نویسنده زمان را چون گربهای میداند که بر صورت او شیار پیری ایجاد میکند «پنجاه و شش سالگی، گربه لوس زمان روی صورتش خنج کشیده بود، همینها را هم دوست میداشت، این گربه را دوست میداشت، اصلاً هر جور که بود، هر جور که خنج کشیده باشد» (روانیپور،۹۸:۱۳۸۱). روانیپور یکسره پیری را بد نمیداند و زمانی نیز آن را دوست دارد آن زمان که احساس میکند آنچنان که دوست داشته از زمان بهره برده است. هرچند که زمانی ممکن است با آن مبارزه کند اما پیری را میپذیرد.
«میدونی اولین بار که یه نفر به من گفت«پیرزن» جا خوردم. رفته بودم بیرون، تو پیاده رو یه جوون دستفروش بساطشو کنار خیابون پهن کرده بود. حالا یادم نیست که چی میخواستم بخرم اما سر قیمتش دعوام شد و دستفروشه گفت: پیرزن ایمانت کجا رفته؟ اول سرش داد کشیدم که پیرزن جد و آبادته اما مرد بلند بلند خندید و من بدون آنکه چیزی ازش بخرم اومدم خونه» (روانیپور،۴۰:۱۳۸۳).
۳-۲-۱-۸-آموزش و یادگیری:
مسأله آموزش و یادگیری از جمله مسایلی است که روانیپور بر روی آن مانور میدهد و نسبت به آن حساسیتی خاص دارد. معتقد است با علم و آگاهی میتوان زنان را از جهل و خرافات دور کرد و از تاریکی جهل رهاند. وجود مدرسه و کمبود آن در روستاها را یکی از جمله محرومیتهای مناطق جنوبی و علت جهل و نادانی توصیف میکند. وقتی برای اولین بار در جفره مدرسهای برپا میشود، صدای زنگ آن را زیباتر از صدای اذان میداند «زایر که صدای زنگ را زیباتر از صدای اذان میدانست، آن را به صدا درآورد. تمام دهات دور و نزدیک از صدای آن بیدار شدند و بچهها شگفتزده به صدایی گوش دادند که آنها را به سوی خود میخواند.» (روانیپور،۱۳۶۹ب:۳۱۹).
مسأله آموزش در جفره آن قدر حیاتی است که زایر مرد مهربان جفره وقتی خبردار میشود دوتا از دختران آبادی در راه مدرسه به کوچههای شهر پناه میبرند و به مدرسه نمیروند آنان را تعقیب میکند و در آب انبار زندانی میکند «زایر آن روزها، آخرین توان خود را جمع کرد، به شهر رفت و در سر راه بچههایی که به مدرسه میرفتند به کمین ایستاد و چیرو و پیکر را دید که راهشان را کج کردند و داخل کوچهای شدند. زایر که دلی مهربان داشت و هرگز زنی را نیازده بود، هر دو را گرفت، به مطب برد و همانجا در آب انباری که در سرای مطب بود آویزان کرد» (همان،۱۳۶۹ب:۳۷۵).
در سنگهای شیطان روانیپور آرزومند روزی است که با کمک دختران تحصیل کرده بتواند، نشانههای خرافات را از آبادی جمع کند«راه افتاد و به کوچهای دیگر رسید، درهای باز و شاخ گوزن و آهوان کوهی که به نشانه تاراندن بلا و مصیبت بر در خانهها بود، تا هشت سال دیگر که پزشک شود و به آبادی برگردد، شاید بتواند این نشانهها را یکی یکی و با صبر و حوصله از در خانهها بردارد…. جایی باز کند و از دختران همین آبادی کمک بگیرد» (روانیپور،۱۳۶۹ج:۱۳).
روانیپور در سالهای بعد که از آبادی دور میشود هنوز هم نگران این مساله است و از اینکه دختران سرزمین او همه دنبال بافندگی و بارداری بروند احساس نگرانی میکند. «همه، به زودی همه…. فقط اگر اطاعت کنی. و او تسلیم بود و میدانست که راست میگوید چرخید رو به نقشه ایران و ناگهان دلش از شوق و شادی پر شد…. این دخترک و همه دخترکهای این نقشه … اما اگر همه آنها بروند و باردار و بافنده شوند؟ همه آنها؟…..» (روانیپور،۴۷:۱۳۸۳). از دغدغه مهم نویسنده مساله آموزش برای زنان است. روانیپور دوست دارد زنان جامعهاش از فقر و عقب ماندگی نجات پیدا کنند و راه خود را در میدان علم باز نمایند. در کولیکنارآتش، آینه اولین بار که با مادر خود به شهر میرود از غفلت مادرش سوء استفاده میکند و در ازای دفتر و خودکاری که از دختر مدرسهای میگیرد النگوهای خود را به او میدهد. مادر وقتی متوجه میشود دفتر را به سرش میکوبد و او میترسید که برود بنفشه را پیدا کند و النگوها را پس بگیرد و آن دفتر و مداد را پس بدهد. (ر.ک.روانیپور،۲۸:۱۳۸۸).
۳-۲-۱-۹-اندیشه فمینیستی
واژه فمینیست اولین بار سال ۱۸۷۱ در یک متن پزشکی به زبان فرانسه برای تشریح گونهای وقفه در اندامها و خصایص جنسی بیماران مردی، که تصور میشد از خصایص زنان یافتن تن خود رنج میبرند نوشته شده است. (یزدانی و جندقی،۱۴:۱۳۸۲) بعدها در جریان انقلاب فرانسه مسأله حق رأی زنان مطرح شد و زنان خواستار حقوق برابر با مردان شدند. این جنبش به زودی در سراسر اروپا گسترش یافت و مدافعان حقوق زنان به گونههای مختلف به دفاع از آن پرداختند. در واقع فمینیست را میتوان نهضت دفاع از حقوق زنان دانست. فمینیسم به مظلومیت زنان در تمام علوم و معارف اعتراض میکند، طرفداران فمینیست از متخصصان علوم مختلف برخاستهاند و هر یک از نظرگاهی خاص به زنان و مسأیل آنان نگریستهاند. فمینیسم اعتراض به مظلومیت و درجه دوم بودن و اسارت زنان است (ر.ک.حسنآبادی،۱۷:۱۳۸۱).
آثار ادبی با توجه به واکنش آنان نسبت به زنان از نظر فمینیستها به سه دسته تقسیم میشوند: آثاری که تحت فرهنگ مردسالار که تقریباٌ بر تمامی جوامع حاکم است، قرار گرفتهاند و نویسندگان آنها، مرد یا زن آگاهانه بر تبعیضها و نابرابریها و اختلافهای جنسی پای فشردهاند. دسته دوم آثاری که این اختلافها را تنها مطرح ساختهاند و نسبت به آنها هیچ موضعی اتخاذ ننمودهاند. دسته سوم آثاری که به قصد مبارزه آگاهانه، اختلاف و تبعیض و ستم بر زنان را مطرح کردهاند. بدیهی است که نویسندگان این دسته آثار عمدتاً زنان هستند. از نظر فمینیستهای افراطی تنها این آثار میتوانند فمینیستی قلمداد شوند (ر.ک.حسنآبادی،۱۹:۱۳۸۱). بسیاری از آثار خانم روانیپور در این دسته قرار میگیرند و با بررسیهای انجام شده در آثار او و نمونههای ذکر شده از ایدههای فمینیستی او میتوان درستی این نکته را ثابت کرد «دل فولاد، کولیکنار آتش، کنیزو، سنگهای شیطان و تا حدودی سیریاسیریا» را میتوان جزء آثار دسته سوم به شمار آورد. در «نازلی و زن فرودگاه فرانکفورت» رگههای فمینیستی به چشم میخورد اما به شدت آثار ذکر شده نیست.
روانیپور برای مظلومیت زنان مینویسد، از قوانین نانوشته میگوید و در حقیقت نسبت به مظلومیت زنان در تمام شئونات جامعه اعتراض میکند«من به خاطر زن بودن از هیچ ناشر یا ادارهای کتک نخوردهام. در واقع بیشتر از قوانین نانوشته اذیت شدهام تا قوانین نوشته» (روانیپور،۶۱:۱۳۷۸). روانیپور چون فمینیستها معتقد است که زنان به دلیل زن بودنشان گرفتار تبعیض میشوند. جنسیت آنان باعث میشود تا جامعهای که مردان برآن حاکم هستند بر آنان حکومت کند. او تمام نابسامانی دنیای اطرافش را در این میبیند که «حکومت در دست مردهاست.» (روانیپور،۲۲:۱۳۸۳).
از ویژگیهای رمانهای روانیپور حضور قهرمانان زن در داستانهاست و این خود دلیلی بر فمینیست بودن اوست.«از ویژگی های رمان فیمنیستی حضور پررنگ شخصیتهای زن در داستان نسبت به مردان است و اینکه معمولاً شخصیت اول داستان هم زن است» (حسینی،۹۷:۱۳۸۴).
آزادی و برابری زنان از جمله مسائلی است که روانیپور برای به دست آوردن آن تلاش میکند. او با توصیف زندگی نکبتبار کنیزو و فسادی که گریبانگیر او شده است، به جامعه مرد سالار میتازد و ریشه فساد جامعه را در مردان میبیند. به اعتقاد او این مردان هستند که باعث فساد زنان میشود «ای زودتر از همشون خراب شد. نکن، بابا نکن، همی من و تو بودیم که خرابش کردیم. فاتحه،فاتحه، جر و بحث نکنین اونم برای یه سلیطه» (روانیپور،۱۳۶۹الف:۱۴). زنانی چون «کنیزو، گلپر، فانوس» و اکثر زنان جامعه داستانی منیرو قربانی جامعه فاسد و عقب مانده میشوند. گرچه فقر و معضلات جامعه، آنان را این چنین به سوی مرگ میراند اما حکومت مردسالار جامعه هم بیتاثیر نیست. روانیپور معتقد است تا زور در دست مردان است وضعیت زنان همین است. به همین دلیل او تمام تلاش خود را در جهت حقوق از دست رفته زنان میکند.
درد روانیپور درد قانونهای نانوشته است و او وظیفه خود را در این میبیند که صدای زنان را به گوش جهانیان برساند. این همه آن چیزی است که او برای آن تلاش میکند. روانیپور در اهل غرق در شکل آذر معلم جفره منادی آزادی و برابری و حقوق زنان میشود «آذر آنقدر گفت و گفت که دیگر کسی به او گوش نمیداد، به جز حمایل و شمایل که همیشه در اطاق او بودند، چراکه آذر تنها کسی بود که در جهان به آزادی اعتقاد داشت و اجازه میداد آهو هم مثل بچهها روی حصیر بنشیند و یا پوزهاش را در فنجان شیر فروکند» (روانیپور،۱۳۶۹ب:۳۸). آذر چون زایر در فکر پرفسور شدن نبود برای آذر آزادی و حقوق زنان و برابری بیشتر ارزش داشت. «زایر تا صبح نتوانست درست و حسابی معنای پرفسور را برای خیجو تعریف کند. آذر هم چندان در بند پرفسورها نبود، از آزادی و برابری زنان و مردان بیشتر چیز میفهمید تا از زندگی پرفسورها» (همان،۱۳۶۹ب:۳۲۸).
روانیپور «در روایتی دیگر» به یکی دیگر از موتیفهای مرد سالاری اشاره میکند و آن احساس پشیمانی و گناه پدر از به دنیا آمدن فرزند دختر است. پدری جاهل که با شنیدن جنسیت فرزند از شدت نگرانی سرش را به دیوار میکوبید و فریاد میکشد.
«پدر نوزاد که نگارنده بعدها در موردش به این نتیجه رسید که برای پشیمان شدن به دنیا آمده بود، در انتظار کشنده صبحگاهی، آه میکشیده، سرتکان میداده و گاهی هم با خودش میخندید، دایه که قلیان میکشد به نگارنده گفت: وقتی نوزاد به دنیا آمد و همه چیز معلوم شد، مرد سرش را محکم به دیوار کوبید و سه بار فریاد کشید» (روانیپور،۱۳۶۹ج:۷۰).
نشانه شومی فاجعه هم این است که «در آن صبح مرغی به جای خروسی تنبل که حوصله نداشته وظیفه صبحگاهیش را انجام دهد قوقولی قوقو خوانده» (همان،۱۳۶۹ج:۷۰). در این جامعه وظیفه زن، زاییدن پسر است و پدر آنقدر از وجود دختر بیزار میشود که مدام در حال شمردن پشیمانیهایش توصیف میشود. طفل از ترس حرفهای که پدر در طول نه ماه میگفته است از به دنیا آمدن خود میلی نداشته و دوست داشته به دنیا نیاید.
