۲۰۵/۰
۳۳۹/۰
۸۹۹/۰
۱
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
بعد روانی
۳۹۹/۰
۳۴۴/۰
۴۱۰/۰
۸۹۶/۰
۶۱۰/۰
۱
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
همه همبستگی ها در سطح کمتر از ۰۱/۰ معنی دار هستند.
فصل پنجم
بحث
نتیجه گیری
ارائه پیشنهادات
۱-۵ بحث
در این فصل در ابتدا به بررسی نتایج و تطبیق آن با مطالعات دیگر می پردازیم و سپس با توجه به نتایج این مطالعه پیشنهاداتی توسط پژوهشگر در جهت بهبود کیفیت زندگی و سلامت معنوی سالمندان ارائه می شود. بخش نخست یافته های مطالعه حاضر مربوط به مشخصات دموگرافیکی و ویژگی های اقتصادی- اجتماعی و پزشکی سالمندان مورد بررسی است.
در ارتباط با تعیین میانگین نمره سلامت معنوی سالمندان مورد مطالعه و با توجه به اینکه در منابع مشخص شده در صورتی که نمره سلامت معنوی حاصل از پرسشنامه سلامت معنوی پالتوزین (SWB) بین(۱۰۰-۱۲۰) باشد نمره بالا در نظر گرفته می شود (رضایی، ۱۳۸۷٫ اله بخشیان، ۱۳۸۹٫ جدیدی، ۱۳۹۰٫ خلیلی، ۱۳۹۲)، یافته ها نشان دهنده میانگین بالای نمره سلامت معنوی در ۳/۸۰ در صد سالمندان بود. نتایج مطالعه حاضر با دیگر مطالعات در این زمینه هم خوانی دارد. به طوری که در مطالعه والن گالس و همکاران که در سال ۲۰۰۹ به منظور بررسی ارتباط سلامت معنوی، اعمال معنوی و علایم افسردگی در سالمندان بستری مبتلا به بیماری قلبی انجام شد نیز میانگین نمره سلامت معنوی سالمندان در سطح بالایی بود. به طوری که میانگین نمره سلامت معنوی آنها ۲۸/۱۰±۳/۳۶ بود (در این مطالعه دامنه ۱۸-۵۸ نمره سلامت معنوی بالا در نظر گرفته می شود ). این مطالعه همچنین نشان داد هر چه سلامت معنوی کاهش یابد میزان افسردگی بیشتر افزایش می یابد (Whelan-Gales, Quinn Griffen et al. 2009). همچنین جدیدی و همکاران در سال ۱۳۹۰ در پژوهشی با هدف تعیین ارتباط کیفیت زندگی و سلامت معنوی سالمندان ساکن آسایشگاه نشان دادند که سلامت اکثر شرکت کنندگان (۴/۵۰%) در سطح بالا بود. مطالعه حاضر نشان داد هیچ یک از سالمندان مورد مطالعه در محدوده پایین سلامت معنوی قرار نداشتند که این یافته با نتایج خلیلی و همکاران در مطالعه سلامت معنوی سالمندان شهر اصفهان (۱۳۹۲)مطابقت دارد، آنها در مطالعه خود نشان داند که اکثر افراد مورد مطالعه (۵۸%) در محدوده متوسط سلامت معنوی قرار داشتند و هیچ یک از سالمندان در محدوده پایین سلامت معنوی قرار نداشتند (خلیلی، ۱۳۹۲). با توجه به اینکه تحلیل نتایج مطالعه نشان داد سالمندان مورد مطالعه از سلامت معنوی بالای برخوردارند. این مسئله را می توان به بافت فرهنگی و مذهبی شهر سمنان مربوط دانست. از میان نهاد های اجتماعی، نهاد مذهبی برای مردم سمنان همواره دارای اهمیت ویژه ای بوده است. مردم این شهر بسیار پایبند به معتقدات مذهبی می باشند. از سوی دیگر رضایی و همکاران (۱۳۸۷) در مطالعه ای با هدف بررسی سلامت معنوی بیماران تحت شیمی درمانی بیان کردند سطح سلامت معنوی (۴/۵۴%)اکثر بیماران در محدوده بالا قرار دارد همچنین نتایج مطالعه آنها نشان داد ۹۶%از بیماران ۷۰ سال به بالا از سطح سلامت معنوی بالا برخوردار بودند (رضایی، ۱۳۸۷). مشکلات و مسائل متعددی به طور فیزیولوژیک در سنین بالا رخ می دهد. به طور کلی با افزایش سن، احتمال ابتلا به بیماری ها و بروز ناتوانی ها در سال های پایانی افزایش می یابد (علی پور، ۱۳۸۷). اما با وجود این مطالعات حکایت از آن دارد که اگر چه در سالمندی توانایی های جسمی کاهش می یابد اما الزاما عملکرد معنوی دچار کاهش نمی شود (قاسمی، ۱۳۷۹). از سوی دیگر می توان به این نکته اشاره کرد که کشش به سوی معنویت به عنوان عملکرد افزایش سن محسوب می شود، زیرا راهی است که توسط آن فرد با واقعیت مرگ رو به رو شده و با آن سازگار می شود (رضایی، ۱۳۸۷).
