۲۰۰۷
۲۰۰۸
۲۰۰۹
Source: International Monetary Fund, Direction of Trade Statistics, November 2010. Exports as reported by the GCC to the IMF. (Jahani, 2011: 19).
تحریمها دو تأثیر عمده بر سیاست و رفتار سیاسی – اقتصادی ایران بر جای گذاشت:
۱- مشارکت نابرابر کشورهای مختلف در تحریم ایران سبب تغییر شرکای تجاری ایران شد که نمونه آن را میتوان آلمان عنوان کرد. که پس از جنگ تا سال ۸۱ در تمامی سالهای آن بدون استثنا در رأس واردات ایران قرار داشت. ولی بعد از ۸۱ این رتبه تنزل مییابد و جای آن را امارات متحده و چین مصادره میکنند.
۲- گرایش ایران به سیاست تشویق و ترغیب برخی از کشورها برای عدم پیوستن به تحریمها علیه ایران که نمونه این دیپلماسی فعال تجاری را میتوان در دهه ۹۰ در مورد کشورهای اروپایی آلمان، ایتالیا و فرانسه عنوان کرد که در وضع حال این مورد در قبلاً روسیه و چین است .(Habibi, 2010: 7)
علت کاهش روابط با دبی:
اختلافات بین خانواده حاکم دبی و ابوظبی در نگاه به روابط با ایران در روند تجارت با دوبی بسیار عامل مهمی بوده است این در حالی است که ایالت دبی به سبب سود سرشار حاصل از تجارت و سرمایهگذاری روابط با ایران، اقدام به بیاهمیت جلوه دادن مناقشه جزایر و برای تضعیف نظر دولت فدرال امارات متحده عربی از پیوستن در تحریمهای ایالاتمتحده قدم برداشته است درحالیکه خاندان حاکم ابوظبی، در مقابل، دارای دیدگاهی کمتر دوستانه نسبت به ایران و تمایل بیشتری به سمت ایالاتمتحده داشته است .(Habibi, 2010: 7)
ازآنجاکه در قانون اساسی امارات متحده عربی هر ایالت از استقلال قابلتوجهی در رفتار خود از سیاستهای اقتصادی و تجاری را میدهد، دبی روابط اقتصادی خود را با ایران گسترش داده است. و ابوظبی از این اقدام دبی ناخشنود بود. در ۲۰۰۹ زمینه برای دوری دبی از ایران و زمینه برای همگام شدن با سیاستهای ابوظبی ایجاد شد زیرا درنتیجه کاهش قدرت نسبی اقتصادی و مالی در سال ۲۰۰۹ زمانی که بازار املاک و مستغلات سقوط کرد، دبی مجبور به توسل به امارت ثروتمند ابوظبی برای کمکهای مالی شد. این شکست اقتصادی سبب کاهش قدرت سیاسی دبی در دولت فدرال امارات متحده عربی و باعث افزایش همکاری در جهت سیاستهای دولت فدرال امارت و تحریم ایران شد .(Habibi, 2010: 8)
دلیل پیوستن شورا به تحریمها در بعد از ۲۰۰۸ و ناتوانی ایران از منع آنها از پیوستن به تحریم
در سالهای اخیر طرحهای مختلف ایران برای تضعیف شورای همکاری خلیجفارس از پیوستن و حمایت از تحریمهای آمریکا و سازمان ملل، در عین موفقیتهایی درگذشته در چند سال اخیر به دلیل یکسری عوامل ناموفق بوده است:
۱- کاهش نقش دبی
۲- رویکرد انقلابی و سیاست «دولت احمدینژاد که درواقع یک رویکرد “هویج و چماق” بهسوی کشورهای شورای همکاری خلیج گرفته است. ازیکطرف، ایران در تلاش است برای بهبود روابط اقتصادی و دیپلماتیک با کشورهای همسایه شورای همکاری خلیجفارس است. از سوی دیگر، در دو سال گذشته رهبران نظامی ایران بارها تهدید به بستن تنگه هرمز کردهاند. که این خود نزدیکی با امریکا را تشدید کرده است.