«نوزاد، در طول نه ماه و نه روز زندگی و شنیدن حرفهایی که اغلب در مورد او بوده میلی به آمدن نداشته و وقتی آمده و فریادهای پدر را شنیده نمیدانسته به کجا برود و میگویند در همان لحظات اولیه دوباره به جانب پاهای مادر رفته که مادر همانطور که چشمانش را با دست پوشانده بود با زانوی دردمندش او را عقب زده» (همان،۱۳۶۹ج:۷۱).
همانگونه که قبلا بیان شد، روانیپور در دورهای از زندگی به ازدواج و فرزند با دید منفی مینگرد و این یکی از اصولی است که بعضی از فمینیستها بر آن تاکید ویژه دارند مخصوصا مارکسیستگراها. «یکی از جریانهای عمده اندیشه در قرن نوزدهم نظریه مارکسیسم بود تاثیر چشمگیری به ویژه در ارتباط با فضای اقتصاد جامعه و به تبع آن، جایگاه نهاد خانواده و ازدواج قابل توجه است. تاثیر مارکسیسم در این زمینه، ایجاد نگرش منفی نسبت به نهاد خانواده و ازدواج به منزله عوامل تحکیم نظام سرمایهداری بوده است» (باقری،۲۶:۱۳۸۲)
نویسنده معتقد است آزادی در صورتی حاصل میشود که فقط در حد کلمه و شعار نباشد. هرچند که در افتادن با سنتها کار آسانی نیست اما امکان پذیر است. میتوان همچون درختی قانون شکن بود و همانگونه که درخت خانه افسانه در پاییز قانون زمین را شکسته و سبز میماند، زنها هم میتوانند قانونشکنی کنند و به جنگ با سنتهای دو هزار ساله بروند. «پس این درخت میتواند تحت شرایط عمل نکند، اصلاً عمل نکند… قانون زمین را شکستهای. دلش میخواست مثل این درخت قانون دنیا را بشکند… کار میکنم، کار میکنم، حتماً» (همان،۵۴:۱۳۸۳)
روانیپور معتقد است آزادی برای زنان دست نیافتنی است چون مرد سالاری ریشه در هزار سال دارد و به طور ضمنی اشاره به حکومت مادها و بر افتادن رسم مادر سالاری دارد «آزادی و این جور چیزها برای ما یه کلمه است، آزادی و احترام متقابل؟! زرشک! اینجا هیچ کس با هیچ کس نمیتونه دوست باشه، یا مریدی یا مرادی…. رسم دو هزار ساله….» (روانیپور،۹۵:۱۳۸۳).
شیوه او در جنگ با سنتها نوشتن و مطرح شدن و فعالیت بیرون از خانه است. روانیپور معتقد است تنها راهی که میتواند فریاد بزند و از حقوق زنان دفاع کند، اسیر روزمرگی نشدن است.
«خوب… اینها حرفه! تو به کارت اهمیت نمیدی! کاری که پیرزنها را هم وادار به تسلیم میکند، میدانی نسرین جان، تو اسیر شدهای؟ اسیر زندگی روزمره…. وقتی دانشجو بودی مثل همه میخواستی کسی باشی، شعار میدادی، آزادی، آزادی، …. اما میدانی نمیشود اعتقاد به آزادی و هرچیز دیگری را فقط ضبط کرد. آدم که ضبط صوت نیست بعدش… در هر زمانی با سنتهای ناجور در افتادن کار سادهای نبوده» (همان،۶۰:۱۳۸۳).
روانیپور سنتشکنی را تا آنجا ادامه میدهد که علناً به مبارزه مرد سالاری میرود و مریم را به صلیب میکشد و با این نقش ثابت میکند که خیلی وقت است زنان به صلیب ستم کشیده شدهاند «تصویری را که کشیده بود به او نشان داد، نگاه نقاش درخشید، تصویر را روبه دیگران گرفت: «مریم را به صلیب کشیده» تصویر دست به دست شد. نگاه ها میان او و تصویر گشت:هنوز نیامده سنتشکنی میکنی؟» (روانیپور،۲۴۸:۱۳۸۸).
روانیپور معتقد است این سنتها را مردها تحمیل کردهاند و با این سنت باید جنگید. «او چه کسی را باید میکشت؟ دکتر اباذر گفت سنت، این سنت مردانه حاکم بر این دیار، بعد تکیه داد به صندلی چرخانش….» (روانیپور،۹۵:۱۳۸۱). وی با وجود دیدگاه های فمینیستی زیادی که ارائه میدهد، در همه معیارها با فمینیستها موافق نیست و آنچه را که فمینیستهای رادیکال به عنوان آزادی جنسی قبول دارد با آن مخالفت میکند. از نظر او زنان باید از بند ظلم و ستم مردها رها شوند و به ازدواجهای ناسالم و نامناسب تن ندهند اما آزادی جنسی را برای زنان شرق نمیپسندد «زنی شرقی اگر ریشهاش نگندیده باشد دوست دارد به صدای پایی عادت کند. یادت میآید که چقدر از آزادی جنسی حرف میزدی؟ من فکر میکنم هر لحظه جایی بودن، هیچ کجا نبودن است. آزادی جنسی یعنی نکبت جنسی» (همان،۳۳:۱۳۸۱). به اعتقاد او برای زنانی که دوست ندارند اسیر خانه شوند ازدواج موقت یا آزاد میتواند جایگزین دوستیهای بیتعهد و آزادی جنسی گردد «رعنا من ازدواج کردهام، ازدواج آزاد و نمیگویم موقت، چون این کلمه شایسته حال زنانی مثل ما نیست. مثل من و تو که نمیتوانیم خودمان را به آشپزخانه زنجیر کنیم. میدانی ما باید در عین آزادی متعهد باشیم. گفتی: میفهمم، ازدواج هر اسمیداشته باشد به زن معنا میدهد» (همان،۳۴:۱۳۸۱). وی معتقد است که زن ایرانی با زن اروپایی فرق دارد او دوست دارد که منتظر صدای پایی باشد«میدانی ما شرقی هستیم پیراهنی که از غرب رسیده به تن ما نمیخورد. ما باید پیراهن خودمان را بپوشیم. زن شرقی اگر ریشهاش نگندیده باشد میخواهد که به صدای پای عادت کند» (روانیپور،۳۳:۱۳۸۱).
روانیپور خود اذعان دارد که در نوشتن زن و مرد نمیکند اما این طور نیست. یکی از ویژگیهای رمان زنان، حضور پررنگ زنان و طرح مسائل زنان در داستان است که داستانهای روانیپور از این ویژگی خالی نیست.
«طرح مسایل زنان در رمان، داستان را بیش از پیش به یک رمان فمینیستی نزدیک میکند، مسأله حق طلاق زنان، حق حضانت بچهها پس از طلاق، مسأله ازدواج مجدد زنان، کار بیرون از خانه زنان، خیانت مردان به زنان، اهمیت شغل مردان در مقابل شغل زنان، باور نداشتن زنان خود را، از بین رفتن عشق بین زن و مرد در دوران میانسالی، از جمله مسائل مطرح در رمان است» (حسینی،۹۸:۱۳۸۴).
زنان داستانهای روانیپور، زنانی مورد ستم قرار گرفته و از حق خود رانده شده هستند. گرچه این زنان زنانی عصیانگرند و بر ضد آنچه که علیه آنان اتفاق میافتد به پا میخیزند، اما در صحنه جامعه متحمل ضربههای سختی میشوند.
نگاه روانیپور به زنان دو گونه است. گونهای از زنان جهان داستانی او نماد زنان روزمره و بازدارنده هستند که در هر دو فضای داستانی او ـ فضایی روستایی و فضای شهری ـ به چشم میخورند. گروه دوم زنان عصیانگر و سخت کوشاند که تمام سدهای سر راه خود را برمیدارند و علیه آنچه که آنان را محدود میکند، دست به طغیانگری میزنند. این زنان ویژگیهای خانم روانیپور را در جهان داستانی او آشکار میکند. به گونهای که خواننده خانم روانیپور را در قهرمان تصور میکند. زنانی لجوج، یکدنده، لجباز، کلهشق، همچون خیجو، افسانه، فانوس، در کل زنان روشنفکر و نویسنده داستانهای او.«زنان در رمانها بیشتر از خود گفتهاند و در لابلای گفت و گوهای درونی و بیرونی حوادث داستان در جست و جوی هویت گمشده و ناشناخته خود بودهاند. شناخت خود همواره با تعریض از زن و زنانگی هم همراه بوده است. جنسیت در رمانهای زنان نقش مهمیدر شناخت روحی شخصیتها دارد» (همان،۹۶:۱۳۸۴)
ویژگی اکثر زنان داستانی او، تلاش برای استقلال و مبارزه با مرد سالاری در دورهای از زندگیشان است. در حقیقت ویژگی مشترک روانیپور با قهرمانانش در همین نکته است.
اذیت و آزارهای جسمی زنان از دیگر موضوعاتی است که روانیپور به آن اشاره کرده است. ازدواجهای نامتناسب که نتیجه آن طلاق است. روانیپور در این بخش به انتقاد از جامعه مرد سالاری پردازد «نویسنده در خلق شخصیتهای داستانی خود از منابع بسیاری مثل اجتماع، انسانهایی که با آنها زندگی میکند، خاطراتی که پشت سر گذاشته است و مخصوصاً از خصوصیات خلقی، عواطف، روحیات و عقاید خود کمک میگیرد» (باقری،۳۵:۱۳۸۷).
روانیپور در بعضی مواقع به رادیکالها نزدیک میشود اما با احتیاط کاری از آنان فاصله میگیرد «فمینیستهای رادیکال معتقدند اساس ستمی که بر زنان میرود در مسائل جنسی است و سلطه مردان بر زنان اساس این ستم است. توجه اصلی بر تمایز و اساسی بودن زن است. آزادی جنسی زنان و به تبع آن نفی ازدواج، همچون سنتی اجتماعی که زمینه ساز سلطه مردان بوده است، از نکات مورد توجه رادیکالهاست» (باقری،۴۰:۱۳۸۲).
در اهل غرق باکره بودن دختران را در شب ازدواج نشانی از پاکی و نجابت دختر عنوان میکند و آن زمان که دختران به حجله میروند با بهره گرفتن از نمادها وکهن الگوها به این مسأله با دید خوشبینانه اشاره میکند. زمین و دریا در اینجا اشاره به زن دارد.
«بوی غریب زمین در اتاق پیچیده بود. گویا بر آب آبی دریا میراند، آنگاه که نسیمی خوش از جانب شمال میوزد و موجهای ریز بازیگوش بر سطح دریا پدیدار میشوند و مرد ماهیگیر میخواهد که به ساحل برسد، سرخوش و شادمان پارو میزند. گاهی قوت دستانش را دو چندان میکند و زمانی آرام آرام میراند. زن دریای غریبی بود…مهجمال قایقش را پیش میبرد، به ساحل میرسید و میدانست که زمین از آن پس او را پذیرفته است» (روانیپور،۱۳۶۹ب:۱۱۷).
در کولی کنار آتش نگاه روانیپور به این موضوع نگاهی فمینیستی است. مرد را سرشار از غرور توصیف میکند و زن را به صورت کسی که گویی به او ظلم شده است و این مسأله بدون رضایت او صورت پذیرفته است. همان عقیده مشهور فمنیستها که اگر در مسائل جنسی زن رضایت نداشته باشد در واقع به او تجاوز شده است.
«ناگهان ماشین بوق زنان سر رسید، ماشین تزیین شده با روبانهای رنگارنگ و دختری با لباس سفید که مثل میگو توی خودش پیچیده بود؛ از آن پیاده شد، دو زن زیر بازویش را گرفته بودند و مردی جوان، مغرور و گردن کشیده به دنبالشان… پیرزن با دهان بیدندانش خندید: “عروسه” و انگار با خودش حرف بزنه ، سرش را تکان داد: هرشب عروس میآرن، هر شب،عروس، خمیده و پیچیده از در، تلوتلوخوران در دهان بیمارستان گم شد» (روانیپور،۸۴:۱۳۸۸).
اگر روانیپور در اهل غرق شب زفاف خیجو را به زیباترین شکل توصیف میکند در اینجا آن را نشانه مرد سالاری میبیند.