یافته های مطالعه حاضر در خصوص ارتباط بین سلامت معنوی با مشخصات دموگرافیک سالمندان نشان می دهد که بین جنسیت، وضعیت تأهل و نوع زندگی با متغیرهای نمره کل سلامت معنوی و ابعاد وجودی و مذهبی آن اختلاف معناداری وجود ندارد. این یافته با نتایج جدیدی و همکاران مطابقت دارد. در مطالعه جدیدی و همکاران در سال ۱۳۹۰ بر روی سالمندان مقیم کهریزک همره سلامت معنوی شرکت کنندگان با هیچ یک از متغیرهای جمعیت شناختی مرتبط نبود (جدیدی، ۱۳۹۰). همچنین مطالعه اله بخشیان و همکاران (۱۳۸۹) با هدف تعیین ارتباط سلامت معنوی و کیفیت زندگی و نیز مطالعه رضایی و همکاران (۱۳۸۷) با هدف بررسی سلامت معنوی بیماران مبتلا به سرطان تحت شیمی درمانی بین جنسیت با متغیر های نمره کل سلامت معنوی و ابعاد وجودی و مذهبی آن اختلاف معنا داری وجود نداشت (رضایی، ۱۳۸۷٫ اله بخشیان، ۱۳۸۹). این نتایج با یافته های پژوهش حاضر هم خوانی دارد. همچنین مطالعات مؤمنی و همکاران در سال (۱۳۹۲) در مطالعه ای با هدف بررسی ارتباط سلامت معنوی با اضطراب و برخی مشخصات دموگرافیک بیماران عروق کرونر نشان داد، سلامت معنوی با جنسیت و وضعیت تأهل رابطه ندارد (مومنی، ۱۳۹۲). البته مطالعه رضایی و همکاران (۱۳۸۷) نشان داد، بین وضعیت تاهل و سلامت معنوی ارتباط معنوی ارتباط معنی دارد وجود دارد و دلیل آنرا اینگونه بیان کرده که فرد جدا شده، منبع بزرگ حمایت خود یعنی خانواده را از دست داده در کنار این مورد بیماری نیز استرس دوچندانی به او وارد می آورد، لذا گرایش به معنویت و تجربه آن می تواند در تطابق فرد مؤثر باشد (رضایی، ۱۳۸۷) که با نتایج این مطالعه همخوانی ندارد. شاید دلیل اصلی این تفاوت در نمونه های پژوهش باشد، به طوری که پژوهش حاضر برروی سالمندان و پژوهش رضایی برروی بیماران مبتلا به سرطان انجام شده است.
همچنین در این مطالعه ارتباط معنی داری بین سلامت معنوی و سطح تحصیلات، ارتباط با اعضای خانواده مشاهده شد. این به این معنی است که افراد سالمند با سطح تحصیلات بالاتر از سلامت معنوی بالاتری برخوردار هستند. خلیلی و همکاران نیز در همین راستا در مطالعه خود نشان دادند، با افزایش سطح تحصیلات افراد ، سلامت معنوی شان افزایش می یابد، که با نتایج مطالعه حاضر همخوانی دارد (خلیلی، ۱۳۹۲). همچنین در این مطالعه ارتباط معنی داری بین سلامت معنوی و وضعیت اقتصادی و میزان درآمد مشاهده شد. به گونه ای که وضعیت اقتصادی و میزان درآمد بالاتر بیانگر سلامت معنوی بهتر در سالمندان مورد مطالعه بود. هرچند یافته های مطالعه خلیلی و همکاران بیانگر عدم ارتباط میزان درآمد با کیفیت زندگی بود، اما محقق چنین بیان کرده است که مشکلات مالی سالمندان در دوران بازنشستگی و روند رو به وخامت آن در سالهای پیری موجب می شود سالمندان خود را سربار دیگران بداند و این معقوله می تواند از عوامل زمینه ای کاهش سلامت معنوی باشد (خلیلی، ۱۳۹۲) نتایج پژوهش حاضر نیز موید این مطلب می باشد.