۳- موفقیت برنامه غنیسازی اورانیوم ایران در چند سال گذشته سبب نگرانی کشورهای شورای همکاری خلیجفارس شده بو گونهای که با دیده تردید به این مساله نگاه میکنند .(Habibi, 2010: 8-9)
تحولات عربی و روابط اقتصادی ایران و شورای همکاری خلیجفارس
۱-۴ رقابت درزمینه نفت
یکی از وجوه مورد اصطکاک روابط ایران و شورای همکاری خلیجفارس در زمینه نفت و رقابتهای نفتی میان کشورهای منطقه خصوصاً در قالب اپک مربوط میشود. کشورها در عرصه روابط بینالملل برای دستیابی به اهداف و منافع ملی خویش اصل را بر مصالح ملی خویش قرار داده و در تلاش برای نیل به مقاصد خود از هرگونه ابزاری (متأثر از اصول سیاست خارجی خود) استفاده میکنند. در خاورمیانه خصوصاً خلیجفارس به علت تحول سرشار از منابع نفتی و معدنی قادر به تأثیرگذاری فراوان بر بازارهای نفتی هستند و در تقابل با رقبا از این حربه بهمثابه پاشنه آشیل، استفاده میکنند.
این سیاست زمانی قدرت تأثیرگذاری خود را دوچندان میکند که بدانیم که کشورهای حاشیه خلیجفارس قسمت اعظم درآمد خود را از راه منابع نفتی و گازی و منابع معدنی تأمین کرده و مبتنی بر اقتصاد تکمحصولی هستند که این مساله خود آسیبپذیری آنها در مقابله با تحرکات بازار نفت را دوچندان میکند. که نمونه بارز آن را میتوان در ایران دهه ۵۰ و پس از ۲۰۰۸ یا در تحریم اسرائیل توسط اعراب در دهه ۷۰ رؤیت نمود.
در این زمینه نیز ایران با کشورهای شورای همکاری خلیجفارس، در عین همکاریهای متعدد در قالب اپک، شاهد رقابت و تقابل و تعارض این دو در زمینه دستکاری در قیمت و عرضه نفت و به طور کل تأثیرگذاری در بازار بودهایم. و در این زمینه تا به امروز رویکردهای متفاوتی را نسبت به تولید و عرضه و قیمتگذاری نفت اعمال کردهاند، که این رویکردهای متعارض خود را در جنگ نفتی میان دو کشور که دلایل سیاسی و استراتژیک دارد، بیشتر نشان میدهد. برای مثال در دوره اوج جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران در سالهای ۸۶-۱۹۸۵ زمانی که ایران بر روی قیمت بالای نفت تأکید داشت، عربستان سعودی باعرضه مازاد نفت، بازارهای نفتی بینالمللی را اشباع کرد و پیامد این امر کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی بود. (صادقی و احمدیان،۱۳۸۹: ۱۴۳) و تهران مقامات سعودی را متهم به همکاری با رژیم صدام نمودند و عرضه بیشازحد نفت از سوی عربستان سعودی را طرح و نقشهای از پیش تعین شده برای تضعیف توان نظامی ایران در مقابل عراق قلمداد کردند.