روانیپور در داستان «بازی» ، «دلفولاد» و«نازلی» تا حدودی شبیه رادیکالها عمل میکند اما در پایان داستان تغییر موضع میدهد. در نازلی از زبان «رعنا » به روابط آزاد میان مرد و زن سخن به میان میآورد اما به زودی تغییر جهت میدهد و زن نویسنده به معایب دوستی اشاره میکند و ازدواج آزاد را پیشنهاد میکند. در داستان بازی به رابطه آزاد میان مرد کارگردان و دختری که قرار است نقش آنتیگونه را بازی کند، اشاره میکند. نکته جالب در این داستان واکنش دختر نسبت به رفتار مرد است. هنگامی که او پیشنهاد میدهد به خانه مرد بروند و یکی دو نقش اجرا کنند، دختر قبول میکند بدون اینکه به عواقب آن فکر کند و وقتی به خانه وارد میشوند تنها مسأله جنسی پیش میآید. بعد مرد میخوابد و دختر در تنهایی از مورچهای میخواهد همدم او شود.
در دل فولاد، افسانه دلتنگیهای نسرین را عادت عنوان میکند و از او میخواهد سعی کند همسرش را فراموش کند و از او جدا شود. افسانه خود نیز دید مثبتی نسبت به ازدواج و بچهداری ندارد. اما در پایان داستان و با اسبابکشی به خانه سرهنگ عاشق سیاووش میشود. روانیپور در کولی کنار آتش همچنین به ظلم و ستم مردان در قالب قصه آتش اشاره میکند.
«قصهی آتش یک قصه قدیمیاست. مال آن زمان که دنیا تاریک بود و شیطان هنوز آسمان پر از ستارهاش را نساخته بود و هیچ کس روی زمین نبود زن و مردی، زن مردش را گم میکند، دلتنگ در جستجوی او کورمال کورمال میگردد، آه میکشد. آههای زن به آسمان میروند و نطفهی خورشید بسته میشود. حالا زن در روشنایی کمرنگ دنیا بهتر میتواند بگردد. میگردد. میگردد و سرانجام پیدایش میکند» (روانیپور،۱۲۷:۱۳۸۸).
این قصه را روانیپور ادامه میدهد تا به ظلم و ستم بر زنان اشاره کند. زنی که دنبال همدم و همراهی میگردد تا از تنهایی رها شود اما سهم او از این تلاش آتشی است که روزی در آن نابود میشود.
«مرد خیره به آب برکهای تا تصویر خودش را ببیند. زن کنارش مینشیند با او حرف میزند، روزگار گذشته را به خاطرش میآورد، اما انگار نه انگار، فقط هر از گاهی برمیگشته به چشمان زن نگاه میکرد. تا فقط تصویر خودش را ببیند. زن دیگر خسته میشود. دهانش را میبندد، حرف نمیزند. گریه نمیکند. آههایش توی خودش جمع میشود و یک روز از درون شعله میکشد.گُر میگیرد. این اولین آتش روی زمین است. اولین آتشی که اولین مرد دنیا میتواند خودش را با آن گرم کند.» (همان،۱۲۷:۱۳۸۸).
روانیپور در کولیکنارآتش، با تاثیرپذیری از آیین مسحیت، به شرح یکی دیگر از ایدههای مردسالاری و فمینیستی خود میپردازد. «مسحیت به نحوی متناقض در یک زمینه، برابری زن و مرد را اعلام میدارد. در وجود زن، جسم او را منفور میشمارد. اگر زن منکر جسم بودن خود شود آن وقت مانند مرد مخلوق خداست، او بر دست نجات دهنده بازخرید خواهد شد. البته نجات دهنده الهی که کار بازخرید انسانها را اعمال میکند، نر است» (دوبووار،۲۸۰:۱۳۸۰). روانیپور از کلمه «نجات دهنده» و «مراسم گیسوچینان» به مسأله حقوق زنان اشاره میکند.
«زیر قانونشان زدم. خیال کردند شیطان توی دلم نشسته ، شاید هم نشسته بود. چونکه مراسم گیسوچینان به کنار چشمه نرفتم، رضا ندادم گیسویم را بچینند….آن روز دخترانی را که موهایشان تا گودی زانو میرسید سرچشمه میبردند، گیسوان دختران را میچیدند تا از آن کمندی بسازند….برای نجات دهنده، آنکه در قلعه زندانی بود….گیسوی دختران نذر نجات دهنده بود. زبانم لال،به آنها گفتم، نجات دهندهای که نتواند خود را آزاد کند به چه درد میخورد» (روانیپور،۹۱:۱۳۸۸).
در واقع زنان این آبادی باید منکر وجود خود شوند. «مو» یکی از زیباییهای زنان است و با نادیده گرفتن آن میتوانند نجات پیدا کنند. لازم به ذکر است که در یکی از نقدهای که بر این کولیکنارآتش انجام شده کلمه«نجات دهنده» را منتقد «منجی» گرفته و آن را در جهت دین ستیزی نویسنده عنوان کرده است. «به راستی این نجات دهنده که بارها نام آن در داستان تکرار میشود و گیسوان دختران چیده میشود تا کمندی برای آزادی او باشد؛آیا واژه نجات دهنده، واژه منجی بشریت را در اذهان تداعی نمیکند و آیا سنت ستیزی، اشاره پنهانی به دین ستیزی را نیز نمیتواند در بر داشته باشد؟» (یزدانپناه،۴۸:۱۳۸۲) در پایان چنین نتیجه گیری میکند که این رمان،حقنه دین ستیزی نویسنده است که در گلو مانده بود و اینک به صورت نامنظم اما جهت دار به صورت یک فریاد در داستان نمایان گشته است. در حالی که چنین نیست و روانیپور این کلمه را از کتب مسیحی گرفته است و در جهت اندیشههای فمینیستی خود به کار برده است.
۳-۲-۲-اندیشه های ناتورالیستی:
ناتورالیسم روانیپور صرفاً علاقهای در جهت نشان دادن زشتیهای حاکم بر جامعه او و فقر و فساد دستگاههای حکومتی است. ترسیم تصاویر عینی از جنبههای مختلف زشتی زندگی آدمها، نتیجه بینش ناتورالیستی اوست. شرایط سخت زندگی زنان در جامعه و وضعیت غیرقابل تحمل زنان جامعه و طردشدگی آنان از خانواده او را وادار به بیان زشتیهای جامعه خود میکند. «زن سردش بود، دندانهایش بهم میخورد، دست و پایش میلرزید، کمک بهیار نگاهش کرد:تو چته اینطور میلرزی؟ منوبپیچ، بپیچ و بفرست سردخونه. اونجا سرده ننه، میچایی. نه، از اینجا گرمتره، حتما از اینجا گرمتره» (روانیپور،۱۳۶۹الف:۱۱۸). آنچه که روانیپور مینویسد، واقعیت جامعهای است که در آن فساد و فقر با هم به نابودی انسانها میانجامد.
«کمک بهیار کلاف خاکستریش را درآورد و با حرص به آن نگاه کرد. نعمت خدا، نعمت خدا، باورکن یه وقتایی بود که میخواستیم پایین تنه مو بسوزونم، میدونی بدبختیش این بود که به هر که میدادم، اونای دیگه صداشون درمیاومد، میدونی یا هیچکی یا همه، بعدش اون حرفهایی که خودت میدونی چطور دهن به دهن میگرده ، یه وقت میدیدی که نعمت خدا تو شهر دست به دست میشه، آخرشم معلوم بود، در گوشی آدرسمو میدادن، تو بیمارستان کار میکنه…» (همان،۱۳۶۹الف:۱۱۷).
روانیپور از طریق توصیف فضای داستان و نشان دادن زشتیهای، کاستیهای جامعه را بیان میکند. «کمک بهیار سینهاش را صاف کرد و زن رویش را برگرداند تا کُپه تفی را که خاکستری بود و بر ملافه چسبیده بود نبیند. راه دیگری نبود، باید منتظر میماند تا او رجهایش را ببافد» (همان،۱۳۶۹الف:۱۱۸). نه تنها به بیان این زشتیها میپردازد، بلکه وضعیت بیمارستان نیز بدتر از وضعیت کمک بهیار است.
«ساعت ده شب بود که کمک بهیار بلند شد بافتنیاش را مرتب کرد و روی زمین گذاشت. کش و قوسی به تنش داد، آستینش را بالا زد و دستکشها را از لای کاغذ درآورد و سوسکهایی را که در داخل پنجههای دستکش خانه کرده بودند، تکاند و شروع به کندن لباسهای زن کرد، به شورتش که رسید اخمش توی هم رفت، بیچاره بنده خدا عادت هم که میشدی؟» (همان،۱۳۶۹الف:۱۲۰).
روانیپور برای تصویر بدبختیهای زنان دست به این گونه بیان میزند تا وضعیت اسفبار زنان جامعهاش را بیان کند.
ازدواجهای نامتناسب به دلیل در امان ماندن از حرف مردم و نگاه هوسناک جامعه مردسالار به زن از دیگر مسائلی است که به بیان آن میپردازد.
«حرف مردم ننه جون ، جوون بودم، خوشگل بودم و بیوه، بیوه هم که یعنی میوه، هرکه میرسید میخواست یه قاچ برداره. تو چه چکار به این حرفها داشتی؟ ای ننه جون نفست از جای گرمی بلند میشه، اگه جای من بودی که صبح تا غروب، تو کوچه و خیابون، تو محل کار، حرف پیغمبر خدا رو بهانه میکنند و هی بگن که نعمت خدا را حروم نکن، ازت بخوان که برای یکساعت هم که شده نعمت خدا رو کرایه بدی، اگر جای من بودی زن یه مرده میشدی، نه یه کور و علیل » (همان،۱۳۶۹الف:۱۱۷).
روانیپور نگاه مردان فاسد و مسائل جنسی جامعهاش را در قالب نگرش ناتورالیستی به عریانترین شکل بیان میکند«و جیران نه چندان خراب و مست مثل امشب، سرش را نرم جلو آورده بود و توی گوش مرد گفته بود: لیز…. و مرد پاییده بود که هیچکس نبیند، دستانش را دراز کرده بود و او از حلقه بازوانش بیرون سریده بود و نرمی رانش بین دو انگشت مرد مانده بود و او گفته بود: آخ…….» (روانیپور،۱۳۶۹ج:۴۶-۴۵).
“اسکات،موری و میککلی"(۱۹۹۷) اعتیاد به کار را سه الگوی رفتاری پایدار تعریف کرده اند
سپری نمودن آگاهانه زمان در جهت فعالیت های کاری
فکر کردن در مورد کار در زمان عدم حضور در محل کار
کارکردن در راستای الزامات سازمانی و اقتصادی(Mudrack& Naughton, 2001, 94)
“بولنز و پولمانز"(۲۰۰۴), این دانشمندان بیان کردند که اعتیاد به کار دارای ۳ بعد اصلی می باشد:
فرا تعهد به کار
وابسته شدن افراطی به کار
لذت از کار
“ان جی سورنسن” و همکارانش (۲۰۰۷), آنان تعریف برجسته ای از اعتیاد به کار را که تلاش، شناخت و رفتار را منعکس می ساخت ، بیان کردند. آنان معتادین به کار را کسانی تعریف کردند که از عمل کارکردن لذت برده و با کار پیوند روحی ایجاد نموده و ساعت های طولانی و زمان شخصی خود را به کار اختصاص می دهند.