در ارتباط با تعیین میانگین نمره کیفیت زندگی سالمندان مورد مطالعه نتایج حاصل نشان داد، میانگین نمره کیفیت زندگی شرکت کنندگان در مطالعه حاضر، ۸/۲۱± ۶/۶۱ بود و از آنجایی که تا کنون در جامعه ما،شاخص مبنا و معیار هنجاری از کیفیت زندگی افراد سالمند تعیین نگردیده است، چنانچه معیار ۱۰۰- ۰ را که مربوط به پرسشنامه کیفیت زندگی می باشد، در نظر گرفته شود، می توان میانگین ۵۰ با انحراف معیار ۱۰ را به عنوان شاخص هنجار جامعه و شاخصی قابل قبول برای وضعیت کیفیت زندگی سالمندان تعیین کرد (احمدی، ۱۳۸۳). بنابراین کیفیت زندگی سالمندان در مطالعه حاضر، در حد مطلوب می باشد. که این یافته را تحقیقات دیگر نیز تأیید می کنند. صباح (۲۰۰۳) در بررسی کیفیت زندگی سالمندان جنوب لبنان میانگین نمره کیفیت زندگی آن ها را ۷/۲۹± ۶/۶۵ (Sabbah, Drouby et al. 2003) و لاکچو و همکاران (۲۰۰۸) در بررسی کیفیت زندگی سالمندان مبتلا به صرع در امریکا کیفیت زندگی آن ها را ۲۶± ۲/۵۲ تعیین کردند (Laccheo, Ablah et al. 2008). همچنین جدیدی و همکاران (۱۳۹۰) نیز در بررسی کیفیت زندگی سالمندان مقیم سرای کهریزک نمره کیفیت زندگی شرکت کنندگان این پژوهش را ۵۰ و در حد مطلوب اعلام کردند (جدیدی، ۱۳۹۰). حبیبی سولا و همکاران (۱۳۸۶) در مطالعه ای با هدف تعیین ارتباط کیفیت زندگی و فعالیت جسمی سالمندان دریافتند ۴۴ درصد سالمندان مقیم خانواده در شهر تهران، کیفیت زندگی خوبی داشته و میانگین کیفیت زندگی آن ها (۸۴/۳۲) بوده و دلالت بر کیفیت زندگی متوسط آنها دارد (حبیبی، ۱۳۸۷).
در ارتباط با تعیین میانگین نمره خرده مقیاس ها و ابعاد کیفیت زندگی سالمندان مورد مطالعه نتایج مطالعه نشان داد بالاترین نمره کیفیت زندگی به ترتیب متعلق به خرده مقیاس های درد جسمی، عملکرد اجتماعی، انرژی و نشاط، سلامت روانی، ایفای نقش جسمانی و پایین ترین میانگین به ترتیب مربوط به خرده مقیاس های ایفای نقش عاطفی، سلامت عمومی و عملکرد جسمانی بود. بر اساس یافته های این پژوهش میانگین نمره کیفیت زندگی کل ، بعد جسمی و بعد روانی آن با جنسیت ارتباط معناداری دارد. همچنین بر اساس یافته های این پژوهش کیفیت زندگی مردان سالمند در تمامی حیطه ها (به غیر از سلامت عمومی، انرژی و نشاط و سلامت روانی) به طور معنا داری از زنان بالاتر بود.
