفت، اعتماد به نفس، جسارت و خلاقیت) و توانایی های عملی افراد در زمینه کارآفرینی وجود دارد.
فیرز[۱۳۹] (۲۰۰۴) در پژوهشی با عنوان “جستجو کردن سرچشمههای کارآفرینی” دریافت که انگیزه کارآفرینان در شروع کار، تصمیم به خلق چیزهای بدیع، نو و متفاوت بود و سود اقتصادی، انگیزه و محرک اولیه رفتار کارآفرینان نبوده است.
لیندرز[۱۴۰] و همکاران (۲۰۰۵) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که بین سطوح تمرکز و کارآفرینی مدیران سازمان ارتباط معناداری وجود دارد و اظهار داشتند که در پست های سازمانی با سطوح پایین تمرکز، اشخاص نظرات و اطلاعات بیشتری را ارائه و مبادله میکنند و در نتیجه موجب ایجاد کارآفرینی می شوند.
ژائو[۱۴۱] (۲۰۰۵) با هدف بررسی هم افزایی میان کارآفرینی و نوآوری در میان سازمان های مختلف دریافت که ارتباط معنی دار و مثبت میان کارآفرینی و نوآوری عاملی است که سازمان به موفقیت و پایداری پویا می رسد و پیشنهاد می شود که کارآفرینی و نوآوری به طور مداوم و روزمره در سازمان ها نظر گرفته شود.
دلیلو و هافتون[۱۴۲] (۲۰۰۶) با هدف بررسی حداکثر رساندن ظرفیت رهبری سازمانی برای آینده به سوی یک مدل از خود رهبری، نوآوری و خلاقیت دریافتند که افراد با خود رهبری خود را به سوی نوآوری و خلاقیت پیش می روند و تمرین برای خلاقیت و نوآوری و حمایت قوی از محل کار نسبت به افرادی که پشتیبانی کمتری می شوند موثر است و توصیه کاربردی ایشان حمایت از خلاقیت و نوآوری در سطوح مختلف سازمانی است.
واگنر[۱۴۳] (۲۰۰۷) نیز در تحقیق خود نشان داد که در شروع فعالیت های کارآفرینانه، مخاطره جویی و ریسک پذیری نقش مهمی را ایفا می کنند.
شیپرز[۱۴۴] و همکاران (۲۰۰۸) در پژوهش خود به بررسی رابطه میان محیط کارآفرینی سازمانی و نوآوری و ریسک پذیری پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد که رابطه مستقیمی میان جو کارآفرینی سازمانی و نوآوری وجود دارد هم چنین میان شاخص های حمایت مدیریتی و پاداش و استقلال درکار با نوآوری رابطه وجود دارد اما میان شاخص های انعطاف پذیری مرزهای سازمان و در دسترس بودن زمان با نوآوری رابطه معنی داری وجود ندارد.
لینز و سمیکینا[۱۴۵] (۲۰۰۹) برای پاسخ به این سؤال که آیا ویژگی های شخصیتی بر عملکرد کارکنان تأثیر می گذارد، مطالعه ای انجام دادند. نتایج این پژوهش نشان داد که ویژگی های شخصیتی کارکنان بر عملکرد آن ها تأثیر مثبت دارد، هرچند مقدار این تأثیر در مورد میزان عملکرد و هم چنین در کشور های مختلف متفاوت است.
پژوهش لامپکین[۱۴۶] و همکاران (۲۰۱۰) با عنوان بررسی درک و ارزیابی بعد استقلال طلبی به عنوان یکی از اجزای مهم ابعاد گرایش کارآفرینانه نشان داد که در اکثر سازمان ها بعد استقلال طلبی وجود دارد هم چنین استقلال طلبی با ساختار سازمانی و بهبود عملکرد سازمان ارتباط مثبت و معنی داری دارد.
نتایج پژوهش کالیندو[۱۴۷] و همکاران (۲۰۱۱) در بررسی پنج ویژگی شخصیتی که ارتباط بیشتری با وظایف کارآفرینی دارند شامل برون گرایی، انعطاف پذیری، سازگاری، روان رنجوری، منبع کنترل و نگرش نسبت به ریسک نشان دادند که دو مؤلفه منبع کنترل و نگرش نسبت به ریسک اثر قویتری بر روی ورود و بقای فعالیت های کارآفرینی دارند.