دو زیربعد وجود دارد که از ابعاد اثرگذار در تعریف اعتیاد به کار می باشند. لذت بردن در هنگام کار کردن، و سرگردان و عصبانی بودن در هنگام کار نکردن. بعد شناختی اعتیاد به کار ، ایجاد پیوند روحی با کار بوده که منعکس کننده شیفتگی عمیقی است که معتادین به کار نمی توانند با آن مقابله کرده و تحت کنترل در آورند. سر انجام دو جزء زیر مجموعه بعد رفتاری عبارتند از , ساعت های کاری زیاد و ترکیب نمودن کار و زندگی شخصی. تعریف ان جی و همکارش دو مزیت مهم را نسبت به سایر تعریف های که توسط نویسندگان دیگر ارائه گردیده داشته که این مزیت ها می تواند منجر شود که این تعریف از اعتیاد به کار به طور وسیعی مورد اقبال قرار گیرد. اولاً این تعرف تصویری از محوری ترین عناصر که در تحقیقات گذشته به منظور توصیف کردن اعتیاد به کار مورد استفاده قرار گرفته است، ارائه می دهد. دوماً این تعریف پایه ای برای تحقیقاتی است که اعتیاد به کار را شامل ۳ بعد تلاش، شناخت و رفتار می دانند(Wen Liang& Ming Cho, 2009, 647)
دیدگاه ها در مورد اعتیاد به کار
امروزه علیرغم استفاده عمومی از عبارت اعتیاد به کار ، هنوز هم آگاهی کمی در خصوص معنی آن وجود دارد. شاید تعجب برانگیز نباشد که عقیده ها ،مشاهده ها و نتیجه ها در خصوص اعتیاد به کار متفاوت و گاهی اوقات متضاد هستند. برخی از نویسندگان آن را یک عبارت مثبت تلقی می کنند. دسته دیگر از دانشمندان آن را با موارد دیگر اعتیاد برابر می دانند .هم چنین یک رویکرد چند بعدی نیز وجود دارد (Burke& Etal., 2008, 353)
در زیر دیدگاه های مختلف در خصوص اعتیاد به کار تشریح گردیده اند.
دیدگاه اول
برخی از دانشمندان اعتیاد به کار را از منظر سازمانی مثبت تلقی نموده اند. این دسته از دانشمندان بیان می کنند که اگر معتادان به کار به عنوان کارکنانی احساساتی و شیفته به کار شناخته شوند، آن گاه رهبران سازمان ها خواهان آن خواهند بود تا این قبیل کارکنان را به استخدام خود در آورده، توسعه دهند و حفظ نمایند (Wen Liang& Ming Cho, 2009, 646)"مکلووایتز” (۱۹۸۰) یک مصاحبه کیفی طراحی و بیش از ۱۰۰ نفر از معتادین به کار را مورد بررسی قرار داد و فهمید که آنان از زندگی شان راضی هستند. او ترجیح می داد تا به اعتیاد به کار به عنوان یک دیدگاه و یا یک نوع نگرش به کار کردن بنگرد در مقابل مقدار زمانی که در حال کار کردن سپری می شود. او استدلال می کرد که معتادین به کار ، به کار خود در حالی که در حال کار کردن نیستند هم فکر می کنند. (Burke& Etal., 2008, 354)
دیدگاه دوم
دیدگاه دوم در مورد اعتیاد به کار منفی است. این دیدگاه بیان می کند که معتادان به کار افراطی، افرادی راحت و آسوده نبوده و برخود تمرکز دارند. از این رو ممکن است عملکرد ضعیفی داشته و با همکاران خود تعارض ایجاد نمایند. این دیدگاه پیشنهاد می کند که کارفرماها باید از استخدام معتادان به کار اجتناب کرده و محیط های کاری را طوری طراحی کنند که از اعتیاد به کار جلوگیری گردد. بنابراین کارفرماها باید فرهنگ سازمانی را توسعه دهند که تعادل میان زندگی کاری و زندگی در کنار خانواده را تشویق می کند و پاداش می دهد(Wen Liang& Ming Cho, 2009, 646) چرینگتون (۱۹۸۰) اعتیاد به کار را به عنوان یک تعهد غیر منطقی به کار زیاد می نگریست. این نویسندگان، اعتیاد به کار را با سایر موارد اعتیاد برابر دانسته و بر روی جنبه های زیان آور آن تمرکز کرده اند(Snir& Harpaz, 2006, 375)
اعتیاد به کار می تواند در روابط بین فردی اختلال ایجاد نموده و و موجب نارضایتی در روابط زناشوئی گردد. کارول و همکارانش (۲۰۰۲) فهمیدند که زنانی که با افراد معتاد به کار ازدواج نموده اند ، احساس بیگانگی از زندگی زناشوئی بیشتری را گزارش نموده اند و احساس مثبت کمتری نسبت به همسرانشان دارا می باشند. به طور مشابه پورتر(۲۰۰۱) فهمید که همسران افراد معتاد به کار احساس می کنند مورد بی توجهی قرار گرفته اند و کسی آنان را دوست ندارد و هم به صورت فیزیکی و هم به صورت عاطفی ترک شده اند.
“گارسون”[۳۴] (۲۰۰۵) بیان می کند، که اعتیاد به کار می تواند غیر بهره ور باشد، به دلیل اینکه از کیفیت عملکرد و مقدار بهره وری می کاهد. نتیجه تحقیقات به طور مداوم نشان می دهد که معتادین به کار به سختی وظائف خود را تفویض می نمایند و با توجه به دارا بودن میزان بالائی از حس توفیق طلبی ، انتظارهای غیر واقعی از دیگران دارا می باشند. علاوه بر آن اعتیاد به کار با سلامتی روانی و فیزیکی افراد مغایرت داشته و خستگی را افزایش داده و باعث فرسودگی می گردد .
معتادین به کار علی الخصوص مدیران گرایش های رفتاری خاصی را از خود نشان می دهند که می تواند بر روی سایر اعضای سازمان تاثیر گذار باشد برای مثال آنان همیشه در حال کنترل کردن عملکرد کارکنان خود هستند. تعدادی دیگر از ابعاد اعتیاد به کار به کج رفتاری های سازمانی مربوط می شود."گالپرین و بورکی” فهمیدند که کارکنانی که دارای ساعت های کاری بالائی هستند بیشتر در رفتارهای انحرافی مخرب علیه همکارانشان درگیر هستند، همکاران نیز ممکن است از معتادین به کار به دلیل تعاملات بعضاً متعارض از آنان دوری جویند. تعامل با معتادین به کار به خصوص در مدیران می تواند اثر تناوبی ایجاد کند و چنین گرایش هایی را در درون سازمان گسترش دهد.(Aziz& Cunningham, 2008, 554)
این دسته از دانشمندان اعتیاد به کار را مانند سایر موارد اعتیاد برابر پنداشته و معتادان به کار را افرادی ناراحت، دارای عقده های روانی و ظاهری غم انگیز و ناراحت ترسیم نموده اند که وظائف و نقش های شغلی خود را به درستی انجام نمی دهند و مشکلاتی را برای همکارانشان به وجود می آورند (Burke& Etal, 2008, 354)
معمولاً معتادان به کار ، کار خود را بیش از حد نیاز پیچیده می کنند ، آنان مشکلاتی را برای همکارانشان به وجود می آورند و تفویض کارها را رد می کنند. معتادین به کار با خصوصیت هایی نظیر فرمانبرداری،خشک بودن،و نیاز به موفقیت بالا ، عدم انعطاف پذیری و کمال گرائی ( توفیق طلبی) شناخته می شوند, ۲۰۰۹, ۱۵۸) (Schaufeli& Etal
دیدگاه سوم
رویکرد سوم به اعتیاد به کار ، دیدگاهی نوع شناسانه می باشد. این دسته از دانشمندان وجود انواع دیگری از الگو های رفتاری معتاد گونه را بیان نموده اند که به طور بالقوه ارتباط متفاوتی با عملکرد کاری ، نتیجه زندگی و کار دارند. این دانشمندان سعی نموده اند که ابعاد اعتیاد به کار را مطرح نمایند بدون توجه به اینکه آیا این پدیده مثبت است یا منفی. هر کدام از این الگوها به طور بالقوه دارای پیشینه متفاوت می باشند. به عنوان مثال “اسپنس و رابینز” (۱۹۹۲) اعتیاد به کار را در قالب عبارتی با سه خصوصیت تعریف نمودند, عجین شدن با کار ، تمایل به کار و لذت از کار (Snir& Harpaz, 2006, 375)دیدگاه آنان این بود که این سه خصوصیت از لحاظ همبستگی، به طور پایداری از یکدیگر مستقل هستند، این مطلب بدین معنی می باشد شخصی که به میزان بالائی با کار خود عجین می باشد لزومی ندارد که تمایل درونی به کار داشته باشد (Spence& Robbins, 1992, 162) معتادین به کار در عجین شدن با کار و تمایل به کار دارای امتیاز بالایی بوده لیکن امتیاز آنان در لذت از کار پائین می باشد(Snir& Harpaz, 2006, 375). افرادی که به میزان بالائی با کارشان عجین هستند دل و جان خود را به طور کامل به کارهای مولد اختصاص داده و ترجیح می دهند استفاده مناسبی از زمان داشته باشند. این رفتار اغلب در فعالیت های دانشگاهی توسط دانشجویان و در فعالیت های شغلی توسط کسانی که با کارکنان سر و کار دارند، بیان شده است. اما حتی در این گروه ها ، ممکن است عجین شدن با کار همراه با و در حین فعالیت های دیگری نیز مطرح گردد (نظیر شیفتگی ها، ورزش ها، فعالیت های خانوادگی و کارهای داوطلبانه) (Spence& Robbins, 1992, 162)مشتاقین به کار در عجین شدن باکار و لذت از کار امتیاز بالائی را کسب نموده اما در کشش (تمایل) به کار دارای امتیاز پائینی هستند. معتادین مشتاق به کار در هر سه بعد دارای امتیاز بالائی می باشند. این نویسندگان فهمیدند که معتادین به کار در مقابل مشتاقین به کار در شاخص های کمال گرائی، عدم تفویض مسئولیت و اضطراب شغلی دارای امتیاز بالاتری می باشند. آنان هم چنین در شاخص ابراز شکایت از وضعیت سلامتی نیز امتیاز بالاتری را دارا می باشند(Snir& Harpaz, 2006, 375).
علی رغم تضاد آشکار این دو مفهوم ، “اسپنس و رابینز” (۱۹۹۲) وجود زیر گروه بزرگی ( ۱۹٫۲% افراد در یک نمونه ) را گزارش کردند، که در هر ۳ بعد دارای نمره بالای بودندو آنان را معتادین به کار مشتاق نامیدند. (Snir & Etal, 2006, 370)
“اسپنس و رابینز” (۱۹۹۲) شش نوع فرعی معتادان به کار را تعیین کرده است.خوگرفته به کار، معتاد به کار علاقه مند، مشتاقان به کار، کارگران سرخورده، کارگران آرام، کارگران بیاهمیت به کار.
در سال ۲۰۰۴ دو محقق بنامهای “بولنز و پولمانز"، سنخ شناسی اسپنس و رابینز را غنیتر کرده که علاوه بر شش نوع فرعی، بیمیلی به کار بیشتر نیز به عنوان یک نوع فرعی دیگر و متخصصان بیگانه از خود را نیز می توان به عنوان یک نوع فرعی دیگر مورد لحاظ قرار داد.
یک ضعف آشکار مقیاس اسپنس و رابینز این است که آنها نگرش ها و احساسات را در مقابل گرایش های رفتاری بیشتر ارزیابی نموده اند. هم چنین این مقیاس ممکن است از لحاظ مفهومی از سایر مقیاس هایی که در ادبیات سازمانی به خوبی شناخته شده اند نظیر رضایت،عجین شدن و یا تعهد غیر قابل تمایز باشد(Mudrack& Naughton, 2001, 94)
“اسکات” و همکارانش (۱۹۹۷)۳ نوع الگوی اعتیاد به کار را مشخص نموده اند, وابستگی افراطی (وسواسی) ، کمال گرا و توفیق طلب. آنها بیان کردند که اعتیاد به کار وابسته – افراطی رابطه مثبتی با سطوح تنش، استرس و مشکلات روانی و جسمانی و رابطه منفی ای با عملکرد شغلی ، رضایت شغلی،و رضایت از زندگی خواهد داشت. اعتیاد به کار کمال گرا ، رابطه مثبتی با سطح استرس ، مشکلات جسمانی و روانی ، ارتباط بین فردی خصمانه ، رضایت شغلی پائین، عملکرد پائین و ترک خدمت داوطلبانه و غیبت خواهد داشت. سر انجام اعتیاد به کار موفقیت طلب، رابطه مثبتی با سلامتی روانی و جسمانی ، رضایت شغلی و رضایت از زندگی ، عملکرد شغلی بالا و ترک خدمت پائین و رفتارهای فرا اجتماعی خواهد داشت(Burke& Etal, 2004, 460)
آنان ۳ ویژگی عمومی اعتیاد به کار را که دارای تعریف های متفاوتی هستند را مشخص نمودند. اول معتادین به کاری که زمان زیادی را برای انجام فعالیت های کاری،در مواقعی که تشخیص می دهند کاری را باید انجام دهند، سپری می کنند. آنان به سختی کار می کنند. دسته دوم معتادین به کاری هستند که از عدم عجین شدن با کار اکراه داشته و به طور مدوام و پی در پی حتی در مواقعی که مشغول به کار هم نیستند، درباره آن فکر می کنند. این مطلب بیان می کند که معتادین به کار ، با کارشان یک پیوند روحی برقرار نموده اند. سومین ویژگی، معتادین به کاری هستند که فراتر از انتظاراتی که از آنان می رود به منظور برآورده نمودن الزامات اقتصادی و سازمانی کار می کنند(Shimazu& Schaufeli, 2009, 496)
تعدادی از دانشمندان ، تعریف ها و مقیاس های خود از اعتیاد به کار را بروی نگرش ها پایه گذاری نموده اند. برخی دیگر به میزان زمانی که در کار صرف می شود و گرایش های رفتاری تاکید دارند.