بهطورکلی سیاستهای نفتی ایران در حقیقت تمایل داشتن دسترسی به سود کوتاهمدت، همراه با حداکثر قیمت نفت در بازارهای نفتی جهانی بوده است، درصورتیکه عربستان سعودی سیاستهای خود را بر روی سود بلندمدت با قیمت پایین نفت، بنا کرده است. چالشهای تولیدکنندگان غیر اوپک و تلاش برای جستوجوی منابع جدید جایگزین انرژی بهوسیله کشورهای صنعتی، دو عاملی است که عربستان سعودی را به پیروی از این سیاست تشویق میکند. (میرترابی،۱۳۸۷: ۲۰۰-۱۹۴)
پس از تصویب و اجرای تحریمهای متعدد بر ایران شاهد گسترش تحریمها در زمینه انرژی بر ایران هستیم که درنتیجه آن شاهد کاهش تدریجی تولید و عرضه نفت ایران در بازارهای جهانی و منطقه بودیم. تولید نفت ایران بهطورکلی از ۲۰۰۶ روند تدریجی کاهش تولید و عرضه نفت ایران شروع شد بهنحویکه از ۹۲۴/۳ میلیون بشکه در روز به ۸۴۵/۳ میلیون بشکه در روز در ۲۰۰۶ رسید. در سالهای پسازآن تا وقوع بیداری اسلامی و خیزشهای خاورمیانه این روند تدریجی با آهنگ ملایمی کاسته میشد که در این هنگام وقوع بحران اقتصادی در ۲۰۰۸ مزید بر علت شده و نقشی قابلتوجه در تولیدات اعضای اپک داشت.
بهنحویکه عرضه نفت اعضای شورای همکاری نیز در اپک نهتنها کاهش یافت بلکه با ضریب آهنگ نزولیتری سقوط کرد و از میزان آن کاسته شد. که این میزان برای ایران روندی بهتر داشت. البته در این میان قطر جهت افزایش تولید گام برداشته بود.
شکل ۹ تولید روزانه نفت ایران و شورای همکاری خلیجفارس(۲۰۰۶- ۲۰۱۰)
(Source: Www.opec.org. Annual Report 2006- 2010).
نفت و تحولات عربی
تغییر و تحولات سیاسی در موارد متعدد زمینهساز ایجاد دگرگونی در بازار عرضه و تقاضای کالای انرژی نفت و گاز شده است. در خاورمیانه به علت تکمحصولی بودن، انحصار انرژی در دست دولت، حکومت اقتدارگرایانه، حضور نیروهای معارض، وابستگی شدید به تحولات بینالمللی و … این وضعیت شدتی دوچندان گرفته و در گذرگاه تاریخ شواهد متعددی دال بر افتوخیز در بازار نفت بودهایم. که در جدول زیر نمونهای از گاهشمار این جریان را مشاهده مینماییم:
جدول ۱
(source: Darbouche & Fattouh, 2011: 4).
ازاینجهت حوادث و رخدادهای سیاسی خلیجفارس نیز نهتنها از این قاعده مستثنی نیست بلکه به دلیل تشدید دلایل فوق تأثیرپذیری بیشتر، در این کشورها صدق می کند. این در صورتی است که دوسوم منابع نفتی شناختهشده و ۳۲ درصد ذخایر شناختهشده گاز جهان در منطقه خلیجفارس قرار دارد و علاوه بر آن کشورهای خلیجفارس، ۶۲ درصد از مجموع نفت مصرفی بازارهای جهانی را تولید میکنند. (میرترابی،۱۳۸۷: ۱۸۹) که در این میان عربستان سعودی بهتنهایی در حدود ۲۸ درصد ذخایر نفتی اثباتشده در جهان و ایران و قطر رویهم، نیمی از ذخایر گازی شناختهشده در جهان را دارا میباشند (Naji & Jayum,2013: 6-9).