در ارتباط با تعیین ارتباط کیفیت زندگی سالمندان مورد مطالعه با متغیرهای دموگرافیک نتایج مطالعه حاضر حاکی از معنی دار بودن اختلاف میانگین نمره کلی کیفیت زندگی بین دو گروه زن و مرد بود. به طوری که نمره کیفیت زندگی مردان بالاتر از زنان بود، که این یافته با نتایج سایر مطالعات همخوانی دارد. ارسلانتاس (۲۰۰۹) در مطالعه ای با هدف تعیین کیفیت زندگی و فعالیت روزمره زندگی در ترکیه، هاشمی و همکاران در مطالعه ای به منظور بررسی کیفیت زندگی سالمندان شهری و روستایی در سال ۱۳۹۲، حبیبی سولا و همکاران (۱۳۸۶) در مطالعه ارتباط کیفیت زندگی و فعالیت جسمی سالمندان و همچنین سجادی و بیگلریان (۱۳۸۵) در مطالعه ای باهدف تعیین کیفیت زندگی زنان سالمند مقیم کهریزک نشان دادند کیفیت زندگی مردان به طور معناداری بالاتر از زنان است (سجادی، ۱۳۸۵٫ حبیبی، ۱۳۸۷٫ حاجی هاشمی،۱۳۹۲) (Arslantas, Ünsal et al. 2009). در ارتباط با بیشتر بودن کیفیت زندگی مردان هیچ گونه پژوهشی که خلاف این نتیجه را بدست آورده باشد، مشاهده نگردید (ارسطو، ۱۳۹۱). ادیب و اکبری در سال ۱۳۸۸ در مطالعه ای با هدف تعیین میزان شدت ناتوانی و عوامل مرتبط با آن در سالمندان نشان دادند ارتباط واضحی میان ناتوانی و جنس وجود دارد به گونه ای که ناتوانی شدیدی و متوسط در زنان به مراتب بیشتر از مردان بوده است. مشکلات جسمی که منجر به تقاضای درمان و کاهش کیفیت زندگی می شوند در زنان بارزتر است (ادیب، ۱۳۸۸). شیرازی خواه و همکاران در سال ۱۳۹۰ در مطالعه ای با هدف مطالعه شاخص های بهداشتی و اجتماعی زنان سالمند در ایران به نقل از سازمان بهزیستی ایران بیان کرده است مشکلات جسمانی در زنان سالمند بیش از مردان گزارش شده است (شیرازی خواه، ۱۳۹۰). در ریشه یابی این مسئله می توان به عوامل متعددی اشاره نمود؛ نخستین عامل این است که در مطالعات مختلف عموماً شیوع بیماری های مزمن در زنان در مقایسه با مردان بالاتر بوده، بنابراین همین امر می تواند علت پایین تر بودن کیفیت زندگی زنان نسبت به مردان باشد و از سوی دیگر بررسی های مشابه بیانگر این مسئله بود که زنان به این علت از سطح درک و آگاهی بالاتری نسبت به بیماری ها برخوردار می باشند، به علائم بیماری ها توجه بیشتری مبذول می دارند. لذا، سطح سلامتی خود را نامطلوب تر از مردان ارزیابی می کند. بعلاوه محدود بودن فعالیت فیزیکی زنان در بیرون از خانه، حساسیت بیشتر زنان در مواجهه با رویدادهای ناگوار و فرا رسیدن دوران یائسگی در زنان نیز در زمینه تفاوت کیفیت سطح زندگی زنان و مردان مؤثر دانسته شده است (نجاتی، ۱۳۸۷٫ اسماعیلی، ۱۳۹۱).
نتایج مطالعه حاضر نشان داد کیفیت زندگی با تأهل رابطه معنادار ندارد. نتایج این پژوهش با مطالعه ارسطو و همکاران در سال ۱۳۹۱ که به منظور تعیین کیفیت زندگی و برخی عوامل مؤثر بر آن در سالمندان دیابتی مقیم کهریزک صورت گرفت نشان دادند کیفیت زندگی کل با وضعیت تأهل رابطه معنادار ندارد (ارسطو، ۱۳۹۱). همچنین این مطالعه نشان داد کیفیت زندگی با متغیرهای (وضعیت زندگی، نوع روابط با سایر اعضای خانواده و محل سکونت) ارتباط معنا داری دارد (۰۵/۰>P). یافته های ارسلانتاس و همکاران (۲۰۰۹) و قلی زاده و همکاران (۱۳۹۰) همسو با پژوهش حاضر می باشد، آن ها به این نتیجه رسیدند که بین عوامل خانوادگی (که مهمترین منبع تأمین حمایت عاطفی هستند) و رضایت از زندگی رابطه معناداری وجود دارد (قلی زاده، ۱۳۹۰) (Arslantas, Ünsal et al. 2009). از آنجایی که تنهایی و انزوا به عنوان یک معضل جدی برای سلامت و از مهمترین عوامل بروز بیماری های مختلف در بین سالمندان شناخته می شود، بنابراین توجه به محیط های حمایتی و توانمند سازی سالمندان به منظور ارتقا سطح سلامت جسمی، روانی و اجتماعی، عاطفی ضروری است.