“اسنیر و هارپز” اعتیاد به کار را که به وسیله میزان زمانی که برای کار صرف می شود در حالی که نیازهای مالی تحت کنترل هستند ، اندازه گیری می شد، را در میان نمونه ای از نیروی کار در کشورهای بلژیک(۴۵۰ نفر) ، اسرائیل (۹۷۳نفر) ، ژاپن (۳۲۲۶ نفر) ، هلند ( ۹۹۶نفر) ، ایالات متحده امریکا(۱۰۰۰نفر) مورد بررسی قرار دادند. مطالعه آنان چهار ویژگی داشت,
به کار گرفتن تعریف بدون جهت گیری خاص از اعتیاد به کار
ترکیب دو مورد تحقیق ظاهرا مجزا ، اعتیاد به کار و ساعت های کاری
بیان این مطلب که به وجود آوردن مفهومی از اعتیاد به کار به عنوان یک نگرش ، دست کم گرفتن اهمیت نقش های جنسیتی در شکل دادن الگو های و رفتارهای کاری می باشد.
یافتن شباهت ها و تفاوت ها در میان ملت ها در رابطه پدیده اعتیاد به کار
“داگلاس و موریس” با تکیه بر مدل حداکثر استفاده اقتصاد دانان ، بیان کردند که کسانی که مدت زمان زیادی را کار می کنند جزء معتادین به کار هستند ولی دیگران جزء این دسته نمی باشند. تنها آندسته از افرادی که به شدت و به طور مستقیم توسط کار برانگیخته می شوند ، معتاد به کار نامیده می شوند.در حالی که مشتاقین به کار را می توان به سه نوع مجزا تقسیم نمود,
کسانی که اهداف مادی را جستجو می کنند.
کارگران سخت کوش با وقت فراغت کم.
معتادین به پرداخت های اضافی که به وسیله پرداخت های اضافی برانگیخته می شوند.
آنها ادعا می کنند که داشتن گرایش های کمال طلبی ویا موفقیت طلبی با طبقه بندی افراد به عنوان معتاد به کار یا مشتاق به کار رابطه ای ندارد. بنابراین عادت های کاری هم معتادین وهم مشتاقین به کار ممکن است توسط کارکنان دنباله رو آنان کسالت آور یا سودمند درک شود (Snir& Etal., 2006, 370)
“ناقتون[۳۵]“(۱۹۷۸) نوع شناسی ای از اعتیاد به کار بر مبنای ابعاد تعهد شغلی و گرایش های وسواسی – افراطی ارائه داده است,
معتادین به کار عجین با کار, فرض شده این دسته افراد که دارای تعهد کاری بالا و وسواس – افراط پائین می باشند ، وظائفی که از آنان خواسته می شود را به خوبی اجرا کرده وبه میزان بالائی رضایت شغلی داشته و گرایش کمی به فعالیت های غیر کاری دارند.
معتادین به کار وسواسی, فرض شده این قبیل افراد که هم تعهد کاری و هم وسواس – افراط بالائی دارند ذاتاً اجراکننده های ضعیفی باشند(مشکلات این کارکنان ناشی از عادت های کاری زائد و عجولانه آنان می باشد (Harpaz & Snir, 2003, 4)
عوامل به وجود آورنده اعتیاد به کار
تعدادی از عوامل به وجود آورنده اعتیاد به کار در گذشته مورد آزمون قرار گرفته است، نظیر خصوصیت های جمعیت شناختی فردی، عقیده ها و اضطراب ها، ویژگی های شخصیتی، و نگرش ها."ان جی” و همکارش بیان کردند که اعتیاد به کار از ۳ منبع نشات می گیرد, ویژگی های گرایشی ( نظیر عزت نفس، ارزش های موفقیت طلبی ، شخصیت نوعA ، شخصیت وسواسی- افراطی و نیاز برای موفقیت) تجارب فرهنگی و اجتماعی(نظیر زندگی خانوادگی پراضطراب ، یادگیری نیابتی و رقابت با همتایان) و مشوق های رفتاری(نظیر تنبیه و تشویق در سازمان)، این عوامل مجموعاً بر اینکه یک شخص معتاد به کار شود یا نه ، تاثیر می گذارد.
تعدادی از محققان بیان می کنند ، که عوامل سازمانی نقش مهمی را در در توسعه و استمرار اعتیاد به کار ایفاء می کنند. فاکتورهای سازمانی شامل ویژگی های موقعیت. ارزش هایی که عدم تعادل میان زندگی و کار را حمایت می کنند .
فرهنگ های سازمانی معینی وجود دارند که ساعت های طولانی کار کردن و ((فداکاری)) را برای موفقیت و پیشرفت در شغل الزامی می دانند. بر طبق گفته “بورکی ، بورگس و ابرکلاید"(۲۰۰۳) هم خصوصیت های فردی و عوامل سازمانی منابع اعتیاد به کار می باشند. بر پایه ۳ دیدگاه موجود در ادبیات درخصوص اعتیاد به کار ،"ان جی” و همکارش (۲۰۰۷) بیان نمودند، افراد به این دلیل معتاد به کار می شوند که آنها دارای ویژگی های شخصیتی و تجارب فرهنگی و اجتماعی خاصی بوده که تسهیل کننده اعتیاد به کار می باشند و یا رفتارهای معتادگونه آنان به طور مداوم مورد تشویق قرارمی گیرد. جدول شماره ۱ مطالعه های کلیدی که عوامل به وجود آورنده اعتیاد به کار را بیان و مورد آزمون قرار داده اند ، را نشان می دهد. (Wen Liang& Ming Cho, 2009, 648/649)
زیاد
هیچ
اندازه گیری مهارت های ورزشی
مهارت های ورزشی با مقیاس های مختلفی اندازه گیری می شوند. در ورزش هایی مانند دوهای سرعت و استقامت برای اندازه گیری از مقیاس زمان استفاده می شود. از طرفی، در برخی دیگر از رشته های ورزشی دقت و کیفیت اجرای مهارت به عنوان ملاک اندازه گیری محسوب می شود. در اندازه گیری مهارت های ورزشی می توان از آزمون های استاندارد و آزمون هایی که خود مربی یا معلم می سازد، استفاده کرد. آزمون های استاندارد توسط مراکز تخصصی ساخته شده و مسلماً در اندازه گیری مهارت های مورد نظر از روایی و پایایی بالایی برخوردار خواهند بود (مانند آزمون پرتاب آزاد بسکتبال، دریبل فوتبال، سرویس بدمینتون و … که توسط موسسه ایفرد ساخته شده است). از طرفی آزمون های معلم ساخته، آزمون هایی هستند که مربی یا معلم با توجه به امکانات و تجهیزات و شرایط موجود، یک روش آزمون را برای ارزیابی یک مهارت طراحی و مورد استفاده قرار می دهد. مسلماً روایی و پایایی این آزمون در حد و اندازه آزمون های استاندارد نبوده و اغلب فقط برای آن کلاس و آن گروهی که مربی با آنها کار کرده است، کاربرد دارد. البته این موضوع بدین معنی نیست که آزمون معلم ساخته ارزش و اهمیتی نداشته و اندازه گیری بر اساس آن اشتباه است.
۲-۲-۲- شاخص های مالی:
جهت بررسی این شاخص ها ما باید از دو منظر باشگاه و بازیکنان به مساله نگاه کنیم تا بتوان شاخص های مالی مناسب را احصا نمود .
۲-۲-۲-۱- شاخص های مالی از منظر باشگاه :
در چند سال اخیر در کشور ما باشگاه های ورزشی دولتی که بیش از ۷۰ درصد فعالیت های آن ها را فوتبال تشکیل می دهد به دلیل حکم قانونی در تبصره «۷» بودجه سال ۱۳۸۲ مبنی بر اجازه هزینه یک درصد اعتبارات دستگاه ها و شرکت ها در جهت ورزش، رونق فراوانی یافته اند که به تبع آن بسیاری از شرکت های دولتی از قبیل: سایپا، ایران خودرو، فولاد مبارکه، فولاد خوزستان، ذوب آهن اصفهان، برق شیراز و … باشگاه هایی را از محل یک درصد درآمد مذکور که مبلغ آن با توجه به حجم تولیدات و مبادلات اقتصادی بالا و قابل توجه است بنا نهاده اند. این نوع باشگاه ها همانند باشگاه های خارجی که رونق بخش ورزشی کشورها هستند ایجاد شده اند و اختلاف آن با نظام باشگاه داری خارجی در ایجاد آن ها از طریق بخش خصوصی و باشگاه داری ایران از طریق دولت است.
درآمد باشگاه ها :
باشگاه های ورزشی به درآمد زیادی نیاز دارند تا بتوانند هزینه های ضروری و اجتناب ناپذیر این صنعت را تأمین کنند.
بسیاری از درآمدهای کلی و عمده باشگاه ها از طرق ذیل حاصل می شود :
اسپانسرهای مالی، حق پخش تلویزیونی، فروش بازیکن ( ترانسفر)، تبلیغات، فروش و یا اجاره وسایل و تجهیزات ورزشی باشگاه و فروش بلیط ورودی برای تماشای بازی ها ، درآمد حاصل از مدارس فوتبال .
همچنین در ایران منابع درآمدی دیگری هم وجود دارند که عبارتند از :
دریافتی از محل یک درصد از شرکت های اصلی که باشگاه تبعه آنهاست مثل کمک شرکت مس کرمان به باشگاه مس کرمان ، دریافتی از محل بازگشت ۳۰٪ فدراسیون ، که مبین کمک فدراسیون به باشگاه های کشورمان است و کمک های مردمی .
هزینه های باشگاه ها :
بسیاری از هزینه های کلی و عمده باشگاه ها به طرق ذیل ایجاد می شود :
حقوق و پاداش بازیکنان، هزینه های خرید و فروش و انتقال بازیکنان به باشگاه، مدیریت نیروی انسانی، ایجاد و نگهداری فضاهای ورزشی، هزینه مسافرت، مالیات، بیمه، هزینه های اداری و خدمات و هزینه های تیم های پایه .
در کشور ما هزینه های باشگاهها از درآمدهای آنها بیشتر است و باشگاه های لیگ برتر فوتبال ایران اکثراً زیان ده هستند . برای بدست آوردن بهترین شاخص مالی از منظر باشگاه باید هزینه ای را که باشگاه با توجه به درآمد های خود می تواند جهت خرید بازیکن بپردازد ، در محاسبات لحاظ شود .
۲-۲-۲-۲- شاخص های مالی از منظر بازیکن :
مهم ترین شاخص موجود در این مورد قیمت پیشنهادی بازیکن در بازار نقل و انتقالات است که لازم است برای این کار ابتدا به وضعیت بازار نقل و انتقالات بازیکنان فوتبال و بررسی کارآیی آن بپردازیم .
بازارهای نقل و انتقالات کارا:
در حالت کلی در هر بازاری اگر اطلاعات مجانی باشد ، بدیهی است سرمایه گذاران می خواهند از آن برخوردار شوند . برای مثال در شرایط آرمانی سرمایه گذاران می خواهند بدانند چه رویدادی رخ خواهد داد ، زیرا این رویداد می تواند بر جریان های نقدی آینده و سود های آنان اثر بگذارد . (اسکات ۱۳۸۶)
متاسفانه اگر شرایط آرمانی نباشد اطلاعات مجانی نخواهد بود . باشگاه ها ناگزیرند بر مبنای اعمال نظر شخصی و محاسبات خود برای خرید اقدام نمایند .گذشته از این ، با دریافت اطلاعات جدید ، آنها می توانند در برآورد خود تجدید نظر کنند. از این رو ، از دیدگاه مقدار اطلاعات مورد نیاز ، هر باشگاه باید هزینه ها و منافع مربوطه را با هم مقایسه کند .دست کم ، تعداد زیادی از باشگاه ها مقدار زیادی زمان و پول صرف می کنند تا با بهره گرفتن از منابع اطلاعاتی خود تصمیمات مربوط به سرمایه گذاری ها در خرید بازیکنان را اتخاذ کنند .