با وقوع حرکتهای اخیر در خاورمیانه شمال آفریقا، حوزه نفت و انرژی نیز از این تغییرات بینصیب نبود و تلاطم شدیدی در عرضه و قیمت نفت را تجربه و تأثیری تقریباً آنی بر قیمت نفت داشت. آغاز این حرکتهای اعتراضی در تونس در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰ و در روزهای پایانی سال رخ داد. پسازآن به ترتیب حوادثی از قبیل اعتراضات در مصر در روز موسوم به روز خشم در ۲۵ ژانویه، رخ داد که سبب افزایش ۵% در افزایش نفت شد که این خود حاکی از اهمیت نقش مصر و کانال سوئز بهعنوان گذرگاه بخش عمدهای از انرژی داشت. و در پی این تحولات مصر بود که صادرات ماهانه به اردن، سوریه، لبنان و اسرائیل به علت انفجار در خط لوله گاز عربی به حالت تعلیق درآمد .(Helman, 2011) حرکت دیگر سپس در بحرین به وقوع میپیوندد که خود زمینه هراس سلطاننشینهای نفتخیز خلیج را فراهم کرده بود سه روز پس از بحرین اتفاق مهمی در لیبی در ۱۷ فوریه ۲۰۱۱ رخ میدهد که تأثیر مهمی را بر پیکره بازار نفت وارد میآورد زیرا نفت لیبی از ۶۵/۱ میلیون بشکه در روز کاهش ۷۵% درصدی را تجربه کرد .(Mirza and Neuhof, 2011) شوک دیگر در ورود نیروهای سپر جزیره به بحرین بر بازار نفت وارد شد که الاوسط، مداخله شورای همکاری خلیجفارس (GCC) در بحرین را به مداخله ایالاتمتحده حمایت ناتو در لیبی تشبیه کرده بود که برای حفظ منافع استراتژیک و بازگرداندن امنیت اقتصادی بینالمللی بوده است. پسازآن قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه لیبی و ورود نیروهای ناتو به لیبی نیز در قیمت نفت تأثیر عمدهای داشتند. در این میان تحریمهای اروپا بر سوریه نیز موجب نزول شدید صادرات نفت سوریه از ۱۳۰۰۰۰ هزار بشکه به تقریباً صفر برسد (Archives.mees.com). نوسانات سیاسی در یمن نیز منجر به اختلالات مکرر در تولید نفت و خط لوله شد که در بازار نفت بیتأثیر نبود (Baxter, 2012). مجموع این تحولات خود موجب افت شدید قیمت نفت از ۹۲ دلار در هر بشکه در ژانویه ۲۰۱۱ قبل از ناآرامی در تونس به ۱۲۰ دلار در هر بشکه در آوریل پس از خشونت در لیبی رسید.
شکل ۱۰ تأثیر حوادث و تحولات عربی بر قیمت نفت
(source: Darbouche & Fattouh, 2011: 11).
قیمت نقت در این دوره شاهد افتوخیزهای فراوانی را شاهد بود بهنحویکه همانطور که در نمودار زیر رؤیت میشود. قیمت نفت در این دوره قیمت نقت از قیمت متوسط سالانه ۰۶/۶۱ در ۲۰۰۹ به ۴۵/۱۰۹ دلار در ۲۰۱۲ رسید. این افزایش قیمت از ۰۶/۶۱ در ۲۰۰۹ شروع میشود و بهصورت متوالی با ۴۵/۷۵ در ۲۰۱۰، ۴۶/۱۰۷ در ۲۰۱۱، و ۴۵/۱۰۹ دلار در سال ۲۰۱۲ به اوج خود میرسد. قیمت نفت پس از شروع تحولات بهصورت ناگهانی تنها پس از یک سال از ۷۷ دلار به ۱۰۷ دلار افزایش پیدا کرد. افزایش قیمت در این سالها درواقع به سبب ضربه خوردن پالایشگاهها و تخریب مراکز نفتی در این کشورها به وقوع پیوست. که یک نمونه کاملاً! مشهود آن را میتوان در اعتراضات و اغتشاشات لیبی دید، که به علت آسیب رساندن به مراکز نفتی و آشفتهبازار سیاسی عرضه نفت این کشور بهشدت در مقطعی کاهش پیدا کرد. که همانگونه که در جدول زیر وجود دارد درست با وقوع بحران در لیبی و گسترش دامنه آتش اعتراضات نفت لیبی از ۵۵۹/۱ میلیون بشکه در روز در ۲۰۱۰ به ۴۶۲ هزار بشکه در روز، تنها پس از یک سال یعنی در ۲۰۱۱ میرسد. که همین کاهش عرضه نیز در سال ۲۰۱۳ با رقم عرضه ۹۲۸ تکرار میشود.
جدول ۲ تولید نفت لیبی
سال
۲۰۰۹
۲۰۱۰
۲۰۱۱