نتایج پژوهش کتسیکا[۱۴۸] و همکاران (۲۰۱۱) نشان می دهد که رسمیت و تمرکز، اثر مثبتی بر بازخورد شغلی دارند، اما در عین حال تمرکز با استقلال کاری و تنوع شغلی ارتباط منفی دارد.
فصل سوم
روش تحقیق
مقدمه
تحقیق به معنای رسیدن به حقیقت است و فرایند رسیدن به پاسخ سوال پژوهشی را شامل میشود. پژوهش های رفتاری نیز رویکردی سازمان یافته و حرفهای به تحقیق فراهم میآورد و صرفاً امر سادهای که مبتنی بر کشف واقعیتهای مورد تعلیم و تربیت باشد، نیست. هدف پژوهش رفتاری تدوین نظریههایی برای تبیین پدیدههای مجهول است. پژوهشگران مختلف، مواضع مختلفی را درمورد مسائل حل نشده، اتخاذ کردهاند و درنتیجه رویکردهای کاملاً متفاوتی نسبت به تحقیق رفتاری داشتهاند، ولی بیشتر آنها معتقدند برای حل مسائل و پاسخ دادن به سئوالات مجهول پژوهشی باید از روش علمی استفاده شود. روش علمی فرایند جستجوی سازمان یافته برای بررسی روابط احتمالی میان پدیده هاست و توسط نظریات، فرضیهها و تجارب آزمایشی هدایت میشود و برای اجرای درحیطه عمل پیشنهاداتی فراهم می کند.
انتخاب روش پژوهش در علوم رفتاری به هدف و شرایط، امکانات و محدودیتها و نیز به خود موضوع یا مسئله بستگی دارد. بنابراین پژوهشگر همواره درپی یافتن بهترین روش برای پاسخ به سئوالات و فرضیههای پژوهشی خود میباشد. در این فصل در مورد طرح تحقیق به تفصیل توضیح داده شده است. نخست توضیحاتی در مورد نوع تحقیق داده شده و سپس ابزارهای تحقیق، طرز ساختن آنها، تعیین روایی و پایایی و کنترلهایی که در ابزار تحقیق و اجرای آن صورت گرفته است تا داده های مناسب و معتبری جمع آوری شود، تشریح شده اند. حجم نمونه ها، نحوه انتخاب آنها، منابع، روش های جمع آوری داده ها و روش های آماری که در تجزیه و تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفتهاند، توصیف شدهاند.
۳-۱) روش تحقیق
با در نظر گرفتن هدف پژوهش حاضر، که بررسی رابطه بین ساختار سازمانی با کارآفرینی سازمانی کارکنان بانک ملی استان اصفهان است روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی انتخاب شده است. از آنجا که در این تحقیق نظرات کارمندان بانک ملی پیرامون ساختار سازمانی مورد بررسی قرار گرفته و کارآفرینی آنان بررسی و ارائه می شود توصیفی است، علاوه برآن چون رابطه بین این دو متغیر نیز بررسی می شود، بنابراین تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. تحقیق توصیفی به منظور توضیح سیستماتیک، عینی و دقیق وقایع و خصوصیات مورد نظر یا موضوعات مورد علاقه صورت می گیرد(هومن، ۱۳۷۷، ۷۷). دلاور (۱۳۸۳) معتقد است « تحقیقات همبستگی شامل کلیه تحقیقاتی است که در آنها سعی می شود رابطه بین متغیرهای مختلف با بهره گرفتن از ضریب همبستگی کشف و تعیین گردد».
۳-۲) جامعه آماری
جامعه آماری عبارت است از مجموعه ای از افراد یا واحدها که دارای حداقل یک صفت مشترک باشند"( سکاران، ۱۳۸۱). جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارکنان شعب بانک ملی استان اصفهان در سال ۱۳۹۲ که شامل ۲۴۷۰ نفر می باشند که از میان آنها تعدادی به عنوان نمونه انتخاب گردید.