این باشگاه ها را سرمایه گذاران آگاه می نامند .بدیهی است که سرمایه گذاران آگاه پس از دریافت اطلاعات جدید می خواهند به سرعت حرکت کنند . اگر بدین گونه عمل نکنند ، سایر سرمایه گذاران زودتر به این مقصد خواهند رسید و بازار نقل و انتقالات ارزش خود را تعدیل خواهد کرد تا مزایای حاصل از اطلاعات جدید کاهش یابد و یا به کلی از بین برود .هنگامی که تعداد زیادی باشگاه بدین گونه عمل کنند ، بازار نقل و انتقالات ، بازار کارا می شود . در حالت کلی تعریف بازار نقل و انتقالات کارا به قرار زیر است :یک بازار نقل و انتقالات کارا مکانی است که قیمت بازیکنان مورد معامله در این بازار ، در هر زمان می تواند همه اطلاعاتی که در مورد این بازیکنان به آگاهی همگان رسیده است را به صورتی درست منعکس نماید .
قیمت های بازیکنان در بازار نقل و انتقالات
در این قسمت درباره این موضوع بحث می شود که قیمت های بازیکنان در بازار نقل و انتقالات آیا می توانند همه اطلاعات در مورد بازیکنان را به درستی منعکس نمایند ؟پاسخ به این سؤال به بررسی بیشتر نیاز دارد .
همانگونه که می دانیم باشگاه هایی که تصمیم دارند جهت انتخاب بازیکنان اقدام کنند متقاضی اطلاعاتی در مورد بازیکنان هستند و هیچ تضمینی وجود ندارد که همه باشگاه ها در برابر اطلاعات در مورد بازیکنان واکنش های همانندی نشان دهند .برای مثال ، امکان دارد آنها دارای باور ها یا اعتقادات پیشین باشند و شاید برای تجزیه و تحلیل برخی اطلاعات مانند میزان آمادگی جسمانی بازیکنان برخی باشگاه ها و اعضای کادر فنی آنها دارای توانایی های بالاتری باشند .به عبارت دیگر هیچ عاملی نمی تواند تضمین نماید که عادت های رفتاری و سایر عادت های اعضای کادر فنی باشگاه ها همانند باشد و همه آنها انتخاب های مشابهی داشته باشند .
در نتیجه ، احتمال زیادی دارد که باشگاه های مختلف در برابر یک دسته اطلاعات در مورد بازیکنان واکنش های متفاوتی از خود نشان دهند ، حتی با وجود اینکه همه آنها به روشی بخردانه عمل می کنند .واقعیت این است که باشگاه ها در بازار نقل و انتقالات با یکدیگر رابطه متقابل برقرار می کنند و برای خرید بازیکنان مختلف تصمیماتی را اتخاذ می نمایند .از آنجا که قیمت بازار یک بازیکن ناشی از تقاضا و عرضه باشگاه ها برای آن بازیکن می باشد ، آیا هنگامی که باشگاه ها برای عرضه و تقاضا تصمیمات متفاوتی اتخاذ می نمایند ، قیمت بازیکن در بازار نقل و انتقالات چگونه می تواند همه اطلاعات موجود را ، به درستی،منعکس نماید ؟
اصولاً نکته مهم آن است که ، به طور متوسط برآورد باشگاه ها در مورد ارزش بازیکنان باید عاری از هر نوع تعصب باشد . یعنی ، بازار نقل و انتقالات ، به صورت سیستماتیک جنبه های ارزش گذاری بر یک مجموعه از اطلاعات را به نادرست تفسیر نمی کند ، بلکه برای بازیکنان تعیین ارزش می نماید که به طور متوسط درست یا بدون اعمال نظر شخصی است . این بدان معنی نیست که هر باشگاه ، الزاماً دارای دیدگاه درست باشد ، ولی آن بدان معنی است که به طور متوسط ، بازار نقل و انتقالات بازیکنان فوتبال از همه اطلاعات موجود و در دسترس استفاده می کند .هنگامی که تعداد کافی باشگاه بتوانند ، به طور کامل از اطلاعات موجود در بازار نقل و انتقالات بهره برداری نمایند ، همین امر کافی است که کارایی افزایش یابد و در یک بازار کارا ، قیمت های می توانند همه اطلاعات موجود را به درستی منعکس نمایند و تغییر قیمت ها در چنین بازاری ، در طول زمان تصادفی و غیر قابل پیش بینی است .همچنین در چنین بازاری با توجه به اطلاعات موجود در بازار ( در اختیار همگان ) قیمت های بازیکنان بدون اعمال نظر شخصی تعیین می شوند و آنها در برابر اطلاعات جدید یا تجدید نظر در اطلاعات به سرعت واکنش نشان می دهند.
آیا بازار نقل و انتقالات بازیکنان فوتبال در ایران کاراست ؟
پاسخ بدبن سؤال کاملا منفی است .برخی از ویژگی هایی که در یک بازار کارا باید وجود داشته باشند و وضعیت آنها در بازار نقل و انتقالات بازیکنان فوتبال کشور ، عبارتند از :
کارایی را بر حسب مجموعه اطلاعات تعریف می کنند . اگر این مجموعه اطلاعات ناقص باشد بازار کارا نخواهد بود ، اطلاعات در بازار نقل و انتقالات بازیکنان واقعاً ناقص است .
اطلاعات موجود باید در دسترس همگان قرار داشته باشد و همگی توانایی بهره گیری از این اطلاعات را داشته باشند .در کشور ما اطلاعات در مورد قیمت بازیکنان کاملا مخفی است .
باید قوانین لازم جهت الزام باشگاه ها به ارائه اطلاعات مالی و غیره در یک بازار کارا وجود داشته باشد که باشگاه های ما از افشای اطلاعات مالی خود کاملا خودداری می کنند .
وجود ارگان ، سازمان یا باشگاه های متخصص که بتوانند بر اساس اطلاعات منتشر شده ، بازیکنان را ارزیابی کنند تا نتایج ارزیابی سریع روی قیمت بازیکنان اثر بگذارد .در کشور ما چنین ارگان یا سازمانی وجود ندارد .
وجود بازار رقابتی . که بازار نقل و انتقالات کشور بازاری کاملا انحصاری است.
با توجه به عدم کارایی بازار نقل و انتقالات کشور این نتیجه حاصل می شود که قیمت یک بازیکن در بازار نقل و انتقالات نمی تواند همه اطلاعات در مورد آن بازیکن را به درستی منعکس نماید و فدراسیون فوتبال نیز با توجه به این مشکل اقدام به گذاشتن سقف قیمتی برای بازیکنان نموده است .
سقف قیمت بازیکنان فوتبال در لیگ برتر و نظر کارشناسان
از سوی فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران سقف قرارداد برای بازیکنان لیگ برتر برابر ۳۵۰ میلیون تومان برای یک فصل تعیین شده است که در ادامه نظرات برخی از کارشناسان که در مصاحبه آزاد با روزنامه جام جم (۱۳۹۰) به دست آمده است در مورد این موضوع به قرار زیر است :
داریوش مصطفوی رئیس پیشین فدراسیون فوتبال سقف پرداختی تعیین شده از سوی سازمان لیگ را کارشناسی شده و بر مبنای ظرفیت ها و توان مالی باشگاه های فوتبال ایران نمی داند و می گوید : ” در فوتبال دولتی ایران که باشگاه ها برای رتق و فتق امور خویش در طول فصل مشکلات زیادی دارند ، چطور می توان پذیرفت که قیمت های ۸۰۰ ، ۹۰۰ میلیونی به بازیکنان پرداخت شود و باید رقم های پرداختی به بازیکنان منطقی باشد زیرا نمی توان پذیرفت در کشوری که یک مدرس دانشگاه با درجه استادی حقوق سالانه اش ۵۰ میلیون تومان است ، دریافتی یک بازیکن معمولی فوتبال ما ، ۴۰۰ ، ۵۰۰ میلیون تومان برای یک فصل باشد .”
در مقابل بهمن فروتن یکی از مربیان لیگ برتر از رقم های پرداختی به بازیکنان دفاع می کند. هرچند که وی نیز تأکید می کند حقوق بازیکنان باید ضابطه مند باشد . او از رقم ۲ تا ۳ میلیاردی بازیکنان ممتاز دفاع کرده و می گوید :” بازیکنانی چون جواد نکونام ، مسعود شجاعی و علی کریمی در تیم های اروپایی چنین مبلغی را دریافت می کنند و نباید به صرف حضور در فوتبال ایران ، قیمتشان را پایین آورد . البته من قیمت بازیکنان خوب را ۵۰۰ میلیون می دانم و معتقدم به بازیکنان متوسط نیز باید زیر ۱۰۰ میلیون تومان پرداخت شود .”
قاسم پناهگر کارشناس و مربی فوتبال نیز از تعیین سقف قرار داد برای بازیکنان دفاع می کند و می گوید : ” در حال حاضر یوفا (اتحادیه فوتبال اروپا ) نیز به این نتیجه رسیده که با قیمت گذاری بازیکنان جلوی ضرر مالی باشگاه های اروپایی را بگیرد تا از یک سو بعضی باشگاه ها نظیر رئال مادرید در بازار نقل و انتقالات جولان ندهند و از سوی دیگر باشگاه ها سود ده باشند . متاسفانه در حال حاضر فوتبال باشگاهی ایران زیان ده است و چون شرایط حرفه ای و تعریف شده نیست ، باید با اهرم های نظارتی قوی ، جلوی فزون خواهی تعدادی از بازیکنان گرفته شود .”
البته کسورات و هزینه های حاشیه ای فوتبال ایران به دلیل شرایط نامتعارف موجود و فعالیت دلال ها خیلی زیاد است و به دفعات دیده شده که بازیکنی که قراردادی ۲۰۰ میلیونی بسته ، در آخر زیر ۱۰۰ میلیون عایدش شده است . در پایان پیشنهاد کارشناسان تقسیم بندی بازیکنان به ۳ درجه و تعیین سقف جهت هر کدام از موارد بوده است که البته چگونگی تشخیص این مطلب که هر بازیکن در چه گروهی قرار می گیرد نیز جای بحث دارد و محل اشکال است .
در جدول ۲-۷- نظرات کارشناسان در خصوص این تقسیم بندی آمده است . (روزنامه جام جم ۱۳۹۰ )
جدول ۲-۷. قیمت بازیکنان فوتبال از نگاه کارشناسان
- شرکت سهامی بیمه آلیانس و اشتوتگارتر فراین،که بعدها به شرکت سهامی بیمه آلیانس تبدیل شد؛
- شرکت بیمه بریتیش انداورسیز؛
- بیمه ایگ استار اند بریتیش دمی نیون اینشورنش(فاولر لیمیتد)؛
- شرکت بیمه یورکشایر اینشورنس؛
- شرکت بیمه وسترن استرالین اینشورنس؛
- شرکت بیمه رویال؛
- شرکت بیمه پاستین لوید(بیمه بریتیش اندو از سیر محدود)؛
- شرکت الیانس اوند اشتوتگارتر لایف اینشورنس بانک؛
- شرکت ولدر مارین و جنرال اینشورنس؛
- شرکت بیمه ویکتوریا تروبرلن؛
- شرکت بیمه ناسیونال سوئیس؛
- شرکت کورنهیل اینشورنس؛
- شرکت فینگس محدود لندن؛
- شرکت لندن آسورانس؛
- شرکت بیمه همگانی سوئیس؛
- شرکت سهامی الاتحاد الوطنی- شرکت سهامی بیمه همگانی خاور نزدیک.
۲-از سال ۱۳۱۴، تاریخ تأسیس شرکت سهامی بیمه ایران تا سال ۱۳۵۰ تاریخ تأسیس بیمه مرکزی ایران
در سال ۱۳۱۴،اولین شرکت بیمه ایرانی به نام شرکت سهامی بیمه ایران با سرمایه دولت تأسیس شد.تا قبل از تأسیس شرکت سهامی بیمه ایران،عملیات بیمه گری درایران،منحصرا توسط شرکت های خارجی انجام میشد.
پس از تأسیس شرکت بیمه و وضع قوانین و مقررات از سوی دولت جهت پرداخت سپرده نقدی از سوی شرکتهای خارجی، اغلب نمایندگی های خارجی فعالیت خود را در ایران متوقف کردند و در عمل بازار بیمه به انحصار شرکت بیمه ایران درآمد.
در ادامه این تحولات،"قانون بیمه” با ۳۶ ماده،در جلسه هفتم ۷/۲/۱۳۱۶ در مجلس شورای ملی تصویب شد.
در فاصله سال های ۱۳۲۹ الی ۱۳۴۳ تعداد ۸ شرکت بیمه ایرانی متعلق به بخش خصوصی تأسیس شدند.این شرکت ها عبارت بودند از:
شرکت بیمه شرق سال ۱۳۲۹
شرکت بیمه آریا سال ۱۳۳۱
شرکت بیمه پارس سال ۱۳۳۴
شرکت بیمه ملی سال ۱۳۳۵
شرکت بیمه البرز سال ۱۳۳۸
شرکت بیمه آسیا سال ۱۳۳۸
شرکت بیمه امید سال ۱۳۳۹
شرکت بیمه ساختمان و کار سال ۱۳۴۳
تحول بعدی در صنعت بیمه در سال ۱۳۴۷ اتفاق افتاد و آن تصویب ” قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در قبال شخص ثالث” بود این قانون از اول فروردین ماه سال ۱۳۴۸ اجرا شد (در سال ۱۳۸۷ قانون جدید بیمه شخص ثالث به تصوریب مجلس شورای اسلامی رسید) و از اول مهرماه سال مذکور به مرحله اجرا درآمد. در سال ۱۳۴۹ دست اندرکاران صنعت بیمه به منظور تأمین کادر فنی بیمه، با همکاری وزارت آموزش عالی اقدام به تأسیس مدرسه عالی بیمه در تهران نمودند. فعالیت این موسسه تا سال ۱۳۵۹ ادامه داشت. درحال حاضر آموزش عالی بیمه به دانشکده امور اقتصادی محول شده است، ضمن آنکه علوم بیمه درسایر دانشگاههای کشور نیز تدریس می شود.
۳-از سال ۱۳۵۰، تاریخ تأسیس بیمه مرکزی ایران تا سال ۱۳۵۸ تاریخ ملی شدن شرکتهای بیمه؛
درسال ۱۳۵۰ با تصویب قانون تأسیس بیمه مرکزی ایران و بیمه گری، تغییرات عمده ای در ساختار صنعت بیمه کشور ایجاد گردید. این سازمان با سرمایه دولت تشکیل شد و وظیفه تنظیم، تعمیم و هدایت امر بیمه در ایران و حمایت از بیمه گذاران و صاحبان حقوق آنها و اعمال نظارت بر فعالیت موسسات بیمه در کشور را به عهده گرفت. همچنین به موجب ماده ۵ قانون تاسیس بیمه مرکزی ایران و بیمه گری مقرر شد انجام بیمه های اتکایی اجباری شرکت های بیمه صرفا نزد بمه مرکزی ایران انجام پذیرد. به موجب این قانون کیه شرکتهای بیمه در ایران موظف شدند ۲۵% بیمه های غیر زندگی و ۵۰% بیمه های زندگی خود را نزد بیمه مرکزی ایران، بیمه اتکایی اجباری کنند.
بعد از سال ۱۳۵۰ تعداد شرکتهای بیمه از ۹ شرکت قبلی به ۱۳ شرکت و نمایندگی بیمه های خارجی افزایش یافت. این شرکت ها عبارت بودند از: شرکت سهامی بیمه ایران دارای مالکیت دولتی و شرکتهای خصوصی شرق، آریا، البرز، آسیا، امید، ساختمان و کار، حافظ ، ایران و آمریکا، دانا و نیز دو نمایندگی بیمه خارجی یورکشایر و اینگستراخ.
۴- از سال ۱۳۵۸،تاریخ ملی شدن شرکتهای بیمه خصوصی تا سال ۱۳۶۷،تاریخ تصویب قانون اداره امور شرکت های بیمه؛
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در تاریخ ۰۴/۰۴/۱۳۵۸ شورای انقلاب، شرکتهای بیمه خصوصی را ملی اعلام و اداره امور آنها را به دولت واگذار کرد و به فعالیت نمایندگی های بیمه خارجی خاتمه داد.
با ملی شدن شرکت های بیمه خصوصی، بیمه ایران و بیمه مرکزی ج.ا.ا کمافی السابق به فعالیت خود ادامه دادند و شرکت های بیمه ملی شده و نیز تا اواسط سال ۱۳۶۰ به طور مستقل به فعالیت بیمه گری پرداختند؛ در این زمان براساس مصوبه هیئت مدیره مشترک شرکت های بیمه ملی، مقرر گردید فعالیت بیمه گری کلیه شرکت های ملی شده به جز شرکت بیمه آسیا و شرکت بیمه البرز متوقف گردد و به صورت تدریجی پرتفوی شرکت های بیمه متوقف شده، به این دو شرکت انتقال یابد. با ملی شدن و ادغام شرکت های بیمه، عملاً قانون انحصار کارهای بیمه ای دولتی نزد بیمه ایران، کارایی خود را از دست داد و این دو شرکت نیز مبادرت به صدور بیمه نامه برای موسسات دولتی نمودند. به عبارت دیگر می توان گفت در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ فعالیت شرکتهای بیمه ملی شده به جز شرکتهای بیمه آسیا و البرز متوقف شد و از سال ۱۳۶۰ امور بیمه ای بازرگانی کشور به شرکت های بیمه ایریان،آسیا و البرز محول شد.
درسال ۱۳۶۷ هم زمان با تصویب قانون اداره امور شرکت های بیمه و بیمه مرکزی ج.ا.ا، به شرکت بیمه دانا نیز اجازه داده شد تا فقط دربخش بیمه های اشخاص ادامه فعالیت دهد؛ بدین ترتیب علاوه بر شرکت های بیمه ایران، آسیا و البرز، بیمه دانا نیز به بازار بیمه ایران اضافه شد و تعداد شرکت های بیمه فعال در بازار بیمه به چهار شرکت رسید.
۵-از سال ۱۳۶۷،تاریخ تصویب قانون اداره امور شرکت های بیمه،تا سال ۱۳۸۰ تاریخ تصویب قانون تأسیس موسسات بیمه غیر دولتی
بیمه مرکزی ایران از سال ۱۳۶۴ قدم های استوار در تحکیم میانی بیمه، همت گماشت و با کوشش بسیار جریاناتی را برای انحلال موسسات باقی مانده از شرکت های بیمه ملی وجود داشت، مدیریت کرد و در انتها با تصویب قانون اداره امور شرکت های بیمه در سال ۱۳۶۷ به نگرانی پایان داد و وضعیت بیمه بر پایه استوار قانونی قرار گرفت.
براساس اصلاح قانون اداره امور شرکتهای بیمه که مجلس شوراس اسلامی در سال ۱۳۷۵ تصویب کرد،بیمه دانا نیز مانند سایر شرکتهای بیمه، مجاز به فعالیت در کلیه بخش های بیمه گردید و علاوه بر آن، چهار شرکت بیمه دولتی و بانک های دولتی با موافقت بیمه مرکزی ج.ا.ا برای کمک به امر توسعه صادرات ، شرکت بیمه صادرات و سرمایه گذاری را تأسیس کردند.
در سال ۱۳۷۹ هیئت وزیران مقررات تأسیس و فعالیت موسسات بیمه در مناطق آزاد تجاری – صنعتی را تصویب کرد و به موجب این مصوبه در سال ۱۳۸۱ اولین شرکت متعلق به بخش خصوصی با نام شرکت بیمه حافظ در جزیره کیش فعالیت خود را آغاز کرد و متعاقب آن شرکت های بیمه آسیا، البرز و دانا اقدام به تأسیس شرکت” امید کیش ” در این جزیره کردند و شرکت بیمه اتکایی امین نیز با سرمایه گذاری شرکت های بیمه، بانک ملی ایران و ۵ شرکت سرمایه گذاری ، در این منطقه تأسیس شد.
در سال ۱۳۸۰ مجلس شورای اسلامی “قانون تاسیس موسسات بیمه غیر دولتی” را تصویب کرد و اجازه تأسیس و تعیین سرمایه شرکت های بیمه خصوصی را یه بیمه مرکزی ج.ا.ا و وزارت امور اقتصادی و دارایی محول کرد. یاتصویب قانون تاسیس موسسات بیمه غیر دولتی، چشم انداز تحول مهمی در صنعت بیمه ایران هویدا گردید؛ به طوری که در آغاز، برای اخذ مجوز تأسیس بیش از ۲۰ شرکت ثبت نام شد و تا تیر ماه سال ۱۳۸۱، چهار شرکت بیمه توسعه، کارآفرین، پارسیان و رازی اجازه تأسیس و شروع فعالیت گرفتند.
۶- از سال ۱۳۸۰ تاریخ تأسیس موسسات بیمه غیر دولتی تا سال ۱۳۸۸ خصوصی سازی شرکتهای بیمه دولتی
با تأسیس شرکتهای بیمه خصوصی از سال ۱۳۸۱ به بعد، صنعت بیمه در تولید حق بیمه رشد فزاینده ای داشت و این امر موجب گردید تا ضریب نفوذ بیمه افزایش یابد.
در سال ۱۳۸۵ با اعلام سیاست های اجرایی اصل ۴۴ قانون اساس، مقرر شد سهام شکت های بیمه آسیا، البرز و دانا به بخش خصوصی واگذار و صرفاً شرکت سهامی بیمه ایران کماکان به شکل دولتی به فعالیت خود ادامه دهد.
۷-۷-۲ بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران:
تنظیم، تعمیم و هدایت امر بیمه در ایران و حمایت از بیمه گذاران، بیمه شدگان و صاحبان حقوق آنها ، همچنین اعمال نظارت دولت بر این فعالیت، به موجب قانون به بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران محول شد. به موجب قانون مذکور، بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران این وظایف و اختیارات را دارد:
- تهیه آیین نامه ها و مقرراتی که برای حسن اجرای امر بیمه در ایران لازم باشد؛
- تهیه اطلاعات لازم از فعالیت های کلیه موسسات بیمه که درایران کار می کنند؛
استاندارد سازی کردن شامل شیوه های ایجاد فرمهای معادل آزمون(فرم همتا)، شیوه های ایجاد بانکهای متجانسی از سوالات(همسانی درونی)، یا معادل کردن نیمههای آزمون(دو نیمه کردن) و هم شامل شیوه های ایجاد همسانی در نمرهگذاری از طریق بهبود دستورالعملها و فرایندهای استاندارد شده نمرهگذاری میان ارزیابان خواهد بود. استانداردسازی کردن اثرات خاصی روی انواع معینی از اعتبار خواهد داشت و هنگام توسعه ابزارهای اندازه گیری، یکی از عاملهایی ست که باید برای افزایش اعتبار آن را در نظر داشت (میلر، ۲۰۱۰).
دامنه ی گروه
اعتبار آزمون همچنین بستگی به نمونه گیری افراد مورد مطالعه دارد. رین اسکاف (۲۰۰۱) مطرح می کند، که اگر از دامنه وسیعی از افراد نمونه گیری شود به طوریکه واریانس نمره واقعی بزرگ باشد،نسبت به زمانی که افراد با دامنه محدود شدهتری از نمرات واقعی نمونه گیری شده اند، آزمون اعتبار بزرگتری خواهد داشت. علت آن ثابت بودن مقدار واریانس خطا در گروه های نمونه متفاوت است.
در نتیجه مقدار ضریب اعتبار آزمون تابع درجه ناهمگنی نمرات واقعی گروه نمونه است. هر چه همگنی گروه نمونه بیشتر باشد، واریانس نمرات واقعی کاهش مییابد و در نتیجه ضریب اعتبار پایین را به دنبال خواهد داشت.
سطح توانایی در گروه
هر چه میزان توانایی افراد مورد مطالعه با سطح دشواری آزمون هماهنگتر و همخوانتر باشد، میزان اعتبار آزمون نیز بالاتر خواهد بود.
تأثیر خطاهای نظامدار و تصادفی
خطاهای اندازه گیری به دو دسته ی؛ خطای تصادفی[۱۲۹] یا شانسی و خطای نظامدار[۱۳۰] یا سیستماتیک تقسیم می شوند. خطای تصادفی خطایی است که از شرایط تصادفی آزمودنیها یا خود سوالات آزمون ناشی می شود. این نوع خطا غیرقابل پیش بینی و غیرقابل کنترل بوده لذا اعتبار را کاهش میدهد. نوع دیگر خطا، خطای ثابت یا سیستماتیک است که به عواملی مربوط می شود که به طور منظم و از روی قاعده و لذا کنترلپذیر در اندازه گیری دخالت می کند و اثرات معین و مشخصی را اعمال می کند. از این رو اعتبار را کم یا زیاد نمیکند.
از دیگر عوامل مؤثر بر اعتبار آزمون میتوان همگونی سوالات و ضریب تشخیص را نام برد.
خطای معیار اندازه گیری[۱۳۱]
شخصی را تصور کنید که n بار مورد اندازه گیری قرار میگیرد، با فرض اینکه نمرات به دست آمده
توزیع طبیعی دارند، در این صورت میانگین این توزیع معرف نمرهی واقعی آزمودنی و انحراف معیار آن معرف خطای معیار اندازه گیری(SEM) است. خطای معیار اندازه گیری انحراف معیار توزیع نمرات خطاست و نشان دهنده ی دقت عملکرد آزمودنی است و به ما میگوید که هر نمرهی آزمون چقدر دقیق است. به بیانی دیگر، SEM به ما میگوید که چقدر در یک اندازه گیری انعطاف وجود دارد. دامنه تغییرات SEM از صفر تا انحراف معیار نمرات مشاهده شده است. وقتی = SEM ، در روند اندازه گیری هیچ ثباتی وجود ندارد و ضریب اعتبار برابر صفر است. و هنگامیکه ۰ = SEM ، ثبات کامل در نمرهها وجود دارد و ضریب اعتبار مساوی یک است. در عمل، مقدار SEM عددی بین این دو کران خواهد بود. SEM بزرگتر، انعطاف زیادی را شامل می شود و فاصله اطمینان بزرگی دارد و اینکه اعتماد کمتری نسبت به دقت ویژگی اندازه گیری شده به ما می دهد. SEM به دو طریق زیر محاسبه می شود:
الف) از طریق نمرات مشاهده شده
آزمون بر روی گروهی از آزمودنیها به کرات اجرا می شود. از آنجا که در هر آزمون برای هر آزمودنی سه نمره (نمره مشاهده شده، نمره واقعی و نمره خطا) وجود دارد، این سه نمره برای هر آزمودنی در اندازه گیریهای متوالی محاسبه می شود. با محاسبه انحراف معیار توزیع نمرات خطا، بهدست می آید. این روش عملی نیست زیرا اجرای اندازه گیریهای متوالی بر روی آزمودنیها غیرممکن است.
ب) از طریق ضریب اعتبار آزمون و انحراف معیار نمرات مشاهده شده آزمودنی ها .
SEM =
همچنین لرد فرمول دیگری را برای محاسبه SEM بر مبنای مفروضه آزمونهای تصادفی موازی ارائه داده است که تابع تعداد سوالات آزمون و نیز نسبت پاسخهای درست فرد در جامعه سوال است. این فرمول برخلاف فرمول بالا، مبتنی بر مفروضه یکسانی واریانس توزیع های خطا نیست.
با فرض طبیعی بودن توزیع نمرات، میتوان با بکارگیری SEM، حول نمرات مشاهده شده فواصل اطمینان ایجاد کرد و احتمال اینکه نمرهی واقعی درون یک فاصله معین بیفتد را برآورد کرد.
CIP =
برخی نیز معتقدند که فواصل اطمینان را میبایست حول برآورد نمره واقعی ایجاد کرد. در صورت نقض مفروضات SEM (یکسانی واریانس و طبیعی بودن توزیع)، فواصل اطمینان گمراه کننده خواهد بود (اسکولتز و همکاران،۲۰۱۱؛ میلر،۲۰۱۰؛ کاپلان و ساکوزو، ۲۰۰۴، ترجمه دلاور و همکاران، ۱۳۸۸؛ مگنوسون، ۱۹۶۷، ترجمه براهنی،۱۳۵۱).
مفهوم اعتبار در IRT
دو شاخص اعتبار در CTT، ضریب اعتبار و دیگری خطای معیار اندازه گیری است. در IRT مفهوم سنتی اعتبار جایی ندارد. به جای آن، بر روی مفهوم اساسیتر خطای معیار اندازه گیری تأکید می شود. به بیانی دیگر، نمره واقعی (سطح توانایی) آزمودنی با چه دقتی برآورد می شود؟
به میزان دقتی که در برآورد توانایی وجود دارد، آگاهی گفته می شود. میتوان گفت آگاهی همزاد واژه اعتبار در CTT است. از تابع آگاهی جهت برآورد خطای معیار استفاده می شود. خطای معیار برآورد، را میتوان از طریق معکوس ریشه دوم آگاهی برای سطوح مختلف توانایی طبق فرمول زیر محاسبه نمود :
SE () =
خطای معیار برآورد در IRT در زمینههایی مشابه خطای معیار اندازه گیری در CTT است. هر دو، به ترتیب با آگاهی و اعتبار رابطه معکوس دارند. با این حال تفاوتهای عمدهای نیز دارند. از جمله اینکه مقدار خطای معیار برآورد در سطوح مختلف توانایی تغییر می کند در حالی که خطای معیار اندازه گیری در CTT برای همه سطوح توانایی یکسان است. نکته دیگری که لازم است به آن اشاره شود این است که در CTT نمی توان سهم هر سوال را در اعتبار آزمون مستقل از سایر سوالات آزمون، برآورد کرد. اما درIRT برای هر سوال به طور جداگانه و همچنین برای کل آزمون میتوان تابع آگاهی را محاسبه نمود (رین اسکاف، ۲۰۰۱؛ جزوه فلسفی نژاد، ۱۳۹۱).
تعریف و مفهوم روایی
کاپلان و ساکوزو[۱۳۲]، روایی را به صورت توافق بین نمره آزمون و کیفیتی که قرار است اندازه بگیرد تعریف کرده اند (روان آزمایی، ۲۰۰۴ ،ترجمه دلاور و همکاران، ۱۳۸۸، ص۱۳۷). برخی گفتهاند آزمونی رواست که چیزی را اندازه بگیرد که برای اندازه گیری آن ساخته شده است. روایی به مناسب بودن، بامعنا بودن و سودمندی تفسیرها و کاربردهایی که از نمرات آزمون به عمل می آید اشاره می کند. تائید این گونه تفسیرها و کاربردهای نمرات آزمون، مستلزم جمعآوری شواهد است و روایی، بیانگر میزان مناسبت و کفایت این شواهد است. وقتی گفته می شود آزمونی رواست، در مورد روایی تفسیرها و کابردهای آن صحبت می شود نه خود آزمون. نکتهی دیگر اینکه، روایی امری نسبی است و یک آزمون می تواند برای کاربرد معینی روا باشد و برای کاربردی دیگر فاقد روایی.
تاریخچه روایی
بنا به آنچه در سایت آماری گارسون در بحث تاریخچه روایی آمده است؛ برخی از نویسندگان اولیه به سادگی روایی را معادل با اثبات همبسته بودن یک مقیاس ساخته شده با یک متغیر وابسته میدانستند و در واقع یک مقیاس ممکن بود روا در نظر گرفته شود در صورتیکه یک اندازه از هر چیزی با آن همبسته باشد (گیلفورد[۱۳۳]،۱۹۴۶). در سال ۱۹۵۴ انواع روایی توسط انجمن روانشناسان آمریکا (APA) تدوین شد که در این راستا، ۴ طبقه شناسایی شد: روایی محتوا[۱۳۴]، روایی سازه[۱۳۵]، روایی همزمان[۱۳۶] و روایی پیشبین[۱۳۷]. هر نوعی با یک هدف متفاوت تحقیقی مطابقت داشت. روایی محتوا با آزمون محتوای مادههای موضوع، روایی سازه با اندازه گیری مفاهیم ذهنی مانند IQ، روایی همزمان با ابداع مقیاسهای آزمونهای جدید برای جایگزینی آزمونهای موجود و روایی پیشبین با ابداع شاخص هایی از عملکرد آینده مرتبط بود. در سال ۱۹۶۶ نوع شناسی APA دو نوع اخیر را تحت عنوان روایی وابسته به ملاک[۱۳۸] نامگذاری کرد. بعدها برخی افراد از جمله شپارد[۱۳۹] (۱۹۹۳) استدلال کردند که هر دو روایی محتوا و ملاک زیر گروهی از روایی سازه هستند، و تنها یک نوع روایی وجود دارد. کرونباخ (۱۹۷۱) این بحث را مطرح کرد که روایی مسئله مربوط به آزمون یا مقیاس نیست، بلکه مربوط به تفاسیر محققین از یک آزمون یا مقیاس میباشد که این به طور گستردهای امروزه پذیرفته شده است. برخی مثل میسک[۱۴۰] (۱۹۸۹) روایی سازه را به عنوان تنها نوع پذیرفتهاند، اما استانداردهای گوناگونی را برای ارزیابی آن استدلال می کنند. به طورخلاصه، بیش از نیم قرن گذشته، مفهوم روا سازی از برقراری ارتباط با یک متغیر وابسته تا این ایده که محققان باید به هر تفسیر از هر مقیاس، آزمون، یا ابزار اندازه گیری یک سازه را روا ببخشند، بسط داده شده است.
انواع روایی
رواسازی مستلزم جمع آوری انواع متفاوتی از شواهد است که جهت تأئید نتایج حاصل از نمرات آزمون
به کار می رود. با اینکه روایی یک مفهوم بسیط و یگانه است لذا در عمل بسته به هدفهای خاص آزمون
و روشهای برآورد، انواع مختلفی از آن وجود دارد. در اینجا بر مبنای آزمونهای هنجار مرجع، به بررسی
و مطالعه انواع روایی پرداخته می شود.
صوری/ذهنی
منطقی/ نمونه گیری
نمودار ۲-۶ : روش های برآورد روایی
پیش بین
همزمان
همگرا
واگرا
همسانی درونی
تمایز سنی
تحلیل عاملی
تفاوت های گروهی
روایی محتوا
تعیین روایی محتوا، اولین گام در بررسی تمام آزمونهاست. این روایی اشاره به تحلیل منطقی محتوای یک آزمون دارد و مبتنی بر قضاوت ذهنی است لذا در مقایسه با دیگر انواع روایی بیشتر در معرض خطاست. روایی محتوا به دو نوع تقسیم می شود. نوع اول، روایی صوری یا ذهنی است که اشاره به ظاهر آزمون دارد. اینکه آزمودنیها با مشاهده سوالات آزمون بتوانند به محتوایی که آزمون مدعی اندازه گیری آن است پی ببرند. برای برآورد این نوع روایی، از قضاوت متخصصان موضوعی استفاده می شود. نوع دوم، روایی منطقی یا نمونه گیری بیانگر این مطلب است که نمونه سوالات آزمون تا چه حد معرف جامعه سوالات ممکن است که میتوان از محتوای موضوع مورد نظر تهیه کرد و این سوالات تا چه میزان حیطههای آن موضوع را پوشش می دهند. این نوع روایی بیشتر در ساخت آزمونهای پیشرفتتحصیلی حائز اهمیت است. برای برآورد این نوع روایی، جدول مشخصات به کار گرفته می شود.
لاشه[۱۴۱] (۱۹۷۵) روشی برای کمیسازی روایی محتوایی معرفی کرد که در مقایسه با روشهای جایگزین برای کمیسازی روایی محتوایی ارزیابان، ساده و راحت است. به طوریکه تنها نیاز به محاسبات ساده و ارائه یک جدول برای تعیین نقطه برش ارزش بحرانی دارد.
روش لاشه برای تعیین ضریب روایی محتوایی بدین شرح است؛ گروهی از متخصصان موضوعی، هر یک از سوالات ابزار را بر روی یک مقیاس سه نقطهای(ضروری، مفید اما غیر ضروری و غیر ضروری) درجهبندی می کنند. آمارهی آن، نسبت روایی محتوایی (CVR)[142] تبدیل خطی از نسبت تعداد ارزیابانی که سوال را ضروری تشخیص می دهند به تعداد کل ارزیابان شرکت کننده در پنل است. CVRبا استفاده از فرمول زیر محاسبه می شود:
CVR =
تعداد ارزیابانی که سوال را ضروری تشخیص داده اند :
تعداد کل ارزیابان شرکت کننده :